💢افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان💢
#بخش_بیست_و_هفت
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
✅ ازدواج با محارم در ایران باستان روا نبوده است
💠 این مطلب از سه دلیل واضح می شود:
🔸 اولاً تاریخ واقعی ایران چنین رسمی را ناروا میدانسته است.
🔸 دوم در چند جا که به صراحت روا بودن آن توصیه شده است، پیداست که آشکارا علیه خواست مردم فتوا داده شده است.
🔸 و سوم خود واژهی حقوقی و رسمی که برای این کار بهکار برده شده است، یعنی خوئیت ودثه (خوئیتوکدس) «زناشویی در خود دوده» یا «زناشویی میان خویشاوندان» معنی میدهد، همچنانکه در میان بسیاری از جهانیان هم مرسوم و ستوده است.
💠 شکی نیست که نخستین شاهد تاریخی این چنین ازدواجی، به زنی گرفتن کمبوجیهی هخامنشی هر دو خواهرش راست. هر کسی داستان این ازدواج را به دقت بخواند یقین میآورد که خود کمبوجیه آغاز کنندهی این رسم بوده است و ایرانیان با آن بهکلی بیگانه بودهاند و اگر هم کسی دیگر این کار را کرده است، به تقلید از کمبوجیه بوده است.
داستان کمبوجیه به نقل از هرودت یونانی که دو نسل بعد از او میزیست، بدینگونه است (هرودت، تاریخ، کتاب سوم، بند۳۱ و بعد. تفسیر آن در شهبازی، کورش بزرگ، ص۴۱۲ تا ۴۱۴.):
♦️ پس از کورش بزرگ پسر بزرگ او کمبوجیه به پادشاهی نشست. وی مردی بود خودسر و کینهجو و بسیار سنگدل. اول کاری که کرد این بود که تنها برادر خود بردیه (برزو) را که جوانی دلاور و ستوده بود پنهانی کشت تا مبادا روزی بر او بشورد و پادشاهی را از او بگیرد، بعد هم به خواهر خود هئوتسا دل باخت و برآن شد که او را به همسری بگیرد. «یک چنین زناشویی برای آزادگان ایرانی پیشینه نداشت». «کمبوجیه ناچار شد قانون پارسی را بشکند تا بر خواست خود دست یابد». (لازم است که خوانندگان به این دو جمله دقت کنند.)
یکی از وظایف پادشاه ایران این بود که در کارهای مهم با «داوران شاهی» و «نژادگان ایرانی» رأی زند و از آنان راهنمایی خواهد. «داوران شاهی» هفت تن از آزادگان بودند که برای مشورت دادن به شاه و بازداشتن او از کارهای زیانبار برگزیده میشدند و تا هنگامی که گناهی از آنان سر نزده بود جاه و ارجشان بهجای میماند.
کمبوجیه که از دل باختن به خواهر خود نزد ایرانیان شرم داشت «داوران شاهی» را گفت تا نگاه کنند و ببینند که آیا قانونی هست که زناشویی برادری را با خواهر خود روا داند یا نه. داوران که مردانی پاک و ناموسخواه بودند ولی از زود خشمی و تندخویی کمبوجیه آگاهی داشتند خواستند بی آنکه قانون پارسی را به دروغ بیالایند خود را از خشم کمبوجیه دور دارند. پس بدو چنین گفتند: «قانونهای ایرانی را نیک نگریستیم، هیچ قانونی نیست که زناشویی برادری را با خواهرش روا داند، لیکن قانونی هست که گوید شاه ایرانی در انجام دادن هر چه دلپذیرش آید آزاد است».
چنین بود پاسخ خردمندان و قضات شاهی. و کمبوجیه بی درنگ هئوتسا را به زنی گرفت، اما چندی بعد دومین خواهر خود را که [نامش رئوخشنه، روشنک بود] هم به همسری در پذیرفت و بدینسان راه را برای خودسران بعدی تاریخ باز کرد، و همین که این رسم زشتی خود را نزد کسانی مثل او از دست داد، تکرارش بیمانع شد ولی همهی آنان فراموش کردند که «هیچ قانون ایرانی» که چنان ازدواج هایی را روا داند، وجود نداشت، و کمبوجیه، که فرهنگ عیلامی گرفته بود، نیز به پیروی از رسمی عیلامی چنین «بدعتی» را گذاشت.
(برای تقلید کمبوجیه از عادات عیلامیان رک. مقاله اپنهایم، Oppenheim، ص۵۵۷ و ۵۵۸، که بر سندی بابلی متکی است که به موجب آن کمبوجیه در معبد نبوی بابل، با لباس عیلامی ظاهر شد و مایه نگرانی و دلچرکی بابلیان گردید. از تاریخ عیلام میدانیم که یکی از ملکههای آنجا با دو برادر خود ازدواج کرد: هینتس، جهان از یاد رفته عیلام، ص۹۱.)
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
#بخش_بیست_و_هفت
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
✅ ازدواج با محارم در ایران باستان روا نبوده است
💠 این مطلب از سه دلیل واضح می شود:
🔸 اولاً تاریخ واقعی ایران چنین رسمی را ناروا میدانسته است.
🔸 دوم در چند جا که به صراحت روا بودن آن توصیه شده است، پیداست که آشکارا علیه خواست مردم فتوا داده شده است.
🔸 و سوم خود واژهی حقوقی و رسمی که برای این کار بهکار برده شده است، یعنی خوئیت ودثه (خوئیتوکدس) «زناشویی در خود دوده» یا «زناشویی میان خویشاوندان» معنی میدهد، همچنانکه در میان بسیاری از جهانیان هم مرسوم و ستوده است.
💠 شکی نیست که نخستین شاهد تاریخی این چنین ازدواجی، به زنی گرفتن کمبوجیهی هخامنشی هر دو خواهرش راست. هر کسی داستان این ازدواج را به دقت بخواند یقین میآورد که خود کمبوجیه آغاز کنندهی این رسم بوده است و ایرانیان با آن بهکلی بیگانه بودهاند و اگر هم کسی دیگر این کار را کرده است، به تقلید از کمبوجیه بوده است.
داستان کمبوجیه به نقل از هرودت یونانی که دو نسل بعد از او میزیست، بدینگونه است (هرودت، تاریخ، کتاب سوم، بند۳۱ و بعد. تفسیر آن در شهبازی، کورش بزرگ، ص۴۱۲ تا ۴۱۴.):
♦️ پس از کورش بزرگ پسر بزرگ او کمبوجیه به پادشاهی نشست. وی مردی بود خودسر و کینهجو و بسیار سنگدل. اول کاری که کرد این بود که تنها برادر خود بردیه (برزو) را که جوانی دلاور و ستوده بود پنهانی کشت تا مبادا روزی بر او بشورد و پادشاهی را از او بگیرد، بعد هم به خواهر خود هئوتسا دل باخت و برآن شد که او را به همسری بگیرد. «یک چنین زناشویی برای آزادگان ایرانی پیشینه نداشت». «کمبوجیه ناچار شد قانون پارسی را بشکند تا بر خواست خود دست یابد». (لازم است که خوانندگان به این دو جمله دقت کنند.)
یکی از وظایف پادشاه ایران این بود که در کارهای مهم با «داوران شاهی» و «نژادگان ایرانی» رأی زند و از آنان راهنمایی خواهد. «داوران شاهی» هفت تن از آزادگان بودند که برای مشورت دادن به شاه و بازداشتن او از کارهای زیانبار برگزیده میشدند و تا هنگامی که گناهی از آنان سر نزده بود جاه و ارجشان بهجای میماند.
کمبوجیه که از دل باختن به خواهر خود نزد ایرانیان شرم داشت «داوران شاهی» را گفت تا نگاه کنند و ببینند که آیا قانونی هست که زناشویی برادری را با خواهر خود روا داند یا نه. داوران که مردانی پاک و ناموسخواه بودند ولی از زود خشمی و تندخویی کمبوجیه آگاهی داشتند خواستند بی آنکه قانون پارسی را به دروغ بیالایند خود را از خشم کمبوجیه دور دارند. پس بدو چنین گفتند: «قانونهای ایرانی را نیک نگریستیم، هیچ قانونی نیست که زناشویی برادری را با خواهرش روا داند، لیکن قانونی هست که گوید شاه ایرانی در انجام دادن هر چه دلپذیرش آید آزاد است».
چنین بود پاسخ خردمندان و قضات شاهی. و کمبوجیه بی درنگ هئوتسا را به زنی گرفت، اما چندی بعد دومین خواهر خود را که [نامش رئوخشنه، روشنک بود] هم به همسری در پذیرفت و بدینسان راه را برای خودسران بعدی تاریخ باز کرد، و همین که این رسم زشتی خود را نزد کسانی مثل او از دست داد، تکرارش بیمانع شد ولی همهی آنان فراموش کردند که «هیچ قانون ایرانی» که چنان ازدواج هایی را روا داند، وجود نداشت، و کمبوجیه، که فرهنگ عیلامی گرفته بود، نیز به پیروی از رسمی عیلامی چنین «بدعتی» را گذاشت.
(برای تقلید کمبوجیه از عادات عیلامیان رک. مقاله اپنهایم، Oppenheim، ص۵۵۷ و ۵۵۸، که بر سندی بابلی متکی است که به موجب آن کمبوجیه در معبد نبوی بابل، با لباس عیلامی ظاهر شد و مایه نگرانی و دلچرکی بابلیان گردید. از تاریخ عیلام میدانیم که یکی از ملکههای آنجا با دو برادر خود ازدواج کرد: هینتس، جهان از یاد رفته عیلام، ص۹۱.)
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💢افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان💢
#بخش_بیست_و_هشت
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
✳️ کسی که تاریخ ایران را بهدقت میخواند به مطالب دیگری برمیخورد که نتیجهی بالا را تأیید میکند. بیش از یکصد و بیست نویسندهی یونانی و رومی و سریانی و یهودی و ارمنی همزمان هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان بودهاند، و از میان آنان چند نفر آداب و رسوم و قوانین ایرانی را بهخوبی میشناخته و توصیف کردهاند. این چند نفر عبارتند از: هرودت، گزنفون، افلاطون، ارسطو، استرابون، آمیانوس مارسلینوس، پروکوپیوس، نیتوفیلاکتوس، و از میان یهودیان اِستِر و نِحمیا؛ ولی هیچکدام از آنان نگفتهاند که ازدواج با محارم در ایران رسم بوده است. (هرودت فقط از داستان کمبوجیه و آن هم بهصورتی که دیدیم یاد میکند.)
اگر چنان رسمی در ایران «شایع» بود، محال بود این نویسندگان از آن بیاطلاع بوده باشند.
💠 از اینها قاطعتر، وضعیت متون زرتشتی است. در گاتاها و اوستای اصیل که اصلاً یادی از خوئیت ودثه نیست. در اوستای متأخر و کتب و روایات بعدی هم تا برسیم به آخر دورهی ساسانی، هیچ خبری از این که خوئیت ودثه به معنی ازدواج با محارم بوده باشد نمیبینیم. فقط در اواخر دورهی ساسانی و اوایل دورهی اسلامی شواهد انکار ناپذیر داریم که عدهای چنان ازدواجهایی را ستوده میدانستهاند و عدهای بسیار نکوهیده.
وقتی لابهلای روایات دقت میکنیم خوب میبینیم که آن گروه که «خوئیت ودثه» را به معنی «ازدواج با محارم» گرفتهاند معدودی روحانی بودهاند که میترسیدند زرتشتیان با ازدواج با خارجیان به نابودی بگرایند.
در آخر دورهی ساسانی در نقاطی از ایران مسیحیت و مانویت به قدری رایج شده بود که جامعههای کوچک زرتشتی در جایهای دور افتاده در معرض اضمحلال بودند و خطر ازدواج با بیگانه به اندازهای موبدان را ترسانیده بود که در آن دوره معنی «ازدواج با محارم» را برای خوئیت ودثه تراشیدند و آن را بر ازدواجهای خیالی اهورمزدا با اسپندارمذ و مشییه با خواهرش و جز ان استوار کردهاند.
وقتی هم اسلام در رسید موضوع حادتر شد و «نگهداری خون و تخمه و نژاد» بر همه چیز برتری گرفت و موبدانی چند به رغم اعتراض شدید مردم (چنان که در شواهد بالا دیدیم) «ازدواج با محارم» را توصیهای الهی قلمداد کردند تا از نابود شدن گروههای کوچک زرتشتی در اینجا و آنجا جلوگیری کنند. (به همین دلیل است که جملهی: من به دین مزداپرستی سوگند پیروی میخورم، که حملات را باز میدارد، که اسلحه را بیکار میدارد، که خوئیت ودثه را بر پا میدارد، در سوگند تعهد دینی [فرورانی] زرتشتی (برای آن رک. بویس، تاریخ دین زرتشتی، ج۱، ص ۲۵۳ و ۲۵۴.) بدین صورت دستخورده مینماید و ظاهراً جمله که خوئیت ودثه را برپامیدارد اضافی است.
(بسنجید با داوری بویس، همان منبع، ص ۲۵۴، یادداشت ۲۴.)
💠 هر کس اعتراضهای مندرج در دینکرد و روایات را از میان «توصیهها» بیرون بکشد (کاری که ما با درشت نشان دادن آنها کردیم.) بهخوبی درمییابد که موبدان معدودی که قصد الهی کردن آنگونه ازدواجها را داشتند، به جایی نرسیدند و با خشم و نفرت زرتشتیان روبرو شدند. واضح است که اگر آن رسم به رضایت مردم روا میبود دیگر لزومی نداشت آن همه دفتر و دستک دینی و فرضیات آسمانی برایش درست کنند تا برای مردم پذیرفتنی شود. خود همان توضیحات، نشان نپذیرفتن و رواج نداشتن چنان ازدواجهایی است.
(چنین است داوری وست، متون پهلوی، ج ۲، ص۴۲۷ تا ۴۳۰ و گرای، مقاله زناشویی، ص ۴۵۹.)
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
#بخش_بیست_و_هشت
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
✳️ کسی که تاریخ ایران را بهدقت میخواند به مطالب دیگری برمیخورد که نتیجهی بالا را تأیید میکند. بیش از یکصد و بیست نویسندهی یونانی و رومی و سریانی و یهودی و ارمنی همزمان هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان بودهاند، و از میان آنان چند نفر آداب و رسوم و قوانین ایرانی را بهخوبی میشناخته و توصیف کردهاند. این چند نفر عبارتند از: هرودت، گزنفون، افلاطون، ارسطو، استرابون، آمیانوس مارسلینوس، پروکوپیوس، نیتوفیلاکتوس، و از میان یهودیان اِستِر و نِحمیا؛ ولی هیچکدام از آنان نگفتهاند که ازدواج با محارم در ایران رسم بوده است. (هرودت فقط از داستان کمبوجیه و آن هم بهصورتی که دیدیم یاد میکند.)
اگر چنان رسمی در ایران «شایع» بود، محال بود این نویسندگان از آن بیاطلاع بوده باشند.
💠 از اینها قاطعتر، وضعیت متون زرتشتی است. در گاتاها و اوستای اصیل که اصلاً یادی از خوئیت ودثه نیست. در اوستای متأخر و کتب و روایات بعدی هم تا برسیم به آخر دورهی ساسانی، هیچ خبری از این که خوئیت ودثه به معنی ازدواج با محارم بوده باشد نمیبینیم. فقط در اواخر دورهی ساسانی و اوایل دورهی اسلامی شواهد انکار ناپذیر داریم که عدهای چنان ازدواجهایی را ستوده میدانستهاند و عدهای بسیار نکوهیده.
وقتی لابهلای روایات دقت میکنیم خوب میبینیم که آن گروه که «خوئیت ودثه» را به معنی «ازدواج با محارم» گرفتهاند معدودی روحانی بودهاند که میترسیدند زرتشتیان با ازدواج با خارجیان به نابودی بگرایند.
در آخر دورهی ساسانی در نقاطی از ایران مسیحیت و مانویت به قدری رایج شده بود که جامعههای کوچک زرتشتی در جایهای دور افتاده در معرض اضمحلال بودند و خطر ازدواج با بیگانه به اندازهای موبدان را ترسانیده بود که در آن دوره معنی «ازدواج با محارم» را برای خوئیت ودثه تراشیدند و آن را بر ازدواجهای خیالی اهورمزدا با اسپندارمذ و مشییه با خواهرش و جز ان استوار کردهاند.
وقتی هم اسلام در رسید موضوع حادتر شد و «نگهداری خون و تخمه و نژاد» بر همه چیز برتری گرفت و موبدانی چند به رغم اعتراض شدید مردم (چنان که در شواهد بالا دیدیم) «ازدواج با محارم» را توصیهای الهی قلمداد کردند تا از نابود شدن گروههای کوچک زرتشتی در اینجا و آنجا جلوگیری کنند. (به همین دلیل است که جملهی: من به دین مزداپرستی سوگند پیروی میخورم، که حملات را باز میدارد، که اسلحه را بیکار میدارد، که خوئیت ودثه را بر پا میدارد، در سوگند تعهد دینی [فرورانی] زرتشتی (برای آن رک. بویس، تاریخ دین زرتشتی، ج۱، ص ۲۵۳ و ۲۵۴.) بدین صورت دستخورده مینماید و ظاهراً جمله که خوئیت ودثه را برپامیدارد اضافی است.
(بسنجید با داوری بویس، همان منبع، ص ۲۵۴، یادداشت ۲۴.)
💠 هر کس اعتراضهای مندرج در دینکرد و روایات را از میان «توصیهها» بیرون بکشد (کاری که ما با درشت نشان دادن آنها کردیم.) بهخوبی درمییابد که موبدان معدودی که قصد الهی کردن آنگونه ازدواجها را داشتند، به جایی نرسیدند و با خشم و نفرت زرتشتیان روبرو شدند. واضح است که اگر آن رسم به رضایت مردم روا میبود دیگر لزومی نداشت آن همه دفتر و دستک دینی و فرضیات آسمانی برایش درست کنند تا برای مردم پذیرفتنی شود. خود همان توضیحات، نشان نپذیرفتن و رواج نداشتن چنان ازدواجهایی است.
(چنین است داوری وست، متون پهلوی، ج ۲، ص۴۲۷ تا ۴۳۰ و گرای، مقاله زناشویی، ص ۴۵۹.)
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💢افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان💢
#بخش_بیست_و_نه
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
✳️ اکنون اگر به چند مورد از ازدواج با محارم در دوران هخامنشی و اشکانی و ساسانی بنگریم، مردود بودن آنها در نظر مردم روشن میشود.
💠 پیشتر بدعت کمبوجیه را شرح دادیم. اکنون بنگرید که پلوتارک (به نقل از کتزیاس) میگوید مادر اردشیر دوم او را واداشت با استاتیرا دختر خود جفت آید و «به قانون و عقاید یونانیان اعتنایی نداشته باشد»، قانون و عقاید یونانی در اینجا اصلا موردی ندارد یعنی پروشات اصلاً لازم نبوده است خاطرِ پسرش را از «عقاید و قوانین یونان» آسوده کند. نه یونان در کار اردشیر نفوذی داشت و نه یونانیان زیردست اردشیر بودند که خاطر ایشان را نگه دارد و «کار مردم ناپسند» خود را برایشان توضیح دهد.
آنچه در مأخذ پلوتارک آمده بوده است «عقاید و قوانین» بوده است و بس. یعنی مادر اردشیر به او میگوید: تو شاهی، هر چه میخواهی بکن. دختر خود را هم به زنی بگیر، و به عقاید و قوانین اعتنایی نداشته باش. این «عقاید و قوانین» عقاید و قوانین ایرانیان بوده است که پروشات هم مثل کمبوجیه میخواهد نادیده بگیرد، و این خود دلیل بزرگی است بر اینکه عقاید و قوانین ایرانی مخالف چنان ازدواجهایی بوده است.
در تأیید این استنتاج یادآور میشویم که آگاثیاس هم از تنفر اردشیر دوم از رابطهای این چنانی گواهی میدهد.
(تاریخ، کتاب دوم، بند ۲۳.)
💠 یکی دیگر از دلایلی که ثابت میکند چنان ازدواجهایی دور از عرف و «قوانین» ایران بوده است، اظهار صریح دینکرد سوم است که اعتراف میکند: «قانون در مورد آن رسم بعدها گفته است: آن را بهکار نگیرید!».
اگر چنین چیزی در قانون ایرانی نبود، لازم نمیشد برای بهکار گرفتن عمل مخالفش آنهمه دلیل و برهان بتراشند. پس بدین نتیجه میرسیم که حتی در اوج زمانی که مسئلهی ازدواج با محارم را عدهی معدودی تجویز میکرده اند، عدهی زیادتری فریاد میکشیدهاند که:
🔅 زرتشت به اهورمزدا چنین گفت:
به نظر من این کاری است ناخوب که میکنند، و برای من جای شک فراوان است که بایستی خوئیتوکدس کنم چنانکه گفتی در میان انسانها کاملاً رایج است.
💠 تناقض چنین اعتراض واضحی با گفتارهای چند عالم زرتشتی هوادار ازدواج با محارم این اندیشه را پیش میآورد که چون اینگونه ازدواجها اصلاً در قانون و عرف زرتشتی سابقه نداشته است، چند مانوی و مزدکی جان بهدر برده که خود را در زمرهی موبدان زرتشتی درآورده بودهاند همچنانکه در دورهی اسلامی در میان جاعلان حدیث و روایات کسانی بودند که برای خراب کردن ایمان مردم به عنوان راوی و محدث افسانههایی میبافتند که مستند نبود.
توجه شود که مزدک خود را (موبد موبدان) و زنده کنندهی آیین زرتشت میدانسته است.
(نظام الملک، سیرالملوک، طبع ه. دارک، تهران، ۱۳۴۶، ص۲۵۷ و ۲۵۸.)
میدانیم که زندیقان ادعا میکردهاند که میخواهند دین مزدایی را به حالت پاک اولیهاش برگردانند! به همین دلیل است که مانی و مزدکیان را [زندیق] یعنی مُفَسر (خودسر دینی) میخواندهاند و قوانین تباه و فسادآور خود را در قالب تعبیر و تفسیر دینی (زند) به خورد جامعهی آخر دورهی ساسانی دادهاند. (باری دیگر تأکید کنیم که کلیهی شواهد صریح ایرانی، از دورهی آخر ساسانی به بعد مانده است.)
همراه با عدهی دیگری که آنها هم از اضمحلال جوامع دور افتاده و کوچک زرتشتی در میان مسیحیان و بعد مسلمانان در بیم افتاده بودند، بدان عقاید تن در دادهاند و از قول اهورمزدا ساختهاند که:
📌 شما نیز میبایست آنرا [ازدواج با محارم را] انجام دهید! زیرا اگر چه مردمان از چنان رسمی روی گردانیدهاند، شما نمیبایست روی بگردانید!
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
#بخش_بیست_و_نه
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
✳️ اکنون اگر به چند مورد از ازدواج با محارم در دوران هخامنشی و اشکانی و ساسانی بنگریم، مردود بودن آنها در نظر مردم روشن میشود.
💠 پیشتر بدعت کمبوجیه را شرح دادیم. اکنون بنگرید که پلوتارک (به نقل از کتزیاس) میگوید مادر اردشیر دوم او را واداشت با استاتیرا دختر خود جفت آید و «به قانون و عقاید یونانیان اعتنایی نداشته باشد»، قانون و عقاید یونانی در اینجا اصلا موردی ندارد یعنی پروشات اصلاً لازم نبوده است خاطرِ پسرش را از «عقاید و قوانین یونان» آسوده کند. نه یونان در کار اردشیر نفوذی داشت و نه یونانیان زیردست اردشیر بودند که خاطر ایشان را نگه دارد و «کار مردم ناپسند» خود را برایشان توضیح دهد.
آنچه در مأخذ پلوتارک آمده بوده است «عقاید و قوانین» بوده است و بس. یعنی مادر اردشیر به او میگوید: تو شاهی، هر چه میخواهی بکن. دختر خود را هم به زنی بگیر، و به عقاید و قوانین اعتنایی نداشته باش. این «عقاید و قوانین» عقاید و قوانین ایرانیان بوده است که پروشات هم مثل کمبوجیه میخواهد نادیده بگیرد، و این خود دلیل بزرگی است بر اینکه عقاید و قوانین ایرانی مخالف چنان ازدواجهایی بوده است.
در تأیید این استنتاج یادآور میشویم که آگاثیاس هم از تنفر اردشیر دوم از رابطهای این چنانی گواهی میدهد.
(تاریخ، کتاب دوم، بند ۲۳.)
💠 یکی دیگر از دلایلی که ثابت میکند چنان ازدواجهایی دور از عرف و «قوانین» ایران بوده است، اظهار صریح دینکرد سوم است که اعتراف میکند: «قانون در مورد آن رسم بعدها گفته است: آن را بهکار نگیرید!».
اگر چنین چیزی در قانون ایرانی نبود، لازم نمیشد برای بهکار گرفتن عمل مخالفش آنهمه دلیل و برهان بتراشند. پس بدین نتیجه میرسیم که حتی در اوج زمانی که مسئلهی ازدواج با محارم را عدهی معدودی تجویز میکرده اند، عدهی زیادتری فریاد میکشیدهاند که:
🔅 زرتشت به اهورمزدا چنین گفت:
به نظر من این کاری است ناخوب که میکنند، و برای من جای شک فراوان است که بایستی خوئیتوکدس کنم چنانکه گفتی در میان انسانها کاملاً رایج است.
💠 تناقض چنین اعتراض واضحی با گفتارهای چند عالم زرتشتی هوادار ازدواج با محارم این اندیشه را پیش میآورد که چون اینگونه ازدواجها اصلاً در قانون و عرف زرتشتی سابقه نداشته است، چند مانوی و مزدکی جان بهدر برده که خود را در زمرهی موبدان زرتشتی درآورده بودهاند همچنانکه در دورهی اسلامی در میان جاعلان حدیث و روایات کسانی بودند که برای خراب کردن ایمان مردم به عنوان راوی و محدث افسانههایی میبافتند که مستند نبود.
توجه شود که مزدک خود را (موبد موبدان) و زنده کنندهی آیین زرتشت میدانسته است.
(نظام الملک، سیرالملوک، طبع ه. دارک، تهران، ۱۳۴۶، ص۲۵۷ و ۲۵۸.)
میدانیم که زندیقان ادعا میکردهاند که میخواهند دین مزدایی را به حالت پاک اولیهاش برگردانند! به همین دلیل است که مانی و مزدکیان را [زندیق] یعنی مُفَسر (خودسر دینی) میخواندهاند و قوانین تباه و فسادآور خود را در قالب تعبیر و تفسیر دینی (زند) به خورد جامعهی آخر دورهی ساسانی دادهاند. (باری دیگر تأکید کنیم که کلیهی شواهد صریح ایرانی، از دورهی آخر ساسانی به بعد مانده است.)
همراه با عدهی دیگری که آنها هم از اضمحلال جوامع دور افتاده و کوچک زرتشتی در میان مسیحیان و بعد مسلمانان در بیم افتاده بودند، بدان عقاید تن در دادهاند و از قول اهورمزدا ساختهاند که:
📌 شما نیز میبایست آنرا [ازدواج با محارم را] انجام دهید! زیرا اگر چه مردمان از چنان رسمی روی گردانیدهاند، شما نمیبایست روی بگردانید!
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💢افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان💢
#بخش_سی
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
✳️ پیشتر اشاره کردیم که از پانزده مورد تاریخی که در سرتاسر فقط تاریخ ایران از ازدواج با محارم سراغ دادهاند چند تا دروغ محض است و فقط چند فقره است که آنها را میتوان پذیرفت اما نه به مثابهی نمونهی مرسوم بلکه بهعنوان نمونههای نامرسوم و غیرطبیعی، که مثالهای آن در میان همهی ملل دیده میشود و از آنها یاد خواهیم کرد. در اینجا میخواهیم دو نمونه از این دروغپردازیها را باز نماییم.
♦️ نمونهی اعلای این خیالبافیها در یک روایت مسیحی دربارهی یزدگرد دوم آمده است و آن بدین قرار است که:
وی در هشتمین سال پادشاهی خود «دختر خود را که به همسری گرفته بود بکشت».
(همان، ص ۵۰.)
مورخان جدید هم این روایت را بهعنوان حقیقت میپذیرند.
(مثلاً کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ص ۳۰۷.)
اکنون بیاییم و آنرا بررسی کنیم:
یزدگرد دوم پسر بهرام پنجم یا بهرام گور بود، و بهرام گور در آغاز هشتمین سال پادشاهی پدرش زاده شد. (شاهنامه، ج۷، ص۲۶۶، بیت ۳۰ و بعد.) دربارهی یزدگرد میآورد:
زشاهیش بگذشت چون هفت سال
همه موبدان زو به رنج و وبال
▫️
سر سال هشتم مه فرودین
که پیدا کند در جهان هوردین
▫️
یکی کودک آمدش هرمزد روز
به نیک اختر و فال گیتی فروز
▫️
هم آنگه پدر کرد بهرام نام
از آن کودک خرد شد شادکام
🔅 یعنی در سال ۴۰۷ م، و به هنگام به تخت نشستن در بهار ۴۲۱ م چهارده ساله بود (نولدکه – طبری، ص ۸۵، یادداشت ۴.)، و نیز بههنگام مرگ در ۴۳۹ یعنی در سال هیجدهم از پادشاهی خود سی و دو ساله بود.
(همان منبع، ص۴۲۳.)
پس تاریخ زادن یزدگرد دوم را زودتر از هفده سالگی پدرش، یعنی (۴۰۷+۱۷) ۴۲۴م نمیتوان گرفت. بنابراین وقتی یزدگرد دوم به پادشاهی رسید حداکثر (۴۲۴-۴۳۹) پانزده ساله بود و در سال هشتم از پادشاهی خود حداکثر بیست و سه سال داشت. پس چگونه میتوانست در آن موقع دختر خود را به همسری گرفته بوده باشد و بعد هم از او زده شده باشد بهطوری که او را بکشد؟ این خیالبافی محض است.
♦️ نمونهی دیگری از این نوع دروغپردازیها داستان ازدواج کواذ (قباد) است با دختر خود.
تئوفانس بیزانسی میگوید: کاوس پسر کواذ و برادر بزرگ انوشهروان از ازدواج کواذ و دخترش سامبیکه بهوجود آمده بود.
(به نقل مارکوارت از وی، ایرانشهر، ص۱۳۱ و ۱۳۲، یادداشت ۶.)
اما مارکوارت ثابت کرده است که چنین امری از نظر زمانبندی تاریخی درست نیست.
از سوی دیگر طبری گفته است کواذ را خواهرش، از زندان فراری داد.
(طبری، تاریخ، ج۱، ص۸۸۷.)
ولی پروکوپیوس بیزانسی میگوید: این کار را همسر کواذ کرد.
(تاریخ جنگ ایران، ج۱، بند ۶.)
و مورخ جدید با سر هم کردن اینها میگوید کواذ را خواهرش، که همسرش بود، فراری داد!
(مارکوارت، همانجا. کریستنسن، ص۳۷۸.)
برگفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
#بخش_سی
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
✳️ پیشتر اشاره کردیم که از پانزده مورد تاریخی که در سرتاسر فقط تاریخ ایران از ازدواج با محارم سراغ دادهاند چند تا دروغ محض است و فقط چند فقره است که آنها را میتوان پذیرفت اما نه به مثابهی نمونهی مرسوم بلکه بهعنوان نمونههای نامرسوم و غیرطبیعی، که مثالهای آن در میان همهی ملل دیده میشود و از آنها یاد خواهیم کرد. در اینجا میخواهیم دو نمونه از این دروغپردازیها را باز نماییم.
♦️ نمونهی اعلای این خیالبافیها در یک روایت مسیحی دربارهی یزدگرد دوم آمده است و آن بدین قرار است که:
وی در هشتمین سال پادشاهی خود «دختر خود را که به همسری گرفته بود بکشت».
(همان، ص ۵۰.)
مورخان جدید هم این روایت را بهعنوان حقیقت میپذیرند.
(مثلاً کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ص ۳۰۷.)
اکنون بیاییم و آنرا بررسی کنیم:
یزدگرد دوم پسر بهرام پنجم یا بهرام گور بود، و بهرام گور در آغاز هشتمین سال پادشاهی پدرش زاده شد. (شاهنامه، ج۷، ص۲۶۶، بیت ۳۰ و بعد.) دربارهی یزدگرد میآورد:
زشاهیش بگذشت چون هفت سال
همه موبدان زو به رنج و وبال
▫️
سر سال هشتم مه فرودین
که پیدا کند در جهان هوردین
▫️
یکی کودک آمدش هرمزد روز
به نیک اختر و فال گیتی فروز
▫️
هم آنگه پدر کرد بهرام نام
از آن کودک خرد شد شادکام
🔅 یعنی در سال ۴۰۷ م، و به هنگام به تخت نشستن در بهار ۴۲۱ م چهارده ساله بود (نولدکه – طبری، ص ۸۵، یادداشت ۴.)، و نیز بههنگام مرگ در ۴۳۹ یعنی در سال هیجدهم از پادشاهی خود سی و دو ساله بود.
(همان منبع، ص۴۲۳.)
پس تاریخ زادن یزدگرد دوم را زودتر از هفده سالگی پدرش، یعنی (۴۰۷+۱۷) ۴۲۴م نمیتوان گرفت. بنابراین وقتی یزدگرد دوم به پادشاهی رسید حداکثر (۴۲۴-۴۳۹) پانزده ساله بود و در سال هشتم از پادشاهی خود حداکثر بیست و سه سال داشت. پس چگونه میتوانست در آن موقع دختر خود را به همسری گرفته بوده باشد و بعد هم از او زده شده باشد بهطوری که او را بکشد؟ این خیالبافی محض است.
♦️ نمونهی دیگری از این نوع دروغپردازیها داستان ازدواج کواذ (قباد) است با دختر خود.
تئوفانس بیزانسی میگوید: کاوس پسر کواذ و برادر بزرگ انوشهروان از ازدواج کواذ و دخترش سامبیکه بهوجود آمده بود.
(به نقل مارکوارت از وی، ایرانشهر، ص۱۳۱ و ۱۳۲، یادداشت ۶.)
اما مارکوارت ثابت کرده است که چنین امری از نظر زمانبندی تاریخی درست نیست.
از سوی دیگر طبری گفته است کواذ را خواهرش، از زندان فراری داد.
(طبری، تاریخ، ج۱، ص۸۸۷.)
ولی پروکوپیوس بیزانسی میگوید: این کار را همسر کواذ کرد.
(تاریخ جنگ ایران، ج۱، بند ۶.)
و مورخ جدید با سر هم کردن اینها میگوید کواذ را خواهرش، که همسرش بود، فراری داد!
(مارکوارت، همانجا. کریستنسن، ص۳۷۸.)
برگفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💢افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان💢
#بخش_سی_و_یک
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
❇️ «ازدواج با محارم» به ندرت در همهجا روی داده است
💠 نمیتوان انکار کرد که ازدواج کمبوجیه با خواهرانش اتفاق افتاده، اگر چه بر خلاف قانون ایرانی بوده است. باز نمیتوان انکار کرد که کتب متأخر زرتشتی بر چنان ازدواجهایی صحه گذاشتهاند، گو اینکه درست بر خلاف رسم جامعه توصیه میکردهاند. به عبارت دیگر، «ازدواج با محارم» بهطور بسیار محدود در تاریخ ایران اتفاق افتاده است ولی تاریخ ایران خیلی چیزهای دیگر هم دیده است که نه ربطی به قوانین ایرانی داشته است و نه ربطی به عرف زرتشتی.
چنانکه نشان خواهیم داد تعدادی از این ازدواجها بر مبنای تعبیر غلط چند واژه اساسی حقوقی اتفاق افتادهاند و در این موارد گاهی خودخواهی و بیاعتنایی فرمانروایان به عرف هم مؤثر بوده است.
نمونهای از این کارها ازدواج موزای رومی با پسر کوچکش فرهادک است که در خردسالیِ او انجام شده، چون موزا، کنیزی رومی، به هوس تاج و تختِ فرهاد چهارم افتاد و شوهر را کشت، و به بهانهی این که پادشاهی میراث پسرش است، تخت و تاج او را گرفت و برای این که او را در چنگ خود نگه دارد با او پیوند زناشویی بست.
(رک. پانوشت پیشین، ژوزفوس میگوید این کار خشم نجبای پارتی را به دنبال داشت.)
💠 آیا این رابطهی سیاسی کاری به قوانین ایرانی داشت؟ کمی بعد از این واقعه، امپراتور روم کلودیوس یکم شبی را در بستر خواهرزادهی خود به سر برد و فردایش مجلس سنای روم را مجبور کرد ازدواج آن دو را به رسمیت بشناسد!
(رک. ویدنمان، Wiednemann، ص۲۴۰.)
🔅 از روی این یک نمونه هوسبازی میتوان دید که امپراتوری رومی «ازدواج با محارم» را با یک فرمان رواج میتوانست داد.
💠 در تاریخ یونان میخوانیم که خدای خدایان زئوس با خواهرش هرا ازدواج کرد.
(ایلیاد هومر، سرود هفدهم، سطر۱۲۸ و بعد.)
و یا این که اِلکینوس با خواهر (ادیسه هومر، سرود هفتم، سطر۵۴.) و به روایتی با برادرزادهی (همان کتاب، سرود هفتم، سطر۶۰.) خود پیوند زناشویی بست و دیومِدِس با خالهی خود همسری کرد.
(شرادر – نهرینگ، ج۲، ص۵۹۹.)
💠 در اولین اسفار تورات به موارد متعدد از ازدواج با محارم برمیخوریم بی آنکه کوچکترین اشارهای به ناباب بودن آن شده باشد. مثلاً در سفر آفرینش به غیر از فرزندان آدم و حوا که با جفت آمدن مردمان زمین را درست کردند، میخوانیم که ابراهیم با ناخواهریش سارا زناشویی کرد (سوره ۲۰، آیه ۱۲)؛ نوح دختر برادر خود را به زنی گرفت (سوره ۲۹، آیه ۱۹ و بعد)؛ عمران با عمهاش زناشویی کرد و موسی و هارون را یافت (سِفرِ خروج، سوره ۶، آیه ۲۰). فقط در دورههای بعدی است که ازدواج با محارم محدود شده است (لاویان، سوره ۱۸) و این محدودیت همانند محدودیت مسیحی است و البته در اسلام نیز کاملاً مشخص است.
(رک. فولی، زناشویی: در مسیحیت، دائره المعارف هیستینگز، ج ۸، ص۳۳۳ تا ۳۴۳.)
ازدواج با محارم در میان ملل باستانی دیگر هم یافت میشود. در میان خاندان های شاهی مقدونیه و اپیروسی (بالکانی) نشان آن یافت شده است.
(شرادر- نهرینگ، ج۲، ص۵۹۹ و ۶۰۰.)
💠 در میان مصریان قدیم ازدواج خواهر و برادر رواج داشت و تا دورهی مسیحیت ادامه یافت.
(برای زناشویی خواهر و برادر و محارمان دیگر در مصر قدیم و بطالسه رک. دیودور، کتاب یکم، بند ۲۷، فقره ۱؛ –کرنی cerny و میدل تن middleton–)
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
#بخش_سی_و_یک
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
❇️ «ازدواج با محارم» به ندرت در همهجا روی داده است
💠 نمیتوان انکار کرد که ازدواج کمبوجیه با خواهرانش اتفاق افتاده، اگر چه بر خلاف قانون ایرانی بوده است. باز نمیتوان انکار کرد که کتب متأخر زرتشتی بر چنان ازدواجهایی صحه گذاشتهاند، گو اینکه درست بر خلاف رسم جامعه توصیه میکردهاند. به عبارت دیگر، «ازدواج با محارم» بهطور بسیار محدود در تاریخ ایران اتفاق افتاده است ولی تاریخ ایران خیلی چیزهای دیگر هم دیده است که نه ربطی به قوانین ایرانی داشته است و نه ربطی به عرف زرتشتی.
چنانکه نشان خواهیم داد تعدادی از این ازدواجها بر مبنای تعبیر غلط چند واژه اساسی حقوقی اتفاق افتادهاند و در این موارد گاهی خودخواهی و بیاعتنایی فرمانروایان به عرف هم مؤثر بوده است.
نمونهای از این کارها ازدواج موزای رومی با پسر کوچکش فرهادک است که در خردسالیِ او انجام شده، چون موزا، کنیزی رومی، به هوس تاج و تختِ فرهاد چهارم افتاد و شوهر را کشت، و به بهانهی این که پادشاهی میراث پسرش است، تخت و تاج او را گرفت و برای این که او را در چنگ خود نگه دارد با او پیوند زناشویی بست.
(رک. پانوشت پیشین، ژوزفوس میگوید این کار خشم نجبای پارتی را به دنبال داشت.)
💠 آیا این رابطهی سیاسی کاری به قوانین ایرانی داشت؟ کمی بعد از این واقعه، امپراتور روم کلودیوس یکم شبی را در بستر خواهرزادهی خود به سر برد و فردایش مجلس سنای روم را مجبور کرد ازدواج آن دو را به رسمیت بشناسد!
(رک. ویدنمان، Wiednemann، ص۲۴۰.)
🔅 از روی این یک نمونه هوسبازی میتوان دید که امپراتوری رومی «ازدواج با محارم» را با یک فرمان رواج میتوانست داد.
💠 در تاریخ یونان میخوانیم که خدای خدایان زئوس با خواهرش هرا ازدواج کرد.
(ایلیاد هومر، سرود هفدهم، سطر۱۲۸ و بعد.)
و یا این که اِلکینوس با خواهر (ادیسه هومر، سرود هفتم، سطر۵۴.) و به روایتی با برادرزادهی (همان کتاب، سرود هفتم، سطر۶۰.) خود پیوند زناشویی بست و دیومِدِس با خالهی خود همسری کرد.
(شرادر – نهرینگ، ج۲، ص۵۹۹.)
💠 در اولین اسفار تورات به موارد متعدد از ازدواج با محارم برمیخوریم بی آنکه کوچکترین اشارهای به ناباب بودن آن شده باشد. مثلاً در سفر آفرینش به غیر از فرزندان آدم و حوا که با جفت آمدن مردمان زمین را درست کردند، میخوانیم که ابراهیم با ناخواهریش سارا زناشویی کرد (سوره ۲۰، آیه ۱۲)؛ نوح دختر برادر خود را به زنی گرفت (سوره ۲۹، آیه ۱۹ و بعد)؛ عمران با عمهاش زناشویی کرد و موسی و هارون را یافت (سِفرِ خروج، سوره ۶، آیه ۲۰). فقط در دورههای بعدی است که ازدواج با محارم محدود شده است (لاویان، سوره ۱۸) و این محدودیت همانند محدودیت مسیحی است و البته در اسلام نیز کاملاً مشخص است.
(رک. فولی، زناشویی: در مسیحیت، دائره المعارف هیستینگز، ج ۸، ص۳۳۳ تا ۳۴۳.)
ازدواج با محارم در میان ملل باستانی دیگر هم یافت میشود. در میان خاندان های شاهی مقدونیه و اپیروسی (بالکانی) نشان آن یافت شده است.
(شرادر- نهرینگ، ج۲، ص۵۹۹ و ۶۰۰.)
💠 در میان مصریان قدیم ازدواج خواهر و برادر رواج داشت و تا دورهی مسیحیت ادامه یافت.
(برای زناشویی خواهر و برادر و محارمان دیگر در مصر قدیم و بطالسه رک. دیودور، کتاب یکم، بند ۲۷، فقره ۱؛ –کرنی cerny و میدل تن middleton–)
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💢افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان💢
#بخش_سی_و_دو
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💠 پادشاهان یونانی مصر بهخصوص اینگونه ازدواجها را مقدس میشمردند. در میان عیلامیان و نجبای لیسیه (در جنوب غربی آسیای صغیر) همچنان پیوندهایی قانونی بود.
(برای عیلامیان رک. بالاتر، پانوشت، برای لیسیان رک. بویس، تاریخ دین زرتشتی، روم، ص۷۶.)
💠 در بینالنهرین در میان خانوادههای بلندپایهی عرب پالمیر هم چنین بود. (مثلاً بر روی سکههای مالیخوس [مالک] دوم که ملکه گملیت [جمیله] را [خواهر] خود خوانده است.)
و کتیبههای یونانی از سدهی نخستین میلادی از شهر دورا اروپوس در سوریه ثابت میکند که آنجا هم ازدواج میان خواهر و برادر رواج داشت.
(اسپونر، خویشاوندی و زناشویی ایرانی، ص۵۴ با مآخذ.)
💠 در میان بریتانیاییهای باستان، زن متاع مشترک میان مردان بود. (دوشن گیمن، ص۲۰۷.)
💠 به گفتهی استرابون و ارمیا زنا با محارم و با زن دیگران در میان کلتهای ایرلند شیوع داشت.
(به نقل از شرادر- نهرینگ، ص۶۰۰.)
حتی لوگائید پادشاه ایرلند مادر خود را به زنی گرفت.
(دوشن گیمن، ص۲۰۷ و بعد.)
در میان ایرلندیهای قدیم یکی از پادشاهان لَینستِر دو خواهر خود را به زنی داشت.
(همان منبع، ص۲۰۸.)
💠 در میان بالتهای کهن ازدواج با محارم را حدی نبود.
(شرادر- نهرینگ، ج۲، ص۶۰۰.)
و لیتوانیهای باستان نیز با نامادری خود پیوند زناشویی میتوانستند بست.
(همانجا.)
🔅 بنابراین «ازدواج با محارم» خاص قوم خاصی نیست. همهجا نمونههایی داشته است، اما از گواهی هرودت برمیآید که در ایران باستان این رسم رایج نبوده است و کمبوجیه به رغم قوانین ایرانی آن را انجام داده است. پس از او هم عدهای بدان دست زدهاند اما هیچکدام به تأیید قوانین نبوده است و خودکامگی بوده است و بس.
💠 برای این که کسی نگوید این نظریه محتمل نیست مثالی واضح از تاریخ روم شرقی میآورم.
در سدهی هفتم میلادی، خسروپرویز امپراتوری روم شرقی را چنان شکست داد که نزدیک بود به زانو درآید. در آن موقع خطیر هرقل قدرت را به دست گرفت و با کمک ارباب کلیسا اعلام جهاد علیه ایرانیان داد و آنان را پس از نبردهای سنگین در هم شکست. این هرقل از «مقدسترین» و «محترمترین» امپراتوران مسیحی بهشمار رفته است و هر وقت از او سخن به میان میآید، دینداری و خدمت او به عالم مسیحیت هم یاد میگردد. اما همین امپراتور «نجات دهندهی عالم مسیحیت» و «بازگردانندهدار جانبخش عیسی به اورشلیم» ازدواجی کرد که جهان مسیحیت را به حیرت واداشت. به گفته نیکه فوروس (Nikephoros):
📌 بطریق بزرگ قسطنطنیه، که صد و بیست سالی پس از هرقل میزیست، امپراتور «کاری غیرقانونی کرد که در سنت رومی (مسیحی) غدغن است زیرا با خواهرزادهی خود مارتینا پیمان زناشویی بست؛ و وی دختر خواهر خود او، ماریا نام، بود. هرقل از او دو پسر به نامهای فلاویوس و تئودوزیوس پیدا کرد. نیکه فوروس می گوید: همه حتی هواداران هرقل بر او سخت خرده گرفتند و بطریق اعظم او را در نامهای نکوهش کرد اما وی اعتنایی نکرد.
(رک. Nikephoros,Short History,tr.C.Mango,Washington,D.C.,1990,pp.53-54)
❎ این چنین، خودکامگان روزگار قوانین و عرف را زیر پای میگذاردهاند، و کار آنان را به مثابهی قانون دانستن و به حساب قوانین حاکم بر اعمال مردم یک کشور دانستن اصلاً درست نیست بلکه زناشویی کمبوجیه و کلودیوس و هرقل و امثالهم را باید «خارقالعاده» دانست.
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
#بخش_سی_و_دو
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💠 پادشاهان یونانی مصر بهخصوص اینگونه ازدواجها را مقدس میشمردند. در میان عیلامیان و نجبای لیسیه (در جنوب غربی آسیای صغیر) همچنان پیوندهایی قانونی بود.
(برای عیلامیان رک. بالاتر، پانوشت، برای لیسیان رک. بویس، تاریخ دین زرتشتی، روم، ص۷۶.)
💠 در بینالنهرین در میان خانوادههای بلندپایهی عرب پالمیر هم چنین بود. (مثلاً بر روی سکههای مالیخوس [مالک] دوم که ملکه گملیت [جمیله] را [خواهر] خود خوانده است.)
و کتیبههای یونانی از سدهی نخستین میلادی از شهر دورا اروپوس در سوریه ثابت میکند که آنجا هم ازدواج میان خواهر و برادر رواج داشت.
(اسپونر، خویشاوندی و زناشویی ایرانی، ص۵۴ با مآخذ.)
💠 در میان بریتانیاییهای باستان، زن متاع مشترک میان مردان بود. (دوشن گیمن، ص۲۰۷.)
💠 به گفتهی استرابون و ارمیا زنا با محارم و با زن دیگران در میان کلتهای ایرلند شیوع داشت.
(به نقل از شرادر- نهرینگ، ص۶۰۰.)
حتی لوگائید پادشاه ایرلند مادر خود را به زنی گرفت.
(دوشن گیمن، ص۲۰۷ و بعد.)
در میان ایرلندیهای قدیم یکی از پادشاهان لَینستِر دو خواهر خود را به زنی داشت.
(همان منبع، ص۲۰۸.)
💠 در میان بالتهای کهن ازدواج با محارم را حدی نبود.
(شرادر- نهرینگ، ج۲، ص۶۰۰.)
و لیتوانیهای باستان نیز با نامادری خود پیوند زناشویی میتوانستند بست.
(همانجا.)
🔅 بنابراین «ازدواج با محارم» خاص قوم خاصی نیست. همهجا نمونههایی داشته است، اما از گواهی هرودت برمیآید که در ایران باستان این رسم رایج نبوده است و کمبوجیه به رغم قوانین ایرانی آن را انجام داده است. پس از او هم عدهای بدان دست زدهاند اما هیچکدام به تأیید قوانین نبوده است و خودکامگی بوده است و بس.
💠 برای این که کسی نگوید این نظریه محتمل نیست مثالی واضح از تاریخ روم شرقی میآورم.
در سدهی هفتم میلادی، خسروپرویز امپراتوری روم شرقی را چنان شکست داد که نزدیک بود به زانو درآید. در آن موقع خطیر هرقل قدرت را به دست گرفت و با کمک ارباب کلیسا اعلام جهاد علیه ایرانیان داد و آنان را پس از نبردهای سنگین در هم شکست. این هرقل از «مقدسترین» و «محترمترین» امپراتوران مسیحی بهشمار رفته است و هر وقت از او سخن به میان میآید، دینداری و خدمت او به عالم مسیحیت هم یاد میگردد. اما همین امپراتور «نجات دهندهی عالم مسیحیت» و «بازگردانندهدار جانبخش عیسی به اورشلیم» ازدواجی کرد که جهان مسیحیت را به حیرت واداشت. به گفته نیکه فوروس (Nikephoros):
📌 بطریق بزرگ قسطنطنیه، که صد و بیست سالی پس از هرقل میزیست، امپراتور «کاری غیرقانونی کرد که در سنت رومی (مسیحی) غدغن است زیرا با خواهرزادهی خود مارتینا پیمان زناشویی بست؛ و وی دختر خواهر خود او، ماریا نام، بود. هرقل از او دو پسر به نامهای فلاویوس و تئودوزیوس پیدا کرد. نیکه فوروس می گوید: همه حتی هواداران هرقل بر او سخت خرده گرفتند و بطریق اعظم او را در نامهای نکوهش کرد اما وی اعتنایی نکرد.
(رک. Nikephoros,Short History,tr.C.Mango,Washington,D.C.,1990,pp.53-54)
❎ این چنین، خودکامگان روزگار قوانین و عرف را زیر پای میگذاردهاند، و کار آنان را به مثابهی قانون دانستن و به حساب قوانین حاکم بر اعمال مردم یک کشور دانستن اصلاً درست نیست بلکه زناشویی کمبوجیه و کلودیوس و هرقل و امثالهم را باید «خارقالعاده» دانست.
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💢افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان💢
#بخش_سی_و_سه
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
❇️ تعابیر غلط که مایهی اشتباه نویسندگان گشته است
💠 با اینکه این همه شواهد کتبی برای ازدواج با محارم در ایران داریم نمونههای واقعی آن چنان محدود است که باید دلیلی برای این خیالبافی نویسندگان پیدا کنیم. یعنی باید پی ببریم که چرا نویسندگان اینسان به وفور چنین نسبتی به ایرانیان دادهاند در حالی که تعداد واقعی چنان پیوندهایی ناچیز بوده است.
به نظر ما سه دلیل برای چنان اشتباهاتی وجود داشته است:
🔸 یکی شیوع چنان ازدواجهایی در میان ملل دیگر، که باعث میشده است نسبت دادن آن به ایرانیان خارقالعاده به نظر نیاید.
🔸 دوم واقع شدن ازدواج کمبوجیه با خواهرانش که نمونه و سرمشق بهدست نویسندگان داده است تا هر گردنفراز تاریخی را که بخواهند با چنان کاری ارتباط دهند و تعجبی هم به بار نیاورد.
🔸 سوم تعابیر غلطی که چهار اصطلاح حقوقی و اجتماعی پیش آورده است و این اصطلاحات «خویشاوند» و «دختر» و «برادر» و «خواهر»ند که ما یکی یکی آنها را شرح خواهیم داد.
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
#بخش_سی_و_سه
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
❇️ تعابیر غلط که مایهی اشتباه نویسندگان گشته است
💠 با اینکه این همه شواهد کتبی برای ازدواج با محارم در ایران داریم نمونههای واقعی آن چنان محدود است که باید دلیلی برای این خیالبافی نویسندگان پیدا کنیم. یعنی باید پی ببریم که چرا نویسندگان اینسان به وفور چنین نسبتی به ایرانیان دادهاند در حالی که تعداد واقعی چنان پیوندهایی ناچیز بوده است.
به نظر ما سه دلیل برای چنان اشتباهاتی وجود داشته است:
🔸 یکی شیوع چنان ازدواجهایی در میان ملل دیگر، که باعث میشده است نسبت دادن آن به ایرانیان خارقالعاده به نظر نیاید.
🔸 دوم واقع شدن ازدواج کمبوجیه با خواهرانش که نمونه و سرمشق بهدست نویسندگان داده است تا هر گردنفراز تاریخی را که بخواهند با چنان کاری ارتباط دهند و تعجبی هم به بار نیاورد.
🔸 سوم تعابیر غلطی که چهار اصطلاح حقوقی و اجتماعی پیش آورده است و این اصطلاحات «خویشاوند» و «دختر» و «برادر» و «خواهر»ند که ما یکی یکی آنها را شرح خواهیم داد.
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💢افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان💢
#بخش_سی_و_چهار
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💠 برای توضیح مورد سوم باید مقدمهای در تحول بعضی از واژهها و اصطلاحات مرسوم بیاوریم تا با قیاس با اصطلاح خوئیتوک-دس مشخص کنیم که به معنی ظاهری اعتمادی نیست.
در حقیقت یکی از دشواریهای تاریخ باستان تکیهی پژوهندگان بر تعابیر عادی و تحتاللفظی واژههای کلیدی است، زیرا واژه ها هم، همانند مردمان، زاده میشوند و تحول مییابند و گروهی از آنان هم میمیرند.
♦️ اگر کسی امروز معنی اصلی «دهقان» را بداند که روزی به خداوند و صاحب ده و یا حتی نجیبزادهی فرهیخته اطلاق میشده است (مینوی، دهقانان، مجله سیمرغ، سال یکم، ۱۳۵۲، ص۸ تا ۱۳.)، در بهکار بردن آن برای کشاورز سادهی بیزمین و یا کارگر مزرعه تردید خواهد کرد. همچنین اگر در متنی از هزار سال پیش لشکری را «زره پوش» خوانده باشند، معنی آن با لشکر زرهپوشِ امروزی بسیار تفاوت دارد. آنروز با زره و کلاهخود و سپر به جنگ میرفتند و امروز با تانک و توپ و موشک و نقاب ضدگاز.
♦️ نمونهی دیگر، واژهی «یزدان» است که همهی ما هزار سال است که در معنی «خدا» بهکار میبریم اما اگر مته روی خشخاش بگذاریم میبینیم که معنی اصلی آن «خدایان» است، چه جمع ایزد با یَزَد میبوده است.
💠 باز هم دو نمونه می آوریم:
♦️ از سدهی یازدهم عیسوی به بعد اروپاییان به سرداری رهبران و سربازان فرانکی (فرانسوی) به مشرقزمین حملهور شدند و جنگهای صلیبی را راه انداختند و این آشنایی از همان زمان باعث شد که مشرقیان اروپاییان را «فرنگی» (فرانکی، فرانسوی) بخوانند و چون اروپا در غرب بود کمکم «فرنگی» به معنی غربی شد و امروز حتی امریکاییان را هم فرنگی میخوانیم.
♦️ یا این که چون در زمان هخامنشیان پادشاهان ایران از «پارس» برخاستند، دولت آنها را «پارسی» و سرتاسر کشور بسیار پهناور آنان را -که شامل مردمان گوناگون با زبان و فرهنگ مختلف میشد- «فارس» و به یونانی «پرسیا» خواندند و دولتهای بعدی هم به همین نام مشهور شدند و کشور ایران در زبان های سامی و غربی، پارس و فُرس و پرشیا و مانند آن خوانده شد که با داشتن ایالاتی چون خراسان و بلوچستان و قندهار و آذربایجان و کردستان و خوزستان، اصلاً و ابداً با معنی کشور ایران سازگاری نداشت.
پس اگر حالا کسی بگوید شاهنشاهی ساسانی یا پارسی شامل آن ممالک هم میشد، کسی که حدود فارس بعدی را میشناسد خیال میکند که آن حدود در زمانهای باستان خیلی بیشتر بوده است و مثلاً سمرقند و گنجه و تیسفون هم جزو «فارس» بودهاند!
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
#بخش_سی_و_چهار
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💠 برای توضیح مورد سوم باید مقدمهای در تحول بعضی از واژهها و اصطلاحات مرسوم بیاوریم تا با قیاس با اصطلاح خوئیتوک-دس مشخص کنیم که به معنی ظاهری اعتمادی نیست.
در حقیقت یکی از دشواریهای تاریخ باستان تکیهی پژوهندگان بر تعابیر عادی و تحتاللفظی واژههای کلیدی است، زیرا واژه ها هم، همانند مردمان، زاده میشوند و تحول مییابند و گروهی از آنان هم میمیرند.
♦️ اگر کسی امروز معنی اصلی «دهقان» را بداند که روزی به خداوند و صاحب ده و یا حتی نجیبزادهی فرهیخته اطلاق میشده است (مینوی، دهقانان، مجله سیمرغ، سال یکم، ۱۳۵۲، ص۸ تا ۱۳.)، در بهکار بردن آن برای کشاورز سادهی بیزمین و یا کارگر مزرعه تردید خواهد کرد. همچنین اگر در متنی از هزار سال پیش لشکری را «زره پوش» خوانده باشند، معنی آن با لشکر زرهپوشِ امروزی بسیار تفاوت دارد. آنروز با زره و کلاهخود و سپر به جنگ میرفتند و امروز با تانک و توپ و موشک و نقاب ضدگاز.
♦️ نمونهی دیگر، واژهی «یزدان» است که همهی ما هزار سال است که در معنی «خدا» بهکار میبریم اما اگر مته روی خشخاش بگذاریم میبینیم که معنی اصلی آن «خدایان» است، چه جمع ایزد با یَزَد میبوده است.
💠 باز هم دو نمونه می آوریم:
♦️ از سدهی یازدهم عیسوی به بعد اروپاییان به سرداری رهبران و سربازان فرانکی (فرانسوی) به مشرقزمین حملهور شدند و جنگهای صلیبی را راه انداختند و این آشنایی از همان زمان باعث شد که مشرقیان اروپاییان را «فرنگی» (فرانکی، فرانسوی) بخوانند و چون اروپا در غرب بود کمکم «فرنگی» به معنی غربی شد و امروز حتی امریکاییان را هم فرنگی میخوانیم.
♦️ یا این که چون در زمان هخامنشیان پادشاهان ایران از «پارس» برخاستند، دولت آنها را «پارسی» و سرتاسر کشور بسیار پهناور آنان را -که شامل مردمان گوناگون با زبان و فرهنگ مختلف میشد- «فارس» و به یونانی «پرسیا» خواندند و دولتهای بعدی هم به همین نام مشهور شدند و کشور ایران در زبان های سامی و غربی، پارس و فُرس و پرشیا و مانند آن خوانده شد که با داشتن ایالاتی چون خراسان و بلوچستان و قندهار و آذربایجان و کردستان و خوزستان، اصلاً و ابداً با معنی کشور ایران سازگاری نداشت.
پس اگر حالا کسی بگوید شاهنشاهی ساسانی یا پارسی شامل آن ممالک هم میشد، کسی که حدود فارس بعدی را میشناسد خیال میکند که آن حدود در زمانهای باستان خیلی بیشتر بوده است و مثلاً سمرقند و گنجه و تیسفون هم جزو «فارس» بودهاند!
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💢افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان💢
#بخش_سی_و_پنج
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💠 چند نمونه دیگر هم بدهیم و برویم بر سر مطلب.
♦️ در میان بسیاری از ملتها بردهداری رواج داشته است. در ایران قدیم کسی که از دیگری فرمانبرداری میکرده با او پیمان میبسته و در بستن این پیمان لازم میآمده که آنان دست به کمر همدیگر بزنند و سوگند خورند و گاهی فرد والامقام کمربندی به فرد زیر دست میداده است. بدین ترتیب فرد زیردست «کمربسته» و یا «بندی» فرد والامقام میشده است.
(رک. کتاب بسیار معروف ویدن گرن، ملوکالطوائفی در ایران باستان.)
و یونانیان و رومیان که معنی این عهد و پیمان را نمیدانستهاند، فرد زیردست را «بنده» فرد والامقام خواندهاند و برای ایرانیان باستان هم سازمان بردهداری بزرگی دست و پا کردهاند.
اما حقیقت این است که «بنده»ی کسی بودن یعنی «فرمانبرداری مبتنی بر عهد و پیمان با کسی داشتن».
وقتی داریوش در کتیبه بیستون گَئوبرَوَ (Gaubrava) [=گاوباره] پدر زن خود را «بندهی من» میخواند (داریوش بزرگ، کتیبه بیستون، متن فارسی باستان، ستون پنجم، سطرهای ۵، ۷، ۹، ترجمه آن در شهبازی، جهانداری داریوش بزرگ، ص۵۴.) مقصود او این نیست که گاوباره «بردۀ» اوست، بلکه میخواهد رابطهی عهد و پیمان فرمانبرداری را مشخص کند. همینطور در زمان ما وقتی کسی به کسی میگوید: «بندهی شمایم» و یا «بنده به شما گفتم» و یا «این بنده را معاف دارید»، به هیچ وجه نمیخواهد بگوید که وی غلام و بردهی آن دیگری است.
💠 این مسئله در زبانهای دیگر هم نمونههای فراوان دارد که دو مورد را یاد میکنیم.
♦️ حسن صباح بنیانگذار اسماعیلیان ایران با خوراندن حشیش به مأموران خود «بهشت» موعود را در نظر آنان مجسم میکرد و وادارشان میکرد برای رسیدن به آن به هر عملی دست زنند و عدهای از آنان را به کشتن مردان نامی ایران (من جمله خواجه نظامالملک طوسی) برانگیخت چنان که این مأموران حشیشی و دستگاه الموت به حشیشیون معروف گشتند و خود حشیشیون با «آدمکش» مترادف آمد و این کلمه به زبانهای غربی راه یافت و از آن جمله در انگلیسی اَسَسین (assassin) گشت. اما امروز یک فرد اسسین به معنی «حشیشکش» و «بنگی» نیست، به معنی قاتل است.
♦️ یا «کوشک» در زبانهای ایرانی به معنی کاخ بارودار و یا خانهی استوار باغ و باغچهدار بوده است و نمونهی اعلای خانههای نجبا بهشمار میرفته است ولی همین واژه از راه ترکی «کوسک» به اروپا رفته است و کیوسک (kiosk در انگلیسی) شده است به معنی دکهی روزنامهفروشی یا تلفنخانهی کوچک در راهها و غیره و جالب این که خود ما این معنی اخیر را از اروپاییان گدایی کرده ایم!
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
#بخش_سی_و_پنج
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💠 چند نمونه دیگر هم بدهیم و برویم بر سر مطلب.
♦️ در میان بسیاری از ملتها بردهداری رواج داشته است. در ایران قدیم کسی که از دیگری فرمانبرداری میکرده با او پیمان میبسته و در بستن این پیمان لازم میآمده که آنان دست به کمر همدیگر بزنند و سوگند خورند و گاهی فرد والامقام کمربندی به فرد زیر دست میداده است. بدین ترتیب فرد زیردست «کمربسته» و یا «بندی» فرد والامقام میشده است.
(رک. کتاب بسیار معروف ویدن گرن، ملوکالطوائفی در ایران باستان.)
و یونانیان و رومیان که معنی این عهد و پیمان را نمیدانستهاند، فرد زیردست را «بنده» فرد والامقام خواندهاند و برای ایرانیان باستان هم سازمان بردهداری بزرگی دست و پا کردهاند.
اما حقیقت این است که «بنده»ی کسی بودن یعنی «فرمانبرداری مبتنی بر عهد و پیمان با کسی داشتن».
وقتی داریوش در کتیبه بیستون گَئوبرَوَ (Gaubrava) [=گاوباره] پدر زن خود را «بندهی من» میخواند (داریوش بزرگ، کتیبه بیستون، متن فارسی باستان، ستون پنجم، سطرهای ۵، ۷، ۹، ترجمه آن در شهبازی، جهانداری داریوش بزرگ، ص۵۴.) مقصود او این نیست که گاوباره «بردۀ» اوست، بلکه میخواهد رابطهی عهد و پیمان فرمانبرداری را مشخص کند. همینطور در زمان ما وقتی کسی به کسی میگوید: «بندهی شمایم» و یا «بنده به شما گفتم» و یا «این بنده را معاف دارید»، به هیچ وجه نمیخواهد بگوید که وی غلام و بردهی آن دیگری است.
💠 این مسئله در زبانهای دیگر هم نمونههای فراوان دارد که دو مورد را یاد میکنیم.
♦️ حسن صباح بنیانگذار اسماعیلیان ایران با خوراندن حشیش به مأموران خود «بهشت» موعود را در نظر آنان مجسم میکرد و وادارشان میکرد برای رسیدن به آن به هر عملی دست زنند و عدهای از آنان را به کشتن مردان نامی ایران (من جمله خواجه نظامالملک طوسی) برانگیخت چنان که این مأموران حشیشی و دستگاه الموت به حشیشیون معروف گشتند و خود حشیشیون با «آدمکش» مترادف آمد و این کلمه به زبانهای غربی راه یافت و از آن جمله در انگلیسی اَسَسین (assassin) گشت. اما امروز یک فرد اسسین به معنی «حشیشکش» و «بنگی» نیست، به معنی قاتل است.
♦️ یا «کوشک» در زبانهای ایرانی به معنی کاخ بارودار و یا خانهی استوار باغ و باغچهدار بوده است و نمونهی اعلای خانههای نجبا بهشمار میرفته است ولی همین واژه از راه ترکی «کوسک» به اروپا رفته است و کیوسک (kiosk در انگلیسی) شده است به معنی دکهی روزنامهفروشی یا تلفنخانهی کوچک در راهها و غیره و جالب این که خود ما این معنی اخیر را از اروپاییان گدایی کرده ایم!
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💢افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان💢
#بخش_سی_و_شش
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
❎ این نمونهها را برای این آوردیم تا نشان دهیم که ممکن است واژهای در زبانی معنی دوپهلو و چندجنبه داشته باشد و بیدقتی در این زمینه نتیجههای بدی به بار آورد و مثلاً ممکن است ما در تعارفات خود، خویش را «بردۀ» دیگری بخوانیم و یا فلان قاتل را «حشیشی» بدانیم و یا رئیس دولتی را در «کیوسک» جای دهیم و اربابی را «زارع» شماریم و یا سربازی را با زره و کلاهخود دورهی مغول به جنگ توپ و تانک و موشک عراقیها فرستیم!
🔅 نتیجهای که از این بحث میگیریم این است:
خوئیت ودثه اوستایی و مشتقات پهلوی آن اصلاً به معنی «زناشویی با خویشان» -در همان حدی که در ایران امروزی هم رایج و ستوده است- میبوده است و هیچکس هم به خواب نمیبیند که اینگونه زناشویی پسرعمو و دخترعمو، و دخترخاله و پسرخاله، و دخترعمه و پسردایی، و دختردایی و پسرعمه در میان مسلمانان را «ازدواج با محارم» بشمارد.
از سوی دیگر هیچکس در تعبیر پسرعمو و دختردایی یا پسرخالهی خود به «خویشاوندان نزدیک» خود ابایی ندارد. پس حتی تعبیر «ازدواج با خویشاوندان نزدیک» هم معنی «ازدواج با محارم» را ندارد.
از سوی دیگر هر ایرانی میداند که در تعارفات رسم است مردم همدیگر را عموزاده و داییزاده و عمهزاده خطاب میکنند بدون اینکه هیچ رابطهی خانوادگی مابین آنان باشد. خود من در کوچکی میدانستم که دو پسرعموی حقیقی بیشتر ندارم ولی در کوچه ما اقلاً بیست نفر بودند که مرا «آمزا» (عموزاده) خطاب میکردند و من خود چندین «خواهر» و «برادر» دارم که رابطهی خویشاوندی ما در این حد است که من از پستان مادر خدا بیامرز آنان که در خانهی ما بزرگ شده بود، شیر خوردهام. بچه های این افراد مرا دایی و عمو خطاب میکنند و هیچکس هم در این مسئله انکاری ندارد.
💠 اکنون با این مقدمه خواننده را با چهار واژهی متحول شده آشنا میکنم.
🔸 در ایران قدیم به خانوادههای خویشاوندی که یک دودمان را تشکیل میدادند، ویث (vīө) - ویس (vīs) میگفتند، و برترین جوانان و دلاوران دودمان را «پسران دودمان» یعنی «ویسپوهر» (vīspuhr) لقب میدادند که آرامی آن بَربیتا میشود. بعد از آنکه دودمانهایی از ایرانیان به پادشاهی رسیدند لقب «ویسپوهر» ویژهی شاهزادگان درجه اول شد و «پُسی ویسپوهر» (posī vīspuhr) یعنی «شهزادهی پسر» لقب ولیعهد مملکت شد.(شهبازی، ولیعهد در دانشنامه ایرانی، ج۶، ص۴۳۰ با مراجع.)
حال اگر کسی بخواهد تمام این مراحل را در یک اصطلاح خشک معنی کند، «ویسپوهر» دورهی تاریخی را هم بهجای «شاهزاده» (مثلاً در کتیبههای اوایل دورهی ساسانی، ویسپوهران همواره به عنوان اعضای خاندان شاهی که فرمانروایی جایی را داشتهاند آمدهاند.) باید به «پسر قبیله» معنی کند!
از سوی دیگر، هر گاه به یک خارجی میگفتند در میان خاندان شاهی ویسپوهری با «ویسدختی» ازدواج کرد، آن خارجیِ از تحولِ کلمه بیخبر، خیلی آسان میتوانست ازدواج برادر و خواهری را پیش خود مجسم کند و بعد آنرا گزارش کند و خوانندهاش را به گمراهی کشد.
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
#بخش_سی_و_شش
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
❎ این نمونهها را برای این آوردیم تا نشان دهیم که ممکن است واژهای در زبانی معنی دوپهلو و چندجنبه داشته باشد و بیدقتی در این زمینه نتیجههای بدی به بار آورد و مثلاً ممکن است ما در تعارفات خود، خویش را «بردۀ» دیگری بخوانیم و یا فلان قاتل را «حشیشی» بدانیم و یا رئیس دولتی را در «کیوسک» جای دهیم و اربابی را «زارع» شماریم و یا سربازی را با زره و کلاهخود دورهی مغول به جنگ توپ و تانک و موشک عراقیها فرستیم!
🔅 نتیجهای که از این بحث میگیریم این است:
خوئیت ودثه اوستایی و مشتقات پهلوی آن اصلاً به معنی «زناشویی با خویشان» -در همان حدی که در ایران امروزی هم رایج و ستوده است- میبوده است و هیچکس هم به خواب نمیبیند که اینگونه زناشویی پسرعمو و دخترعمو، و دخترخاله و پسرخاله، و دخترعمه و پسردایی، و دختردایی و پسرعمه در میان مسلمانان را «ازدواج با محارم» بشمارد.
از سوی دیگر هیچکس در تعبیر پسرعمو و دختردایی یا پسرخالهی خود به «خویشاوندان نزدیک» خود ابایی ندارد. پس حتی تعبیر «ازدواج با خویشاوندان نزدیک» هم معنی «ازدواج با محارم» را ندارد.
از سوی دیگر هر ایرانی میداند که در تعارفات رسم است مردم همدیگر را عموزاده و داییزاده و عمهزاده خطاب میکنند بدون اینکه هیچ رابطهی خانوادگی مابین آنان باشد. خود من در کوچکی میدانستم که دو پسرعموی حقیقی بیشتر ندارم ولی در کوچه ما اقلاً بیست نفر بودند که مرا «آمزا» (عموزاده) خطاب میکردند و من خود چندین «خواهر» و «برادر» دارم که رابطهی خویشاوندی ما در این حد است که من از پستان مادر خدا بیامرز آنان که در خانهی ما بزرگ شده بود، شیر خوردهام. بچه های این افراد مرا دایی و عمو خطاب میکنند و هیچکس هم در این مسئله انکاری ندارد.
💠 اکنون با این مقدمه خواننده را با چهار واژهی متحول شده آشنا میکنم.
🔸 در ایران قدیم به خانوادههای خویشاوندی که یک دودمان را تشکیل میدادند، ویث (vīө) - ویس (vīs) میگفتند، و برترین جوانان و دلاوران دودمان را «پسران دودمان» یعنی «ویسپوهر» (vīspuhr) لقب میدادند که آرامی آن بَربیتا میشود. بعد از آنکه دودمانهایی از ایرانیان به پادشاهی رسیدند لقب «ویسپوهر» ویژهی شاهزادگان درجه اول شد و «پُسی ویسپوهر» (posī vīspuhr) یعنی «شهزادهی پسر» لقب ولیعهد مملکت شد.(شهبازی، ولیعهد در دانشنامه ایرانی، ج۶، ص۴۳۰ با مراجع.)
حال اگر کسی بخواهد تمام این مراحل را در یک اصطلاح خشک معنی کند، «ویسپوهر» دورهی تاریخی را هم بهجای «شاهزاده» (مثلاً در کتیبههای اوایل دورهی ساسانی، ویسپوهران همواره به عنوان اعضای خاندان شاهی که فرمانروایی جایی را داشتهاند آمدهاند.) باید به «پسر قبیله» معنی کند!
از سوی دیگر، هر گاه به یک خارجی میگفتند در میان خاندان شاهی ویسپوهری با «ویسدختی» ازدواج کرد، آن خارجیِ از تحولِ کلمه بیخبر، خیلی آسان میتوانست ازدواج برادر و خواهری را پیش خود مجسم کند و بعد آنرا گزارش کند و خوانندهاش را به گمراهی کشد.
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💢افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان💢
#بخش_سی_و_هفت
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
🔸 لقب دیگری که بسیار اهمیت دارد «خویشان نزدیک» است که گاهی یونانیان برای پادشاهان ایران آوردهاند و بر حسب مقام و موقعیت هم به معنی «خانوادهی اصلی» میتوان گرفت، هم به معنی «قوم و خویشان» و هم به معنی «ایل و تبار».
مثلاً وقتی دیودوروس صقلیهای (Diodorus Siculus) (کتاب هفدهم، فصل ۲۰، بند۲) مینویسد که: «یک گروه از خویشاوندان نزدیک شاه، نخبهی سوار نظام را تشکیل میدادند و [در نبرد اربلا] تعدادشان دههزار نفر بود.»، مسلم است که مقصود «ایل و تبار» است. وقتی یکجا میخوانیم که شاه با مادر و همسر و دو برادر خود بر سر سفره مینشست. (پلوتارک، اردشیر، بند پنجم، فقره ۵)
ولی در جایی دیگر از مورخی دیگر میشنویم که همین اردشیر دوم، آنتیموس یونانی را «بر سفرهی خویشاوندان» نشاند (فایناس، به نقل از او در آتنه، کتاب دوم، فصل ۴۸، بند د.) نمی توانیم نتیجه بگیریم که آنتیموس هم جزو بستگان نزدیک اردشیر بوده، بلکه حد تعارف را باید در نظر داشته باشیم. به همین جهت بارها میخوانیم که «پدر و مادر شاه» با همان اصطلاحی یاد میشوند که «خویشان نزدیک» و اگر دقت کنیم میبینیم وقتی مورخی نوشته است فلان پادشاه با دختر خود ازدواج کرد، اصل گزارش او به خوبی میتوانسته است چیزی در حد این بوده باشد که «فلان پادشاه با فلانی که از بستگان نزدیکش بود و در خانه او بزرگ شده بود ازدواج کرد».
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
#بخش_سی_و_هفت
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
🔸 لقب دیگری که بسیار اهمیت دارد «خویشان نزدیک» است که گاهی یونانیان برای پادشاهان ایران آوردهاند و بر حسب مقام و موقعیت هم به معنی «خانوادهی اصلی» میتوان گرفت، هم به معنی «قوم و خویشان» و هم به معنی «ایل و تبار».
مثلاً وقتی دیودوروس صقلیهای (Diodorus Siculus) (کتاب هفدهم، فصل ۲۰، بند۲) مینویسد که: «یک گروه از خویشاوندان نزدیک شاه، نخبهی سوار نظام را تشکیل میدادند و [در نبرد اربلا] تعدادشان دههزار نفر بود.»، مسلم است که مقصود «ایل و تبار» است. وقتی یکجا میخوانیم که شاه با مادر و همسر و دو برادر خود بر سر سفره مینشست. (پلوتارک، اردشیر، بند پنجم، فقره ۵)
ولی در جایی دیگر از مورخی دیگر میشنویم که همین اردشیر دوم، آنتیموس یونانی را «بر سفرهی خویشاوندان» نشاند (فایناس، به نقل از او در آتنه، کتاب دوم، فصل ۴۸، بند د.) نمی توانیم نتیجه بگیریم که آنتیموس هم جزو بستگان نزدیک اردشیر بوده، بلکه حد تعارف را باید در نظر داشته باشیم. به همین جهت بارها میخوانیم که «پدر و مادر شاه» با همان اصطلاحی یاد میشوند که «خویشان نزدیک» و اگر دقت کنیم میبینیم وقتی مورخی نوشته است فلان پادشاه با دختر خود ازدواج کرد، اصل گزارش او به خوبی میتوانسته است چیزی در حد این بوده باشد که «فلان پادشاه با فلانی که از بستگان نزدیکش بود و در خانه او بزرگ شده بود ازدواج کرد».
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💢افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان💢
#بخش_سی_و_هشت
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
🔸 واژهی سوم که میخواهیم تعریف کنیم واژهی «دختر» است که اصل آن به دُخثری (duxөrῑ) برمیگردد که از آن در فارسی باستان دخسی (و در عیلامی دوکشیش) (du-uk-ši-iš) آمده است و در پهلوی کتیبهای دُخش (duxš) شده است و در پهلوی مانوی هم دُخش (duxš)، و در ارمنی دشخُی (dšxoy) و در فارسی دخت-دختر، و همهجا معنی «شاهزاده خانم» داشته است.
(رک. توضیح مفصل و عالمانه بنونیست در القاب و عناوین خاص در ایران باستان، ص۴۳ تا ۵۰.)
و بعداً به معنیهای دیگر، من جمله فرزند مؤنث آمده است (بسنجید با دوشیزه) ولی مفهوم اصلی آن هنوز در اصطلاح ما مانده است. مثلاً وقتی «ایراندخت» یا «اعظمدخت» و یا حتی «دُخی» میگوییم، مقصودمان «شاهزاده خانم ایران» و یا «بانوی بزرگ» و یا «شاهدخت» است نه «دختر ایران» و یا «دختر بزرگ» و یا «دختر».
از همین معنیِ «بانو» (بعدها در ترکی ومغولی «بیبی» و «خاتون»، مثلاً در بیبی شهربانو یا پُل خاتون، شده است.) و «شاهزاده خانم» است که لقب ایزد عفت و بارداری و آبها در ایران باستان یعنی اَرِدوی سورَ اناهیت (Aredvi.sura.Anāhῑta) هم «دختر» بوده است که در بسیاری از بناهای قدیمی (پل دختر، قلعه دختر…) مییابیم.
به هر حال «دختر» فقط یکی از معانیِ مرسوم آن اصطلاح بوده است و پس به هیچ روی نمیتوان گزارشی چون «داریوش سوم با دختر خود ازدواج کرد» را به معنی تحتاللفظی آن گرفت، بلکه بسیار محتمل است که اصل آن چنین میبوده است: داریوش سوم با «شاهزاده خانم فلانی» زناشویی کرد. از همه جالبتر واژه یونانی اَدِلفِه است که در دورهی یونانگرایی رسم شده است و سلوکیان و اشکانیان در نوشتههای رسمی خود «همسر» خود را به تعارف «همسر و خواهر» (ادلفه) میخواندهاند.
(رک. مینز، ص۳۹)
به عبارت دیگر، در این دورهها لقب ملکه ممالک ادلفه بوده است که «همسر و خواهر» شاه معنی میداده است، و این امر از نمونههای فراوانی که داریم بسیار آشکار است. مشهورترین نمونهی آن کتبههای آنتیوخوس سوم سلوکی و زن او لائودیسه است. هر کسی چند کلمه از تاریخ بداند، میداند که لائودیسه همسر آنتیوخوس سوم دختر پادشاه ایرانی زادۀ پنتوس (در جنوب دریای سیاه) بود و پدر او مهرداد (یکم) نام داشت و هیچ پیوند نزدیکی او را با آنتیوخوس سوم، که پسر سلوکوس دوم بود، وصل نمی کرد.
(پلی بیوس، تاریخ، ج۵، فصل ۴۳، بندهای ۱ تا ۴، و زَی بِرت، ص ۶۰.)
مع هذا آنتیوخوس در کتیبههای خود این لائودیسه را «خواهر و همسر» خود خوانده است.
(شروین- وایت- کورت، ص۲۰۴.)
و لائودیسه هم در کتیبهای آنتیوخوس را «برادر و همسر» خود نامیده.
(همان منبع، ص۱۲۷.)
این تعبیر یک تعارف بیش نیست و فقط و فقط جنبهی تشریفاتی دارد یعنی در دربار سلوکی ملکه از امتیازات دختر شاه و امتیازات زن شاه برخوردار میشده است.
💠 با این مقدمات اکنون به یکی از موارد ازدواج برادر و خواهر اشاره میکنیم که در ایادگار زریران آمده است.
از مدتها پیش دریافتهاند که داستان گشتاسپ در شاهنامه مبتنی است بر حماسهی پهلوی اشکانی (رک. مقدمه بیژن غیبی بر چاپ آن کتاب. به ادعای علی اکبر مظاهری (خانواده ایرانی، ص۳۶۶.) وی نخستین کسی بوده که بدین موضوع پیبرده و آنرا به مینورسکی گفته بوده است.)
(روایت فعلی آن به زبان فارسی میانه است.)
💠 همچنانکه بالاتر دیدیم در ایادگار زریران، از زن گشتاسپ بهعنوان «همسر و خواهر» او نام برده شده است (بالاتر، این موضوع در گشتاسپنامه دقیقی مسکوت مانده است!) این وضع با توجه به اشکانی بودن زمان سرودن ایادگار زریران بسیار فهمیدنی است، چه در آن زمان اصطلاحات و زبان یونانی رایج بوده و اصطلاح یونانی «خواهر و همسر» برای «ملکه» رواج داشته است بدون این که ملکهی یک پادشاه خواهر او هم بوده باشد. اما بعد که این اصطلاح فراموش شده، تعبیری چنان مهم از کتابی به نسبت مذهبی در میان مدعیان سواد داری و حامیان ادعایی سنن دینی رایج گشته است ولی معنی آن عوض شده و از آن همان تعبیر ظاهری خواهر بودنِ همسر را فهمیدهاند. برای این است که در اوستا خواهر و برادر بودن گشتاسپ و هئوتسا یاد نشده است اما از دوره اشکانی به بعد این مسئله پیش آمده است.
(مولتون، دین زرتشتی اولیه، ص۲۰۶، متذکر شد که این رابطه در اوستا نیامده است و برداشت بارتولومه در مورد –خواهر و زن بودن– هئوتسا گشتاسپ درست نیست.)
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
#بخش_سی_و_هشت
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
🔸 واژهی سوم که میخواهیم تعریف کنیم واژهی «دختر» است که اصل آن به دُخثری (duxөrῑ) برمیگردد که از آن در فارسی باستان دخسی (و در عیلامی دوکشیش) (du-uk-ši-iš) آمده است و در پهلوی کتیبهای دُخش (duxš) شده است و در پهلوی مانوی هم دُخش (duxš)، و در ارمنی دشخُی (dšxoy) و در فارسی دخت-دختر، و همهجا معنی «شاهزاده خانم» داشته است.
(رک. توضیح مفصل و عالمانه بنونیست در القاب و عناوین خاص در ایران باستان، ص۴۳ تا ۵۰.)
و بعداً به معنیهای دیگر، من جمله فرزند مؤنث آمده است (بسنجید با دوشیزه) ولی مفهوم اصلی آن هنوز در اصطلاح ما مانده است. مثلاً وقتی «ایراندخت» یا «اعظمدخت» و یا حتی «دُخی» میگوییم، مقصودمان «شاهزاده خانم ایران» و یا «بانوی بزرگ» و یا «شاهدخت» است نه «دختر ایران» و یا «دختر بزرگ» و یا «دختر».
از همین معنیِ «بانو» (بعدها در ترکی ومغولی «بیبی» و «خاتون»، مثلاً در بیبی شهربانو یا پُل خاتون، شده است.) و «شاهزاده خانم» است که لقب ایزد عفت و بارداری و آبها در ایران باستان یعنی اَرِدوی سورَ اناهیت (Aredvi.sura.Anāhῑta) هم «دختر» بوده است که در بسیاری از بناهای قدیمی (پل دختر، قلعه دختر…) مییابیم.
به هر حال «دختر» فقط یکی از معانیِ مرسوم آن اصطلاح بوده است و پس به هیچ روی نمیتوان گزارشی چون «داریوش سوم با دختر خود ازدواج کرد» را به معنی تحتاللفظی آن گرفت، بلکه بسیار محتمل است که اصل آن چنین میبوده است: داریوش سوم با «شاهزاده خانم فلانی» زناشویی کرد. از همه جالبتر واژه یونانی اَدِلفِه است که در دورهی یونانگرایی رسم شده است و سلوکیان و اشکانیان در نوشتههای رسمی خود «همسر» خود را به تعارف «همسر و خواهر» (ادلفه) میخواندهاند.
(رک. مینز، ص۳۹)
به عبارت دیگر، در این دورهها لقب ملکه ممالک ادلفه بوده است که «همسر و خواهر» شاه معنی میداده است، و این امر از نمونههای فراوانی که داریم بسیار آشکار است. مشهورترین نمونهی آن کتبههای آنتیوخوس سوم سلوکی و زن او لائودیسه است. هر کسی چند کلمه از تاریخ بداند، میداند که لائودیسه همسر آنتیوخوس سوم دختر پادشاه ایرانی زادۀ پنتوس (در جنوب دریای سیاه) بود و پدر او مهرداد (یکم) نام داشت و هیچ پیوند نزدیکی او را با آنتیوخوس سوم، که پسر سلوکوس دوم بود، وصل نمی کرد.
(پلی بیوس، تاریخ، ج۵، فصل ۴۳، بندهای ۱ تا ۴، و زَی بِرت، ص ۶۰.)
مع هذا آنتیوخوس در کتیبههای خود این لائودیسه را «خواهر و همسر» خود خوانده است.
(شروین- وایت- کورت، ص۲۰۴.)
و لائودیسه هم در کتیبهای آنتیوخوس را «برادر و همسر» خود نامیده.
(همان منبع، ص۱۲۷.)
این تعبیر یک تعارف بیش نیست و فقط و فقط جنبهی تشریفاتی دارد یعنی در دربار سلوکی ملکه از امتیازات دختر شاه و امتیازات زن شاه برخوردار میشده است.
💠 با این مقدمات اکنون به یکی از موارد ازدواج برادر و خواهر اشاره میکنیم که در ایادگار زریران آمده است.
از مدتها پیش دریافتهاند که داستان گشتاسپ در شاهنامه مبتنی است بر حماسهی پهلوی اشکانی (رک. مقدمه بیژن غیبی بر چاپ آن کتاب. به ادعای علی اکبر مظاهری (خانواده ایرانی، ص۳۶۶.) وی نخستین کسی بوده که بدین موضوع پیبرده و آنرا به مینورسکی گفته بوده است.)
(روایت فعلی آن به زبان فارسی میانه است.)
💠 همچنانکه بالاتر دیدیم در ایادگار زریران، از زن گشتاسپ بهعنوان «همسر و خواهر» او نام برده شده است (بالاتر، این موضوع در گشتاسپنامه دقیقی مسکوت مانده است!) این وضع با توجه به اشکانی بودن زمان سرودن ایادگار زریران بسیار فهمیدنی است، چه در آن زمان اصطلاحات و زبان یونانی رایج بوده و اصطلاح یونانی «خواهر و همسر» برای «ملکه» رواج داشته است بدون این که ملکهی یک پادشاه خواهر او هم بوده باشد. اما بعد که این اصطلاح فراموش شده، تعبیری چنان مهم از کتابی به نسبت مذهبی در میان مدعیان سواد داری و حامیان ادعایی سنن دینی رایج گشته است ولی معنی آن عوض شده و از آن همان تعبیر ظاهری خواهر بودنِ همسر را فهمیدهاند. برای این است که در اوستا خواهر و برادر بودن گشتاسپ و هئوتسا یاد نشده است اما از دوره اشکانی به بعد این مسئله پیش آمده است.
(مولتون، دین زرتشتی اولیه، ص۲۰۶، متذکر شد که این رابطه در اوستا نیامده است و برداشت بارتولومه در مورد –خواهر و زن بودن– هئوتسا گشتاسپ درست نیست.)
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💢افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان💢
#بخش_سی_و_نه
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💠 برای اینکه بدانیم اصطلاحی چگونه ممکن است به تعبیر غلط بینجامد، یک مثال دیگر میآوریم و به موضوع خاتمه میدهیم:
♦️ از همان زمان اشکانیان در میان دبیران رسم شده است که در خطابههای فرمانروایان عنوان مخاطب را «برادر» بگذارند، یعنی پادشاهی، پادشاهی دیگر را «برادر» مینامد.
و این تعارف در زمان ساسانیان رسمیت گرفت و شاهان ساسانی و امپراتوران رومی یکدیگر را «برادر» خطاب میکردند و حتی زنان آنان نیز یکدیگر را «خواهر» میخواندند.
(شهبازی، روابط ایران و بیزانس، در دانشنامه ایرانی، ص۴.)
و یا پادشاه کمسالتری را «فرزند» مینامیدند و یا فرمانروای کهنسالتری را «پدر» میگفتند.
مشهورتر از همهی موارد، آن است که والرشک پادشاه ایرانی ارمنستان [یعنی تیرداد اشکانی] در نامهای به برادر خود بلاش یکم پادشاه اشکانی خود را «برادر و پسر» او میخواند، و البته که وی پسر بلاش نبوده است.
(موسی خورنی، تاریخ ارمنستان، کتاب یکم، فصل نهم.)
به همین دلیل است که خسروپرویز در نامه ای که به موریق موریس (Maurice) امپراتور روم نوشت و از او به سپاه یاری خواست، خود را «فرمانبردار و پسر» موریق خواند.
(تئوفیلاکت سیموکتا، تاریخ، فصل ۴، بند ۱۱، فقره ۱۱.)
و جستینیان (Justinian) امپراتور روم در نامه اش به خسرو انوشیروان او را «پدر» خود شمرد.
(مالالا، به نقل از وی در شهبازی، همان مقاله.)
اینگونه تعارفات اگر جدی گرفته شوند معنای بسیار گمراه کنندهای به بار خواهند آورد (جالب اینجاست که خود خسرو انوشیروان در نامهای امپراتور جستینیان را «برادر ما» خواند! رک. مناندر جاندار، تاریخ، قطعه ۶ (ترجمه، ص۶۳).)، ولی چیز دیگری نیستند جز همان که امروز مرد محترم سالخوردهای در خطاب به دختری میگوید: «دخترم» و یا «خواهرم» بدون آنکه رابطهای میان آنان باشد. حالا اگر کسی بیاید و این چنین خطابی را تعبیر جدی کند همان کاری را کرده است که مورخان با ایرانیان زرتشتی کردهاند و نهتنها دختر خواندهها و پذیرفتهشدگان در خانواده را بلکه هر کسی را که به نحوی با تعاریف پدر و دختر و برادر و خواهر و جز آن خوانده شده به تهمت ازدواج با محارم گرفتار کردهاند.
✅ پس از این بحث هم نتیجه میگیریم که به صرف تعبیر اصطلاح خوئیتوکدس در چند کتاب متأخر زرتشتی و به صرف گواهیهای ناشی از تعابیر نادرست نمیتوان روایی ازدواج در میان محارم را در ایران باستان پذیرفت. اگر دو چند موردی هم پیش آمده بود است، ناشی از خودکامگی و شکستن قوانین ایرانی بوده است و بس.
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
#بخش_سی_و_نه
✍🏼 پروفسور علیرضا شاپور شهبازی
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
💠 برای اینکه بدانیم اصطلاحی چگونه ممکن است به تعبیر غلط بینجامد، یک مثال دیگر میآوریم و به موضوع خاتمه میدهیم:
♦️ از همان زمان اشکانیان در میان دبیران رسم شده است که در خطابههای فرمانروایان عنوان مخاطب را «برادر» بگذارند، یعنی پادشاهی، پادشاهی دیگر را «برادر» مینامد.
و این تعارف در زمان ساسانیان رسمیت گرفت و شاهان ساسانی و امپراتوران رومی یکدیگر را «برادر» خطاب میکردند و حتی زنان آنان نیز یکدیگر را «خواهر» میخواندند.
(شهبازی، روابط ایران و بیزانس، در دانشنامه ایرانی، ص۴.)
و یا پادشاه کمسالتری را «فرزند» مینامیدند و یا فرمانروای کهنسالتری را «پدر» میگفتند.
مشهورتر از همهی موارد، آن است که والرشک پادشاه ایرانی ارمنستان [یعنی تیرداد اشکانی] در نامهای به برادر خود بلاش یکم پادشاه اشکانی خود را «برادر و پسر» او میخواند، و البته که وی پسر بلاش نبوده است.
(موسی خورنی، تاریخ ارمنستان، کتاب یکم، فصل نهم.)
به همین دلیل است که خسروپرویز در نامه ای که به موریق موریس (Maurice) امپراتور روم نوشت و از او به سپاه یاری خواست، خود را «فرمانبردار و پسر» موریق خواند.
(تئوفیلاکت سیموکتا، تاریخ، فصل ۴، بند ۱۱، فقره ۱۱.)
و جستینیان (Justinian) امپراتور روم در نامه اش به خسرو انوشیروان او را «پدر» خود شمرد.
(مالالا، به نقل از وی در شهبازی، همان مقاله.)
اینگونه تعارفات اگر جدی گرفته شوند معنای بسیار گمراه کنندهای به بار خواهند آورد (جالب اینجاست که خود خسرو انوشیروان در نامهای امپراتور جستینیان را «برادر ما» خواند! رک. مناندر جاندار، تاریخ، قطعه ۶ (ترجمه، ص۶۳).)، ولی چیز دیگری نیستند جز همان که امروز مرد محترم سالخوردهای در خطاب به دختری میگوید: «دخترم» و یا «خواهرم» بدون آنکه رابطهای میان آنان باشد. حالا اگر کسی بیاید و این چنین خطابی را تعبیر جدی کند همان کاری را کرده است که مورخان با ایرانیان زرتشتی کردهاند و نهتنها دختر خواندهها و پذیرفتهشدگان در خانواده را بلکه هر کسی را که به نحوی با تعاریف پدر و دختر و برادر و خواهر و جز آن خوانده شده به تهمت ازدواج با محارم گرفتار کردهاند.
✅ پس از این بحث هم نتیجه میگیریم که به صرف تعبیر اصطلاح خوئیتوکدس در چند کتاب متأخر زرتشتی و به صرف گواهیهای ناشی از تعابیر نادرست نمیتوان روایی ازدواج در میان محارم را در ایران باستان پذیرفت. اگر دو چند موردی هم پیش آمده بود است، ناشی از خودکامگی و شکستن قوانین ایرانی بوده است و بس.
برگرفته از:
🔗 https://goo.gl/CWxDgB
برگرفته از:
📌 شهبازی، علیرضا شاپور (اسفند ۱۳۸۰). «افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان». مجله باستانشناسی و تاریخ. س ۱۵، ش ۱ و ۲. صص ۹-۲۹.
📚 بنمایهها:
#بخش_۱
📋 پارسی:
▫️اینوسترانتسف، کنستانتین. «عادات و آداب ایرانیان ساکن کرانه دریای خزر در قرن دهم». در تحقیقاتی درباره ساسانیان. ترجمه کاظم کاظمزاده. تهران. ۱۳۵۱، ص ۱۱۵ تا ۱۴۰ و ۱۹۰ تا ۲۰۰.
▫️بارثولومه، کریستیان. زن در حقیق ساسانی. ترجمه ناصرالدین صاحبالزمانی. تهران. ۱۳۳۷.
▫️شهبازی، علیرضا شاپور. «گزیده خداینامه در روایتی یونانی»، سخنواره (مجموعه مقالات به یادبود دکتر پرویز ناتل خانلری).
▫️شهبازی، علیرضا شاپور. کورش بزرگ. شیراز. ۱۳۴۹.
▫️شهبازی، علیرضا شاپور. جهانداری داریوش بزرگ. تهران، ۱۳۵۰.
▫️طبری، ابوجعفر محمد بن جریره. تاریخ الرسل و الملوک. طبع دوخویه و دیگران، حلقته یکم، ج ۲، لیدن، ۱۸۷۹.
▫️فردوسی، ابوالقاسم. شاهنامه. چاپ مسکو (تجدیدنظر شده). همچنین چ خالقی مطلق. نیویورک.
▫️کریستنسن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان (چ دوم). ترجمهٔ رشید یاسمی (با تجدیدنظر منوچهر مکری). تهران. ۱۳۳۲.
▫️گرگانی، فخرالدین. ویس و رامین. طبع مجتبی مینوی. تهران، ۱۳۱۴.
▫️نفیسی، سعید. تاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان. تهران. ۱۳۳۴.
📋 ناپارسی:
▫️Agathias, The Histories, tr. G. D. Frendo, Berlin-New York (1975).
▫️Anquetil du Perron, A. H., Zend-Avesta, ouvrage de Zoroaster, tr. avec des remarques, 2 vols. (in 3 parts), Paris (1771).
▫️Back, M., Die sassanidischen Staatsinschriften (=Acta Iranica 18), Leiden (1978).
▫️Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Strassburg (1905).
▫️Bartholomae, Ch., Die Frau im sasanidischen Recht, Heidelberg (1924).
▫️Benveniste, E., “Les classes sociales dans la tradition avestique”, Journal Asiatique (1932): 117-134.
▫️Benveniste, E., Titres et noms propres en iranien ancien, Paris (1966).
▫️Berve, Helmut, Das Alexanderreich auf prosopographischer Grundlage, Munich 1-11 (1926).
▫️Boyce, Mary, A History of Zoroastrianism I-II, Leiden-Köln (1975, 1982).
▫️Boyce, Mary, Zoroastrianism: Its Antiquity and Constant Vigour, Costa Mesa, California (1992).
▫️Braun. O., Das Buch der Synhados, Stuttgart (1900).
▫️Brisson, Barnabe, De regio Persarum principatu, Paris (1590), Strassburg (1710).
▫️Bucci, O., “Il matrimonio fra consanguinei (Khvētākdās) nella tradizione giuridica delle genti iraniche”, Apollinaris 51 (1978): 291-319.
▫️Carney, Elizabeth D., “The Reappearance of Royal Sibling Marriage in Ptolemaic Egypt”, La Parola del Passto 42 (1987): 421-439.
▫️Casartelli, L. C., “Pahlavi Notes IV. Oriental Testimonies regarding the Khavētük-das “, Babylonian and Oriental Records 4 (1890): 97ff.
▫️Casartelli, L. C., Philosophy of the Mazdayasnian Religion under the Sassanids, Bombay (1898).
▫️Cerny, J., “Consanguineous Marriages in Pharaonic Egypt”, Journal of Egyptian Archaeology 40 (1954): 23-29.
▫️Chaumont, M. L., “A propos de quelques personnages féminins figurant dans l’inscription trilingue de Šāhpuhr Ier à la Ka’ba de Zoroastre”, Journal of the Near Eastern Studies 22 (1963): 194-199.
▫️Christensen, A., L’Iran sous les sassanides, 2nd ed. rev., Copenhagen (1944).
▫️Ctesias, see Jacoby.
📌 شهبازی، علیرضا شاپور (اسفند ۱۳۸۰). «افسانه «ازدواج با محارم» در ایران باستان». مجله باستانشناسی و تاریخ. س ۱۵، ش ۱ و ۲. صص ۹-۲۹.
📚 بنمایهها:
#بخش_۱
📋 پارسی:
▫️اینوسترانتسف، کنستانتین. «عادات و آداب ایرانیان ساکن کرانه دریای خزر در قرن دهم». در تحقیقاتی درباره ساسانیان. ترجمه کاظم کاظمزاده. تهران. ۱۳۵۱، ص ۱۱۵ تا ۱۴۰ و ۱۹۰ تا ۲۰۰.
▫️بارثولومه، کریستیان. زن در حقیق ساسانی. ترجمه ناصرالدین صاحبالزمانی. تهران. ۱۳۳۷.
▫️شهبازی، علیرضا شاپور. «گزیده خداینامه در روایتی یونانی»، سخنواره (مجموعه مقالات به یادبود دکتر پرویز ناتل خانلری).
▫️شهبازی، علیرضا شاپور. کورش بزرگ. شیراز. ۱۳۴۹.
▫️شهبازی، علیرضا شاپور. جهانداری داریوش بزرگ. تهران، ۱۳۵۰.
▫️طبری، ابوجعفر محمد بن جریره. تاریخ الرسل و الملوک. طبع دوخویه و دیگران، حلقته یکم، ج ۲، لیدن، ۱۸۷۹.
▫️فردوسی، ابوالقاسم. شاهنامه. چاپ مسکو (تجدیدنظر شده). همچنین چ خالقی مطلق. نیویورک.
▫️کریستنسن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان (چ دوم). ترجمهٔ رشید یاسمی (با تجدیدنظر منوچهر مکری). تهران. ۱۳۳۲.
▫️گرگانی، فخرالدین. ویس و رامین. طبع مجتبی مینوی. تهران، ۱۳۱۴.
▫️نفیسی، سعید. تاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان. تهران. ۱۳۳۴.
📋 ناپارسی:
▫️Agathias, The Histories, tr. G. D. Frendo, Berlin-New York (1975).
▫️Anquetil du Perron, A. H., Zend-Avesta, ouvrage de Zoroaster, tr. avec des remarques, 2 vols. (in 3 parts), Paris (1771).
▫️Back, M., Die sassanidischen Staatsinschriften (=Acta Iranica 18), Leiden (1978).
▫️Bartholomae, Ch., Altiranisches Wörterbuch, Strassburg (1905).
▫️Bartholomae, Ch., Die Frau im sasanidischen Recht, Heidelberg (1924).
▫️Benveniste, E., “Les classes sociales dans la tradition avestique”, Journal Asiatique (1932): 117-134.
▫️Benveniste, E., Titres et noms propres en iranien ancien, Paris (1966).
▫️Berve, Helmut, Das Alexanderreich auf prosopographischer Grundlage, Munich 1-11 (1926).
▫️Boyce, Mary, A History of Zoroastrianism I-II, Leiden-Köln (1975, 1982).
▫️Boyce, Mary, Zoroastrianism: Its Antiquity and Constant Vigour, Costa Mesa, California (1992).
▫️Braun. O., Das Buch der Synhados, Stuttgart (1900).
▫️Brisson, Barnabe, De regio Persarum principatu, Paris (1590), Strassburg (1710).
▫️Bucci, O., “Il matrimonio fra consanguinei (Khvētākdās) nella tradizione giuridica delle genti iraniche”, Apollinaris 51 (1978): 291-319.
▫️Carney, Elizabeth D., “The Reappearance of Royal Sibling Marriage in Ptolemaic Egypt”, La Parola del Passto 42 (1987): 421-439.
▫️Casartelli, L. C., “Pahlavi Notes IV. Oriental Testimonies regarding the Khavētük-das “, Babylonian and Oriental Records 4 (1890): 97ff.
▫️Casartelli, L. C., Philosophy of the Mazdayasnian Religion under the Sassanids, Bombay (1898).
▫️Cerny, J., “Consanguineous Marriages in Pharaonic Egypt”, Journal of Egyptian Archaeology 40 (1954): 23-29.
▫️Chaumont, M. L., “A propos de quelques personnages féminins figurant dans l’inscription trilingue de Šāhpuhr Ier à la Ka’ba de Zoroastre”, Journal of the Near Eastern Studies 22 (1963): 194-199.
▫️Christensen, A., L’Iran sous les sassanides, 2nd ed. rev., Copenhagen (1944).
▫️Ctesias, see Jacoby.
📚 بنمایهها:
#بخش_۲
▫️Darmesteter, J., “Le Huvaētvadatha ou la marriage entre consanguins ches les Parsis”,Revue de l’histoire des religions 24 (1891): 366-367.
▫️Darmesteter, J., Zend-Avesta, 3 vols., Paris (1892-93).
▫️de Menasce, P., “La Rivāyat d’Emét i Ašahištån”, Revue de histoire des religions 162 (1962): 69-88.
▫️de Menasce, P., Le troisième livre du Dēnkart, Paris (1973).
▫️Duchesne-Guillemin, J., “Reflections on yaozdā with a Digression on xvaētvadatha”, in Jaan Puhvel (ed.), Myth and Law among the Indo-Europeans, Los Angeles (1970): 206-208.
▫️Farraxvmart ī Vahrāmān, Mātakdān ī Hazār dātastān=The Book of a Thousand Judgements (A Sasanian Law Book), ed. and Russian tr. Anahit Perikhanian (Eng. tr. N. Garsoїan), Costa Mesa, California-New York (1997).
▫️Fox, W.S. and R. E. K. Pemberton, “Passages in Greek and Latin Literature relating to Zoroaster and Zoroastrianism with References to Original Texts”, Journal of K. R. Cama Oriental Institute, No. 4, Bombay (1928): 1-145.
▫️Frye, R. N., “Zoroastrian Incest”, in G.Gnoli, , L. Lanciotti (eds.), Orientalia losephi Tucci Mernoriae dicata, Rome (1985): 445-455.
▫️Geiger, W., Ostmanische Kultur in Altertum, Erlangen (1884).
▫️Gignoux, Ph., “Ádur-Anáhid”, Encyclopaedia Iranica I, 472 in Herodotus, Histories, tr. G. Rawlinson, 4 vols., London (1858-61).
▫️Hinz, W., The Lost World of Elam, New York (1973).
▫️Hinz, W., Altiranische Funde und Forschungen, Berlin (1969).
▫️Hoffmann, G., Auszüge aus syrischen Akten persischer Märtyrer, Leipzig (1880).
▫️Hopkins, Edith, “Brother-sister Marriage in Roman Egypt”. Comparative Studies in Society and History 22 (1980): 303-354.
▫️Hübschmann, H., “Über die persische Verwantenheirath”, Zeitschrift des Deutschen Morgenländischen Gesellschaft 43 (1889) 308-313 with a note by E. Kuhn, 618.
▫️Hyde, Thomas, Veterum Persarum et Parthorum et Medorum religionis historia, Oxford (1700).
▫️Jacoby, Felix, Die Fragmente der Griehischen Historiker, Dritter Teil/C, Leiden (1958).
▫️Karaka, Jamshid Cawasji, Marriage in Ancient Iran, Bombay (1965).
▫️Karras-Klapproth, Margarete,Prosopographische Studien zur Geschichte des Partherneiches. Auf der Grundlage antiker literarischer Überlieferungen, Bonn (1988).
▫️Kingsmill, Th. W., “The Marriage and Burial Ceremonies of the Old Persians”, Athenaeum (1902): 96ff.
#بخش_۲
▫️Darmesteter, J., “Le Huvaētvadatha ou la marriage entre consanguins ches les Parsis”,Revue de l’histoire des religions 24 (1891): 366-367.
▫️Darmesteter, J., Zend-Avesta, 3 vols., Paris (1892-93).
▫️de Menasce, P., “La Rivāyat d’Emét i Ašahištån”, Revue de histoire des religions 162 (1962): 69-88.
▫️de Menasce, P., Le troisième livre du Dēnkart, Paris (1973).
▫️Duchesne-Guillemin, J., “Reflections on yaozdā with a Digression on xvaētvadatha”, in Jaan Puhvel (ed.), Myth and Law among the Indo-Europeans, Los Angeles (1970): 206-208.
▫️Farraxvmart ī Vahrāmān, Mātakdān ī Hazār dātastān=The Book of a Thousand Judgements (A Sasanian Law Book), ed. and Russian tr. Anahit Perikhanian (Eng. tr. N. Garsoїan), Costa Mesa, California-New York (1997).
▫️Fox, W.S. and R. E. K. Pemberton, “Passages in Greek and Latin Literature relating to Zoroaster and Zoroastrianism with References to Original Texts”, Journal of K. R. Cama Oriental Institute, No. 4, Bombay (1928): 1-145.
▫️Frye, R. N., “Zoroastrian Incest”, in G.Gnoli, , L. Lanciotti (eds.), Orientalia losephi Tucci Mernoriae dicata, Rome (1985): 445-455.
▫️Geiger, W., Ostmanische Kultur in Altertum, Erlangen (1884).
▫️Gignoux, Ph., “Ádur-Anáhid”, Encyclopaedia Iranica I, 472 in Herodotus, Histories, tr. G. Rawlinson, 4 vols., London (1858-61).
▫️Hinz, W., The Lost World of Elam, New York (1973).
▫️Hinz, W., Altiranische Funde und Forschungen, Berlin (1969).
▫️Hoffmann, G., Auszüge aus syrischen Akten persischer Märtyrer, Leipzig (1880).
▫️Hopkins, Edith, “Brother-sister Marriage in Roman Egypt”. Comparative Studies in Society and History 22 (1980): 303-354.
▫️Hübschmann, H., “Über die persische Verwantenheirath”, Zeitschrift des Deutschen Morgenländischen Gesellschaft 43 (1889) 308-313 with a note by E. Kuhn, 618.
▫️Hyde, Thomas, Veterum Persarum et Parthorum et Medorum religionis historia, Oxford (1700).
▫️Jacoby, Felix, Die Fragmente der Griehischen Historiker, Dritter Teil/C, Leiden (1958).
▫️Karaka, Jamshid Cawasji, Marriage in Ancient Iran, Bombay (1965).
▫️Karras-Klapproth, Margarete,Prosopographische Studien zur Geschichte des Partherneiches. Auf der Grundlage antiker literarischer Überlieferungen, Bonn (1988).
▫️Kingsmill, Th. W., “The Marriage and Burial Ceremonies of the Old Persians”, Athenaeum (1902): 96ff.
📚 بنمایهها:
#بخش_۳
▫️Kornemann, E., “Die Geschwisterehe im Altertum”, Mitteilungen der Schlesischen Gesellschaft für Volkskunde 24 (1923) 17-27.
▫️Kuhn, E. See under Hübschmann.
▫️Marquart, J., Eränšahr nach der Geographie des Ps. Moses Xorenac’i, Berlin (1901).
▫️Mazaheri, A.A., La Famille iranienne au temps antéislamique, Paris (1938).
▫️Menander Protector, The History of Menander the Guardsman, ed. and tr. R. C. Blockley, Liverpool (1985).
▫️Menasce, J. P. du, “Études iraniennes”,Studio Iranica 3 (1985), 125-144.
▫️Middleton, R., “Brother-sister and Father-daughter Marriage in Ancient Egypt”, American Sociological Review 27 (1962), 603–611٫
▫️Minns, Elias, “Parchments of the Parthian Period from Avroman in Kurdistan”, Journal of the Hellenic Studies 35 (1915): 22-65.
▫️Minorsky, V., “Vīs-u-Rāmīn, a Parthian Romance”, rev. ed. in Twenty Articles, Tehran (1964): 151-199.
▫️Moulton, J. H., Early Zoroastrianism, London (1913). Nӧldeke. Th. Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sesesiden, Leiden (1879).
▫️Nyberg, H. S., A Manual of Pahlavi II, Wiesbaden (1974).
▫️Oppenheim, L. “The Babylonian Evidence of Achaemenid Rule in Mesopotamia”,Cambridge History of Iran, Vol. II (1985): 529-585.
▫️Pizzi, I., “Les coutumes nuptiales aux temps héroïques de l’Iran”, Museon II (1883): 365-380.
▫️Rapp, Adolf, “Die Religion und Sitte der Perser und übrigen Iranier nach den griechischen und römischen Quellen”,Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft 19 (1865): 1-89;20 (1866): 49-140.
▫️Rhode, J. G., Die heilige Sage und das gesannte Religion der alten Baktrer, Meder, Perser, Frankfurt (1820).
▫️Sachau, E., Syrische Rechtbücher III, Berlin (1914).
▫️Sachs, A. J. and H. Hunger, Astronomical Diaries and Related Texts from Babylonia III, Vienna (1996).
▫️Safai Isfahani, N., Rivāyāt ī Hēmīt Ašawahištān, Cambridge, Mass (1980).
▫️Sanjana, Dastur Darab Peshotan, The Alleged Practice of Next-of-Kin Marriage in old Irān, London (1888).
▫️Sanjana, Dastur Peshotan Bahramji and Dastur Darab Peshotan, Dīnkart, ed. and tr., 19 vols., Bombay (1874-1928).
#بخش_۳
▫️Kornemann, E., “Die Geschwisterehe im Altertum”, Mitteilungen der Schlesischen Gesellschaft für Volkskunde 24 (1923) 17-27.
▫️Kuhn, E. See under Hübschmann.
▫️Marquart, J., Eränšahr nach der Geographie des Ps. Moses Xorenac’i, Berlin (1901).
▫️Mazaheri, A.A., La Famille iranienne au temps antéislamique, Paris (1938).
▫️Menander Protector, The History of Menander the Guardsman, ed. and tr. R. C. Blockley, Liverpool (1985).
▫️Menasce, J. P. du, “Études iraniennes”,Studio Iranica 3 (1985), 125-144.
▫️Middleton, R., “Brother-sister and Father-daughter Marriage in Ancient Egypt”, American Sociological Review 27 (1962), 603–611٫
▫️Minns, Elias, “Parchments of the Parthian Period from Avroman in Kurdistan”, Journal of the Hellenic Studies 35 (1915): 22-65.
▫️Minorsky, V., “Vīs-u-Rāmīn, a Parthian Romance”, rev. ed. in Twenty Articles, Tehran (1964): 151-199.
▫️Moulton, J. H., Early Zoroastrianism, London (1913). Nӧldeke. Th. Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sesesiden, Leiden (1879).
▫️Nyberg, H. S., A Manual of Pahlavi II, Wiesbaden (1974).
▫️Oppenheim, L. “The Babylonian Evidence of Achaemenid Rule in Mesopotamia”,Cambridge History of Iran, Vol. II (1985): 529-585.
▫️Pizzi, I., “Les coutumes nuptiales aux temps héroïques de l’Iran”, Museon II (1883): 365-380.
▫️Rapp, Adolf, “Die Religion und Sitte der Perser und übrigen Iranier nach den griechischen und römischen Quellen”,Zeitschrift der Deutschen Morgenländischen Gesellschaft 19 (1865): 1-89;20 (1866): 49-140.
▫️Rhode, J. G., Die heilige Sage und das gesannte Religion der alten Baktrer, Meder, Perser, Frankfurt (1820).
▫️Sachau, E., Syrische Rechtbücher III, Berlin (1914).
▫️Sachs, A. J. and H. Hunger, Astronomical Diaries and Related Texts from Babylonia III, Vienna (1996).
▫️Safai Isfahani, N., Rivāyāt ī Hēmīt Ašawahištān, Cambridge, Mass (1980).
▫️Sanjana, Dastur Darab Peshotan, The Alleged Practice of Next-of-Kin Marriage in old Irān, London (1888).
▫️Sanjana, Dastur Peshotan Bahramji and Dastur Darab Peshotan, Dīnkart, ed. and tr., 19 vols., Bombay (1874-1928).
📚 بنمایهها:
#بخش_۴
▫️Schrader, O. and A. Nehring, Reallexikon der indogermanischen Altertumskunde, 2nd rev. ed., Berlin-Leipzig (1929).
▫️Seibert, J., Historische Beiträge zu den dynastischen Verbindungen in Hellenistischer Zeit, Wiesbaden (1967).
▫️Shahbazi, A. Shapur, “Byzantine-Iranian Relations”, Encyclopaedia Iranica IV, 588-599.
▫️Shahbazi, A. Shapur, “Crown Prince”,Encyclopaedia Iranica VI, 430–۴۳۲٫
▫️Shaki, M., “Family Law in Zoroastrianism”,Encyclopaedia Iranica IX, 184-189.
▫️Shaki, M., “The Sasanian Matrimonial Relations”, Archív Orientální ۳۹ (۱۹۷۱): ۳۲۲-۳۴۵٫
▫️Spiegel, Fr., Eranische Altertumskunde III, Leipzig (1878).
▫️Spooner, B., “Iranian Kinship and Marriage”, Iran IV (1966): 51-59.
▫️Tavadia, J. C. (ed. and tr.), Šāyast-nē-Šāyast. A Pahlavi Text on Religious Customs, Hamburg (1930).
▫️Theophylact Simocatta, The History, tr. Michael and Mary Whitby, Oxford (1986).
▫️West, E. W., “The Meaning of Khvātūk orKhvātūdād-das“, Pahlavi Texts II, Oxford (1882): 389-430.
▫️West, E. W., Pahlavi Texts IV (Dēnkard, Books VIII-IX), Oxford (1892).
▫️Widengren, G., Der Feudalismus im alten Iran, Cologne and Opladen (1969).
▫️Wiednemann, T. E. J., “Tiberius to Nero”, in Cambridge Ancient History, 2nd ed., Vol. X.
▫️Zaehner, R. C., Zurvan. A Zoroastrian Dilemma, Oxford (1955).
#بخش_۴
▫️Schrader, O. and A. Nehring, Reallexikon der indogermanischen Altertumskunde, 2nd rev. ed., Berlin-Leipzig (1929).
▫️Seibert, J., Historische Beiträge zu den dynastischen Verbindungen in Hellenistischer Zeit, Wiesbaden (1967).
▫️Shahbazi, A. Shapur, “Byzantine-Iranian Relations”, Encyclopaedia Iranica IV, 588-599.
▫️Shahbazi, A. Shapur, “Crown Prince”,Encyclopaedia Iranica VI, 430–۴۳۲٫
▫️Shaki, M., “Family Law in Zoroastrianism”,Encyclopaedia Iranica IX, 184-189.
▫️Shaki, M., “The Sasanian Matrimonial Relations”, Archív Orientální ۳۹ (۱۹۷۱): ۳۲۲-۳۴۵٫
▫️Spiegel, Fr., Eranische Altertumskunde III, Leipzig (1878).
▫️Spooner, B., “Iranian Kinship and Marriage”, Iran IV (1966): 51-59.
▫️Tavadia, J. C. (ed. and tr.), Šāyast-nē-Šāyast. A Pahlavi Text on Religious Customs, Hamburg (1930).
▫️Theophylact Simocatta, The History, tr. Michael and Mary Whitby, Oxford (1986).
▫️West, E. W., “The Meaning of Khvātūk orKhvātūdād-das“, Pahlavi Texts II, Oxford (1882): 389-430.
▫️West, E. W., Pahlavi Texts IV (Dēnkard, Books VIII-IX), Oxford (1892).
▫️Widengren, G., Der Feudalismus im alten Iran, Cologne and Opladen (1969).
▫️Wiednemann, T. E. J., “Tiberius to Nero”, in Cambridge Ancient History, 2nd ed., Vol. X.
▫️Zaehner, R. C., Zurvan. A Zoroastrian Dilemma, Oxford (1955).
📋 لیست دسترسی به نوشتارها
#استادان_تحریف
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/3
#پاسخ_پرسشهایی_درباره_کورش_بزرگ
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/7
#ترجمه_تاریخ_ایران_بدست_یونانیان
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/9
#نبودن_منبعی_درباره_کورش_پیش_از_انقلاب
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/11
#ساختن_کورش_بدست_انگلیسیها_برای_ما
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/13
#ثبتنشدن_روز_جهانی_کورش_در_تقویمهای_سازمان_ملل
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/15
#ناهمسانی_خاکسپاری_کورش_با_آیین_زرتشتیان
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/17
#ستایش_مردوک_از_سوی_کورش_یکتاپرست
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/19
#نامنبردن_از_کورش_در_ادبیات_ایران
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/21
#بکارنبردن_نام_کورش_در_نامگذاری_از_سوی_گذشتگان
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/23
#نبودن_اثری_از_هخامنشیان_در_جهان_جز_ایران_در_مقایسه_با_روم
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/25
#حقوق_کارگران_و_بانوان_در_الواح_هخامنشی
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/27
#تغییر_نام_آرامگاه_مادر_سلیمان_به_آرامگاه_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/32
#کشتار_همگانی_کورش_در_اوپیس
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/34
از اینجا به بعد به
#نوشتههای_رضا_مرادیغیاثآبادی
پاسخ می دهیم.
#مصادره_خانههای_مردم_از_سوی_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/37
#نابودی_تمدن_ماد_بدست_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/39
#کشتار_همگانی_مردم_نینوا_بدست_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/41
#نابودی_تمدن_لیدی_بدست_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/43
#نابودی_تمدن_عیلامی_خوزیان_بدست_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/46
#کورش_و_تأمین_هزینههای_دربار_از_محل_نذورات_مردمی
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/48
#چگونگی_بخشندگیهای_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/50
#کورش_و_تصرف_خالهاش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/52
#کورش_در_تورات
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/54
#راهزن_نبودن_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/56
#فریبکار_نبودن_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/58
#کورش_و_نکشتن_پادشاهان_شکستخورده
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/60
#دفاع_کردن_کورش_در_جنگها
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/62
#بنمایهها 👆🏻👆🏻👆🏻
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/64
#سخنان_کوروش_با_بنمایه
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/66
#هفتم_آبان_از_ارزشمندترین_روزهای_تاریخی
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/68
#بیپیوندی_روز_کوروش_بزرگ_به_یهودیان
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/70
#نادرستی_ازدواج_با_محارم_کورش_بزرگ
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/72
#بررسی_آغاز_کشورگشاییهای_کوروش_بزرگ
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/76
#بررسی_پندار_نادرست_کشتار_همگانی_مردم_در_اوپیس
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/79
#دستکاری_گفتههای_کوروشنامه_گزنفون
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/82
#افسانه_پوچ_ازدواج_استقراضی_در_ایران_باستان
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/93
#دانشمندان_ایران_باستان
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/98
#سخنانی_از_داریوش_بزرگ
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/101
#بررسی_چگونگی_مرگ_کوروش_بزرگ
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/103
#داستان_استر_و_استورهسازی_ایرانستیزانه
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/135
#بررسی_آرامگاه_کوروش_در_پاسارگاد
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/152
#افسانه_ازدواج_با_محارم_در_ایران_باستان
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/160
#استادان_تحریف
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/3
#پاسخ_پرسشهایی_درباره_کورش_بزرگ
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/7
#ترجمه_تاریخ_ایران_بدست_یونانیان
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/9
#نبودن_منبعی_درباره_کورش_پیش_از_انقلاب
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/11
#ساختن_کورش_بدست_انگلیسیها_برای_ما
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/13
#ثبتنشدن_روز_جهانی_کورش_در_تقویمهای_سازمان_ملل
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/15
#ناهمسانی_خاکسپاری_کورش_با_آیین_زرتشتیان
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/17
#ستایش_مردوک_از_سوی_کورش_یکتاپرست
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/19
#نامنبردن_از_کورش_در_ادبیات_ایران
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/21
#بکارنبردن_نام_کورش_در_نامگذاری_از_سوی_گذشتگان
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/23
#نبودن_اثری_از_هخامنشیان_در_جهان_جز_ایران_در_مقایسه_با_روم
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/25
#حقوق_کارگران_و_بانوان_در_الواح_هخامنشی
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/27
#تغییر_نام_آرامگاه_مادر_سلیمان_به_آرامگاه_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/32
#کشتار_همگانی_کورش_در_اوپیس
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/34
از اینجا به بعد به
#نوشتههای_رضا_مرادیغیاثآبادی
پاسخ می دهیم.
#مصادره_خانههای_مردم_از_سوی_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/37
#نابودی_تمدن_ماد_بدست_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/39
#کشتار_همگانی_مردم_نینوا_بدست_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/41
#نابودی_تمدن_لیدی_بدست_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/43
#نابودی_تمدن_عیلامی_خوزیان_بدست_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/46
#کورش_و_تأمین_هزینههای_دربار_از_محل_نذورات_مردمی
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/48
#چگونگی_بخشندگیهای_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/50
#کورش_و_تصرف_خالهاش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/52
#کورش_در_تورات
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/54
#راهزن_نبودن_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/56
#فریبکار_نبودن_کورش
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/58
#کورش_و_نکشتن_پادشاهان_شکستخورده
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/60
#دفاع_کردن_کورش_در_جنگها
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/62
#بنمایهها 👆🏻👆🏻👆🏻
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/64
#سخنان_کوروش_با_بنمایه
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/66
#هفتم_آبان_از_ارزشمندترین_روزهای_تاریخی
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/68
#بیپیوندی_روز_کوروش_بزرگ_به_یهودیان
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/70
#نادرستی_ازدواج_با_محارم_کورش_بزرگ
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/72
#بررسی_آغاز_کشورگشاییهای_کوروش_بزرگ
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/76
#بررسی_پندار_نادرست_کشتار_همگانی_مردم_در_اوپیس
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/79
#دستکاری_گفتههای_کوروشنامه_گزنفون
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/82
#افسانه_پوچ_ازدواج_استقراضی_در_ایران_باستان
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/93
#دانشمندان_ایران_باستان
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/98
#سخنانی_از_داریوش_بزرگ
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/101
#بررسی_چگونگی_مرگ_کوروش_بزرگ
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/103
#داستان_استر_و_استورهسازی_ایرانستیزانه
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/135
#بررسی_آرامگاه_کوروش_در_پاسارگاد
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/152
#افسانه_ازدواج_با_محارم_در_ایران_باستان
https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/160
❌پاسخ به ایرانستیزان❌ pinned «📋 لیست دسترسی به نوشتارها #استادان_تحریف https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/3 #پاسخ_پرسشهایی_درباره_کورش_بزرگ https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/7 #ترجمه_تاریخ_ایران_بدست_یونانیان https://www.group-telegram.com/Paasokh_Be_IranSetizaan.com/9 #نبودن_منبعی_درباره_کورش_پیش_از_انقلاب…»