group-telegram.com/denkerfahr/10217
Last Update:
به نام خدا
در گروهی تلگرامی بحثی شد که واژهٔ noumen غلط است و باید نوشت noumenon و آن noumen (که در آلمانی و مثلاً متون کانتی در حالت تسمی صفت با حرف بزرگ نوشته میشود) در هیچ متن فلسفی اصیلی به کار نرفته است و در پانوشتها و واژهنامههای آخر کتابها نباید به این صورت ضبط شود. (در این باره شخصاً تحقیق نکرده ام).
به نظر میرسد در خصوص این واژه این حرف درست باشد اما کاربرد phenomen (آلمانی Phänomen) که همین ساخت را دارد کاملاً مرسوم است گرچه phenomenon نیز نوشته میشود.
اما نکته این است که در یونانی سه جنسیت برای واژگان وجود دارد: مذکر، مؤنث و خنثی. پسوند وجه وصفی مجهول-ناگذر در یونانی در حالت خنثی (که بیشتر برای تسمی صفت یعنی کاربرد صفت به جای اسم رایج است) μενον است و حذف ον آخر از آن مانند این است که به جای گوینده بگوییم گویند که برای آشنایان به زبان غلط فاحش است اما ممکن است برای یک بیگانه چندان تفاوتی نکند.
از این گذشته چنانکه پیشتر طرح کرده ام ترجمهٔ وجه وصفی ناگذر یونانی مشکل است.
البته این ساخت وجه وصفی با μενον گاهی درست معنی مفعولی دارد و مقابل اسم فاعل (وجه وصفی معلوم) قرار میگیرد چنانکه مثلاً در اوایل کتاب سیاست ارسطو در وصف سیاستمدار (از قول خامان فلسفهٔ سیاسی) آمده است:
κατὰ μέρος ἄρχων καὶ ἀρχόμενος
طبق نوبت، حاکم است و محکوم (یا تحت حکومت).
ترجمهٔ مرحوم عنایت: به تناوب فرمانروا و فرمانبردار میشود.
به هر حال نکته در صیغهٔ ناگذر این ساخت است که معنیکردنش گاه مشکل میشود زیرا نوعی حالت فاعلی خاصی را القا میکند در عین اینکه اسم فاعل نیست. از اینجاست که هیدگر در توصیف فاینُمِنُن در بند ٧ وجود و زمان نوشته است:
Verbum φαίνεσθαι, das bedeutet: sich zeigen; φαινόμενον besagt daher: das, was sich zeigt, das Sichzeigende, das Offenbare
«فعل φαίνεσθαι [فاینِسثای که مصدر مجهول-ناگذر است] خود را نشان دادن [یا آشکار ساختن] معنی میدهد پس φαινόμενον بیانگر آنچه خود را نشان میدهد [یا آشکار میسازد]، خودنشانده [یا خودآشکارساز]، مکشوف است».
اینجا هیدگر از معنی فاینُمِنُن در حالت وجه وصفی ناگذر برای بیان نظر خودش بهره برده است.
معانی فعل φαίνω در یونانی اینهاست:
١) در حالت گذرا:
موجب آشکاری شدن، به نور آوردن، نشان دادن چیزی، مکشوف ساختن، نیز معلوم ساختن
٢) در حالت ناگذرای مطلق
درخشیدن فینفسه، نور دادن
٣) در حالت ناگذرامجهول
آشکار شدن، درخشیدن لنفسه
به ظهور رسیدن، به دنیا آمدن (پدید آمدن؟) مثلا در مصرع ٩٧۴ ایدیپوس در کلنس سرودهٔ سفکل:
εἰ δ’ αὖ φανεὶς δύστηνος, ὡς ἐγὼ 'φάνην
اما اگر بداقبال پدیدآمدهبوده باشی چنانکه من پدید آمده بودم.
(از دقت ترجمه مطمئن نیستم، φανεὶς وجه وصفی مجهول گذشته و ἐφάνην اولشخص گذشته است)
پدیدار شدن به معنی وقوع یافتن مثلاً در این عبارت ایلیاد (٢، ۱۲۲):
τέλος δ’ οὔ πώ τι πέφανται
هنوز پایانی برایش پدیدار نشده است (یعنی پایانی ندارد).
BY تجربهٔ تفکر
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/denkerfahr/10217