درباره اتیکس و مورالیتی (اخلاق و اخلاقیات)، در این کانال:
https://www.group-telegram.com/amorDei_amorFati.com/588
https://www.group-telegram.com/amorDei_amorFati.com/859
https://www.group-telegram.com/amorDei_amorFati.com/994
https://www.group-telegram.com/amorDei_amorFati.com/1242
https://www.group-telegram.com/amorDei_amorFati.com/1678
https://www.group-telegram.com/amorDei_amorFati.com/588
https://www.group-telegram.com/amorDei_amorFati.com/859
https://www.group-telegram.com/amorDei_amorFati.com/994
https://www.group-telegram.com/amorDei_amorFati.com/1242
https://www.group-telegram.com/amorDei_amorFati.com/1678
کسی که به درستی بداند همه چیز از ضرورتِ طبیعت الهی ناشی شده و مطابق با قوانین و ضوابطِ ابدی طبیعت رخ میدهد، بیگمان چیزی را شایستهی نفرت، تمسخر یا تحقیر نخواهد یافت، و به هیچکس دلسوزی نخواهد کرد. بلکه تا جایی که فضیلت/ویرتو-ی انسانی اجازه میدهد، تلاش خواهد کرد که، به قول معروف، به خوبی عمل کند و ملتذ شود.
#اسپینوزا
#اخلاق
#اسپینوزا
#اخلاق
من اخلاقیاتی ترم. اخلاقیات رو دست نزنید. ولی تو تناقض داری آقای چپ، آقای راست، آقای پادشاهی خواه، آقای جمهوری خواه. اخلاقیات که مال ماست. همهش واس ماست.
Marc #Chagall, Moses Receiving the Tablets of the Law, 1950-52, oil on canvas, 194,5x129,8cm; Paris, Centre Pompidou
خرافه هر آن چیزی است که ما را از قدرتِ عملِمان جدا کرده و پیوسته آن را کاهش میدهد. بنابراین، منشأ خرافه زنجیرهای از انفعالاتِ اندوهناک، ترس، امیدِ پیوندخورده با ترس، و اضطرابی است که ما را به اشباح تسلیم میکند. #اسپینوزا، همچون لوکرتیوس، میداند که هیچ اسطوره یا خرافهی لذتبخشی وجود ندارد. همانند لوکرتیوس، او تصویرِ طبیعتی ایجابی را در برابرِ بیقطعیتیِ خدایان قرار میدهد: آنچه در تضاد با طبیعت است، نه فرهنگ است نه وضعِ عقلی، و نه حتی مدینه/شهر، بلکه تنها خرافهای است که همهی تلاشهای انسانی را تهدید میکند.
#دلوز
اسپینوزا و مسئلۀ بیان
#دلوز
اسپینوزا و مسئلۀ بیان
چرا باید آقای عبدالکریمی میلاد مسیح رو تبریک بگه، درحالی که در ابتدای پست به کنایه از مسیح به عنوان «فرزند انسان» نام میبره، اشاره ای به «سال نو» نمیکنه و در ادامه ازشون درخواست هم داره (که به فلان وظیفه ملی عمل کنند). اگر مسیح رو فرزند انسان نامیدی، عملا اعتقاد این مسیحیان رو زیر سوال بردی و بهشون اهانت کردی! و جدا از این، مسیحیان داخل ایران چه وظیفهای دارن وقتی در چند دهه گذشته به شکل همه جانبه سرکوب شدن.
تضاد، تناقض، نیش و کنایه، ریاکاری...
یک مسلمان اصلا مسیح رو پسر خدا نمیدونه و اعتقادش کاملا متفاوته با مسیحیان. همچنین مسیح رو پیامبر نهایی و نجات بخش نمیدونه. سال نو میلادی هم براش اهمیتی نداره.
بهتر نیست به جای این حرکات، اندکی نقد کنی وضعیت سرکوب قدرت حاکم رو علیه مسیحیان؟ و از اعتقادی که «نداری» و حتی در اغلب موارد «متضاد» اعتقاد مسیحیان هست خرج نکنی برای تبریک و سپس پند اخلاقی؟
تضاد، تناقض، نیش و کنایه، ریاکاری...
یک مسلمان اصلا مسیح رو پسر خدا نمیدونه و اعتقادش کاملا متفاوته با مسیحیان. همچنین مسیح رو پیامبر نهایی و نجات بخش نمیدونه. سال نو میلادی هم براش اهمیتی نداره.
بهتر نیست به جای این حرکات، اندکی نقد کنی وضعیت سرکوب قدرت حاکم رو علیه مسیحیان؟ و از اعتقادی که «نداری» و حتی در اغلب موارد «متضاد» اعتقاد مسیحیان هست خرج نکنی برای تبریک و سپس پند اخلاقی؟
صحبتهایی که آقای اردبیلی در این مصاحبه مطرح کرده، چندان فراتر از حرفهای مطرح شده در کتابش نیست که من سابقاً یادداشتهایی در نقد بخشهایی از اون نوشتم، در اینجا:
https://www.group-telegram.com/amorDei_amorFati.com/9269
https://www.group-telegram.com/amorDei_amorFati.com/9269
اسپینوزا به سادگی کار خود را با خدا آغاز کرد. او نوشت: «دیگران با فکر (دکارت) یا موجودات (توماس آکویناس) آغاز میکنند.» او با خدا آغاز کرد. این جسارت فلسفی بیسابقهای بود که بهندرت در تاریخ اندیشه دیده میشود. زیرا شروع با خدا به معنای آغاز همزمان با منشاء و غایت همه چیز بود و بنابراین به معنای کنار گذاشتن دوگانگیهای متعارفی بود که اساس بسیاری از ایدئالیسمهای فلسفی را تشکیل میدهند. با این آغاز اسپینوزا همزمان اعلام میکرد که هیچ چیز جز خدا در جهان وجود ندارد و، درتقابل با تمامی متکلمانی که از تناقضات تفکر سنتی درباره خدا آگاه بودند، بیان میداشت از آنجایی که خدا در همه چیز وجود دارد، او در هیچ چیز وجود ندارد و بنابراین خدا وجود ندارد...
#لویی_آلتوسر
#لویی_آلتوسر
دوستان عزیز، مدتی است وسوسه شدهام کامنتهایی کوتاه تا متوسط، در نقدِ متون و پستهای برخی فعالان فضای مجازی (بخصوص تلگرام) و نیز گهگاه یادداشتهایی انتقادی درباره برخی مقالاتی که (در حوزه فلسفه و علوم انسانی) منتشر میشود و من فرصت مطالعهشان را پیدا میکنم، بنویسم. نقدها و یادداشتها، هم در مورد مطالب سطحی هم مطالب به ظاهر عمیقتر خواهد بود، و فرم آن ترکیبی از جدی، شوخی، هجو و نقد است.
فقط مانده بودم در همین کانال انجام دهم یا کانالی مخصوص به این کار تاسیس کنم. کانال دیگر را تأسیس کردم، چون کلا سبک و فرمت نوشتاری و موضوع خاصی دارد. جدیت و طنز و شوخی و هجو قاطی میشود، گاهی فحش هم از دهانم در می رود! بعلاوه در آنجا طول پستها اصلاً منظم و کمالگرایانه و تنظیم شده نیست و نوشتههایم همه بداهه هستن. ممکن است یک خط بنویسم، و بروم و تا چند روز چیزی ننویسم! خلاصه محتوایش اصلا منظم و آکادمیک، و گهگاه محترمانه هم، نیست! همچنین برخی اوقات به آدمهای ناشناس و سطحی هم ممکن است گیر بدهم که احتمالا مناسب طبع دوستان فلسفیِ این جا نباشد. پس بهتر دیدم جدا از این کانال انجام گیرد. لینکش در پایین.
فقط مانده بودم در همین کانال انجام دهم یا کانالی مخصوص به این کار تاسیس کنم. کانال دیگر را تأسیس کردم، چون کلا سبک و فرمت نوشتاری و موضوع خاصی دارد. جدیت و طنز و شوخی و هجو قاطی میشود، گاهی فحش هم از دهانم در می رود! بعلاوه در آنجا طول پستها اصلاً منظم و کمالگرایانه و تنظیم شده نیست و نوشتههایم همه بداهه هستن. ممکن است یک خط بنویسم، و بروم و تا چند روز چیزی ننویسم! خلاصه محتوایش اصلا منظم و آکادمیک، و گهگاه محترمانه هم، نیست! همچنین برخی اوقات به آدمهای ناشناس و سطحی هم ممکن است گیر بدهم که احتمالا مناسب طبع دوستان فلسفیِ این جا نباشد. پس بهتر دیدم جدا از این کانال انجام گیرد. لینکش در پایین.