group-telegram.com/Dr_Zolfigol/2770
Last Update:
"داستانك واقعي ٢"
روزي در دانشكده از كلاس درس بيرون آمدم و به سمت اتاق كارم، حركت كردم، از انتهاي راهرو ديدم كه دو گل پسر جوان دانشجوي ،كم سن و سال درب اتاقم را مي زنند. رسيدم، خدمت ايشان سلام كردم و درب اتاق را باز كردم و پرسيدم كه با من امري داريد؟ يكي از ايشان فرمودند كه استاد بلي؟ عرض كردم، بفرماييد داخل اتاق در خدمتم، آنها به داخل اتاق تشريف آوردند و يك از آنها فرمود چون شما رئيس دانشگاه هستيد، خدمت شما آمديم تا از توهين مدير گروهمان به خودم، پيش شما شكايت كنم. عرض كردم، بفرماييد كه چه اتفاقي افتاده است، فرمودند تقاضايي داشتم، كه مدير گروهمان بايستي آنرا امضاء مي كردند، امروز هم روز آخر بررسي اين تقاضا است. رفتم دفتر گروه، كارشناس گروه فرمودند كه آقاي مدير گروه در دانشكده هستند، اما در دفتر گروه تشريف ندارند. منهم پرسان، پرسان متوجه شدم كه ايشان در اتاق يكي از استادان همان دانشكده خودمان هستند. به همراه همين دوستم به درب اتاق ايشان رفتيم و مدتي پشت درب اتاق ايستاديم، ايشان بيرون تشريف نياوردند، من چند بار درب اتاق را زدم، استاد دانشكده از داخل اتاق فرمودند، بفرماييد داخل، درب اتاق را باز كردم و با دوستم وارد اتاق شديم، استاد دانشكده فرمودند، امرتان را بفرماييد. عرض كردم كه با آقاي دكتر مدير گروهمان كار دارم، لازم است كه اين تقاضاي مرا ايشان امضاء كنند، چون امروز آخرين مهلت بررسي اين تقاضا است. مدير گروهمان كلي به من توهين كرد، كه بيخود كردي كه دنبال من راه افتادي، در دفتر گروه مي ايستادي، مي آمدم و امضاء مي كردم. خدمت ايشان عرض كردم كه خيلي ايستادم، چون تشريف نياورديد. خدمت شما رسیدم، به خواهش استاد دانشكده و صاحب اتاق، ايشان نامه مرا گرفت و امضاء كرد و نامه را از دستش در هوا رها و پرت كرد و با لحن توهين آميزي فرمودند كه بردار و ……برو
دانشجوي جوان به من فرمودند، استاد اين آقاي مدير گروه، شخصيت مرا پيش استاد دانشكده و دوستم خرد كرد. من چه اشتباهي كردم كه با من اينگون برخورد كرد. اينها را كه مي گفت قطره، قطره اشكاني از چشمانش جاري مي شد. واقعا دلم به حال، معصوميت و پاكي اين جوان سوخت و از طرفي جسارت پيگيري ايشان برايم تحسين برانگيز بود. از طرفي جناب آقاي مدير گروه نيز از دوستان و همکاران قديمي خودم بود. دست جوان دانشجو را گرفتم و عرض كردم، عزيزم نامه را مي گذاشتيد، دفتر گروه و كارهايت را انجام مي داديد و بعد از امضاء تشريف مي برديد و تحويل مي گرفتيد، ايشان فرمودند كه نگران بودم كه امروز نتوانم آنرا در ساختمان مركزي ثبت كنم و تحويل بدهم. خلاصه خدمت ايشان عرض كردم، كه حتما به مدير محترم گروه تذكر جدي خواهم داد. يك لحظه پيش خودم فكر كردم، كه چكار كنم كه اين جوان رشيد دانشجو كمي آرام بگيرد، بلافاصله عرض كردم كه از شما جوانان عزيزم يك سوال جدي دارم، دانشجوي شاكي فرمودند، استاد چه سوالي؟ خدمت ايشان و دوستش عرض كردم، فكر مي كنيد براي اينكه شما اينگونه مشكلات را براي آينده حل كنيد، راهكارش چيست؟ هر دو بفكر فرو رفتند. كمي صبر كردم و مجددا پرسيدم پاسختان چيست؟ فرمودند كه استاد نمي دانيم، چكار بايد كرد. خدمتشان عرض كردم شما را راهنمايي مي كنم، يك راهكار عالي وجود دارد، اگرچه سخت و زمانبر است، اما حتما شدنيست. كمي مجددا صبر كردم، دوباره پرسيدم كه حدس زديد، كه آن راهكار چيست؟ فرمودند كه استاد خير. خدمت ايشان عرض كردم، راهكارش اين هست، كه از خدا بخواهيد اراده و ظرفيت لازم را به شما بدهد و شبانه روزي تلاش كنيد، درستان را ادامه بدهيد و دكتري خويش را بگيريد، استاد دانشگاه بشويد و كرسي و جاي ماها و چنين افرادي را بگيريد و آنموقع، هيچگاه با جوانانمان اينگونه برخورد نكنيد. پرسيدم قبول داريد، راهكاري شدنيست؟ بندگان خدا راهي ديگر جز تاييد نداشتند، فرمودند بله استاد. عرض كردم قول مي دهيد، اينكار را انجام بدهيد. فرمودند آري. هر دو را بوسيدم و خدا حافظي كرديم، اميدوارم كه اينچنين شده باشد.
آري: هرچه را براي خود مي پسنديم، براي ديگران هم بپسنديم و هرچه را براي خود نمي پسنديم براي ديگران هم نپسنديم.
معلمان و استادان بايد با فرزندان و جگر گوشه هاي مردم، آنگونه برخورد كنند، كه دوست دارند، معلمها و استادان با فرزندان خودشان برخورد كنند.
از قديم گفته اند كه از هر دستي بدهيد، از همان دست خواهيد گرفت.
https://instagram.com/mohammadalizolfigol
كانال آموزش آلي دكتر زلفي گل
👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽
@Dr_Zolfigol
BY آموزش آلی دکتر زلفی گل
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/Dr_Zolfigol/2770