دربارۀ نقدهایم نسبت به کارگروهها
برخی دوستان عزیز و مخاطبان گرامی از یادداشتهای انتقادی اخیرم نسبت به کارگروهها و ... (بهویژه یادداشت «از قرارگاه بازی تا کارگروه بازی») راضی نبودند و گفتگوهایی داشتیم. بهتر دیدم چند نکته را به اختصار توضیح دهم.
۱. به دکتر پزشکیان رأی دادم و در حدّ وسع سعی کردم سایرین را نیز متقاعد کنم که به او رأی بدهند؛ نقدهایم به کارگروهها و ... به این معنا نیست که نظرم تغییر کرده باشد و از رأی خود پشیمان شده باشم.
۲. کسانی که مرا میشناسند، میدانند در شرایط و موقعیتی هستم که انتظار میرود با روی کار آمدن دولت جدید، برای خودم شغلی دستوپا کنم؛ نیازی به چاپلوسی نیست، کافیست برخی نقدهایی را که به ذهنم میرسد مطرح نکنم، امّا اگر اهل چنین مصلحتاندیشی شخصیای بودم، در همان دولت قبل سرم بیکلاه نمیماند!
۳. پیش از برگزاری انتخابات گفتم: «اعتراف میکنم در دورههای پیشین وقتی جناح مورد حمایت من دولت را در دست میگرفت، به دفاع یکجانبه از آنان میپرداختم؛ بهجای نقد خطاهایشان سعی میکردم آنها را توجیه کنم یا با بزرگنمایی خطاهای مشابه جناح مقابل، کماهمّیت جلوه دهم. اکنون امّا درصورت پیروزی دکتر پزشکیان ذرّهبین بهدست میگیرم و به نقد کوچترین خطاهایش خواهم پرداخت. حتّی اگر خطایی یکسان را از جناب دولت دکتر پزشکیان و عیناً از جانب جناح مقابل ببینم، خطای دولت مورد حمایتم را زودتر و بیشتر نقد خواهم کرد. به شما خوانندگان گرامی نیز پیشنهاد میکنم همین رویکرد را درپیش بگیرید» [۱].
همچنان این رویکرد را صحیح میدانم و پای حرفم هستم.
۴. گلایهمند شدنم از روند کارگروهها و ... ناشی از آن نیست که به آنها دعوت نشده باشم؛ اتّفاقاً برای عضویت در ۳ کارگروه استانی دعوت شدم، امّا دیدگاه انتقادیام را صادقانه مطرح کردم. البته متوجه هستم که احتمالا یکی از دلایل دعوتشدنم این بوده است که میدانستند در دولت قبل خیلی مورد اجحاف قرار گرفتم و شاید میخواستهاند کمکی کرده باشند که بیشتر دیده شوم باشد که در دولت جدید دستم جایی بند شود.
۵. کارگروهها را باید به دو دستۀ کلّی تقسیم کرد. یکی کارگروههای مرکزی که ذیل شورای راهبری تشکیل کابینۀ دولت چهاردهم ایجاد شدهاند و وظایف مشخصی (پیشنهاد وزیران) دارند و دیگری، کارگروههایی که در سطح استانها بهشکل خودجوش ایجاد شدهاند. مشکل اصلیام با کارگروههای استانی است. البته به شورای راهبری و کارگروههای مرکزی هم نقدهایی دارم امّا آنقدر جدّی نیست و شاید اگر کارگروههای استانی نبودند، منتظر میماندم ببینم نتیجۀ کارگروههای مرکزی چه میشود. در ادامه، نقدهایم نسبت به هر یک از این دو دسته کارگروهها را بهتفکیک مطرح کردهام.
ادامۀ یادداشت:
دربارۀ نقدهایم به کارگروهها
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
برخی دوستان عزیز و مخاطبان گرامی از یادداشتهای انتقادی اخیرم نسبت به کارگروهها و ... (بهویژه یادداشت «از قرارگاه بازی تا کارگروه بازی») راضی نبودند و گفتگوهایی داشتیم. بهتر دیدم چند نکته را به اختصار توضیح دهم.
۱. به دکتر پزشکیان رأی دادم و در حدّ وسع سعی کردم سایرین را نیز متقاعد کنم که به او رأی بدهند؛ نقدهایم به کارگروهها و ... به این معنا نیست که نظرم تغییر کرده باشد و از رأی خود پشیمان شده باشم.
۲. کسانی که مرا میشناسند، میدانند در شرایط و موقعیتی هستم که انتظار میرود با روی کار آمدن دولت جدید، برای خودم شغلی دستوپا کنم؛ نیازی به چاپلوسی نیست، کافیست برخی نقدهایی را که به ذهنم میرسد مطرح نکنم، امّا اگر اهل چنین مصلحتاندیشی شخصیای بودم، در همان دولت قبل سرم بیکلاه نمیماند!
۳. پیش از برگزاری انتخابات گفتم: «اعتراف میکنم در دورههای پیشین وقتی جناح مورد حمایت من دولت را در دست میگرفت، به دفاع یکجانبه از آنان میپرداختم؛ بهجای نقد خطاهایشان سعی میکردم آنها را توجیه کنم یا با بزرگنمایی خطاهای مشابه جناح مقابل، کماهمّیت جلوه دهم. اکنون امّا درصورت پیروزی دکتر پزشکیان ذرّهبین بهدست میگیرم و به نقد کوچترین خطاهایش خواهم پرداخت. حتّی اگر خطایی یکسان را از جناب دولت دکتر پزشکیان و عیناً از جانب جناح مقابل ببینم، خطای دولت مورد حمایتم را زودتر و بیشتر نقد خواهم کرد. به شما خوانندگان گرامی نیز پیشنهاد میکنم همین رویکرد را درپیش بگیرید» [۱].
همچنان این رویکرد را صحیح میدانم و پای حرفم هستم.
۴. گلایهمند شدنم از روند کارگروهها و ... ناشی از آن نیست که به آنها دعوت نشده باشم؛ اتّفاقاً برای عضویت در ۳ کارگروه استانی دعوت شدم، امّا دیدگاه انتقادیام را صادقانه مطرح کردم. البته متوجه هستم که احتمالا یکی از دلایل دعوتشدنم این بوده است که میدانستند در دولت قبل خیلی مورد اجحاف قرار گرفتم و شاید میخواستهاند کمکی کرده باشند که بیشتر دیده شوم باشد که در دولت جدید دستم جایی بند شود.
۵. کارگروهها را باید به دو دستۀ کلّی تقسیم کرد. یکی کارگروههای مرکزی که ذیل شورای راهبری تشکیل کابینۀ دولت چهاردهم ایجاد شدهاند و وظایف مشخصی (پیشنهاد وزیران) دارند و دیگری، کارگروههایی که در سطح استانها بهشکل خودجوش ایجاد شدهاند. مشکل اصلیام با کارگروههای استانی است. البته به شورای راهبری و کارگروههای مرکزی هم نقدهایی دارم امّا آنقدر جدّی نیست و شاید اگر کارگروههای استانی نبودند، منتظر میماندم ببینم نتیجۀ کارگروههای مرکزی چه میشود. در ادامه، نقدهایم نسبت به هر یک از این دو دسته کارگروهها را بهتفکیک مطرح کردهام.
ادامۀ یادداشت:
دربارۀ نقدهایم به کارگروهها
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
هزارتا پیشنهاد و راهکار منتشر کنی، هیچکس نمیبیند، اما بهمحض طرح چند انتقاد، اعتراض همه بلند میشود که: "راست میگی راهکار بده"!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
کانال وحید احسانی pinned «هزارتا پیشنهاد و راهکار منتشر کنی، هیچکس نمیبیند، اما بهمحض طرح چند انتقاد، اعتراض همه بلند میشود که: "راست میگی راهکار بده"! کانال وحید احسانی @vahidehsani_vh https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com»
کارگروههای دولت چهاردهم؛ تلاش جامعه برای اثرگذاری
نسبت به جهتگیری و روند در پیش گرفته شده توسّط شورای راهبری، کارگروههای مرکزی و کارگروههای استانی نقدهایی به ذهنم میرسید که بخشی را در یادداشتهای پیشین مطرح کردم.
در عین حال، تشکیل این کارگروهها و اقداماتی که صورت میدهند، بهمثابه تلاش جامعه (یا لااقل بخشی از جامعه) برای توانمند و اثرگذارشدن نیز هست که از این نظر، اتّفاق مبارکی است.
در جامعۀ ذرّهوار، بیگفتگو، بیپرسش و سازماننایافتۀ ما که «میدانیم چه نمیخواهیم امّا نمیدانیم چه میخواهیم» (روی آنچه مخالفش هستیم اتّفاق نظر داریم امّا روی خواستهها توافق نداریم؛ سهل است، حتّی از دیدگاه یکدیگر در مورد خواستهها بیخبریم)، شکلگیری جمعهای نخبگانی و گفتگوهای نظاممند حتّی توسّط بخشی از جامعه نیز میتواند «غنیمت» محسوب شود.
همانطور که در یادداشتهای پیشین توضیح دادم، اگر دست من بود مسیر متفاوتی در پیش میگرفتم امّا حالا که جمعی از دغدغهمندانِ اهلِ فکر دور هم جمع شدهاند و برای پیگیری برخی اهداف نظم و چارچوبی ایجاد کردهاند، امیدوارم موفق باشند. خودم هم اگر کمکی از دستم بر بیاید دریغ نمیکنم.
در دولت سیزدهم نیز، هر کجا برای گفتگو، مشاکت و اظهارنظر فرصتی ایجاد شده است، استقبال کردهام (بهجز یک مورد که دلایل خاص خودش را داشت) و با وجود همۀ مشکلات و محدودیتها و با استفاده از ساختارها و سازوکارهایی که با حالت ایدهآل فاصلۀ زیادی داشتهاند، تلاش کردهام با کمک و همراهسازی سایرین از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب گام کوچکی بردارم و خدا را شکر بیتوفیق هم نبودهام
برای کنشگری، مسیرهای دیگری هم مدّ نظرم هست؛ تلاش برای ایجاد اجماع نخبگانی جهت طرح، مطالبه و پیگیری برخی ایدهها و اصلاحات. مسیری که اگر مستقل از کارگروهها هم دنبال شود، با آنها و فعالیتهایشان تعارضی ندارد بلکه میتواند مکمّل آنها باشد.
خوب است این نکته را هم یادآوری کنم که در نقدهایم، بر خلاف جوّی که متأسفانه بر عموم شبهنقدهای کشور حاکم است، اوّلاً، به قضاوت در مورد نیّات و شخصیت افراد نپرداختم، ثانیاً، اذعان کردم که شاید خودم در اشتباه باشم و ثالثاً، توهین نکردم و تهمت نزدم، بلکه صرفاً اشکالاتی را که به ذهنم میرسید به شکل مستدل با سایرین درمیان گذاشتم.
نقدهای دیگری هم به ذهنم میرسد امّا فعلا ترجیح میدهم زمان و توانم را روی مسیرهای دیگری متمرکز کنم که امیدوارم فایدهمندتر باشند. شاید فرصتی دست دهد که سایر نقدهایم را بهشکل خصوصی با تصمیمسازان ذیربط در میان بگذارم.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
نسبت به جهتگیری و روند در پیش گرفته شده توسّط شورای راهبری، کارگروههای مرکزی و کارگروههای استانی نقدهایی به ذهنم میرسید که بخشی را در یادداشتهای پیشین مطرح کردم.
در عین حال، تشکیل این کارگروهها و اقداماتی که صورت میدهند، بهمثابه تلاش جامعه (یا لااقل بخشی از جامعه) برای توانمند و اثرگذارشدن نیز هست که از این نظر، اتّفاق مبارکی است.
در جامعۀ ذرّهوار، بیگفتگو، بیپرسش و سازماننایافتۀ ما که «میدانیم چه نمیخواهیم امّا نمیدانیم چه میخواهیم» (روی آنچه مخالفش هستیم اتّفاق نظر داریم امّا روی خواستهها توافق نداریم؛ سهل است، حتّی از دیدگاه یکدیگر در مورد خواستهها بیخبریم)، شکلگیری جمعهای نخبگانی و گفتگوهای نظاممند حتّی توسّط بخشی از جامعه نیز میتواند «غنیمت» محسوب شود.
همانطور که در یادداشتهای پیشین توضیح دادم، اگر دست من بود مسیر متفاوتی در پیش میگرفتم امّا حالا که جمعی از دغدغهمندانِ اهلِ فکر دور هم جمع شدهاند و برای پیگیری برخی اهداف نظم و چارچوبی ایجاد کردهاند، امیدوارم موفق باشند. خودم هم اگر کمکی از دستم بر بیاید دریغ نمیکنم.
در دولت سیزدهم نیز، هر کجا برای گفتگو، مشاکت و اظهارنظر فرصتی ایجاد شده است، استقبال کردهام (بهجز یک مورد که دلایل خاص خودش را داشت) و با وجود همۀ مشکلات و محدودیتها و با استفاده از ساختارها و سازوکارهایی که با حالت ایدهآل فاصلۀ زیادی داشتهاند، تلاش کردهام با کمک و همراهسازی سایرین از وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب گام کوچکی بردارم و خدا را شکر بیتوفیق هم نبودهام
برای کنشگری، مسیرهای دیگری هم مدّ نظرم هست؛ تلاش برای ایجاد اجماع نخبگانی جهت طرح، مطالبه و پیگیری برخی ایدهها و اصلاحات. مسیری که اگر مستقل از کارگروهها هم دنبال شود، با آنها و فعالیتهایشان تعارضی ندارد بلکه میتواند مکمّل آنها باشد.
خوب است این نکته را هم یادآوری کنم که در نقدهایم، بر خلاف جوّی که متأسفانه بر عموم شبهنقدهای کشور حاکم است، اوّلاً، به قضاوت در مورد نیّات و شخصیت افراد نپرداختم، ثانیاً، اذعان کردم که شاید خودم در اشتباه باشم و ثالثاً، توهین نکردم و تهمت نزدم، بلکه صرفاً اشکالاتی را که به ذهنم میرسید به شکل مستدل با سایرین درمیان گذاشتم.
نقدهای دیگری هم به ذهنم میرسد امّا فعلا ترجیح میدهم زمان و توانم را روی مسیرهای دیگری متمرکز کنم که امیدوارم فایدهمندتر باشند. شاید فرصتی دست دهد که سایر نقدهایم را بهشکل خصوصی با تصمیمسازان ذیربط در میان بگذارم.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.group-telegram.com/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.group-telegram.com/HidenChat_Bot?start=128610692
درخواست تدوین سازوکارهایی برای تحقق شفافیت، مشارکت، نظارت و پاسخگویی در دولت جدید
جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان، رئیسجمهور منتخب
سلام و درود
با احترام، ضمن تبریک به حضرتعالی بابت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری و تقدیر و تشکر به خاطر روند مشارکتی و شفافی که برای پیشنهاد وزرا در پیش گرفتهاید،
درخواست داریم از هماکنون تدوین سازوکارهایی را بهمنظور نهادینهسازیِ شفافیت، مشارکت (بهویژه مشارکت نخبگان و متخصصان در تصمیمسازیهای تمام سطوح مدیریتی)، نظارت عمومی و پاسخگویی در دولت خود در دستورکار قرار داده و ظرفیت فکری نخبگان را به این سمت سوق دهید.
در نبود چنین سازوکارهایی، بهترین مدیران نیز احتمالا خیلی زود در روالهای اداری بوروکراتیک و فشل (شامل بیماری جلسهبازی) گیر خواهند افتاد و امکان تأمّل عمیق از آنان سلب خواهد شد.
درمقابل، در چارچوب سازوکارهایی خردمندانه و مؤثر جهت تحقق مقولههای پیشگفته، هر مدیر متوسطی نیز احتمالا عملکرد قابل قبولی خواهد داشت.
پیشاپیش از حسن توجه شما سپاسگزار و از پروردگار مهربان برایتان توفیق روزافزون خواستاریم
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
لطفا از طریق لینک زیر امضا کنید:
https://www.karzar.net/140494
چنانچه مفید میدانید، لطفا بازنشر دهید
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان، رئیسجمهور منتخب
سلام و درود
با احترام، ضمن تبریک به حضرتعالی بابت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری و تقدیر و تشکر به خاطر روند مشارکتی و شفافی که برای پیشنهاد وزرا در پیش گرفتهاید،
درخواست داریم از هماکنون تدوین سازوکارهایی را بهمنظور نهادینهسازیِ شفافیت، مشارکت (بهویژه مشارکت نخبگان و متخصصان در تصمیمسازیهای تمام سطوح مدیریتی)، نظارت عمومی و پاسخگویی در دولت خود در دستورکار قرار داده و ظرفیت فکری نخبگان را به این سمت سوق دهید.
در نبود چنین سازوکارهایی، بهترین مدیران نیز احتمالا خیلی زود در روالهای اداری بوروکراتیک و فشل (شامل بیماری جلسهبازی) گیر خواهند افتاد و امکان تأمّل عمیق از آنان سلب خواهد شد.
درمقابل، در چارچوب سازوکارهایی خردمندانه و مؤثر جهت تحقق مقولههای پیشگفته، هر مدیر متوسطی نیز احتمالا عملکرد قابل قبولی خواهد داشت.
پیشاپیش از حسن توجه شما سپاسگزار و از پروردگار مهربان برایتان توفیق روزافزون خواستاریم
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
لطفا از طریق لینک زیر امضا کنید:
https://www.karzar.net/140494
چنانچه مفید میدانید، لطفا بازنشر دهید
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
کانال وحید احسانی
درخواست تدوین سازوکارهایی برای تحقق شفافیت، مشارکت، نظارت و پاسخگویی در دولت جدید جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان، رئیسجمهور منتخب سلام و درود با احترام، ضمن تبریک به حضرتعالی بابت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری و تقدیر و تشکر به خاطر روند مشارکتی و شفافی…
سلام و درود
لطفا چنانچه این کارزار را مفید میدانید، امضا کنید.
در غیر این صورت و در صورت امکان، ممنون میشوم اگر مرا از علت مخالفت و دیدگاه متفاوت خود بهرهمند کنید.
با استفاده از بخش دیدگاهها (کامنت).
البته، علت عدم موافقت و همراهی قائلان به "امتناع اصلاح در ساختار فعلی" قابل درک است.
کنجکاویام در مورد کسانی است که به دکتر پزشکیان رای دادند یا به هر حال، امیدوارند بهبودهایی ولو جزئی رخ دهد.
با سپاس فراوان
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
لطفا چنانچه این کارزار را مفید میدانید، امضا کنید.
در غیر این صورت و در صورت امکان، ممنون میشوم اگر مرا از علت مخالفت و دیدگاه متفاوت خود بهرهمند کنید.
با استفاده از بخش دیدگاهها (کامنت).
البته، علت عدم موافقت و همراهی قائلان به "امتناع اصلاح در ساختار فعلی" قابل درک است.
کنجکاویام در مورد کسانی است که به دکتر پزشکیان رای دادند یا به هر حال، امیدوارند بهبودهایی ولو جزئی رخ دهد.
با سپاس فراوان
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
کانال وحید احسانی pinned «سلام و درود لطفا چنانچه این کارزار را مفید میدانید، امضا کنید. در غیر این صورت و در صورت امکان، ممنون میشوم اگر مرا از علت مخالفت و دیدگاه متفاوت خود بهرهمند کنید. با استفاده از بخش دیدگاهها (کامنت). البته، علت عدم موافقت و همراهی قائلان به "امتناع…»
👈 لطفاً فرض کنید این یادداشت حاوی مطالب انتقادی بسیار تند است [۱] 👇
استلزامات حرکت در مسیر وفاق ملّی ۱
خطاب به تمامی دغدغهمندان و بهویژه کسانی که با پیروزی دکتر پزشکیان، اختیارات و امکان تأثیرگذاری بیشتری پیدا کردهاند.
در جامعۀ قطبی، ذرّهوار، احساسی و آسیبدیدۀ ما، هر حرکتی نیز که برخلاف روال متداول، خالصانه با هدف کاستن از شکافها و تنشها و پیگیری وفاق آغاز شود، بهشدّت در معرض انحراف به سمت مرزبندیها، دچارشدن به قطبیتها و سقوط در درّههای عمیق تعارض و تقابل است.
بنابراین، بهویژه گامهای اوّلیۀ چنین حرکتی باید با دقّت، حسّاسیت، صبر و مدارای بسیار زیادی برداشته شوند تا این جوانۀ نحیف، به چپ و راست منحرف نشود و دیوار تا ثریا کج نرود.
قسمت اوّل: هر کسی از ظن خود!
به نظرم، عمدۀ رأی دهندگان به دکتر پزشکیان با ۳ نوع دیدگاه و انتظارات مختلف به حمایت از ایشان پرداختند و بهدنبال ۳ هدف متفاوت زیر بودند:
۱. استقرار دولت سوّم خاتمی
قدرتگرفتن دوبارۀ جریان اصلاحطلب و ادامۀ مسیری که این جریان در دورههای گذشته در پیش گرفته بود. این گروه معتقدند جامعه در زمان دولت اصلاحات در عرصههای مختلف آزادی بیان، گشایش سیاسی، عدالت اجتماعی و وضعیت اقتصادی (بهویژه با لحاظ کردن نفت ارزان و درآمد بسیار اندک دولت) بهترین شرایط را تجربه کرد [۲]. آنها فکر میکنند در وضعیت فعلی، تحقق دوباره چنین دولتی بهترین هدفی است که قابلیت تحقق و ارزش پیگیری دارد ولو اینکه بدانیم دوباره با دولتی تندرو و انحصارگرا جایگزین میشود. حمایت جریان اصلاحات و شخص آقای خاتمی از دکتر پزشکیان از نشانههای مورد تأکید این گروه از رأیدهندگان بود.
۲. تقابل با هستۀ مرکزی قدرت
این گروه به این امید و با این تصوّر به دکتر پزشکیان رأی دادند که او و دولتش از اشتباهات آقای خاتمی (به زعم خودشان) درس گرفتهاند و به جای مدارا با هستۀ مرکزی، انتصابی و غیرپاسخگوی قدرت، با تمام توان مقابل آن ایستادگی میکنند. قولهای دکتر پزشکیان مبنی بر اینکه «روی عهد خودم میایستم» و «اگر نتوانستم به عهدم عمل کنم، استعفا میدهم» از نشانههای مورد نظر این گروه بود.
۳. وفاق ملّی - راه باریک آزادی
این گروه از حامیان دکتر پزشکیان (شامل اینجانب) به این نتیجه رسیدهاند که تقابل با هستۀ مرکزی قدرت بازی دوسرباخت است؛ باید در مسیر بلندمدّتی حرکت کرد که عجماغلو و رابینسون آن را «راه باریک آزادی» (تقویت توأمان و متعادل قدرت حکومت و قدرت جامعه) و دکتر فراستخواه «توسعه برای تغییر» (تمرکز بر بهبودهای مدیریتی و اقتصادی ممکن در ساختار موجود که در بلندمدّت احتمالاً امکان اصلاح مدنی ساختارها را نیز فراهم خواهند کرد) نامگذاری میکنند. در این چارچوب، صرفاً بهاندازهای که از شکافها و قطبیتها کاسته شود است که امکانهایی برای برداشتن گامهای مثبت ایجاد میشود. از نشانههای مورد توجه این گروه میتوان به تأکیدهای دکتر پزشکیان بر «دولت ملّی، وحدت ملّی، سیاستهای کلّی نظام، وفاق ملّی و راه باریک آزادی» اشاره کرد.
پیش از انتخابات زودهنگام، از یکسو، برای گفتگو و شفافسازی دربارۀ این سه جهتگیری متفاوت فرصت چندانی وجود نداشت و ازسویدیگر، دکتر پزشکیان و حامیانش در موقعیتی بودند که ترجیح میدادند بر اشتراکات تمرکز و احتمال پیروزی را افزایش دهند.
امّا بعد از انتخابات ...
ادامه دارد (به امید خدا)
پانویسها
[۱] متأسفانه، بیشتر پیشنهادها، راهکارها، تحلیلها و توصیههای خیرخواهانه و همدلانه اصلاً دیده نمیشوند، بهویژه، کسانی که در موضع تصمیمسازی و اثرگذاری قرار دارند برای خواندن «این جور چیزها» فرصت ندارند، امّا برای مطالعه، گفتگو و واکنشنشاندادن نسبت به مطالب انتقادی (خصوصاً تند) همیشه وسط کارها و جلسات زمان کافی باز میشود و عجیب آنکه در چنین موقعیتهایی، یکی از گلایههای همیشگی به فرد منتقد این است که «راست میگی راهکار و پیشنهادی ارائه کن که بتونه مفید و کمککننده باشه»!
[۲] در این خصوص، نگارنده نیز همین دیدگاه را دارم.
قسمت بعدی: عَلَیالْوِفاق السّلام اگر ...
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
استلزامات حرکت در مسیر وفاق ملّی ۱
خطاب به تمامی دغدغهمندان و بهویژه کسانی که با پیروزی دکتر پزشکیان، اختیارات و امکان تأثیرگذاری بیشتری پیدا کردهاند.
در جامعۀ قطبی، ذرّهوار، احساسی و آسیبدیدۀ ما، هر حرکتی نیز که برخلاف روال متداول، خالصانه با هدف کاستن از شکافها و تنشها و پیگیری وفاق آغاز شود، بهشدّت در معرض انحراف به سمت مرزبندیها، دچارشدن به قطبیتها و سقوط در درّههای عمیق تعارض و تقابل است.
بنابراین، بهویژه گامهای اوّلیۀ چنین حرکتی باید با دقّت، حسّاسیت، صبر و مدارای بسیار زیادی برداشته شوند تا این جوانۀ نحیف، به چپ و راست منحرف نشود و دیوار تا ثریا کج نرود.
قسمت اوّل: هر کسی از ظن خود!
به نظرم، عمدۀ رأی دهندگان به دکتر پزشکیان با ۳ نوع دیدگاه و انتظارات مختلف به حمایت از ایشان پرداختند و بهدنبال ۳ هدف متفاوت زیر بودند:
۱. استقرار دولت سوّم خاتمی
قدرتگرفتن دوبارۀ جریان اصلاحطلب و ادامۀ مسیری که این جریان در دورههای گذشته در پیش گرفته بود. این گروه معتقدند جامعه در زمان دولت اصلاحات در عرصههای مختلف آزادی بیان، گشایش سیاسی، عدالت اجتماعی و وضعیت اقتصادی (بهویژه با لحاظ کردن نفت ارزان و درآمد بسیار اندک دولت) بهترین شرایط را تجربه کرد [۲]. آنها فکر میکنند در وضعیت فعلی، تحقق دوباره چنین دولتی بهترین هدفی است که قابلیت تحقق و ارزش پیگیری دارد ولو اینکه بدانیم دوباره با دولتی تندرو و انحصارگرا جایگزین میشود. حمایت جریان اصلاحات و شخص آقای خاتمی از دکتر پزشکیان از نشانههای مورد تأکید این گروه از رأیدهندگان بود.
۲. تقابل با هستۀ مرکزی قدرت
این گروه به این امید و با این تصوّر به دکتر پزشکیان رأی دادند که او و دولتش از اشتباهات آقای خاتمی (به زعم خودشان) درس گرفتهاند و به جای مدارا با هستۀ مرکزی، انتصابی و غیرپاسخگوی قدرت، با تمام توان مقابل آن ایستادگی میکنند. قولهای دکتر پزشکیان مبنی بر اینکه «روی عهد خودم میایستم» و «اگر نتوانستم به عهدم عمل کنم، استعفا میدهم» از نشانههای مورد نظر این گروه بود.
۳. وفاق ملّی - راه باریک آزادی
این گروه از حامیان دکتر پزشکیان (شامل اینجانب) به این نتیجه رسیدهاند که تقابل با هستۀ مرکزی قدرت بازی دوسرباخت است؛ باید در مسیر بلندمدّتی حرکت کرد که عجماغلو و رابینسون آن را «راه باریک آزادی» (تقویت توأمان و متعادل قدرت حکومت و قدرت جامعه) و دکتر فراستخواه «توسعه برای تغییر» (تمرکز بر بهبودهای مدیریتی و اقتصادی ممکن در ساختار موجود که در بلندمدّت احتمالاً امکان اصلاح مدنی ساختارها را نیز فراهم خواهند کرد) نامگذاری میکنند. در این چارچوب، صرفاً بهاندازهای که از شکافها و قطبیتها کاسته شود است که امکانهایی برای برداشتن گامهای مثبت ایجاد میشود. از نشانههای مورد توجه این گروه میتوان به تأکیدهای دکتر پزشکیان بر «دولت ملّی، وحدت ملّی، سیاستهای کلّی نظام، وفاق ملّی و راه باریک آزادی» اشاره کرد.
پیش از انتخابات زودهنگام، از یکسو، برای گفتگو و شفافسازی دربارۀ این سه جهتگیری متفاوت فرصت چندانی وجود نداشت و ازسویدیگر، دکتر پزشکیان و حامیانش در موقعیتی بودند که ترجیح میدادند بر اشتراکات تمرکز و احتمال پیروزی را افزایش دهند.
امّا بعد از انتخابات ...
ادامه دارد (به امید خدا)
پانویسها
[۱] متأسفانه، بیشتر پیشنهادها، راهکارها، تحلیلها و توصیههای خیرخواهانه و همدلانه اصلاً دیده نمیشوند، بهویژه، کسانی که در موضع تصمیمسازی و اثرگذاری قرار دارند برای خواندن «این جور چیزها» فرصت ندارند، امّا برای مطالعه، گفتگو و واکنشنشاندادن نسبت به مطالب انتقادی (خصوصاً تند) همیشه وسط کارها و جلسات زمان کافی باز میشود و عجیب آنکه در چنین موقعیتهایی، یکی از گلایههای همیشگی به فرد منتقد این است که «راست میگی راهکار و پیشنهادی ارائه کن که بتونه مفید و کمککننده باشه»!
[۲] در این خصوص، نگارنده نیز همین دیدگاه را دارم.
قسمت بعدی: عَلَیالْوِفاق السّلام اگر ...
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
Telegram
کانال وحید احسانی
هزارتا پیشنهاد و راهکار منتشر کنی، هیچکس نمیبیند، اما بهمحض طرح چند انتقاد، اعتراض همه بلند میشود که: "راست میگی راهکار بده"!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
استلزامات حرکت در مسیر وفاق ملّی ۲
خطاب به تمامی دغدغهمندان و بهویژه کسانی که با پیروزی دکتر پزشکیان، اختیارات و امکان تأثیرگذاری بیشتری پیدا کردهاند.
برای حرکت در مسیر توافقسازی در جامعۀ قطبی، ذرّهوار و احساسی کنونی، این که جناح مقابل را تحریک نکنیم کافی نیست؛ مجموعۀ شرایط سیاسی، فرهنگی، روند گذشته امور و وجود اشخاص و جریانهایی که از تضادّ و تعارض ارتزاق میکنند (یا هویت میگیرند) وضعیتی ایجاد کرده است که در آن، هر حرکت صلحطلبانه و وفاقمداری نیز بهشدّت در معرض دچارشدن به شکافها، قطبیتها و تنشهاست.
بنابراین، بهویژه گامهای اوّلیۀ چنین حرکتی باید با دقّت، حسّاسیت، صبر و مدارای بسیار زیادی برداشته شوند تا این جوانۀ نحیف، به چپ و راست منحرف نشود و دیوار تا ثریا کج نرود.
قسمت دوّم: عَلیَالْوِفاق السّلام اگر ...
بهویژه در چنین بستر ناهمواری، حرکت در مسیر وفاق استلزاماتی دارد که بهتوجّهی به آنها دوباره ما را به ترکستانِ تعارض، تقابل و ستیز حذفی میرساند.
در این خصوص موارد زیر به ذهنم میرسند، امیدوارم بحث جدّی در این رابطه رونق گیرد؛ حتماً سایرین میتوانند به نکات مهمتری اشاره کنند.
[در متن کامل یادداشت، هر یک از موارد و تیترهای زیر حاوی توضیحاتی هستند؛ پیشنهاد میکنم مطالعه بفرمایید]
۱. کنار ایستادن اصلاحطلبان تندرو
۲. لحاظ کردن حسّاسیتهای طیف مقابل در تصمیمسازیها
۳. حضور افراد متعادل طیف مقابل در مراکز تصمیمسازی
۴. کار مثبت بدون تأکید روی نام خودمان
۵. فعالسازی نهادهای میانجی
۶. فرصتسازی برای ایفای نقش جامعه
نقد روند کنونی بر اساس استلزامات حرکت در مسیر «دولت وفاق ملّی»
تصمیم داشتم در قسمت بعدی، روند اقدامات دکتر پزشکیان و نزدیکانش را بر اساس استلزامات حرکت در مسیر وفاق ملّی بررسی و نقد کنم، امّا، اگرچه موضوع مهمّی است، اوّلاً، بهعلّت ظرفیت نقدپذیری اندک در جامعه و ثانیاً، به این دلیل که هر کسی که برایش مهم باشد و بخواهد، خودش میتواند بر اساس استلزامات پیشگفته (یا موارد دیگری که به آنها بیفزاید) به این مهم دست بزند، از این کار چشمپوشی میکنم.
قسمت اوّل: هر کسی از ظنّ خود!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
خطاب به تمامی دغدغهمندان و بهویژه کسانی که با پیروزی دکتر پزشکیان، اختیارات و امکان تأثیرگذاری بیشتری پیدا کردهاند.
برای حرکت در مسیر توافقسازی در جامعۀ قطبی، ذرّهوار و احساسی کنونی، این که جناح مقابل را تحریک نکنیم کافی نیست؛ مجموعۀ شرایط سیاسی، فرهنگی، روند گذشته امور و وجود اشخاص و جریانهایی که از تضادّ و تعارض ارتزاق میکنند (یا هویت میگیرند) وضعیتی ایجاد کرده است که در آن، هر حرکت صلحطلبانه و وفاقمداری نیز بهشدّت در معرض دچارشدن به شکافها، قطبیتها و تنشهاست.
بنابراین، بهویژه گامهای اوّلیۀ چنین حرکتی باید با دقّت، حسّاسیت، صبر و مدارای بسیار زیادی برداشته شوند تا این جوانۀ نحیف، به چپ و راست منحرف نشود و دیوار تا ثریا کج نرود.
قسمت دوّم: عَلیَالْوِفاق السّلام اگر ...
بهویژه در چنین بستر ناهمواری، حرکت در مسیر وفاق استلزاماتی دارد که بهتوجّهی به آنها دوباره ما را به ترکستانِ تعارض، تقابل و ستیز حذفی میرساند.
در این خصوص موارد زیر به ذهنم میرسند، امیدوارم بحث جدّی در این رابطه رونق گیرد؛ حتماً سایرین میتوانند به نکات مهمتری اشاره کنند.
[در متن کامل یادداشت، هر یک از موارد و تیترهای زیر حاوی توضیحاتی هستند؛ پیشنهاد میکنم مطالعه بفرمایید]
۱. کنار ایستادن اصلاحطلبان تندرو
۲. لحاظ کردن حسّاسیتهای طیف مقابل در تصمیمسازیها
۳. حضور افراد متعادل طیف مقابل در مراکز تصمیمسازی
۴. کار مثبت بدون تأکید روی نام خودمان
۵. فعالسازی نهادهای میانجی
۶. فرصتسازی برای ایفای نقش جامعه
نقد روند کنونی بر اساس استلزامات حرکت در مسیر «دولت وفاق ملّی»
تصمیم داشتم در قسمت بعدی، روند اقدامات دکتر پزشکیان و نزدیکانش را بر اساس استلزامات حرکت در مسیر وفاق ملّی بررسی و نقد کنم، امّا، اگرچه موضوع مهمّی است، اوّلاً، بهعلّت ظرفیت نقدپذیری اندک در جامعه و ثانیاً، به این دلیل که هر کسی که برایش مهم باشد و بخواهد، خودش میتواند بر اساس استلزامات پیشگفته (یا موارد دیگری که به آنها بیفزاید) به این مهم دست بزند، از این کار چشمپوشی میکنم.
قسمت اوّل: هر کسی از ظنّ خود!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
💥تقاطع شیخ فضلالله نوری و ستارخان!
✍️علی مرادی مراغهای
✅امروزه، تمام زندگی ما و اطراف پر از تضاد و تناقض است! و یکی از این تضادها هم قرار گرفتن شیخ فضل الله با ستارخان در کنار همدیگر است، انگار نه انگار که آنها زمانی دشمن همدیگر بودند...!
♦️امروز ۹ مرداد سالروز بردار کردن شیخ فضل الله نوری است آن زمان، شیخ فضل الله نوری، ستارخان و مجاهدین مشروطه را تکفیر کرده بود اما امروزه همه جا با هم هستند! انگار نه انگار که آنها ضد هم بودند!
ستارخان برای مشروطه و برپا کردن مجلس می جنگید و بارها بخاطر آن تا چند قدمی مرگ رفته بود اما شیخ فضل الله، سرسخت ترین دشمن مشروطه و مجلس و قانونگذاری بود و همه جا قانون اساسی مشروطه را «قانون ملعون» و مشروطه را «شیطان مزین سوء» می نامید!
(حرمت مشروطه...زرگرنژاد...ص۲۶۲)
او مجلس و انتخابات با رای اکثریت را کفر می دانست و می گفت:
«اعتبار به اکثریت آراء به مذهب امامیه غلط است» (همان...ص۲۶۰)
و آنرا«حرام تشریعی و بدعت در دین» می دانست(همان...ص۲۶۴)
و در ضدیت با اصل مساوات می گفت:
«مملکت اسلامیه مشروطه نخواهد شد زیرا محال است با اسلام حکم مساوات»(همان...ص۲۶۵)
البته شیخ راست می گفت مثلا مرتد چگونه می تواند با مسلم یکی باشد در حالیکه مرتد حتی حق حیات ندارد و واجب القتل است و نجاست بدن...(همان...ص۲۶۶)
شیخ، خطاب به مشروطه خواهان می گفت:
«ای بی دین، تو می خواهی بدعتی تازه در دین بگذاری و تغییر بدهی دین را به این تدلیسات و تلبیسات...»(همان.ص۲۶۷)
و به مشروطه خواهان که آزادی مطبوعات و آزادی قلم را مطرح می کردند می تاخت و آزادی قلم و آزادی مطبوعات را که در قانون اساسی آمده بود ضلالت نامه می نامید(همان...ص267)
و می گفت«تمام این مزخرفات و خرافات برای هدم اساس دین و اضمحلال شریعت سیدالمرسلین بوده...»(همان...ص۲۶۸)
شیخ فضل الله در «رساله تذکره العارفین» که در زمان استبداد صغیر و در گرماگرم قیام تبریز به فرماندهی ستارخان بر علیه محمدعلی شاه، نوشته است از مردم می خواست که بر این «نصر ملوکانه» یعنی به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه را شکر گزار باشند و «شکر این موهبت عظمی را» بنمایند و می نویسد:
«ای برادران! مصلح را از مفسد تمیز دهید، گول چهار نفر از اراذل اوباش که در تبریز جمع شده نخورید»
(رساله تذکره العارفین...ص۲۹۹)
♦️اما باوجود دشمنی سرسخت آن دو شخصیت تاریخی نسبت به همدیگر در دوران مشروطیت، اینک همه جا آنها رفیق هم و در کنار هم هستند!
در غرب تهران بزرگراهی ۷ كیلومتری بنام شیخ فضلالله نوری است و خیابانی نیز بنام ستارخان که با این بزرگراه تقاطع دارد یعنی تقاطع ستارخان با شیخ فضل الله نوری...!
اما آنها، تنها در تهران در بزرگراه و خیابان به همدیگر نمی رسند و بهم وصل نمی شوند بلکه در همه جا رفیق اند و به هم وصل می گردند در تمام کتابهای درسی، در فیلمها و سریالهای پس از انقلاب نیز باهم هستند و دوستِ یکدل و رفیقِ گرمابه و گلستان هستند!
♦️در سریال ۲۱ قسمتی سالهای مشروطه، کارگردان سریال یا جاعل تاریخ، در سریالی که قرار است در ستایش مشروطه و قهرمانان آن و شناساندنِ تاریخ به نسل امروز باشد در آخرین قسمت سریال یعنی در قسمت ۲۱ به مانند جلال آل احمد(در پایان کتابِ غربزدگی) به ستایش از شیخِ شهید می پردازد و آنرا به ستارخان در باغ اتابک پیوند می زند اینجا!
و در صحنه ی بردار کردن شیخ نیز مردم برای تبرک از همدیگر سبقت می گیرند و اشک می ریزند، انگار نه انگار که در واقعیتِ تاریخی در پای دار می رقصیدند...! (آخرین قسمت سریال: اینجا)
♦️در بالا نوشتم که تمام شاکله فکری ما و زندگی و اطراف ما پر از تضاد و تناقض است! منظومه فکری ما مثل مغازه سمساری است از هر چیزی کمی داریم! کمی عقلگرا و کمی احساسی، کمی کانت و کمی ابوسعید ابی الخیر، کمی متشرع و کمی سکولار، مانند مرحوم بازرگان: کمی دعا و کمی ترمودینامیک، کمی شیخ فضل اللهی و کمی ستارخانی...
یکی از دوستان توده ای می گفت در دهه پنجاه با برخی سمپاتهای حزب توده نشسته بودیم راجع به ماتریالیسم دیالکتیک صحبت می کردیم برق رفته بود یک مرتبه آمد و همگی شروع کردند به صلوات...ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ...
ما فامیلی دارم که بر آینه ی ماشین شاسی بلندش، اسفند آویزان کرده است...! هر موقع می بینم به شوخی می گویم تقابل سنت و مدرنیته...!
♦️ما ۲۰۰ سال است که از دوره عباس میرزا در حال گذار هستیم و این گذارمان البته هیچوقت تمام نمی شود! مدام زیگزاگ و رفتن و برگشتن و شکستن و تراشیدن ...اما همچنان دوره یِ سختِ گذار ادامه دارد! چینی ها مثلی دارند که هر کسی را بخواهند نفرین کنند می گویند:
امیدوارم در دوره گذار متولد شوی...!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
✍️علی مرادی مراغهای
✅امروزه، تمام زندگی ما و اطراف پر از تضاد و تناقض است! و یکی از این تضادها هم قرار گرفتن شیخ فضل الله با ستارخان در کنار همدیگر است، انگار نه انگار که آنها زمانی دشمن همدیگر بودند...!
♦️امروز ۹ مرداد سالروز بردار کردن شیخ فضل الله نوری است آن زمان، شیخ فضل الله نوری، ستارخان و مجاهدین مشروطه را تکفیر کرده بود اما امروزه همه جا با هم هستند! انگار نه انگار که آنها ضد هم بودند!
ستارخان برای مشروطه و برپا کردن مجلس می جنگید و بارها بخاطر آن تا چند قدمی مرگ رفته بود اما شیخ فضل الله، سرسخت ترین دشمن مشروطه و مجلس و قانونگذاری بود و همه جا قانون اساسی مشروطه را «قانون ملعون» و مشروطه را «شیطان مزین سوء» می نامید!
(حرمت مشروطه...زرگرنژاد...ص۲۶۲)
او مجلس و انتخابات با رای اکثریت را کفر می دانست و می گفت:
«اعتبار به اکثریت آراء به مذهب امامیه غلط است» (همان...ص۲۶۰)
و آنرا«حرام تشریعی و بدعت در دین» می دانست(همان...ص۲۶۴)
و در ضدیت با اصل مساوات می گفت:
«مملکت اسلامیه مشروطه نخواهد شد زیرا محال است با اسلام حکم مساوات»(همان...ص۲۶۵)
البته شیخ راست می گفت مثلا مرتد چگونه می تواند با مسلم یکی باشد در حالیکه مرتد حتی حق حیات ندارد و واجب القتل است و نجاست بدن...(همان...ص۲۶۶)
شیخ، خطاب به مشروطه خواهان می گفت:
«ای بی دین، تو می خواهی بدعتی تازه در دین بگذاری و تغییر بدهی دین را به این تدلیسات و تلبیسات...»(همان.ص۲۶۷)
و به مشروطه خواهان که آزادی مطبوعات و آزادی قلم را مطرح می کردند می تاخت و آزادی قلم و آزادی مطبوعات را که در قانون اساسی آمده بود ضلالت نامه می نامید(همان...ص267)
و می گفت«تمام این مزخرفات و خرافات برای هدم اساس دین و اضمحلال شریعت سیدالمرسلین بوده...»(همان...ص۲۶۸)
شیخ فضل الله در «رساله تذکره العارفین» که در زمان استبداد صغیر و در گرماگرم قیام تبریز به فرماندهی ستارخان بر علیه محمدعلی شاه، نوشته است از مردم می خواست که بر این «نصر ملوکانه» یعنی به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه را شکر گزار باشند و «شکر این موهبت عظمی را» بنمایند و می نویسد:
«ای برادران! مصلح را از مفسد تمیز دهید، گول چهار نفر از اراذل اوباش که در تبریز جمع شده نخورید»
(رساله تذکره العارفین...ص۲۹۹)
♦️اما باوجود دشمنی سرسخت آن دو شخصیت تاریخی نسبت به همدیگر در دوران مشروطیت، اینک همه جا آنها رفیق هم و در کنار هم هستند!
در غرب تهران بزرگراهی ۷ كیلومتری بنام شیخ فضلالله نوری است و خیابانی نیز بنام ستارخان که با این بزرگراه تقاطع دارد یعنی تقاطع ستارخان با شیخ فضل الله نوری...!
اما آنها، تنها در تهران در بزرگراه و خیابان به همدیگر نمی رسند و بهم وصل نمی شوند بلکه در همه جا رفیق اند و به هم وصل می گردند در تمام کتابهای درسی، در فیلمها و سریالهای پس از انقلاب نیز باهم هستند و دوستِ یکدل و رفیقِ گرمابه و گلستان هستند!
♦️در سریال ۲۱ قسمتی سالهای مشروطه، کارگردان سریال یا جاعل تاریخ، در سریالی که قرار است در ستایش مشروطه و قهرمانان آن و شناساندنِ تاریخ به نسل امروز باشد در آخرین قسمت سریال یعنی در قسمت ۲۱ به مانند جلال آل احمد(در پایان کتابِ غربزدگی) به ستایش از شیخِ شهید می پردازد و آنرا به ستارخان در باغ اتابک پیوند می زند اینجا!
و در صحنه ی بردار کردن شیخ نیز مردم برای تبرک از همدیگر سبقت می گیرند و اشک می ریزند، انگار نه انگار که در واقعیتِ تاریخی در پای دار می رقصیدند...! (آخرین قسمت سریال: اینجا)
♦️در بالا نوشتم که تمام شاکله فکری ما و زندگی و اطراف ما پر از تضاد و تناقض است! منظومه فکری ما مثل مغازه سمساری است از هر چیزی کمی داریم! کمی عقلگرا و کمی احساسی، کمی کانت و کمی ابوسعید ابی الخیر، کمی متشرع و کمی سکولار، مانند مرحوم بازرگان: کمی دعا و کمی ترمودینامیک، کمی شیخ فضل اللهی و کمی ستارخانی...
یکی از دوستان توده ای می گفت در دهه پنجاه با برخی سمپاتهای حزب توده نشسته بودیم راجع به ماتریالیسم دیالکتیک صحبت می کردیم برق رفته بود یک مرتبه آمد و همگی شروع کردند به صلوات...ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ...
ما فامیلی دارم که بر آینه ی ماشین شاسی بلندش، اسفند آویزان کرده است...! هر موقع می بینم به شوخی می گویم تقابل سنت و مدرنیته...!
♦️ما ۲۰۰ سال است که از دوره عباس میرزا در حال گذار هستیم و این گذارمان البته هیچوقت تمام نمی شود! مدام زیگزاگ و رفتن و برگشتن و شکستن و تراشیدن ...اما همچنان دوره یِ سختِ گذار ادامه دارد! چینی ها مثلی دارند که هر کسی را بخواهند نفرین کنند می گویند:
امیدوارم در دوره گذار متولد شوی...!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
Telegram
دلنوشتههای تاریخیِ علی مرادی مراغهای
💥تقاطع شیخ فضل الله نوری و ستارخان...!
✍️علی مرادی مراغه ای
https://www.group-telegram.com/Ali_Moradi_maragheie
✅امروزه، تمام زندگی ما و اطراف پر از تضاد و تناقض است! و یکی از این تضادها هم قرار گرفتن شیخ فضل الله با ستارخان در کنار همدیگر است، انگار نه انگار که آنها زمانی…
✍️علی مرادی مراغه ای
https://www.group-telegram.com/Ali_Moradi_maragheie
✅امروزه، تمام زندگی ما و اطراف پر از تضاد و تناقض است! و یکی از این تضادها هم قرار گرفتن شیخ فضل الله با ستارخان در کنار همدیگر است، انگار نه انگار که آنها زمانی…
دربارۀ کابینۀ پیشنهادی دکتر پزشکیان
کابینۀ پیشنهادی دکتر پزشکیان خیلی مورد نقد قرار گرفت.
بسیاری از این گلایهمندند که چرا برخی از چهرههای جناح مقابل و مسئولان دولت سیزدهم در کابینه حضور دارند یا چرا کابینه بهشکلی است که برخی از چهرههای جناح مقابل آن را مثبت ارزیابی میکنند.
به نظرم، این مسئله اتّفاقاً امتیاز کابینۀ پیشنهادی ایشان است. برای من و احتمالا سایر کسانی که خواهان کاستن از شکافها و قطبیتها و حرکت در مسیر وحدت و وفاق ملّی هستند، این کار ضروری بود.
حتّی در یادداشتهایی که پیش از مشخصشدن نتیجۀ انتخابات نوشتم، بیان کردم که نیاز است دکتر پزشکیان (درصورت پیروزی) از چهرههای معتدل و کارآمد جناح مقابل در دولتش (چه در سطح ملّی و چه استانی) استفاده کند و اگر چنین نکند «دراینرابطه به اولین و جدیترین منتقدش تبدیل خواهم شد» [۱].
بهعنوان کسی که اوّلاً، به دکتر پزشکیان رأی دادم، ثانیاً، همچنان حامیاش هستم و ثالثاً، در همین زمان کوتاه چندین نقد صریح خطاب به او و نزدیکانش نوشتم [۲]، کابینه ایشان را مثبت و امیدبخش ارزیابی میکنم (البته بر اساس شناخت محدودی که از وزرا دارم؛ شاید برخی چیزهایی میدانند که من نمیدانم).
مسلّماً، از جهاتی بهتر بود که در میان وزرای پیشنهادی از برادران اهل تسنن هم وجود میداشت امّا مهم این است که در مجموع، از فرایند «خالصسازی» فاصله بگیریم و طیفهای گستردهتری از جامعۀ رنگینکمانی ایران (شامل اهل تسنن) در سطوح مختلف ملّی و استانی مشارکت داده شوند.
با توجه به اینکه استان محل زندگیام (کرمانشاه) یکی از مراکز حضور پررنگ برادران و خواهران اهل تسنن است، اگر در آینده چنین اتّفاقی رخ ندهد قطعاً نقد و گلایهام را منتشر خواهم کرد.
تا جایی که میفهمم، اتّکای بیشازحد به نتایج شورای راهبری و کارگروههای مربوط، کشور را از دولتی متناسب با هدف ارزشمند «وفاق ملّی» دور میکرد؛ در شرایط کنونی، اینکه چهرههایی از جناحهای مختلف در دولت حضور داشته باشند حتّی از صِرفِ شایستهسالاری نیز اهمّیت بیشتری دارد.
برخی از کسانی که در شرایط کنونی اصولاً مسیرهای اصلاح و وفاقسازی را ممکن یا مفید نمیدانند و صراحتاً با رأیدادن مخالفت میکردند، چنان به نقد کابینه پرداختهاند که گویی اگر افرادی غیرازاینها معرّفی میشدند این امکان وجود داشت که کابینۀ پیشنهادی را مثبت ارزیابی کنند!
عجیبتر آنکه برخی از آنان این کابینه را بهعنوان اثبات نظرات خودشان و روسیاهی کسانی که به امید اصلاح در انتخابات شرکت کردند ارزیابی کردهاند!
این در حالیست که نظر این منتقدان نسبت به کابینه پیش از معرّفی آن مشخص بوده است! (مگر اینکه دیدگاههای مبناییشان نسبت به امکان اصلاح تغییر کند).
همچنان به دکتر پزشکیان نقدهایی دارم، مهمترینش این است که چرا با ما (مردم) سخن نمیگوید. تا پیش از برگزاری انتخابات، بارها ما را از عمق جان و با عنوانهای «مردم ایران!»، «ملّت شریف ایران!» و امثال آن مورد خطاب قرار میداد امّا بعد از پیروزی در انتخابات گویی دیگر نیازی نمیبیند که با ما سخن بگوید و این هم دردناک است و هم امیدکاه (اگر نگوییم ناامید کننده).
پانویسها
[۱] ببینید: تشکیل کمیتۀ گفتگو با اصولگرایان
[۲] ببینید:
اوّلین نقد دکتر پزشکیان (برای ایران)!
حتما من نمیفهمم!
از «قرارگاهبازی» تا «کارگروهبازی»!
دربارۀ نقدهایم نسبت به کارگروهها
علیالوفاق السّلام اگر ... !
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
کابینۀ پیشنهادی دکتر پزشکیان خیلی مورد نقد قرار گرفت.
بسیاری از این گلایهمندند که چرا برخی از چهرههای جناح مقابل و مسئولان دولت سیزدهم در کابینه حضور دارند یا چرا کابینه بهشکلی است که برخی از چهرههای جناح مقابل آن را مثبت ارزیابی میکنند.
به نظرم، این مسئله اتّفاقاً امتیاز کابینۀ پیشنهادی ایشان است. برای من و احتمالا سایر کسانی که خواهان کاستن از شکافها و قطبیتها و حرکت در مسیر وحدت و وفاق ملّی هستند، این کار ضروری بود.
حتّی در یادداشتهایی که پیش از مشخصشدن نتیجۀ انتخابات نوشتم، بیان کردم که نیاز است دکتر پزشکیان (درصورت پیروزی) از چهرههای معتدل و کارآمد جناح مقابل در دولتش (چه در سطح ملّی و چه استانی) استفاده کند و اگر چنین نکند «دراینرابطه به اولین و جدیترین منتقدش تبدیل خواهم شد» [۱].
بهعنوان کسی که اوّلاً، به دکتر پزشکیان رأی دادم، ثانیاً، همچنان حامیاش هستم و ثالثاً، در همین زمان کوتاه چندین نقد صریح خطاب به او و نزدیکانش نوشتم [۲]، کابینه ایشان را مثبت و امیدبخش ارزیابی میکنم (البته بر اساس شناخت محدودی که از وزرا دارم؛ شاید برخی چیزهایی میدانند که من نمیدانم).
مسلّماً، از جهاتی بهتر بود که در میان وزرای پیشنهادی از برادران اهل تسنن هم وجود میداشت امّا مهم این است که در مجموع، از فرایند «خالصسازی» فاصله بگیریم و طیفهای گستردهتری از جامعۀ رنگینکمانی ایران (شامل اهل تسنن) در سطوح مختلف ملّی و استانی مشارکت داده شوند.
با توجه به اینکه استان محل زندگیام (کرمانشاه) یکی از مراکز حضور پررنگ برادران و خواهران اهل تسنن است، اگر در آینده چنین اتّفاقی رخ ندهد قطعاً نقد و گلایهام را منتشر خواهم کرد.
تا جایی که میفهمم، اتّکای بیشازحد به نتایج شورای راهبری و کارگروههای مربوط، کشور را از دولتی متناسب با هدف ارزشمند «وفاق ملّی» دور میکرد؛ در شرایط کنونی، اینکه چهرههایی از جناحهای مختلف در دولت حضور داشته باشند حتّی از صِرفِ شایستهسالاری نیز اهمّیت بیشتری دارد.
برخی از کسانی که در شرایط کنونی اصولاً مسیرهای اصلاح و وفاقسازی را ممکن یا مفید نمیدانند و صراحتاً با رأیدادن مخالفت میکردند، چنان به نقد کابینه پرداختهاند که گویی اگر افرادی غیرازاینها معرّفی میشدند این امکان وجود داشت که کابینۀ پیشنهادی را مثبت ارزیابی کنند!
عجیبتر آنکه برخی از آنان این کابینه را بهعنوان اثبات نظرات خودشان و روسیاهی کسانی که به امید اصلاح در انتخابات شرکت کردند ارزیابی کردهاند!
این در حالیست که نظر این منتقدان نسبت به کابینه پیش از معرّفی آن مشخص بوده است! (مگر اینکه دیدگاههای مبناییشان نسبت به امکان اصلاح تغییر کند).
همچنان به دکتر پزشکیان نقدهایی دارم، مهمترینش این است که چرا با ما (مردم) سخن نمیگوید. تا پیش از برگزاری انتخابات، بارها ما را از عمق جان و با عنوانهای «مردم ایران!»، «ملّت شریف ایران!» و امثال آن مورد خطاب قرار میداد امّا بعد از پیروزی در انتخابات گویی دیگر نیازی نمیبیند که با ما سخن بگوید و این هم دردناک است و هم امیدکاه (اگر نگوییم ناامید کننده).
پانویسها
[۱] ببینید: تشکیل کمیتۀ گفتگو با اصولگرایان
[۲] ببینید:
اوّلین نقد دکتر پزشکیان (برای ایران)!
حتما من نمیفهمم!
از «قرارگاهبازی» تا «کارگروهبازی»!
دربارۀ نقدهایم نسبت به کارگروهها
علیالوفاق السّلام اگر ... !
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
Telegram
کانال وحید احسانی
تشکیل کمیته گفتگو با اصولگرایان
(پیشنهادی عملیاتی به دکتر پزشکیان و ستادهای انتخاباتیاش)
اگر آنگونه که متوجهشدهام، خوشبختانه دکتر پزشکیان درصورت پیروزی بهدنبال تعامل و همکاری (در مقابل تقابل) با هسته اصلی قدرت و جناح مقابل است، پیشنهاد میکنم در تمام…
(پیشنهادی عملیاتی به دکتر پزشکیان و ستادهای انتخاباتیاش)
اگر آنگونه که متوجهشدهام، خوشبختانه دکتر پزشکیان درصورت پیروزی بهدنبال تعامل و همکاری (در مقابل تقابل) با هسته اصلی قدرت و جناح مقابل است، پیشنهاد میکنم در تمام…
Forwarded from Renani Mohsen / محسن رنانی
.
👈 پایان مسعود
✍️ محسن رنانی
پزشکیان تازه آغاز شده است. پایان او اکنون نیست، پایان او دو سال دیگر است که امیدوارم «پایان مسعود»ی باشد.
آنانکه امروز او را ارزیابی میکنند و بر اساس ترکیب کابینه به او نمره مردودی میدهند مثل این است که با دیدن یک «تک عکس» از یک نفر درباره شخصیت او قضاوت کنند. برای قضاوت درباره یک شخص باید فیلم زندگی او را دید. اکنون هم با دیدن یک عکس (فهرست وزرا) از دوران ریاستجمهوری پزشکیان نمیتوان او را ارزیابی کرد.
تقریباً پنجاه درصد از وزرای معرفی شده توسط رئیسجمهور، از میان نفرات اول تا سوم فهرستهای ارایه شده توسط کمیتهها یا شورای راهبری بوده است و این البته عملکرد قابلقبولی است. ضمن اینکه از آغاز هم فرض بر این بود که «شورای راهبری» نقش مشورتی دارد و نظراتش الزامآور نیست. در واقع پزشکیان پنجاه درصد از وزرایش را از بین فهرست نخبگانی کشور و پنجاه درصد را هم در گفتوگوهای با حاکمیت و گروههای قدرت برگزیده است. او با این کار تلاش داشته است «کابینه وفاق ملی» تشکیل دهد (گرچه قبلا هم نوشتهام (اینجا) که ماموریت پزشکیان اگر «وفاق ملی» است، کابینهاش باید «کابینه اتفاق ملی» باشد. این که این کابینه، چنان هست یا نه را باید صبر کرد و دید. رئیسجمهور هم گفته است که صبر کنید و کابینه را با اسمهای آن ارزیابی نکنید بلکه با رسمهای آن ارزیابی کنید).
یادداشت قبلی من (مسعود و چوبهدار) سه بخش داشت که متاسفانه برخی کانالها و صفحات فضای مجازی، فقط بخش اول آن را بازپخش کردند و موجب سوء برداشت شدند. در بخش اول آن یادداشت، من حرف بخشهایی از رایدهندگان و تحریمیها را بازگو کرده بودم که میگویند پزشکیان خُلف وعده و بیصداقتی کرد؛ او آبروی رایدهندگانش را برد و آنان را ناامید کرد.
اما در بخش دوم از زبان خودم گفته بودم که چنین نیست؛ پزشکیان ما را فریب نداد، بلکه ما پزشکیان را فریب دادیم. مایی که تشنه یک قهرمان بودیم تا بیاید و با قدرتمندان دربیفتد و داد دل ما را از آنان بستاند. ما پزشکیان را آوردیم تا بین دو تیغه بُرنده نسلی رنجیده و حکومتی ناسنجیده قرار دهیم. سرانجام، توقعات آرمانی نسلی ناصبور و تعصبات ایدئولوژیک یک حکمرانی مغرور، اگر مهار و عقلانی نشود، پزشکیان را به پای چوبهدار خواهد برد. و بعد هم از رئیسجمهوردرخواست کردم که پایدار بماند و در این مسیر ناهموار بهآرامی به پیش برود، امید که گشایشی ایجاد شود.
در بخش سوم نیز چند درخواست و پیشنهاد به رئیسجمهور داده بودم تا نسل جوانی را که به او رای داده بودند آرام و امیدوار نگهدارد و از اندیشه نخبگانی که در انتخابات او را همراهی کردند همچنان بهره ببرد.
بنابراین یادداشت «مسعود و چوبهدار» محکوم کردن یا بیزاری از دکتر پزشکیان به خاطر اعتراض به فهرست کابینه نبود، بلکه واگویه نقدهای زودهنگام امروز و هجمهها و تخریبهای فردا بود. (متاسفانه برخی سودجویان و مغرضان در فضای مجازی با تقطیع نوشتهها و گفتههای دیگران دست به فرصتطلبی میزنند که نیازمند هوشیاری بیشتر از سوی کاربران است).
اکنون میگویم: برای دیدن فیلم عملکرد دکتر پزشکیان، باید دو سال صبر کنیم. چرا دو سال؟ چون یک سال برای ارزیابی عملکرد یک دولت کم است و چهار سال، برای صبر مردم ایران، زیاد است. درواقع اگر نیک بنگریم تحولات ایران دو ساله شده است. از انقلاب مشروطیت تا خیزش دانشجویی ۱۳۷۸، فاصله تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی در ایران دو تا سه دهه بوده است (۱۲۸۵، ۱۳۰۴، ۱۳۳۲، ۱۳۵۷ و ۱۳۷۸). سپس یک دههای شده است (۷۸ تا ۸۸ و سپس دی ۹۶)؛ و از آن پس دو ساله شده است (۹۶ تا ۹۸ و سپس ۱۴۰۱ و ۱۴۰۳). این یعنی دامنه صبر اجتماعی جامعه ایران به دو سال کاهش یافته است. بنابراین هم پزشکیان و هم نظام سیاسی حداکثر دو سال فرصت دارند تا عملکرد خود و رویکرد تازه خود را به جامعه بنمایانند.
درواقع انتخابات اخیر هم، نوعی خیزش اجتماعی دو مرحلهای برای «نه به وضع موجود» بود که پس از دورهای از حذف و خالصسازی، دوباره یک دولت اصلاحجو را برسرکار آورد. اگر تحول ویژهای رخ ندهد و بخشی از انتظارات آن ۷۸ درصد جامعه (۵۱ درصد تحریمکنندگان و ۲۷ رایدهندگان به پزشکیان) برآورده نشود، انرژی مثبت این تحولخواهی حداکثر تا دو سال دیگر تخلیه خواهد شد و با انرژی منفی تحریم و براندازی جایگزین خواهد شد. بنابراین دو سال دیگر یا پزشکیان امروز تمام خوهد شد با «پایانی نامسعود»؛ یا پزشکیانی تازه متولد خواهد شد .......
ادامه متن را در یکی از پیوندهای زیر بخوانید:
در تارنمای محسن رنانی:
https://renani.net/texts/notes/masoud-end/
در نمای فوری تلگرام:
https://telegra.ph/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-08-16
.
👈 پایان مسعود
✍️ محسن رنانی
پزشکیان تازه آغاز شده است. پایان او اکنون نیست، پایان او دو سال دیگر است که امیدوارم «پایان مسعود»ی باشد.
آنانکه امروز او را ارزیابی میکنند و بر اساس ترکیب کابینه به او نمره مردودی میدهند مثل این است که با دیدن یک «تک عکس» از یک نفر درباره شخصیت او قضاوت کنند. برای قضاوت درباره یک شخص باید فیلم زندگی او را دید. اکنون هم با دیدن یک عکس (فهرست وزرا) از دوران ریاستجمهوری پزشکیان نمیتوان او را ارزیابی کرد.
تقریباً پنجاه درصد از وزرای معرفی شده توسط رئیسجمهور، از میان نفرات اول تا سوم فهرستهای ارایه شده توسط کمیتهها یا شورای راهبری بوده است و این البته عملکرد قابلقبولی است. ضمن اینکه از آغاز هم فرض بر این بود که «شورای راهبری» نقش مشورتی دارد و نظراتش الزامآور نیست. در واقع پزشکیان پنجاه درصد از وزرایش را از بین فهرست نخبگانی کشور و پنجاه درصد را هم در گفتوگوهای با حاکمیت و گروههای قدرت برگزیده است. او با این کار تلاش داشته است «کابینه وفاق ملی» تشکیل دهد (گرچه قبلا هم نوشتهام (اینجا) که ماموریت پزشکیان اگر «وفاق ملی» است، کابینهاش باید «کابینه اتفاق ملی» باشد. این که این کابینه، چنان هست یا نه را باید صبر کرد و دید. رئیسجمهور هم گفته است که صبر کنید و کابینه را با اسمهای آن ارزیابی نکنید بلکه با رسمهای آن ارزیابی کنید).
یادداشت قبلی من (مسعود و چوبهدار) سه بخش داشت که متاسفانه برخی کانالها و صفحات فضای مجازی، فقط بخش اول آن را بازپخش کردند و موجب سوء برداشت شدند. در بخش اول آن یادداشت، من حرف بخشهایی از رایدهندگان و تحریمیها را بازگو کرده بودم که میگویند پزشکیان خُلف وعده و بیصداقتی کرد؛ او آبروی رایدهندگانش را برد و آنان را ناامید کرد.
اما در بخش دوم از زبان خودم گفته بودم که چنین نیست؛ پزشکیان ما را فریب نداد، بلکه ما پزشکیان را فریب دادیم. مایی که تشنه یک قهرمان بودیم تا بیاید و با قدرتمندان دربیفتد و داد دل ما را از آنان بستاند. ما پزشکیان را آوردیم تا بین دو تیغه بُرنده نسلی رنجیده و حکومتی ناسنجیده قرار دهیم. سرانجام، توقعات آرمانی نسلی ناصبور و تعصبات ایدئولوژیک یک حکمرانی مغرور، اگر مهار و عقلانی نشود، پزشکیان را به پای چوبهدار خواهد برد. و بعد هم از رئیسجمهوردرخواست کردم که پایدار بماند و در این مسیر ناهموار بهآرامی به پیش برود، امید که گشایشی ایجاد شود.
در بخش سوم نیز چند درخواست و پیشنهاد به رئیسجمهور داده بودم تا نسل جوانی را که به او رای داده بودند آرام و امیدوار نگهدارد و از اندیشه نخبگانی که در انتخابات او را همراهی کردند همچنان بهره ببرد.
بنابراین یادداشت «مسعود و چوبهدار» محکوم کردن یا بیزاری از دکتر پزشکیان به خاطر اعتراض به فهرست کابینه نبود، بلکه واگویه نقدهای زودهنگام امروز و هجمهها و تخریبهای فردا بود. (متاسفانه برخی سودجویان و مغرضان در فضای مجازی با تقطیع نوشتهها و گفتههای دیگران دست به فرصتطلبی میزنند که نیازمند هوشیاری بیشتر از سوی کاربران است).
اکنون میگویم: برای دیدن فیلم عملکرد دکتر پزشکیان، باید دو سال صبر کنیم. چرا دو سال؟ چون یک سال برای ارزیابی عملکرد یک دولت کم است و چهار سال، برای صبر مردم ایران، زیاد است. درواقع اگر نیک بنگریم تحولات ایران دو ساله شده است. از انقلاب مشروطیت تا خیزش دانشجویی ۱۳۷۸، فاصله تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی در ایران دو تا سه دهه بوده است (۱۲۸۵، ۱۳۰۴، ۱۳۳۲، ۱۳۵۷ و ۱۳۷۸). سپس یک دههای شده است (۷۸ تا ۸۸ و سپس دی ۹۶)؛ و از آن پس دو ساله شده است (۹۶ تا ۹۸ و سپس ۱۴۰۱ و ۱۴۰۳). این یعنی دامنه صبر اجتماعی جامعه ایران به دو سال کاهش یافته است. بنابراین هم پزشکیان و هم نظام سیاسی حداکثر دو سال فرصت دارند تا عملکرد خود و رویکرد تازه خود را به جامعه بنمایانند.
درواقع انتخابات اخیر هم، نوعی خیزش اجتماعی دو مرحلهای برای «نه به وضع موجود» بود که پس از دورهای از حذف و خالصسازی، دوباره یک دولت اصلاحجو را برسرکار آورد. اگر تحول ویژهای رخ ندهد و بخشی از انتظارات آن ۷۸ درصد جامعه (۵۱ درصد تحریمکنندگان و ۲۷ رایدهندگان به پزشکیان) برآورده نشود، انرژی مثبت این تحولخواهی حداکثر تا دو سال دیگر تخلیه خواهد شد و با انرژی منفی تحریم و براندازی جایگزین خواهد شد. بنابراین دو سال دیگر یا پزشکیان امروز تمام خوهد شد با «پایانی نامسعود»؛ یا پزشکیانی تازه متولد خواهد شد .......
ادامه متن را در یکی از پیوندهای زیر بخوانید:
در تارنمای محسن رنانی:
https://renani.net/texts/notes/masoud-end/
در نمای فوری تلگرام:
https://telegra.ph/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-08-16
.
Telegraph
پایان مسعود
محسن رنانی پزشکیان تازه آغاز شده است. پایان او اکنون نیست، پایان او دو سال دیگر است که امیدوارم «پایان مسعود»ی باشد. آنانکه امروز او را ارزیابی میکنند و بر اساس ترکیب کابینه به او نمره مردودی میدهند مثل این است که با دیدن یک «تک عکس» از یک نفر درباره…
دربارۀ دکتر میدری (وزیر پیشنهادی تعاون، کار و رفاه اجتماعی)
آشناییام با دکتر میدری به مقدمۀ ارزشمندش بر کتاب «چرا ملّتها شکست میخورند» بر میگردد.
از آن به بعد، هر چه بیشتر آثارش را دنبال و استفاده کردم، ارادتم افزوده شد و مدّتهاست او را یکی از عمیقترین اندیشمندان معاصر ایران میدانم.
دکتر میدری از معدود اندیشمندانی است که درعینحال، کنشگر و اقدامکننده نیز بوده است.
بهویژه، در ایران خیلی سخت است که شخص اندیشمند و متخصصی وارد ساختار اداری شود و مسئولیت بپذیرد امّا همچنان وجهۀ علمی و اندیشهورزانهاش غالب باشد، اتّفاقی که در مورد دکتر میدری افتاده است.
او همچنین از معدود متخصصانی است که با عملکرد مطلوب و پاکدستی خود، گامبهگام از سلسلهمراتب مسئولیتها بالا رفته و تجربه کسب کرده است. اکنون نیز در حالی برای وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی پیشنهاد شده که در دولت دوازدهم معاون این وزارتخانه بوده است.
بهنظرم، سایر کسانی نیز که با دکتر میدری آشنا هستند، او را خیلی بیشتر از «نمایندۀ مجلس سابق»، «معاون وزیر سابق» یا امثال آن، بهعنوان «اندیشمند» میشناسند.
قرارگرفتن دکتر میدری در جایگاه وزارت، یکی از اتّفاقاتی است که رأیدهندگانی مانند مرا نسبت به صحّت تصمیم خود دلگرم و نسبت به آینده امیدوار میکند.
او بهترین و عمیقترین درک را نسبت به لزوم و اهمّیت کاهش شکافها و قطبیتها و «وفاق ملّی» دارد؛ موضوعی که سالهاست دربارۀ آن سخن گفته است.
پیشنهاد میکنم سخنرانی درخشان و آموزندۀ ایشان را در مجلس بهمنظور جلب رأی اعتماد نمایندگان گوش دهید (30 دقیقه)
فایل تصویری سخنرانی دکتر میدری
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
آشناییام با دکتر میدری به مقدمۀ ارزشمندش بر کتاب «چرا ملّتها شکست میخورند» بر میگردد.
از آن به بعد، هر چه بیشتر آثارش را دنبال و استفاده کردم، ارادتم افزوده شد و مدّتهاست او را یکی از عمیقترین اندیشمندان معاصر ایران میدانم.
دکتر میدری از معدود اندیشمندانی است که درعینحال، کنشگر و اقدامکننده نیز بوده است.
بهویژه، در ایران خیلی سخت است که شخص اندیشمند و متخصصی وارد ساختار اداری شود و مسئولیت بپذیرد امّا همچنان وجهۀ علمی و اندیشهورزانهاش غالب باشد، اتّفاقی که در مورد دکتر میدری افتاده است.
او همچنین از معدود متخصصانی است که با عملکرد مطلوب و پاکدستی خود، گامبهگام از سلسلهمراتب مسئولیتها بالا رفته و تجربه کسب کرده است. اکنون نیز در حالی برای وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی پیشنهاد شده که در دولت دوازدهم معاون این وزارتخانه بوده است.
بهنظرم، سایر کسانی نیز که با دکتر میدری آشنا هستند، او را خیلی بیشتر از «نمایندۀ مجلس سابق»، «معاون وزیر سابق» یا امثال آن، بهعنوان «اندیشمند» میشناسند.
قرارگرفتن دکتر میدری در جایگاه وزارت، یکی از اتّفاقاتی است که رأیدهندگانی مانند مرا نسبت به صحّت تصمیم خود دلگرم و نسبت به آینده امیدوار میکند.
او بهترین و عمیقترین درک را نسبت به لزوم و اهمّیت کاهش شکافها و قطبیتها و «وفاق ملّی» دارد؛ موضوعی که سالهاست دربارۀ آن سخن گفته است.
پیشنهاد میکنم سخنرانی درخشان و آموزندۀ ایشان را در مجلس بهمنظور جلب رأی اعتماد نمایندگان گوش دهید (30 دقیقه)
فایل تصویری سخنرانی دکتر میدری
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.group-telegram.com/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
http://www.group-telegram.com/HidenChat_Bot?start=128610692
✅ وفاق ملّی؛ راهِ نرفته!
میگویند «همۀ راهها را رفتهایم؛ جواب ندادهاند» و نتیجه میگیرند که «جز تغییر نظام سیاسی هیچ چارهای باقی نمانده است».
راههای رفته
راههایی (یا شاید «بیراهههایی») که رفتهایم، همگی در فضای مطلقنگری (صفر و یکی دیدن امور) و آرمانگرایی و نوعی ستیزِ حذفی بودهاند.
تلاشها و جهتگیریهایی که اگرچه در ظاهر متّضاد بودهاند امّا در یک نگاه تاریخی، گویی بهشکلی همافزا چرخههای نحس بازتولید خشونت و استبداد را گرداندهاند.
ما برای «حل منازعه با دیگری» و فراهم آوردن امکان زیست جمعی با او، جز حذف دیگری راهی را نیازمودهایم.
متأسفانه، در فرهنگ ما واژهها و مفاهیم «سازش» و «سازشگر» بار معنایی بسیار منفیای (چیزی معادل خفّت و خیانت، خائن و خیانتکار) داشتهاند. این در حالی است که نهتنها «سیاست» و «سیاستورزی»، بلکه «گفتگو» (گفتگوی ناظر بر تصمیمسازی جمعی) و «دموکراسی» نیز مبتنی با «سازش با دیگری» هستند.
مبنای نظری راههای رفته
در نگرش ما، همواره یکسوی اختلاف باید سپاه یزید (پلید محض، سیاه مطلق، نجس، آنچه باید حذف شود) و سویدیگر سپاه حسین (ع) (حق خالص، سفیدی مطلق) محسوب شوند و این محدود به متدیّنانمان نیز نیست. در حالی که در عالم واقع، همۀ اشخاص و گروهها خاکستری هستند و عملکردشان تحت تأثیر موضع و موقعیت متفاوتشان.
راهِ نرفته
در تاریخ آکنده از «تضاد دولت و ملّت» [۱] ایران، «وفاق ملّی» راهی است که تقریباً هیچگاه در آن گام برنداشتهایم؛ اگر سیاستمداران و روشنفکرانی هم چنین دیدی داشتهاند (که حتما چنین بوده است)، بستر سیاسی فراهم نبوده و جامعه نیز آمادگی و همراهی لازم را نداشته است.
بهنظر میآید که این بار، در بستر تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران آمادگی برای گامبرداشتن در مسیر گفتگو، سازش و وفاق تاحدی حاصل شده باشد.
بههرحال، این راهی است که تاکنون نرفتهایم و لااقل با توجه به هزینه و عدماطمینانهای سایر راهها، منطقی است که با تمام توان به حرکت در آن کمک کنیم و آن را بیآزماییم.
وفاق واقعی
میگویند این «وفاق میلی است، و نه ملّی!» و وقتی میپرسی «وفاق ملّی مورد نظر شما چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟» میبینی آنها تحت عنوان «وفاق» هم به چیزی کمتر از «حذف دیگری» راضی نیستند؛ رضایت طرف مقابل را نشانۀ خطا بودن مسیر میدانند و میزان رضایتشان بهاندازهایست که تخریب و حقارت طرف مقابل را ببینند!
وفاق مطلوب آنها، وفاقی آرمانگرایانه است؛ وفاق واقعی ما (جامعۀ ایران) دقیقاً همین چیزی است که از دل تضاد منافع گروههای ذینفع و از کوتاهآمدنهای آنها (با هر نیّتی که بوده باشد) حاصل شده است.
دستاورد وفاق ملی
به نظرم، به اندازهای که در جهت وفاق گام برداریم، امکانهایی برای بهبود وضعیت فراهم میآید.
امّا در بدبینانهترین حالت، حتّی اگر از هیچیک از این امکانها استفاده نشود، همچنین، در همین دورهای که در آغاز آزمودن وفاق هستیم، دستاورد آن کشیدهشدن ترمز خالصسازی فزاینده بوده است.
کسانی که یادگرفته و عادت کردهبودند که با افزودن موضعگیریهای تند، بهسرعت از سلسلهمراتب رانت و قدرت بالا بروند، باید به فکر کسب مهارتهای جدیدی باشند!
از یک زاویه، وفاق ملّی معامله و همکاریایست میان حکومت و بخشی از بدنۀ جامعه برای کنترل «تندروی و خالصسازی فزاینده». تلخی و هزینۀ این اتّفاق بیشازهمه، برای کسانی است که از شکافها، قطبیتها، تقابلها و ستیزها تغذیه میکنند یا هویت میگیرند.
کشته ندادیم که سازش کنیم؟!
میگویند «همۀ این حرفها تا قبلاز آن که خونی ریخته شود، درست بود».
در یادداشت دیگری [۲] توضیح دادهام که بر مبنای این باور، برای رسیدن به زمان «قبل از ریختهشدن خون» که در آن امکان گفتگو، مدارا، سازش، مصالحه و وفاق با دیگری فراهم باشد، باید آن قدر در تاریخ به عقب برگردیم که بتوانیم دست قابیل را بگیریم که از ریختهشدن خون هابیل جلوگیری کرده باشیم!
همچنین، به این نیز بیندیشیم که در آینده، در کدامیک از مسیرهای پیشِ رو احتمالاً خونهای بیشتری به زمین ریخته خواهد شد، راهِ «کشته ندادیم که سازش کنیم» یا راه «وفاق»؟!
به بیان دیگر، کدامیک از مسیرهای پیشِ رو ظرفیت پایاندادن به چرخۀ خشونت و خونریزی را دارند و کدامها در بهترین حالت، به تعویض جای زندانی و زندانبان منتهی میشوند؟!
البته، امیدوارم با گامبرداشتن در مسیر وفاق و بازسازی سرمایۀ اجتماعی، امکانهای خوبی نیز برای حمایت شایسته از آسیبدیدگان دوران پیشاوفاق (اخراجشدگان، زندانیان سیاسی، محصورین و ...) فراهم آید.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
پانویسها
[۱] اشاره به نظریه و کتابی با همین عنوان از دکتر همایون کاتوزیان
[۲] فراخوان اصلاح؛ از رؤیا تا واقعیت
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
میگویند «همۀ راهها را رفتهایم؛ جواب ندادهاند» و نتیجه میگیرند که «جز تغییر نظام سیاسی هیچ چارهای باقی نمانده است».
راههای رفته
راههایی (یا شاید «بیراهههایی») که رفتهایم، همگی در فضای مطلقنگری (صفر و یکی دیدن امور) و آرمانگرایی و نوعی ستیزِ حذفی بودهاند.
تلاشها و جهتگیریهایی که اگرچه در ظاهر متّضاد بودهاند امّا در یک نگاه تاریخی، گویی بهشکلی همافزا چرخههای نحس بازتولید خشونت و استبداد را گرداندهاند.
ما برای «حل منازعه با دیگری» و فراهم آوردن امکان زیست جمعی با او، جز حذف دیگری راهی را نیازمودهایم.
متأسفانه، در فرهنگ ما واژهها و مفاهیم «سازش» و «سازشگر» بار معنایی بسیار منفیای (چیزی معادل خفّت و خیانت، خائن و خیانتکار) داشتهاند. این در حالی است که نهتنها «سیاست» و «سیاستورزی»، بلکه «گفتگو» (گفتگوی ناظر بر تصمیمسازی جمعی) و «دموکراسی» نیز مبتنی با «سازش با دیگری» هستند.
مبنای نظری راههای رفته
در نگرش ما، همواره یکسوی اختلاف باید سپاه یزید (پلید محض، سیاه مطلق، نجس، آنچه باید حذف شود) و سویدیگر سپاه حسین (ع) (حق خالص، سفیدی مطلق) محسوب شوند و این محدود به متدیّنانمان نیز نیست. در حالی که در عالم واقع، همۀ اشخاص و گروهها خاکستری هستند و عملکردشان تحت تأثیر موضع و موقعیت متفاوتشان.
راهِ نرفته
در تاریخ آکنده از «تضاد دولت و ملّت» [۱] ایران، «وفاق ملّی» راهی است که تقریباً هیچگاه در آن گام برنداشتهایم؛ اگر سیاستمداران و روشنفکرانی هم چنین دیدی داشتهاند (که حتما چنین بوده است)، بستر سیاسی فراهم نبوده و جامعه نیز آمادگی و همراهی لازم را نداشته است.
بهنظر میآید که این بار، در بستر تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایران آمادگی برای گامبرداشتن در مسیر گفتگو، سازش و وفاق تاحدی حاصل شده باشد.
بههرحال، این راهی است که تاکنون نرفتهایم و لااقل با توجه به هزینه و عدماطمینانهای سایر راهها، منطقی است که با تمام توان به حرکت در آن کمک کنیم و آن را بیآزماییم.
وفاق واقعی
میگویند این «وفاق میلی است، و نه ملّی!» و وقتی میپرسی «وفاق ملّی مورد نظر شما چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟» میبینی آنها تحت عنوان «وفاق» هم به چیزی کمتر از «حذف دیگری» راضی نیستند؛ رضایت طرف مقابل را نشانۀ خطا بودن مسیر میدانند و میزان رضایتشان بهاندازهایست که تخریب و حقارت طرف مقابل را ببینند!
وفاق مطلوب آنها، وفاقی آرمانگرایانه است؛ وفاق واقعی ما (جامعۀ ایران) دقیقاً همین چیزی است که از دل تضاد منافع گروههای ذینفع و از کوتاهآمدنهای آنها (با هر نیّتی که بوده باشد) حاصل شده است.
دستاورد وفاق ملی
به نظرم، به اندازهای که در جهت وفاق گام برداریم، امکانهایی برای بهبود وضعیت فراهم میآید.
امّا در بدبینانهترین حالت، حتّی اگر از هیچیک از این امکانها استفاده نشود، همچنین، در همین دورهای که در آغاز آزمودن وفاق هستیم، دستاورد آن کشیدهشدن ترمز خالصسازی فزاینده بوده است.
کسانی که یادگرفته و عادت کردهبودند که با افزودن موضعگیریهای تند، بهسرعت از سلسلهمراتب رانت و قدرت بالا بروند، باید به فکر کسب مهارتهای جدیدی باشند!
از یک زاویه، وفاق ملّی معامله و همکاریایست میان حکومت و بخشی از بدنۀ جامعه برای کنترل «تندروی و خالصسازی فزاینده». تلخی و هزینۀ این اتّفاق بیشازهمه، برای کسانی است که از شکافها، قطبیتها، تقابلها و ستیزها تغذیه میکنند یا هویت میگیرند.
کشته ندادیم که سازش کنیم؟!
میگویند «همۀ این حرفها تا قبلاز آن که خونی ریخته شود، درست بود».
در یادداشت دیگری [۲] توضیح دادهام که بر مبنای این باور، برای رسیدن به زمان «قبل از ریختهشدن خون» که در آن امکان گفتگو، مدارا، سازش، مصالحه و وفاق با دیگری فراهم باشد، باید آن قدر در تاریخ به عقب برگردیم که بتوانیم دست قابیل را بگیریم که از ریختهشدن خون هابیل جلوگیری کرده باشیم!
همچنین، به این نیز بیندیشیم که در آینده، در کدامیک از مسیرهای پیشِ رو احتمالاً خونهای بیشتری به زمین ریخته خواهد شد، راهِ «کشته ندادیم که سازش کنیم» یا راه «وفاق»؟!
به بیان دیگر، کدامیک از مسیرهای پیشِ رو ظرفیت پایاندادن به چرخۀ خشونت و خونریزی را دارند و کدامها در بهترین حالت، به تعویض جای زندانی و زندانبان منتهی میشوند؟!
البته، امیدوارم با گامبرداشتن در مسیر وفاق و بازسازی سرمایۀ اجتماعی، امکانهای خوبی نیز برای حمایت شایسته از آسیبدیدگان دوران پیشاوفاق (اخراجشدگان، زندانیان سیاسی، محصورین و ...) فراهم آید.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
پانویسها
[۱] اشاره به نظریه و کتابی با همین عنوان از دکتر همایون کاتوزیان
[۲] فراخوان اصلاح؛ از رؤیا تا واقعیت
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
ویرگول
وفاق ملّی؛ راهِ نرفته! - ویرگول
«وفاق» برای کشیدن ترمز جریانهای هویتگیرنده و تغذیهکننده از شکافها، قطبیتها و تقابلها، راهی است که پیشازاین نرفته و نیازمودهایم.
.
یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستۀ تو آنچه که بایست، آن نگفت!
هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز نالههای العطشت، داستان نگفت!
تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!
مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت!
ور گفت از سر تو، زِ نی یاد کرد و بس
ور گفت از دهان تو، جز خیزران نگفت
فهمید ماجرا نه همین گریه کردن است
این راز سر به مهر به پیر و جوان نگفت
دانست اگر تو را بشناسند و بشنوند
طوفان به پا کنند همین مردمان، نگفت!
یک نکته بیش نیست پیام قیام تو
من عاجزم ز گفتن و آن روضهخوان نگفت!
سراینده: حسین جنّتی
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستۀ تو آنچه که بایست، آن نگفت!
هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز نالههای العطشت، داستان نگفت!
تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!
مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت!
ور گفت از سر تو، زِ نی یاد کرد و بس
ور گفت از دهان تو، جز خیزران نگفت
فهمید ماجرا نه همین گریه کردن است
این راز سر به مهر به پیر و جوان نگفت
دانست اگر تو را بشناسند و بشنوند
طوفان به پا کنند همین مردمان، نگفت!
یک نکته بیش نیست پیام قیام تو
من عاجزم ز گفتن و آن روضهخوان نگفت!
سراینده: حسین جنّتی
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
Telegram
Hossein_jannati
.
یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستۀ تو آنچه که بایست، آن نگفت!
هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز نالههای العطشت، داستان نگفت!
تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!
مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن…
یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستۀ تو آنچه که بایست، آن نگفت!
هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز نالههای العطشت، داستان نگفت!
تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!
مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن…
❗️خطاب به رئیس جدید دانشگاه (قبل از مشخصشدنش!) ۱
الان که یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه هستی، هم «من» خیلی راحت میتوانم حرفهایم را بزنم، هم «شما» فرصتش را داری که بخوانی، امّا فردا که رئیس شدی، نه «بنده» به این راحتیها میتوانم خدمت «جنابعالی» شرفیاب شوم، نه «حضرتعالی» فرصت دارید که عرائض «حقیر» را بشونید و نه سنگینی فضا و «ادبیات رسمی و محترم» مربوط اجازه میدهد که چنین نکات و پیشنهادهایی مطرح شوند!
قسمت اوّل: مقاومت دربرابر نقش «همهچیزدان»!
الان که عضو هیئت علمی گروه علمی خاصّی هستی و در حیطۀ محدودی متخصص محسوب میشوی، صرفاً در موضوعات مرتبط با همان حیطۀ محدود مورد مشورت قرار میگیری و در نشستهای تخصصی همان حیطه سخنرانی میکنی؛ بدیهی است که «رئیسشدن»، شما را در سایر حیطهها متخصص نمیکند!
متأسفانه، هر کس رئیس میشود، در هر همایش و نشستی که شرکت کند، قبل از سایرین به پشت تریبون میرود و دربارۀ موضوع جلسه (که معمولا به حیطۀ تخصصیاش ارتباطی ندارد) دُر میافشاند؛ با تشریح مسئله آغاز و به بیان راهکارها ختم میکند، بعد هم چون خیلی سرش شلوغ است و فرصت ندارد سخنرانی متخصصان آن حیطه را (ولو اینکه چهرههای ملّی و از شهرهای دیگر دعوت شده باشند) بشنود، جلسه را ترک و به پشت میز ریاستش میرود [۱]
تا جایی که میفهمم، این رفتار وهن علم و تخصص است و تا زمانی که مسئولان دانشگاه (بهویژه رئیس) از آن دست نکشند، از مسئولان بیرون از دانشگاه نمیتوان انتظاری جز این داشت.
متوجه هستم که همۀ مشکل به شخص رئیس مربوط نمیشود؛ فرهنگ، روابط و ساختارهای ما بهگونهای هستند که رئیس را به سمت این رفتار سوق میدهند؛ لطفاً مقاومت کن و به رعایت حیطۀ علم و تخصص پایبند باش.
ممکن است شما که مثلاً استاد فیزیک محض هستی، بدون اینکه کسی بداند، مطالعات و دانش بسیار زیادی نیز در حیطۀ محیط زیست داشته باشی، امّا حتّی در اینصورت، اگر متخصصان، کنشگران و سمنهای زیست محیطی را دعوت کردی، برای آنها در مورد محیط زیست (اهمّیت، چیستی وضعیت، چه باید کرد و ...) سخنرانی نکن.
حضور رئیس دانشگاه در برنامهها فواید زیادی دارد، رسمیت و اعتبار آن را افزایش میدهد امّا از «رئیس» فقط این انتظار میرود که نهایتاً در حدّ «5 دقیقه» به مدعوین و حضار خیر مقدم و به برگزارکنندگان خداقوّت بگوید (بههیچوجه وارد مباحث تخصصی نشست نشود).
در این رابطه، پیشازاین یادداشت مجزای دیگری هم منتشر کرده بودم، اگر مایل بودید، مطالعه بفرمایید [۲].
پانویسها
[۱] حتما همۀ دانشگاهیان کشور نمونههای متعدّدی از این رفتار را در دولتهای مختلف مشاهده کردهاند. بهعنوان دو نمونه از رئیسهای دانشگاه در دولتهای دوازدهم و سیزدهم، به چشم خودم دیدهام که نشستی بسیار تخصصی با دعوت از متخصصان ملّی موضوع (چیزی شبیه همایش) در دانشگاه برگزار شد امّا رئیس دانشگاه که رشتۀ تحصیلی و تخصصش هیچ ارتباطی با موضوع نشست نداشت و اگر رئیس نبود احتمالا حتّی بهعنوان شنونده هم به چنین نشستی دعوت نمیشد (چه برسد بهعنوان سخنران)، آمد، قبل از سایرین پشت تریبون رفت، حدود یک ساعت از وقت برنامه را گرفت، به زعم خودش همگان (شامل سخنرانان مدعو که متخصصان آن حیطه در سطح ملّی بودند و از سایر شهرها دعوت شده بودند) را از سیر تا پیاز موضوع مطّلع کرد و بدون اینکه بنشیند و به پرسشهای احتمالی شاگردانش (شامل سخنرانان مدعو) پاسخ دهد، رفت!
[۲] ببینید: «همهچیز» را «رئیس» داند! (عصر ایران)
👈 چنانچه با محتوای یادداشت موافقید، لطفا بازنشر دهید؛ باشد که دیده و مؤثّر واقع شود.
ادامه دارد ... (به امید خدا)
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
الان که یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه هستی، هم «من» خیلی راحت میتوانم حرفهایم را بزنم، هم «شما» فرصتش را داری که بخوانی، امّا فردا که رئیس شدی، نه «بنده» به این راحتیها میتوانم خدمت «جنابعالی» شرفیاب شوم، نه «حضرتعالی» فرصت دارید که عرائض «حقیر» را بشونید و نه سنگینی فضا و «ادبیات رسمی و محترم» مربوط اجازه میدهد که چنین نکات و پیشنهادهایی مطرح شوند!
قسمت اوّل: مقاومت دربرابر نقش «همهچیزدان»!
الان که عضو هیئت علمی گروه علمی خاصّی هستی و در حیطۀ محدودی متخصص محسوب میشوی، صرفاً در موضوعات مرتبط با همان حیطۀ محدود مورد مشورت قرار میگیری و در نشستهای تخصصی همان حیطه سخنرانی میکنی؛ بدیهی است که «رئیسشدن»، شما را در سایر حیطهها متخصص نمیکند!
متأسفانه، هر کس رئیس میشود، در هر همایش و نشستی که شرکت کند، قبل از سایرین به پشت تریبون میرود و دربارۀ موضوع جلسه (که معمولا به حیطۀ تخصصیاش ارتباطی ندارد) دُر میافشاند؛ با تشریح مسئله آغاز و به بیان راهکارها ختم میکند، بعد هم چون خیلی سرش شلوغ است و فرصت ندارد سخنرانی متخصصان آن حیطه را (ولو اینکه چهرههای ملّی و از شهرهای دیگر دعوت شده باشند) بشنود، جلسه را ترک و به پشت میز ریاستش میرود [۱]
تا جایی که میفهمم، این رفتار وهن علم و تخصص است و تا زمانی که مسئولان دانشگاه (بهویژه رئیس) از آن دست نکشند، از مسئولان بیرون از دانشگاه نمیتوان انتظاری جز این داشت.
متوجه هستم که همۀ مشکل به شخص رئیس مربوط نمیشود؛ فرهنگ، روابط و ساختارهای ما بهگونهای هستند که رئیس را به سمت این رفتار سوق میدهند؛ لطفاً مقاومت کن و به رعایت حیطۀ علم و تخصص پایبند باش.
ممکن است شما که مثلاً استاد فیزیک محض هستی، بدون اینکه کسی بداند، مطالعات و دانش بسیار زیادی نیز در حیطۀ محیط زیست داشته باشی، امّا حتّی در اینصورت، اگر متخصصان، کنشگران و سمنهای زیست محیطی را دعوت کردی، برای آنها در مورد محیط زیست (اهمّیت، چیستی وضعیت، چه باید کرد و ...) سخنرانی نکن.
حضور رئیس دانشگاه در برنامهها فواید زیادی دارد، رسمیت و اعتبار آن را افزایش میدهد امّا از «رئیس» فقط این انتظار میرود که نهایتاً در حدّ «5 دقیقه» به مدعوین و حضار خیر مقدم و به برگزارکنندگان خداقوّت بگوید (بههیچوجه وارد مباحث تخصصی نشست نشود).
در این رابطه، پیشازاین یادداشت مجزای دیگری هم منتشر کرده بودم، اگر مایل بودید، مطالعه بفرمایید [۲].
پانویسها
[۱] حتما همۀ دانشگاهیان کشور نمونههای متعدّدی از این رفتار را در دولتهای مختلف مشاهده کردهاند. بهعنوان دو نمونه از رئیسهای دانشگاه در دولتهای دوازدهم و سیزدهم، به چشم خودم دیدهام که نشستی بسیار تخصصی با دعوت از متخصصان ملّی موضوع (چیزی شبیه همایش) در دانشگاه برگزار شد امّا رئیس دانشگاه که رشتۀ تحصیلی و تخصصش هیچ ارتباطی با موضوع نشست نداشت و اگر رئیس نبود احتمالا حتّی بهعنوان شنونده هم به چنین نشستی دعوت نمیشد (چه برسد بهعنوان سخنران)، آمد، قبل از سایرین پشت تریبون رفت، حدود یک ساعت از وقت برنامه را گرفت، به زعم خودش همگان (شامل سخنرانان مدعو که متخصصان آن حیطه در سطح ملّی بودند و از سایر شهرها دعوت شده بودند) را از سیر تا پیاز موضوع مطّلع کرد و بدون اینکه بنشیند و به پرسشهای احتمالی شاگردانش (شامل سخنرانان مدعو) پاسخ دهد، رفت!
[۲] ببینید: «همهچیز» را «رئیس» داند! (عصر ایران)
👈 چنانچه با محتوای یادداشت موافقید، لطفا بازنشر دهید؛ باشد که دیده و مؤثّر واقع شود.
ادامه دارد ... (به امید خدا)
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
ویرگول
خطاب به رئیس جدید دانشگاه (قبل از مشخصشدنش!) ۱ - ویرگول
سخنان و پیشنهادهایی خطاب به رئیس جدید دانشگاه، قبل از اینکه مشخص شود چه کسی است!
❗️خطاب به رئیس جدید دانشگاه قبل از مشخصشدنش! (قسمت دوّم)
الان که یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه هستی، هم «من» خیلی راحت میتوانم حرفهایم را بزنم، هم «شما» فرصتش را داری که بخوانی، امّا فردا که رئیس شدی، نه «بنده» به این راحتیها میتوانم خدمت «جنابعالی» شرفیاب شوم، نه «حضرتعالی» فرصت دارید که عرائض «حقیر» را بشونید و نه سنگینی فضا و «ادبیات رسمی و محترم» مربوط اجازه میدهد که چنین نکات و پیشنهادهایی مطرح شوند!
۲. پایبندی به استلزامات حرکت در مسیر «وفاق ملّی»
بهاندازهای که بتوانیم شکافها و قطبیتها را کم و وفاق ایجاد کنیم، امکانهایی برای بهبود فراهم میشود. لطفا به جهتگیری دولت مبنی بر حرکت در مسیر وفاق ملّی و نیز به استلزاماتش پایبند باش.
تاکنون، هر دولتی که بر سر کار آمده، پستها و مسئولیتها (چهبسا تا سطح آبدارچی) را از وابستگان به جناح مقابل پاکسازی کرده و در این میان، به نظرم دولت پیشین سرآمد بود.
احتمالاً در دولت پیشین نسبت به تو، دوستان و همفکرانت کملطفیهای زیادی صورت گرفته است، امّا بزرگوار باش و مقابلهبهمثل نکن.
با توجه به ظلم و احجافی که در دورۀ قبل در حقّم شده است، در موقعیتی هستم که انتظار میرود برای مقابلهبهمثل و انتقامگیری از مسئولان قبلی و نزدیکان و وابستگان آنها بیشترین تمایل و انتظار را داشته باشم.
در دولت دوازدهم، پروندۀ تبدیل وضعیت من (و دو نفر دیگر) کامل شده بود امّا با تغییر دولت، رئیس جدید دانشگاه (در دولت سیزدهم) جلوی آن را گرفت و برای این کار دو دلیل آورد: یکی این که این روال جذب نیرو را قبول ندارد و دوّم، اصولاً تعداد کارمندان دانشگاه خیلی زیاد است.
دو دوست بسیار توانمندم که سالها در دانشگاه فعّالیت مثمرثمر و موفقیتآمیز داشتند، دانشگاه را ترک کردند و در واقع دانشگاه از وجود آنها محروم شد.
در دورۀ همین رئیس دانشگاهِ مخالف جذب نیرو و بهویژه مخالف روال مورد نظر، تاکنون که در حال نگارش این متن هستم، لااقل ۸ نفر از طریق همان روالی که قبولش نداشت(!) تبدیلوضعیت شدهاند؛ نیروهایی که برخی از آنها سابقۀ همکاری با دانشگاه هم نداشتهاند!
جالبتر آنکه اواخر دولت دوازدهم، رئیس مورد نظر و نزدیکانش نسبت به همکاری ما با دانشگاه و پیگیری تبدیلوضعیتمان سروصدای زیادی به راه انداختند؛ خود رئیس متنی انتقادی (نسبت به رئیس دانشگاه در دولت دوازدهم) منتشر کرد که در آن، عبارت ناظر به خطابودن تبدیل وضعیت ما را پس از هر یکی دو پاراگراف، مانند یک ترجیعبند بارها تکرار کرده بود!
«تبعیض» بدترین و غیرقابلتوجیهترین رفتاری است که نهتنها اعتماد را از بین میبرد بلکه میتواند به بدبینی، بددلی و چهبسا کینه و نفرت منجر شود [۱]
فضای غیرشفاف حاکم بر وضعیت جذب نیرو و تبدیلوضعیت نیروهای پارهوقت، بدبینی و بددلی را تشدید و انگیزه کار را بهشدت کاهش میدهد؛ هر نیرویی که جذب یا تبدیلوضعیت میشود، در مظان اتّهام پارتیبازی قرار میگیرد، شایعاتی پراکنده میشود و ...
هیچگاه برای اینکه تبدیلوضعیت خودم را جلو بیندازم تلاش نکردهام، همواره پیشنهادم این بوده که «برای تبدیلوضعیت، نیروهای پارهوقت را بر اساس شاخصهایی منطقی (سابقه، رضایت مدیران، مدرک تحصیلی و ...) اولویتبندی کنید و هرگاه امکانی فراهم شد، بر اساس همان اولویتبندی اقدام شود». تمام مخاطبان و مسئولان در مقام حرف این پیشنهاد را کاملاً تأیید کردهاند امّا ... چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند!
همۀ اینها را گفتم که بگویم با وجود ظلم آشکار و توجیهناپذیری که در حقّم شده است، معتقدم نباید مقابلهبهمثل کنیم بلکه بالعکس، برای ایران و در راستای پایبندی به استلزامات وفاق، باید اصرار داشته باشیم که از چهرههای معتدل و توانمند جناح مقابل در پستها و مسئولیتها استفاده کنیم، مسئلهای که دکتر پزشکیان نیز بهدرستی در تشکیل کابینه رعایت کرد.
دیدگاهم را دربارۀ «استلزامات حرکت در مسیر وفاق ملّی» در یادداشت مجزّایی توضیح دادهام، اگر مایل بودید مطالعه بفرمایید.
در ادامۀ یادداشت میخوانید:
۳. پایبندی به استلزامات حرکت در مسیر «اتّفاق ملّی»
۴. پیگیری اصلاحات عمیق، بلندمدّت و پایدار
متن کامل یادداشت را از طریق لینک زیر مطالعه بفرمایید:
خطاب به رئیس جدید دانشگاه قبل از مشخصشدنش! (قسمت دوّم)
قسمت اوّل: مقاومت دربرابر نقش «همهچیزدان»!
ادامه دارد ... (به امید خدا)
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
الان که یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه هستی، هم «من» خیلی راحت میتوانم حرفهایم را بزنم، هم «شما» فرصتش را داری که بخوانی، امّا فردا که رئیس شدی، نه «بنده» به این راحتیها میتوانم خدمت «جنابعالی» شرفیاب شوم، نه «حضرتعالی» فرصت دارید که عرائض «حقیر» را بشونید و نه سنگینی فضا و «ادبیات رسمی و محترم» مربوط اجازه میدهد که چنین نکات و پیشنهادهایی مطرح شوند!
۲. پایبندی به استلزامات حرکت در مسیر «وفاق ملّی»
بهاندازهای که بتوانیم شکافها و قطبیتها را کم و وفاق ایجاد کنیم، امکانهایی برای بهبود فراهم میشود. لطفا به جهتگیری دولت مبنی بر حرکت در مسیر وفاق ملّی و نیز به استلزاماتش پایبند باش.
تاکنون، هر دولتی که بر سر کار آمده، پستها و مسئولیتها (چهبسا تا سطح آبدارچی) را از وابستگان به جناح مقابل پاکسازی کرده و در این میان، به نظرم دولت پیشین سرآمد بود.
احتمالاً در دولت پیشین نسبت به تو، دوستان و همفکرانت کملطفیهای زیادی صورت گرفته است، امّا بزرگوار باش و مقابلهبهمثل نکن.
با توجه به ظلم و احجافی که در دورۀ قبل در حقّم شده است، در موقعیتی هستم که انتظار میرود برای مقابلهبهمثل و انتقامگیری از مسئولان قبلی و نزدیکان و وابستگان آنها بیشترین تمایل و انتظار را داشته باشم.
در دولت دوازدهم، پروندۀ تبدیل وضعیت من (و دو نفر دیگر) کامل شده بود امّا با تغییر دولت، رئیس جدید دانشگاه (در دولت سیزدهم) جلوی آن را گرفت و برای این کار دو دلیل آورد: یکی این که این روال جذب نیرو را قبول ندارد و دوّم، اصولاً تعداد کارمندان دانشگاه خیلی زیاد است.
دو دوست بسیار توانمندم که سالها در دانشگاه فعّالیت مثمرثمر و موفقیتآمیز داشتند، دانشگاه را ترک کردند و در واقع دانشگاه از وجود آنها محروم شد.
در دورۀ همین رئیس دانشگاهِ مخالف جذب نیرو و بهویژه مخالف روال مورد نظر، تاکنون که در حال نگارش این متن هستم، لااقل ۸ نفر از طریق همان روالی که قبولش نداشت(!) تبدیلوضعیت شدهاند؛ نیروهایی که برخی از آنها سابقۀ همکاری با دانشگاه هم نداشتهاند!
جالبتر آنکه اواخر دولت دوازدهم، رئیس مورد نظر و نزدیکانش نسبت به همکاری ما با دانشگاه و پیگیری تبدیلوضعیتمان سروصدای زیادی به راه انداختند؛ خود رئیس متنی انتقادی (نسبت به رئیس دانشگاه در دولت دوازدهم) منتشر کرد که در آن، عبارت ناظر به خطابودن تبدیل وضعیت ما را پس از هر یکی دو پاراگراف، مانند یک ترجیعبند بارها تکرار کرده بود!
«تبعیض» بدترین و غیرقابلتوجیهترین رفتاری است که نهتنها اعتماد را از بین میبرد بلکه میتواند به بدبینی، بددلی و چهبسا کینه و نفرت منجر شود [۱]
فضای غیرشفاف حاکم بر وضعیت جذب نیرو و تبدیلوضعیت نیروهای پارهوقت، بدبینی و بددلی را تشدید و انگیزه کار را بهشدت کاهش میدهد؛ هر نیرویی که جذب یا تبدیلوضعیت میشود، در مظان اتّهام پارتیبازی قرار میگیرد، شایعاتی پراکنده میشود و ...
هیچگاه برای اینکه تبدیلوضعیت خودم را جلو بیندازم تلاش نکردهام، همواره پیشنهادم این بوده که «برای تبدیلوضعیت، نیروهای پارهوقت را بر اساس شاخصهایی منطقی (سابقه، رضایت مدیران، مدرک تحصیلی و ...) اولویتبندی کنید و هرگاه امکانی فراهم شد، بر اساس همان اولویتبندی اقدام شود». تمام مخاطبان و مسئولان در مقام حرف این پیشنهاد را کاملاً تأیید کردهاند امّا ... چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند!
همۀ اینها را گفتم که بگویم با وجود ظلم آشکار و توجیهناپذیری که در حقّم شده است، معتقدم نباید مقابلهبهمثل کنیم بلکه بالعکس، برای ایران و در راستای پایبندی به استلزامات وفاق، باید اصرار داشته باشیم که از چهرههای معتدل و توانمند جناح مقابل در پستها و مسئولیتها استفاده کنیم، مسئلهای که دکتر پزشکیان نیز بهدرستی در تشکیل کابینه رعایت کرد.
دیدگاهم را دربارۀ «استلزامات حرکت در مسیر وفاق ملّی» در یادداشت مجزّایی توضیح دادهام، اگر مایل بودید مطالعه بفرمایید.
در ادامۀ یادداشت میخوانید:
۳. پایبندی به استلزامات حرکت در مسیر «اتّفاق ملّی»
۴. پیگیری اصلاحات عمیق، بلندمدّت و پایدار
متن کامل یادداشت را از طریق لینک زیر مطالعه بفرمایید:
خطاب به رئیس جدید دانشگاه قبل از مشخصشدنش! (قسمت دوّم)
قسمت اوّل: مقاومت دربرابر نقش «همهچیزدان»!
ادامه دارد ... (به امید خدا)
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
ویرگول
خطاب به رئیس جدید دانشگاه قبل از مشخصشدنش! (قسمت دوّم) - ویرگول
سخنان و پیشنهادهایی خطاب به رئیس جدید دانشگاه، قبل از اینکه مشخص شود چه کسی است!
Forwarded from انجمن فکر و فلسفه کرمانشاه (وحید احسانی)
گفتگوی شمارهی ۷۸
دیگری کیست و گفتگو چیست (تاملی در اختلافنظر مصطفی ملکیان و محمدمهدی مجاهدی درباره شرط لازم گفتگو)
🔹 ملکیان لازمه گفتوگو را یک منطقه بیطرف میداند که طرفین گفتوگو در آن شریکند؛ زیربنای این منطقه مشترک «مبناهای مشترک» است. سه مبنایِ مشترک برای گفتوگو عبارتند از: عقل، اخلاق و قانون. یعنی طرفین یا استدلال عقلی را بپذیرند، یا بر سر اصول اخلاقی توافق داشته باشند یا اینکه موادّ قانونی را قبول کنند.
🔹مجاهدی در نقد دیدگاه ملکیان، تنها شرط لازم برای گفتوگو را «هممسئلگی» (وجود مسئله یا مسائل مشترک) عنوان میکند.
📃 پیشنهاد میشود پیش از حضور در نشست دیدگاههای ملیکان (اینجا) و مجاهدی (اینجا و اینجا) را مطالعه بفرمایید.
🎙ارائهدهنده: دکتر وحید احسانی (پژوهشگر مباحث توسعه)
📆 دوشنبه ۱۴۰۳/۰۶/۱۹
🕠 ساعت ۱۷ - ۱۹
🏫 کرمانشاه، چهارراه نوبهار، نبش کوچه ۱۰۷، کتابفروشی «کوچهکتاب»
⬅️ حضور برای عموم علاقهمندان آزاد و رایگان است.
💠 کانال تلگرامی انجمن فکر و فلسفه کرمانشاه (اَفَک)
@PhilosophyforKermanshah
💠 صفحهی اینستاگرامی انجمن فکر و فلسفه کرمانشاه (اَفَک)
@Philosophy_for_Kermanshah
دیگری کیست و گفتگو چیست (تاملی در اختلافنظر مصطفی ملکیان و محمدمهدی مجاهدی درباره شرط لازم گفتگو)
🔹 ملکیان لازمه گفتوگو را یک منطقه بیطرف میداند که طرفین گفتوگو در آن شریکند؛ زیربنای این منطقه مشترک «مبناهای مشترک» است. سه مبنایِ مشترک برای گفتوگو عبارتند از: عقل، اخلاق و قانون. یعنی طرفین یا استدلال عقلی را بپذیرند، یا بر سر اصول اخلاقی توافق داشته باشند یا اینکه موادّ قانونی را قبول کنند.
🔹مجاهدی در نقد دیدگاه ملکیان، تنها شرط لازم برای گفتوگو را «هممسئلگی» (وجود مسئله یا مسائل مشترک) عنوان میکند.
📃 پیشنهاد میشود پیش از حضور در نشست دیدگاههای ملیکان (اینجا) و مجاهدی (اینجا و اینجا) را مطالعه بفرمایید.
🎙ارائهدهنده: دکتر وحید احسانی (پژوهشگر مباحث توسعه)
📆 دوشنبه ۱۴۰۳/۰۶/۱۹
🕠 ساعت ۱۷ - ۱۹
🏫 کرمانشاه، چهارراه نوبهار، نبش کوچه ۱۰۷، کتابفروشی «کوچهکتاب»
⬅️ حضور برای عموم علاقهمندان آزاد و رایگان است.
💠 کانال تلگرامی انجمن فکر و فلسفه کرمانشاه (اَفَک)
@PhilosophyforKermanshah
💠 صفحهی اینستاگرامی انجمن فکر و فلسفه کرمانشاه (اَفَک)
@Philosophy_for_Kermanshah
پیشنهاد سخنرانی
بهعنوان شخصی که علاقهمند و پیگیر مباحث توسعه و فهم مسائل ایران هستم، این مصاحبۀ دکتر میدری (75 دقیقه) را حاوی نکات بسیار جالب، عمیق و آموزندهای یافتم.
به نظرم، ارزش چندبار شنیدن را دارد.
فایل تصویری
فایل صوتی
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
بهعنوان شخصی که علاقهمند و پیگیر مباحث توسعه و فهم مسائل ایران هستم، این مصاحبۀ دکتر میدری (75 دقیقه) را حاوی نکات بسیار جالب، عمیق و آموزندهای یافتم.
به نظرم، ارزش چندبار شنیدن را دارد.
فایل تصویری
فایل صوتی
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
Telegram
اکوایران
📹 راه توسعه از توانمندسازی حکومت میگذرد
نسخه صوتی
▫️سه استاد دانشگاه هاروارد در کتاب «توسعه به مثابه توانمندسازی حکومت» دیدگاه تازهای در مورد توسعه اقتصادی ارائه داده اند.
▫️از نظر آنها ظرفیت اجرائی دولت و شیوه سیاست گذاری می تواند یکی از عوامل یا…
نسخه صوتی
▫️سه استاد دانشگاه هاروارد در کتاب «توسعه به مثابه توانمندسازی حکومت» دیدگاه تازهای در مورد توسعه اقتصادی ارائه داده اند.
▫️از نظر آنها ظرفیت اجرائی دولت و شیوه سیاست گذاری می تواند یکی از عوامل یا…
در ستایش رنگی دیدن جهان
✍️ محمد فاضلی
میخواهم چیزی بنویسم که بسیاری را میآزارد و خوشایند بسیاری نیست، و این بسیاری، از همه جناحها و تفکرات سیاسی هستند، در داخل و خارج، از راست و چپ، ارزشی و سکولار؛ اما خب باید نوشت.
سالهاست دنبال آدمها و نگاههایی میگردم که قادر باشند موضوعات مهم و متفاوتی را تحلیل کنند بدون آنکه در یکدیگر مخلوط کنند، و گاه بیدلیل به هم ربط دهند. بگذارید خیلی ساده و با مثال روشن بهروز بگویم چنین نگاهی، روی زمین واقعیت به چه معناست.
میشود منتقد نظام جمهوری اسلامی (ج.ا) بود، و اقداماتش در نقض حقوق زنان، تخریب محیطزیست، توسعه نامتوازن منطقهای، اعمال تبعیض در گزینش نیروی انسانی، نقض استقلال دانشگاه، و داشتن زندانی سیاسی را نقد کرد؛ و همزمان با ایده جمهوری اسلامی درباره «سلطهگر بودن و خوی استعماری داشتن نظام بینالمللی غربمحور» موافق بود؛ و در همان حال با برخی شیوههای جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با این نظام سلطهگر استعماری مخالف بود و آنها را نقد کرد.
میشود اشغالگر بودن اسرائیل در فلسطین، لبنان و سوریه را تأیید کرد، منتقد آن بود، و نقد آنرا به مواضع ج.ا هم ربط نداد (این اشغالگری قبل از پیدایش ج.ا رخ داده است)، حق ملتهای اشغالشده در تلاش برای احقاق حقوقشان را به رسمیت شناخت، و همزمان راهبردهای ج.ا در این زمینه را نقد کرد؛ و با بخشهایی از راهبردها که تأمینکننده منافع ملی ایران است، همراهی کرد.
میشود از درک کلیشهای از شخصیتی نظیر سیدحسن نصراله بیرون آمد و او را بهمثابه یک لبنانی که پس از تهاجم سال ۱۹۸۲ اسرائیل به لبنان و اشغال بخشی از کشورش توسط اسرائیل، به حزبالله پیوسته و با مبارزه به ۱۸ سال اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل پایان داده، احترام قائل شد؛ و همزمان منتقد برخی سیاستهای راهبردی ج.ا یا حزبالله لبنان در عرصه خاورمیانه بود.
میشود از جنگ متنفر بود، سیاستهای منجر به توسعهنیافتگی و فقر را نقد کرد، خواهان عقلانیت بیشتر بود، تجاوز را به رسمیت نشناخت و حقوق ملتها برای دفاع از خودشان در برابر تجاوز را هم پذیرفت.
میشود منتقد برخی یا حتی همه سیاستهای ج.ا در مواجهه با اسرائیل بود، اما مسأله اسرائیل و خاورمیانه را که حداقل دو برابر کل سالهای تأسیس ج.ا عمر دارد، صرفاً در رابطه ایران و اسرائیل خلاصه نکرد. مسأله فلسطین و اعراب-اسرائیل، قبل از تأسیس ج.ا هم وجود داشته و انقلاب ایران ابعادی به آن افزوده است. اما مسأله فراتر از نسبت ج.ا با اسرائیل است.
میشود منتقد جدی ماجرای ۷ اکتبر و حمله حماس به اسرائیل بود و درباره اینکه دستآورد چنین عملی چیست، هزار نقد و چون و چرا داشت. من از روز اول چنین موضعی داشتم و هنوز هم نمیفهمم حاصل آن برای فلسطینیان، لبنان و ایران جز خسارت و زیان چه بوده است. اما همزمان میشود منتقد شیوه مواجهه اسرائیل و جهان غرب با پاسخ اسرائیل به ۷ اکتبر بود و خشونت و وحشیگری را تطهیر نکرد.
میشود منتقد سیاست داخلی و سیاست خارجی ج.ا بود، و آنرا مسبب بسیاری از مسائل و مشکلات کشور دانست که سبب گرفتاری و فقر مردم شده است؛ و میشود همزمان تأیید کرد که در دنیایی زندگی میکنیم که بدون قدرت نظامی و امنیتی، قدرتمندان کشورهای ضعیف را له میکنند؛ و باز میتوان همزمان منتقد ج.ا بود که چرا به اندازه کافی از سایر ابزارهای تأمین منافع ملی – از دیپلماسی گرفته تا جایابی در زنجیرههای ارزش جهانی – استفاده نکرده است.
چرا برخی فکر میکنند دنیای پیچیده اطراف ما، سیاه یا سفید، صفر یا یک، بدون وضعیتهای بینابینی و ترکیبی از درستی و نادرستی است؟ دنیای ما ترکیبی است، تحلیل فازی بیشتر به درد آن میخورد تا تحلیلهای سفید سیاه؛ نگاه رنگی را باید ستایش کرد.
یاد روحالله رمضانی محقق بزرگ تاریخ سیاست خارجی ایران میافتم که معتقد بود اگر در جنگ جهانی اول، نفرت شدید مشروطهخواهان از روسیه و انگلیس نبود، و هر کسی که صحبت از همکاری با این دو قدرت برای تأمین منافع ایران میکرد، برچسب خیانت و وطنفروشی نمیخورد، ایران با اشغال ویران نمیشد و تخریب ناشی از جنگ بسیار کمتر بود. همین وضعیت در جنگ جهانی دوم هم به شیوه دیگری تکرار شد. کاش ایرانیان، جهان آن روزگار را هم جهان رنگی میدیدند.
اگر جهان را سفید و سیاه ببینیم و درگیر دیدگاههای دوقطبی شویم، واقعیت جهان را نخواهیم دید و خسران بیشتری را تجربه خواهیم کرد. جهانبینی سفید و سیاه، ما را میفرساید.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
✍️ محمد فاضلی
میخواهم چیزی بنویسم که بسیاری را میآزارد و خوشایند بسیاری نیست، و این بسیاری، از همه جناحها و تفکرات سیاسی هستند، در داخل و خارج، از راست و چپ، ارزشی و سکولار؛ اما خب باید نوشت.
سالهاست دنبال آدمها و نگاههایی میگردم که قادر باشند موضوعات مهم و متفاوتی را تحلیل کنند بدون آنکه در یکدیگر مخلوط کنند، و گاه بیدلیل به هم ربط دهند. بگذارید خیلی ساده و با مثال روشن بهروز بگویم چنین نگاهی، روی زمین واقعیت به چه معناست.
میشود منتقد نظام جمهوری اسلامی (ج.ا) بود، و اقداماتش در نقض حقوق زنان، تخریب محیطزیست، توسعه نامتوازن منطقهای، اعمال تبعیض در گزینش نیروی انسانی، نقض استقلال دانشگاه، و داشتن زندانی سیاسی را نقد کرد؛ و همزمان با ایده جمهوری اسلامی درباره «سلطهگر بودن و خوی استعماری داشتن نظام بینالمللی غربمحور» موافق بود؛ و در همان حال با برخی شیوههای جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با این نظام سلطهگر استعماری مخالف بود و آنها را نقد کرد.
میشود اشغالگر بودن اسرائیل در فلسطین، لبنان و سوریه را تأیید کرد، منتقد آن بود، و نقد آنرا به مواضع ج.ا هم ربط نداد (این اشغالگری قبل از پیدایش ج.ا رخ داده است)، حق ملتهای اشغالشده در تلاش برای احقاق حقوقشان را به رسمیت شناخت، و همزمان راهبردهای ج.ا در این زمینه را نقد کرد؛ و با بخشهایی از راهبردها که تأمینکننده منافع ملی ایران است، همراهی کرد.
میشود از درک کلیشهای از شخصیتی نظیر سیدحسن نصراله بیرون آمد و او را بهمثابه یک لبنانی که پس از تهاجم سال ۱۹۸۲ اسرائیل به لبنان و اشغال بخشی از کشورش توسط اسرائیل، به حزبالله پیوسته و با مبارزه به ۱۸ سال اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل پایان داده، احترام قائل شد؛ و همزمان منتقد برخی سیاستهای راهبردی ج.ا یا حزبالله لبنان در عرصه خاورمیانه بود.
میشود از جنگ متنفر بود، سیاستهای منجر به توسعهنیافتگی و فقر را نقد کرد، خواهان عقلانیت بیشتر بود، تجاوز را به رسمیت نشناخت و حقوق ملتها برای دفاع از خودشان در برابر تجاوز را هم پذیرفت.
میشود منتقد برخی یا حتی همه سیاستهای ج.ا در مواجهه با اسرائیل بود، اما مسأله اسرائیل و خاورمیانه را که حداقل دو برابر کل سالهای تأسیس ج.ا عمر دارد، صرفاً در رابطه ایران و اسرائیل خلاصه نکرد. مسأله فلسطین و اعراب-اسرائیل، قبل از تأسیس ج.ا هم وجود داشته و انقلاب ایران ابعادی به آن افزوده است. اما مسأله فراتر از نسبت ج.ا با اسرائیل است.
میشود منتقد جدی ماجرای ۷ اکتبر و حمله حماس به اسرائیل بود و درباره اینکه دستآورد چنین عملی چیست، هزار نقد و چون و چرا داشت. من از روز اول چنین موضعی داشتم و هنوز هم نمیفهمم حاصل آن برای فلسطینیان، لبنان و ایران جز خسارت و زیان چه بوده است. اما همزمان میشود منتقد شیوه مواجهه اسرائیل و جهان غرب با پاسخ اسرائیل به ۷ اکتبر بود و خشونت و وحشیگری را تطهیر نکرد.
میشود منتقد سیاست داخلی و سیاست خارجی ج.ا بود، و آنرا مسبب بسیاری از مسائل و مشکلات کشور دانست که سبب گرفتاری و فقر مردم شده است؛ و میشود همزمان تأیید کرد که در دنیایی زندگی میکنیم که بدون قدرت نظامی و امنیتی، قدرتمندان کشورهای ضعیف را له میکنند؛ و باز میتوان همزمان منتقد ج.ا بود که چرا به اندازه کافی از سایر ابزارهای تأمین منافع ملی – از دیپلماسی گرفته تا جایابی در زنجیرههای ارزش جهانی – استفاده نکرده است.
چرا برخی فکر میکنند دنیای پیچیده اطراف ما، سیاه یا سفید، صفر یا یک، بدون وضعیتهای بینابینی و ترکیبی از درستی و نادرستی است؟ دنیای ما ترکیبی است، تحلیل فازی بیشتر به درد آن میخورد تا تحلیلهای سفید سیاه؛ نگاه رنگی را باید ستایش کرد.
یاد روحالله رمضانی محقق بزرگ تاریخ سیاست خارجی ایران میافتم که معتقد بود اگر در جنگ جهانی اول، نفرت شدید مشروطهخواهان از روسیه و انگلیس نبود، و هر کسی که صحبت از همکاری با این دو قدرت برای تأمین منافع ایران میکرد، برچسب خیانت و وطنفروشی نمیخورد، ایران با اشغال ویران نمیشد و تخریب ناشی از جنگ بسیار کمتر بود. همین وضعیت در جنگ جهانی دوم هم به شیوه دیگری تکرار شد. کاش ایرانیان، جهان آن روزگار را هم جهان رنگی میدیدند.
اگر جهان را سفید و سیاه ببینیم و درگیر دیدگاههای دوقطبی شویم، واقعیت جهان را نخواهیم دید و خسران بیشتری را تجربه خواهیم کرد. جهانبینی سفید و سیاه، ما را میفرساید.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.group-telegram.com/notesofvahidehsani.com
Telegram
دغدغه ایران
در ستایش رنگی دیدن جهان
محمد فاضلی
میخواهم چیزی بنویسم که بسیاری را میآزارد و خوشایند بسیاری نیست، و این بسیاری، از همه جناحها و تفکرات سیاسی هستند، در داخل و خارج، از راست و چپ، ارزشی و سکولار؛ اما خب باید نوشت.
سالهاست دنبال آدمها و نگاههایی میگردم…
محمد فاضلی
میخواهم چیزی بنویسم که بسیاری را میآزارد و خوشایند بسیاری نیست، و این بسیاری، از همه جناحها و تفکرات سیاسی هستند، در داخل و خارج، از راست و چپ، ارزشی و سکولار؛ اما خب باید نوشت.
سالهاست دنبال آدمها و نگاههایی میگردم…