Telegram Group & Telegram Channel
▪️نامه پانزدهم

بانوی من!
دیروز عصر که دیدم رنجیده و بر افروخته درباره ی ارزشهای انقلاب با دوستی سخن می گویی ؛ اما رنجیدگی و بر افروختگی را به بیان خود منتقل نمی کنی ، شلاقی و درد آور، زهر آلود و زخم زننده سخن نمی گویی، و نمی کوشی که به دلیل به خشم آمدنت، او را به خشم بیاوری، احساس کردم که چه تفاوت عظیمی میان شیوه های ما - تو و من - در ارسال پیام های شفاهی و طرح مسائل سیاسی و اجتماعی در مباحثات روزمره وجود دارد.

در روزگار ما که بسیاری از مردان صاحب سواد و اکثر زنان به هنگام هنگام بحث، گرفتار عدم تعادل می شوند، فریاد می کشند، دشنام می دهند، متل می گویند، تهمت می زنند، دروغ می بافند، شایعه می سازند، و جملگی ارزشهای اخلاقی و انسانی، و حتی علل یک گفت و گوی سیاسی و اجتماعی را زیر پاهای هیجان زدگی غیر عادلانه ی خود له می کنند، و هدفی برایشان نمی ماند جز مغلوب کردن و خرد کردن بی رحمانه و لحظه ای حریف، چقدر خوب بود اگر زنانی با خلق و خوی اجتماعی آرام، وارد میدان سیاست می شدند و به خاطر مسائلی که در آرامش و وقار مدافع آنها هستند، رسماً و جداً به مبارزه می پرداختند. چقدر خوب بود.
در زمانه ی ما - و شاید هر زمانه ای پس از این - چه زیبا و پرشکوه است که زنان و دختران ما، معقول و منطقی، نه هیجان زده ، نا منصف و شایعه سازانه، در متن سیاست باشند: معتقدانه، نه مقلدانه؛ واقعی، نه نمایشی؛ صمیمانه، نه متظاهرانه؛ و به خاطر آینده ی همه ی بچه ها، نه به خاطر خود نمایی و به علت خودخواهی.

باور کن بانوی من!
ما تا زمانی که یک نهضت سیاسی جدی و عظیم زنان با ایمان نداشته باشیم، نهضتی شریف و مؤ منانه - محصول انتخاب و تفکر آزاد - گمان نمی برم که بتوانیم به درستی معتقداتمان و آرمان هایمان را به درستی و به تمامی ، حتی بشناسیم...
وقتی تو از مسائل سیاسی حرف می زنی، آنقدر متین و صبورانه، دیده ام که بد دهان ترین مخالفان نیز شرمنده می شوند.
به یادم هست که چندی پیش، سه شنبه ای بود که تو از این نبرد بزرگ تاریخی و مردان دلاوری که می جنگند دفاع می کردی - آنقدر باوقار و خالصانه - که مخاطب تو، ناگهان خلع سلاح شد، و وامانده گفت: من منکر شهامت، شجاعت و خلوص این بچه ها که نیستم...من فقط می گویم...

بانوی من!
زمانی زیباتر و مناسب تر از این، برای ورود به میدان سیاست وجود ندارد. آستین هایت را بالا بزن و با همان قدرت بیانی که شاگردان کلاسهایت را به سکوت و احترام می کشانی ، از جانب بخشی از زنان دردمند جامعه ی خود سخن بگو!
البته از نظر من، این ابداً مهم نیست که در کدام جبهه حضور داشته باشی؛ مهم حضور است و بس. و گمان هم نمی برم آن کس که خوب می جنگد بتواند در جبهه ی بد، خوب بجنگد.
قاعدتاً باید حقی وجود داشته باشد تا تو بتوانی به خاطر آن، تا پای جان، با قدرت و ایمان بجنگی...

بانو!
آیا وصیت نامه آلنی برای مارال را که در کتاب #آتش_بدون_دود آمده خوانده ای؟ من اما اگر نتوانستم آلنی اوجایِ دلاور باشم آرزومند آنم که تو همچون مارال در قلب یک جهاد سیاسی بزرگ، حضوری مؤ ثر داشته باشی. این حضور، در سرنوشت فرزندان ما و فرزندانِ فرزندان ما اثری عمیق و تعیین کننده خواهد داشت...
عصر ما عصری ست که عاشق ترین مردم، عاشقانه ترین آوازهایشان را در سنگر سیاست می خوانند...
عصر ما عصر زیبایی ست که بچه های هنوز راه نیفتاده ی زبان باز نکرده، بر دوش و از دوش پدرانشان به جهان خروشان سیاست نگاه می کنند، و از همانجاست که ناگزیر باید راه آینده شان را ببینند و انتخاب کنند...
در چنین عصری که کودکان و عاشقان، خواه ناخواه، در میدان سیاست اند، اگر زنان با ایمان و متقی دست بالا نکنند، چه بسا که کودکان و عاشقان به تسلیمی سوک انجام، سُرانده شوند...
در این باره بیندیش!

👤 #نادر_ابراهیمی
📚 #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم

join us | شهر کتاب
@bookcity5



group-telegram.com/bookcity5/6639
Create:
Last Update:

▪️نامه پانزدهم

بانوی من!
دیروز عصر که دیدم رنجیده و بر افروخته درباره ی ارزشهای انقلاب با دوستی سخن می گویی ؛ اما رنجیدگی و بر افروختگی را به بیان خود منتقل نمی کنی ، شلاقی و درد آور، زهر آلود و زخم زننده سخن نمی گویی، و نمی کوشی که به دلیل به خشم آمدنت، او را به خشم بیاوری، احساس کردم که چه تفاوت عظیمی میان شیوه های ما - تو و من - در ارسال پیام های شفاهی و طرح مسائل سیاسی و اجتماعی در مباحثات روزمره وجود دارد.

در روزگار ما که بسیاری از مردان صاحب سواد و اکثر زنان به هنگام هنگام بحث، گرفتار عدم تعادل می شوند، فریاد می کشند، دشنام می دهند، متل می گویند، تهمت می زنند، دروغ می بافند، شایعه می سازند، و جملگی ارزشهای اخلاقی و انسانی، و حتی علل یک گفت و گوی سیاسی و اجتماعی را زیر پاهای هیجان زدگی غیر عادلانه ی خود له می کنند، و هدفی برایشان نمی ماند جز مغلوب کردن و خرد کردن بی رحمانه و لحظه ای حریف، چقدر خوب بود اگر زنانی با خلق و خوی اجتماعی آرام، وارد میدان سیاست می شدند و به خاطر مسائلی که در آرامش و وقار مدافع آنها هستند، رسماً و جداً به مبارزه می پرداختند. چقدر خوب بود.
در زمانه ی ما - و شاید هر زمانه ای پس از این - چه زیبا و پرشکوه است که زنان و دختران ما، معقول و منطقی، نه هیجان زده ، نا منصف و شایعه سازانه، در متن سیاست باشند: معتقدانه، نه مقلدانه؛ واقعی، نه نمایشی؛ صمیمانه، نه متظاهرانه؛ و به خاطر آینده ی همه ی بچه ها، نه به خاطر خود نمایی و به علت خودخواهی.

باور کن بانوی من!
ما تا زمانی که یک نهضت سیاسی جدی و عظیم زنان با ایمان نداشته باشیم، نهضتی شریف و مؤ منانه - محصول انتخاب و تفکر آزاد - گمان نمی برم که بتوانیم به درستی معتقداتمان و آرمان هایمان را به درستی و به تمامی ، حتی بشناسیم...
وقتی تو از مسائل سیاسی حرف می زنی، آنقدر متین و صبورانه، دیده ام که بد دهان ترین مخالفان نیز شرمنده می شوند.
به یادم هست که چندی پیش، سه شنبه ای بود که تو از این نبرد بزرگ تاریخی و مردان دلاوری که می جنگند دفاع می کردی - آنقدر باوقار و خالصانه - که مخاطب تو، ناگهان خلع سلاح شد، و وامانده گفت: من منکر شهامت، شجاعت و خلوص این بچه ها که نیستم...من فقط می گویم...

بانوی من!
زمانی زیباتر و مناسب تر از این، برای ورود به میدان سیاست وجود ندارد. آستین هایت را بالا بزن و با همان قدرت بیانی که شاگردان کلاسهایت را به سکوت و احترام می کشانی ، از جانب بخشی از زنان دردمند جامعه ی خود سخن بگو!
البته از نظر من، این ابداً مهم نیست که در کدام جبهه حضور داشته باشی؛ مهم حضور است و بس. و گمان هم نمی برم آن کس که خوب می جنگد بتواند در جبهه ی بد، خوب بجنگد.
قاعدتاً باید حقی وجود داشته باشد تا تو بتوانی به خاطر آن، تا پای جان، با قدرت و ایمان بجنگی...

بانو!
آیا وصیت نامه آلنی برای مارال را که در کتاب #آتش_بدون_دود آمده خوانده ای؟ من اما اگر نتوانستم آلنی اوجایِ دلاور باشم آرزومند آنم که تو همچون مارال در قلب یک جهاد سیاسی بزرگ، حضوری مؤ ثر داشته باشی. این حضور، در سرنوشت فرزندان ما و فرزندانِ فرزندان ما اثری عمیق و تعیین کننده خواهد داشت...
عصر ما عصری ست که عاشق ترین مردم، عاشقانه ترین آوازهایشان را در سنگر سیاست می خوانند...
عصر ما عصر زیبایی ست که بچه های هنوز راه نیفتاده ی زبان باز نکرده، بر دوش و از دوش پدرانشان به جهان خروشان سیاست نگاه می کنند، و از همانجاست که ناگزیر باید راه آینده شان را ببینند و انتخاب کنند...
در چنین عصری که کودکان و عاشقان، خواه ناخواه، در میدان سیاست اند، اگر زنان با ایمان و متقی دست بالا نکنند، چه بسا که کودکان و عاشقان به تسلیمی سوک انجام، سُرانده شوند...
در این باره بیندیش!

👤 #نادر_ابراهیمی
📚 #چهل_نامه_کوتاه_به_همسرم

join us | شهر کتاب
@bookcity5

BY شهر کتاب و داستان


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/bookcity5/6639

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

The original Telegram channel has expanded into a web of accounts for different locations, including specific pages made for individual Russian cities. There's also an English-language website, which states it is owned by the people who run the Telegram channels. False news often spreads via public groups, or chats, with potentially fatal effects. Now safely in France with his spouse and three of his children, Kliuchnikov scrolls through Telegram to learn about the devastation happening in his home country. "Markets were cheering this economic recovery and return to strong economic growth, but the cheers will turn to tears if the inflation outbreak pushes businesses and consumers to the brink of recession," he added. So, uh, whenever I hear about Telegram, it’s always in relation to something bad. What gives?
from ua


Telegram شهر کتاب و داستان
FROM American