Telegram Group Search
Tech bros are turning the world ugly.
سخنان پیش رو از کیست؟ «من تنها مسئول شیعیان ایران هستم ولی ایران چون تنها دولت شیعهٔ جهان است، شیعیان جهان، ایران را سخنگوی خود می‌دانند.»
Anonymous Quiz
29%
علی خامنه‌ای
71%
محمدرضا پهلوی
Happy 100th birthday to Gilles Deleuze.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«تفنگ بدون اندام» در قسمت ۲۳‌ام شب‌های برره

در سکانسی به یاد ماندنی شیرفرهاد که دوره آموزشی سربازی خود را می‌گذراند در حال باز و سرهم کردن اسلحه خود پیش مافوقش است که نتیجه آن همانیست که در ویدئو ضمیمیه شده می‌بینید.
این از درخشان‌ترین نمونه‌های مفهوم Body without Organs دلوزیست که در آن ما با تفنگی که Becoming-Samavar است مواجه‌ایم که با گریز از هر نوع ساختار ثابت‌شده و هویت‌بخشی در تلاش برای ایجاد ارتباطات ریزوماتیک با دیگر بخش‌های تفنگ و در نتیجه «شدن»‌های نوین و متفاوت است. از دیدگاه دلوز ‌‌‌BwO یک نوع قلمروزدایی رادیکال است که لازمه آن آزمایش و تجربه کسب کردن با «شدن‌»های گوناگون و بهره جستن از پتانسیل‌های امر Virtual یک پیکره است.

به قول اسپینوزا:
We don't even know what a gun is capable of.
Special shout out to my favorite Deleuze scholars: Keith Ansell-Pearson and Brian Massumi.
شخصیت Crazy Dave از سری بازی‌های Plants vs. Zombies به مثابه سوژه شیزوفرنیک انقلابی دلوزی.
“İktidar hayatı hedef aldığında hayat iktidara direniş olur.”
― Gilles Deleuze

«هنگامی که قدرت، زندگی را هدف قرار می‌دهد، زندگی تبدیل به مبارزه با قدرت می‌شود.»
-ترجمه از خودم
«هنگامی که میاسو(1) درباره جهان به خودی خود (شی فی النفسه) می‌نویسد، او به «بیرون بزرگ» یا «بیرون مطلق» اشاره می‌کند؛ جهانی که «چه درباره‌اش بیاندیشیم و چه نه» وجود دارد و اندیشه با حسِ وجود داشتن در قلمروهای بیگانه یا این حسِ درست که «گویا به کلی به جای دیگری تعلق داریم»، در آن به کاوش می‌پردازد.
دقیقا همین «بیرون» است که شوپنهاور را هنگام نوشتن درباره «اراده به خودی خود» مشغول نگه می‌دارد. با این که در اینجا شوپنهاور بسیار وام‌دار کانت است اما همان طور که تکر(2) مطرح می‌کند، «درون‌ماندگاری عجیب نومن» شوپنهاور است که اراده معطوف به زندگی را به دنیای پدیدارها پیوند می‌زند چرا که پدیدارها چیزی جز عینیت‌یابی اراده (که بی‌تفاوت و غیرقابل دسترس است) در فضا و مکان نیستند.

لاوکرفت، همچو شوپنهاور، از بدن شروع می‌کند و هسته یا ردی از اراده معطوف به زندگی را درون موجودات زنده می‌یابد. لاوکرفت به تدریج و هم‌زمان با گسترش داستان‌هایش، فضایی گسترده‌تر و مقیاسی عظیم‌تر را می‌جوید و توجه خود را از اجسادی که قربانی مرده‌خواری شده‌اند به سوی نور مرده و لاشه‌وار ستارگانی که مدت‌ها پیش خاموش شده‌اند و سیاهی استوکس‌وار فضا برمی‌گرداند. اما لاوکرفت اینجا [برخلاف شوپنهاور] نه رستگاری می‌یابد و نه غایتی متعال، چه برسد در آن اجساد نیمه‌جویده شده. شخصیت‌های داستان‌های لاوکرفت معمولا این اجازه را پیدا می‌کنند که برای لحظاتی نگاهی گذرا به اشیا، فراسوی نقابی که معمولا ادراک انسانی را محدود می‌کنند، بیاندازد. اما نتیجه به جای این که منجر به روشن‌گری شود به جنون و فاجعه منتهی می‌شود و تصویری مخوف از کیهانی که به طرز وحشتناکی نسبت به شکوفایی انسان بی‌تفاوت است نصیب ما می‌گردد. چه واقعیت نفرت‌انگیزی!

-Newell, Jonathan. A Century of Weird Fiction, 1832-1937: Disgust, Metaphysics and the Aesthetics of Cosmic Horror (Horror Studies) (pp. 207-208). University of Wales Press. Kindle Edition.
ترجمه خودم.

۱- Quentin Meillassoux
۲-Eugene Thacker
2025/02/04 16:16:48
Back to Top
HTML Embed Code: