▪️دیرگاهی است که در این تنهایی
رنگ خاموشی در طرح لب است.
بانگی از دور مرا میخواند
لیک پاهایم در قیر شب است.
رخنهای نیست در این تاریکی؛
در و دیوار به هم پیوسته.
سایهای لغزد اگر روی زمین
نقش وهمی است ز بندی رسته.
نفس آدمها
سر به سر افسرده است.
روزگاری است در این گوشه پژمرده هوا
هر نشاطی مرده است.
دست جادویی شب
در به روی من و غم میبندد
میکنم هر چه تلاش،
او به من میخندد.
نقشهایی که کشیدم در روز،
شب ز راه آمد و با دود اندود
طرحهایی که فکندم در شب،
روز پیدا شد و با پنبه زدود.
دیرگاهی است که چون من همه را
رنگ خاموشی در طرح لب است
جنبشی نیست در این خاموشی،
دستها پاها در قیر شب است.
✍ سهراب سپهری
#شعر
🆔 @ToranjSUT
رنگ خاموشی در طرح لب است.
بانگی از دور مرا میخواند
لیک پاهایم در قیر شب است.
رخنهای نیست در این تاریکی؛
در و دیوار به هم پیوسته.
سایهای لغزد اگر روی زمین
نقش وهمی است ز بندی رسته.
نفس آدمها
سر به سر افسرده است.
روزگاری است در این گوشه پژمرده هوا
هر نشاطی مرده است.
دست جادویی شب
در به روی من و غم میبندد
میکنم هر چه تلاش،
او به من میخندد.
نقشهایی که کشیدم در روز،
شب ز راه آمد و با دود اندود
طرحهایی که فکندم در شب،
روز پیدا شد و با پنبه زدود.
دیرگاهی است که چون من همه را
رنگ خاموشی در طرح لب است
جنبشی نیست در این خاموشی،
دستها پاها در قیر شب است.
✍ سهراب سپهری
#شعر
🆔 @ToranjSUT
siamak aghaei
سیامک آقایی، بازمانده 98
🎼 بازماندهی ۹۸
🎙 نسخه با دکلمه
🎶 ساخته سیامک آقایی - دی ماه ۹۹
▪️تقدیم به بازماندگان فجایع ۱۳۹۸
#موسیقی
🆔 @ToranjSUT
🎙 نسخه با دکلمه
🎶 ساخته سیامک آقایی - دی ماه ۹۹
▪️تقدیم به بازماندگان فجایع ۱۳۹۸
#موسیقی
🆔 @ToranjSUT
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️وای بر ما، زیرا که روز رو به زوال نهاده است و سایههای عصر دراز میشوند،
و هستی ما چون قفسی که پر از پرندگان باشد
از نالههای اسارت لبریز است،
و در میان ما کسی نیست که بداند
که تا به کی خواهد بود.
موسم حصاد گذشت و تابستان تمام شد،
و ما نجات نیافتیم؛
مانند فاخته برای انصاف مینالیم و نیست؛
انتظار نور میکشیم و اینک، ظلمت است.
و تو ای نهر سرشار که نفس مهر تو را میراند،
به سوی ما بیا
به سوی ما بیا...
📖 عهد عتیق، مزامیر داوود؛ کتاب ایوب و ارمیا
💬 از گفتار متن فیلممستندِ شاعرانه «خانه سیاه است» اثری از فروغ فرخزاد با صدای خود او، درباره زندگی جذامیان
#سکانسی_از_فیلم
🆔 @ToranjSUT
و هستی ما چون قفسی که پر از پرندگان باشد
از نالههای اسارت لبریز است،
و در میان ما کسی نیست که بداند
که تا به کی خواهد بود.
موسم حصاد گذشت و تابستان تمام شد،
و ما نجات نیافتیم؛
مانند فاخته برای انصاف مینالیم و نیست؛
انتظار نور میکشیم و اینک، ظلمت است.
و تو ای نهر سرشار که نفس مهر تو را میراند،
به سوی ما بیا
به سوی ما بیا...
📖 عهد عتیق، مزامیر داوود؛ کتاب ایوب و ارمیا
💬 از گفتار متن فیلممستندِ شاعرانه «خانه سیاه است» اثری از فروغ فرخزاد با صدای خود او، درباره زندگی جذامیان
#سکانسی_از_فیلم
🆔 @ToranjSUT
⛰لبخند دره
دست او آیا نخواهد چید؟
سیب را از شاخه امید؛
نونهال مهر را پربار
چشم او آیا نخواهد دید؟
نه نخواهد دید
دست او از شاخه امید،
میوه شیرین نخواهد چید
باز میگردد، دریغا؛ بازگشت او
نیشخند دره ها را تاب نتواند
پیش طعن کوهها از شرم گشتن آب نتواند
باز میگردد و میخواند:
دره! ای آغوش بگشوده
جاودان آغوش بگشوده
انتظارت چیست؟
کارت چیست؟
هان؛ پذیرا می شوی این عابرِ آواره را در خویش؟
این پریشان خورده سر بر سنگ را دلریش؟
دره! آیا این پریشان را ز درگاهت نمیرانی؟
دره! ما را جاودان در گرمیِ آغوشِ خاموشت نمیخوانی؟
دره خاموش است؛
دره سر تا پای آغوش است
و سکوتی سرد و صامت،
در فضا گسترده سنگین بال
ناگهان پژواکِ وای مرد در دره طنین افکند
جغد زد شیون
چرخ زد کرکس
دره زد لبخند
✍ حمید مصدق
🔸به مناسبت زادروز حمید مصدق؛ شاعر و حقوقدان ایرانی
#شعر
#بهانه
🆔 @ToranjSUT
دست او آیا نخواهد چید؟
سیب را از شاخه امید؛
نونهال مهر را پربار
چشم او آیا نخواهد دید؟
نه نخواهد دید
دست او از شاخه امید،
میوه شیرین نخواهد چید
باز میگردد، دریغا؛ بازگشت او
نیشخند دره ها را تاب نتواند
پیش طعن کوهها از شرم گشتن آب نتواند
باز میگردد و میخواند:
دره! ای آغوش بگشوده
جاودان آغوش بگشوده
انتظارت چیست؟
کارت چیست؟
هان؛ پذیرا می شوی این عابرِ آواره را در خویش؟
این پریشان خورده سر بر سنگ را دلریش؟
دره! آیا این پریشان را ز درگاهت نمیرانی؟
دره! ما را جاودان در گرمیِ آغوشِ خاموشت نمیخوانی؟
دره خاموش است؛
دره سر تا پای آغوش است
و سکوتی سرد و صامت،
در فضا گسترده سنگین بال
ناگهان پژواکِ وای مرد در دره طنین افکند
جغد زد شیون
چرخ زد کرکس
دره زد لبخند
✍ حمید مصدق
🔸به مناسبت زادروز حمید مصدق؛ شاعر و حقوقدان ایرانی
#شعر
#بهانه
🆔 @ToranjSUT
...
ای آزادی!
از رهِ خون میآیی،
اما
میآیی و من در دل میلرزم:
این چیست که در دست تو پنهان است؟
این چیست که در پای تو پیچیدهست؟
ای آزادی!
آیا
با زنجیر
میآیی؟
تهران، ۳ اسفند ۱۳۵۷
✍ هوشنگ ابتهاج
#شعر
#بهانه
🆔 @ToranjSUT
ای آزادی!
از رهِ خون میآیی،
اما
میآیی و من در دل میلرزم:
این چیست که در دست تو پنهان است؟
این چیست که در پای تو پیچیدهست؟
ای آزادی!
آیا
با زنجیر
میآیی؟
تهران، ۳ اسفند ۱۳۵۷
✍ هوشنگ ابتهاج
#شعر
#بهانه
🆔 @ToranjSUT
📝 این زمانه، و این زیست، و این آدمیزاد… ما را طوری بار میآورند که هرگز نتوانیم فعلهای یکرو و خالصی برای بیان کارهایمان به کار ببریم. به ما، راضی نیستم، و راضی هستم، یاد نمیدهند. به ما، ناراضی نیستم، یاد میدهند که معنی آن، راضی نیستم، است. فرار از این زبان بازاری و موذی و پلید یا جنگیدن با آن اصلا آسان نیست. ولی اگر تسلیم این زبان باشیم دیگر هیچیم. بنابراین به تو توصیه میکنم جغرافیایی را بخواه و آرزو کن که در آن، بیهیچ سعی و قصد قبلی، با کلمات شسته و تیز، بتوانی راضی بودن و راضی نبودن را بگویی و بنویسی.
▪️بهمن فُرسی (زادهٔ ۱۲ بهمن ۱۳۱۲) نمایشنامهنویس و نویسنده معاصر ایرانی
📖 کتابِ «شب یک، شب دو»
#برش_کتاب
#بهانه
🆔 @ToranjSUT
▪️بهمن فُرسی (زادهٔ ۱۲ بهمن ۱۳۱۲) نمایشنامهنویس و نویسنده معاصر ایرانی
📖 کتابِ «شب یک، شب دو»
#برش_کتاب
#بهانه
🆔 @ToranjSUT
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📚 بزرگ علوی متولد ۱۳ بهمن ۱۲۸۲، از نمایندگان برجستهی مکتب داستاننویسی نوین ایران، در کنار صادق هدایت و صادق چوبک، روزنامهنگار مشروطهخواه و از روشنفکران چپگرا بود که در طول بیش از نیم قرن نویسندگی، آثار داستانی متنوعی از خود بر جای گذاشت. داستانهای او واقعگرایانه و بیشتر دربارهی رویدادهای سیاسی و اجتماعی است. «چشمهایش» ،«پنجاه و سه نفر» و «چمدان» از جمله کتابهای مطرح او محسوب میشوند. او بیش از چهار دهه از نیمهٔ دوم سدهٔ بیستم را در آلمان زیست و به ترجمه، نقد و فرهنگنامهنویسی پرداخت.
📌ویدیوی پیوست شده بخشی از سخنرانی جالب توجه بزرگ علوی؛ گوتنبرگ، اول فوریه ۱۹۹۱، درباره علل عقبماندگی فرهنگی ایران
#بهانه
🆔 @ToranjSUT
📌ویدیوی پیوست شده بخشی از سخنرانی جالب توجه بزرگ علوی؛ گوتنبرگ، اول فوریه ۱۹۹۱، درباره علل عقبماندگی فرهنگی ایران
#بهانه
🆔 @ToranjSUT
Suite for Cello Solo No. 5 in C minor, BWV 1011 : J.S. Bach: Suite…
Pierre Fournier
🎼 ساراباند (از سوئیت شماره ۵) یکی از قطعات عمیق و تأثیرگذار یوهان سباستیان باخ است. این قطعه بخشی از مجموعه شش سوئیت او برای تکنوازی ویولنسل است که در اوایل قرن هجدهم تصنیف شدهاند.
🎻 ساراباند که در اصل یک رقص باروک با ریتم آرام و سنگین است، در این سوئیت حالتی درونگرا، تأملبرانگیز و حتی سوگوارانه دارد. ساختار ملودیک آن بر پایهی خطوط ساده اما پرقدرت بنا شده است که احساسات عمیق را در شنونده برمیانگیزد. در این قطعه، باخ از چندصدایی پنهان استفاده کرده که به رغم اجرای تکنوازی، نوعی حس گفتوگو و همنوازی ایجاد میکند.
#موسیقی
🆔 @ToranjSUT
🎻 ساراباند که در اصل یک رقص باروک با ریتم آرام و سنگین است، در این سوئیت حالتی درونگرا، تأملبرانگیز و حتی سوگوارانه دارد. ساختار ملودیک آن بر پایهی خطوط ساده اما پرقدرت بنا شده است که احساسات عمیق را در شنونده برمیانگیزد. در این قطعه، باخ از چندصدایی پنهان استفاده کرده که به رغم اجرای تکنوازی، نوعی حس گفتوگو و همنوازی ایجاد میکند.
#موسیقی
🆔 @ToranjSUT
«سَبُکیِ تحملناپذیر هستی/بار هستی»
📖 هیچ وسیلهای برای تشخیص تصمیم درست وجود ندارد، زیرا هیچ مقایسهای امکانپذیر نیست. در زندگی با همه چیز برای نخستین بار برخورد میکنیم. مانند هنرپیشهای که بدون تمرین وارد صحنه شود. اما اگر اولین تمرینِ زندگی، خودِ زندگی باشد، پس برای زندگی چه ارزشی میتوان قائل شد؟ این است که زندگی همیشه به یک "طرح" شباهت دارد. اما حتی طرح هم کلمهٔ درستی نیست، زیرا طرح همیشه زمینه سازی برای آماده کردن یک تصویر است، اما طرحی که زندگی ماست، طرح هیچ چیز نیست، طرحی بدون تصویر است...
ضربالمثلی آلمانی میگوید آنچه یکبار رخ میدهد، احتمالاً اصلاً رخ نداده است. اگر ما تنها یک زندگی برای زیستن داشته باشیم، احتمالاً اصلاً زندگی نکردهایم...
✍ میلان کوندرا
#برش_کتاب
🆔 @ToranjSUT
📖 هیچ وسیلهای برای تشخیص تصمیم درست وجود ندارد، زیرا هیچ مقایسهای امکانپذیر نیست. در زندگی با همه چیز برای نخستین بار برخورد میکنیم. مانند هنرپیشهای که بدون تمرین وارد صحنه شود. اما اگر اولین تمرینِ زندگی، خودِ زندگی باشد، پس برای زندگی چه ارزشی میتوان قائل شد؟ این است که زندگی همیشه به یک "طرح" شباهت دارد. اما حتی طرح هم کلمهٔ درستی نیست، زیرا طرح همیشه زمینه سازی برای آماده کردن یک تصویر است، اما طرحی که زندگی ماست، طرح هیچ چیز نیست، طرحی بدون تصویر است...
ضربالمثلی آلمانی میگوید آنچه یکبار رخ میدهد، احتمالاً اصلاً رخ نداده است. اگر ما تنها یک زندگی برای زیستن داشته باشیم، احتمالاً اصلاً زندگی نکردهایم...
✍ میلان کوندرا
#برش_کتاب
🆔 @ToranjSUT
🎬 بهمن قبادی، متولد بهمن ۱۳۴۸ در بانه کردستان، پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان در سنندج، به تهران آمد و بهجای تحصیلات دانشگاهی، با تکیه بر استعداد و پشتکار، با ساخت فیلمهای کوتاه، هنر سینما را آموخت.
او به ساخت مستندهای کوتاه روی آورد و با خلق سبک منحصر به فرد خود، شناخت گستردهای به دست آورد. موفقیت او با فیلم کوتاه "زندگی در مه" (۱۳۷۷) آغاز شد و با " زمانی برای مستی اسبها" (۲۰۰۰)، نخستین فیلم بلند کُردی در تاریخ سینمای ایران، به شهرت جهانی رسید.
فیلمهای او، از جمله " لاکپشتها پرواز میکنند (۲۰۰۴)" و" نیمه ماه (۲۰۰۶)"، در جشنوارههای بینالمللی تحسین شدند، اما در ایران کمتر دیده شدند. قبادی در سال ۲۰۰۹، فیلم "کسی از گربههای ایرانی خبر نداره" را بدون مجوز و در شرایط محدود ساخت و به همین دلیل ناچار به ترک ایران شد.
🎥 لاکپشتها پرواز میکنند تصویری تلخ از کودکان جنگزده در کمپ پناهجویان کُرد در روستایی کوچک در دامنه تپهای ویران از جنگ، جایی بین مرز ترکیه و عراق ارائه میدهد؛ کودکانی که به جای کودکیکردن خود، کار بزرگسالان را انجام میدهند؛ مناطق را پاکسازی میکنند، کالاها را مبادله میکنند، اسلحهها را مستقر میکنند، مین خنثی میکنند و مرگ را به بازی میگیرند. در این میان نیز، داستان آگرین—دختری که قربانی تجاوز شده—با فلاشبکهایی کابوسوار در چند بُعد زمانی مختلف روایت میشود و حقیقت تلخ زندگی در میان جنگ را بازگو میکند در جاییکه سایهای از بدبختی، مرگ و غم بیپایان بر فضا حاکم است.
📌به مناسبت زادروز بهمن قبادی، در ویدیوی پیوست، نماهایی از لاکپشتها پرواز میکنند را با موسیقی متنی از همین فیلم ،به نام لالایی، اثر استاد حسین علیزاده میبینیم.
✍ جمعآوری:
محمدرضا مهدوی
#بهانه
#قلم_ما
#معرفی_فیلم
🆔 @ToranjSUT
او به ساخت مستندهای کوتاه روی آورد و با خلق سبک منحصر به فرد خود، شناخت گستردهای به دست آورد. موفقیت او با فیلم کوتاه "زندگی در مه" (۱۳۷۷) آغاز شد و با " زمانی برای مستی اسبها" (۲۰۰۰)، نخستین فیلم بلند کُردی در تاریخ سینمای ایران، به شهرت جهانی رسید.
فیلمهای او، از جمله " لاکپشتها پرواز میکنند (۲۰۰۴)" و" نیمه ماه (۲۰۰۶)"، در جشنوارههای بینالمللی تحسین شدند، اما در ایران کمتر دیده شدند. قبادی در سال ۲۰۰۹، فیلم "کسی از گربههای ایرانی خبر نداره" را بدون مجوز و در شرایط محدود ساخت و به همین دلیل ناچار به ترک ایران شد.
🎥 لاکپشتها پرواز میکنند تصویری تلخ از کودکان جنگزده در کمپ پناهجویان کُرد در روستایی کوچک در دامنه تپهای ویران از جنگ، جایی بین مرز ترکیه و عراق ارائه میدهد؛ کودکانی که به جای کودکیکردن خود، کار بزرگسالان را انجام میدهند؛ مناطق را پاکسازی میکنند، کالاها را مبادله میکنند، اسلحهها را مستقر میکنند، مین خنثی میکنند و مرگ را به بازی میگیرند. در این میان نیز، داستان آگرین—دختری که قربانی تجاوز شده—با فلاشبکهایی کابوسوار در چند بُعد زمانی مختلف روایت میشود و حقیقت تلخ زندگی در میان جنگ را بازگو میکند در جاییکه سایهای از بدبختی، مرگ و غم بیپایان بر فضا حاکم است.
📌به مناسبت زادروز بهمن قبادی، در ویدیوی پیوست، نماهایی از لاکپشتها پرواز میکنند را با موسیقی متنی از همین فیلم ،به نام لالایی، اثر استاد حسین علیزاده میبینیم.
✍ جمعآوری:
محمدرضا مهدوی
#بهانه
#قلم_ما
#معرفی_فیلم
🆔 @ToranjSUT
ما، بچههای این دورهوزمانهایم،
این زمانهی سیاسی.
هرچه از آنِ توست
هرچه از آن ماست، یا آنها
کارهای روزانه
عشقهای شبانه
سیاسیاند همه
خوشت بیاید یا نه
سابقه سیاسی دارند ژنهایت
تهرنگ سیاسی دارد پوستت
و شیوهای سیاسی دارد نگاهت
طنینی دارد آنچه بر زبان میآوری
آوایی دارد آنچه در سکوت پنهان میکنی
طنینی و آوایی کمابیش سیاسی
گاه که میگذری
از میان دشت یا جنگل حتی
گامهایت سیاسی است
بر زمینهای سیاسی
سیاسیاند شعرهای دور از سیاست هم
و ماه آن بالا جسم درخشانی است
که به ماه نمیماند دیگر
بودن یا نبودن، مسئله این است
کدام مسئله؟
نمیدانی؟
مسئلهای سیاسی
انسان حتی لازم نیست باشی
کافیاست نفت خام باشی
تا بتابد از سراپایت برق سیاست
کافیست خوراک دام باشی
یا مواد بازیافتی
یا میز کنفرانس حتی
که بحث کردند ماهها
درباره شکلش
مسئله مرگ بود یا زندگی، گویی باید درباره آن،
سر یک میز گرد قضاوت کرد یا چارگوش؟
آنان مشغول بحثاند
در همان حال، نابود میشدند آدمها
و تلف میشدند دامها
و میسوختند خانهها
و دانه میبستند گندمها
بیخیال، در کشتزارها
درست چون گذشته
گذشتهای که نبود اینچنین سیاسی
✍ ویسواوا شیمبورسکا- بچههای این دوران
#شعر
🆔 @ToranjSUT
این زمانهی سیاسی.
هرچه از آنِ توست
هرچه از آن ماست، یا آنها
کارهای روزانه
عشقهای شبانه
سیاسیاند همه
خوشت بیاید یا نه
سابقه سیاسی دارند ژنهایت
تهرنگ سیاسی دارد پوستت
و شیوهای سیاسی دارد نگاهت
طنینی دارد آنچه بر زبان میآوری
آوایی دارد آنچه در سکوت پنهان میکنی
طنینی و آوایی کمابیش سیاسی
گاه که میگذری
از میان دشت یا جنگل حتی
گامهایت سیاسی است
بر زمینهای سیاسی
سیاسیاند شعرهای دور از سیاست هم
و ماه آن بالا جسم درخشانی است
که به ماه نمیماند دیگر
بودن یا نبودن، مسئله این است
کدام مسئله؟
نمیدانی؟
مسئلهای سیاسی
انسان حتی لازم نیست باشی
کافیاست نفت خام باشی
تا بتابد از سراپایت برق سیاست
کافیست خوراک دام باشی
یا مواد بازیافتی
یا میز کنفرانس حتی
که بحث کردند ماهها
درباره شکلش
مسئله مرگ بود یا زندگی، گویی باید درباره آن،
سر یک میز گرد قضاوت کرد یا چارگوش؟
آنان مشغول بحثاند
در همان حال، نابود میشدند آدمها
و تلف میشدند دامها
و میسوختند خانهها
و دانه میبستند گندمها
بیخیال، در کشتزارها
درست چون گذشته
گذشتهای که نبود اینچنین سیاسی
✍ ویسواوا شیمبورسکا- بچههای این دوران
#شعر
🆔 @ToranjSUT
📚 «نامههای زندان»
انسان هرگز نباید امیدش را از کف دهد و در دام حالتهای روحی عوامانه و مبتذل و پیشپاافتادهای مانند بدبینی و خوشبینی بیفتد.
حالت روحی من آمیزهای از این دو احساس است و از آنها هم فراتر میرود: باید بگویم که من در تفکر بدبینم و در عمل خوشبین.
در هر شرایطی، به بدترین احتمال فکر میکنم، تا تمام ذخیرۀ نیروی ارادهام را پیاده کنم و بتوانم مانع را از سر راهم بردارم.
هرگز برای خودم توهم ایجاد نکردهام و هرگز دستخوش احساس سرخوردگی نشدهام.
✍ آنتونیو گرامشی
#برش_کتاب
🆔 @ToranjSUT
انسان هرگز نباید امیدش را از کف دهد و در دام حالتهای روحی عوامانه و مبتذل و پیشپاافتادهای مانند بدبینی و خوشبینی بیفتد.
حالت روحی من آمیزهای از این دو احساس است و از آنها هم فراتر میرود: باید بگویم که من در تفکر بدبینم و در عمل خوشبین.
در هر شرایطی، به بدترین احتمال فکر میکنم، تا تمام ذخیرۀ نیروی ارادهام را پیاده کنم و بتوانم مانع را از سر راهم بردارم.
هرگز برای خودم توهم ایجاد نکردهام و هرگز دستخوش احساس سرخوردگی نشدهام.
✍ آنتونیو گرامشی
#برش_کتاب
🆔 @ToranjSUT
📣 واحد فرهنگ و هنر انجمن اسلامی دانشجویان برگزار میکند:
🎭 سلسلهجلسات «نمایشنامهخوانی»
- خوانش گروهی یک نمایشنامه از نویسندگان نامآشنای ایران و جهان
📕 جلسۀ پنجم: نمایشنامۀ «چهارصندوق»، اثری از استاد بهرام بیضایی
📓 چهارصندوق، نمایشی دو پردهای و یکی از نمادگراترین نمایشنامههای بیضایی با مضمونی سیاسی و انتقادی است.بیضایی در «چهارصندوق»، به نقد قدرت و استبداد در یک جامعۀ فرضی و رابطۀ قدرت و حاکم خودکامه با مردم و اقشار گوناگون در این جامعه میپردازد و نشان میدهد که هر کدام از افراد جامعه، چگونه بر اساس منافع طبقاتی خود حرف زده و رفتار کرده و رابطه خود را با قدرت حاکم تنظیم میکنند.
رویکرد فراتاریخی و نمادپردازانه توسط بیضایی باعث شده که این نمایشنامه نیز همانند بیشتر آثار او محدود به دورۀ تاریخی خاصی نشود.
🎭 تعداد شخصیتهای نمایشنامه: ۵
🕓 زمان: دوشنبه، ۲۹ بهمنماه، ساعت ۱۶:۳۰
📍 مکان: کلاس ۱ معاونت فرهنگی
✳️ ورود برای دانشجویان رایگان است.
⭕️ علاقهمندانی که تمایل به شرکت دارند ولی دانشجو شریف نمیباشند میتوانند جهت هماهنگی و کسب اطلاعات بیشتر با شناسه ارتباط بگیرند.
🆔 @ToranjSUT
🆔 @AnjomanSUT
🎭 سلسلهجلسات «نمایشنامهخوانی»
- خوانش گروهی یک نمایشنامه از نویسندگان نامآشنای ایران و جهان
📕 جلسۀ پنجم: نمایشنامۀ «چهارصندوق»، اثری از استاد بهرام بیضایی
📓 چهارصندوق، نمایشی دو پردهای و یکی از نمادگراترین نمایشنامههای بیضایی با مضمونی سیاسی و انتقادی است.بیضایی در «چهارصندوق»، به نقد قدرت و استبداد در یک جامعۀ فرضی و رابطۀ قدرت و حاکم خودکامه با مردم و اقشار گوناگون در این جامعه میپردازد و نشان میدهد که هر کدام از افراد جامعه، چگونه بر اساس منافع طبقاتی خود حرف زده و رفتار کرده و رابطه خود را با قدرت حاکم تنظیم میکنند.
رویکرد فراتاریخی و نمادپردازانه توسط بیضایی باعث شده که این نمایشنامه نیز همانند بیشتر آثار او محدود به دورۀ تاریخی خاصی نشود.
🎭 تعداد شخصیتهای نمایشنامه: ۵
🕓 زمان: دوشنبه، ۲۹ بهمنماه، ساعت ۱۶:۳۰
📍 مکان: کلاس ۱ معاونت فرهنگی
✳️ ورود برای دانشجویان رایگان است.
⭕️ علاقهمندانی که تمایل به شرکت دارند ولی دانشجو شریف نمیباشند میتوانند جهت هماهنگی و کسب اطلاعات بیشتر با شناسه ارتباط بگیرند.
🆔 @ToranjSUT
🆔 @AnjomanSUT
📣 واحد فرهنگ و هنر انجمن اسلامی و دفتر مطالعات فرهنگی برگزار میکنند:
جلسات تاریخ ادبیات:
بررسی جایگاه ادبیات و تأثیرات متقابل آن بر جنبشهای فرهنگی و سیاسی در تاریخ ایران
🔸در این سلسله جلسات، قصد داریم به بررسی جایگاه ادبیات و تأثیرپذیری از جنبشهای فرهنگی و سیاسی در طول تاریخ ایران بپردازیم. با نگاهی به متون ادبی دورههای مختلف، تلاش میکنیم تحلیلی از تحولات فرهنگی و اجتماعی ایران ارائه دهیم و از رهگذر این بررسیها، درکی عمیقتر از شرایط امروز جامعه به دست آوریم.
این مسیر با راهنمایی ارزشمند اساتید برجسته ادبیات، غنای بیشتری خواهد یافت تا فرصتی باشد برای درک بهترِ پیوند ناگسستنی ادبیات با تحولات جامعه بهعنوان آیینهای از تاریخ و فرهنگ ایران.
🔻در این جلسه، با همراهی جناب محمد ابراهیم فتاحی، به ادبیات دوران انقلاب مشروطه میرسیم، دورانی که ادبیات بهعنوان ابزاری قدرتمند در بیداری جامعه و پیشبرد اهداف آزادیخواهانه نقش ایفا کرد.
🏠 مکان: دفتر انجمن اسلامی واقع در همکف ابنسینا
⏰ زمان: ۳۰ بهمن سهشنبه، ساعت ۱۶:۳۰
⭕️ جهت کسب اطلاعات بیشتر با شناسه ارتباط بگیرید.
🆔 @ToranjSUT
🆔 @AnjomanSUT
🆔 @SUTdaftarm
جلسات تاریخ ادبیات:
بررسی جایگاه ادبیات و تأثیرات متقابل آن بر جنبشهای فرهنگی و سیاسی در تاریخ ایران
🔸در این سلسله جلسات، قصد داریم به بررسی جایگاه ادبیات و تأثیرپذیری از جنبشهای فرهنگی و سیاسی در طول تاریخ ایران بپردازیم. با نگاهی به متون ادبی دورههای مختلف، تلاش میکنیم تحلیلی از تحولات فرهنگی و اجتماعی ایران ارائه دهیم و از رهگذر این بررسیها، درکی عمیقتر از شرایط امروز جامعه به دست آوریم.
این مسیر با راهنمایی ارزشمند اساتید برجسته ادبیات، غنای بیشتری خواهد یافت تا فرصتی باشد برای درک بهترِ پیوند ناگسستنی ادبیات با تحولات جامعه بهعنوان آیینهای از تاریخ و فرهنگ ایران.
🔻در این جلسه، با همراهی جناب محمد ابراهیم فتاحی، به ادبیات دوران انقلاب مشروطه میرسیم، دورانی که ادبیات بهعنوان ابزاری قدرتمند در بیداری جامعه و پیشبرد اهداف آزادیخواهانه نقش ایفا کرد.
🏠 مکان: دفتر انجمن اسلامی واقع در همکف ابنسینا
⏰ زمان: ۳۰ بهمن سهشنبه، ساعت ۱۶:۳۰
⭕️ جهت کسب اطلاعات بیشتر با شناسه ارتباط بگیرید.
🆔 @ToranjSUT
🆔 @AnjomanSUT
🆔 @SUTdaftarm
«مرثیه»
و مرگ
ناگهان
چنان درمیرسد
که گویی از ازل در کمین بوده است.
دانشجویی
در خیابان افتاده است،
دفترش آغشته به خون،
نامش بر لبهای خاموشِ باد.
چه کسی پاسخ خواهد داد؟
به این سرخی
که بر سنگفرش نشسته است؟
🖤 یاد امیر محمد خالقی همیشه در قلب ما زنده است
#بهانه
🆔 @ToranjSUT
و مرگ
ناگهان
چنان درمیرسد
که گویی از ازل در کمین بوده است.
دانشجویی
در خیابان افتاده است،
دفترش آغشته به خون،
نامش بر لبهای خاموشِ باد.
چه کسی پاسخ خواهد داد؟
به این سرخی
که بر سنگفرش نشسته است؟
🖤 یاد امیر محمد خالقی همیشه در قلب ما زنده است
#بهانه
🆔 @ToranjSUT
🔸پنجم اسفند، که به نام اسپندار شناخته میشود، متعلق به فرشته مقدس آرمیتی است و جشن سپندارمذگان به افتخار او در این روز برگزار میگردد. این فرشته، که با نامهای سپندارمذ یا اسپندارمذ نیز شناخته میشود، در جهان معنوی نماد عشق، محبت، تواضع، بردباری، فداکاری و جانبازی است و در جهان مادی، نگهبان زمین و حامی زنان نیکوکار و پارسا به شمار میرود. همهی زیباییها و برکات روی زمین تحت حمایت او قرار دارد.
🔻 در ایران باستان، این روز به احترام فرشته مقدس سپندارمذ (آرمیتی) و برای الهام گرفتن از صفات پاک او جشن گرفته میشد و مردم با شادی و سرور این آیین را برگزار میکردند. ابوریحان بیرونی، دانشمند بزرگ ایرانی، این جشن را مژدگیران یا مژدهگیران نامیده است. به گفته او، این جشن ویژه زنان بوده و آنها در این روز هدایایی از شوهران خود دریافت میکردند. [برگرفته از کتاب جشنهای ایران باستان، اورنگ]
🎊 به دلیل اختلاف بین تقویم باستانی و تقویم شمسی (که شش ماه اول سال را ۳۱ روزه در نظر میگیرد)، گاهی سپندارمذگان در ۲۹ بهمن نیز برگزار میشود.
❣سپندارمذگان روز عشق، احترام و گرامیداشت مهر و مهربانی است. در فرهنگ کهن ایرانی، این جشن نماد عشق، زمین و زن بوده است. بیایید در این روز، عشق را نه تنها با گفتار، بلکه با رفتارهایمان جشن بگیریم و به یکدیگر مهر بورزیم.
سپندارمذگان مبارک! 💐
✍ علی رحیمی
#بهانه
#قلم_ما
🆔 @ToranjSUT
🔻 در ایران باستان، این روز به احترام فرشته مقدس سپندارمذ (آرمیتی) و برای الهام گرفتن از صفات پاک او جشن گرفته میشد و مردم با شادی و سرور این آیین را برگزار میکردند. ابوریحان بیرونی، دانشمند بزرگ ایرانی، این جشن را مژدگیران یا مژدهگیران نامیده است. به گفته او، این جشن ویژه زنان بوده و آنها در این روز هدایایی از شوهران خود دریافت میکردند. [برگرفته از کتاب جشنهای ایران باستان، اورنگ]
🎊 به دلیل اختلاف بین تقویم باستانی و تقویم شمسی (که شش ماه اول سال را ۳۱ روزه در نظر میگیرد)، گاهی سپندارمذگان در ۲۹ بهمن نیز برگزار میشود.
❣سپندارمذگان روز عشق، احترام و گرامیداشت مهر و مهربانی است. در فرهنگ کهن ایرانی، این جشن نماد عشق، زمین و زن بوده است. بیایید در این روز، عشق را نه تنها با گفتار، بلکه با رفتارهایمان جشن بگیریم و به یکدیگر مهر بورزیم.
سپندارمذگان مبارک! 💐
✍ علی رحیمی
#بهانه
#قلم_ما
🆔 @ToranjSUT
•°"مقصدی بهسوی مسیر"°•
تا به یاد دارم، همواره زره بر تن کرده، انتظار پیکار کشیدهام؛
و زندگی برایم مقصدی بوده که در آن، حقیقت را برملا میکردهاست.
گویی به دروغی اجباری تن دادهام و هر روز را به این امید سر میکنم تا به آن نقطه راهیابم.
آن نقطۀ آرمانی و فریبنده به نام "مقصد"...
لحظههایم به امید این آرمانشهر معنا مییافتند و مسیرهایش، پیچهای تودرتوی بیحاصلی بودند که رنجشان را به بهای شیرینیِ آن سرزمینِ دوستداشتنی تاب میآوردم.
اکنون اما، پس از پشتسر گذاشتن چندین نقطه، پس از آنکه بارها به وسوسهی آن مکارهی حیلهگر دوباره رهسپار راه شدم، میبینم که فریبهایش تکراری شدهاند...
در هر تکرار اما، او بلندتر بانگ برمیآورد و فریادش محکمتر بر سرم میکوبد که
چیزی بزرگتر در پیش است، جایی بهتر و مکانی با حسِ تعلقی بیشتر...
این چنین است که زنجیره تکرار میشود:
او بیشرمانه مرا به قصد خویش، فرا میخواند.
و من، که این نغمههای فریبنده را بسیار شنیدهام، دیگر آبدیده شدهام!
پند دردآور این تجربۀ آشنا، چنین آشکار میشود:
مقصدی نیست.
نمیدانم بوده یا نه؛
اما به یقین میدانم که برای من، نخواهد بود.
کنون، زندگی برایم تنها "مسیر" است؛
لمس گلبرگهای تازهی بهاری و خشونت تنهشان در زمستان است.
نفس کشیدن است توأم با لذتی بیتوصیف از شوق زندگی.
خندیدن است با یاد خاطراتِ گاهگاهِ آنان که جایی در قلبم دارند، یا داشتند.
حس لطیف باران است و سرمای آرامشبخش برف...
روح زخمخوردهام اما،
اکنون رهسپار مسیر شده است؛ نه بهقصد توقف در جایی،
که برای "زیستن" در تکتک پیچوخمهای این جاده.
برای بودن، بهمعنای کلمه، در تمام لحظاتِ زندگیام، هرچند ناشدنی...
چرا که، بهراستی، هرگز نخواهم دانست مقصدی بوده یا نه،
یا که خلقتم، برای رسیدن به کدامین تعالیست...
اما در این لحظه، در این دم،
حق انتخابِ آدمی را از خویش سلب نمیکنم...
من، میخواهم در این بیغوله، راهی که مردمان شتابان از آن میگذرند،
بایستم، نفسی گیرم،
و چونان ماهی قرمزی سرگردان، با بالههای شکستهام،
مقصدی بهسوی مسیر را در پیش گیرم.
و در این راه هرگز فراموش نخواهم کرد؛
که اگر امروز را به ارزانیِ فردا زندگی نکنم،
عایدیام چیزی جز غبطههای پیدرپی نخواهد بود.
پس من، زندگی خواهم کرد، این حقیقتِ تلخنما را...
و نخواهم پذیرفت دروغِ تحمیلیِ شیرینش را...
✍ زینب همتیان
#دلنوشته
#قلم_ما
🆔 @ToranjSUT
تا به یاد دارم، همواره زره بر تن کرده، انتظار پیکار کشیدهام؛
و زندگی برایم مقصدی بوده که در آن، حقیقت را برملا میکردهاست.
گویی به دروغی اجباری تن دادهام و هر روز را به این امید سر میکنم تا به آن نقطه راهیابم.
آن نقطۀ آرمانی و فریبنده به نام "مقصد"...
لحظههایم به امید این آرمانشهر معنا مییافتند و مسیرهایش، پیچهای تودرتوی بیحاصلی بودند که رنجشان را به بهای شیرینیِ آن سرزمینِ دوستداشتنی تاب میآوردم.
اکنون اما، پس از پشتسر گذاشتن چندین نقطه، پس از آنکه بارها به وسوسهی آن مکارهی حیلهگر دوباره رهسپار راه شدم، میبینم که فریبهایش تکراری شدهاند...
در هر تکرار اما، او بلندتر بانگ برمیآورد و فریادش محکمتر بر سرم میکوبد که
چیزی بزرگتر در پیش است، جایی بهتر و مکانی با حسِ تعلقی بیشتر...
این چنین است که زنجیره تکرار میشود:
او بیشرمانه مرا به قصد خویش، فرا میخواند.
و من، که این نغمههای فریبنده را بسیار شنیدهام، دیگر آبدیده شدهام!
پند دردآور این تجربۀ آشنا، چنین آشکار میشود:
مقصدی نیست.
نمیدانم بوده یا نه؛
اما به یقین میدانم که برای من، نخواهد بود.
کنون، زندگی برایم تنها "مسیر" است؛
لمس گلبرگهای تازهی بهاری و خشونت تنهشان در زمستان است.
نفس کشیدن است توأم با لذتی بیتوصیف از شوق زندگی.
خندیدن است با یاد خاطراتِ گاهگاهِ آنان که جایی در قلبم دارند، یا داشتند.
حس لطیف باران است و سرمای آرامشبخش برف...
روح زخمخوردهام اما،
اکنون رهسپار مسیر شده است؛ نه بهقصد توقف در جایی،
که برای "زیستن" در تکتک پیچوخمهای این جاده.
برای بودن، بهمعنای کلمه، در تمام لحظاتِ زندگیام، هرچند ناشدنی...
چرا که، بهراستی، هرگز نخواهم دانست مقصدی بوده یا نه،
یا که خلقتم، برای رسیدن به کدامین تعالیست...
اما در این لحظه، در این دم،
حق انتخابِ آدمی را از خویش سلب نمیکنم...
من، میخواهم در این بیغوله، راهی که مردمان شتابان از آن میگذرند،
بایستم، نفسی گیرم،
و چونان ماهی قرمزی سرگردان، با بالههای شکستهام،
مقصدی بهسوی مسیر را در پیش گیرم.
و در این راه هرگز فراموش نخواهم کرد؛
که اگر امروز را به ارزانیِ فردا زندگی نکنم،
عایدیام چیزی جز غبطههای پیدرپی نخواهد بود.
پس من، زندگی خواهم کرد، این حقیقتِ تلخنما را...
و نخواهم پذیرفت دروغِ تحمیلیِ شیرینش را...
✍ زینب همتیان
#دلنوشته
#قلم_ما
🆔 @ToranjSUT