Telegram Group & Telegram Channel
حکایت محمود و حسن و مازیار


روایت اول: محمود آقا

پس از مدت‌ها انتظار، نوبت وام محمود آقا می‌رسد و پس از کلی دوندگی موفق می‌شود ۲۰۰ میلیون تومان وام بگیرد.
پیش خودش می‌گوید حالا که نزدیک عید است، خوب است ماشینم را بفروشم و مدل بالاتری تهیه کنم. با همین نیت به بازار می‌رود و ماشین خود را می‌‌فروشد.
آن روز می‌گذرد و موفق نمی‌شود ماشین باب میل خود را پیدا کند. فردای آن روز در کرمان برف می‌بارد و چند روزی بازار تعطیل می‌شود. به محض باز شدن مجدد بازار، آقا محمود که تازه ماشین‌اش را فروخته، با ۲۰۰ میلیون تومان وامی که دریافت کرده، برای خرید ماشین مدل بالاتر به بازار خودرو می‌رود. نیم ساعتی در بازار گشت می‌زند و تازه متوجه می‌شود که چه خطای بزرگی مرتکب شده است. با وجودی که فقط یک هفته از دریافت وام و فروش خودرو گذشته، او نه تنها قادر به خرید مدل بالاتر نیست که حتی نمی‌تواند ماشین قبلی خودش را بخرد. در نتیجه به خرید یک مدل پایین‌تر با کارکرد خیلی بیشتر از ماشین خود راضی می‌شود و به خانه باز می‌گردد. از این به بعد محمود آقا را با ماشینی می‌بینیم که یک مدل پایین‌تر از ماشین خودش را می‌راند، در حالی که اقساط وام ۲۰۰ میلیون تومانی را هم باید پرداخت کند.

روایت دوم: حسن آقا

حسن آقا برای این‌که به برادرش در خرید خانه کمک کند، ۱۰ قطعه سکه بهار آزادی را در سال ۱۴۰۰ می‌فروشد و مقداری پول نقد هم روی آن می‌گذارد و در مجموع مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان به برادرش قرض می‌دهد.
این مبلغ اواخر سال ۱۴۰۲ به حسن آقا بر می‌گردد اما خانواده حسن آقا با یک محاسبه ساده متوجه می‌شوند که این قرض دادن، دست کم ۲۲۵ میلیون تومان زیان روی دستشان گذاشته است. حسن آقا در سال ۱۴۰۰ می‌توانست با پولی که به برادرش قرض داد، ۱۳ قطعه سکه بخرد اما با همان پول در حال حاضر فقط می‌تواند ۵ قطعه سکه بخرد و پس‌انداز کند. شماتت خانواده‌اش طبیعی است چون رنج اضافه کاری پدر خانواده را آنها تحمل کرده‌اند اما منفعت به جیب خانواده برادرش ریخته شده است.

روایت سوم: آقا مازیار

مازیار برای راه‌اندازی یک فروشگاه لباس از برادر خانمش ۵۰۰ میلیون تومان قرض می‌گیرد. قرار بوده شش ماه بعد این مبلغ را بازگرداند اما این اتفاق نمی‌افتد. یک سال می‌گذرد اما مازیار قرض خود را پس نمی‌دهد. دو سال می‌گذرد و صدای همه اعضای خانواده در می‌آید و در نهایت مازیار با قلدری اعلام می‌کند که این پول حق اوست و تحت هیچ عنوانی آن را پس نمی‌دهد. این اظهارات از سوی خانواده، ناسپاسی و بدعهدی تلقی می‌شود و برای حل مسأله، در آخرین روزهای سال ۱۴۰۲ همه حاضر می‌شوند مبلغی روی هم بگذارند تا قرض پسر بد حساب خانواده پرداخت شود. مازیار با این کار، رابطه خود و خانواده‌اش را به هم می‌زند و در سال جدید باید به تنهایی به جنگ مشکلات برود.

نتیجه‌گیری:
هر سه ماجرایی که تعریف کردم، واقعی هستند. محمود و حسن و مازیار، ذاتا آدم‌های بدی نیستند اما وضعیتی که بر اقتصاد کشور حاکم شده، آنها را در شرایط بدی قرار داده است.
محمود در تله بی‌ثباتی اقتصاد کلان و تورم روز افزون گرفتار شده، حسن از این‌که در شرایط تورمی به برادرش وام قرض‌الحسنه داده پشیمان است و مازیار که احساس کرده از اطرافیانش عقب مانده، حق خود می‌داند که همین ۵۰۰ میلیون تومان را بردارد و قید خانواده نابرابر خود را بزند.
اما ریشه این مشکلات در چیست؟
به گمانم این اتفاقات که باعث می‌شود فکر کنیم اخلاق در جامعه رنگ باخته، ریشه در تورم روز افزون دارد.
تصمیم‌گیران سیاسی کشور متوجه نیستند که این بی‌ثباتی‌ها در حال تخریب پایه‌های جامعه هستند. صدها پیامبر و امام و حکیم و شاعر در طول قرن‌ها تلاش کردند تا پایه‌های اخلاق در جامعه محکم شود اما موج‌های تورمی همه این دستاوردها را بر باد داده است.
اقتصاددانان می‌گویند هرچه بی‌ثباتی اقتصاد کلان شدیدتر باشد و برای زمان بیشتری تداوم داشته باشد، به دلیل متضرر کردن مکرر افراد، اثر آن در تخریب اخلاق شدیدتر و پیامدهای زیان‌بار اقتصادی و اجتماعی آن نیز بیشتر است.
نسلی که بیش از ۵۰ سال تورم را تحمل کرده و تجربه‌های ناخوشایند را از سر گذارنده، چطور می‌تواند اخلاق را به نسل‌های پس از خود بیاموزد؟

☑️محسن جلال پور

@mohsenjalalpour



group-telegram.com/mohsenjalalpour/1551
Create:
Last Update:

حکایت محمود و حسن و مازیار


روایت اول: محمود آقا

پس از مدت‌ها انتظار، نوبت وام محمود آقا می‌رسد و پس از کلی دوندگی موفق می‌شود ۲۰۰ میلیون تومان وام بگیرد.
پیش خودش می‌گوید حالا که نزدیک عید است، خوب است ماشینم را بفروشم و مدل بالاتری تهیه کنم. با همین نیت به بازار می‌رود و ماشین خود را می‌‌فروشد.
آن روز می‌گذرد و موفق نمی‌شود ماشین باب میل خود را پیدا کند. فردای آن روز در کرمان برف می‌بارد و چند روزی بازار تعطیل می‌شود. به محض باز شدن مجدد بازار، آقا محمود که تازه ماشین‌اش را فروخته، با ۲۰۰ میلیون تومان وامی که دریافت کرده، برای خرید ماشین مدل بالاتر به بازار خودرو می‌رود. نیم ساعتی در بازار گشت می‌زند و تازه متوجه می‌شود که چه خطای بزرگی مرتکب شده است. با وجودی که فقط یک هفته از دریافت وام و فروش خودرو گذشته، او نه تنها قادر به خرید مدل بالاتر نیست که حتی نمی‌تواند ماشین قبلی خودش را بخرد. در نتیجه به خرید یک مدل پایین‌تر با کارکرد خیلی بیشتر از ماشین خود راضی می‌شود و به خانه باز می‌گردد. از این به بعد محمود آقا را با ماشینی می‌بینیم که یک مدل پایین‌تر از ماشین خودش را می‌راند، در حالی که اقساط وام ۲۰۰ میلیون تومانی را هم باید پرداخت کند.

روایت دوم: حسن آقا

حسن آقا برای این‌که به برادرش در خرید خانه کمک کند، ۱۰ قطعه سکه بهار آزادی را در سال ۱۴۰۰ می‌فروشد و مقداری پول نقد هم روی آن می‌گذارد و در مجموع مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان به برادرش قرض می‌دهد.
این مبلغ اواخر سال ۱۴۰۲ به حسن آقا بر می‌گردد اما خانواده حسن آقا با یک محاسبه ساده متوجه می‌شوند که این قرض دادن، دست کم ۲۲۵ میلیون تومان زیان روی دستشان گذاشته است. حسن آقا در سال ۱۴۰۰ می‌توانست با پولی که به برادرش قرض داد، ۱۳ قطعه سکه بخرد اما با همان پول در حال حاضر فقط می‌تواند ۵ قطعه سکه بخرد و پس‌انداز کند. شماتت خانواده‌اش طبیعی است چون رنج اضافه کاری پدر خانواده را آنها تحمل کرده‌اند اما منفعت به جیب خانواده برادرش ریخته شده است.

روایت سوم: آقا مازیار

مازیار برای راه‌اندازی یک فروشگاه لباس از برادر خانمش ۵۰۰ میلیون تومان قرض می‌گیرد. قرار بوده شش ماه بعد این مبلغ را بازگرداند اما این اتفاق نمی‌افتد. یک سال می‌گذرد اما مازیار قرض خود را پس نمی‌دهد. دو سال می‌گذرد و صدای همه اعضای خانواده در می‌آید و در نهایت مازیار با قلدری اعلام می‌کند که این پول حق اوست و تحت هیچ عنوانی آن را پس نمی‌دهد. این اظهارات از سوی خانواده، ناسپاسی و بدعهدی تلقی می‌شود و برای حل مسأله، در آخرین روزهای سال ۱۴۰۲ همه حاضر می‌شوند مبلغی روی هم بگذارند تا قرض پسر بد حساب خانواده پرداخت شود. مازیار با این کار، رابطه خود و خانواده‌اش را به هم می‌زند و در سال جدید باید به تنهایی به جنگ مشکلات برود.

نتیجه‌گیری:
هر سه ماجرایی که تعریف کردم، واقعی هستند. محمود و حسن و مازیار، ذاتا آدم‌های بدی نیستند اما وضعیتی که بر اقتصاد کشور حاکم شده، آنها را در شرایط بدی قرار داده است.
محمود در تله بی‌ثباتی اقتصاد کلان و تورم روز افزون گرفتار شده، حسن از این‌که در شرایط تورمی به برادرش وام قرض‌الحسنه داده پشیمان است و مازیار که احساس کرده از اطرافیانش عقب مانده، حق خود می‌داند که همین ۵۰۰ میلیون تومان را بردارد و قید خانواده نابرابر خود را بزند.
اما ریشه این مشکلات در چیست؟
به گمانم این اتفاقات که باعث می‌شود فکر کنیم اخلاق در جامعه رنگ باخته، ریشه در تورم روز افزون دارد.
تصمیم‌گیران سیاسی کشور متوجه نیستند که این بی‌ثباتی‌ها در حال تخریب پایه‌های جامعه هستند. صدها پیامبر و امام و حکیم و شاعر در طول قرن‌ها تلاش کردند تا پایه‌های اخلاق در جامعه محکم شود اما موج‌های تورمی همه این دستاوردها را بر باد داده است.
اقتصاددانان می‌گویند هرچه بی‌ثباتی اقتصاد کلان شدیدتر باشد و برای زمان بیشتری تداوم داشته باشد، به دلیل متضرر کردن مکرر افراد، اثر آن در تخریب اخلاق شدیدتر و پیامدهای زیان‌بار اقتصادی و اجتماعی آن نیز بیشتر است.
نسلی که بیش از ۵۰ سال تورم را تحمل کرده و تجربه‌های ناخوشایند را از سر گذارنده، چطور می‌تواند اخلاق را به نسل‌های پس از خود بیاموزد؟

☑️محسن جلال پور

@mohsenjalalpour

BY ✍️ محسن جلال‌پور


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/mohsenjalalpour/1551

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

"Markets were cheering this economic recovery and return to strong economic growth, but the cheers will turn to tears if the inflation outbreak pushes businesses and consumers to the brink of recession," he added. It is unclear who runs the account, although Russia's official Ministry of Foreign Affairs Twitter account promoted the Telegram channel on Saturday and claimed it was operated by "a group of experts & journalists." Pavel Durov, Telegram's CEO, is known as "the Russian Mark Zuckerberg," for co-founding VKontakte, which is Russian for "in touch," a Facebook imitator that became the country's most popular social networking site. In this regard, Sebi collaborated with the Telecom Regulatory Authority of India (TRAI) to reduce the vulnerability of the securities market to manipulation through misuse of mass communication medium like bulk SMS. "There are a lot of things that Telegram could have been doing this whole time. And they know exactly what they are and they've chosen not to do them. That's why I don't trust them," she said.
from sa


Telegram ✍️ محسن جلال‌پور
FROM American