fariba chalabiyani "Everything ends in art"
مروری بر فیلم داگویل #داگویل #لارس_فون_تریه @fariba_chalabiyani
درود خدمت بانو چلبی یانی و عزیزان حاضر
فیلم داگویل (Dogville) به کارگردانی لارس فون تریه، داستان دختر جوانی به نام گریس (با بازی نیکول کیدمن) را روایت میکند که در یک شهر کوچک کوهستانی به نام داگویل پناه میبرد
این فیلم به طور ویژهای در فضای تئاتری و با دکور سادهای که تنها با خطوط و نامها در سطح زمین مشخص شده، فیلمبرداری شده است
نکات کلیدی فیلم شامل موارد زیر است:
1. موضوعات اخلاقی: فیلم تلاش میکند تا به مسائل اخلاقی و انسانی بپردازد و نشان دهد که چگونه انسانها در شرایط سخت میتوانند تغییر کنند. ⚖️
2. نقد اجتماعی: داگویل به نقد جوامع و رفتارهای انسانی میپردازد و نشان میدهد که چطور شهروندان میتوانند به سرعت به قضاوت و برخورد خشن بپردازند.
3. شخصیتها: شخصیتها به وضوح نمایش داده شدهاند و هر یک نقشی در شکلگیری داستان و پیام آن دارند.
4. پایان تراژیک: فیلم با پایانی شوکهکننده به اتمام میرسد که بینندگان را به تفکر وادار میکند.
به طور کلی، داگویل یک اثر تحریکآمیز است که به بررسی پیچیدگیهای انسانی و فساد قدرت میپردازد.
✍️ح.زارع بیدکی
فیلم داگویل (Dogville) به کارگردانی لارس فون تریه، داستان دختر جوانی به نام گریس (با بازی نیکول کیدمن) را روایت میکند که در یک شهر کوچک کوهستانی به نام داگویل پناه میبرد
این فیلم به طور ویژهای در فضای تئاتری و با دکور سادهای که تنها با خطوط و نامها در سطح زمین مشخص شده، فیلمبرداری شده است
نکات کلیدی فیلم شامل موارد زیر است:
1. موضوعات اخلاقی: فیلم تلاش میکند تا به مسائل اخلاقی و انسانی بپردازد و نشان دهد که چگونه انسانها در شرایط سخت میتوانند تغییر کنند. ⚖️
2. نقد اجتماعی: داگویل به نقد جوامع و رفتارهای انسانی میپردازد و نشان میدهد که چطور شهروندان میتوانند به سرعت به قضاوت و برخورد خشن بپردازند.
3. شخصیتها: شخصیتها به وضوح نمایش داده شدهاند و هر یک نقشی در شکلگیری داستان و پیام آن دارند.
4. پایان تراژیک: فیلم با پایانی شوکهکننده به اتمام میرسد که بینندگان را به تفکر وادار میکند.
به طور کلی، داگویل یک اثر تحریکآمیز است که به بررسی پیچیدگیهای انسانی و فساد قدرت میپردازد.
✍️ح.زارع بیدکی
رمان #به_تماشا در بخش معرفی کتاب فصلنامه #گفت در شماره ششم، پاییز ، ۱۴۰۳
#معرفی_کتاب #ادبیات_داستانی #نویسنده #رمان_ایرانی #نشرحکمتکلمه #فریبا_چلبییانی
#فصلنامه_گفت
@fariba_chalabiyani
#معرفی_کتاب #ادبیات_داستانی #نویسنده #رمان_ایرانی #نشرحکمتکلمه #فریبا_چلبییانی
#فصلنامه_گفت
@fariba_chalabiyani
Forwarded from Tools | ابزارک
نقد و پژوهش منتخب در سایت
به کوشش دبیر ادبیات داستانی سودابه استقلال
تأملی بر رمان «به تماشا»
اثر «فریبا چلبییانی»
✍ سارا شمسی
رمان با سفر یک گروه فیلمسازی به منطقه زلزله زده ورزقان شروع میشود. حضور وقایع زیست محیطی معاصر مانند روند خشک شدن دریاچه ارومیه و زلزله سال ۱۳۹۲ در منطقه ورزقان در این رمان نشان میدهد نویسنده تلاش قابل توجهی کرده تا این وقایع تاریخی معاصر را در دل روایتش بگنجاند و ردی قابل توجه از تاریخ معاصر منطقه آذربایجان در اثر خود به صورت مکتوب برای آیندگان بگذارد.
خانم فریباچلبییانی با نوشتن از شهر تبریز نه با واسطه توصیفات عکاسانه و رئالیستی که با نمایاندن هویت تبریز مدرن در قالب یک عنصر، تجربه جدیدی از شهر را برای خوانندگان خود در این رمان رقم زدهاند. خلق چنین تجاربی در رمان به تماشا، میتواند از دیدگاه جامعهشناسی ادبیات مورد بررسی باشند، خصوصا در مورد زلزله ورزقان به عنوان یک واقعه زیست محیطی معاصر که برای اولین بار در یک اثر ادبی وارد میشود.
در رمان «به تماشا» حضور دو جهان تو در توي خيال و واقعيت، و درهمتنيدگي و يكي شدن آنها، به گونهاي كه مرز ميان آنها از بين رفته، «حضور نويسنده در متن»، «داناي کل نبودن راوي »، «فرم دايرهاي»، «عدم قطعيت در مسئله شناخت» از مولفههای داستان پستمدرن است. نویسنده در ابتدای رمان میگوید فشار درونیای از طرف شخصیتهایش میخواهد آنها را متولد کند. راوي(نویسنده)، ميخواهد داستاني بنويسد، اما شخصیتهای مدام در استیصالش مداخله ميكنند و مقابل روی نویسنده میایستند و همين امر سرنوشت شخصيتهاي داستان را تغيير ميدهد. در فاصله ميان ابتدا و انتهاي داستان، دو جهان خيال و واقعيت به موازات هم، نشان داده و مشخص ميشوند. گاهي مرزهايشان از هم جدا ميشود و گاهي همين جهانهاي موازي چنان به هم نزديك ميشوند كه تفكيك و تشخيصشان از همديگر غيرممكن به نظر ميرسد. عنصر تخیل و واقعیت با مرزی ناپیدا همنشینی میکنند و با وانمودگری و تصویر واقعیت که به جای واقعیت مینشیند حقیقت و ناحقیقت درهم ادغام میشوند. تا قبل از ادبيات پستمدرن، واقعيت و تخيل دو ساحت متمايز بودند و هنر در بهترين حالت، «محاكات» يا تقليدي از واقعيت تلقي میشد. در داستانهاي پستمدرن اين رابطه به کل تغيير كرد، به اين ترتيب كه بر خلاف انتظار ما، واقعيت از تخيل پيروي ميكند.
ادامه تحلیل را از طریق لینک زیر در سایت خانهجهانی ماهگرفتگان مطالعه کنید.
https://mahgereftegi.com/3445/
لینک ارتباط با دبیر داستان جهت ارسال آثار:
https://www.group-telegram.com/s54_est
#جستار
#فریبا_چلبی_یانی
#سارا_شمسی
#سودابه_استقلال
#نقد_و_پژوهش_های_منتخب_در_سایت
#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان
#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماه_گرفتگی
به کوشش دبیر ادبیات داستانی سودابه استقلال
تأملی بر رمان «به تماشا»
اثر «فریبا چلبییانی»
✍ سارا شمسی
رمان با سفر یک گروه فیلمسازی به منطقه زلزله زده ورزقان شروع میشود. حضور وقایع زیست محیطی معاصر مانند روند خشک شدن دریاچه ارومیه و زلزله سال ۱۳۹۲ در منطقه ورزقان در این رمان نشان میدهد نویسنده تلاش قابل توجهی کرده تا این وقایع تاریخی معاصر را در دل روایتش بگنجاند و ردی قابل توجه از تاریخ معاصر منطقه آذربایجان در اثر خود به صورت مکتوب برای آیندگان بگذارد.
خانم فریباچلبییانی با نوشتن از شهر تبریز نه با واسطه توصیفات عکاسانه و رئالیستی که با نمایاندن هویت تبریز مدرن در قالب یک عنصر، تجربه جدیدی از شهر را برای خوانندگان خود در این رمان رقم زدهاند. خلق چنین تجاربی در رمان به تماشا، میتواند از دیدگاه جامعهشناسی ادبیات مورد بررسی باشند، خصوصا در مورد زلزله ورزقان به عنوان یک واقعه زیست محیطی معاصر که برای اولین بار در یک اثر ادبی وارد میشود.
در رمان «به تماشا» حضور دو جهان تو در توي خيال و واقعيت، و درهمتنيدگي و يكي شدن آنها، به گونهاي كه مرز ميان آنها از بين رفته، «حضور نويسنده در متن»، «داناي کل نبودن راوي »، «فرم دايرهاي»، «عدم قطعيت در مسئله شناخت» از مولفههای داستان پستمدرن است. نویسنده در ابتدای رمان میگوید فشار درونیای از طرف شخصیتهایش میخواهد آنها را متولد کند. راوي(نویسنده)، ميخواهد داستاني بنويسد، اما شخصیتهای مدام در استیصالش مداخله ميكنند و مقابل روی نویسنده میایستند و همين امر سرنوشت شخصيتهاي داستان را تغيير ميدهد. در فاصله ميان ابتدا و انتهاي داستان، دو جهان خيال و واقعيت به موازات هم، نشان داده و مشخص ميشوند. گاهي مرزهايشان از هم جدا ميشود و گاهي همين جهانهاي موازي چنان به هم نزديك ميشوند كه تفكيك و تشخيصشان از همديگر غيرممكن به نظر ميرسد. عنصر تخیل و واقعیت با مرزی ناپیدا همنشینی میکنند و با وانمودگری و تصویر واقعیت که به جای واقعیت مینشیند حقیقت و ناحقیقت درهم ادغام میشوند. تا قبل از ادبيات پستمدرن، واقعيت و تخيل دو ساحت متمايز بودند و هنر در بهترين حالت، «محاكات» يا تقليدي از واقعيت تلقي میشد. در داستانهاي پستمدرن اين رابطه به کل تغيير كرد، به اين ترتيب كه بر خلاف انتظار ما، واقعيت از تخيل پيروي ميكند.
ادامه تحلیل را از طریق لینک زیر در سایت خانهجهانی ماهگرفتگان مطالعه کنید.
https://mahgereftegi.com/3445/
لینک ارتباط با دبیر داستان جهت ارسال آثار:
https://www.group-telegram.com/s54_est
#جستار
#فریبا_چلبی_یانی
#سارا_شمسی
#سودابه_استقلال
#نقد_و_پژوهش_های_منتخب_در_سایت
#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان
#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماه_گرفتگی
Telegram
attach 📎
“آن که چرایی زندگیاش را بیابد با هر چگونگیای خواهد ساخت.”
– فریدریش نیچه
این جمله به شدت با مفاهیم اگزیستانسیالیستی همخوانی دارد، زیرا بر قدرت جستجوی معنا و هدف در زندگی تأکید میکند. نیچه میگوید که اگر فردی به درستی دلیل یا “چرا” برای زندگی خود بیابد، حتی در برابر سختترین شرایط نیز قادر به مقابله خواهد بود و معنای زندگی را در آن بیپایانی از مشکلات و تضادها مییابد. این جمله به ما یادآوری میکند که آزادی و قدرت انسان در گرو فهم عمیق از خود و انتخابهای آگاهانه است.
#نیچه
#اگزیستانسیالیسم
📌از کانال اگزیستانسیالیسم
– فریدریش نیچه
این جمله به شدت با مفاهیم اگزیستانسیالیستی همخوانی دارد، زیرا بر قدرت جستجوی معنا و هدف در زندگی تأکید میکند. نیچه میگوید که اگر فردی به درستی دلیل یا “چرا” برای زندگی خود بیابد، حتی در برابر سختترین شرایط نیز قادر به مقابله خواهد بود و معنای زندگی را در آن بیپایانی از مشکلات و تضادها مییابد. این جمله به ما یادآوری میکند که آزادی و قدرت انسان در گرو فهم عمیق از خود و انتخابهای آگاهانه است.
#نیچه
#اگزیستانسیالیسم
📌از کانال اگزیستانسیالیسم
Track 1
Unknown Artist
آلبوم یار آسمانی ✨:مهجوری✨
تنبور :استاد علی اکبر مرادی
باغلاما:استاد اولاش اوزدمیر
تنبور :استاد علی اکبر مرادی
باغلاما:استاد اولاش اوزدمیر
دختر كوچولوی صاحبخانه از آقای "كی" پرسید: "اگر كوسهماهیها آدم بودند، با ماهیهای كوچولو مهربانتر میشدند؟" آقای "كی" گفت: "البته، اگر كوسهماهیها آدم بودند، توی دریا برای ماهیها جعبههای محكمی میساختند و همهجور خوراكی توی آن میگذاشتند و مواظب بودند كه همیشه پُر آب باشد، هوای بهداشت ماهیهای كوچولو را هم داشتند، مثلاً وقتی یک ماهی کوچولو بالهاش را زخمی میکرد بهش میرسیدند تا زود و بیهنگام نمیرد، برای آنكه هیچوقت دلِ ماهی كوچولو نگیرد، گاه گاهی مهمانیهای بزرگ بر پا میكردند، چون كه گوشت ماهیِ شاد از ماهیِ پَکَر لذیذتر است! در آن جعبههای بزرگ برای ماهیها مدرسه هم میساختند، در آن مدرسهها به ماهی کوچولوها یاد میدادند كه چهجوری به طرف دهان كوسه شنا كنند، ماهی کوچولوها میبایست جغرافیا هم یاد بگیرند تا بتوانند کوسههایی را که این وَر و آن وَر لَم دادهاند را پیدا کنند، گیرم اگر کوسهها آدم بودند درس اصلی ماهیها اخلاق بود و به آنها میقبولاندند كه زیباترین و باشكوهترین كار برای یک ماهی این است كه خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیمِ یک كوسه كند، به ماهی كوچولو یاد میدادند كه چطور به كوسهها معتقد باشند و از همه مهمتر چهجوری خود را برای یک آیندهی زیبا مهیا كنند، آیندهای كه فقط از راهِ اطاعت به دست میآید. اگر كوسهها آدم بودند، در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت، از دندانِ كوسهها تصاویر زیبا و رنگارنگی میكشیدند، تهِ دریا نمایشنامه به روی صحنه میآوردند كه در آن ماهی كوچولوهای قهرمان، شاد و شنگول به دهانِ كوسهها شیرجه میرفتند! همراه نمایش، آهنگهای مسحوركنندهای هم مینواختند كه بیاختیار ماهیهای كوچولو را به طرف دهان كوسهها میكشاند. در آنجا بیتردید مذهبی هم وجود داشت كه به ماهیها میآموخت، زندگی واقعی در شكم كوسهها آغاز میشود! اگر کوسهها آدم بودند، ماهی کوچولوها دیگر برابر نبودند، گروهی عالیمقام و صاحبمنصب بر دیگران فرمان میراندند، ماهیهایی که بفهمی نفهمی بزرگتر از بقیه بودند اجازه داشتند کوچکترها را میل کنند و این خودش به نفع کوسهها بود چون از این راه برای خودِ آنها لقمههای بزرگتری آماده میشد از این مهمتر، ماهیهایی که معلم بودند یا رئیس یا مهندس یا قوطیساز، مدام به ماهیهای دیگر امر و نهی میکردند. مطلب را درز بگیرم، اگر کوسهماهیها آدم بودند زیرِ دریا هم تمدن وجود داشت..."
داستان کوتاه "اگر کوسهماهیها آدم بودند" نوشتهی "برتولت_برشت" شاعر، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر آلمانی (1948) ترجمهی "پروین_انوار"
📌منبع از کانال هنرواره
@fariba_chalabiyani
داستان کوتاه "اگر کوسهماهیها آدم بودند" نوشتهی "برتولت_برشت" شاعر، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر آلمانی (1948) ترجمهی "پروین_انوار"
📌منبع از کانال هنرواره
@fariba_chalabiyani
Forwarded from اتچ بات
انیمیشن کوتاه "اگر کوسهماهیها آدم بودند"
"Boka Artist Residence"
📌براساس داستان کوتاهی نوشتهی "برتولت_برشت" شاعر، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر آلمانی
@fariba_chalabiyani
"Boka Artist Residence"
📌براساس داستان کوتاهی نوشتهی "برتولت_برشت" شاعر، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر آلمانی
@fariba_chalabiyani
Telegram
attach 📎
Forwarded from صدای داستان | sedayedastan (Fariba Chalabiyani)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from صدای داستان | sedayedastan (Fariba Chalabiyani)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥| تریلر فیلم
« سرزمین شمالی 2005 »
😍 اسم فیلم " سرزمین شمالی "
North Country 2005
@fariba_chalabiyani
« سرزمین شمالی 2005 »
😍 اسم فیلم " سرزمین شمالی "
North Country 2005
@fariba_chalabiyani
Forwarded from صدای داستان | sedayedastan (Fariba Chalabiyani)
📌لینک رمان #به_تماشا در سایت #نشر_حکمت_کلمه جهت علاقهمندانی که مایل به تهیه و سفارش رمان هستند. 👇
https://hekmatkalame.com/product/%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d8%a8%d9%87-%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b4%d8%a7/
@sedayehdastan
@hekmatkalame
https://hekmatkalame.com/product/%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d8%a8%d9%87-%d8%aa%d9%85%d8%a7%d8%b4%d8%a7/
@sedayehdastan
@hekmatkalame
در ادامهی داستان میدانم اگر بهرام عاشق نیلوفر شود و این عشق یکطرفه ادامه یابد، شاید کلیشهای شود و من چارهای ندارم جز این که نیلوفر را هنوز عاشق حامد -حتّی بعد از مرگش- نشان دهم و بنویسم که بهرام نمیتواند با حضورش در زندگیِ او نقطهعطفی باشد. با اینکه مطمئنم بهرام اگر بعدها بداند که نیلوفر شوهری داشته که مرده و آمادگی برای رابطهی جدیدی را ندارد، بیشک پا پس میکشد و دنیای خود را با کشیدن پُرترههایی از او سپری میکند. و یا به زنانی که شبیه نیلوفرند رو میآورد؛ مثل دویدنهای بیثمر بهدنبال سراب. شاید هم برعکس آن رخ دهد؛ نیلوفر بخواهد تمام معادلات مرا به هم بریزد و در نقش زنی فرو رود که به تنهایی عادت ندارد و اتّفاقاً حضور بهرام، همان نقطهعطف زندگیاش باشد و دلش بخواهد که در این راه با او همسفر شود و داستانی عشقی به وجود آید. و من در صحنهای که برایشان مینویسم، با تصادف موتور بهرام با کامیون، هردو را له و لورده کنم و تا مدّتها جسدشان ناشناس بماند و کسی از مرگشان خبردار نشود. همین اتّفاقات ساده توی ذهنم پیرنگ داستانهایم را تغییر میدهد.
شخصیتها از جمله عناصری هستند که بعضی وقتها مثل ماهی از زیر دستم سُر میخوردند و به سرنوشتی که برایشان رقم میزنم، تن در نمیدهند. تغییر شکل روایت داستان برای نویسندهی کلاسیک نویسی چون من، دشوار و عین دیوانگیست. میخواهم پایان فصل اوّل را با داستان حامد تمام کنم، مردی که مدام ذهنم را به صلّابه میکشد.
ص(۳۳ و۳۴)
#برشی از رمان #به_تماشا
نویسنده: #فریبا_چلبییانی
نشر #حکمت_کلمه
@fariba_chalabiyani
@sedayehdastan
شخصیتها از جمله عناصری هستند که بعضی وقتها مثل ماهی از زیر دستم سُر میخوردند و به سرنوشتی که برایشان رقم میزنم، تن در نمیدهند. تغییر شکل روایت داستان برای نویسندهی کلاسیک نویسی چون من، دشوار و عین دیوانگیست. میخواهم پایان فصل اوّل را با داستان حامد تمام کنم، مردی که مدام ذهنم را به صلّابه میکشد.
ص(۳۳ و۳۴)
#برشی از رمان #به_تماشا
نویسنده: #فریبا_چلبییانی
نشر #حکمت_کلمه
@fariba_chalabiyani
@sedayehdastan
Audio
📌برشی از رمان #به_تماشا
▪️نویسنده: #فریبا_چلبییانی
▪️#نشر_حکمت_کلمه
⚡️با صدای نویسنده
@fariba_chalabiyani
@sedayehdastan
▪️نویسنده: #فریبا_چلبییانی
▪️#نشر_حکمت_کلمه
⚡️با صدای نویسنده
@fariba_chalabiyani
@sedayehdastan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صحبتهای شنیدنی پروفسور محمدقاسم مهجانی، استاد دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی
@fariba_chalabiyani
@fariba_chalabiyani
Forwarded from fariba chalabiyani "Everything ends in art"
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سمفونی نه بتهوون
@fariba_chalabiyani
@fariba_chalabiyani
Forwarded from Three Wonderful Beggars
دلم میخواست از او شخصیتی بسازم که کل تاریخ را با اندیشههایش به سخره بگیرد و اعلام کند که کل تاریخ، به جز حوادث مهجور کهنهای که انسان آن را نشخوار میکند تا در برابر زوال و نیستی مقاومت کند، نیست؛ یک مشت حوادث که فکر و اندیشهی فرد را در تداعی رخدادهای گذشته، زندانی و اسیر میکند.
به تماشا
#فریبا_چلبییانی
به تماشا
#فریبا_چلبییانی
Forwarded from نشر حکمت کلمه