بهبهانۀ جدایی ماسک از ترامپ
✍️علیرضا رحمتی (دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد سیاسی بینالملل دانشگاه شهید بهشتی)
پیروزی ترامپ در انتخابات نوامبر ۲۰۲۴، همراهی ماسک با او را به نقطهعطفی در سیاست و اقتصاد جهانی تبدیل کرد. برخی تحلیلگران، این همکاری را آغازگر عصری نو در همگرایی سیاست اقتدارگرایانه و سرمایهداری نوآورانه میدانستند. بااینحال، شش ماه پساز شروع این همکاری، تضادهای میان جاهطلبیهای سیاسی ترامپ و آرمانهای اقتصادی ماسک آشکار شد و این اتحاد نمایانگر چالشهای تلفیق آرمانی سیاست و اقتصاد بود.
ایلان ماسک، کارآفرین برجستۀ آمریکایی و پیشگام فنّاوری، در دولت دونالد ترامپ به عنوان رئیس «وزارت کارآمدی دولت» منصوب شد. این سمت که بهطور خاص برای او طراحی شده بود، با هدف کاهش هزینههای دولت فدرال، حذف مقررات زائد و بازسازی سازمانهای فدرال ایجاد شد. ماسک از ژانویهٔ ۲۰۲۵ در این نقش فعالیت کرد و اختیارات گستردهای برای کاهش تعداد کارکنان و صرفهجویی در بودجه داشت. او وعدۀ کاهش دوتریلیوندلاری هزینهها را داد، اما فقط ۱۵۰ میلیارد دلار صرفهجویی محقق شد. همکاری ماسک با دولت ترامپ در ۲۸ مه ۲۰۵ (۷ خرداد ۱۴۰۴) پایان یافت.
ایلان ماسک به دلایلی چون فعالیتها و اظهارنظرهایش دربارۀ ایران، به چهرهای جذاب برای ایرانیان تبدیل شده است. در دو سال گذشته، اخباری مبنیبر نامهنگاری احتمالی او با مقامات جمهوری اسلامی مطرح شده است. همچنین، حمایت او از توسعۀ هوش مصنوعی و علاقهاش به تاریخ و تمدن ایرانی، جایگاه ویژهای در افکار عمومی ایران برایش ایجاد کرده است. گمانهزنیهایی نیز دربارۀ بررسی ظرفیتهای ایران، مانند معادن لیتیوم در همدان برای خودروهای برقی تسلا، در رسانههای ایران بحثبرانگیز شده بود. این موضوعات، همراه با پیگیری مشتاقانۀ ایرانیان از تحرکات او، نشاندهندۀ تأثیرگذاری عمیق ماسک در افکار ایرانیان است.
بازگشت دوبارۀ ترامپ به کاخ سفید با شعار «اول آمریکا»، و تأکید بر رویکرد نئومرکانتلیستیْ نهتنها بهسرعت باعث افزایش تنشهای اقتصادی شد، بلکه شکافهای موجود میان ایالات متحده و متحدان دیرینهاش در اروپا و شرکای تجاری کلیدی در آسیا را عمیقتر کرد. سیاستهای مداخلهجویانۀ ترامپ که بهصورت افزایش تعرفهها و تهدید به جنگهای تجاری خودنمایی میکرد، با اهداف و نگرش بازار آزاد ایلان ماسک تضاد داشت؛ ماسکی که حامی جهانیشدن و تسهیلکنندۀ فعالیتهای اقتصادی نوآورانه است. این تفاوت در نگاه به اقتصاد نشان داد که همراهی یک سیاستمدار متمایل به حمایتگرایی با یک کارآفرین مدافع اقتصاد باز، به دلیل اختلافات بنیادی، نمیتواند پایدار باشد.
مروری بر تاریخ اقتصادی ایالات متحده گویای این واقعیت است که دولتها هرگاه بیشازحد به عرصههای اقتصادی ورود کردهاند، آزادی اقتصادی و پویایی بازار با چالش جدی مواجه شده است. دولت در یک اقتصاد بازارمحور موفق، باید بیشتر در قالب تسهیلگر ظاهر شود و از دخالت مستقیم در تصمیمات اقتصادی پرهیز کند. تجربۀ همراهی ایلان ماسک و دونالد ترامپ نیز نشان داد که نمیتوان اصول بازار آزاد را در چارچوب سیاستهایی حمایتگرایانه جای داد و هرگونه تلاشی در این مسیر، محکوم به شکست است. این تجربه برای مرتبهای دیگر ثابت کرد که تعادل میان آزادی اقتصادی و مداخلات دولتی، ضرورتی انکارناپذیر برای توسعۀ پایدار و رفاه عمومی است و باید تمهیدی برای آن اندیشید.
تجربۀ تاریخ بشری در سه سدۀ گذشته، نشان داده است که دموکراسی پایدار و جامعۀ مدنی شکوفا، در سایۀ یک اقتصاد آزاد و نوآورانه شکل گرفته است. این نوع اقتصاد، نه از محدودیتهای دولتی، بلکه از شرایطی سرچشمه میگیرد که به کسبوکارها اجازه میدهد ایدهها و نوآوریهای خود را در بازاری جهانی عرضه کنند. بنابراین، هرگونه همکاری میان یک کارآفرین طرفدار گشودگی اقتصاد با سیاستمداری که تفکر حمایتگرایانه دارد، با تناقضهای اساسی روبهرو خواهد شد. جدایی ماسک از ترامپ، این حقیقت را برجسته کرد که هرچند اقتصاد و سیاست دو روی یک سکه هستند، اما تابع قوانین خاص خودند و اگر اصول و منافع آنها هماهنگ نباشد، هیچ سیاستمداری ـ حتی در کاخ سفید ـ نمیتواند آن را مطابق میل خود تنظیم کند. هر تلاشی برای تلفیق زورمند این دو حوزه، بدون توجه به تفاوتهای بنیادین، محکوم به ناکامی خواهد بود.
✅@Inter_Politics
✍️علیرضا رحمتی (دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد سیاسی بینالملل دانشگاه شهید بهشتی)
پیروزی ترامپ در انتخابات نوامبر ۲۰۲۴، همراهی ماسک با او را به نقطهعطفی در سیاست و اقتصاد جهانی تبدیل کرد. برخی تحلیلگران، این همکاری را آغازگر عصری نو در همگرایی سیاست اقتدارگرایانه و سرمایهداری نوآورانه میدانستند. بااینحال، شش ماه پساز شروع این همکاری، تضادهای میان جاهطلبیهای سیاسی ترامپ و آرمانهای اقتصادی ماسک آشکار شد و این اتحاد نمایانگر چالشهای تلفیق آرمانی سیاست و اقتصاد بود.
ایلان ماسک، کارآفرین برجستۀ آمریکایی و پیشگام فنّاوری، در دولت دونالد ترامپ به عنوان رئیس «وزارت کارآمدی دولت» منصوب شد. این سمت که بهطور خاص برای او طراحی شده بود، با هدف کاهش هزینههای دولت فدرال، حذف مقررات زائد و بازسازی سازمانهای فدرال ایجاد شد. ماسک از ژانویهٔ ۲۰۲۵ در این نقش فعالیت کرد و اختیارات گستردهای برای کاهش تعداد کارکنان و صرفهجویی در بودجه داشت. او وعدۀ کاهش دوتریلیوندلاری هزینهها را داد، اما فقط ۱۵۰ میلیارد دلار صرفهجویی محقق شد. همکاری ماسک با دولت ترامپ در ۲۸ مه ۲۰۵ (۷ خرداد ۱۴۰۴) پایان یافت.
ایلان ماسک به دلایلی چون فعالیتها و اظهارنظرهایش دربارۀ ایران، به چهرهای جذاب برای ایرانیان تبدیل شده است. در دو سال گذشته، اخباری مبنیبر نامهنگاری احتمالی او با مقامات جمهوری اسلامی مطرح شده است. همچنین، حمایت او از توسعۀ هوش مصنوعی و علاقهاش به تاریخ و تمدن ایرانی، جایگاه ویژهای در افکار عمومی ایران برایش ایجاد کرده است. گمانهزنیهایی نیز دربارۀ بررسی ظرفیتهای ایران، مانند معادن لیتیوم در همدان برای خودروهای برقی تسلا، در رسانههای ایران بحثبرانگیز شده بود. این موضوعات، همراه با پیگیری مشتاقانۀ ایرانیان از تحرکات او، نشاندهندۀ تأثیرگذاری عمیق ماسک در افکار ایرانیان است.
بازگشت دوبارۀ ترامپ به کاخ سفید با شعار «اول آمریکا»، و تأکید بر رویکرد نئومرکانتلیستیْ نهتنها بهسرعت باعث افزایش تنشهای اقتصادی شد، بلکه شکافهای موجود میان ایالات متحده و متحدان دیرینهاش در اروپا و شرکای تجاری کلیدی در آسیا را عمیقتر کرد. سیاستهای مداخلهجویانۀ ترامپ که بهصورت افزایش تعرفهها و تهدید به جنگهای تجاری خودنمایی میکرد، با اهداف و نگرش بازار آزاد ایلان ماسک تضاد داشت؛ ماسکی که حامی جهانیشدن و تسهیلکنندۀ فعالیتهای اقتصادی نوآورانه است. این تفاوت در نگاه به اقتصاد نشان داد که همراهی یک سیاستمدار متمایل به حمایتگرایی با یک کارآفرین مدافع اقتصاد باز، به دلیل اختلافات بنیادی، نمیتواند پایدار باشد.
مروری بر تاریخ اقتصادی ایالات متحده گویای این واقعیت است که دولتها هرگاه بیشازحد به عرصههای اقتصادی ورود کردهاند، آزادی اقتصادی و پویایی بازار با چالش جدی مواجه شده است. دولت در یک اقتصاد بازارمحور موفق، باید بیشتر در قالب تسهیلگر ظاهر شود و از دخالت مستقیم در تصمیمات اقتصادی پرهیز کند. تجربۀ همراهی ایلان ماسک و دونالد ترامپ نیز نشان داد که نمیتوان اصول بازار آزاد را در چارچوب سیاستهایی حمایتگرایانه جای داد و هرگونه تلاشی در این مسیر، محکوم به شکست است. این تجربه برای مرتبهای دیگر ثابت کرد که تعادل میان آزادی اقتصادی و مداخلات دولتی، ضرورتی انکارناپذیر برای توسعۀ پایدار و رفاه عمومی است و باید تمهیدی برای آن اندیشید.
تجربۀ تاریخ بشری در سه سدۀ گذشته، نشان داده است که دموکراسی پایدار و جامعۀ مدنی شکوفا، در سایۀ یک اقتصاد آزاد و نوآورانه شکل گرفته است. این نوع اقتصاد، نه از محدودیتهای دولتی، بلکه از شرایطی سرچشمه میگیرد که به کسبوکارها اجازه میدهد ایدهها و نوآوریهای خود را در بازاری جهانی عرضه کنند. بنابراین، هرگونه همکاری میان یک کارآفرین طرفدار گشودگی اقتصاد با سیاستمداری که تفکر حمایتگرایانه دارد، با تناقضهای اساسی روبهرو خواهد شد. جدایی ماسک از ترامپ، این حقیقت را برجسته کرد که هرچند اقتصاد و سیاست دو روی یک سکه هستند، اما تابع قوانین خاص خودند و اگر اصول و منافع آنها هماهنگ نباشد، هیچ سیاستمداری ـ حتی در کاخ سفید ـ نمیتواند آن را مطابق میل خود تنظیم کند. هر تلاشی برای تلفیق زورمند این دو حوزه، بدون توجه به تفاوتهای بنیادین، محکوم به ناکامی خواهد بود.
✅@Inter_Politics
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دورهٔ «آموزش جامع تجارت با کشورها»
قزاقستان🇰🇿
🏛 میزبان: اتاق بازرگانی ایران
🌎 انتشار: مرکز مطالعات آسیای مرکزی
✅@Inter_Politics
قزاقستان🇰🇿
🏛 میزبان: اتاق بازرگانی ایران
🌎 انتشار: مرکز مطالعات آسیای مرکزی
✅@Inter_Politics
✍وطن، امروز بیش از هر زمانی، تنها، خسته، زخمی، و بیپناه است. تجربهای که با گوشت و پوست لمس کردهایم، نشان داده هیچ قدرت خارجی، گروه یا فردی از بیرون، هرگز برای رنج ما اشک نریخته و نخواهد ریخت. حملهٔ نظامی یک دولت غاصب نه ناجی است و نه دلسوز، بلکه تنها میآید تا خرابی را ویرانتر، درد را عمیقتر، و زندگی مردم بیپناه را جهنمیتر کند.
ما هزارانهزار دلیل داریم که از تندرویها، نادانیها، و خیانتهای اقلیتهای داخلی دلخون باشیم؛ از فرقهبازیها، از تصمیمهای کور، از حماقتهایی که هزینهاش را نسلها پرداختهاند...
اما در این لحظه، در این بزنگاه تاریخی، یک چیز از همه مهمتر است: وطن.
اگر قرار است فریاد بزنیم، اگر قرار است بجنگیم، اگر قرار است بایستیم، برای وطن بایستیم. نه برای انتقام، نه برای حسابکشی، نه برای فروپاشی، بلکه برای حفظ تکهتکههای آخرِ امید. بیایید اینبار، فقط و فقط کنار هم بایستیم. برای ایران.
✅@Inter_Politics
ما هزارانهزار دلیل داریم که از تندرویها، نادانیها، و خیانتهای اقلیتهای داخلی دلخون باشیم؛ از فرقهبازیها، از تصمیمهای کور، از حماقتهایی که هزینهاش را نسلها پرداختهاند...
اما در این لحظه، در این بزنگاه تاریخی، یک چیز از همه مهمتر است: وطن.
اگر قرار است فریاد بزنیم، اگر قرار است بجنگیم، اگر قرار است بایستیم، برای وطن بایستیم. نه برای انتقام، نه برای حسابکشی، نه برای فروپاشی، بلکه برای حفظ تکهتکههای آخرِ امید. بیایید اینبار، فقط و فقط کنار هم بایستیم. برای ایران.
✅@Inter_Politics
در صورت وقوع بحران یا جنگ.pdf
3.3 MB
#کاربردی
#همرسانی
این بروشور توسط وزارت دفاع سوئد برای شهروندان این کشور درست شد که در شرایط جنگی چه کاری باید انجام دهند (بخاطر اقدامهای تهاجمی روسیه و پیوستن سوئد به ناتو) این نسخه به زبان فارسی برای فارسیزبانان ساکن سوئد نوشته شده. حاوی مطالب بسیار مفید که میتونه تو هر شرایط اضطراری کمک کننده باشه
✅@Inter_Politics
#همرسانی
این بروشور توسط وزارت دفاع سوئد برای شهروندان این کشور درست شد که در شرایط جنگی چه کاری باید انجام دهند (بخاطر اقدامهای تهاجمی روسیه و پیوستن سوئد به ناتو) این نسخه به زبان فارسی برای فارسیزبانان ساکن سوئد نوشته شده. حاوی مطالب بسیار مفید که میتونه تو هر شرایط اضطراری کمک کننده باشه
✅@Inter_Politics
✍️توهم کلاسیک و جماعتِ نانشناسِ وطننشناس
حتی دانشجویان مبتدی علوم سیاسی هم در درس «نظریههای انقلاب» میدانند که هیچ نظام سیاسی تنها با بمباران یا فشار خارجی سقوط نمیکند. تغییر رژیم نیازمند شرایط ساختاری و سیاسی خاصی است که با موشک و پهپاد فراهم نمیشود؛ این را نظریههای کلاسیک و مدرن انقلاب بهوضوح بیان کردهاند. اما ظاهراً رضا پهلویِ گوساله ـ این وارثِ بیمایهٔ یک سلطنت شکستخورده که نه موقعیتشناسی بلد است، نه سیاست، و نه تاریخ ـ که تاکنون یک شب هم گرسنگی را تجربه نکرده، هنوز خیال میکند میتواند از مریلند سوار بر توئیتر، برای مردم ایران نسخهٔ نجات بنویسید.
در چارچوب نظریههای کلاسیک، انقلاب و تغییر رژیم سه شرط بنیادی دارد:
1- فروپاشی درونی ساختار بوروکراتیک ـ نظامی؛
2- امتناع نیروهای امنیتی از سرکوب یا ریزش در دستگاه سرکوب؛
3- توانایی نیروهای انقلابی در پرکردن خلأ قدرت با حمایت اجتماعی گسترده.
هیچیک از این شروط، با حملهی هوایی محقق نمیشود. تدا اسکاچپول بهخوبی تصریح میکند که انقلابها ساخته نمیشوند، بلکه در نتیجهی شکافهای ساختاری و بحرانهای عمیق سیاسی از درون پدید میآیند، [نه از آسمان با موشک و F-35].
در چارچوبهای جدید نظریههای تغییر رژیم (Regime Change)، تنها درصورت اشغال زمینی گسترده توسط ارتش خارجی، شکست ساختار نظامی و سیاسی، ممکن است تغییری در نظم سیاسی رخ دهد. نمونهاش عراق و افغانستان است. حتی در آن موارد هم، نتیجه چیزی جز بیثباتی، هرجومرج و تروریسم نبود. در افغانستان نیز طالبان هیچگاه از میان نرفت، بلکه تنها برای دو دهه حکومت از آن گرفته شد و سرانجام دوباره به قدرت بازگشت. برای نمونهای دیگر، اگر بمباران کافی بود، چرا حوثیها در یمن پساز هزاران حملهی هوایی ازسوی عربستان و امارات و آمریکا و انگلیس و فرانسه در یازده سال گذشته، همچنان قدرت را در دست دارند؟ چون ساختار امنیتی، با حمله تقویت میشود، نه تضعیف.
ایدهٔ «اگر اسرائیل حمله را شدیدتر کند، کار جمهوری اسلامی تمام است» نهتنها یک فانتزی کودکانه و محصول ذهن خیانتپیشۀ ایراناینترنشنالیهاست، بلکه عمیقاً ضد انسانی است. چون هر حملهٔ موشکی، پیشاز آنکه رژیم جمهوری اسلامی را بلرزاند، زندگی شهروندان عادی را میسوزاند و حالا، یک سؤال ساده پیش میآید:
«کسانی که از حملهٔ خارجی دفاع میکنند، آیا خود و خانوادهشان را آماده کردهاند تا اولین قربانیان بمباران باشند؟ آیا حاضرند جسد عزیزشان را از زیر آوار بیرون بکشند تا بعد بگویند 'ایران آزاد شد'؟»
بهقول دکتر محسن خلیلی، ایدۀ حمله به ایران، برای کمک به سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، یک چیز است؛ و امکان سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، پساز حمله، چیز دیگر!
در ابتدای این نوشته، از شدت عصبانیت به رضا پهلوی گفتم گوساله؛ الحق که این صفت برازندۀ او نیست و جفایی است به این حیوانِ نازنین دوستداشتنی، مفید و کارا...
✅@Inter_Politics
حتی دانشجویان مبتدی علوم سیاسی هم در درس «نظریههای انقلاب» میدانند که هیچ نظام سیاسی تنها با بمباران یا فشار خارجی سقوط نمیکند. تغییر رژیم نیازمند شرایط ساختاری و سیاسی خاصی است که با موشک و پهپاد فراهم نمیشود؛ این را نظریههای کلاسیک و مدرن انقلاب بهوضوح بیان کردهاند. اما ظاهراً رضا پهلویِ گوساله ـ این وارثِ بیمایهٔ یک سلطنت شکستخورده که نه موقعیتشناسی بلد است، نه سیاست، و نه تاریخ ـ که تاکنون یک شب هم گرسنگی را تجربه نکرده، هنوز خیال میکند میتواند از مریلند سوار بر توئیتر، برای مردم ایران نسخهٔ نجات بنویسید.
در چارچوب نظریههای کلاسیک، انقلاب و تغییر رژیم سه شرط بنیادی دارد:
1- فروپاشی درونی ساختار بوروکراتیک ـ نظامی؛
2- امتناع نیروهای امنیتی از سرکوب یا ریزش در دستگاه سرکوب؛
3- توانایی نیروهای انقلابی در پرکردن خلأ قدرت با حمایت اجتماعی گسترده.
هیچیک از این شروط، با حملهی هوایی محقق نمیشود. تدا اسکاچپول بهخوبی تصریح میکند که انقلابها ساخته نمیشوند، بلکه در نتیجهی شکافهای ساختاری و بحرانهای عمیق سیاسی از درون پدید میآیند، [نه از آسمان با موشک و F-35].
در چارچوبهای جدید نظریههای تغییر رژیم (Regime Change)، تنها درصورت اشغال زمینی گسترده توسط ارتش خارجی، شکست ساختار نظامی و سیاسی، ممکن است تغییری در نظم سیاسی رخ دهد. نمونهاش عراق و افغانستان است. حتی در آن موارد هم، نتیجه چیزی جز بیثباتی، هرجومرج و تروریسم نبود. در افغانستان نیز طالبان هیچگاه از میان نرفت، بلکه تنها برای دو دهه حکومت از آن گرفته شد و سرانجام دوباره به قدرت بازگشت. برای نمونهای دیگر، اگر بمباران کافی بود، چرا حوثیها در یمن پساز هزاران حملهی هوایی ازسوی عربستان و امارات و آمریکا و انگلیس و فرانسه در یازده سال گذشته، همچنان قدرت را در دست دارند؟ چون ساختار امنیتی، با حمله تقویت میشود، نه تضعیف.
ایدهٔ «اگر اسرائیل حمله را شدیدتر کند، کار جمهوری اسلامی تمام است» نهتنها یک فانتزی کودکانه و محصول ذهن خیانتپیشۀ ایراناینترنشنالیهاست، بلکه عمیقاً ضد انسانی است. چون هر حملهٔ موشکی، پیشاز آنکه رژیم جمهوری اسلامی را بلرزاند، زندگی شهروندان عادی را میسوزاند و حالا، یک سؤال ساده پیش میآید:
«کسانی که از حملهٔ خارجی دفاع میکنند، آیا خود و خانوادهشان را آماده کردهاند تا اولین قربانیان بمباران باشند؟ آیا حاضرند جسد عزیزشان را از زیر آوار بیرون بکشند تا بعد بگویند 'ایران آزاد شد'؟»
بهقول دکتر محسن خلیلی، ایدۀ حمله به ایران، برای کمک به سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، یک چیز است؛ و امکان سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، پساز حمله، چیز دیگر!
در ابتدای این نوشته، از شدت عصبانیت به رضا پهلوی گفتم گوساله؛ الحق که این صفت برازندۀ او نیست و جفایی است به این حیوانِ نازنین دوستداشتنی، مفید و کارا...
✅@Inter_Politics
اقتصاد سیاسی بینالملل
✍️توهم کلاسیک و جماعتِ نانشناسِ وطننشناس حتی دانشجویان مبتدی علوم سیاسی هم در درس «نظریههای انقلاب» میدانند که هیچ نظام سیاسی تنها با بمباران یا فشار خارجی سقوط نمیکند. تغییر رژیم نیازمند شرایط ساختاری و سیاسی خاصی است که با موشک و پهپاد فراهم نمیشود؛…
مجریان خودفروختهٔ ایراناینترنشنال کلافه و دیوانه شدهاند، لحنشان کاملاً تغییر کرده و رنگشان پریده!
تا چهار ساعت پیش با لبخند میگفتند با حملات اسرائیل دیگه کار ایران تمام است؛ الآن که دیدند آتشبس شده، به تقلا افتادهاند که جمهوری اسلامی تسلیم شده!
الحق که نشان دادند آرامش ایرانیان و وطن برایشان بیمعناست.
تا چهار ساعت پیش با لبخند میگفتند با حملات اسرائیل دیگه کار ایران تمام است؛ الآن که دیدند آتشبس شده، به تقلا افتادهاند که جمهوری اسلامی تسلیم شده!
الحق که نشان دادند آرامش ایرانیان و وطن برایشان بیمعناست.
از پروردگار عزیز سپاسگزاریم که سایهٔ این جنگ را از سر میهنمان برداشت و باشد که برای همیشه جنگ از این کشور، منطقه و سراسر جهان رخت بربندد.
به رغم آنکه بیش از ۹۰٪ نوشتهها و گفتههایمان درست از آب درآمد، تمام پیامها و تحلیلهایی را که در ۱۲ روز گذشته داشتیم پاک میکنیم؛ چراکه بهدنبال اعتبار نیستیم و از امروز، فعالیت این کانال به روال گذشته خواهد بود.
به امید آبادی ایران و تلاش برای کسب قدرت نرم در کنار قدرت سخت.
ارادتمند شما، تیم شبکهٔ اقتصاد سیاسی بینالملل🌹
به رغم آنکه بیش از ۹۰٪ نوشتهها و گفتههایمان درست از آب درآمد، تمام پیامها و تحلیلهایی را که در ۱۲ روز گذشته داشتیم پاک میکنیم؛ چراکه بهدنبال اعتبار نیستیم و از امروز، فعالیت این کانال به روال گذشته خواهد بود.
به امید آبادی ایران و تلاش برای کسب قدرت نرم در کنار قدرت سخت.
ارادتمند شما، تیم شبکهٔ اقتصاد سیاسی بینالملل🌹
ضریب_جینی_کشورهای_منتخب_در_سال_۲۰۲۴.png
273.1 KB
🏅ضریب جینی
ضریب جینی (Gini Coefficient) شاخصی اقتصادی برای اندازهگیری نابرابری در توزیع درآمد یا ثروت در جامعه است. این شاخص نخستینبار توسط اقتصاددان ایتالیایی، کورادو جینی، در سال ۱۹۱۲ معرفی شد و امروزه ابزاری کلیدی برای تحلیل عدالت اقتصادی است.
نحوهٔ تفسیر ضریب جینی:
عددی بین ۰ تا ۱ دارد:
صفر: توزیع کاملاً برابر درآمد یا ثروت
یک: نابرابری مطلق
اهمیت تحلیل ضریب جینی:
تحلیل این ضریب به سیاستگذاران و پژوهشگران کمک میکند تا ساختار نابرابری اقتصادی را بشناسند و راهکارهایی برای رفع آن طراحی کنند. بالا بودن این ضریب معمولاً نشانه مشکلات ساختاری نظیر شکاف طبقاتی، فقر، بیکاری و نارضایتی اجتماعی است.
راهکارهای کاهش ضریب جینی:
* ایجاد نظام مالیاتی تصاعدی و منصفانه
* گسترش آموزش با کیفیت
* افزایش سرمایهگذاری در سلامت و خدمات عمومی
* تقویت فرصتهای شغلی برابر
📊در این تصویر ضریب جینی برخی از کشورها در سال ۲۰۲۴ بررسی شده.
📚دادههای این نمودار از World Bank, OECD, Statista, TradingEconomics, Australian Bureau of Statistics, World Economics استخراج شده.
✅@Inter_Politics
ضریب جینی (Gini Coefficient) شاخصی اقتصادی برای اندازهگیری نابرابری در توزیع درآمد یا ثروت در جامعه است. این شاخص نخستینبار توسط اقتصاددان ایتالیایی، کورادو جینی، در سال ۱۹۱۲ معرفی شد و امروزه ابزاری کلیدی برای تحلیل عدالت اقتصادی است.
نحوهٔ تفسیر ضریب جینی:
عددی بین ۰ تا ۱ دارد:
صفر: توزیع کاملاً برابر درآمد یا ثروت
یک: نابرابری مطلق
اهمیت تحلیل ضریب جینی:
تحلیل این ضریب به سیاستگذاران و پژوهشگران کمک میکند تا ساختار نابرابری اقتصادی را بشناسند و راهکارهایی برای رفع آن طراحی کنند. بالا بودن این ضریب معمولاً نشانه مشکلات ساختاری نظیر شکاف طبقاتی، فقر، بیکاری و نارضایتی اجتماعی است.
راهکارهای کاهش ضریب جینی:
* ایجاد نظام مالیاتی تصاعدی و منصفانه
* گسترش آموزش با کیفیت
* افزایش سرمایهگذاری در سلامت و خدمات عمومی
* تقویت فرصتهای شغلی برابر
📊در این تصویر ضریب جینی برخی از کشورها در سال ۲۰۲۴ بررسی شده.
📚دادههای این نمودار از World Bank, OECD, Statista, TradingEconomics, Australian Bureau of Statistics, World Economics استخراج شده.
✅@Inter_Politics