group-telegram.com/science_literature/8
Last Update:
((کتاب چنین گفت زرتشت))از فردریش نیچه،رمانی بود که ماه پیش تموش کردم اما تا به حال ذهنم رو به فکر خودش وادار کرده.
فلسفه ی اگزیستانسیالیسم او در این رمان، بی رحمانه انسان را به دنبال معنای زیستنِ حقیقی میفرستد.او در غالب پیامبر زرتشت ذکر میکند که هنروران،شعرا،دانشوردان و قدیسان همان ابلیسانِ غم زده اند که تنها از زندگی مینالد و فریبکارند،(خود نیچه شاعره و داخل همین رمان چندین بیت شعر سروده)
همچنین نیچه انسانِ نوین میطلبد،انسانی کامل که خود خداست و پیروی از خدای مرده نمیکند.
چندین بیت از جادوگرِ نیرنگ بازِ پیر که مهمان غار زرتشت بود همچنین به فرزانگی زرتشت پی برده و خودم خیلی دوسش دارم رو مینویسم:
✍️در هوای گرگ و میش،
آنگاه که شبنم آرامش بخش،
به دور از دیدگانِ رشکور بر گلبوته ها فرومیچکد،نرم و خاموش،
همچون همه ی دلداری دهندگانِ مهربان
با پاپوشهایی نرم.
ای دلِ تفته به یاد داری آن لحظه های تشنگی را؟
تشنگی سرشکِ آسمانی و قطره های شبنم را؟
خسته و بی آب و نان.
آنگاه که آفتاب نگاه های شرارت بار و سوزان و چشم آزارِ خود را بر چمن های زرد فرو میریخت.
آنگاه که نورش از خلال درختان بلند پیرامونِ تو غم زده می آمد...
با بهانه های خود ستمگرانه تو را می آزرد و میگفت:تو،ای مشتاق حقیقت!...
آن نور،نیرنگی سخره گر بود.
نههه!تو یک شاعری،نه مشتاقِ حقیقت.
بسی رنگین،سخنگوی و وراج،
آوازت درنقابِ دیوانه ای
سرگشته بر رنگین کمانهایِ آراسته،در آفاقِ بی حقیقت.
همواره بر سرزمین های دروغین.
همه جا سر گشته ای تو ولگرد...
دیوانه ای تو.دیوانه
همان شاعرِ دیوانه
BY science_art
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/science_literature/8