This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خب اینم فیلم فریزال ورب بالا
2. Come around (or come round)
این کلمه هم چند معنی داره که خیلی ساده میتونیم توضیحش بدیم:
الف. به هوش آمدن یا بیدار شدن بعد از بیهوشی
مثال:
• فرض کن بعد از خواب یه مدت طولانی، وقتی از خواب بیدار میشی، مامانت میگه: "آخ جون، بالاخره بیدار شدی!" این یعنی come around، یعنی تو از خواب بیدار شدی.
• مثال انگلیسی:
• English: "After the dentist gave me medicine, I came around after a few minutes."
• ترجمه فارسی: "بعد از اینکه دندانپزشک به من دارو داد، بعد از چند دقیقه به هوش آمدم."
ب. تغییر نظر دادن یا موافق شدن
مثال:
• فرض کن تو نمیخواستی به پارک بری، ولی بعد از کمی فکر کردن میگی: "خب، باشه، میخوام برم!" این یعنی come around، یعنی اولش مخالف بودی، بعد نظرت عوض شد.
مثال انگلیسی:
English: "At first, I didn’t want to go to the park, but then I came around and decided to go."
ترجمه فارسی: "در ابتدا نمیخواستم به پارک بروم، ولی بعد نظرم عوض شد و تصمیم گرفتم بروم."
ج. سر زدن یا اومدن به خونه کسی
مثال:
• فرض کن دوستت میخواد بیاد خونتون بازی کنه و مامانت میگه: "دوستت میتونه بیاد اینجا بازی کنه." این یعنی دوستت come around میکنه، یعنی میاد خونتون.
مثال انگلیسی:
English: "Why don’t you come around to my house this weekend? We can play together."
ترجمه فارسی: "چرا این آخر هفته به خونه ما نمیای؟ میتونیم با هم بازی کنیم."
د. اتفاق افتادن دوباره (مثل تولد)
مثال:
• تولدت هر سال یه بار میاد، وقتی تولدت دوباره میرسه، میگیم: "تولدت دوباره come around شده." یعنی دوباره وقتش رسیده که جشن بگیریم.
مثال انگلیسی:
English: "My birthday comes around once a year, and I always have a party!"
ترجمه فارسی: "تولدم هر سال یک بار میرسد، و همیشه جشن میگیرم!"
ه. چرخیدن، دور زدن:
• The Earth comes around the sun.
(زمین به دور خورشید میچرخد.)
ر. (عامیانه) بهبود پیدا کردن:
• Don’t worry about him, he’ll come around.
(نگرانش نباش، حالش خوب میشود.)
این کلمه هم چند معنی داره که خیلی ساده میتونیم توضیحش بدیم:
الف. به هوش آمدن یا بیدار شدن بعد از بیهوشی
مثال:
• فرض کن بعد از خواب یه مدت طولانی، وقتی از خواب بیدار میشی، مامانت میگه: "آخ جون، بالاخره بیدار شدی!" این یعنی come around، یعنی تو از خواب بیدار شدی.
• مثال انگلیسی:
• English: "After the dentist gave me medicine, I came around after a few minutes."
• ترجمه فارسی: "بعد از اینکه دندانپزشک به من دارو داد، بعد از چند دقیقه به هوش آمدم."
ب. تغییر نظر دادن یا موافق شدن
مثال:
• فرض کن تو نمیخواستی به پارک بری، ولی بعد از کمی فکر کردن میگی: "خب، باشه، میخوام برم!" این یعنی come around، یعنی اولش مخالف بودی، بعد نظرت عوض شد.
مثال انگلیسی:
English: "At first, I didn’t want to go to the park, but then I came around and decided to go."
ترجمه فارسی: "در ابتدا نمیخواستم به پارک بروم، ولی بعد نظرم عوض شد و تصمیم گرفتم بروم."
ج. سر زدن یا اومدن به خونه کسی
مثال:
• فرض کن دوستت میخواد بیاد خونتون بازی کنه و مامانت میگه: "دوستت میتونه بیاد اینجا بازی کنه." این یعنی دوستت come around میکنه، یعنی میاد خونتون.
مثال انگلیسی:
English: "Why don’t you come around to my house this weekend? We can play together."
ترجمه فارسی: "چرا این آخر هفته به خونه ما نمیای؟ میتونیم با هم بازی کنیم."
د. اتفاق افتادن دوباره (مثل تولد)
مثال:
• تولدت هر سال یه بار میاد، وقتی تولدت دوباره میرسه، میگیم: "تولدت دوباره come around شده." یعنی دوباره وقتش رسیده که جشن بگیریم.
مثال انگلیسی:
English: "My birthday comes around once a year, and I always have a party!"
ترجمه فارسی: "تولدم هر سال یک بار میرسد، و همیشه جشن میگیرم!"
ه. چرخیدن، دور زدن:
• The Earth comes around the sun.
(زمین به دور خورشید میچرخد.)
ر. (عامیانه) بهبود پیدا کردن:
• Don’t worry about him, he’ll come around.
(نگرانش نباش، حالش خوب میشود.)
بیایید این سه collocation را با هم یاد بگیریم:
1. Family tree
(شجرهنامه یا درخت خانواده)
معنی:
Family tree
به معنی نموداری است که نشان میدهد اعضای خانواده چگونه به هم مرتبط هستند، شامل پدربزرگ، مادربزرگ، والدین، بچهها و دیگر فامیلها.
مثال:
English: "We drew our family tree to understand our ancestors."
ترجمه: "ما شجرهنامه خانوادهمان را کشیدیم تا اجدادمان را بهتر بشناسیم."
2. Family members
(اعضای خانواده)
معنی:
Family members یعنی افرادی که بخشی از خانواده شما هستند، مثل والدین، خواهر و برادرها، عمو و داییها.
مثال:
English: "All the family members gathered for the reunion."
ترجمه: "همه اعضای خانواده برای دورهمی جمع شدند."
3. Distant relative
(فامیل دور)
معنی:
Distant relative
به معنی فامیلی است که با شما ارتباط نزدیک ندارد، مثل پسرعمههای پدر یا مادر که شاید خیلی از شما دور هستند.
مثال:
English: "He is a distant relative, we only meet him at weddings."
ترجمه: "او یک فامیل دور است، ما فقط او را در عروسیها میبینیم."
1. Family tree
(شجرهنامه یا درخت خانواده)
معنی:
Family tree
به معنی نموداری است که نشان میدهد اعضای خانواده چگونه به هم مرتبط هستند، شامل پدربزرگ، مادربزرگ، والدین، بچهها و دیگر فامیلها.
مثال:
English: "We drew our family tree to understand our ancestors."
ترجمه: "ما شجرهنامه خانوادهمان را کشیدیم تا اجدادمان را بهتر بشناسیم."
2. Family members
(اعضای خانواده)
معنی:
Family members یعنی افرادی که بخشی از خانواده شما هستند، مثل والدین، خواهر و برادرها، عمو و داییها.
مثال:
English: "All the family members gathered for the reunion."
ترجمه: "همه اعضای خانواده برای دورهمی جمع شدند."
3. Distant relative
(فامیل دور)
معنی:
Distant relative
به معنی فامیلی است که با شما ارتباط نزدیک ندارد، مثل پسرعمههای پدر یا مادر که شاید خیلی از شما دور هستند.
مثال:
English: "He is a distant relative, we only meet him at weddings."
ترجمه: "او یک فامیل دور است، ما فقط او را در عروسیها میبینیم."
✅✅✅
جهت تمرین این جملات رو به انگلیسی ترجمه کنید و در کامنت ها بنویسید :
1. من از شجرهنامه خانوادهام برای پیدا کردن اجدادم استفاده کردم
2. اعضای خانواده من همیشه در تعطیلات دور هم جمع میشوند
3. ما فقط در جشنها فامیلهای دورمان را میبینیم
❤️❤️❤️
جهت تمرین این جملات رو به انگلیسی ترجمه کنید و در کامنت ها بنویسید :
1. من از شجرهنامه خانوادهام برای پیدا کردن اجدادم استفاده کردم
2. اعضای خانواده من همیشه در تعطیلات دور هم جمع میشوند
3. ما فقط در جشنها فامیلهای دورمان را میبینیم
❤️❤️❤️
❤️❤️اگه تمایلی ندارین که یاد بگیرین خب چرا داخل کانال موندین و اینجوری اینترنتتون الکی هدر میره❤️❤️
Forwarded from English For All (EFA) (MI)
کانال VIP رو فراموش نکنید . لینکش پایینه 👇👇👇👇
https://www.group-telegram.com/+6bgEji1tBV4zOWQ0
https://www.group-telegram.com/+6bgEji1tBV4zOWQ0
Forwarded from English For All (EFA) (MI)
حالا بریم ی نمونه سوال از کانال VIP رو با همدیگه ببینیم 👇👇👇❤️❤️
Forwarded from English For All (EFA) (MI)
The researcher's findings were met with mixed reactions, as some experts were _ of the results due to _ data, while others praised the study for its _ approach.
Anonymous Quiz
34%
a) skeptical, inconsistent, impartial
18%
b) biased, concealed, devoted
39%
c) skeptical, biased, impartial
10%
d) devoted, skeptical, inconsistent
Forwarded from English For All (EFA) (MI)
با برگزاری ۲ یا ۳ آزمون جامع با هزینه ( زیر صد هزار) برای دانشجویان دکتری وزارت بهداشت در مهرماه ۱۴۰۳ موافق هستین ؟ لطفا فقط دوستان دکترایی که میخوان شرکت کنن نظر بدن
Anonymous Poll
83%
آره
17%
نه
Forwarded from English For All (EFA) (MI)
دوستانیکه موافق هستن لطفا مشخصات خودشون( اسم و فامیل و رشته تحصیلی ) رو به آیدی زیر بفرستید
@maahdaane
ثبت نام بالای ده نفر باعث میشه برگزارش کنیم ، پس علاقه مندان به دوستانتون اطلاع بدین تا ثبت نام کنن
@maahdaane
ثبت نام بالای ده نفر باعث میشه برگزارش کنیم ، پس علاقه مندان به دوستانتون اطلاع بدین تا ثبت نام کنن
1. Come about
❤️ معنی: اتفاق افتادن، رخ دادن (به ویژه چیزهایی که غیرمنتظره یا برنامهریزی نشده هستند)
🧶مترادف : happen
✅ مثالها:
English: "How did the accident come about?"
ترجمه: "چطور این تصادف اتفاق افتاد؟"
English: "A lot of changes have come about in the company recently."
ترجمه: "تغییرات زیادی اخیراً در شرکت رخ داده است."
❤️ معنی: اتفاق افتادن، رخ دادن (به ویژه چیزهایی که غیرمنتظره یا برنامهریزی نشده هستند)
🧶مترادف : happen
✅ مثالها:
English: "How did the accident come about?"
ترجمه: "چطور این تصادف اتفاق افتاد؟"
English: "A lot of changes have come about in the company recently."
ترجمه: "تغییرات زیادی اخیراً در شرکت رخ داده است."
2. Come across
🧶 معنی ۱: به طور تصادفی با چیزی برخورد کردن ، پیدا کردن به صورت تصادفی
مترادف : find, discover
🧵 مثال:
"I came across an old letter in the attic." "من در اتاق زیر شیروانی به یک نامهی قدیمی برخوردم."
🪡 معنی ۲: طرز برخورد یا به نظر رسیدن
مترادف : seem
معنی: به نظر رسیدن
🦺 مثال:
"She comes across as very confident." ترجمه: "او خیلی با اعتماد به نفس به نظر میرسد."
🧤 معنی ۳: انتقال پیام یا احساس به دیگران
مترادف: convey
معنی: منتقل کردن پیام یا احساس
🧢 مثال:
"His message didn’t come across well." ترجمه: "پیامش به خوبی منتقل نشد."
🧶 معنی ۱: به طور تصادفی با چیزی برخورد کردن ، پیدا کردن به صورت تصادفی
مترادف : find, discover
🧵 مثال:
"I came across an old letter in the attic." "من در اتاق زیر شیروانی به یک نامهی قدیمی برخوردم."
🪡 معنی ۲: طرز برخورد یا به نظر رسیدن
مترادف : seem
معنی: به نظر رسیدن
🦺 مثال:
"She comes across as very confident." ترجمه: "او خیلی با اعتماد به نفس به نظر میرسد."
🧤 معنی ۳: انتقال پیام یا احساس به دیگران
مترادف: convey
معنی: منتقل کردن پیام یا احساس
🧢 مثال:
"His message didn’t come across well." ترجمه: "پیامش به خوبی منتقل نشد."
Heyday English
1. Come about ❤️ معنی: اتفاق افتادن، رخ دادن (به ویژه چیزهایی که غیرمنتظره یا برنامهریزی نشده هستند) 🧶مترادف : happen ✅ مثالها: English: "How did the accident come about?" ترجمه: "چطور این تصادف اتفاق افتاد؟" English: "A lot of changes have come about…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Heyday English
2. Come across 🧶 معنی ۱: به طور تصادفی با چیزی برخورد کردن ، پیدا کردن به صورت تصادفی مترادف : find, discover 🧵 مثال: "I came across an old letter in the attic." "من در اتاق زیر شیروانی به یک نامهی قدیمی برخوردم." 🪡 معنی ۲: طرز برخورد یا به نظر رسیدن…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM