Telegram Group Search
Forwarded from NasserFakouhiPaintings
«پاره‌ها بیست و هفت» / اکریلیک روی کاغذ/30 * 20 سانتی‌متر

کانال نقاشی‌ها در تلگرام
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi.compaintings

کانال نقاشی‌ها در اینستا
https://www.instagram.com/nasser_fakouhi_paintings
Forwarded from نوشته ها و فایل‌های برگزیده ناصر فکوهی (Nasser Fakouhi)
#فمینیسم/ مقدمه/ آغاز فمینیسم و #جنبش_چپ

(تصویر: سیمون دوبووار)
#گفتارهای_عمومی/ برنامه چهل و هشتم / 19 فروردین 1400 / #درسگفتار #ناصر_فکوهی / آماده‌سازی برای انتشار، ویرایش نوشتاری و علمی: #فاطمه_نوروزی / تیر ماه 1402/ بخش چهارم

لینک در کانال نوشته‌های ناصر فکوهی
https://www.group-telegram.com/c/1023690244/21436

این کانال خصوصی است برای ورود از آدرس زیر برای عضویت استفاده کنید
https://www.group-telegram.com/+PQRGBBkRr6MtdKOW
Forwarded from نوشته ها و فایل‌های برگزیده ناصر فکوهی (Nasser Fakouhi)
اما هم اساس دیکتاتوری‌ها و توتالیتاریسم‌های چپ، هم اساس توتالیتاریسم‌های راست زن‌ستیزی است. هر چند این زن‌ستیزی دو گفتمان کاملاً متفاوت دارند. در گفتمان چپ، تأکید فمینیسم بر اِوِلین رید است که چندین کتاب‌ از او به فارسی ترجمه شده‌اند، اما نوشته‌های او فاقد ارزش علمی هستند و نمی‌توان به آن‌ها ارجاع داد. رید همان بحث‌های قدیمی مطرح‌شده در زمان انگلس را تکرار می‌کند، در واقع او نیز ادعا می‌کند که سلطه زنانه پیش از سلطه مردانه وجود داشته است.
انگلس در کتاب خود (منشاء خانواده...) دولت را نیز یک ابداع ثانویه می‌داند و باور دارد جوامع از ابتدا بدون دولت بودند و بعد دولت‌ها شکل گرفتند. در اینجا باید اشاره کنم که برخی جوامع انسانی به دولت می‌رسند و برخی نه. تمام جوامعی که از حدی بزرگ‌تر شده و جمعیت رشد می‌کنند اشکالی از دولتی (البته نه به معنای دولت مدرن) در آن‌ها شکل می‌گیرد. اصولاً در جوامعی که تراکم جمعیتی و انباشت سرمایه پایینی دارند، دولت شکل نمی‌گیرد. همچنین نظریه‌ای قدیمی که به افلاطون بازمی‌گردد ادعا می‌کند که خانواده مالک فرزندان نیست و باید آن‌ها را برای تربیت در اختیار جامعه بگذارد. بحثی که مارکس و انگلس در مانیفست و بعدتر انگلس در کتاب «منشاء خانواده...» مطرح می‌کنند نیز این است که تربیت کودکان باید به جامعه سپرده شود. برداشت مخالفان از این نظر «اشتراکی‌کردن زنان و خانواده» بوده که نادرست است. این موضوعات در دوران افلاطون نیز مطرح شده بود. واقعیت این است که بعدها جامعه به همان سمت حرکت کرد، اما به شکل منطقی و بر مبنای قانون. امروزه دیگر کسی مخالف فرستادن کودک خردسال خود به نهادهای حمایتی بیرون از خانواده نیست. البته باید دقت کنیم که این پدیده‌ای مدرن است و در آن زمان پذیرفتنی نبود و حتی تشکیل نخستین مدارس ابتدایی با مقاومت از سوی مردم مواجه شد.
اینجا باید نکته‌ای را روشن کنم. فمینیسم چپ از فمینیسم مارکسیسم جداست. فمینیسم مارکسیستی یک فمینیست بسیار تقلیل‌گراست که بر پایه نظریه و کتاب انگلس صورت‌بندی شده است. رفته‌رفته فمینیسم چپ رشد بسیار زیادی کرد و البته نه بر اساس نویسندگانی چون رید، بلکه به گمان من شخصیتی بسیار مهم چون سیمون دوبووار در اروپا، که در دهه‌های هفتاد و هشتاد قرن بیستم میلادی بر این جنبش تأثیر گذاشت. کتاب او با عنوان«جنس دوم» با اقبال بسیار گسترده‌ای مواجه شد. در این کتاب موضوعات مهمی مطرح شد، مانند آزادی زن، بدن زن، نقد سرنوشت محتوم مادری و همسری، مطالبه‌گری زنانه و رادیکال و در عین حال به دور از موضوعات قدیمی که رید و انگلس مطرح کرده بودند. بتی فریدن فعال سیاسی و روزنامه‌نگار نیز در امریکا همین موضوع را پیش کشید. البته فریدن را شاید بتوان در جناح فمینیسم راست بررسی کرد.
لوس ایریگاره بلژیکی شخصیت مطرح دیگری است. او در سال 1977 مقاله‌ای نوشت با عنوان «این جنسی که یک جنس نیست» . این اندیشه غربی در مارکسیسم جدا از موضوع فمینیسم در سایر حوزه‌های اندیشه نیز وارد می‌شود. در سال‌های پس از جنگ شخصیت‌های مهمی چون لوکاچ و متفکران مکتب فرانکفورت و مکتب برمینگام را می‌بینیم که نطفه‌های اولیه نظری‌شان پیش از جنگ بسته شد اما پس از جنگ شکوفا شدند. همه‌ی این متفکران در آثار خود به بسیاری حوزه‌ها از جمله فمینیسم پرداخته‌اند.
شاید در حال حاضر برجسته‌ترین شخصیت در این جنبش فیلسوف امریکایی و استاد نیواسکول نیویورک نانسی فریزر باشد. فریزر به رابطه و تفاوت میان جنس sex و جنسیت‌ gender می‌پردازد، نابرابری را صرفاً به تعدادی شاخص کلیشه‌ای جنسی محدود نمی‌کند، بلکه به ریشه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، و... توجه می‌کند. راهکارهای او نیز ساده‌انگارانه نیست. البته در حوزه جامعه‌شناسی هم اندیشه‌ورزی‌های موازی در این حوزه وجود دارد، مثلا مقاله مهم «آیا نسبت مؤنث و مذکر مانند نسبت طبیعت به فرهنگ است؟» نوشته شری اورتنر انسان‌شناس امریکایی. در بحث انسان‌شناسی به آن‌ها خواهیم پرداخت.
انسان‌شناسی جنسیت از فمینیسم جدا می‌شود. فمینیسم هر چه بیشتر خود را در چارچوب یک جنبش سیاسی مطالبه‌گر زنانه تعریف می‌کند و با ذهنیت علمی فاصله می‌گیرد. در مقابل، انسان‌شناسی بیشتر خود را در نظام فرهنگی تعریف می‌کند. برای نمونه، بوردیو در کتاب «سلطه مردانه» که در سال 1998 منتشر می‌شود، از موضوعات کلیشه‌ای فراتر می‌رود، به ریشه‌های زن‌ستیزی و سلطه مردانه می‌پردازد و رابطه مردان و زنان را در یک میان‌کنش اجتماعی تحلیل می‌کند. او با توجه به ریشه‌ها، مفاهیم و روابط پیرامون زن‌ستیزی، راهکارهایی را برای رفتن به سوی جامعه‌ای که بی‌عدالتی نسبت به زنان کاسته شود ارائه می‌کند.
Forwarded from نوشته ها و فایل‌های برگزیده ناصر فکوهی (Nasser Fakouhi)
فمینیسم چپ همزمان با مشارکت در مطالبه حقوق زنان، خود را به نظام‌های دیگر مطالبه‌گرانه در حوزه برابری و مبارزه با بی‌عدالتی پیوند می‌دهد. در بیشتر نقاط جهان این فمینیسم در حال تبدیل به یک جنبش زنانه است. برای نمونه در امریکا زنان از آغاز روی کار آمدن ترامپ جنبشی را برای دفاع از اقلیت‌ها و مهاجران به راه انداختند. این جنبش از سوی زنان هدایت شد، اما مطالباتش معطوف به زنان نبود.
در اینجا باید میان جنبش زنانه و جنبش فمینیستی تمایز قایل شویم. جنبش زنانه در عین حفظ هویت خود، هر چه بیشتر خود را به مفاهیمی چون «زنانه‌شدن جهان»، که نام مقاله‌ای است که ما نوشته‌ایم، نزدیک می‌کند. از نظر ما، زنانه‌شدن جهان یعنی نزدیک‌شدن انسان یا بازگشت انسان به هماهنگی با طبیعت. این مفهوم بیشتر یک آرمان روسویی است. امروزه در جهان جنبش‌هایی که خود را با نوعی مردستیزی می‌شناسانند هواداران چندانی ندارند.
به گمان من فمینیسم چپ در آینده در کل جنبش چپ بازتعریف خواهد شد. جنبش چپ نیز به نوعی معنای اولیه خود را از دست خواهد داد. به این معنا که در سوی دیگر حاکمانی هستند که منافع خودشان را حفظ می‌کنند، در این میان جنبشی وجود ندارد. در واقع، جهان در حال حرکت به سمت یک دوگانه است که در یک سو مردم هستند و در سوی دیگر اقلیت‌ها، به عبارت دیگر، یک درصد و نودونه درصدی که در امریکا نیز به آن پرداخته‌اند. نودونه درصد از امکانات و فرصت‌های زندگی بهتر محروم هستند و یک درصد همه‌چیز را در اختیار دارند. این یک درصد از همه امکانات از جمله رسانه، سیستم‌های سرکوب نظامی، امنیتی و .. استفاده می‌کند تا منافع خود را حفظ کند. همین یک درصد هستند که معماری سیاسی جهان را در دست دارند و اجازه هیچ تغییر بنیادینی را نمی‌دهند. همین یک‌درصد تصمیم می‌گیرد کشوری مانند عربستان سعودی را که نظامی بسیار ارتجاعی است به رسمیت بپذیرد، اما کشورهای دیگری را به دلیل مخالفت با آن‌ها به رسمیت نشناسد و اجازه رشد و توسعه به آن‌ها ندهد.
امریکا از دست‌کم پس از جنگ جهانی دوم سیاست ایجاد دیکتاتوری در بسیاری کشورها را دنبال کرده است، چون بر این باور بوده که نظام‌های دیکتاتوری بهتر از منافع آن‌ها دفاع می‌کنند. از سوی دیگر، گسترش دموکراسی منافع اقتصادی امریکا را تهدید خواهد کرد. البته اکنون می‌دانیم که درست خلاف این سیاست اتفاق افتاده است. گرسنه‌نگه‌داشتن تمام جهان و سرکوب در نهایت به نتایج هولناک و اسف‌باری منجر خواهد شد. همین حالا در مورد کرونا شاهد هستیم که خود کشورهای غربی صدمات بسیار سختی را متحمل می‌شوند. چون کشورهای جهان سوم همیشه وضعیت بدتری داشته‌اند و این اتفاق چیز جدیدی نیست، اما چنین وضعیتی در اروپای غربی و امریکا از تقریباً چهل سال گذشته و البته پس از ورشکستگی بزرگ اقتصادی دهه سی که به جنگ دوم جهانی نیز منجر شد، بی‌سابقه بوده است.
A Green-Blue Vision for Tehran
Nasser Fakouhi

Once upon a time, Tehran was a city of gardens and streams, with fresh air that attracted the elite, who would settle there to adorn their lavish tables with its fruits. Tehran was once home to alley-gardens in Tajrish, filled with the scent of trees and flowers that enchanted wanderers.

ّFull Text

https://nasserfakouhi.com.com/a-green-blue-vision-for-tehran/
نظریه‌های بدن (بخش سی و هشت): قرن بیستم/
#ناصر_فکوهی با همکاری بهنام پاشایی

https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi.com/11466

پیش از شروع به پرسشی پاسخ خواهیم داد و سپس وارد متن اصلی خواهیم شد..
پرسش: جدا شدن رابطۀ جنسی از رابطۀ تولید‌مثل چه نسبتی با گرایشات همجنس‌گرا یا گرایش‌های غیرمتعارف نسبت به تعاریف متعارف جنسی دارد؟

پیوند به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com.com/%d9%86%d8%b8%d8%b1%db%8c%d9%87%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d8%af%d9%86-%d8%a8%d8%ae%d8%b4-%d8%b3%db%8c-%d9%88-%d9%87%d8%b4%d8%aa-%d9%82%d8%b1%d9%86-%d8%a8%db%8c%d8%b3%d8%aa%d9%85/
نظریه‌های بدن (بخش سی و هشت): قرن بیستم/
#ناصر_فکوهی با همکاری بهنام پاشایی

https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi.com/11466


پیش از شروع به پرسشی پاسخ خواهیم داد و سپس وارد متن اصلی خواهیم شد..
پرسش: جدا شدن رابطۀ جنسی از رابطۀ تولید‌مثل چه نسبتی با گرایشات همجنس‌گرا یا گرایش‌های غیرمتعارف نسبت به تعاریف متعارف جنسی دارد؟
پاسخ: با توجه به مطالعات رفتارشناسی جانوری و تاریخ فرهنگی به نکته‌ای مهم می‌رسیم که میشل فوکو، جودیت باتلر و دیگران به آن اشاره کرده‌اند. در خود طبیعت نیز انطباق کامل بین رابطۀ جنسی و تولید‌مثل وجود ندارد. یعنی رابطۀ جنسی تنها به این دلیل اتفاق نمی‌افتد که به تولید‌مثلی برسد. چون دو کارکرد اتفاق می‌افتد ابهامی حاصل می‌شود و به وضوح نمی‌توان گفت که کدام برتری دارد؛ آیا رابطۀ جنسی برقرار می‌شود تا تولید‌مثل رخ دهد یا نه رابطۀ جنسی صورت می‌گیرد که نتیجه‌اش می‌تواند تولید مثل باشد یا نباشد. اشاره کرده‌ایم که در یونان باستان لزوما رابطۀ جنسی یک رابطۀ همجنس‌گرا(homosexual) یا دگرجنس‌گرا(Heterosexuality) نیست. بنابراین در نظام‌های باستانی اشکال مختلفی از رابطۀ جنسی و لذت جنسی وجود داشت که به موازات هم برقرار بودند و یک نوع رابطه نافی انواع دیگر نبود. در یونان باستان بخش بزرگی از مردان دوجنس‌گرا(Bisexual) بودند یعنی همزمان هم با مرد و هم با زن رابطۀ جنسی برقرار می‌کردند. مطالعات مشابهی در مورد ایران باستان‌ نیز گواه این مسئله است. برای مثال مطالعات ویلم فلور( Willem Floor) نشان می‌دهد که در ایران باستان روابط جنسی، به خصوص در مورد گروه‌های بالا دست جامعه، به صورت رابطۀ دوجنس‌گرا وجود دارد، یعنی هدف از رابطۀ جنسی لذت جنسی است و نه تولید مثل. ابهام زمانی پیش می‌آید که مسئلۀ رابطۀ جنسی و تولید‌مثل، به خصوص رابطۀ جنسی را با مفهوم خانواده اشتباه می‌گیریم. خانواده قراردادی است که یکی از ارکان اصلی آن تولید‌مثل است. واحدی است که تولیدمثل در آن به صورت زیستی و اجتماعی اتفاق می‌افتد. از زمانی که خانواده وجود داشته خیانت نیز وجود داشته است و کسانی که روابط پیرازناشویی(parametrium) دارند تعدادشان کم نیست. نظام روسپی‌گری نشان دهندۀ یک کارکرد و شغلی است که به یک نیاز اجتماعی پاسخ می‌دهد و به خاطر نظام اجتماعی مردسالار بر روی زنان متمرکز بوده و این مسئله به کل نیازهای نظام اجتماعی نیز قابل تعمیم است. چون نیازهای نظام اجتماعی مردانه‌ بودند نظام‌های روسپی‌گری در کنار نظام خانواده‌ قرار گرفته‌اند که هدف از آن رابطۀ جنسی و تولیدمثل است و مهمترین کارکرد آن بازتولید واحد زیستی-اجتماعی خانواده در فرزندان است. بنابراین یک نوع ابهام به وجود می‌آید که در برخی از موارد به صورت هدفمند مورد استفاده قرار گرفته است. برای مثال تفکری که در آن جدا شدن رابطۀ جنسی از تولیدمثل گرایش‌های دیگری از غیرهمجنس‌گرایی را ایجاد کرده است. چنین چیزی درست نیست و این را طبیعت و تاریخ اجتماعی نشان نمی‌دهد. هر چقدر که در تاریخ پیش آمده‌ایم رابطۀ غیرهمجنسگرا خود را به رابطۀ اصلی تبدیل و روابط دیگر را حذف یا طرد و حاشیه‌ای کرده است. اما چون این با واقعیت اجتماعی انطباق ندارد به تدریج شروع به تضعیف‌شدن می‌کند و در جوامعی که سلطۀ مردان کمتر است افراد با موقعیت‌های بدنی مختلف شروع به احقاق حقوق برای خود می‌کنند. فهم این موضوع در صورت خروج از رابطۀ جنسی آسان‌تر می‌شود چرا که رابطۀ جنسی رابطۀ پیچیده‌ای است اما اگر به یک نوع دیگربودگی متفاوت بپردازیم فهم آن آسانتر می‌شود.

ادامه در وبگاه
تمام نوشته‌ها و فایل‌های دیداری و شنیداری #ناصر_فکوهی در یوتیوب او
با اشتراک رایگان در یوتیوب ناصر فکوهی همه دوستان می‌توانند از کار ما حمایت کنند و ادامه آن را ممکن کنند. با ورود به کانال نشان «اشتراک» (سابسکرایب) را بزنید.

تاامروز (تابستان 1404) بیش از 1500 فایل در این کانال در اختیار شما است.

اگر از مطالب کانال من استفاده می‌کنید آن‌ها را برای دوستان خود بفرستید.

https://www.youtube.com/@nasserfakouhi9190
2025/07/05 00:39:02
Back to Top
HTML Embed Code: