Telegram Group & Telegram Channel
نادر ساعی‌ور، کارگردان فیلم «شاهد» در آستانه نمایش فیلمش در جشنواره ونیز این یادداشت را در اینستاگرامش منتشر کرد

«می‌خواهم خبر پذیرفته شدن فیلم "شاهد" را پست کنم. بنویسم از مصیبت‌ها که کشیدیم و بالاخره فیلم تمام شد. از مِهر بی‌دریغ دوستان و خوشحالی کنم و تبریک بگویم و تبریک بشنوم! اما تلخی روزگار مگر می‌گذارد این لقمه‌ی شیرین از گلویم پائین برود. یکی موهایش را بریده و به ناحق راهی زندان است؛ دیگری از بیماری‌های بعد از زندان نوشته و آن دیگری از خودکشی کارگری از شرم خانواده اش! دوستی می‌گوید پابند دارد و نمی‌تواند از خانه بیرون برود. صدای پیام‌گیر بلند می‌شود و از وضعیت بد رفیقی در زندان مطلع می‌شوم. به آخر خط رسیده و دیروز اقدام به خودکشی کرده! تلفن زنگ می‌خورد و آشنائی کمک می‌خواهد تا مانع از فروش کلیه‌ی دوست قدیمی شوم که برای پرداخت بدهی‌اش مجبور شده! اقساط رفیقی که ضامنش شده‌ام عقب افتاده و هی از بانک پیام می‌دهند که حساب مرا مسدود می‌کنند و من می‌دانم چرا دوستم گوشی را برنمی‌دارد! چون ندارد! شرمنده‌ی من و دنیا شده!
نمی‌دانم... شاید این هم از بخت من است که با این همه مصیبت محاصره شده‌ام. شاید هم وضعیت همه‌ی ما این روزها همین است. دستم خشک می‌شود و نمی‌توانم بنویسم. حالا در میان این همه درد، می‌خواهم چه خبری به شما بدهم؟! اصلا شادی من چه معنائی دارد وقتی یکی گوشه‌ی زندان خوابیده و دیگری در انتظار وقت دادگاهش است و آن دیگری دنبال شغل و یک لقمه نانی که زنده بماند فقط! چقدر بازیگر خوبی باشم که جلوی دوربین موبایلم لبخند بزنم و عکسم را زیر خبر پست کنم؟ که مثلا شادم از این که فیلم رفته ونیز! رفته‌اند توی خیابان ساچمه و گلوله خورده‌اند، در حد مرگ شکنجه شده‌اند، حالا من فخر بفروشم که فیلم ساخته‌ام برایشان!؟ واقعا کمترین و بی خطرترین کاری بود که می‌توانستم بکنم! روزهایی که شما باتوم و مشت و لگد می‌خوردید، من پشت لپ تاب نشسته بودم و در حالی که استکان چای داغ را در دستم می‌چرخاندم، به فیلمنامه همین فیلم "شاهد" فکر می‌کردم. اما امروز تردیدی عجیب در جانم ریشه کرده است. نکند من نان شجاعت شما را می‌خورم؟ شما جان دادید و من قرار است تشویق شوم!؟ نه... این عادلانه نیست! طول و عرض این دنیا به این همه نامردی نمی‌ارزد! کاش شجاعت شما را داشتم! کاش این قدر ترسو نبودم. یک هفته جشنواره با همه‌ی هیاهویش می‌آید و می‌رود. من می‌مانم با یک آینه که روبرویش نشسته‌ام. من می‌مانم و این چشمان شاهدم، که بی‌پرده با من سخن می‌گویند. من می‌مانم و این تصویر مثلا هنرمند؛ که جراتش فقط به ساختن یک فیلم رسید! کاش می‌توانستم کار بهتری بکنم... کار بیشتر... موثرتر... لایق و در شانِ نگاه معصومانه‌ی "مهسا"!»
@babakgha



group-telegram.com/babakgha/3387
Create:
Last Update:

نادر ساعی‌ور، کارگردان فیلم «شاهد» در آستانه نمایش فیلمش در جشنواره ونیز این یادداشت را در اینستاگرامش منتشر کرد

«می‌خواهم خبر پذیرفته شدن فیلم "شاهد" را پست کنم. بنویسم از مصیبت‌ها که کشیدیم و بالاخره فیلم تمام شد. از مِهر بی‌دریغ دوستان و خوشحالی کنم و تبریک بگویم و تبریک بشنوم! اما تلخی روزگار مگر می‌گذارد این لقمه‌ی شیرین از گلویم پائین برود. یکی موهایش را بریده و به ناحق راهی زندان است؛ دیگری از بیماری‌های بعد از زندان نوشته و آن دیگری از خودکشی کارگری از شرم خانواده اش! دوستی می‌گوید پابند دارد و نمی‌تواند از خانه بیرون برود. صدای پیام‌گیر بلند می‌شود و از وضعیت بد رفیقی در زندان مطلع می‌شوم. به آخر خط رسیده و دیروز اقدام به خودکشی کرده! تلفن زنگ می‌خورد و آشنائی کمک می‌خواهد تا مانع از فروش کلیه‌ی دوست قدیمی شوم که برای پرداخت بدهی‌اش مجبور شده! اقساط رفیقی که ضامنش شده‌ام عقب افتاده و هی از بانک پیام می‌دهند که حساب مرا مسدود می‌کنند و من می‌دانم چرا دوستم گوشی را برنمی‌دارد! چون ندارد! شرمنده‌ی من و دنیا شده!
نمی‌دانم... شاید این هم از بخت من است که با این همه مصیبت محاصره شده‌ام. شاید هم وضعیت همه‌ی ما این روزها همین است. دستم خشک می‌شود و نمی‌توانم بنویسم. حالا در میان این همه درد، می‌خواهم چه خبری به شما بدهم؟! اصلا شادی من چه معنائی دارد وقتی یکی گوشه‌ی زندان خوابیده و دیگری در انتظار وقت دادگاهش است و آن دیگری دنبال شغل و یک لقمه نانی که زنده بماند فقط! چقدر بازیگر خوبی باشم که جلوی دوربین موبایلم لبخند بزنم و عکسم را زیر خبر پست کنم؟ که مثلا شادم از این که فیلم رفته ونیز! رفته‌اند توی خیابان ساچمه و گلوله خورده‌اند، در حد مرگ شکنجه شده‌اند، حالا من فخر بفروشم که فیلم ساخته‌ام برایشان!؟ واقعا کمترین و بی خطرترین کاری بود که می‌توانستم بکنم! روزهایی که شما باتوم و مشت و لگد می‌خوردید، من پشت لپ تاب نشسته بودم و در حالی که استکان چای داغ را در دستم می‌چرخاندم، به فیلمنامه همین فیلم "شاهد" فکر می‌کردم. اما امروز تردیدی عجیب در جانم ریشه کرده است. نکند من نان شجاعت شما را می‌خورم؟ شما جان دادید و من قرار است تشویق شوم!؟ نه... این عادلانه نیست! طول و عرض این دنیا به این همه نامردی نمی‌ارزد! کاش شجاعت شما را داشتم! کاش این قدر ترسو نبودم. یک هفته جشنواره با همه‌ی هیاهویش می‌آید و می‌رود. من می‌مانم با یک آینه که روبرویش نشسته‌ام. من می‌مانم و این چشمان شاهدم، که بی‌پرده با من سخن می‌گویند. من می‌مانم و این تصویر مثلا هنرمند؛ که جراتش فقط به ساختن یک فیلم رسید! کاش می‌توانستم کار بهتری بکنم... کار بیشتر... موثرتر... لایق و در شانِ نگاه معصومانه‌ی "مهسا"!»
@babakgha

BY بابک غفوری‌آذر | Babak Ghafooriazar


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/babakgha/3387

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Oh no. There’s a certain degree of myth-making around what exactly went on, so take everything that follows lightly. Telegram was originally launched as a side project by the Durov brothers, with Nikolai handling the coding and Pavel as CEO, while both were at VK. He adds: "Telegram has become my primary news source." "The argument from Telegram is, 'You should trust us because we tell you that we're trustworthy,'" Maréchal said. "It's really in the eye of the beholder whether that's something you want to buy into." For tech stocks, “the main thing is yields,” Essaye said. In addition, Telegram's architecture limits the ability to slow the spread of false information: the lack of a central public feed, and the fact that comments are easily disabled in channels, reduce the space for public pushback.
from us


Telegram بابک غفوری‌آذر | Babak Ghafooriazar
FROM American