👈 روایت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR از دیدار دانشآموزان و دانشجویان با رهبر انقلاب در آستانه روز سیزدهم آبان
🔹بخش چهارم - ساعت حدود ۹ است. جمعیّت، بیتاب حضور رهبر انقلاب است. با هر بار تکان خوردن پردهی پشت جایگاه، مردم مثل اسپندِ روی آتش بالاوپایین میشوند. حالا از انتهای حسینیّه میروم کنار جایگاه؛ جایی که پسران و دختران «گروه سرود نجمالثّاقب» نشستهاند. قرار است پیش آقا سرود «نسل آرمانی ۲» را اجرا کنند؛ همان سرودی که متن تایپشدهاش را موقع ورود، به مهمانان دادهاند. میروم کنار بچّهها مینشینم. کنجکاو و باهوشند. این را از سؤالوجوابهایشان میشود فهمید. کمی هم اضطراب دارند. میگویم «فکر کنید من قراره فردا برم غزّه یا لبنان و شما میتونید یه وسیله به من بدید یا یه جمله بگید که به بچّهها برسونم؛ اون چیه؟» مشکات میگوید موادّ غذایی میفرستم، سنا لوازمالتّحریر، فاطمه هم لباس گرم؛ یاس امّا میگوید «اون عروسکم که خیلی دوست دارم و بابام برام از کربلا آورده»؛ میپرسم چرا، میگوید «اونا الان بیشتر بهش احتیاج دارن». خودشان بحث را به سیّدحسن میکشانند و از احوالاتشان موقع شنیدن خبر شهادتش میگویند! سنّشان بین ۸ تا ۱۱سال است، امّا دنیایشان خیلی بزرگتر از این حرفها است.
🔹پشت سر این بچّهها هم «گروه سرود رهپویان حرم» اصفهان میآید. میگویند تمام مسیر را از ذوق، پلک روی هم نگذاشتهاند. مینا میگوید «اومدیم که به آمریکا نشون بدیم هرچی اون ما رو بد میدونه، ما بیشتر ازش بدمون میاد». زهرا هم به نیّت رساندن صدایش به گوش بچّههای غزّه آمده، چون فکر میکند صدای بلندگوهای این حسینیّه را همهی جهان میشنوند.
🔹اینجا هر مهمان داستان خودش را دارد؛ دوست دارم با تکتکشان حرف بزنم، امّا سرعت عقربههای ساعت بالا است و تا حضور آقا زمان زیادی نمانده. مجبورم به گزینش سوژهها. بین جمعیّت، چند مدیرِ نمونه هم هستند امّا ترجیح میدهم بروم سراغ خانم فلّاح که با دانشآموزان مدالآورش ردیف جلو را به رنگ پرچم ایران درآورده. از چندوچون المپیک دانشآموزی میپرسم. غرق شوق و افتخار است. میگوید این اوّلین بار است که ایران، اینطور رسمی، با حضور دختران و پسران و در قالب یک کاروان صدودهنفری، راهی این مسابقات جهانی شده و توانسته در مجموع، بین ۷۲ کشور، پنجم شود. وقتی از شگفتآفرینی و مدالآوری دانشآموزان در برابر تیمهای انگلستان و برزیل و سایر کشورهای قدرتمند جهان حرف میزند، اشک شوق توی چشمهایش جمع میشود. میگوید «افتخار میکنیم که توی تیمهامون از روستاها و مناطق محروم هم دانشآموز داریم و تنها کشوری بودیم که تمام دخترامون باحجاب بودن». از لحظهی رژه و مدالآوری دختران ما میگوید که محجّبه بودنشان چقدر به چشم میآمده و از تشویق بیپایان تماشاچیان کشور میزبان، یعنی بحرین، برای این حضور نجیبانه. امّا در پس ذوقش، کمی هم گله دارد؛ میگوید «فقط رهبر انقلاب این بچّهها را تحویل گرفتند و به دیدار دعوت کردند، وگرنه اصلاً کسی به اینها توجّه ندارد؛ درحالیکه در تمام جهان، مدالآوران مسابقات دانشآموزی سرمایهی آن کشور برای المپیک اصلی هستند».
🔹صحبتهای ما که تمام میشود، برنامه هم به طور رسمی با دکلمهی فاطمهزهرا خوشجهان در مورد فلسطین آغاز میشود. بعد از آنهم «گروه سرود مهرستان» میآیند و شعری با ردیف «آقا جون» میخوانند. راستش زیاد با شعرشان ارتباط نمیگیرم، امّا مهمتر از من بچّههای منتظر در حسینیّهاند که برایشان کف میزنند و جیغ و هورا میکشند. بعد از آن، «گروه نجمالثّاقب» میآیند تا با مهمانان، سرود را تمرین کنند و بعد دوباره گروه سرود بعدی.
🔹امّا برنامهی بعدی برایم جالبتوجّهتر است: پسر نوجوانی میآید و با حماسهسرایی از شاهنامه، ماجرای خیر و شر را نقّالی میکند. اینکه اجرای این سنّت اصیل ایرانی در برنامههای حسینیّهی امام خمینی جا دارد، به اندازهی همان زورخانهی سیّاری که در دیدار با ورزشکاران، وسط حسینیّه ساختند، برایم دوستداشتنی و مهم است...
👈 روایت رسانه ریحانه KHAMENEI.IR از دیدار دانشآموزان و دانشجویان با رهبر انقلاب در آستانه روز سیزدهم آبان
🔹بخش چهارم - ساعت حدود ۹ است. جمعیّت، بیتاب حضور رهبر انقلاب است. با هر بار تکان خوردن پردهی پشت جایگاه، مردم مثل اسپندِ روی آتش بالاوپایین میشوند. حالا از انتهای حسینیّه میروم کنار جایگاه؛ جایی که پسران و دختران «گروه سرود نجمالثّاقب» نشستهاند. قرار است پیش آقا سرود «نسل آرمانی ۲» را اجرا کنند؛ همان سرودی که متن تایپشدهاش را موقع ورود، به مهمانان دادهاند. میروم کنار بچّهها مینشینم. کنجکاو و باهوشند. این را از سؤالوجوابهایشان میشود فهمید. کمی هم اضطراب دارند. میگویم «فکر کنید من قراره فردا برم غزّه یا لبنان و شما میتونید یه وسیله به من بدید یا یه جمله بگید که به بچّهها برسونم؛ اون چیه؟» مشکات میگوید موادّ غذایی میفرستم، سنا لوازمالتّحریر، فاطمه هم لباس گرم؛ یاس امّا میگوید «اون عروسکم که خیلی دوست دارم و بابام برام از کربلا آورده»؛ میپرسم چرا، میگوید «اونا الان بیشتر بهش احتیاج دارن». خودشان بحث را به سیّدحسن میکشانند و از احوالاتشان موقع شنیدن خبر شهادتش میگویند! سنّشان بین ۸ تا ۱۱سال است، امّا دنیایشان خیلی بزرگتر از این حرفها است.
🔹پشت سر این بچّهها هم «گروه سرود رهپویان حرم» اصفهان میآید. میگویند تمام مسیر را از ذوق، پلک روی هم نگذاشتهاند. مینا میگوید «اومدیم که به آمریکا نشون بدیم هرچی اون ما رو بد میدونه، ما بیشتر ازش بدمون میاد». زهرا هم به نیّت رساندن صدایش به گوش بچّههای غزّه آمده، چون فکر میکند صدای بلندگوهای این حسینیّه را همهی جهان میشنوند.
🔹اینجا هر مهمان داستان خودش را دارد؛ دوست دارم با تکتکشان حرف بزنم، امّا سرعت عقربههای ساعت بالا است و تا حضور آقا زمان زیادی نمانده. مجبورم به گزینش سوژهها. بین جمعیّت، چند مدیرِ نمونه هم هستند امّا ترجیح میدهم بروم سراغ خانم فلّاح که با دانشآموزان مدالآورش ردیف جلو را به رنگ پرچم ایران درآورده. از چندوچون المپیک دانشآموزی میپرسم. غرق شوق و افتخار است. میگوید این اوّلین بار است که ایران، اینطور رسمی، با حضور دختران و پسران و در قالب یک کاروان صدودهنفری، راهی این مسابقات جهانی شده و توانسته در مجموع، بین ۷۲ کشور، پنجم شود. وقتی از شگفتآفرینی و مدالآوری دانشآموزان در برابر تیمهای انگلستان و برزیل و سایر کشورهای قدرتمند جهان حرف میزند، اشک شوق توی چشمهایش جمع میشود. میگوید «افتخار میکنیم که توی تیمهامون از روستاها و مناطق محروم هم دانشآموز داریم و تنها کشوری بودیم که تمام دخترامون باحجاب بودن». از لحظهی رژه و مدالآوری دختران ما میگوید که محجّبه بودنشان چقدر به چشم میآمده و از تشویق بیپایان تماشاچیان کشور میزبان، یعنی بحرین، برای این حضور نجیبانه. امّا در پس ذوقش، کمی هم گله دارد؛ میگوید «فقط رهبر انقلاب این بچّهها را تحویل گرفتند و به دیدار دعوت کردند، وگرنه اصلاً کسی به اینها توجّه ندارد؛ درحالیکه در تمام جهان، مدالآوران مسابقات دانشآموزی سرمایهی آن کشور برای المپیک اصلی هستند».
🔹صحبتهای ما که تمام میشود، برنامه هم به طور رسمی با دکلمهی فاطمهزهرا خوشجهان در مورد فلسطین آغاز میشود. بعد از آنهم «گروه سرود مهرستان» میآیند و شعری با ردیف «آقا جون» میخوانند. راستش زیاد با شعرشان ارتباط نمیگیرم، امّا مهمتر از من بچّههای منتظر در حسینیّهاند که برایشان کف میزنند و جیغ و هورا میکشند. بعد از آن، «گروه نجمالثّاقب» میآیند تا با مهمانان، سرود را تمرین کنند و بعد دوباره گروه سرود بعدی.
🔹امّا برنامهی بعدی برایم جالبتوجّهتر است: پسر نوجوانی میآید و با حماسهسرایی از شاهنامه، ماجرای خیر و شر را نقّالی میکند. اینکه اجرای این سنّت اصیل ایرانی در برنامههای حسینیّهی امام خمینی جا دارد، به اندازهی همان زورخانهی سیّاری که در دیدار با ورزشکاران، وسط حسینیّه ساختند، برایم دوستداشتنی و مهم است...
Following this, Sebi, in an order passed in January 2022, established that the administrators of a Telegram channel having a large subscriber base enticed the subscribers to act upon recommendations that were circulated by those administrators on the channel, leading to significant price and volume impact in various scrips. 'Wild West' In 2014, Pavel Durov fled the country after allies of the Kremlin took control of the social networking site most know just as VK. Russia's intelligence agency had asked Durov to turn over the data of anti-Kremlin protesters. Durov refused to do so. The Securities and Exchange Board of India (Sebi) had carried out a similar exercise in 2017 in a matter related to circulation of messages through WhatsApp. At this point, however, Durov had already been working on Telegram with his brother, and further planned a mobile-first social network with an explicit focus on anti-censorship. Later in April, he told TechCrunch that he had left Russia and had “no plans to go back,” saying that the nation was currently “incompatible with internet business at the moment.” He added later that he was looking for a country that matched his libertarian ideals to base his next startup.
from us