Telegram Group Search
من معمولن انقدر خسته‌ام که اصلن نمی‌فهمم چجوری و کی خوابم می‌بره.
ایمان واقعی به خدا اون‌جاست که سخت‌ترین چیزها رو می‌سپری بهش و دیگه نگران نیستی، تلاش می‌کنی ولی به نشدنش فکر نمی‌کنی.
به خودم اومدم دیدم یادم نمیاد بابابزرگ سر سفره کجا می‌نشست! مرگ این‌ شکلیه.
حالم داره از سیاست به هم می‌خوره.
خیلی وقته زبونِ خیلی از آدم‌ها رو نمی‌فهمم.
Forwarded from اشک‌های قرمز
مستقل شدن افراطی پاسخ به ناامید شدن‌های مکرر است.
به بعضی رفتار ها و آدم‌ها که فکر می‌کنی اولین سوالی که از خودت می‌پرسی اینه که «آیا حقم این بود؟»
من همونیم که نگران آدم‌هایی می‌شد که به خودشون زحمت نمی‌دادن با یه پیام حالش رو بپرسن.
تهران اینجوریه که فرقی نمی‌کنه از کدوم مسیر بری، در نهایت ترافیکه.
امروز از اون روزهاییه که تا تایم کاری تموم‌شه و برگردم خونه دوهزار سال طول می‌کشه.
ولی من اگه پول داشتم تعطیلات آخر هر هفته می‌رفتم تور یک روزه‌ی طبیعت گردی.
بهش میگم «من‌رو گوشواره، لوازم آرایش، لباس و قاب گوشی خوش‌حال می‌کنه؛ تو رو چی؟» میگه «تو.»
کم بدبختی دارم اکسپلورمم شده فروشگاه.
2025/02/16 10:57:42
Back to Top
HTML Embed Code: