اوضاع گردون ( تحلیل سیاسی ، فلسفه داستان )

⭕️خطای داستان

‍ الف ) پادشاه مرد ، ملکه هم مرد
ب ) پادشاه مرد ، ملکه دق کرد و مرد

یک ماشین روی پل در حال حرکت‌ست که ناگهان پل فرو می ریزد.
روز بعد در روزنامه ‌ها چه خواهیم خواند؟! ماجرای این راننده‌ی بدشانس که از کجا آمده بود و می‌خواست به کجا برود؟
زندگینامه‌ی او را می‌خوانیم که کجا متولد شده بود ، کجا بزرگ شده بود ، چطور پول در می آورد.
اگر زنده بماند خواهد گفت : دقیقاً در لحظه فروپاشی پول چه احساسی داشته؟
نکته عجیب این‌ست که هیچ‌یک از این داستان‌ها به توضیح علت اصلی حادثه نخواهد پرداخت. از حال راننده بگذریم. ساختمان پل در نظر بگیریم. نقطه شکست کجا بود؟ علت فروپاشی خستگی سازه* بود؟
آیا قبلا آسیب دیده بود ؟
اگر چنین بود چطور؟
آیا اصلاً طراحی پل مناسب بود؟
آیا پل های دیگری هم با طراحی مشابه وجود دارد؟
این سوال ها کاملا بجا هستند اما نمی توان از آنها داستان خوب درآورد و مشکل این سوال‌ها همین‌ست.
داستان ها ما را جذب می‌کنند ، برخلاف جزئیات دقیق که ما را دفع می‌کنند.
لذا در هر واقعه ، مسائل فرعی و جذاب پس زمینه بر حقایق اصلی اولویت دارد.

حالا به دو داستان اول برگردیم.
طبق #نظریه_اطلاعات اصولاً به خاطر سپردن داستان اول باید ساده‌تر باشد == کوتاه‌ترست.
اما مغز ما باین‌سادگی کار نمی کند.
بیشتر مردم داستان دوم را بهتر به خاطر خواهند سپرد ، چون در آن فقط توالی مرگ ها مطرح نیست ، بلکه مرگ‌ها از نظر احساسی به هم وصل می شوند‌.
داستان اول تنها یک گزارش واقعی‌ست.
اما داستان در خود معنا دارد.
ما همه چیز را به صورت داستانی معنادار در می آوریم.
این کاری باعث دگرگون شدن واقعیت و تغییر تصمیم‌های ما میشود.
ولی یک راه حل وجود دارد:
اینها را جدا کن.
از خودت بپرس آنها می‌خواهند چه چیزی را مخفی کنند؟
کسی که این را فرستاد اهدافش چیست و چه کاسه ای زیر نیم کاسه است ؟
نکته های حذف‌شده ممکن‌ست اهمیت زیادی نداشته باشند با این وجود ممکن‌ست از نکته‌های گنجانده شده در داستان مهمتر باشن.
مثل وقتی که بحران اقتصادی را توضیح می‌دهیم و از علت جنگ حرف میزنیم‌.
داستان ها یک احساس نادرست از درک کردن به ما می‌دهند.
این تصور غلط ناگزیر باعث می‌شود ما ریسک های بزرگتری بکنیم بر روی لایه های نازک تر از یخ قدم بگذاریم.

#هنر_شفاف_اندیشیدن 📚
#رولف_دوبلی ✍

فایل ضمیمه ، همراه توضیحات کاملترست.


خستگی مواد :
اصطلاحی در متالوژی به معنای شکست ماده در اثر اعمال نیروهای متناوب کمتر از استحکام نهایی و (اغلب) کمتر از حد تسلیم.
خستگی مواد وقتی اتفاق می‌افتد که ماده تحت تنش‌های تکراری یا نوسانی قرار گیرد که منجر به شکست ناگهانی قطعه می‌گردد.

نظریه‌ی اطلاعات:
نظریه‌ای در مخابرات که بر محدودیت‌های بنیادین ارسال و پردازش اطلاعات می‌پردازد.

[برای جذب مردم باید داستان بافی کرد.
می‌شه حقایق علمی وفلسفی ، تاریخی و سیاسی ، رو هم بصورت داستانی و آمیخته با هنر بصورت جذاب بیان کرد.]


#فلسفه_تحلیلی
#فلسفه_قاره_ای
#معرفت_شناسی
#فلسفه_هنر
#تئوری_توطئه
#هنر_پرسشگری
#تفکرنقاد
#سوگیریهای_شناختی
#داستان_بافی

@Nviolence2 | تحلیل علمی
@soogiri | سوگیری های شناختی
@mghlte | عصر روشنگری

▪️مغالطه‌ی داستان بافی
▪️جذابیت پنهان تئوری توطئه
▪️و اما بشنوید داستان زنی که...
▪️احساس بی‌اعتبار نیست اما ...
▪️استاد قصه‌گویی و قصه‌ی سد کرخه
▪️ فلسفه پس از سقراط
▪️قصه‌گویی فیلسوف (ضد) علم
▪️ سوگیری‌ معنا انگاری

Telegram

attach 📎

www.group-telegram.com/sa/Nviolence2.com/420

31 viewsedited  Jul 5, 2023 at 13:27

⭕️خطای داستان

‍ الف ) پادشاه مرد ، ملکه هم مرد
ب ) پادشاه مرد ، ملکه دق کرد و مرد

یک ماشین روی پل در حال حرکت‌ست که ناگهان پل فرو می ریزد.
روز بعد در روزنامه ‌ها چه خواهیم خواند؟! ماجرای این راننده‌ی بدشانس که از کجا آمده بود و می‌خواست به کجا برود؟
زندگینامه‌ی او را می‌خوانیم که کجا متولد شده بود ، کجا بزرگ شده بود ، چطور پول در می آورد.
اگر زنده بماند خواهد گفت : دقیقاً در لحظه فروپاشی پول چه احساسی داشته؟
نکته عجیب این‌ست که هیچ‌یک از این داستان‌ها به توضیح علت اصلی حادثه نخواهد پرداخت. از حال راننده بگذریم. ساختمان پل در نظر بگیریم. نقطه شکست کجا بود؟ علت فروپاشی خستگی سازه* بود؟
آیا قبلا آسیب دیده بود ؟
اگر چنین بود چطور؟
آیا اصلاً طراحی پل مناسب بود؟
آیا پل های دیگری هم با طراحی مشابه وجود دارد؟
این سوال ها کاملا بجا هستند اما نمی توان از آنها داستان خوب درآورد و مشکل این سوال‌ها همین‌ست.
داستان ها ما را جذب می‌کنند ، برخلاف جزئیات دقیق که ما را دفع می‌کنند.
لذا در هر واقعه ، مسائل فرعی و جذاب پس زمینه بر حقایق اصلی اولویت دارد.

حالا به دو داستان اول برگردیم.
طبق #نظریه_اطلاعات اصولاً به خاطر سپردن داستان اول باید ساده‌تر باشد == کوتاه‌ترست.
اما مغز ما باین‌سادگی کار نمی کند.
بیشتر مردم داستان دوم را بهتر به خاطر خواهند سپرد ، چون در آن فقط توالی مرگ ها مطرح نیست ، بلکه مرگ‌ها از نظر احساسی به هم وصل می شوند‌.
داستان اول تنها یک گزارش واقعی‌ست.
اما داستان در خود معنا دارد.
ما همه چیز را به صورت داستانی معنادار در می آوریم.
این کاری باعث دگرگون شدن واقعیت و تغییر تصمیم‌های ما میشود.
ولی یک راه حل وجود دارد:
اینها را جدا کن.
از خودت بپرس آنها می‌خواهند چه چیزی را مخفی کنند؟
کسی که این را فرستاد اهدافش چیست و چه کاسه ای زیر نیم کاسه است ؟
نکته های حذف‌شده ممکن‌ست اهمیت زیادی نداشته باشند با این وجود ممکن‌ست از نکته‌های گنجانده شده در داستان مهمتر باشن.
مثل وقتی که بحران اقتصادی را توضیح می‌دهیم و از علت جنگ حرف میزنیم‌.
داستان ها یک احساس نادرست از درک کردن به ما می‌دهند.
این تصور غلط ناگزیر باعث می‌شود ما ریسک های بزرگتری بکنیم بر روی لایه های نازک تر از یخ قدم بگذاریم.

#هنر_شفاف_اندیشیدن 📚
#رولف_دوبلی ✍

فایل ضمیمه ، همراه توضیحات کاملترست.


خستگی مواد :
اصطلاحی در متالوژی به معنای شکست ماده در اثر اعمال نیروهای متناوب کمتر از استحکام نهایی و (اغلب) کمتر از حد تسلیم.
خستگی مواد وقتی اتفاق می‌افتد که ماده تحت تنش‌های تکراری یا نوسانی قرار گیرد که منجر به شکست ناگهانی قطعه می‌گردد.

نظریه‌ی اطلاعات:
نظریه‌ای در مخابرات که بر محدودیت‌های بنیادین ارسال و پردازش اطلاعات می‌پردازد.

[برای جذب مردم باید داستان بافی کرد.
می‌شه حقایق علمی وفلسفی ، تاریخی و سیاسی ، رو هم بصورت داستانی و آمیخته با هنر بصورت جذاب بیان کرد.]


#فلسفه_تحلیلی
#فلسفه_قاره_ای
#معرفت_شناسی
#فلسفه_هنر
#تئوری_توطئه
#هنر_پرسشگری
#تفکرنقاد
#سوگیریهای_شناختی
#داستان_بافی

@Nviolence2 | تحلیل علمی
@soogiri | سوگیری های شناختی
@mghlte | عصر روشنگری

▪️مغالطه‌ی داستان بافی
▪️جذابیت پنهان تئوری توطئه
▪️و اما بشنوید داستان زنی که...
▪️احساس بی‌اعتبار نیست اما ...
▪️استاد قصه‌گویی و قصه‌ی سد کرخه
▪️ فلسفه پس از سقراط
▪️قصه‌گویی فیلسوف (ضد) علم
▪️ سوگیری‌ معنا انگاری

BY اوضاع گردون ( تحلیل سیاسی ، فلسفه داستان )