✍ جنبشهای تودهوار میتوانند بدون باور به خدا شکل بگیرند و گسترش یابند، اما هرگز باور به اهریمن را فرو نمیگذارند. معمولاً توان جنبش تودهوار متناسب با روشنی و عینیت اهریمن[انگاری] آن است. زمانی که از هیتلر پرسیدند آیا به نظرش یهودیان باید نابود شوند، وی پاسخ داد: «خیر... در آن صورت ما مجبور میشویم آنان را ابداع کنیم. داشتن یک دشمن عینی، و نه صرفاً ذهنی، لازم است.»
اریک هوفر (۱۴۰۱) مرید راستین: تأملاتی دربارهی سرشت جنبشهای تودهوار، ترجمه شهریار خواجیان، نشر اختران، صص ۹۸-۹۹
اریک هوفر (۱۴۰۱) مرید راستین: تأملاتی دربارهی سرشت جنبشهای تودهوار، ترجمه شهریار خواجیان، نشر اختران، صص ۹۸-۹۹
✍ اهریمن مطلوب، همچون اهورای مطلوب، قادر متعال و همهجا حاضر است. وقتی از هیتلر پرسیدند آیا وی در مورد یهودیان بزرگنمایی نمیکند، با اعتراض گفت: «نه، نه، نه! غیر ممکن است که دربارهی ویژگی سهمناک یهودیان در مقام دشمن بزرگنمایی کرد.» هر دشواری و شکستی که در درون جنبش پیش بیاید کار اهریمن است و هر موفقیتی نشانهی پیروزی بر نقشههای اهریمنی اوست.
اریک هوفر (۱۴۰۱) مرید راستین: تأملاتی دربارهی سرشت جنبشهای تودهوار، ترجمه شهریار خواجیان، نشر اختران، ص ۱۰۰
اریک هوفر (۱۴۰۱) مرید راستین: تأملاتی دربارهی سرشت جنبشهای تودهوار، ترجمه شهریار خواجیان، نشر اختران، ص ۱۰۰
✍ نفرت از دشمنی سرشار از نیکیها آسانتر از نفرت نسبت به دشمنی آکنده از انواع رذالتهاست. نمیتوانیم از آنان که دوری میجوییم، متنفر باشیم. ژاپنیها در جنگ جهانی دوم نسبت به آمریکاییها از این امتیاز برخوردار بودند که بیش از آن که آمریکاییها آنان را تحسین کنند، آنان آمریکاییها را تحسین میکردند. آنان میتوانستند از آمریکاییها متنفرتر باشند تا آمریکاییها از ایشان. آمریکاییها در صحنهی بینالمللی نفرتورزان ضعیفیاند و این به دلیل احساس برتری ذاتیشان نسبت به همهی خارجیان است. نفرت هر فرد آمریکایی به هموطن آمریکاییاش (هوور یا روزولت) به مراتب خصمانهتر از هر نوع بیزاری وی از خارجیان است. جالب است که جنوب عقبماندهی آمریکا نسبت به سایر نقاط این سرزمین بیگانههراسی عمیقتری بروز میدهد. اگر آمریکاییها نسبت به خارجیان نفرتورزی کنند نشانهی آن خواهد بود که حس اعتماد به راه و رسم زندگی خود را وانهادهاند.
اریک هوفر (۱۴۰۱) مرید راستین: تأملاتی دربارهی سرشت جنبشهای تودهوار، ترجمه شهریار خواجیان، نشر اختران، ص ۱۰۴
اریک هوفر (۱۴۰۱) مرید راستین: تأملاتی دربارهی سرشت جنبشهای تودهوار، ترجمه شهریار خواجیان، نشر اختران، ص ۱۰۴
✍ گاه این برداشت بعضاً غالب میشود که مرید راستین، به ویژه فرد مذهبی، آدم متواضعی است. حقیقت این است که تسلیم و تواضع، غرور و خودپسندی را میپرورد. مرید راستین مستعد این است که خود را یکی از برگزیدگان، نمک زمین، نور جهان و شاهزادهای در لباس مبدل بردباری ببیند که مقدر است وارث زمین و نیز سلطنت آسمانی باشد. کسی که از کیش او نیست اهریمن است؛ کسی که گوش نسپارد هلاک خواهد شد.
اریک هوفر (۱۴۰۱) مرید راستین: تأملاتی دربارهی سرشت جنبشهای تودهوار، ترجمه شهریار خواجیان، نشر اختران، ص ۱۰۷
اریک هوفر (۱۴۰۱) مرید راستین: تأملاتی دربارهی سرشت جنبشهای تودهوار، ترجمه شهریار خواجیان، نشر اختران، ص ۱۰۷
✍ قدرت دولتها و ملتها مرزهایی طبیعی دارد که نه خودکامگان و نه دموکراسیها نمیتوانند از آن تخطی کنند. دست قانونگذاران همانقدر در تغییر قوانین طبیعی اقتصادی و رفتاری بسته است که در تغییر قوانین فیزیکی. قانونگذاران نمیتوانند کژی را به راستی تبدیل کنند یا علت و معلول را از هم جدا کنند، چه به وسیله اکثریت پارلمانی و چه با پشتیبانی ملت. فرجام قانونگذاریهای ابلهانه با گذشت زمان روشن میشود.
اندرو دیکسون وایت (۱۳۹۹) تورم و اخلاق، ترجمهی سیدحسن دیباج، نشر دنیای اقتصاد، ص ۱۹ و ۲۰
اندرو دیکسون وایت (۱۳۹۹) تورم و اخلاق، ترجمهی سیدحسن دیباج، نشر دنیای اقتصاد، ص ۱۹ و ۲۰
✍ بلافاصله بعد از هر انتشار جدید، یک کاهش ارزش پول آشکار رخ میداد. جالب آنکه یک بیرغبتی عمومی نسبت به تشخیص و بیان علت اصلی تورم پا گرفت. کاهش قدرت خرید پول کاغذی نتیجه نقض سادهترین قوانین علم اقتصاد بود، اما فرانسه فکر کردن را کنار گذاشته و به خوشبینی نامحدود روی آورده بود و در توضیحات مندرآوردی خود از بیان علت اصلی شانه خالی میکرد. یکی از رهبران مجلس، در یک سخنرانی غرا، اعلام کرد که علت تورم نیاز روستاییان به دانش و اعتماد است و بنابراین روشهایی برای آموزش و تنویر افکار روستاییان پیشنهاد داد.
روشفوکو پیشنهاد یک بیانیه عمومی داد که به مردم خوبی پول جدید و بیمعنا بودن ترجیح مسکوکات را توضیح دهد. این بیانیه، به اتفاق آرا تصویب شد. خاصیت این بیانیه مانند آن بود که به مردم توضیح داده شود که نوشابهای که از ترکیب یک سوم شراب و دو سوم آب ساخته شود، همان کیفیت نشاط آور شراب اصلی را دارد.
اندرو دیکسون وایت (۱۳۹۹) تورم و اخلاق، ترجمهی سیدحسن دیباج، نشر دنیای اقتصاد، ص ۴۴
روشفوکو پیشنهاد یک بیانیه عمومی داد که به مردم خوبی پول جدید و بیمعنا بودن ترجیح مسکوکات را توضیح دهد. این بیانیه، به اتفاق آرا تصویب شد. خاصیت این بیانیه مانند آن بود که به مردم توضیح داده شود که نوشابهای که از ترکیب یک سوم شراب و دو سوم آب ساخته شود، همان کیفیت نشاط آور شراب اصلی را دارد.
اندرو دیکسون وایت (۱۳۹۹) تورم و اخلاق، ترجمهی سیدحسن دیباج، نشر دنیای اقتصاد، ص ۴۴
✍ شگفتترین حاصل این هرجومرج یک نظام جدید اقتصاد سیاسی بود. در خطابهها، روزنامهها و اطلاعیههای این زمان اندک اندک کشف میشد که پول کمارزش شده در حقیقت نعمتی است که قبلا ناشناخته بود و طلا و نقره (مسکوکات) میزان رضایتبخشی برای سنجش ارزش چیزها نیست و چه خوب است که پولی داریم (پول کاغذی) که از پادشاهی فرانسه بیرون نمیرود و فرانسه را از سایر ملتها جدا میکند! کشف شد که این امر صنایع داخلی را تشویق میکند و این که اصلا تجارت با سایر کشورها شوم است و خوبیت ندارد و قوانین اقتصادی که در سایر دورهها کاربرد داشتند به درد زمان حاضر نمیخورند یا اگر در کشورهای دیگر کار میکنند در فرانسه چیزها حتماً جور دیگری است! کشف کردند که قوانین عادی اقتصاد به درد حکومتهای خودکامه عهد بوق میخورند نه ساکنان آزاد و روشنفکر فرانسه در انتهای قرن هجدهم، اصولا کل امور وضعیت فعلی نه تنها شر نیست بلکه خوب است و ... تمام این ایدهها و سایر چرندیات تکاندهنده در جریان مباحثات چاپهای جدید پول مطرح میشد.
اندرو دیکسون وایت (۱۳۹۹) تورم و اخلاق، ترجمهی سیدحسن دیباج، نشر دنیای اقتصاد، ص ۵۶
اندرو دیکسون وایت (۱۳۹۹) تورم و اخلاق، ترجمهی سیدحسن دیباج، نشر دنیای اقتصاد، ص ۵۶
✍ کالاهای مصرفی اساسی بسیار پربها شده و قیمتها همین جور بالا میرفت. خطیبان در مجلس قانونگذاری، باشگاهها، گردهمآییهای محلی و غیره سرگرم ژاژخایی و تحلیلبافی شدند تا علت اصلی تورم را از مردم پنهان کنند. این خطیبان بر ضد فساد دستگاه اداری شعارهای فراوان دادند، گلوی خود را با نعرههای وطنخواهی جر دادند، از مکر و حیله نجبای مهاجر قصهها بافتند، از سنگدلی ثروتمندان بیدرد گریه کردند، از روحیه انحصارگری تجار نالیدند، به انحراف دکاندارها دشنامهای رکیک ناموسی دادند، خلاصه دلیلی نبود که اینها در توضیح تورم نبافند.
اندرو دیکسون وایت (۱۳۹۹) تورم و اخلاق، ترجمهی سیدحسن دیباج، نشر دنیای اقتصاد، ص ۵۹
اندرو دیکسون وایت (۱۳۹۹) تورم و اخلاق، ترجمهی سیدحسن دیباج، نشر دنیای اقتصاد، ص ۵۹
✍ طبیعتاً پرسیده خواهد شد که چه کسی از این افول ارزش گسترده متحمل بیشترین خسارت شد؟ وقتی این پول به ارزش معادل یک صدم ارزش اسمی رسید و بعداً وقتی که کاملا بیارزش شد، اکثر این پول دست چه کسانی بود؟ پاسخ ساده است و آن را از زبان همان مورخی که قبلا از او نقل قول کردهام (سیبل) خواهم داد: «قبل از آنکه سال ۱۷۹۵ به آخر برسد تمام پول کاغذی به بقچه طبقات زحمتکش منتقل شده بود، حقوق بگیران و کمدرآمدانی که به اندازه کافی دارایی نداشتند تا در محمولههای کالاها یا زمینهای ملی سرمایهگذاری کنند».
مردمان طبقه کارگر نه پولش را و نه مهارتش را داشتند و نه از قدرت پیشبینی برخوردار بودند، نه به اطلاعات دسترسی داشتند و نه راه و چاهش را میشناختند. بنابراین آوار پولهای متورم نهایت روی سر آنها خراب شد. بعد از اولین فروپاشی فریاد گرسنگان بلند شد. جادهها و پلها به حال خود رها شد. تولیدکنندگان در نهایت نومیدی کار خود را رها کردند. «هیچ اعتمادی از هیچ نوعی به آینده وجود نداشت، اندک بودند کسانی که جرأت سرمایه گذاری هر چقدر کوتاه مدت داشتند.» کلا، رها کردن لذایذ آنی و لحظهای حماقت شمرده میشد، چون پسانداز برای آیندهای چنان نامعلوم معنی نداشت و بنابراین مصرف آنی بهترین گزینه بود.
اندرو دیکسون وایت (۱۳۹۹) تورم و اخلاق، ترجمهی سیدحسن دیباج، نشر دنیای اقتصاد، ص ۷۳
مردمان طبقه کارگر نه پولش را و نه مهارتش را داشتند و نه از قدرت پیشبینی برخوردار بودند، نه به اطلاعات دسترسی داشتند و نه راه و چاهش را میشناختند. بنابراین آوار پولهای متورم نهایت روی سر آنها خراب شد. بعد از اولین فروپاشی فریاد گرسنگان بلند شد. جادهها و پلها به حال خود رها شد. تولیدکنندگان در نهایت نومیدی کار خود را رها کردند. «هیچ اعتمادی از هیچ نوعی به آینده وجود نداشت، اندک بودند کسانی که جرأت سرمایه گذاری هر چقدر کوتاه مدت داشتند.» کلا، رها کردن لذایذ آنی و لحظهای حماقت شمرده میشد، چون پسانداز برای آیندهای چنان نامعلوم معنی نداشت و بنابراین مصرف آنی بهترین گزینه بود.
اندرو دیکسون وایت (۱۳۹۹) تورم و اخلاق، ترجمهی سیدحسن دیباج، نشر دنیای اقتصاد، ص ۷۳
اینجا چراغی روشنه
داریوش
هر جا چراغی روشنه از ترس تنها
بودنه
ای ترس تنهایی من اینجا چراغی
روشنه...
«اینجا چراغی روشنه»
ترانه سرا: روزبه بمانی
آهنگ و تنظیم: علیرضا افکاری
اجرا: داریوش
آلبوم: دنیای این روزای من
انتشار: ۱۳۸۹
بودنه
ای ترس تنهایی من اینجا چراغی
روشنه...
«اینجا چراغی روشنه»
ترانه سرا: روزبه بمانی
آهنگ و تنظیم: علیرضا افکاری
اجرا: داریوش
آلبوم: دنیای این روزای من
انتشار: ۱۳۸۹
✍ از شناسههای بارز دیگر فرهنگ سیاسی ایرانیان، منطق «کلاممحوری» نهفته در
متن آن است. دریدا شاخصههای اساسی یک گفتمان کلاممحور را در «دوانگاری متضاد»، «سلسله مراتب ستیزشگر»، «تک گفتاری»، «مرکزیت و هیمنهطلبی»، و «جهانشمولی» نهفته در بنیان آن، جستوجو میکند. فرهنگ سیاسی کلاممحور مبتنی بر منطق «یا این یا آن» است. «هم این و هم آن» را در این وادی راهی نیست. یا باید زنگی زنگ بود یا رومی روم. فضایی مابین این دو وجود ندارد. یا باید «خودی» بود؛ یا «دیگری»، یا باید «از ما» بود یا «بر ما»؛ یا باید در «صراط» ما گام نهاد، یا به ضلالت دیگران گردن نهاد؛ یا باید سرود حزبی ما را سر داد، یا نغمهسرای حزب شیطان شد؛ یا باید «راست» بود و یا «چپ»؛ یا باید «انقلابی» بود یا «ضد انقلابی»؛ یا باید «محافظه کار» بود یا «رادیکال»؛ یا باید «مرد سیاست» بود، یا «مرد دیانت»؛ یا باید «مدرن» بود و یا «سنتی»؛ یا باید «غربی» بود» یا «شرقی»؛ یا باید...
محمدرضا تاجیک (۱۳۸۲) تجربۀ بازی سیاسی در میان ایرانیان، نشر نی، ص ۴۵
متن آن است. دریدا شاخصههای اساسی یک گفتمان کلاممحور را در «دوانگاری متضاد»، «سلسله مراتب ستیزشگر»، «تک گفتاری»، «مرکزیت و هیمنهطلبی»، و «جهانشمولی» نهفته در بنیان آن، جستوجو میکند. فرهنگ سیاسی کلاممحور مبتنی بر منطق «یا این یا آن» است. «هم این و هم آن» را در این وادی راهی نیست. یا باید زنگی زنگ بود یا رومی روم. فضایی مابین این دو وجود ندارد. یا باید «خودی» بود؛ یا «دیگری»، یا باید «از ما» بود یا «بر ما»؛ یا باید در «صراط» ما گام نهاد، یا به ضلالت دیگران گردن نهاد؛ یا باید سرود حزبی ما را سر داد، یا نغمهسرای حزب شیطان شد؛ یا باید «راست» بود و یا «چپ»؛ یا باید «انقلابی» بود یا «ضد انقلابی»؛ یا باید «محافظه کار» بود یا «رادیکال»؛ یا باید «مرد سیاست» بود، یا «مرد دیانت»؛ یا باید «مدرن» بود و یا «سنتی»؛ یا باید «غربی» بود» یا «شرقی»؛ یا باید...
محمدرضا تاجیک (۱۳۸۲) تجربۀ بازی سیاسی در میان ایرانیان، نشر نی، ص ۴۵
Forwarded from فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
📝📝📝دردای کهنه، غمهای کهنه، عشقای کهنه، دارین میخریم...
🎼آهنگ: کهنه زری کو
بندشگر: فرهاد دریا
زبان: پارسی
✅تصنیف محلی "کهنه زری کو" به معنی کهنه را به زر یا به نو تبدیل کن با صدای فرهاد دریا برگرفته شده از فرهنگ بومی افغانستان است.
در فرهنگ قدیمی افغانستان مردان نورانیای با نام بنجاره والا را داریم که از هر محله میگذرد و برای کودکان و یا جوانان هدیه میدهد.
بنجاره والا هم که در گویش قدیمی پارسی افغانستان به معنای فروشنده است.
✅یعنی غم، غصه، هرچیزی که کهنه است را میگیرد و به جایش خوشحالی، دید نو، مال نو میفروشد. شعر این آهنگ هم الهام گرفته از همین فرهنگ است.
🎼 کهنه زری کو
اشک های کهنه غم های کهنه درد های کهنه عشق های کهنه
دارید میخریم
کهنه زری کو
🎼 گل بجای گل داروم گل بجای گل داروم
تازه تازه دل داروم تازه تازه دل داروم
در بدل روزنامه دیوان بیدل داروم
در بدل روزنامه دیوان بیدل داروم
چراغ های بیکاره بیارین میتوم ستاره
عوض گل های خشک فواره عطر هاره
کهنه کهنه میگیروم زر میتوم جاییش
عشق های کهنه میگیروم سر میتوم جاییش
کهنه زری کو
🎼 دل دقی ره میگیروم دل تنگی را میگیروم
عوضش غزل میتوم شیشه ی عسل میتوم
عوضش قلم میتوم روشنی و شمع میتوم
شیشه ی گلابینه قصه های نابینه
کاسه ی مسی داری باغ اطلسی داروم
قصه های کابلی مرغ کاکلی
کاسه مسی مسی باغ اطلسی
کهنه زری کو
🎼 اشک های کهنه غم های کهنه درد های کهنه عشق های کهنه
دارید میخریم
کهنه زری کو
کهنه زری کو
@MostafaTajzadeh
🎼آهنگ: کهنه زری کو
بندشگر: فرهاد دریا
زبان: پارسی
✅تصنیف محلی "کهنه زری کو" به معنی کهنه را به زر یا به نو تبدیل کن با صدای فرهاد دریا برگرفته شده از فرهنگ بومی افغانستان است.
در فرهنگ قدیمی افغانستان مردان نورانیای با نام بنجاره والا را داریم که از هر محله میگذرد و برای کودکان و یا جوانان هدیه میدهد.
بنجاره والا هم که در گویش قدیمی پارسی افغانستان به معنای فروشنده است.
✅یعنی غم، غصه، هرچیزی که کهنه است را میگیرد و به جایش خوشحالی، دید نو، مال نو میفروشد. شعر این آهنگ هم الهام گرفته از همین فرهنگ است.
🎼 کهنه زری کو
اشک های کهنه غم های کهنه درد های کهنه عشق های کهنه
دارید میخریم
کهنه زری کو
🎼 گل بجای گل داروم گل بجای گل داروم
تازه تازه دل داروم تازه تازه دل داروم
در بدل روزنامه دیوان بیدل داروم
در بدل روزنامه دیوان بیدل داروم
چراغ های بیکاره بیارین میتوم ستاره
عوض گل های خشک فواره عطر هاره
کهنه کهنه میگیروم زر میتوم جاییش
عشق های کهنه میگیروم سر میتوم جاییش
کهنه زری کو
🎼 دل دقی ره میگیروم دل تنگی را میگیروم
عوضش غزل میتوم شیشه ی عسل میتوم
عوضش قلم میتوم روشنی و شمع میتوم
شیشه ی گلابینه قصه های نابینه
کاسه ی مسی داری باغ اطلسی داروم
قصه های کابلی مرغ کاکلی
کاسه مسی مسی باغ اطلسی
کهنه زری کو
🎼 اشک های کهنه غم های کهنه درد های کهنه عشق های کهنه
دارید میخریم
کهنه زری کو
کهنه زری کو
@MostafaTajzadeh
Telegram
attach 📎
✍ زیستجهانِ زندگی روزمره میتواند کمک کند تا پیچیدگی مسئله «شکست» یا «پیروزی» انقلاب فهم شود: اگر تحولات مهمی را در نظر بگیریم که میتواند در سطح اجتماعی رخ دهد، چه بسا یک انقلاب «شکستخورده» به تمامی شکست نخورده باشد... از سوی دیگر، اگر عادات، ذهنیتها، روابط و نهادهای قدیمی ادامه پیدا کنند، انقلاب «موفقی» که رژیم سیاسی جدیدی بر سر کار بیاورد نیز ممکن است به قدر کافی موفق نباشد.
آصف بیات (۱۴۰۳) انقلاب را زیستن، ترجمهی شیرین کریمی، نشر بیدگل، ص ۲۴
آصف بیات (۱۴۰۳) انقلاب را زیستن، ترجمهی شیرین کریمی، نشر بیدگل، ص ۲۴
✍ الکسی یورچاک انسانشناس در مورد پارادوکس فروپاشی شوروی نوشت که آن فروپاشی هم غافلگیرکننده و هم پیشبینی شده بود. او استدلال میکند که اگرچه به نظر میرسید ارزشها، نهادها و گفتمان نظام شوروی عادی و باثبات است، اما این نظام فضاهایی را به وجود آورده بود (مانند گفتمان برابری، عدالت اجتماع یا از خودگذشتگی) که در آن شهروندان شوروی با ایجاد واقعیت خودشان، که متفاوت از واقعیتی بود که گفتمان رسمی یا نظام اداری تصور میکردند معناها را به کار میگرفتند، تفسیر، دگرگون و واژگون میکردند. این نظام هم شهروندان را وابسته میکرد هم سبب از خودبیگانگی آنها میشد؛ پایدار و بادوام به چشم میآمد اما در واقع تکهتکه و شکننده باقی ماند. از این رو شهروندان شوروی طوری وانمود میکردند که گویی با مقامات رسمی موافق هستند ولی در واقع در عرصه خصوصی نسبت به همان مقامات اظهار تنفر میکردند. آنها درگیر کنشهای «اجراگرانه» رأی دادن، راهپیمایی کردن، سرود خواندن یا پیوستن به سازمانها بودند؛ اما این
تشريفات سیاسی آمرانه در نظر آنها معنای متفاوتی داشت.
آصف بیات (۱۴۰۳) انقلاب را زیستن، ترجمهی شیرین کریمی، نشر بیدگل، ص ۴۲
تشريفات سیاسی آمرانه در نظر آنها معنای متفاوتی داشت.
آصف بیات (۱۴۰۳) انقلاب را زیستن، ترجمهی شیرین کریمی، نشر بیدگل، ص ۴۲
✍ غرولند کردن یا ابراز نارضایتی در مکانهای عمومی از ویژگیهای برجستۀ فرهنگ عمومی در جوامع پیش از خیزشهای عربی بود و همچون عنصری محوری در ساخت افکار عمومی عمل میکرد. این عمل یکی از عناصر سازنده خیابان سیاسی عربی بود، احساسات، جمعی، عواطف مشترک و افکار عمومی در گفتوگوهای کنایهآمیز و تحقیرآمیز روزمره، معمولاً در تاکسیها، اتوبوسها، مغازهها، کوچه و پسکوچهها یا به عمد در اجتماعات عمومی بیان میشد. اینکه آیا رژیمهای خودکامه و نخبگان سیاسی میتوانستند یا میخواستند این صداهای مخالف را بشنوند یا نه، جای بحث دارد؛ با توجه به عملکرد اطلاعاتی رژیمها این احتمال وجود داشت که نخبگان و مقامات صداهای مخالف را بشنوند، اما مخالفتها را «غر زدنهای» روزمره عوام بدانند یا یکی از ویژگیهای فرهنگی «تهیدست حیلهگر» ولی «رقتانگیز» بپندارند که ربط چندانی به سیاست ندارد و به آن بیتوجهی کنند.
آصف بیات (۱۴۰۳) انقلاب را زیستن، ترجمهی شیرین کریمی، نشر بیدگل، ص ۶۸
آصف بیات (۱۴۰۳) انقلاب را زیستن، ترجمهی شیرین کریمی، نشر بیدگل، ص ۶۸
“In an information-rich world, the wealth of information means a dearth of something else: a scarcity of whatever it is that information consumes. What information consumes is rather obvious: it consumes the attention of its recipients. Hence a wealth of information creates a poverty of attention and a need to allocate that attention efficiently among the overabundance of information sources that might consume it.”
Herbert Simon, 1971
✍ در جهانی غنی از اطلاعات، وفور اطلاعات به معنای کمبود چیزی دیگر است: کمیابی هر چیزی که اطلاعات آن را مصرف میکند. آنچه اطلاعات مصرف میکند روشن است: اطلاعات توجه دریافتکنندگانش را مصرف میکند. بنابراین، وفور اطلاعات باعث فقر توجه میشود، و ضرورت تخصیص مؤثر توجه به منابع اطلاعاتی بیش از حدی که میتوانند آن را مصرف کنند.
هربرت سایمون، ۱۹۷۱
Herbert Simon, 1971
✍ در جهانی غنی از اطلاعات، وفور اطلاعات به معنای کمبود چیزی دیگر است: کمیابی هر چیزی که اطلاعات آن را مصرف میکند. آنچه اطلاعات مصرف میکند روشن است: اطلاعات توجه دریافتکنندگانش را مصرف میکند. بنابراین، وفور اطلاعات باعث فقر توجه میشود، و ضرورت تخصیص مؤثر توجه به منابع اطلاعاتی بیش از حدی که میتوانند آن را مصرف کنند.
هربرت سایمون، ۱۹۷۱