میدونی چیه؟
بعضی وقتا دلتنگی برای شخص نیست...
برای تصوری قشنگی که ازش داشتیمه
برای خندههاییه که باهم داشتیمه
برای حس خوبی که ازش میگرفتیمه
برای محبتی که دوست داشتیم بهش داشته باشیمه
برای شببیداریا و اشتیاق شنیدن حرفاییه که باهم داشتیمه
برای شخصیتی که تو ذهنمون ازش ساخته بودیمه
و برای خیلی چیزای دیگه که فقط تو ذهنت وجود داشته و در واقعیت اوضاع خیلی متفاوتتره!
وگرنه حتی اگه اون ارتباط برگرده و مجدد تکرار بشه، دیگه برات دلچسب نیست.
کافیه یک قدم بیای عقبتر، از زاویهی بازتری به مسأله نگاه کنی و علاوهبراین از یک فرد عاقلتر از خودت کمک بگیری
اون وقته که میفهمی چیشده
میفهمی توی این داستان چه آسیبهایی بهت وارد شده
میفهمی چجور روانت دستکاری شده
میفهمی چجور آروم آروم روحت آزرده شده
اما انقدر غرق بودی که سیگنالهای خطر رو دریافت نکردی و حواست به هیچکدومشون نبوده
به قول دوستم
یه سری زخمها خوب میشن، اما همیشه جاشون روی قلبت میمونه.
دوشواری نداریم، جات بمونه زخم عزیز من:)
بعضی وقتا دلتنگی برای شخص نیست...
برای تصوری قشنگی که ازش داشتیمه
برای خندههاییه که باهم داشتیمه
برای حس خوبی که ازش میگرفتیمه
برای محبتی که دوست داشتیم بهش داشته باشیمه
برای شببیداریا و اشتیاق شنیدن حرفاییه که باهم داشتیمه
برای شخصیتی که تو ذهنمون ازش ساخته بودیمه
و برای خیلی چیزای دیگه که فقط تو ذهنت وجود داشته و در واقعیت اوضاع خیلی متفاوتتره!
وگرنه حتی اگه اون ارتباط برگرده و مجدد تکرار بشه، دیگه برات دلچسب نیست.
کافیه یک قدم بیای عقبتر، از زاویهی بازتری به مسأله نگاه کنی و علاوهبراین از یک فرد عاقلتر از خودت کمک بگیری
اون وقته که میفهمی چیشده
میفهمی توی این داستان چه آسیبهایی بهت وارد شده
میفهمی چجور روانت دستکاری شده
میفهمی چجور آروم آروم روحت آزرده شده
اما انقدر غرق بودی که سیگنالهای خطر رو دریافت نکردی و حواست به هیچکدومشون نبوده
به قول دوستم
یه سری زخمها خوب میشن، اما همیشه جاشون روی قلبت میمونه.
دوشواری نداریم، جات بمونه زخم عزیز من:)
"همه در حال یه میوهان ما درمورد سه میوهایم"
جمله قصار خواهرزادهام وقتی تو مهمونی همه دوتا میوه برداشتن و خودش سه تا.
جمله قصار خواهرزادهام وقتی تو مهمونی همه دوتا میوه برداشتن و خودش سه تا.
درهمتنیده
میدونی چیه؟ بعضی وقتا دلتنگی برای شخص نیست... برای تصوری قشنگی که ازش داشتیمه برای خندههاییه که باهم داشتیمه برای حس خوبی که ازش میگرفتیمه برای محبتی که دوست داشتیم بهش داشته باشیمه برای شببیداریا و اشتیاق شنیدن حرفاییه که باهم داشتیمه برای شخصیتی که…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
امروز قرار بود مهمون برام برسه از یه شهر دیگه
صبح زود بیدار شدم، اتاقم رو مرتب کردم، خونه رو تمیز کردم، میوههارو چیدم، چایی دم کردم و منتظر شدم تا زنگ بزنه برم دم در استقبالش
کی میشه یه روزم شما مهمون خونه ما باشی و برای اومدنت ذوق داشته باشم ای مسافر هزار ساله...
تولدت مبارک آقای من
صبح زود بیدار شدم، اتاقم رو مرتب کردم، خونه رو تمیز کردم، میوههارو چیدم، چایی دم کردم و منتظر شدم تا زنگ بزنه برم دم در استقبالش
کی میشه یه روزم شما مهمون خونه ما باشی و برای اومدنت ذوق داشته باشم ای مسافر هزار ساله...
تولدت مبارک آقای من
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما که رفاقت با خیلیا رو امتحان کردیم. نوبتی هم باشه نوبت شماست...
مطمئناً دست خالی از این رفاقت برنمیگردیم:)
مطمئناً دست خالی از این رفاقت برنمیگردیم:)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این پست من رو یاد صحبتهای حاج آقا رمضانی انداخت...
کاپ بیشعورترین آدم رو فرو میکنم به ماتحت اونی که وقتی میبینه یکی خوابه تُن صداش رو پایین نمیاره و بلندبلند به حرفزدنش ادامه میده!
#ترینها
#ترینها
میگفت اگه از زحمات پرسنلت قدردانی نمیکنی که پررو نشن، اونا هم با اینترنت شرکت دنبال شغل جدید میگردن