group-telegram.com/cheshmocheragh/4895
Last Update:
آوردهاند که جماعتی از بوزنگان* در کوهی بودند. چون شاهِ سیارگان* به افقِ مغربی خرامید و جمالِ جهانآرای را به نقابِ ظَلام* بپوشانید، سپاهِ زنگ به غیبتِ او بر لشکرِ روم چیره گشت و شبی چون کارِ عاصی روزِ محشر درآمد. باد شمال، عنانگشاده و رکابگرانکرده، بر بوزنگان شبیخون آورد. بیچارگان از سرما رنجور شدند. پناهی میجستند؛ ناگاه یَراعهای* دیدند در طرفی افگنده؛ گمان بردند که آتش است؛ هیزم بر آن نهادند و میدمیدند. برابرِ ایشان مرغی بود، بر درخت بانگ میکرد که: آن آتش نیست. البته بدو التفات نمینمودند. در این میان، مردی آنجا رسید؛ مرغ را گفت: رنج مبر که به گفتارِ تو یار* نباشند و تو رنجور گردی، و در تو تقویم* و تهذیبِ* چنین کسان سعی پیوستن* همچنان است که کسی شمشیر بر سنگ آزماید و شکَر در زیر آب پنهان کند. مرغ سخنِ وی نشنود و از درخت فروآمد تا بوزنگان را حدیثِ یَراعه بهتر معلوم کند؛ بگرفتند و سرش جدا کردند.
بوزنگان: جمع بوزنه بهمعنی میمون
شاهِ سیارگان: خورشید
ظَلام: تاریکی
عاصی: گناهکار
یَراعه: کرم شبتاب
یار: موافق، سازگار
تقویم: به راهِ راست آوردن
تهذیب: عیبهای کسی را برطرف کردن؛ تأدیب
سعی پیوستن: تلاش کردن
برگرفته از: کلیله و دمنه، بهکوشش خلیل خطیبرهبر، تهران: نشر مهتاب، چاپ ششم، ۱۳۸۲، ص ۸۸.
🖋 دکتر #خلیل_خطیب_رهبر (۲ مهر ۱۳۰۲ ـ ۱۶ بهمن ۱۳۹۳)، ادیب و پژوهشگر
#حکایت
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
https://www.group-telegram.com/tw/cheshmocheragh.com
BY چشموچراغ
Share with your friend now:
group-telegram.com/cheshmocheragh/4895