Telegram Group Search
Forwarded from جُستار
دوزخیان روی زمین
در سال ۱۹۶۱، فرانتس فانون، جامعه شناس انقلابی ، در کتاب دوزخیان روی زمین نوشت:
«استعمار، زمین را نمی‌گیرد؛ روح انسان را می‌دزدد. و استعمارشده، پیش از آن‌که برای نان بجنگد، باید برای بازیابی انسانیتش بجنگد.»
شاید این جمله‌ها درباره‌ی الجزایر نوشته شده باشند، اما امروز، با هر بمب که بر غزه می‌بارد، با هر کودک که بی‌چهره از زیر آوار بیرون کشیده می‌شود، دوباره زنده می‌شوند. غزه، تکه‌ای از زمین نیست. دوزخی‌ست روی زمین.
دوزخی که مردمانش نه محکوم به مرگ، بلکه محکوم به مردن‌های مکررند.
ما در ایران، با گرانی، تحریم، و هزار درد دیگر دست‌وپنجه نرم می‌کنیم. گاهی پیش خود می‌گوییم: «غزه با ما چه؟ مگر ما خودمان کم رنج داریم؟»
اما حقیقت تلخ این‌جاست: اگر دردِ یک انسانِ دیگر را حس نکنیم، کم‌کم انسان بودن را از یاد می‌بریم.
غزه، آزمون وجدان ماست.
اگر مردمانی با آن‌همه زخم، هنوز ایستاده‌اند، ما چطور نشسته‌ایم؟
اگر مادری در آوار، جنازه‌ی نوزادش را با دستِ خالی بیرون می‌کشد، و هنوز تسلیم نمی‌شود، ما چطور در راحتیِ نسبی، بی‌تفاوت مانده‌ایم؟
همه فقط از آغاز جنگ توسط حماس می‌گویند.
اما کمتر کسی از آن خشونتی می‌گوید که سال‌هاست بازتولید می‌شود.
کمتر کسی از پیمان‌شکنی دولت‌های راست‌گرای اسرائیلی در توافقات اسلو می‌گوید، همان توافقی که قرار بود نقطه شروع صلح باشد، نه بذر تداوم اشغال.
چند نفر از شهرک‌سازی‌های غیرقانونی، از دیوار حائل، از کودکان اسیر فلسطینی در زندان‌های اسرائیل خبر دارند؟
چرا تنها پاسخِ یک خشم را می‌بینیم، و نه دلایلِ آن را؟
همه بنگاه‌های خبری در حال پخش «آمار»‌ند.
۴۰ نفر کشته، ۸۳ زخمی، ۲۵ کودک جان‌باخته...
و این اعداد، هر روز ادامه دارند.
اما هیچ‌کس نمی‌گوید ۴۰ انسان.
هیچ‌کس نمی‌پرسد اسم کودک بی‌سر، «یُسرى» بود یا «لَمى»؟
استعمار، همان‌طور که فانون گفت، با بی‌چهره‌کردن انسان‌ها آغاز می‌شود.
غزه، تصویری‌ست که اگر نگاهش نکنیم، آیینه‌ای‌ست که ما را رسوا خواهد کرد.
و آن فیلم… همان صحنه که آدم‌ها به بالا پرت می‌شوند، نه از شادی، نه از پرواز، بلکه با قدرت یک بمب…
آن لحظه، معنای استعمار است.
و شاید، اگر فانون امروز زنده بود، نمی‌نوشت. فقط گریه می‌کرد.
غزه با ما چه؟
با ما همه‌چیز.
چون ما هنوز انسانیم.
یا باید باشیم.
Forwarded from مکتوبات
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گرتا همراه چند چهره معروف سوار بر یک کشتی با هدف شکست نمادین حصر غزه عازم آنجا شدند.

گرتا جزو فعالان بنام اقلیمیست که حالا روی حقوق‌‌ بشر متمرکز شده.

چند ماه پیش یک کشتی مشابه در راه غزه مورد حمله پهپادی قرار گرفت. اینبار بعضی از حامیان اسرائیل تلویحا تهدید به حمله کردند.

پیش از عزیمت به سمت غزه گرتا تونبرگ در یک‌‌ کنفرانس خبری گفت:

«هر چقدر کار ما سخت باشد باید تلاش خودمان را بکنیم چون به محض اینکه سکوت کنیم، انسانیت خودمان را از دست دادیم. هر چقدر این سفر خطرناک باشد قابل مقایسه با خطر سکوت جهان نسبت به نسل کشی در غزه نیست».

@maktubaaat
Forwarded from اخبار جبهه مقاومت (Mücahid oğlu)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 پاسخ گرتا تونبرگ فعال مطرح سوئدی به سوال مجری مبنی بر این که آیا با همراهی کشتی مادلین برای یاری غزه نگران جان خود نیستی؟ نمی‌توانم درحالی که یک نسل‌کشی در غزه جاری است دست روی دست بگذارم و گوشه‌ای بنشینم

#کاوش_مدیا #غزه
📲اخبار جبهه مقاومت
@akhbarJM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Unfiltered Politics
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دربارۀ «آیین قدرت» و آیندۀ ایران

گفت‌وگوی مهدی مطهرنیا و بیژن عبدالکریمی

@Unfiltered_Politics | سیاست بدون سانسور
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
🔊فایل صوتی

🎥 آینده ایران: از مقاومت تا جنگ

🔶 بخش اول مناظره بیژن عبدالکریمی و محمدتقی اکبرنژاد

🔻محمدتقی اکبرنژاد: مسئله جمهوری اسلامی این است که به جای یک سیاست مدیریت تنش، سیاستی تنش‌زا در پیش گرفت و به جای ملت‌سازی، به دنبال امت‌سازی بود. این سیاست باعث شده است که کشور مدام نگران تنش خارجی باشد. امروز بزرگترین دشمن آمریکا چین است و ما هم بهتر بود برای مقاومت در برابر قدرت آن، نگاهی اقتصادی را در پیش می‌گرفتیم. جمهوری اسلامی می‌بایست هدف خود را حل مسائل داخلی کشور قرار می‌داد.

🔺بیژن عبدالکریمی: مسائل امروز کشور ما برآمده از انقلاب ۵۷ نیستند. این جمهوری اسلامی نبود که سیاست تنش‌آفرین را اتخاذ کرد، بلکه تمدن غرب، برخلاف دیگر تمدن‌ها، به دنبال برده کردن کشورهای دیگر برآمد و ما با انقلابی که کردیم به دنبال مقاومت در برابر این نظام سلطه بودیم. برای اصلاح وضعیت، نیازمند نگاهی حکمی-تاریخی هستیم. روشنفکران به جای اندیشیدن به راه‌حل گذار، همواره تنش دولت-ملت را تشدید کرده‌اند.

📺 ویدیو یوتیوب

.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @AzadSocial
🆑 #کانال‌سخنرانی‌ها
🌹
وقتی «استعمارگر سفید» فقط سفیدپوست نیست

ترجمه‌ی سپیده جدیری

کانون زنان ایرانی


 
توضیح مترجم: شاید تصور بسیاری این باشد که اگر خود نقشی مستقیم در اشغال، نسل‌کشی و استعمار ایفا نکنند، مسئولیتی نیز در قبال چنین جنایاتی نخواهند داشت، پس به سادگی و بدون این‌که خون کسی به گردن‌شان بیفتد، می‌توانند در قبال این جنایات سکوت کنند و با گفتن این‌که مسئله‌ی من نیست، از سر خود بازش کنند یا حتی با استدلال‌هایی عجیب، توجیهش کنند و باز هم استعمارگر، اشغالگر و جنایتکار محسوب نشوند.
ویدیوی کوتاهی که ملاحظه می‌کنید، بیشتر به درس‌گفتاری شبیه است که به شما ثابت می‌کند چنین نیست.‌
ترجمه‌ی متن کامل آن‌چه در ویدیو می‌گذرد، در ادامه می‌آید. این متن، عینا به‌عنوان زیرنویس ویدیو نیز قرار گرفته است.
 

من فلسطینی ام

من از آفریقای جنوبی ام

و من لبنانی ام

 
-و اون‌وقت لابد من یه جورایی یه استعمارگر سفیدپوستم؟

-بله، تو یه استعمارگر سفیدپوستی حتی اگه رنگ پوستت سفید نباشه.

استعمارگر سفید پوست بودن ربطی به رنگ نداره

بستگی به جایگاه تو توی نظام سلطه داره

به این ربط نداره که تو کی هستی

به این ربط داره که از چی محافظت می‌کنی

یا به قدرتی که بهش خدمت می‌کنی،

خشونتی که توجیه می‌کنی و سکوتی که تحمیل می‌کنی

استعمار هیچ‌وقت فقط به سفیدپوست‌ها متکی نبوده؛ بلکه در واقع با جذب افراد رنگین‌پوست برای پیشبرد برنامه‌هاش، تشویق به همگون شدن و خاموش کردن صدای مقاومت بوده که تونسته بقا پیدا کنه

پس نه، رنگ پوست تو نمی‌تونه تو رو از استعمارگر شدن مصون بداره

وقتی با صدای خودت داری از ساختار استعماری دفاع می‌کنی،

وقتی با سکوتت خشونت شهرک‌نشین‌ها رو مخفی می‌کنی

وقتی به دست خودت پای قتل عام رو امضا می‌کنی

اگه صداهای بومی رو محو‌ و نابود کنی

اگه از ماشین اشغال محافظت کنی

اگه از نظام‌هایی که اساس‌شون بر برتری دادن به سفید پوست‌هاست سود ببری

بله اون وقت تو یه استعمارگر سفیدپوستی، نه به‌طور مادرزادی، بلکه حتی بدتر از اون، یعنی به انتخاب خودت.

منبع: پیج اینستاگرامی
@youngblackandaware

#استعمار
#نژادپرستی
#فلسطین
#غزه
#کانون_زنان_ایرانی
Forwarded from جُستار
سر در گوشی، دل از کعبه

در یکی از تصاویر ارسالی وابستگان از حج عمره، صحنه‌ای تأمل‌برانگیز به چشم می‌خورد: حلقه‌ای از حجاج، در جوار کعبه، هر یک غرق در تلفن همراه خود.
تصویری ساده اما چندلایه؛ که شاید بیش از آن‌که نشان‌دهنده‌ی حضور در مکان مقدس باشد، حکایت از تحولی در تجربه‌ی دینداری معاصر دارد.

در سنت جامعه‌شناسی دین، یکی از بحث‌های محوری، روند سکولار شدن در جهان مدرن است.
پیتر برگر در تحلیل خود از سکولاریزاسیون، به تدریجی‌بودنِ فرآیند عرفی‌شدن اشاره می‌کند؛ فرآیندی که نه الزاماً با حذف دین، بلکه با تهی‌شدن محتوا و جابجایی مرکز معنا همراه است.
در این معنا، فرد ممکن است در مناسک دینی شرکت کند، اما تجربه‌ی او از آن مناسک، دیگر تجربه‌ای قدسی نیست، بلکه در بستر عادت‌های روزمره و ابزارهای فناورانه بازتعریف شده است.

این تصویر از حجاج، مصداقی زنده از همین وضعیت است. حضور فیزیکی در مناسکی که زمانی محلِ تعلیق تعلقات دنیوی بود، حالا درهم‌تنیده شده با زیست روزمره‌ی دیجیتال.
دیگر نه «دل کندن از دنیا»، بلکه حمل دنیا به درون مناسک.
درست در لحظه‌ای که قرار است فرد به اتصال با امر متعالی برسد، اتصال اینترنتی جایگزین آن شده است.

امیل دورکیم، دین را نوعی کنش جمعی و تجربه‌ی یکپارچگی اجتماعی می‌دانست. در آیین‌ها، فرد از خود فردی‌اش بیرون می‌آید و در "ما"ی جمعی حل می‌شود.
اما اکنون، در عصر ارتباطات فردمحور، حتی آیین‌های جمعی نیز با فردیتِ دیجیتال درآمیخته‌اند.
گوشی‌های هوشمند، همان‌قدر که وسیله‌ی ارتباط‌اند، ابزار فاصله‌گیری هم هستند؛
فاصله گرفتن از جمع، از مکان، و حتی از خود مناسک.

آنتونی گیدنز در تحلیل جهان مدرن از مفهومی به نام «بازتاب‌مندی» استفاده می‌کند:
جهانی که در آن، انسان مدرن کمتر در حال زیستن است و بیشتر در حال مستندسازی زیستن.
مناسک دینی نیز در این چارچوب، بدل به سوژه‌ای برای عکس‌برداری، ارسال و اشتراک‌گذاری می‌شوند.
تجربه، جای خود را به تصویر می‌دهد؛ و زیست دینی، به مصرف دینی.

از این منظر، عکس کنار کعبه تنها یک قاب نیست، بلکه نشانه‌ای است از زیست دینی متأخر:
دینداری‌ای که در آن ممکن است جسم در حرم باشد، اما ذهن همچنان در شبکه‌های اجتماعی پرسه بزند
Forwarded from همایون جعفری
🔔 اطلاعیه مهم درباره ادامه فعالیت گروه «برای فلسطین»

دوستان و همراهان گرامی؛
از این پس کلیه فعالیت‌های گروه برای فلسطین از جمله اطلاع‌رسانی درباره تجمع‌ها، نشست‌ها، برنامه‌های فرهنگی و دیگر فعالیت‌های مرتبط، تنها از طریق کانال رسمی «برای فلسطین» انجام خواهد شد.

📢 بنابراین، لطفاً برای در جریان بودن اخبار و برنامه‌های پیش‌رو، حتماً در کانال عضو شوید.

🌐 @For_Palestine_Ir

همچنین، ما از انتشار محتوای تولیدشده توسط اعضا، اعم از نوشته‌ها، تصاویر، طراحی‌ها یا دیگر آثار مرتبط با موضوع فلسطین، استقبال می‌کنیم.

❗️توجه: این گروه از این پس غیرفعال خواهد بود و اطلاعیه‌ها صرفاً از طریق کانال منتشر می‌شود.

با سپاس از همراهی شما
✊🏼🇵🇸 #برای_فلسطین


🇵🇸 https://www.group-telegram.com/For_Palestine_Ir
نشست شاخه جوانان حزب ندای ایرانیان با دکتر بیژن عبدالکریمی

در نشستی با حضور جوانان حزب ندای ایرانیان در بستر کلاب هاوس ، دکتر بیژن عبدالکریمی، فیلسوف و اندیشمند ایرانی، با تأکید بر ضرورت نگرش فلسفی و فراروی از سیاست‌زدگی، به بررسی نقش و جایگاه جوانان در فضای سیاسی و اجتماعی ایران پرداخت.

وی در آغاز سخن، با تمایز میان دو نوع سیاست‌ورزی (معطوف به قدرت و معطوف به حقیقت)، تأکید کرد که فهم امر سیاسی نیازمند فاصله‌گیری از سیاست روزمره و نگرشی تمدنی و فلسفی است. دکتر عبدالکریمی از سیاست به‌مثابه حس تعلق به سرنوشت جامعه سخن گفت، نه صرفاً بازی قدرت.

این استاد دانشگاه با تشریح پیچیدگی‌های تاریخی، فرهنگی و طبقاتی جامعه ایران، جوانان را طیفی متنوع توصیف کرد و گفت نباید با کلی‌گویی از «جوانان» سخن گفت. او تأکید کرد که ایران جامعه‌ای شبه‌مدرن است که نهادهای مدرن در آن ریشه‌دار نیستند و همین امر باعث شکل‌گیری بحران‌های عمیق در سیاست، فرهنگ و مشارکت مدنی شده است.

عبدالکریمی با اشاره به «مرگ امر سیاسی» در جهان معاصر، از بحران معنا، فروپاشی فرا‌روایت‌ها، اخلاق بی‌پایه، فردگرایی افراطی و نیهیلیسم به عنوان عوامل جهانی و تمدنی کاهش مشارکت جوانان یاد کرد. او بر ضرورت بازتعریف امر سیاسی در جهان پسا‌مدرن تأکید نمود.

وی همچنین ضمن تفکیک میان جنبش‌های انقلابی و جنبش‌های اعتراضی در ایران، گفت هر دو جریان دارای جوانانی فعال هستند اما باید مراقب بود اسیر روایت‌سازی‌های نظام سلطه جهانی نشویم.

دکتر عبدالکریمی تصریح کرد که ساختار قدرت در ایران طبیعتاً جوانانی را می‌پذیرد که با آن سازگار باشند و جوانان برای اثرگذاری باید به خودآگاهی تاریخی و انسانی برسند، نه اینکه منتظر دعوت ساختار باشند. او تأکید کرد که تغییرات بنیادین، مستلزم ایجاد سنت فلسفی و فکری در جامعه است.

در پایان، او با نقد فضای حزبی و دانشگاهی ایران، آن‌ها را فاقد سنت فکری و توان تربیت نیروی فکری مؤثر دانست و راه نجات را در گفت‌وگو، خودآگاهی و ایجاد گفتمان تازه‌ای میان نیروهای اصیل جامعه عنوان کرد.

@nedafori
Forwarded from نیایش
داستان غم انگیز دیگری از سیستان
و کوتاهی در مورد حق ابه سیستان از زبان اسدالله علم


خودم مرخص شدم. هنوز در حالت بهت و خرابی دیروز هستم. دیشب هم با قرص خواب خوابیدم. مقداری در این فکر بودم که این دولت هویدا به شاهنشاه من خدمت یا خیانت می کند؟ ارزش وجود یک ولایت با امور اقتصادی سنجیده شود! یاللعجب! یک وجب خاک میهن به ملیارد می ارزد، آن وقت بگویند سیستان که ارزش اقتصادی ندارد. حداکثر سالی ۴۰ ملیون تومان عایدی می دهد، من در عجبم. بعد هم عرایض غلط و دروغ، که مبادلۀ اسناد محکومیت ابدی ما تأثیری ندارد،{=قرارداد هیرمند} چون قانون از مجلس گذشته است و شاهنشاه توشیح فرموده.اند. عجب! هر چه فکر کردم پیش دوستم بروم نتوانستم قدم بردارم، ناچار در دفتر ماندم و به کارهای متفرقه برای تفرقۀ حواس پرداختم. تنها امید من روشن بینی و آینده نگری شاه است و بس، کسی چه می داند که ضمیمه شدن افغانستان به ایران در مخیّلۀ بزرگش نباشد!

خاطرات اسدالله علم 

جلد 5  صفحۀ 479

یکشنبه 1356/3/15



{قرارداد هیرمند} و کار سیستان را عرض کردم. فرمودند: آخر اگر ما به افغانها سختگیری بکنیم در دامن روسها می افتند. عرض کردم این یک مسئله ی جداگانه است و اینها به هر حال در دامن روسها افتاده اند، زیرا عمر داوود آفتاب لب بام است، پس چرا ما سند را مبادله کنیم و یک سند محکمی به دست دولت کمونیست بعدی افغان بدهیم؟ بهتر است قرارداد مبادله نشود. فرمودند: به هر حال ما باید از همین آبی که داریم استفاده خوب بکنیم. عرض کردم خشکی {دریاچه} هامون یک بدبختی بزرگ منطقه است، زیرا گاوداری سیستان از بین میرود، معلوم می شود استدلالات غلط دولت را قبول فرموده اند. من ناچار خودم را به این راه زدم که اعلیحضرت که می فرمودید اگر قرارداد نفت که در دورۀ پدرم مدت آن شصت ساله شد، اصلاح نمی شد و ما این فتوحات را نمی کردیم و اگر مسئله ی شط العرب اصلاح نمی شد و ما حرفمان را به کرسی نمی نشاندیم، من هرگز راضی نمی مردم، این هم چنین مسئله ایست، از لحاظ اقتصادی مهم نیست ولی از لحاظ مملکت مهم است. خیلی خیلی تأمل فرمودند و دیگر چیزی نگفتند. من هم دیگر اصراری نکردم و بقیۀ مطلب را به بعد گذاشتم.


خاطرات اسدالله علم 

جلد 6 صفحۀ 419 و 420

سه_شنبه 1356/2/27
Forwarded from نیایش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نماز عید قربان در غزه

بر ایمانتان غبطه می خوریم
و بر استقامتتان که سروها را به تعظیم وا می دارد

«چگونه این چنین که بلند بر زبر ماسوا ایستاده اید»
«ازشما در شگفت هم نمی توان بود»

و هجمه سامریان در تیه ضلالت را
یارای مقابله  با ایمان شما نیست
و این امیدوارمان می کند
و این امیدوارتان می کند

چراکه

 إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُم

💔🌸✌️🇵🇸🇵🇸🇵🇸🇵🇸🌸✌️💔
هفت نکته‌ی خیلی اشاره‌وار
در بابِ مرگِ روشنفکری ایرانی

محمدرضا تقی‌دخت
اول خرداد ۱۴۰۴

۱- زوال روشنفکریِ سنتی
اصطلاح «روشنفکرِ سنتی» واژه‌ای کژتاب است، اما منظور روشنفکری متداول در دویست سال اخیر است. روشنفکری متداول، «کتاب‌محور» و «ایدئولوژیک» بود و روشنفکران از طریق کتاب، مقاله و سخنرانی، بر افکار عمومی تأثیر می‌گذاشتند. دورترها، مثلا ملکم و طالبوف و آخوندزاده و کسروی و هدایت؛ و نزدیک‌ترها به ما، مثلا آل‌احمد و شریعتی و سروش و مانند آن‌ها.
امروزه کتاب به عنوان رسانهٔ اصلی اندیشه، در ایران مرجعیت و جایگاه خود را تقریبا به طور کامل از دست داده و اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و پلتفرم‌های صوتی-تصویری جای آن را گرفته‌اند.

۲- اپیدمیِ مرگ و انزوا
بسیاری از چهره‌های اثرگذارِ روشنفکری متداول، یا مرده‌اند یا منزوی شده‌اند و درخششی ندارند و به همین دلیل، حوزه نفوذ خود را از دست داده‌اند و از سپهر فکری جامعه خارج شده‌اند. از معروف‌ترین روشنفکران ۵۰ سال اخیر مدت‌هاست خبری نیست یا از آن‌ها جز در حدّ برخی کارهای کوچک و گذرا و عادی اطلاعی نداریم. مهم‌تر از این، میراث گذشته‌ی این افراد نیز دیگر در افکار عمومی جامعه چندان مورد مراجعه و کنکاش نیست و جامعه به میراث فکری این افراد هم مراجعه جدی و گفتمانی ندارد.

۳- اینفلوئنسرهای فکری، موریانه‌های جدید
جای روشنفکران آکادمیک را «اینفلوئنسرها» گرفته‌اند و با تولید محتواهای عقیم، ناقص، بدون نظریه، گاه التقاطی و عمدتا بی‌حاصل، فضای فکری جامعه را اشغال، درگیر و خسته می‌کنند.
سلبریتی‌های فضای مجازی، یوتیوبرها، پادکسترها و فعالان رسانه‌ای، اکنون بیشتر از استادان دانشگاه و روشنفکران سنتی بر افکار عمومی تأثیر می‌گذارند.
این تغییر مهم نشان می‌دهد که «متد و قالبِ روشنفکری» از «نوشتارهای عمیق»به «پیام‌های کوتاه و تصویرمحور» تغییر کرده است.

۴- روشنفکری خُرد؛
مرگ گفتمان‌های کلان سیاسی و فکری
مباحثی مثل مشروطه‌خواهی، تطور دین، غرب‌زدگی، بازگشت به خویشتن، اسلام سیاسی، مدرنیته و سنت، انقلابی‌گری، جنبش‌های سیاسی خاص، امتناع تفکر در فرهنگ دینی، عقلانیت و معنویت و مواردی از این دست که به تفاریق بیش از ۱۵۰ سال، گُرده‌ی اصلی روشنفکری ایرانی را تشکیل می‌داد و به خصوص از اواخر دهه ۳۰ تا ۷۰ میدان‌داری می‌کرد، با تقلیلی شگفت، به مباحثِ نازلِ سایر طبقات جامعه رسیده. «روشنفکری خُرد»(کلمه‌ای که من ساخته‌ام) بیشتر درگیر مسائل معیشتی، اعتراضات خیابانی و بحران‌های روزمره است تا بحث‌های انتزاعی فلسفی. روشنفکران خُرد، بیشتر به «تحلیل سیاسی و اجتماعی مسایل روز» می‌پردازند تا طرح نظریه‌های و گفتمان‌های کلانِ جدید.

۵- مهاجرت به خانه‌ی جدید
روشنفکری خُرد، چندان جایی در کتاب‌ها ندارد. مقاله و کتاب‌ِ اثر‌گذار نوشتن، سواد و پیشینه فکری بسیار قوی می‌خواهد. بنابراین روشنفکریِ کم‌سواد، از کتاب و دانشگاه به فضای مجازی که سواد چندانی نمی‌خواهد، مهاجرت کرده است. یادداشت‌نویسی به جای مقاله‌نویسی و سخنرانی به جای کتاب‌نویسی
نشانه‌ی این نوع روشنفکری است.
اوج‌گیری ساخت و راه‌اندازی پادکست‌ها، کانال‌های تلگرامی تحلیلی، توئیترِ اندیشمندان(حتا برخی روشنفکران متداول زنده) و اینستاگرامِ فعالان فکری خُرد، جایی روزانه، جاری و مسلط را در زندگی عمومی طبقه‌ی اهل فکر باز کرده است. شرح و بسط کم‌ شده، چون باید دانش کافی داشت و خلاصه و بسته‌بندی نوشتن، بی‌دردسرتر است. در واقع مدت‌هاست «اندیشه‌های عمیق و پایدار» تولید نمی‌شود، چون بضاعتش نیست.

۶- تغییر تعریف‌ها و مفاهیم
در گذشته نه‌چندان دور، روشنفکر کسی بود که با انبوهی از دانش‌های مختلف، کتاب‌های مهم و اثرگذار یا مقالات بحث‌برانگیزِ حاوی نظریه‌های فلسفی و فکری عمیق می‌نوشت و معمولا در دانشگاه به عنوان محل دانش و بحث تدریس می‌کرد.
امروز روشنفکران جامع‌الاطراف نیستند، سواد بسیار اندکی دارند، خوب کتاب نخوانده‌اند،حتا فلسفه و ادبیات را اصلا یا به درستی نمی‌دانند. گاهی حتا اهل نوشتن هم نیستند و مثلا فیلمساز، مبلّغ سیاسی یک جریان خاص مثل فمینیسم و یا نقاش و بازیگر و خواننده‌اند.
پس روشنفکر، دیگر الزاماً یک فیلسوف یا نظریه‌پرداز فکری نیست، بلکه هر کسی در هر حدی که انتقاد کند یا «آگاهیِ انتقادی» (آنهم عموما در حوزه سیاست و اجتماع) را گسترش دهد، می‌تواند روشنفکر باشد.

۷- رشد شگفت‌انگیز تعداد روشنفکران
به دلیل مسایل پیش‌گفته، تعداد روشنفکران رشد زیادی کرده است. در گذشته تعداد روشنفکران اثر‌گذار زیاد نبود و کمتر افرادی به این صفت یا عنوان خوانده می‌شدند، چون روشنفکری دانش بالایی می‌خواست. اما امروز تعداد زیادی از افراد وجود دارند که خود را به این عنوان نامبردار کرده‌اند، اما هیچ‌کدام «هژمونی فکری» ایجاد نکرده‌اند.
از شارحان مولوی و مثنوی‌خوان‌ها که تعدادشان از ابیات مثنوی بیشتر شده تا خوانندگان، شاعران، بلاگرها، طرفداران حقوق زن و حتا برخی هنرمندان و بازیگران! «عدم تمرکز و فقدان آتوریتی فکری» در روشنفکری ایرانی، کم‌کم دارد اصل موضوع را از بین می‌برد.

پایان
Forwarded from Ali Sadeghi
سلام
ارادتمند

جناب دکتر عبدالکریمی

واقع‌بینی و شجاعت شما در موضوع دفاع از انسانیت، که خلاصه آنرا در مسئله فلسطین میتوان مشاهده کرد ستایش میکنم. همچنین نقدهاییکه بدرستی در دفاع از مردم ایران به مسئولین دارید ارزشمند و قابل تقدیر هستند.

در اخبار آمده بود که بر اثر بمباران رژیم صهیونیستی، وضعیت شهدای مدرسه‌ای که پناهگاه زنان و کودکان بود، آنقدر وخیم و تکه پاره بود که بصورت بسته‌های ۷۰ کیلویی، اجساد جمع و دفن شدند و واحدی جدید برای انسان بوجود آمد. "کیلو" بجای "نفر"

اینجا هم انسان بی‌انصافی کرد که کودکان گرسنه و تشنه و متلاشی را ۷۰ کیلو درنظر گرفت.

پیش از شروع اشعاری که بعضا تند هستند، از انسانهای آزاده که درد انسانیت دارند عذرخواهی میکنم.

این شعر کوتاه بنام "هفتاد کیلو یک نفر" رو تقدیم میکنم.

بنام خدا
۷۰ کیلو ۱ نفر

این زمان که میگذرد، روزگارِ ماست
ببین چگونه میگذرد، امروز نوبتِ ماست

گرچه فراز و فرودش زیاده است
اما فرودش بیشتر و علیه ماست

فرودمان ز اصلِ خویشتن شد
از آدم کمترش، نصیبِ ماست

پیش از این، نَفَر بودیم نَفَر
بنگر که اکنون کیلو واحدِ ماست

هفتاد کلیو یک نفر، شرم تاریخ ماند
این واحدِ مدرنِ انسانیت ماست

گر سکوت کنیم به مصلحت شکم
نازل‌تر از شکم، لیاقتِ ماست

هرچند فاصله باشد میانمان اما
دفاع، رسم عاطفه و آدمیتِ ماست

امروز نوبت ماست غلاف بشکنیم
ورنه شکست دیگر، نوبتِ ماست

ای پسر، قبول چنین حقوق بشر
سندِ ننگینِ خیانتِ ماست

عطش و گرسنگی و کودک، عجب
این ۷۰ کیلو هم از بی‌انصافی ماست

(ع.ص)
Forwarded from Armin Hosseini Razavi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
2025/06/26 13:20:35
Back to Top
HTML Embed Code: