○
من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد . من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز می کند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند .
#بابک_خرمدین
#قلعه بابک# آذربایجان
🍏🍎🍃
من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد . من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز می کند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند .
#بابک_خرمدین
#قلعه بابک# آذربایجان
🍏🍎🍃
در چنین روزی #آرش کمانگیر، بزرگترین تیرانداز در داستانهای ایرانی،
از بالای کوه«اَیریوخْشَئوثه» تیری را بهسوی کوه«خْوَنْوَنْت» پرتاب کرد و مرز میان ایران و توران برگزیده شد.
۱۰ تیر در تقویم ایران باستان #جشن_تیرگان است. تیرگان روزی است که در اساطیر ایران آرش کمانگیر، از بلندترین نقطه البرز که دماوند است برای تعیین مرز ایران کمان کشید. برخی۱۳ تیر را نیز #روز_تیرگان میدانند
روز #تیرگان بر ایرانیان خجسته باد.
از بالای کوه«اَیریوخْشَئوثه» تیری را بهسوی کوه«خْوَنْوَنْت» پرتاب کرد و مرز میان ایران و توران برگزیده شد.
۱۰ تیر در تقویم ایران باستان #جشن_تیرگان است. تیرگان روزی است که در اساطیر ایران آرش کمانگیر، از بلندترین نقطه البرز که دماوند است برای تعیین مرز ایران کمان کشید. برخی۱۳ تیر را نیز #روز_تیرگان میدانند
روز #تیرگان بر ایرانیان خجسته باد.
چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
این چه استغناست یارب وین چه قادرحکمت است
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
صاحب دیوان ما گویی نمیداند حساب
کاندر این طغرا نشان حسبة لله نیست
#حضرت_حافظ
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
این چه استغناست یارب وین چه قادرحکمت است
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
صاحب دیوان ما گویی نمیداند حساب
کاندر این طغرا نشان حسبة لله نیست
#حضرت_حافظ
آن کس که ز تو نشان ندارد
گر خورشیدست آن ندارد
ما بر در و بام عشق حیران
آن بام که نردبان ندارد
دل چون چنگست و عشق زخمه
پس دل به چه دل فغان ندارد
امروز فغان عاشقان را
بشنو که تو را زیان ندارد
هر ذره پر از فغان و نالهست
اما چه کند زبان ندارد
رقص است زبان ذره زیرا
جز رقص دگر بیان ندارد
هر سو نگران تست دلها
وان سو که تویی گمان ندارد
این عالم را کرانهای هست
عشق من و تو کران ندارد
مانند خیال تو ندیدم
بوسه دهد و دهان ندارد
ماننده غمزهات ندیدم
تیر اندازد کمان ندارد
دادی کمری که بر میان بند
طفل دل من میان ندارد
گفتی که به سوی ما روان شو
بی لطف تو جان روان ندارد
#حضرت_مولانا
گر خورشیدست آن ندارد
ما بر در و بام عشق حیران
آن بام که نردبان ندارد
دل چون چنگست و عشق زخمه
پس دل به چه دل فغان ندارد
امروز فغان عاشقان را
بشنو که تو را زیان ندارد
هر ذره پر از فغان و نالهست
اما چه کند زبان ندارد
رقص است زبان ذره زیرا
جز رقص دگر بیان ندارد
هر سو نگران تست دلها
وان سو که تویی گمان ندارد
این عالم را کرانهای هست
عشق من و تو کران ندارد
مانند خیال تو ندیدم
بوسه دهد و دهان ندارد
ماننده غمزهات ندیدم
تیر اندازد کمان ندارد
دادی کمری که بر میان بند
طفل دل من میان ندارد
گفتی که به سوی ما روان شو
بی لطف تو جان روان ندارد
#حضرت_مولانا
○
گرچه جان ما به ظاهر
هست از جانان جدا
موج را نتوان شمرد
از بحر بی پایان جدا
از جدایی قطع پیوند
خدایی مشکل است
گر شود سی پاره، از هم
کی شود قرآن جدا؟
میشود بیگانگان را
دوری ظاهر حجاب
آشنایان را نمیسازد
ز هم هجران جدا
_عشق هیهات است
در خلوت شود غافل ز حسن
نیست در زندان
زلیخا از مه کنعان جدا
✍#صائب_تبریزی
🍏🍎🍃
گرچه جان ما به ظاهر
هست از جانان جدا
موج را نتوان شمرد
از بحر بی پایان جدا
از جدایی قطع پیوند
خدایی مشکل است
گر شود سی پاره، از هم
کی شود قرآن جدا؟
میشود بیگانگان را
دوری ظاهر حجاب
آشنایان را نمیسازد
ز هم هجران جدا
_عشق هیهات است
در خلوت شود غافل ز حسن
نیست در زندان
زلیخا از مه کنعان جدا
✍#صائب_تبریزی
🍏🍎🍃
○
ای شوق تو
بر شیشهی طاقت زده سنگم
وی آمدنت عقدهگشای دل تنگم
چون دل نسپارم
به تو با این همه حسنت؟
من جان و دلم
پیش تو ای دوست! نه سنگم
ای شوق رسیدن
به تو مبنای شتابم
وی شور گذشتن
ز تو، معنای درنگم
من بیتو و با تو
به غم و شادیام، آری
گه رومی رومیام
ز تو، گه زنگی زنگم
✍#حسین_منزوی
🍏🍎🍃
ای شوق تو
بر شیشهی طاقت زده سنگم
وی آمدنت عقدهگشای دل تنگم
چون دل نسپارم
به تو با این همه حسنت؟
من جان و دلم
پیش تو ای دوست! نه سنگم
ای شوق رسیدن
به تو مبنای شتابم
وی شور گذشتن
ز تو، معنای درنگم
من بیتو و با تو
به غم و شادیام، آری
گه رومی رومیام
ز تو، گه زنگی زنگم
✍#حسین_منزوی
🍏🍎🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
○
باید زنده بمانیم.
هنوز هم باران هست.
راه، رویا، روشنایی هست. شب فقط استعاره است، شب هرگز دشمن کسی نبوده است.
ما در ستایش زنده ماندن به شادمانی رسیده ایم.
ما زنده می مانیم، ما باید زنده بمانیم. باران خوب است، بوسه خوب است؛ بوسیدنِ بی پایانِ در تو شدن، با تو شدن، از تو شدن.
خورشیدهای بی شماری در چشم های من مخفی مانده اند، ما طلوع خواهیم کرد. صبح نزد من است. من نزد توام، تو نزد زندگی. ما نباید بمیریم، رویاها بی مادر می شوند.
✍#سيدعلى_صالحی
🍏🍎🍃
باید زنده بمانیم.
هنوز هم باران هست.
راه، رویا، روشنایی هست. شب فقط استعاره است، شب هرگز دشمن کسی نبوده است.
ما در ستایش زنده ماندن به شادمانی رسیده ایم.
ما زنده می مانیم، ما باید زنده بمانیم. باران خوب است، بوسه خوب است؛ بوسیدنِ بی پایانِ در تو شدن، با تو شدن، از تو شدن.
خورشیدهای بی شماری در چشم های من مخفی مانده اند، ما طلوع خواهیم کرد. صبح نزد من است. من نزد توام، تو نزد زندگی. ما نباید بمیریم، رویاها بی مادر می شوند.
✍#سيدعلى_صالحی
🍏🍎🍃
○
آن نفسی که باخودی
یار چو خار آیدت
وان نفسی که بیخودی
یار چه کار آیدت
آن نفسی که باخودی
خود تو شکار پشهای
وان نفسی که بیخودی
پیل شکار آیدت
آن نفسی که باخودی
بسته ابر غصهای
وان نفسی که بیخودی
مه به کنار آیدت
آن نفسی که باخودی
یار کناره میکند
وان نفسی که بیخودی
باده یار آیدت
آن نفسی که باخودی
همچو خزان فسردهای
وان نفسی که بیخودی
دی چو بهار آیدت
جمله بیقراریت
از طلب قرار تست
طالب بیقرار شو
تا که قرار آیدت___
#مولانا
آن نفسی که باخودی
یار چو خار آیدت
وان نفسی که بیخودی
یار چه کار آیدت
آن نفسی که باخودی
خود تو شکار پشهای
وان نفسی که بیخودی
پیل شکار آیدت
آن نفسی که باخودی
بسته ابر غصهای
وان نفسی که بیخودی
مه به کنار آیدت
آن نفسی که باخودی
یار کناره میکند
وان نفسی که بیخودی
باده یار آیدت
آن نفسی که باخودی
همچو خزان فسردهای
وان نفسی که بیخودی
دی چو بهار آیدت
جمله بیقراریت
از طلب قرار تست
طالب بیقرار شو
تا که قرار آیدت___
#مولانا
یاد دارم در ایام پیشین که من و دوستی چون دو بادام مغز در پوستی صحبت داشتیم. ناگاه اتفاق غیبت افتاد.
پس از مدتی که باز آمد عتاب آغاز کرد که: در این مدت قاصدی نفرستادی.
گفتم: دریغ آمدم که دیدهٔ قاصد به جمال تو روشن گردد و من محروم.
یار دیرینه مرا گو به زبان توبه مده
که مرا توبه به شمشیر نخواهد بودن
رشکم آید که کسی سیر نگه در تو کند
باز گویم نه که کس سیر نخواهد بودن
#گلستان_سعدی
#حکایت
با قلم میگویم:
ای همزاد، ای همراه،
ای هم سرنوشت،
هردومان حیران بازیهای دورانهای زشت!
شعرهایم را نوشتی،
دستخوش!
اشکهایم را کجا خواهی نوشت؟!
#فریدون_مشیری
#روزنگار ۱۴ تیر، روز قلم
.
ای همزاد، ای همراه،
ای هم سرنوشت،
هردومان حیران بازیهای دورانهای زشت!
شعرهایم را نوشتی،
دستخوش!
اشکهایم را کجا خواهی نوشت؟!
#فریدون_مشیری
#روزنگار ۱۴ تیر، روز قلم
.
عشق و علاقه، پایداری میآفریند. در واقع، صبورى به اندازه عشق است.
آدمى به اندازهاى كه چيزى را مىخواهد، بر آن پايدار مىماند و در راه آن سختیها را تحمّل مىنمايد و براى آن مقدّمه مىسازد و زمينه فراهم مىآورد.
📚 از #کتاب نامه های بلوغ | نوشتهی #علی_صفایی_حائری
آدمى به اندازهاى كه چيزى را مىخواهد، بر آن پايدار مىماند و در راه آن سختیها را تحمّل مىنمايد و براى آن مقدّمه مىسازد و زمينه فراهم مىآورد.
📚 از #کتاب نامه های بلوغ | نوشتهی #علی_صفایی_حائری
شدی شراب و شدم مست بوسهی تو شبی
کنون چه چاره کنم محنت خمار تو را؟!
#سیمین_بهبهانی
شبی که ناصرالدین شاه در مسکو اقامت داشت مصادف شده بود با تاسوعای حسینی، ولی شاه مدعی دین به جای شرکت در مراسم تاسوعا به پیشنهاد شهردار مسکو آن شب به شرابخواری پرداختند!
فردای اون روز هم برای جبران گناهان شب گذشته سجاده پهن کردن و مشغول عبادت شدن. ولی بعد از نماز ظهر دوباره شراب نوشیدن و حیله شرعی شاه هم این بود که آب مسکو بدمزهست و قابل نوشیدن نیست. خدا قوت ای شاه شهید
برگرفته از روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه
کنون چه چاره کنم محنت خمار تو را؟!
#سیمین_بهبهانی
شبی که ناصرالدین شاه در مسکو اقامت داشت مصادف شده بود با تاسوعای حسینی، ولی شاه مدعی دین به جای شرکت در مراسم تاسوعا به پیشنهاد شهردار مسکو آن شب به شرابخواری پرداختند!
فردای اون روز هم برای جبران گناهان شب گذشته سجاده پهن کردن و مشغول عبادت شدن. ولی بعد از نماز ظهر دوباره شراب نوشیدن و حیله شرعی شاه هم این بود که آب مسکو بدمزهست و قابل نوشیدن نیست. خدا قوت ای شاه شهید
برگرفته از روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه
آیا دوباره گیسوانم را
در باد شانه خواهم زد؟
آیا دوباره باغچهها را بنفشه خواهم ڪاشت؟
و شمعدانیها را
در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت؟
آیا دوباره روے لیوانها خواهم رقصید؟
آیا دوباره زنگ در مرا بسوے انتظار صدا خواهد برد؟
#فروغ_فرخزاد
#صبح_بخیر
در باد شانه خواهم زد؟
آیا دوباره باغچهها را بنفشه خواهم ڪاشت؟
و شمعدانیها را
در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت؟
آیا دوباره روے لیوانها خواهم رقصید؟
آیا دوباره زنگ در مرا بسوے انتظار صدا خواهد برد؟
#فروغ_فرخزاد
#صبح_بخیر
#ملاصدرا چه کسی را قاتل امام حسین علیهالسلام میداند؟
امام حسین علیهالسلام نه به خنجر بیداد شمر خوابید، بلکه بمعجون افیون پر سمّ مکر و افسون و تریاق پرزهر اتفاق اهل نفاق خونش با خاک کربلا آمیخته شد، که "قتل الحسین یوم السقیفه."
#
امام حسین علیهالسلام نه به خنجر بیداد شمر خوابید، بلکه بمعجون افیون پر سمّ مکر و افسون و تریاق پرزهر اتفاق اهل نفاق خونش با خاک کربلا آمیخته شد، که "قتل الحسین یوم السقیفه."
#