Telegram Group Search
Channel created
Channel name was changed to «science_art»
جهان پر شده از اطلاعات بدون سود.
علم،هنر و ادبیات جایگاه خود را رفته رفته از دست میدهند.
همچنین آلبرت انیشتن در زمانه ی خود که به مانند زمانه ی امروزی اطلاعات مازاد و فضای مجازی مرسوم نبوده تاکید میکرد:(علم و اطلاعات جایگاه متفاوتی دارند)
اما امروزه سخنِ ارزشمندِ این دانشورِ بزرگ را از یاد برده ایم و خود را محدود به اطلاعات بی ارزش ساخته ایم.
چنانکه سوشال مدیا به گونه ای طراحی شده تا هرمون دوپامین در بدن ترشح شود و انسان ساعت ها زمان خود را صرف دروغ ها کرده،در موردشان با دوستان خود صحبت کرده و ذهن خود را مداوم شلوغ نگه دارد،به نفع قدرت ها بوده،همینگونه با وجود این رسانه ها فکر میکنیم پر شده ایم از علم، و اختراع بزرگ بشری را(کتاب)از خود دریغ کرده ایم.
اللخصوص در منطقه ی خاورمیانه مردم میزان کمتری مطالعه، نسبت به کشور های اروپایی و آسیای شرقی و آمریکا دارند...
این روندِ سوادی،موجب جنایت،بردگی،جنگ زدگی،تشکیل گروه های تروریستی(هر روز بیش از دیروز)،مطیع بودن و فرمانبردار بودن بدون فکر به عواقب،و تعصب بیش از حد بر روی ادیان که موجب خشونت میشود میباشد.
همچنین باید یادآوری کرد که به عنوان ساکنان آسیای مرکزی ذهنیت بی سواد تری نسبت به اکثر نقاط دنیا داشته و باید این را پذیرفت تا پیشرفتی صورت گیرد
امید است روزگاری فرا رسد که جهانِ سومی وجود نداشته باشد چرا که تنها در یک زمین زیست میکنیم،و این تنها بدین گونه صورت خواهد گرفت که اراده را شرط اول ذهن کرده و به عمل گرایی روی آوریم.
چرا که علم بدون عمل پیامدی نخواهد داشت،
همانگونه که بی کنش،واکنشی وجود ندارد...
اینجا سعی بر این است که علوم کاربردی اعم از:فلسفه،زنجیره ی هفت هنر،نجوم،جایگاه نظم نوین در زمانه ی امروزی،تاریخ،تمامی ایسم های اجتماعی،گیاهشناسی،روانشناسی،و نوشته های فیلسوف های بزرگ،ادیب و شعرای برجسته،همچنین دستاورد علمی دانشمندان و... را برسی کرده و از آنان پند گرفته تا به آیندگان بیاموزانیم،همان آیندگانی که تکامل یافته گان انسان امروزی خواهند بود،همان هایی که از خود برتر می آفرینیم
science_art
https://www.group-telegram.com/science_literature
اگر تمایل داشتید لینک کانال را به مخاطبین خود انتقال داده تا آنها هم به ما بپیوندند
((کتاب چنین گفت زرتشت))از فردریش نیچه،رمانی بود که ماه پیش تموش کردم اما تا به حال ذهنم رو به فکر خودش وادار کرده.
فلسفه ی اگزیستانسیالیسم او در این رمان، بی رحمانه انسان را به دنبال معنای زیستنِ حقیقی میفرستد.او در غالب پیامبر زرتشت ذکر میکند که هنروران،شعرا،دانشوردان و قدیسان همان ابلیسانِ غم زده اند که تنها از زندگی مینالد و فریبکارند،(خود نیچه شاعره و داخل همین رمان چندین بیت شعر سروده)
همچنین نیچه انسانِ نوین میطلبد،انسانی کامل که خود خداست و پیروی از خدای مرده نمیکند.


چندین بیت از جادوگرِ نیرنگ بازِ پیر که مهمان غار زرتشت بود همچنین به فرزانگی زرتشت پی برده و خودم خیلی دوسش دارم رو مینویسم:


✍️در هوای گرگ و میش،
آنگاه که شبنم آرامش بخش،
به دور از دیدگانِ رشکور بر گلبوته ها فرومیچکد،نرم و خاموش،
همچون همه ی دلداری دهندگانِ مهربان
با پاپوشهایی نرم.
ای دلِ تفته به یاد داری آن لحظه های تشنگی را؟
تشنگی سرشکِ آسمانی و قطره های شبنم را؟
خسته و بی آب و نان.
آنگاه که آفتاب نگاه های شرارت بار و سوزان و چشم آزارِ خود را بر چمن های زرد فرو میریخت.
آنگاه که نورش از خلال درختان بلند پیرامونِ تو غم زده می آمد...
با بهانه های خود ستمگرانه تو را می آزرد و میگفت:تو،ای مشتاق حقیقت!...
آن نور،نیرنگی سخره گر بود.
نههه!تو یک شاعری،نه مشتاقِ حقیقت.
بسی رنگین،سخنگوی و وراج،
آوازت درنقابِ دیوانه ای
سرگشته بر رنگین کمانهایِ آراسته،در آفاقِ بی حقیقت.
همواره بر سرزمین های دروغین.
همه جا سر گشته ای تو ولگرد...
دیوانه ای تو.دیوانه
همان شاعرِ دیوانه
اگر رمان چنین گفت زرتشت رو مطالعه کردید
بعد از اون(فراسوی نیک و بد)رو هم  پیشنهاد میدم مطالعه کنید،چرا که گفته های همان زرتشت هست به زبانی دیگه..‌

اگر از فلسفه ی نیچه تا به حال مطالعه نداشتید
کتاب (این است انسان) بهتون کمک میکنه ذهنیت این اندیشمند براتون زمینه سازی بشه.
چیزی که در علم و فلسفه به نظرم خیلی مهم هست اینه که تنها مطالعه کنیم و پایبند فلسفه ای بخصوص نباشیم
چرا که پایبند بودن متعصب شدن رو به همراه داره و تکرار از بزرگان تکراری هست
باید تنها از فیلسوف های متعددی درس گرفت و فلسفه ای طبق زندگی خود خلق کرد(اما بی حد و مرز)

چرا که آزادگیست شرط اولِ حقیقت .
راستش مطلب نمیزارم به این دلیل که کمی سرد شدم.
8ممبر:)
در حالی که این کانال برای تمامی مخاطبین فرستاده شده...8نفر...
این 8نفری که عضو شدین طبق ارتباطاتی که باهاتون داشتم میدونم 6نفرتون اهل مطالعه هستید...
من دنبال قشری هستم که مطالعه ندارن
اما اونا دنبال مطالعه نیستن...
میخوام براتون شعر معروفی بنویسم از بزرگترین و نامدارترین نمایش نامه نویسِ تاریخِ جهان
ویلیام شکسپیر.
شکسپیر شاعرِ عجیبی بود، تراژدی تمامی اشعار و نمایش هاش قلبم رو پاره پاره میکنه،دردی از اعماق وجودم حس میکنم وقتی میخونمش،اما با وجود اینکه درده،عذابی که واردِ خونُ روحم میکنه رو عاشقانه دوست دارم:)
هملت:
بودن، یا نبودن؟ مسئله این است...
آیا شایسته‌تر آن است که به تیر و تازیانهٔ تقدیرِ جفاپیشه تن دردهیم،
یا این که ساز و برگ نبرد برداشته، به جنگ مشکلات فراوان رویم
تا آن دشواری‌ها را از میان برداریم؟
مردن، آسودن - سرانجام همین است و بس؟
و در این خواب دریابیم که رنج‌ها و هزاران زجری که این تن خاکی می‌کشد، به پایان آمده.
پس این نهایت و سرانجامی است که باید آرزومند آن بود.
مردن… آسودن… و باز هم آسودن… و شاید در احلام خویش فرورفتن.
آری! مشکل همین جاست؛ زیرا اندیشه اینکه در این خواب مرگ
پس از رهایی از این پیکر فانی، چه رویاهایی پدید می‌آید
ما را به درنگ وامی‌دارد؛ و همین مصلحت‌اندیشی است
که این‌گونه بر عمر مصیبت می‌افزاید.
وگرنه کیست که خفّت و ذلّت زمانه، ظلم ظالم،
اهانت فخرفروشان، رنج‌های عشق تحقیرشده، بی شرمی منصب داران
و دست ردّی که نااهلان بر سینه شایستگان شکیبا می‌زنند، همه را تحمل کند،
در حالی که می‌تواند خویش را با خنجری برهنه خلاص کند؟
کیست که این بار گران را تاب آورد،
و زیر بار این زندگی زجرآور، ناله کند و خون دل خورد؟
اما هراس از آنچه پس از مرگ پیش آید،
از سرزمینی ناشناخته که از مرز آن هیچ مسافری بازنگردد،
اراده آدمی را سست نماید.
و وا می‌داردمان که مصیبت‌های خویش را تاب آوریم،
نه اینکه به سوی آنچه بگریزیم که از آن هیچ نمی‌دانیم.
و این آگاهی است که ما همه را جبون ساخته،
و این نقش مبهم اندیشه است که رنگ ذاتی عزم ما را بی‌رنگ می‌کند.
و از این رو اوج جرئت و جسارت ما
از جریان ایستاده
و ما را از عمل بازمی‌دارد
یه ضرب المثل ژاپنی هست که راهب های ذاذن در وصفِ صبر رواجش دادن...

میگه:هرکس انقدر صبور باشه که بنشینه یه شب تا صبح شِکُفتَنِ گل هایِ گیلاس رو تماشا کنه،به نصف اسرارِ جهان دست پیدا میکنه...
2024/10/03 06:26:43
Back to Top
HTML Embed Code: