فساد اقتصادی و قومگرایی همزاد یکدیگر اند/اینبار نادر قاضی پور و نوه حسنی
🔻بذل و بخشش ۱۷ میلیارد تومانی از جیب مردم اورمیه برای پاساژ نادر قاضی پور!
🔻اسنادی از یک بذل و بخشش ۱۷ میلیارد تومانی از جیب مردم ارومیه در مورد یک ساختمان تجاری ۱۰ طبقه واقع در بَر خیابان شورا نرسیده به چهار راه شورا - حسنی که متعلق به نادر قاضی پور نماینده سابق اورمیه در مجلس شورای اسلامی می باشد، در فضای مجازی دست به دست می چرخد.
🔻در برگ ماده صد ساختمان اعیانی و تجاری نادر قاضی پور که ادعای ساده زیستی اش گوش فلک را کر کرده و همیشه خود را مدافع حق و حقوق کارگران و قشر مستضعف جامعه معرفی می نماید، از قِبل جریمه کسری پارکینگ این ساختمان (جریمه تبدیل پارکینگ این ساختمان به تجاری) که جریمه آن بلا استثنا در تمام نقاط شهر اورمیه با ضریب ۲ محاسبه می گردد، با اعمال ضریب ۱ رقم ۱۳ میلیارد تومان جریمه محاسبه گردیده در صورتیکه با اعمال ضریب ۲ مرسوم در تمام مناطق شهر اورمیه رقم این جریمه باید به ۲۶ میلیارد تومان بالغ می شد که با امضای توماج وحید افشار نماینده شورای شهر اورمیه در کمیسیون ماده صد، ۱۳ میلیارد تومان از پول مردم اورمیه که باید صرف عمران و آبادانی شهر و ساخت پارک و خرید اتوبوس می شد، در جهت حمایت ها و بده بستانهای انتخاباتی به نفع نادر قاضی پور بذل و بخشش شده است.
🔻همچنین با احتساب سایر بذل و بخشش های غیر معمول در مورد سایر جریمه های این ساختمان، رقم کل بذل و بخشش ها در مورد این ساختمان نزدیک به ۱۷ میلیارد تومان می شود.
🔻لازم به ذکر است که ساختمان اعیانی متعلق به نادر قاضی پور، بدون احتساب این بذل و بخشش ها در حال حاضر بالای ۳۲ میلیارد تومان به شهرداری اورمیه بدهی دارد که نامبرده از پرداخت آن به شهرداری اورمیه سرباز می زند.
🔻نادر قاضی پور ساده زیست! بدون این بذل و بخشش ها از جیب مردم ارومیه که توسط توماج وحید افشار اعمال شده، باید ۵۰ میلیارد تومان به شهرداری اورمیه پرداخت می کرد!
برای دیدن مدارک و اسناد👇👇👇
https://www.group-telegram.com/baadafrah.com/14937
🔻بذل و بخشش ۱۷ میلیارد تومانی از جیب مردم اورمیه برای پاساژ نادر قاضی پور!
🔻اسنادی از یک بذل و بخشش ۱۷ میلیارد تومانی از جیب مردم ارومیه در مورد یک ساختمان تجاری ۱۰ طبقه واقع در بَر خیابان شورا نرسیده به چهار راه شورا - حسنی که متعلق به نادر قاضی پور نماینده سابق اورمیه در مجلس شورای اسلامی می باشد، در فضای مجازی دست به دست می چرخد.
🔻در برگ ماده صد ساختمان اعیانی و تجاری نادر قاضی پور که ادعای ساده زیستی اش گوش فلک را کر کرده و همیشه خود را مدافع حق و حقوق کارگران و قشر مستضعف جامعه معرفی می نماید، از قِبل جریمه کسری پارکینگ این ساختمان (جریمه تبدیل پارکینگ این ساختمان به تجاری) که جریمه آن بلا استثنا در تمام نقاط شهر اورمیه با ضریب ۲ محاسبه می گردد، با اعمال ضریب ۱ رقم ۱۳ میلیارد تومان جریمه محاسبه گردیده در صورتیکه با اعمال ضریب ۲ مرسوم در تمام مناطق شهر اورمیه رقم این جریمه باید به ۲۶ میلیارد تومان بالغ می شد که با امضای توماج وحید افشار نماینده شورای شهر اورمیه در کمیسیون ماده صد، ۱۳ میلیارد تومان از پول مردم اورمیه که باید صرف عمران و آبادانی شهر و ساخت پارک و خرید اتوبوس می شد، در جهت حمایت ها و بده بستانهای انتخاباتی به نفع نادر قاضی پور بذل و بخشش شده است.
🔻همچنین با احتساب سایر بذل و بخشش های غیر معمول در مورد سایر جریمه های این ساختمان، رقم کل بذل و بخشش ها در مورد این ساختمان نزدیک به ۱۷ میلیارد تومان می شود.
🔻لازم به ذکر است که ساختمان اعیانی متعلق به نادر قاضی پور، بدون احتساب این بذل و بخشش ها در حال حاضر بالای ۳۲ میلیارد تومان به شهرداری اورمیه بدهی دارد که نامبرده از پرداخت آن به شهرداری اورمیه سرباز می زند.
🔻نادر قاضی پور ساده زیست! بدون این بذل و بخشش ها از جیب مردم ارومیه که توسط توماج وحید افشار اعمال شده، باید ۵۰ میلیارد تومان به شهرداری اورمیه پرداخت می کرد!
برای دیدن مدارک و اسناد👇👇👇
https://www.group-telegram.com/baadafrah.com/14937
به نظر شما چرا زبان ترکی معادلی برای میهن و فرهنگ ندارد؟
Anonymous Poll
15%
زندگی چادرنشینی و کوچگردی در طول تاریخ
9%
نداشتن هویت ملی تاریخی
7%
زبان ترکی زبان فرهنگ و شهریگری نبود.
70%
همه موارد
معنای اول «یورد» چادر بود. ترکان وقتی با معنای میهن در قرن بیستم آشنا شدند، چادرشان را که در واقع همان حکم خانه (هوملند) برایشان داشت، در معنای میهن تحول دادند.
@baadafrah
@baadafrah
توره و توزوک، ازدواج با محارم در نزد تاتار به روایت منتسکیو
توره و توزوک دو کلمه ترکی است که از گویش تاتار به ترکی استانبولی منتقل شده است. توره به معنای سنت قبیلگی است. اکنون روایت منتسکیو در روح القوانین پیرامون ازدواح تاتاران با دختران شان.
@baadafrah
توره و توزوک دو کلمه ترکی است که از گویش تاتار به ترکی استانبولی منتقل شده است. توره به معنای سنت قبیلگی است. اکنون روایت منتسکیو در روح القوانین پیرامون ازدواح تاتاران با دختران شان.
@baadafrah
فرهنگ
لئو اشتراوس میگوید، در برخی زبانهای اروپایی ارتباطی میان فرهنگ و پروراندن یا کشت وجود دارد و توضیح میدهد که فرهنگ در واقع نوعی پرورش طبیعت است، همانطور که کشاورز زمین را به منظور دستیابی به محصول می پروراند.
این دقت را مقایسه کنید با گویشوران زبانهایی که حتی به ذهنشان خطور نکرده که چیزی به نام فرهنگ در جهان بیرون وجود دارد.
https://www.group-telegram.com/baadafrah.com/14940
لئو اشتراوس میگوید، در برخی زبانهای اروپایی ارتباطی میان فرهنگ و پروراندن یا کشت وجود دارد و توضیح میدهد که فرهنگ در واقع نوعی پرورش طبیعت است، همانطور که کشاورز زمین را به منظور دستیابی به محصول می پروراند.
این دقت را مقایسه کنید با گویشوران زبانهایی که حتی به ذهنشان خطور نکرده که چیزی به نام فرهنگ در جهان بیرون وجود دارد.
https://www.group-telegram.com/baadafrah.com/14940
Telegram
ع. ششگلانی
به نظر شما چرا زبان ترکی معادلی برای میهن و فرهنگ ندارد؟
زندگی چادرنشینی و کوچگردی در طول تاریخ / نداشتن هویت ملی تاریخی / زبان ترکی زبان فرهنگ و شهریگری نبود. / همه موارد
زندگی چادرنشینی و کوچگردی در طول تاریخ / نداشتن هویت ملی تاریخی / زبان ترکی زبان فرهنگ و شهریگری نبود. / همه موارد
در ترکی چه معادل فلسفی برای گیتی، جهان و کیهان کاربرد دارد؟ من هنوز چیزی پیدانکرده ام.
ولی یکی از نشانه های شناخت ژرف مردم به سرشت خود یعنی «خودآگاهی به هستی خویش» اندیشیدن به خاستگاه هستومندی و «آفرینش» است که جز از رهگذر زبان ممکن نمیشود.
🔎لطفا از اینجا پاسخ دید👇
https://x.com/sheshgalani/status/1883562944895840357?t=-iwaz1ZHxRgqWM4OddmC5Q&s=19
@baadafrah
ولی یکی از نشانه های شناخت ژرف مردم به سرشت خود یعنی «خودآگاهی به هستی خویش» اندیشیدن به خاستگاه هستومندی و «آفرینش» است که جز از رهگذر زبان ممکن نمیشود.
🔎لطفا از اینجا پاسخ دید👇
https://x.com/sheshgalani/status/1883562944895840357?t=-iwaz1ZHxRgqWM4OddmC5Q&s=19
@baadafrah
ژنتیک مردم آذربایجان/حل یک معمای تاریخی
ع. ششگلانی
در دهه اخیر، علم ژنتیک پیشرفت بسیاری در تحلیل ژنتیک گروه های قومی در کشورهای گوناگون داشته. خوشبختانه چندین پژوهش هم درباره ژنتیک مردم آذربایجان صورت گرفته.در این رشتو به این بحث کمترشناخته شده میپردازم.
پرسش بنیادین این است: آیا مردم آذربایجان تٌرک هستند؟ آیا آنان بازماندگان قبایل ترک اوغوزند یا از نظر ژنتیکی به سایر مردم ایران نزدیکند؟
دی.ان.ای موجود در هر یك از سلول هاى ما دربردارنده اطلاعاتى دقیق از نیاكان ما است. بنابراین، با تحلیل دی. ان. ای میتوان بسیاری از معماهای تاریخی را پاسخ گفت.
پیش از آغاز بحث، نیازمند دانستن چند موضوع مقدماتی درباره ژنتیک هستیم (برای سهولت کار این بخش را از منابع موجود فارسی عیناً نقل میکنم). همانطوری که در زیست شناسی خوانده اید، بدن انسان وهر موجود زنده ای از واحد های کوچکی به نام سلول تشکیل شده.
جنین انسان از تکثیر یک تخمک لقاح یافته از دوسلول جنسی نر و ماده بوجود می آید که در هسته آن دو کروموزوم تعیین کننده پسر یا دختر بودن نوزاد می باشد که نام این کروموزوم های جنسی Y وX می باشد. هر فردی که دارای کروموزوم Y که حامل ژن های پسر شدن می باشد پسر است. و. هر فردی که فاقد کروموزوم Y باشد دختر است. پس کروموزوم های جنسی پسر می شوند(X-Y) ودختر(X-X). یعنی Y فقط از پدر به پسر منتقل یا به ارث می رسد و دختر فاقد آن است. تغییر در ساختار کروموزوم و ژن ها را جهش می نامند که در طول زمان کروموزوم های X و Y دچار جهش می شوند.
که این جهش ها از والدین به فرزندان منتقل می شوند. دانشمندان این جهش های مختلف را در قالب هاپلوگروپ دسته بندی کرده اند و بعد از آزمایش و مطالعه افراد مختلف دریافتند که افراد معینی که خود را فلان قوم می نامند همه دارای هاپلوگروپ خاصی هستند یا یک هاپلوگروپ در بین آنان بیشتر است.
پس با بررسی هاپلوگروپ ها می توان زمان و مکان زندگی اجداد انسان ها وخویشاوندی آنها رامشخص کرد. هاپلوگروپ ها با حروف انگلیسی مانند A,B,C,D,F و.... دسته بندی می کنند. پژوهش های انجام شده بر ژنتیک ترکان اوغوز نشان می دهد که آنها دارای هاپلوگروپ Q هستند.
بنابراین، اگر اکثریت و یا تعداد زیادی از مردم آذربایجان این هاپلوگروپ را داشته باشند، می توان نتیجه گرفت که نیاکان پدری آنها تٌرک بودند. اما پژوهش های ژنتیک چیز دیگری را نشان می دهند.
مثلاً پژوهش پرفسور ویُلا از دانشگاه پاویای ایتالیا و همکارانش نشان می دهد که تنها حدود 4.5 درصد مردم آذربایجان دارای هاپلوگروپ Q هستند.
در واقع، نیای 4.5 درصد مردم آذربایجان به ترکها می رسد. استانی که بیشترین درصد ترکها را دارد، استان گلستان است.
در پژوهشی دیگر، لِوٌن یپیسکُپُسیان و همکارانش با بررسی DNA گرفته شده از جمعیت آذربایجانی، به این نتیجه می رسند که ژنتیک مردم آذربایجان قرابت بسیار اندکی با مردم آسیای میانه دارد و حاکمان ترک نتوانسته اند تاثیر ژنتیکی بزرگی از خود در جمعیت بومی آذربایجان برجای بگذارند.
درمطالعه دیگر توسط گروهی از متخصصین ژنتیک که به مقایسه هاپلوگروپ آذربایجانی ها و ترکمن می پردازد، داده ها و یافته ها نشان می دهند که آذری ها پیوندهای بسیار ضعیف ژنتیکی با ترکمن ها دارند.
سرانجام، مقاله فرجادیان و قادری نشان می دهد که ژنتیک آذری ها و کردها تفاوت معناداری با یکدیگر نشان نمی دهد.به گفته نویسندگان "آذری ها و کردها هر دو وابسته یک خزانه ژنتیکی هستند".
هم چنین، داده های این نویسندگان نشان میدهد که آذری هاهیچ ارتباط ژنتیکی با ترکان آسیای میانه ندارند.
در پایان، می توان نتیجه گیری کرد که پژوهش های ژنتیک در سالهای اخیر مهر تاییدی بر مطالعات تاریخی است که بر ترک زبان شدن تدریجی مردم آذربایجان در 600 تا 400 سال گذشته تاکید دارند اگرچه زبان مردم آذربایجان تغییر یافته، ژنتیک آنان همچنان با ژنتیک ترکهای مهاجر تفاوت معناداری دارد.
منابع مقاله ای را به ترتیب از اینجا ببینید👇👇
https://www.group-telegram.com/baadafrah.com/14950
ع. ششگلانی
در دهه اخیر، علم ژنتیک پیشرفت بسیاری در تحلیل ژنتیک گروه های قومی در کشورهای گوناگون داشته. خوشبختانه چندین پژوهش هم درباره ژنتیک مردم آذربایجان صورت گرفته.در این رشتو به این بحث کمترشناخته شده میپردازم.
پرسش بنیادین این است: آیا مردم آذربایجان تٌرک هستند؟ آیا آنان بازماندگان قبایل ترک اوغوزند یا از نظر ژنتیکی به سایر مردم ایران نزدیکند؟
دی.ان.ای موجود در هر یك از سلول هاى ما دربردارنده اطلاعاتى دقیق از نیاكان ما است. بنابراین، با تحلیل دی. ان. ای میتوان بسیاری از معماهای تاریخی را پاسخ گفت.
پیش از آغاز بحث، نیازمند دانستن چند موضوع مقدماتی درباره ژنتیک هستیم (برای سهولت کار این بخش را از منابع موجود فارسی عیناً نقل میکنم). همانطوری که در زیست شناسی خوانده اید، بدن انسان وهر موجود زنده ای از واحد های کوچکی به نام سلول تشکیل شده.
جنین انسان از تکثیر یک تخمک لقاح یافته از دوسلول جنسی نر و ماده بوجود می آید که در هسته آن دو کروموزوم تعیین کننده پسر یا دختر بودن نوزاد می باشد که نام این کروموزوم های جنسی Y وX می باشد. هر فردی که دارای کروموزوم Y که حامل ژن های پسر شدن می باشد پسر است. و. هر فردی که فاقد کروموزوم Y باشد دختر است. پس کروموزوم های جنسی پسر می شوند(X-Y) ودختر(X-X). یعنی Y فقط از پدر به پسر منتقل یا به ارث می رسد و دختر فاقد آن است. تغییر در ساختار کروموزوم و ژن ها را جهش می نامند که در طول زمان کروموزوم های X و Y دچار جهش می شوند.
که این جهش ها از والدین به فرزندان منتقل می شوند. دانشمندان این جهش های مختلف را در قالب هاپلوگروپ دسته بندی کرده اند و بعد از آزمایش و مطالعه افراد مختلف دریافتند که افراد معینی که خود را فلان قوم می نامند همه دارای هاپلوگروپ خاصی هستند یا یک هاپلوگروپ در بین آنان بیشتر است.
پس با بررسی هاپلوگروپ ها می توان زمان و مکان زندگی اجداد انسان ها وخویشاوندی آنها رامشخص کرد. هاپلوگروپ ها با حروف انگلیسی مانند A,B,C,D,F و.... دسته بندی می کنند. پژوهش های انجام شده بر ژنتیک ترکان اوغوز نشان می دهد که آنها دارای هاپلوگروپ Q هستند.
بنابراین، اگر اکثریت و یا تعداد زیادی از مردم آذربایجان این هاپلوگروپ را داشته باشند، می توان نتیجه گرفت که نیاکان پدری آنها تٌرک بودند. اما پژوهش های ژنتیک چیز دیگری را نشان می دهند.
مثلاً پژوهش پرفسور ویُلا از دانشگاه پاویای ایتالیا و همکارانش نشان می دهد که تنها حدود 4.5 درصد مردم آذربایجان دارای هاپلوگروپ Q هستند.
در واقع، نیای 4.5 درصد مردم آذربایجان به ترکها می رسد. استانی که بیشترین درصد ترکها را دارد، استان گلستان است.
در پژوهشی دیگر، لِوٌن یپیسکُپُسیان و همکارانش با بررسی DNA گرفته شده از جمعیت آذربایجانی، به این نتیجه می رسند که ژنتیک مردم آذربایجان قرابت بسیار اندکی با مردم آسیای میانه دارد و حاکمان ترک نتوانسته اند تاثیر ژنتیکی بزرگی از خود در جمعیت بومی آذربایجان برجای بگذارند.
درمطالعه دیگر توسط گروهی از متخصصین ژنتیک که به مقایسه هاپلوگروپ آذربایجانی ها و ترکمن می پردازد، داده ها و یافته ها نشان می دهند که آذری ها پیوندهای بسیار ضعیف ژنتیکی با ترکمن ها دارند.
سرانجام، مقاله فرجادیان و قادری نشان می دهد که ژنتیک آذری ها و کردها تفاوت معناداری با یکدیگر نشان نمی دهد.به گفته نویسندگان "آذری ها و کردها هر دو وابسته یک خزانه ژنتیکی هستند".
هم چنین، داده های این نویسندگان نشان میدهد که آذری هاهیچ ارتباط ژنتیکی با ترکان آسیای میانه ندارند.
در پایان، می توان نتیجه گیری کرد که پژوهش های ژنتیک در سالهای اخیر مهر تاییدی بر مطالعات تاریخی است که بر ترک زبان شدن تدریجی مردم آذربایجان در 600 تا 400 سال گذشته تاکید دارند اگرچه زبان مردم آذربایجان تغییر یافته، ژنتیک آنان همچنان با ژنتیک ترکهای مهاجر تفاوت معناداری دارد.
منابع مقاله ای را به ترتیب از اینجا ببینید👇👇
https://www.group-telegram.com/baadafrah.com/14950
Telegram
ع. ششگلانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فقط آذریها و روسها نیستند که الهام علیف را الهام گوتیوخ، مفعول مغبون یا اوبژنی پیداراس میدانند. دوکتور محمودعلی چهرگانی رهبر ۳۵میلیون تورک و لیدر گاموح رئیس الیار ماکویی و باقی گله پانتورک (اغلب پانها گاموح چی هستند) الهام را دیوس و قورومساخ میداند.
دیگه ما کی باشیم غیراین بگیم؟
@baadafrah
دیگه ما کی باشیم غیراین بگیم؟
@baadafrah
صالح نیک بخت بازی ناشیانه ای را شروع کرد
ع. ششگلانی
صالح نیک بخت وکیل دادگستری معروفی است که وکالت تعدادی از پرونده های جنجالی اقتصادی و سیاسی را بر عهده گرفته است.صالح نیک بخت روابط گرمی با مسیولین دادگاه ها و قضات داشته و از طریق روابط غیر رسمی و دوستانه کار پرونده های خود را پیش می برد. ارتباط نزدیک صالح نیک بخت با قاضی مرتضوی نمونه ای از این روابط بود.
در بین وکلای تهران معروف است زمانی که خبر فوت مادر قاضی مرتضوی مطرح شد صالح نیک بخت نخستین وکیلی بود که درگذشت مادر مرتضوی را ارسال فاکس تسلیت گفت و نیک بخت از این نوع روابط برای پیشبرد پرونده های خود استفاده می کنند.حتی وکلای مرتبط با نیک بخت از روابط وی با اشخاص ذی نفوذ امنیتی و سیاسی و اقتصادی هم خبر می دهند.اما اینها یک روی قصه مراودات نیک بخت است.
روی دیگر روابط نیک بخت به سوابق مارکسیستی وی باز می گردد.نیک بخت به عنوان یکی از اعضای چریک های فدایی در سال های ابتدایی انقلاب چهره ای شناخته شده بود. مدتی هم زندان را به اتهامات ارتباط با چریک ها و دیگر مارکسیست ها تجربه کرد و پس از توبهو پیوستن به صف توابین فعالیت خود را در قالب وکالت ادامه داد.در این روزها گویا نیک بخت به تنظیمات کارخانه ای خود یعنی مارکسیسم دوباره نزدیک شده و به دفاع از حزب دمکرات کردستان و تأسیس آن و قاضی محمد می پردازد.
در این شرایط که امثال نیک بخت با بهره گیری از روابط گسترده با محافل سیاسی و مافیای اقتصادی کشور مال و اموالی و نفوذی برای خود مهیا کرده است بر همه عاشقان ایران فرض است که مراقب بازی های نیک بخت باشند. البته هنوز مشخص نیست نیک بخت با تصمیم خود اقدام به دفاع ناشیانه از حزب دمکرات و قاضی محمد کرده یا اینکه بازی کثیفی است که توسط دیگران در درون دولت طراحی و نقش اجرایی آن به نیک بخت سپرده شده است؟
@baadafrah
ع. ششگلانی
صالح نیک بخت وکیل دادگستری معروفی است که وکالت تعدادی از پرونده های جنجالی اقتصادی و سیاسی را بر عهده گرفته است.صالح نیک بخت روابط گرمی با مسیولین دادگاه ها و قضات داشته و از طریق روابط غیر رسمی و دوستانه کار پرونده های خود را پیش می برد. ارتباط نزدیک صالح نیک بخت با قاضی مرتضوی نمونه ای از این روابط بود.
در بین وکلای تهران معروف است زمانی که خبر فوت مادر قاضی مرتضوی مطرح شد صالح نیک بخت نخستین وکیلی بود که درگذشت مادر مرتضوی را ارسال فاکس تسلیت گفت و نیک بخت از این نوع روابط برای پیشبرد پرونده های خود استفاده می کنند.حتی وکلای مرتبط با نیک بخت از روابط وی با اشخاص ذی نفوذ امنیتی و سیاسی و اقتصادی هم خبر می دهند.اما اینها یک روی قصه مراودات نیک بخت است.
روی دیگر روابط نیک بخت به سوابق مارکسیستی وی باز می گردد.نیک بخت به عنوان یکی از اعضای چریک های فدایی در سال های ابتدایی انقلاب چهره ای شناخته شده بود. مدتی هم زندان را به اتهامات ارتباط با چریک ها و دیگر مارکسیست ها تجربه کرد و پس از توبهو پیوستن به صف توابین فعالیت خود را در قالب وکالت ادامه داد.در این روزها گویا نیک بخت به تنظیمات کارخانه ای خود یعنی مارکسیسم دوباره نزدیک شده و به دفاع از حزب دمکرات کردستان و تأسیس آن و قاضی محمد می پردازد.
در این شرایط که امثال نیک بخت با بهره گیری از روابط گسترده با محافل سیاسی و مافیای اقتصادی کشور مال و اموالی و نفوذی برای خود مهیا کرده است بر همه عاشقان ایران فرض است که مراقب بازی های نیک بخت باشند. البته هنوز مشخص نیست نیک بخت با تصمیم خود اقدام به دفاع ناشیانه از حزب دمکرات و قاضی محمد کرده یا اینکه بازی کثیفی است که توسط دیگران در درون دولت طراحی و نقش اجرایی آن به نیک بخت سپرده شده است؟
@baadafrah
معمای امنیتی تراکتورسازی؛ بازی مافیا و مردم
✍یادداشتی از حساب فلات ایران X
بسیاری میپرسند که تراکتورسازی چگونه از هیچ سربرآورد و به هیولایی تبدیل شد که امروز میبینیم؟ این موضوع پیچیدگیهای فراوانی دارد، اما میتوان آن را به زبان ساده توضیح داد.
تبریز، شهری صنعتی و ثروتمند است. از دوران احمدینژاد، زمانی که فساد در اقتصاد و بوروکراسی ایران به شکلی ساختاری نهادینه شد، یک شبکه مافیایی تصمیم گرفت این ثروت را به چنگ آورد. این دوره، همزمان با موج خصوصیسازی مطابق با اصل ۴۴ قانون اساسی بود.
احتمالاً بسیاری از شما تصویر معروف محمدرضا زنوزی، ابربدهکار بانکی (ساکن ترکیه)، در کنار محمود احمدینژاد و علیرضا بیگی (استاندار وقت آذربایجان شرقی و شریک تجاری زنوزی) را به یاد دارید. شاید هم شنیده باشید که احمدینژاد هر سال یکبار به ترکیه سفر میکند. آیا دلیلش را میدانید؟
زنوزی، در روند خصوصیسازی، بسیاری از کارخانهها را با قیمتی ناچیز تصاحب کرد. کارگران را اخراج کرد، تجهیزات را فروخت، یا در بهترین حالت، کارخانهها را با حداقل فعالیت نگه داشت و حقوق کارگران را پرداخت نکرد. در همین حین، با دریافت وامهای کلان به نام این واحدهای صنعتی، سرمایه هنگفتی را به ترکیه و تاتارستان منتقل کرد.
اما تراکتورسازی چطور وارد این معادله شد؟ در سال ۱۳۸۸، همزمان با استانداری علیرضا بیگی، تیم تراکتورسازی به لیگ برتر راه یافت. بسیاری معتقدند این سازماندهی سیاسی، بیارتباط با رخدادهای جنبش سبز نبود. حتی محسن رضایی نیز در نقل قولی، این نظریه را تأیید کرده است. جالب آنکه، زمانی که بحث انتقال مالکیت این باشگاه از بنیاد تعاون سپاه به بخش خصوصی مطرح شد، تراکتورسازی بدون هیچ شفافیتی به زنوزی، شریک سردار بیگی، واگذار شد. یعنی از یک جیب به جیب دیگر رفت!
اما این انتقال، تنها یک معامله تجاری نبود؛ بلکه جنبهای دیگر نیز داشت: ایجاد یک سرگرمی مستمر برای مردم تبریز. چرا؟
در تمام دزدیهای بزرگ مافیایی، یک اصل همواره رعایت میشود: مردم باید سرگرم درگیریهای خود باشند تا غارتگران بتوانند منابع را چپاول کنند. تبریز، که روزگاری قطب صنعتی کشور بود، زیر چرخهای فساد بیگی-زنوزی و همدستانشان در نهادهای نظارتی، به ورطه نابودی کشیده شد. اما نتیجه چه شد؟
مردم، به جای پیگیری نابودی اقتصاد شهرشان، سرگرم حواشی تراکتورسازی شدند! آنها بیشتر نگران توهینها، درگیریهای فوتبالی و مسائل قومی بودند تا سرنوشت کارخانهها و سرمایههای غارتشدهشان.
این همان منطق گلهداری است. وقتی چند عضو گله به یک سو نگاه کنند، بقیه نیز به دنبال آنها خواهند رفت. دیگر کسی دزدیهای پشت پرده را نمیبیند. نهادهای امنیتی، قضایی و انتظامی، تمام توجه خود را به تنشهای ناشی از فوتبال معطوف میکنند، در حالی که دزدان اصلی، بانکها و سرمایههای شهر را خالی میکنند!
و این، تمام ماجرای تراکتورسازی است. پانترکها ابزار فساد هستند، هرجا فساد مالی باشد، پانترکیسم هم هست. گله ای که میتواند حواسها را پرت کند، تا دزدها، راحت غارت کنند.
@baadafrah
✍یادداشتی از حساب فلات ایران X
بسیاری میپرسند که تراکتورسازی چگونه از هیچ سربرآورد و به هیولایی تبدیل شد که امروز میبینیم؟ این موضوع پیچیدگیهای فراوانی دارد، اما میتوان آن را به زبان ساده توضیح داد.
تبریز، شهری صنعتی و ثروتمند است. از دوران احمدینژاد، زمانی که فساد در اقتصاد و بوروکراسی ایران به شکلی ساختاری نهادینه شد، یک شبکه مافیایی تصمیم گرفت این ثروت را به چنگ آورد. این دوره، همزمان با موج خصوصیسازی مطابق با اصل ۴۴ قانون اساسی بود.
احتمالاً بسیاری از شما تصویر معروف محمدرضا زنوزی، ابربدهکار بانکی (ساکن ترکیه)، در کنار محمود احمدینژاد و علیرضا بیگی (استاندار وقت آذربایجان شرقی و شریک تجاری زنوزی) را به یاد دارید. شاید هم شنیده باشید که احمدینژاد هر سال یکبار به ترکیه سفر میکند. آیا دلیلش را میدانید؟
زنوزی، در روند خصوصیسازی، بسیاری از کارخانهها را با قیمتی ناچیز تصاحب کرد. کارگران را اخراج کرد، تجهیزات را فروخت، یا در بهترین حالت، کارخانهها را با حداقل فعالیت نگه داشت و حقوق کارگران را پرداخت نکرد. در همین حین، با دریافت وامهای کلان به نام این واحدهای صنعتی، سرمایه هنگفتی را به ترکیه و تاتارستان منتقل کرد.
اما تراکتورسازی چطور وارد این معادله شد؟ در سال ۱۳۸۸، همزمان با استانداری علیرضا بیگی، تیم تراکتورسازی به لیگ برتر راه یافت. بسیاری معتقدند این سازماندهی سیاسی، بیارتباط با رخدادهای جنبش سبز نبود. حتی محسن رضایی نیز در نقل قولی، این نظریه را تأیید کرده است. جالب آنکه، زمانی که بحث انتقال مالکیت این باشگاه از بنیاد تعاون سپاه به بخش خصوصی مطرح شد، تراکتورسازی بدون هیچ شفافیتی به زنوزی، شریک سردار بیگی، واگذار شد. یعنی از یک جیب به جیب دیگر رفت!
اما این انتقال، تنها یک معامله تجاری نبود؛ بلکه جنبهای دیگر نیز داشت: ایجاد یک سرگرمی مستمر برای مردم تبریز. چرا؟
در تمام دزدیهای بزرگ مافیایی، یک اصل همواره رعایت میشود: مردم باید سرگرم درگیریهای خود باشند تا غارتگران بتوانند منابع را چپاول کنند. تبریز، که روزگاری قطب صنعتی کشور بود، زیر چرخهای فساد بیگی-زنوزی و همدستانشان در نهادهای نظارتی، به ورطه نابودی کشیده شد. اما نتیجه چه شد؟
مردم، به جای پیگیری نابودی اقتصاد شهرشان، سرگرم حواشی تراکتورسازی شدند! آنها بیشتر نگران توهینها، درگیریهای فوتبالی و مسائل قومی بودند تا سرنوشت کارخانهها و سرمایههای غارتشدهشان.
این همان منطق گلهداری است. وقتی چند عضو گله به یک سو نگاه کنند، بقیه نیز به دنبال آنها خواهند رفت. دیگر کسی دزدیهای پشت پرده را نمیبیند. نهادهای امنیتی، قضایی و انتظامی، تمام توجه خود را به تنشهای ناشی از فوتبال معطوف میکنند، در حالی که دزدان اصلی، بانکها و سرمایههای شهر را خالی میکنند!
و این، تمام ماجرای تراکتورسازی است. پانترکها ابزار فساد هستند، هرجا فساد مالی باشد، پانترکیسم هم هست. گله ای که میتواند حواسها را پرت کند، تا دزدها، راحت غارت کنند.
@baadafrah
الهام علی اف، ابوذر ابراهیمی ترکمان را به عنوان سفیر ایران در باکو انتخاب کرد
ابوذر ابراهیمی ترکمان پیش از این به عنوان رییس سازمان ارتباطات اسلامی خدمت کرده و فعلا سفیر ایران در بوسنی است. ترکمان بخشی از لابی رژیم باکو در ایران است و انتخاب او به عنوان سفیر به معنای نابود منافع ملی ایران در قفقاز جنوبی است.
https://www.group-telegram.com/baadafrah.com
ابوذر ابراهیمی ترکمان پیش از این به عنوان رییس سازمان ارتباطات اسلامی خدمت کرده و فعلا سفیر ایران در بوسنی است. ترکمان بخشی از لابی رژیم باکو در ایران است و انتخاب او به عنوان سفیر به معنای نابود منافع ملی ایران در قفقاز جنوبی است.
https://www.group-telegram.com/baadafrah.com
📍در خدمت و خیانت وزارتخارجه و سفارت ایران به منافع ملی/ ابراهیمی ترکمان را چه کسی به ما تحمیل میکند؟
ممکن است این تیتر عجیب برای برخی سؤال شده باشد و بپرسند چرا تیتر زدیم «علیاف سفیر ایران را انتخاب کرده است».
باید گفت که ابراهیمی ترکمان از نزدیکان و دوستان آقای «اجاقنژاد» است که همگی میدانیم همسری غیرایرانی دارد و بخش مهمی از لابی علیاف در جمهوری اسلامی به شمار میرود. بخشی از کسبوکار و زندگی او نیز در باکو گرو مانده است. از سوی دیگر، ابراهیمی ترکمان همین حالا سفیر ج.ا در بوسنی است؛ بنابراین لازم بود به تهران فراخوانده شود و سپس مراحل اعزام وی به باکو اجرا شود.
این در حالی است که از دو سال پیش «دمیرچی» بهعنوان سفیر در باکو انتخاب شده بود، اما علیاف او را قبول نکرد. با تنش اخیر و احضارهای صورتگرفته نیز چشمانداز پذیرش او نیست. بنابراین باید پرسید آیا هیچ دیپلمات بیکاری در جمهوری اسلامی، بهجز ابراهیمی ترکمان، وجود نداشت که بهعنوان سفیر انتخاب شود؟ یا علیاف پس از دو سال نپذیرفتن سفیر ایران، مهره خودش را از طریق کمپانی خیانت، یا همان لابی باکو، به جمهوری اسلامی تحمیل کرده است؟
بیشک اگر احد قضایی، پاکآیین و افشار سلیمانی بازنشسته نشده بودند، انتخاب علیاف یکی از آنها بود. اما ابوذر ابراهیمی اصولاً در استخدام سازمان ارتباطات اسلامی است و دیپلمات به شمار نمیرود. سفیر شدن او در بوسنی که اهمیت زیادی برای ما ندارد، شاید به چشم نیاید؛ اما فرستادن کسی که در افواه عمومی به ترجیح منافع ملی بیگانگان، ازجمله ترکیه و باکو، به منافع ایران شهرت دارد، مثل همیشه یک خودکشی محسوب میشود.
در نتیجه، مسئولیت هر نوع خیانت به مصالح عالیه و امنیت ملی توسط ترکمان و لابی باکو، متوجه وزیر خارجه و رئیس اداره مربوطه در وزارت خارجه خواهد بود.
https://www.group-telegram.com/baadafrah.com/14958
ممکن است این تیتر عجیب برای برخی سؤال شده باشد و بپرسند چرا تیتر زدیم «علیاف سفیر ایران را انتخاب کرده است».
باید گفت که ابراهیمی ترکمان از نزدیکان و دوستان آقای «اجاقنژاد» است که همگی میدانیم همسری غیرایرانی دارد و بخش مهمی از لابی علیاف در جمهوری اسلامی به شمار میرود. بخشی از کسبوکار و زندگی او نیز در باکو گرو مانده است. از سوی دیگر، ابراهیمی ترکمان همین حالا سفیر ج.ا در بوسنی است؛ بنابراین لازم بود به تهران فراخوانده شود و سپس مراحل اعزام وی به باکو اجرا شود.
این در حالی است که از دو سال پیش «دمیرچی» بهعنوان سفیر در باکو انتخاب شده بود، اما علیاف او را قبول نکرد. با تنش اخیر و احضارهای صورتگرفته نیز چشمانداز پذیرش او نیست. بنابراین باید پرسید آیا هیچ دیپلمات بیکاری در جمهوری اسلامی، بهجز ابراهیمی ترکمان، وجود نداشت که بهعنوان سفیر انتخاب شود؟ یا علیاف پس از دو سال نپذیرفتن سفیر ایران، مهره خودش را از طریق کمپانی خیانت، یا همان لابی باکو، به جمهوری اسلامی تحمیل کرده است؟
بیشک اگر احد قضایی، پاکآیین و افشار سلیمانی بازنشسته نشده بودند، انتخاب علیاف یکی از آنها بود. اما ابوذر ابراهیمی اصولاً در استخدام سازمان ارتباطات اسلامی است و دیپلمات به شمار نمیرود. سفیر شدن او در بوسنی که اهمیت زیادی برای ما ندارد، شاید به چشم نیاید؛ اما فرستادن کسی که در افواه عمومی به ترجیح منافع ملی بیگانگان، ازجمله ترکیه و باکو، به منافع ایران شهرت دارد، مثل همیشه یک خودکشی محسوب میشود.
در نتیجه، مسئولیت هر نوع خیانت به مصالح عالیه و امنیت ملی توسط ترکمان و لابی باکو، متوجه وزیر خارجه و رئیس اداره مربوطه در وزارت خارجه خواهد بود.
https://www.group-telegram.com/baadafrah.com/14958
Telegram
ع. ششگلانی
الهام علی اف، ابوذر ابراهیمی ترکمان را به عنوان سفیر ایران در باکو انتخاب کرد
ابوذر ابراهیمی ترکمان پیش از این به عنوان رییس سازمان ارتباطات اسلامی خدمت کرده و فعلا سفیر ایران در بوسنی است. ترکمان بخشی از لابی رژیم باکو در ایران است و انتخاب او به عنوان…
ابوذر ابراهیمی ترکمان پیش از این به عنوان رییس سازمان ارتباطات اسلامی خدمت کرده و فعلا سفیر ایران در بوسنی است. ترکمان بخشی از لابی رژیم باکو در ایران است و انتخاب او به عنوان…