📸گزارش تصویری از پنجمین جلسه مکتب خونه
👤 با هدایت دکتر حدائق
📜مکتب مدرنیسم در ایران
👤 با هدایت دکتر حدائق
📜مکتب مدرنیسم در ایران
مکتب خونه | Maktab Khoone pinned «‼️ فراخوان همکاری با مکتبخونه ‼️ مکتبخونه از تمامی دانشجویان و علاقهمندان به اندیشه، ادبیات، فلسفه و هنر دعوت میکند تا در پروژهی تازهای با ما همراه شوند؛ پروژهای با نام «دیباچه»، جایی برای صدای شما، فکرهای تازهتان، و نگاهی که از دل تجربهی زیستن و…»
📰 دهمین گذر از مکتبخونه
🖋مکتب اکسپرسیونیسم؛فریاد درونی انسان مدرن
مکتب اکسپرسیونیسم (Expressionism) یکی از جریانهای مهم و تأثیرگذار هنر و ادبیات قرن بیستم است که نخستین بار در اوایل دهه ۱۹۰۰ در آلمان شکل گرفت. برخلاف مکاتب پیشین همچون رئالیسم و ناتورالیسم که بر بازنمایی دقیق واقعیت بیرونی تأکید داشتند، اکسپرسیونیسم بر نمایش احساسات، تجربههای درونی و آشفتگیهای روانی انسان تمرکز دارد. هنرمندان این مکتب میکوشند جهان را نه آنگونه که هست، بلکه آنگونه که توسط ذهن و روح انسان تجربه میشود، بازنمایی کنند؛ حتی اگر این تجربه با اغراق، تحریف یا آشوب همراه باشد.
در عرصه نقاشی، هنرمندانی چون ادوارد مونک با تابلوی مشهور «جیغ»، واسیلی کاندینسکی، اگون شیله با بهرهگیری از رنگهای تند، فرمهای ناپایدار و مضامین اضطرابآلود، تصویری از ناآرامیهای روح انسان مدرن ارائه دادند. در ادبیات آلمان، نویسندگانی چون فرانتس کافکا با آثاری نظیر «مسخ» و «محاکمه»، بیگانگی، ترس و پوچی انسان در جهان مدرن را در فضایی کابوسگونه روایت کردهاند.
گرچه اکسپرسیونیسم در فرانسه بهصورت یک مکتب مستقل و گسترده رشد نیافت، اما تأثیر آن را میتوان در آثار نویسندگانی همچون آنتونن آرتو، لوییفردینان سلین و ژان ژنه مشاهده کرد. این نویسندگان با زبانی گاه خشن و منقطع، احساسات شدید، بحرانهای وجودی و آشفتگیهای روانی انسان را بازتاب دادند. حضور اکسپرسیونیسم در فرانسه بیشتر در دل جریانهایی مانند سوررئالیسم و اگزیستانسیالیسم نمود یافت.
در ادبیات آمریکا، اکسپرسیونیسم بیشتر در تئاتر و شعر نمود پیدا کرد. نمایشنامهنویسانی نظیر یوجین اونیل، تنسی ویلیامز و آرتور میلر با بهرهگیری از ساختارهای غیرخطی، فضاهای ذهنی و تکنیکهای نمایشی نو، به واکاوی درونی شخصیتها پرداختند.
نکتهای قابل توجه درباره اکسپرسیونیسم آن است که این مکتب بیش از آنکه یک سبک صرف هنری باشد، نوعی فریاد درونی است؛ فریاد هنرمندانی که در مواجهه با جهانی صنعتی، جنگزده و پرتنش، در پی احیای احساسات انسانی و بیان حقیقت درونی بودند. بسیاری از هنرمندان اکسپرسیونیست در دوران حکومت نازی در آلمان سرکوب یا تبعید شدند، اما آثار و نگاه آنها همچنان در هنر و ادبیات معاصر طنینانداز است.
#گذر #اکسپرسیونیسم
🖋مکتب اکسپرسیونیسم؛فریاد درونی انسان مدرن
مکتب اکسپرسیونیسم (Expressionism) یکی از جریانهای مهم و تأثیرگذار هنر و ادبیات قرن بیستم است که نخستین بار در اوایل دهه ۱۹۰۰ در آلمان شکل گرفت. برخلاف مکاتب پیشین همچون رئالیسم و ناتورالیسم که بر بازنمایی دقیق واقعیت بیرونی تأکید داشتند، اکسپرسیونیسم بر نمایش احساسات، تجربههای درونی و آشفتگیهای روانی انسان تمرکز دارد. هنرمندان این مکتب میکوشند جهان را نه آنگونه که هست، بلکه آنگونه که توسط ذهن و روح انسان تجربه میشود، بازنمایی کنند؛ حتی اگر این تجربه با اغراق، تحریف یا آشوب همراه باشد.
در عرصه نقاشی، هنرمندانی چون ادوارد مونک با تابلوی مشهور «جیغ»، واسیلی کاندینسکی، اگون شیله با بهرهگیری از رنگهای تند، فرمهای ناپایدار و مضامین اضطرابآلود، تصویری از ناآرامیهای روح انسان مدرن ارائه دادند. در ادبیات آلمان، نویسندگانی چون فرانتس کافکا با آثاری نظیر «مسخ» و «محاکمه»، بیگانگی، ترس و پوچی انسان در جهان مدرن را در فضایی کابوسگونه روایت کردهاند.
گرچه اکسپرسیونیسم در فرانسه بهصورت یک مکتب مستقل و گسترده رشد نیافت، اما تأثیر آن را میتوان در آثار نویسندگانی همچون آنتونن آرتو، لوییفردینان سلین و ژان ژنه مشاهده کرد. این نویسندگان با زبانی گاه خشن و منقطع، احساسات شدید، بحرانهای وجودی و آشفتگیهای روانی انسان را بازتاب دادند. حضور اکسپرسیونیسم در فرانسه بیشتر در دل جریانهایی مانند سوررئالیسم و اگزیستانسیالیسم نمود یافت.
در ادبیات آمریکا، اکسپرسیونیسم بیشتر در تئاتر و شعر نمود پیدا کرد. نمایشنامهنویسانی نظیر یوجین اونیل، تنسی ویلیامز و آرتور میلر با بهرهگیری از ساختارهای غیرخطی، فضاهای ذهنی و تکنیکهای نمایشی نو، به واکاوی درونی شخصیتها پرداختند.
نکتهای قابل توجه درباره اکسپرسیونیسم آن است که این مکتب بیش از آنکه یک سبک صرف هنری باشد، نوعی فریاد درونی است؛ فریاد هنرمندانی که در مواجهه با جهانی صنعتی، جنگزده و پرتنش، در پی احیای احساسات انسانی و بیان حقیقت درونی بودند. بسیاری از هنرمندان اکسپرسیونیست در دوران حکومت نازی در آلمان سرکوب یا تبعید شدند، اما آثار و نگاه آنها همچنان در هنر و ادبیات معاصر طنینانداز است.
#گذر #اکسپرسیونیسم
🔴اطلاعيه
با سلام💐
به اطلاع عزیزان می رسانیم که جلسه گفتگو فردا، یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ماه، برگزار نخواهد شد و به هفته آینده یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ماه، موکول میگردد.
از همراهی شما سپاسگزاریم🤍
با سلام💐
به اطلاع عزیزان می رسانیم که جلسه گفتگو فردا، یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ماه، برگزار نخواهد شد و به هفته آینده یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ماه، موکول میگردد.
از همراهی شما سپاسگزاریم🤍
انجمن علمی زبانهای خارجی و زبانشناسی دانشگاه شیراز برگزار میکنند:
🔍مروری بر مکاتب ادبی
📖 زیبایی شناسی باروک تلاقی درام و جزئیات در ادبیات و هنر
📜 باروک و تاثیرات آن در نوشتار ادبی
🔹 با هدایت:
سرکار خانم سپیده برومند
دانشجوی کارشناسی زبان و ادبیات فرانسه
🗓 زمان: یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۲:۳۰ تا ۱۳:۳۰
📍 مکان: دانشکده ادبیات و علوم انسانی
طبقه چهارم سالن کنفرانس
•┈┈┈┈┈•••✾•●•✾•••┈┈┈┈┈•
🖊 گرافیست: درسا رحیمی نیا
📚 "با ما به دنیای ادبیات سفر کنید"
برای کسب اطلاعات بیشتر و جدیدترین اخبار، ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید:
📎https://www.group-telegram.com/MaktabKhoone_SU.com
https://www.instagram.com/maktabkhoone_su
🔍مروری بر مکاتب ادبی
📖 زیبایی شناسی باروک تلاقی درام و جزئیات در ادبیات و هنر
📜 باروک و تاثیرات آن در نوشتار ادبی
🔹 با هدایت:
سرکار خانم سپیده برومند
دانشجوی کارشناسی زبان و ادبیات فرانسه
🗓 زمان: یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
ساعت ۱۲:۳۰ تا ۱۳:۳۰
📍 مکان: دانشکده ادبیات و علوم انسانی
طبقه چهارم سالن کنفرانس
•┈┈┈┈┈•••✾•●•✾•••┈┈┈┈┈•
🖊 گرافیست: درسا رحیمی نیا
📚 "با ما به دنیای ادبیات سفر کنید"
برای کسب اطلاعات بیشتر و جدیدترین اخبار، ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید:
📎https://www.group-telegram.com/MaktabKhoone_SU.com
https://www.instagram.com/maktabkhoone_su
📰یازدهمین گذر از مکتب خونه
🖋باروک
سبک باروک، که از اواخر قرن شانزدهم در اروپا پدید آمد و در قرن هفدهم به اوج خود رسید، ریشه در ایتالیا داشت اما در فرانسه با ویژگیهای خاص خود گسترش یافت. برخلاف شکل احساسی و آزاد آن در ایتالیا و اسپانیا، باروک فرانسوی حالتی منظمتر، رسمیتر و در خدمت اهداف سیاسی و فرهنگی سلطنت مطلقه، بهویژه در دوران لویی چهاردهم، پیدا کرد. به همین دلیل، هم در هنر و هم در ادبیات، باروک فرانسه نمایانگر نوعی تلفیق میان شکوه و قدرت، و در عین حال، تأمل در ناپایداری هستی است.
در هنر، باروک فرانسوی با استفاده از تقارن، نظم هندسی و عظمت فضایی، تصویری از اقتدار پادشاهی به نمایش گذاشت. کاخ ورسای نماد بارز این رویکرد است؛ بنایی که نه فقط محل اقامت سلطنتی، بلکه نمایشگاه ثروت، اقتدار و نظم سلطنتی در قالب معماری است. نقاشیهای این دوران، همچون آثار ژرار دو لا یر، با استفاده از بازی نور و سایه، مضامینی نظیر مرگ، نیایش و سکوت معنوی را بازتاب میدهند؛ اما برخلاف باروک ایتالیایی، بیشتر به تعادل و کنترل گرایش دارند تا هیجان و بیقراری.
در ادبیات، باروک فرانسوی بازتابی از تضادها و آشفتگیهای درونی انسان است. نویسندگان این دوره، جهانی را ترسیم میکنند که در آن، عقل و احساس، زندگی و مرگ، زیبایی و زوال، پیوسته در کشمکشاند. این جهان ناپایدار و دوگانه، خود را هم در محتوای آثار و هم در ساختار زبانیشان نشان میدهد. زبان باروک، آراسته و پرتصویر است، با جملههایی طولانی، اصطلاحات پرطنین و بازیهای لفظی که هدفشان نه صرفاً انتقال معنا، بلکه ایجاد تأثیر عاطفی و زیباییشناختی است.
مضامین اصلی ادبیات باروک در فرانسه حول محورهایی چون زودگذری زندگی و بیثباتی دنیا، تضادهای درونی شخصیتها، عشقهای ناکام و دگرگونی مداوم جهان شکل گرفتهاند. اندیشه «vanitas» یا یادآوری مرگ، یکی از مضامین رایج این دوران است که در بسیاری از اشعار و نمایشنامهها دیده میشود؛ مفهومی که با نوعی بدبینی فلسفی، زیبایی را با مرگ و لذت را با فنا در هم میآمیزد.
در شعر، شاعرانی همچون تئوپیل دو ویو و آنتوان ژیرار دو سنآمان با بهرهگیری از مضامین هستیشناسانه، فضای تأملبرانگیز و گاه مالیخولیایی خلق کردند. در تئاتر، آثار اولیهٔ پیر کورنی – بهویژه نمایشنامهٔ Le Cid – بیانگر شخصیتهاییاند که میان شور دل و فرمان عقل گرفتار آمدهاند؛ روایتی از کشمکش درونی انسان باروک.
باروک فرانسوی، اگرچه از جهت احساسی محدودتر از همتایان ایتالیاییاش بود، اما توانست سبک منحصربهفردی بیافریند که در آن، شکوه سلطنت، تأمل فلسفی، و هنر زیباشناسی در بستری از تضاد و ناپایداری، با یکدیگر پیوند خوردهاند.
#گذر #باروک
🖋باروک
سبک باروک، که از اواخر قرن شانزدهم در اروپا پدید آمد و در قرن هفدهم به اوج خود رسید، ریشه در ایتالیا داشت اما در فرانسه با ویژگیهای خاص خود گسترش یافت. برخلاف شکل احساسی و آزاد آن در ایتالیا و اسپانیا، باروک فرانسوی حالتی منظمتر، رسمیتر و در خدمت اهداف سیاسی و فرهنگی سلطنت مطلقه، بهویژه در دوران لویی چهاردهم، پیدا کرد. به همین دلیل، هم در هنر و هم در ادبیات، باروک فرانسه نمایانگر نوعی تلفیق میان شکوه و قدرت، و در عین حال، تأمل در ناپایداری هستی است.
در هنر، باروک فرانسوی با استفاده از تقارن، نظم هندسی و عظمت فضایی، تصویری از اقتدار پادشاهی به نمایش گذاشت. کاخ ورسای نماد بارز این رویکرد است؛ بنایی که نه فقط محل اقامت سلطنتی، بلکه نمایشگاه ثروت، اقتدار و نظم سلطنتی در قالب معماری است. نقاشیهای این دوران، همچون آثار ژرار دو لا یر، با استفاده از بازی نور و سایه، مضامینی نظیر مرگ، نیایش و سکوت معنوی را بازتاب میدهند؛ اما برخلاف باروک ایتالیایی، بیشتر به تعادل و کنترل گرایش دارند تا هیجان و بیقراری.
در ادبیات، باروک فرانسوی بازتابی از تضادها و آشفتگیهای درونی انسان است. نویسندگان این دوره، جهانی را ترسیم میکنند که در آن، عقل و احساس، زندگی و مرگ، زیبایی و زوال، پیوسته در کشمکشاند. این جهان ناپایدار و دوگانه، خود را هم در محتوای آثار و هم در ساختار زبانیشان نشان میدهد. زبان باروک، آراسته و پرتصویر است، با جملههایی طولانی، اصطلاحات پرطنین و بازیهای لفظی که هدفشان نه صرفاً انتقال معنا، بلکه ایجاد تأثیر عاطفی و زیباییشناختی است.
مضامین اصلی ادبیات باروک در فرانسه حول محورهایی چون زودگذری زندگی و بیثباتی دنیا، تضادهای درونی شخصیتها، عشقهای ناکام و دگرگونی مداوم جهان شکل گرفتهاند. اندیشه «vanitas» یا یادآوری مرگ، یکی از مضامین رایج این دوران است که در بسیاری از اشعار و نمایشنامهها دیده میشود؛ مفهومی که با نوعی بدبینی فلسفی، زیبایی را با مرگ و لذت را با فنا در هم میآمیزد.
در شعر، شاعرانی همچون تئوپیل دو ویو و آنتوان ژیرار دو سنآمان با بهرهگیری از مضامین هستیشناسانه، فضای تأملبرانگیز و گاه مالیخولیایی خلق کردند. در تئاتر، آثار اولیهٔ پیر کورنی – بهویژه نمایشنامهٔ Le Cid – بیانگر شخصیتهاییاند که میان شور دل و فرمان عقل گرفتار آمدهاند؛ روایتی از کشمکش درونی انسان باروک.
باروک فرانسوی، اگرچه از جهت احساسی محدودتر از همتایان ایتالیاییاش بود، اما توانست سبک منحصربهفردی بیافریند که در آن، شکوه سلطنت، تأمل فلسفی، و هنر زیباشناسی در بستری از تضاد و ناپایداری، با یکدیگر پیوند خوردهاند.
#گذر #باروک
📸گزارش تصویری از ششمین جلسه مکتبخونه
👤 با هدایت سرکار خانم سپیده برومند
📜 باروک
🔗این نشست، آخرین جلسه از فصل اول سلسله نشستهای گفتوگو محور مکتبخونه بود.
از همراهی و حضور گرم شما عزیزان در این مسیر صمیمانه سپاسگزاریم.🌸🌾
شما میتوانید گذر و دیباچه را از طریق کانال تلگرامی مکتب خونه دنبال کنید. همچنین، اگر انتقاد یا پیشنهادی دارید، خوشحال میشویم که از طریق آیدی زیر با ما در ارتباط باشید:
@yasilkhosravi
🤍🤍
👤 با هدایت سرکار خانم سپیده برومند
📜 باروک
🔗این نشست، آخرین جلسه از فصل اول سلسله نشستهای گفتوگو محور مکتبخونه بود.
از همراهی و حضور گرم شما عزیزان در این مسیر صمیمانه سپاسگزاریم.🌸🌾
شما میتوانید گذر و دیباچه را از طریق کانال تلگرامی مکتب خونه دنبال کنید. همچنین، اگر انتقاد یا پیشنهادی دارید، خوشحال میشویم که از طریق آیدی زیر با ما در ارتباط باشید:
@yasilkhosravi
🤍🤍
📰دوازدهمین گذر از مکتبخونه
🖋 سمبولیسم (Symbolisme)
مکتب سمبولیسم یکی از جریانهای مهم ادبی و هنری قرن نوزدهم است که در فرانسه شکل گرفت. این مکتب در واکنش به واقعگرایی و ناتورالیسم پدید آمد؛ جریانهایی که بیشتر بر مشاهده و توصیف دنیای بیرونی تأکید داشتند. سمبولیستها معتقد بودند که احساسات، رؤیاها و دنیای درونی انسان را نمیتوان با زبان صریح و مستقیم بیان کرد. برای آنها، کلمات باید رازآلود، چندلایه و شاعرانه باشند، نه گزارشگر واقعیت.
شاعر سمبولیست بهجای گفتن آشکار درباره موضوعاتی مثل عشق یا مرگ، از نمادهایی مثل دریا، غروب، باد یا پرنده استفاده میکند. این عناصر طبیعت، در شعر او حامل معناهای پنهاناند. زبان شعر موسیقایی، پر از ایهام و سرشار از تصاویر خیالانگیز است. مخاطب باید شعر را حس کند، نه فقط بفهمد.
از میان چهرههای اصلی این مکتب میتوان به شارل بودلر اشاره کرد که با مجموعه «گلهای بدی» آغازگر این نگاه جدید بود. بعد از او، شاعرانی مانند پل ورلن، استفان مالارمه و آرتور رمبو، هر یک با سبک خاص خود، این جریان را گسترش دادند. ویژگی مشترک آنها، نگاه عمیق به ناخودآگاه، توجه به رؤیا، و زبان نمادین است.
سمبولیسم فقط در شعر باقی نماند. این مکتب به هنرهای دیگر نیز راه یافت. در نقاشی، هنرمندانی چون گوستاو مورو و ادوارد مونک، با خلق تصاویری وهمآلود و پر رمز و راز، احساسات درونی را به تصویر کشیدند. در تئاتر، نمایشنامههایی با گفتوگوهای مبهم، صحنههای تاریک و حرکت کند شخصیتها، فضایی شبیه رؤیا و کابوس ایجاد میکردند. در موسیقی، آهنگسازانی مانند کلود دبوسی با الهام از شعر سمبولیستی، قطعاتی ساختند که بیشتر حس را منتقل میکرد تا پیام روشن و عقلانی. این مکتب تأثیر زیادی بر مکاتب بعدی مانند سوررئالیسم و حتی شعر مدرن فارسی گذاشت. در شعر نیما، سهراب و شاملو میتوان ردپای نگاه سمبولیستی را دید؛ جایی که کلمات فراتر از معنای ظاهری، حامل احساسی پنهاناند.
در نهایت، سمبولیسم مکتبی است که ما را از سطح واقعیت به عمق ذهن و احساس میبرد. برای فهم آثار سمبولیستی، باید از منطق روزمره فاصله گرفت، با زبان شاعرانه آشتی کرد و اجازه داد رمزها، سکوتها و سایهها با ما سخن بگویند. در دنیای سمبولیسم، زیبایی در ابهام است، و معنا نه در گفتهها، که در نگفتهها پنهان شده است.
#گذر #سمبولیسم
🖋 سمبولیسم (Symbolisme)
مکتب سمبولیسم یکی از جریانهای مهم ادبی و هنری قرن نوزدهم است که در فرانسه شکل گرفت. این مکتب در واکنش به واقعگرایی و ناتورالیسم پدید آمد؛ جریانهایی که بیشتر بر مشاهده و توصیف دنیای بیرونی تأکید داشتند. سمبولیستها معتقد بودند که احساسات، رؤیاها و دنیای درونی انسان را نمیتوان با زبان صریح و مستقیم بیان کرد. برای آنها، کلمات باید رازآلود، چندلایه و شاعرانه باشند، نه گزارشگر واقعیت.
شاعر سمبولیست بهجای گفتن آشکار درباره موضوعاتی مثل عشق یا مرگ، از نمادهایی مثل دریا، غروب، باد یا پرنده استفاده میکند. این عناصر طبیعت، در شعر او حامل معناهای پنهاناند. زبان شعر موسیقایی، پر از ایهام و سرشار از تصاویر خیالانگیز است. مخاطب باید شعر را حس کند، نه فقط بفهمد.
از میان چهرههای اصلی این مکتب میتوان به شارل بودلر اشاره کرد که با مجموعه «گلهای بدی» آغازگر این نگاه جدید بود. بعد از او، شاعرانی مانند پل ورلن، استفان مالارمه و آرتور رمبو، هر یک با سبک خاص خود، این جریان را گسترش دادند. ویژگی مشترک آنها، نگاه عمیق به ناخودآگاه، توجه به رؤیا، و زبان نمادین است.
سمبولیسم فقط در شعر باقی نماند. این مکتب به هنرهای دیگر نیز راه یافت. در نقاشی، هنرمندانی چون گوستاو مورو و ادوارد مونک، با خلق تصاویری وهمآلود و پر رمز و راز، احساسات درونی را به تصویر کشیدند. در تئاتر، نمایشنامههایی با گفتوگوهای مبهم، صحنههای تاریک و حرکت کند شخصیتها، فضایی شبیه رؤیا و کابوس ایجاد میکردند. در موسیقی، آهنگسازانی مانند کلود دبوسی با الهام از شعر سمبولیستی، قطعاتی ساختند که بیشتر حس را منتقل میکرد تا پیام روشن و عقلانی. این مکتب تأثیر زیادی بر مکاتب بعدی مانند سوررئالیسم و حتی شعر مدرن فارسی گذاشت. در شعر نیما، سهراب و شاملو میتوان ردپای نگاه سمبولیستی را دید؛ جایی که کلمات فراتر از معنای ظاهری، حامل احساسی پنهاناند.
در نهایت، سمبولیسم مکتبی است که ما را از سطح واقعیت به عمق ذهن و احساس میبرد. برای فهم آثار سمبولیستی، باید از منطق روزمره فاصله گرفت، با زبان شاعرانه آشتی کرد و اجازه داد رمزها، سکوتها و سایهها با ما سخن بگویند. در دنیای سمبولیسم، زیبایی در ابهام است، و معنا نه در گفتهها، که در نگفتهها پنهان شده است.
#گذر #سمبولیسم
🖤 در دل روزهای سخت...
این روزها نه مکتبی میماند، نه خانهای آرام.
اما دلمان هنوز به شما بند است.
در صدای آژیرها، در دل نگرانیها،
ما سکوت کردهایم، اما فراموش نکردهایم.
نه نوشتن را، نه فکر کردن را، نه شما را.
تا دوباره بشود گفت و ساخت،
کنار شماییم
با دل، با امید، برای ایران.
برای همین خاک، همین مردم، همین روزهای تلخ.
مکتبخونه
این روزها نه مکتبی میماند، نه خانهای آرام.
اما دلمان هنوز به شما بند است.
در صدای آژیرها، در دل نگرانیها،
ما سکوت کردهایم، اما فراموش نکردهایم.
نه نوشتن را، نه فکر کردن را، نه شما را.
تا دوباره بشود گفت و ساخت،
کنار شماییم
با دل، با امید، برای ایران.
برای همین خاک، همین مردم، همین روزهای تلخ.
مکتبخونه