Telegram Group & Telegram Channel
فرنگیس

این یادداشت تقدیم می‌شود به آقای امیر ارغوان

فرنگیس یا فریگیس شاهنامه از جهت قلب اجزای کلمه مانند است به فریبرز که مقلوب برزفری است. نویسنده گره از نام دوم در شمارهٔ چهارم "یادداشتهای شاهنامه" در مجلهٔ آینهٔ پژوهش گشوده است و این جا سعی می‌کند که چگونگی تحولات نام اول را نیز روشن سازد.

در شاهنامه نام دختر افراسیاب که به‌ زنی سیاوش درآمد فرنگیس است، اما اصل آن در نزد شاعر بایست فریگیس باشد، چنانکه از فریکیس ترجمهٔ بنداری پیداست. گفته‌اند که فریگیس قلب گیسفری است، ولی ابهاماتی را که در صورتهای مختلف این نام در منابع دیگر است رفع نکرده‌اند. از این صورتها آنچه در یاد نویسنده است یکی وسفافره و دیگری وسفافرید است در تاریخ محمد بن جریر. کسانی که متوجه ذکر این نام در فصل سی‌وپنجم بندهشن بوده‌اند لابد این دو صورت را با آن نام مقایسه کرده‌اند که wispānfriyā خوانده‌اند. پس وسفا لابد صورتی است از wispān پهلوی با افتادن n از پایان آن و تبدیل sp به sf. این اخیر در فارسی و عربی بکلی طبیعی است (i پهلوی برابر با کسره است). پس جزء دوم، هرچه باشد، حاصل تبدیل کلمه‌ای ناآشناست به دو کلمهٔ آشنا، یعنی فره و آفرید، مانند گردآفرید و بهافرید (در این صورت دوم، کلمه قابل تجزیه به وسف و آفرید است). جزء اول برای طبری یا هر کس که وسفافره یا وسفافرید را ساخته در همان زمان هم مبهم بوده است.

احتمالاً همه در یک جا بر خطا بوده‌اند و آن خواندن آن نام در بندهشن است. این نام را که در تمام نسخه‌ها به یک سان نوشته شده به اقرب احتمال باید wispō-friyā خواند نه wispān-friyā. پهلوی‌دانان می‌دانند که در نقل ō اوستایی در جزء اول ترکیبات به خط پهلوی آن را به شکلی نوشته‌اند که در خط پهلوی هم ān می‌توان خواند هم ō، و این در چند کلمهٔ دیگر نیز پهلوی‌دانان امروز و زردشتیان دیروز را به اشتباه انداخته است. معروفترین این کلمات شاید مهرودروج باشد از miþrō-druj اوستا که آن را هم در روزگار ما هم در قرنهای گذشته کسانی مهران‌دروج خوانده‌اند و نوشته‌اند.

با این شرح، احتمالاً گره تحلیل این نام نیز باز می‌شود: نام را باید مشتق دانست از یک صورت مفروض اوستایی vispō-friiā یعنی "دختری که محبوب همه است".¹ آن ā که در خط پهلوی در پایان کلمه است مخصوص است به نقل نامهای اوستایی به خط پهلوی، نشانهٔ آن است که کلمهٔ اوستایی به مصوت ختم می‌شده، و احتمالاً گروهی آن را در تلفظ می‌انداخته‌اند. این را ما در آنچه دربارهٔ نام فرانک در "یادداشتهای شاهنامه" و دربارهٔ نام افراسیاب در مجلهٔ دانش و خرد حماسی نوشته‌ایم توضیح داده‌ایم.

پس این نام را در پهلوی می‌توان وِسپفری یا وِسپوفری خواند (تحول عادی friyā این است که بدل به فری شده باشد). آنچه طبری آورده یا تصحیف است یا الف در میان دو جزء ضبط او نتیجهٔ کوششی است برای نشان دادن آن مصوت در میان کلمهٔ پهلوی. اما وِسپفری، که قطعاً یک شکل ملفوظ کلمه بوده (یعنی با انداختن ō، مانند مهردروج به جای مهرودروج)، به طور عادی در فارسی بایست بِسپفری شود. اما می‌دانیم که این wi اول در بعضی گویشها بدل به gu، یعنی گُ، شده بوده است (و این دشواریهایی را در مسألهٔ منابع فردوسی و گویش آن منابع پیش می‌آورد). از این جاست ظاهراً کسیفری غرر ثعالبی که بعید است تصحیف گیسفری باشد، بلکه تصحیف گسبفری یا گسپفری است. در شاهنامه است که از روی صورت مکتوب، نه ملفوظ، و ظاهراً بر اثر قیاس کلمه با گیس به معنای "موی" کلمه تحریف و تصحیف و سپس احتمالاً به اقتضای وزن قلب شده است. این است به نظر ما داستان این نام.


———

۱. مقایسه شود با friia به معنای "محبوب" که در اوستا اسم خاص نیز بوده است. اسم خاص مصدّر به vispa را می‌توان مثلاً با نام
Vispa.tauruuarī
به معنای "پیروز بر همگان" سنجید.



group-telegram.com/YaddashtQaemmaqami/597
Create:
Last Update:

فرنگیس

این یادداشت تقدیم می‌شود به آقای امیر ارغوان

فرنگیس یا فریگیس شاهنامه از جهت قلب اجزای کلمه مانند است به فریبرز که مقلوب برزفری است. نویسنده گره از نام دوم در شمارهٔ چهارم "یادداشتهای شاهنامه" در مجلهٔ آینهٔ پژوهش گشوده است و این جا سعی می‌کند که چگونگی تحولات نام اول را نیز روشن سازد.

در شاهنامه نام دختر افراسیاب که به‌ زنی سیاوش درآمد فرنگیس است، اما اصل آن در نزد شاعر بایست فریگیس باشد، چنانکه از فریکیس ترجمهٔ بنداری پیداست. گفته‌اند که فریگیس قلب گیسفری است، ولی ابهاماتی را که در صورتهای مختلف این نام در منابع دیگر است رفع نکرده‌اند. از این صورتها آنچه در یاد نویسنده است یکی وسفافره و دیگری وسفافرید است در تاریخ محمد بن جریر. کسانی که متوجه ذکر این نام در فصل سی‌وپنجم بندهشن بوده‌اند لابد این دو صورت را با آن نام مقایسه کرده‌اند که wispānfriyā خوانده‌اند. پس وسفا لابد صورتی است از wispān پهلوی با افتادن n از پایان آن و تبدیل sp به sf. این اخیر در فارسی و عربی بکلی طبیعی است (i پهلوی برابر با کسره است). پس جزء دوم، هرچه باشد، حاصل تبدیل کلمه‌ای ناآشناست به دو کلمهٔ آشنا، یعنی فره و آفرید، مانند گردآفرید و بهافرید (در این صورت دوم، کلمه قابل تجزیه به وسف و آفرید است). جزء اول برای طبری یا هر کس که وسفافره یا وسفافرید را ساخته در همان زمان هم مبهم بوده است.

احتمالاً همه در یک جا بر خطا بوده‌اند و آن خواندن آن نام در بندهشن است. این نام را که در تمام نسخه‌ها به یک سان نوشته شده به اقرب احتمال باید wispō-friyā خواند نه wispān-friyā. پهلوی‌دانان می‌دانند که در نقل ō اوستایی در جزء اول ترکیبات به خط پهلوی آن را به شکلی نوشته‌اند که در خط پهلوی هم ān می‌توان خواند هم ō، و این در چند کلمهٔ دیگر نیز پهلوی‌دانان امروز و زردشتیان دیروز را به اشتباه انداخته است. معروفترین این کلمات شاید مهرودروج باشد از miþrō-druj اوستا که آن را هم در روزگار ما هم در قرنهای گذشته کسانی مهران‌دروج خوانده‌اند و نوشته‌اند.

با این شرح، احتمالاً گره تحلیل این نام نیز باز می‌شود: نام را باید مشتق دانست از یک صورت مفروض اوستایی vispō-friiā یعنی "دختری که محبوب همه است".¹ آن ā که در خط پهلوی در پایان کلمه است مخصوص است به نقل نامهای اوستایی به خط پهلوی، نشانهٔ آن است که کلمهٔ اوستایی به مصوت ختم می‌شده، و احتمالاً گروهی آن را در تلفظ می‌انداخته‌اند. این را ما در آنچه دربارهٔ نام فرانک در "یادداشتهای شاهنامه" و دربارهٔ نام افراسیاب در مجلهٔ دانش و خرد حماسی نوشته‌ایم توضیح داده‌ایم.

پس این نام را در پهلوی می‌توان وِسپفری یا وِسپوفری خواند (تحول عادی friyā این است که بدل به فری شده باشد). آنچه طبری آورده یا تصحیف است یا الف در میان دو جزء ضبط او نتیجهٔ کوششی است برای نشان دادن آن مصوت در میان کلمهٔ پهلوی. اما وِسپفری، که قطعاً یک شکل ملفوظ کلمه بوده (یعنی با انداختن ō، مانند مهردروج به جای مهرودروج)، به طور عادی در فارسی بایست بِسپفری شود. اما می‌دانیم که این wi اول در بعضی گویشها بدل به gu، یعنی گُ، شده بوده است (و این دشواریهایی را در مسألهٔ منابع فردوسی و گویش آن منابع پیش می‌آورد). از این جاست ظاهراً کسیفری غرر ثعالبی که بعید است تصحیف گیسفری باشد، بلکه تصحیف گسبفری یا گسپفری است. در شاهنامه است که از روی صورت مکتوب، نه ملفوظ، و ظاهراً بر اثر قیاس کلمه با گیس به معنای "موی" کلمه تحریف و تصحیف و سپس احتمالاً به اقتضای وزن قلب شده است. این است به نظر ما داستان این نام.


———

۱. مقایسه شود با friia به معنای "محبوب" که در اوستا اسم خاص نیز بوده است. اسم خاص مصدّر به vispa را می‌توان مثلاً با نام
Vispa.tauruuarī
به معنای "پیروز بر همگان" سنجید.

BY یادداشت‌های سید احمدرضا قائم‌مقامی


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/YaddashtQaemmaqami/597

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Given the pro-privacy stance of the platform, it’s taken as a given that it’ll be used for a number of reasons, not all of them good. And Telegram has been attached to a fair few scandals related to terrorism, sexual exploitation and crime. Back in 2015, Vox described Telegram as “ISIS’ app of choice,” saying that the platform’s real use is the ability to use channels to distribute material to large groups at once. Telegram has acted to remove public channels affiliated with terrorism, but Pavel Durov reiterated that he had no business snooping on private conversations. As such, the SC would like to remind investors to always exercise caution when evaluating investment opportunities, especially those promising unrealistically high returns with little or no risk. Investors should also never deposit money into someone’s personal bank account if instructed. Perpetrators of these scams will create a public group on Telegram to promote these investment packages that are usually accompanied by fake testimonies and sometimes advertised as being Shariah-compliant. Interested investors will be asked to directly message the representatives to begin investing in the various investment packages offered. "Like the bombing of the maternity ward in Mariupol," he said, "Even before it hits the news, you see the videos on the Telegram channels." Founder Pavel Durov says tech is meant to set you free
from sa


Telegram یادداشت‌های سید احمدرضا قائم‌مقامی
FROM American