♨️ کانون خانه روشنان و کانون فیلم برداشت برگزار میکنند:
💢"نشستی برای آقای نویسنده"
با حضور:
حامد قصری
سیاوش گلشیری
محمد بزرگ
فرامرز فرقانی
و خانوادهی بهرام صادقی
🎬همراه با اکران مستند "آقای نویسنده زنده است"
📍زمان و مکان:
چهارشنبه ۸ اسفند ساعت ۱۴
دانشگاه اصفهان، در شمالی، بیست متر به چپ، دفتر سازمان دانشجویان
📎برای حضور کافیست نامتان را به شمارهی زیر پیامک کنید:
۰۹۳۶۶۴۸۹۹۷۴
✨ به ما بپیوندید:
@studentcity_isf
🔆سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی اصفهان
💢"نشستی برای آقای نویسنده"
با حضور:
حامد قصری
سیاوش گلشیری
محمد بزرگ
فرامرز فرقانی
و خانوادهی بهرام صادقی
🎬همراه با اکران مستند "آقای نویسنده زنده است"
📍زمان و مکان:
چهارشنبه ۸ اسفند ساعت ۱۴
دانشگاه اصفهان، در شمالی، بیست متر به چپ، دفتر سازمان دانشجویان
📎برای حضور کافیست نامتان را به شمارهی زیر پیامک کنید:
۰۹۳۶۶۴۸۹۹۷۴
✨ به ما بپیوندید:
@studentcity_isf
🔆سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی اصفهان
کانونِ ادبی دانشگاه اصفهان | قند پارسی
♨️ کانون خانه روشنان و کانون فیلم برداشت برگزار میکنند: 💢"نشستی برای آقای نویسنده" با حضور: حامد قصری سیاوش گلشیری محمد بزرگ فرامرز فرقانی و خانوادهی بهرام صادقی 🎬همراه با اکران مستند "آقای نویسنده زنده است" 📍زمان و مکان: چهارشنبه ۸ اسفند ساعت ۱۴ …
توجه کنید دوستان عزیز در پوستر قید نشده ولی برنامه بهرام صادقی فردا ساعت 14 برگزار میشود.
Forwarded from سازمان دانشجویان اصفهان
🔰هم اکنون
🔺برنامهی "نشستی برای آقای نویسنده" با حضور حامد قصری، کارگردان مستند "آقای نویسنده زنده است"، حسامالدین نبوینژاد و خانوادهی بهرام صادقی، در دفتر سازمان دانشجویان در حال برگزاریست.
📍لینک پخش زنده:
https://www.roytab.ir/w/d/1080
✨ به ما بپیوندید:
@studentcity_isf
🔆سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی اصفهان
🔺برنامهی "نشستی برای آقای نویسنده" با حضور حامد قصری، کارگردان مستند "آقای نویسنده زنده است"، حسامالدین نبوینژاد و خانوادهی بهرام صادقی، در دفتر سازمان دانشجویان در حال برگزاریست.
📍لینک پخش زنده:
https://www.roytab.ir/w/d/1080
✨ به ما بپیوندید:
@studentcity_isf
🔆سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی اصفهان
دلم میخواست شبیهشان باشم.
«گزارش اکران مستند آقای نویسنده زنده است.»
بعد از این همه، یکبار نشستی جدی گرفته شد. با آدمهایی که از صفایشان پیداست.
دستان صفابخش حامد قصری را میبوسم. نشانم داد که اهل فرهنگ با همه شوخطبعی و زودرنجیشان جدی هستند.
من بهرام صادقی را خیلی دوست داشتم. همیشه دلم میخواست برنامهای باشد، دورهم از او حرف بزنیم.
روزی که با نوستالژی جُنگ، به اصفهان آمدم، همه آن اسمها برایم افسون بودند. اسم و رسم مجله زندهرود را تاب نمیآوردم، دلم میخواست ببینم.
همه اینها اصفهان را برایم عزیز میکردند. شهری که این آدمها در آن نفس میکشیدهاند.
دلم میخواست شبیه آنها باشم. جایی و کسی باشد که دورهم از ادبیات، خیلی جدی صحبت بکنیم.
این شوخی تلخ جدیتر میشد اما سرخوردگیام از کار فرهنگی میرنجاندم.
بار اول که حامد قصری را دیدم، خیال نمیکردم رویمان حساب باز کند.
صبر نداشتم و کار اداری، امانبرنده بود. چشمهایم میگشتند کسی را بیابم که از بهرام صادقی بخوانیم و حرف بزنیم.
مجوزها رسید و دلم کشید که برنامه درخور شانش اجرا بشود.
گرفتن تالار صائب ورد زبانم بود اما پشت میز رئیس دانشکده ادبیات که رسیدیم، چانهزنی مال و دکانبازی خوردمان کرد.
آیا آنها میدانستند که از چه کسی میخواهیم صحبت بکنیم؟ میدانند چه کسانی خواهند آمد؟
نه ادارهای نه انجمنی نه تالار و یا آدمی که رویش حساب باز کنیم. تنها بودیم و ذوق داشتیم.
آقای قصری میگوید خانواده بهرام صادقی هم خواهند آمد.
یعنی میشود؟
ما نیز دست آخر به کلبه فرهنگی خود قناعت کردیم و شرم در دلمان زبانه میزد.
حالا دو روز پشت سر هم تعطیل میشود. حالا دیوار شیشهای سازمان دانشجویان فرو میریزد. حالا ناگهان دونفر از میهمانان برنامه اعلام میکنند که نمیآیند. ما هنوز دنبال این بودیم که جلوی حامد قصری و خانواده صادقی سرمان بلند باشد.
روز چهارشنبه 8 اسفند ساعت 14 برنامه برگزار شد.
با دیدن خانواده بهرام صادقی دلم لرزید. پشت سرشان پیرمردی با سبیل سفید و حنایی آمد.
که میتوانست باشد؟
آقای قصری آمد و گفت: « آقای نبوی نژاد مدیر مجله زندهرود.»
هنوز شانه افتادهام سر جایش نیامده بود که تورج یاراحمدی رسید. با آن لحن دلانگیزش دلم را قرص کرد.
فرامرز فرقانی آمد دکتر خلیلیان آمد.
من تا آخر برنامه مستی میکردم. به معصومزاده گفتم: وزن نشست را میبینی؟ باورت میشود که اینها آمدهاند؟
و او خندید.
چشمهایم خیره به آدمها بود. به دستهایشان. به صورت هاشان. به مهری که از سینه آنها میوزید، مینگریستم.
ژیلا پیرمرادی به من گفت که ادامه بده پسرم. همین طور برو جلو.
تورج یاراحمدی رشتهام را که دانست گفت: « پسر خواهرم رشته تو را در اتریش میخواند. کاش همینجا میخواند و اینطور جایش را در دل ما خالی نمیکرد.»
خواستم بگویم: من ماندهام آقای یاراحمدی. همینجا ایستادهام و شمارا تماشا میکنم.
اینها همه دسترنج آقای قصری بود که خودش را و بچهای دانشگاه را جدی گرفته بود.
ستاره معصوم زاده و سمیرا قاسمی آدمهایی بودند که این نشست را در کنار هم ممکن کردیم. مقابلشان تعظیم میکنم.
وحید خادمی
9 اسفند 1403
«گزارش اکران مستند آقای نویسنده زنده است.»
بعد از این همه، یکبار نشستی جدی گرفته شد. با آدمهایی که از صفایشان پیداست.
دستان صفابخش حامد قصری را میبوسم. نشانم داد که اهل فرهنگ با همه شوخطبعی و زودرنجیشان جدی هستند.
من بهرام صادقی را خیلی دوست داشتم. همیشه دلم میخواست برنامهای باشد، دورهم از او حرف بزنیم.
روزی که با نوستالژی جُنگ، به اصفهان آمدم، همه آن اسمها برایم افسون بودند. اسم و رسم مجله زندهرود را تاب نمیآوردم، دلم میخواست ببینم.
همه اینها اصفهان را برایم عزیز میکردند. شهری که این آدمها در آن نفس میکشیدهاند.
دلم میخواست شبیه آنها باشم. جایی و کسی باشد که دورهم از ادبیات، خیلی جدی صحبت بکنیم.
این شوخی تلخ جدیتر میشد اما سرخوردگیام از کار فرهنگی میرنجاندم.
بار اول که حامد قصری را دیدم، خیال نمیکردم رویمان حساب باز کند.
صبر نداشتم و کار اداری، امانبرنده بود. چشمهایم میگشتند کسی را بیابم که از بهرام صادقی بخوانیم و حرف بزنیم.
مجوزها رسید و دلم کشید که برنامه درخور شانش اجرا بشود.
گرفتن تالار صائب ورد زبانم بود اما پشت میز رئیس دانشکده ادبیات که رسیدیم، چانهزنی مال و دکانبازی خوردمان کرد.
آیا آنها میدانستند که از چه کسی میخواهیم صحبت بکنیم؟ میدانند چه کسانی خواهند آمد؟
نه ادارهای نه انجمنی نه تالار و یا آدمی که رویش حساب باز کنیم. تنها بودیم و ذوق داشتیم.
آقای قصری میگوید خانواده بهرام صادقی هم خواهند آمد.
یعنی میشود؟
ما نیز دست آخر به کلبه فرهنگی خود قناعت کردیم و شرم در دلمان زبانه میزد.
حالا دو روز پشت سر هم تعطیل میشود. حالا دیوار شیشهای سازمان دانشجویان فرو میریزد. حالا ناگهان دونفر از میهمانان برنامه اعلام میکنند که نمیآیند. ما هنوز دنبال این بودیم که جلوی حامد قصری و خانواده صادقی سرمان بلند باشد.
روز چهارشنبه 8 اسفند ساعت 14 برنامه برگزار شد.
با دیدن خانواده بهرام صادقی دلم لرزید. پشت سرشان پیرمردی با سبیل سفید و حنایی آمد.
که میتوانست باشد؟
آقای قصری آمد و گفت: « آقای نبوی نژاد مدیر مجله زندهرود.»
هنوز شانه افتادهام سر جایش نیامده بود که تورج یاراحمدی رسید. با آن لحن دلانگیزش دلم را قرص کرد.
فرامرز فرقانی آمد دکتر خلیلیان آمد.
من تا آخر برنامه مستی میکردم. به معصومزاده گفتم: وزن نشست را میبینی؟ باورت میشود که اینها آمدهاند؟
و او خندید.
چشمهایم خیره به آدمها بود. به دستهایشان. به صورت هاشان. به مهری که از سینه آنها میوزید، مینگریستم.
ژیلا پیرمرادی به من گفت که ادامه بده پسرم. همین طور برو جلو.
تورج یاراحمدی رشتهام را که دانست گفت: « پسر خواهرم رشته تو را در اتریش میخواند. کاش همینجا میخواند و اینطور جایش را در دل ما خالی نمیکرد.»
خواستم بگویم: من ماندهام آقای یاراحمدی. همینجا ایستادهام و شمارا تماشا میکنم.
اینها همه دسترنج آقای قصری بود که خودش را و بچهای دانشگاه را جدی گرفته بود.
ستاره معصوم زاده و سمیرا قاسمی آدمهایی بودند که این نشست را در کنار هم ممکن کردیم. مقابلشان تعظیم میکنم.
وحید خادمی
9 اسفند 1403
♨️ کانون خانه روشنان برپا میکند:
اعضای محترم کانون قند پارسی به گالری عکس
لنز دنیا دعوت شدید ✨
🖼 گالری عکس لنز دنیا
با ۱۵ اثر از دنیا شاه زمانی
📍گشایش:
۱۲ اسفندماه
دانشگاه اصفهان، در شمالی، بیست متر به چپ، دفتر سازمان دانشجویان
⏳فرصت بازدید:
تا ۱۵ سفندماه
هر روز از ساعت ۱۰ تا ۱۷
"جوانه میزنیم، سبز میشویم و غبار از دل میتکانیم، تا شاخهی سبز خیالمان سر به آسمان بکشد؛ حتّی اگر آن روز، آسمان ابری باشد."
✨ به ما بپیوندید:
@studentcity_isf
🔆سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی اصفهان
اعضای محترم کانون قند پارسی به گالری عکس
لنز دنیا دعوت شدید ✨
🖼 گالری عکس لنز دنیا
با ۱۵ اثر از دنیا شاه زمانی
📍گشایش:
۱۲ اسفندماه
دانشگاه اصفهان، در شمالی، بیست متر به چپ، دفتر سازمان دانشجویان
⏳فرصت بازدید:
تا ۱۵ سفندماه
هر روز از ساعت ۱۰ تا ۱۷
"جوانه میزنیم، سبز میشویم و غبار از دل میتکانیم، تا شاخهی سبز خیالمان سر به آسمان بکشد؛ حتّی اگر آن روز، آسمان ابری باشد."
✨ به ما بپیوندید:
@studentcity_isf
🔆سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی اصفهان
کانونِ ادبی دانشگاه اصفهان | قند پارسی
⭕️ #تمدید_مهلت_ارسال_آثار فراخوان یازدهمین جشنواره شعر بوی عیدی کانون قند پارسی دانشگاه اصفهان از شاعران عزیز دعوت میشود با ارسال آثار خود با موضوع آزاد در دو بخش: 🌀 شعر آزاد ( در قالبهای نیمایی و سپید و...) 🌀 شعر کلاسیک در جشنواره بوی عیدی شرکت نمایند.…
❌️مهلت ارسال آثار به اتمام رسید❌️
کانون قند پارسی برگزار میکند:
🔰 اختتامیه یازدهمین جشنواره سالانه شعر بوی عیدی
➖ با حضور:
ضیا موحد
هرمز علیپور
➖ و حضور داوران جشنواره:
غلامحسین مردانیان
حمیدرضا وطنخواه
همراه با شعرخوانی و موسیقی
🕰 زمان: دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۵
🏢مکان: تالار پیامبر اعظم دانشگاه اصفهان
«به همراه تقدیر از آثار برگزیده جشنواره»
ورود برای علاقهمندان آزاد است.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
@Ghande_Parsi_UI
Instagram
🔰 اختتامیه یازدهمین جشنواره سالانه شعر بوی عیدی
➖ با حضور:
ضیا موحد
هرمز علیپور
➖ و حضور داوران جشنواره:
غلامحسین مردانیان
حمیدرضا وطنخواه
همراه با شعرخوانی و موسیقی
🕰 زمان: دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۵
🏢مکان: تالار پیامبر اعظم دانشگاه اصفهان
«به همراه تقدیر از آثار برگزیده جشنواره»
ورود برای علاقهمندان آزاد است.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
@Ghande_Parsi_UI
✨کانون قند پارسی برگزار میکند✨
نشست هفتگی شاهنامهخوانی
با حضور دکتر مسعود کثیری
⏳زمان: یکشنبههای هرهفته، ساعت ۱۲ تا ۱۳
📍مکان: دانشکده ادبیات، طبقه دوم، کلاس ۳۸
_برای ورود آنلاین به جلسه، در ساعت مقرر کلیک بفرمایید.
@ghande_parsi_ui
نشست هفتگی شاهنامهخوانی
با حضور دکتر مسعود کثیری
⏳زمان: یکشنبههای هرهفته، ساعت ۱۲ تا ۱۳
📍مکان: دانشکده ادبیات، طبقه دوم، کلاس ۳۸
_برای ورود آنلاین به جلسه، در ساعت مقرر کلیک بفرمایید.
@ghande_parsi_ui
به همهچیز فکر میکردم
بجز کنارآمدن با
غربتی که در یک روزِ برفی
در حسرتِ یک نخ سیگار
کلافهشدن
و هیچکدام از اینها به هیچ کتابی نبود
که عمرِ آدمی اسبِ برهنهای است که
به تاخت
این شعر هم برای خودش
اسبی برهنه و عرقآلود است
آن هم
به برف...
سرودهای که خواندید، شعر «اسب» است؛ اثری از هرمز علیپور، شاعر و نویسنده اهل ایذه.
مسیر ادبیاش را از نویسندگی آغاز کرد و سپس به شعر رو آورد. اولین شعرش در ۲۰ سالگی در مجله فردوسی چاپ شد.
او اکنون ۷۸ سال دارد و از وی تاکنون ۱۷ مجموعه شعر به چاپ رسیده که از نامآشناترین آثارش میتوان به «نیمرخ آهو»، «بنفش پارچهای»، «الواح شفاهی: کسی به نام کوچک هرمز» و «بال برف» اشاره کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
@Ghande_Parsi_UI
Instagram
بجز کنارآمدن با
غربتی که در یک روزِ برفی
در حسرتِ یک نخ سیگار
کلافهشدن
و هیچکدام از اینها به هیچ کتابی نبود
که عمرِ آدمی اسبِ برهنهای است که
به تاخت
این شعر هم برای خودش
اسبی برهنه و عرقآلود است
آن هم
به برف...
سرودهای که خواندید، شعر «اسب» است؛ اثری از هرمز علیپور، شاعر و نویسنده اهل ایذه.
مسیر ادبیاش را از نویسندگی آغاز کرد و سپس به شعر رو آورد. اولین شعرش در ۲۰ سالگی در مجله فردوسی چاپ شد.
او اکنون ۷۸ سال دارد و از وی تاکنون ۱۷ مجموعه شعر به چاپ رسیده که از نامآشناترین آثارش میتوان به «نیمرخ آهو»، «بنفش پارچهای»، «الواح شفاهی: کسی به نام کوچک هرمز» و «بال برف» اشاره کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
@Ghande_Parsi_UI
کانونِ ادبی دانشگاه اصفهان | قند پارسی pinned Deleted message
در آغاز جهان آبی نبود
تو در آن نگریستی
وآسمان
ابرش را بارانید
ودریا
طوفانش آرامید
چشمانت را از من مگیر
تا اندوهم را بگریم
«معرفی ضیا موحد»
شاعری جهاندیده و دمخور با فلسفه و منطق، از هم دورهایهای هوشنگ گلشیری، دکتر ضیاء موحد. به اصرار گلشیری بود که اشعارش را به چاپ رسانید. در حلقه ادبی جُنگ اصفهان همکار بزرگانی چون ابوالحسن نجفی، احمد میرعلایی، محمد حقوقی و احمد گلشیری بود.
شاعری که آوازه آثار فلسفیاش از دفترهای شعرش جلوتر زده اند. «درآمدی بر منطق جدید» و «منطق موجهات» هر دو برنده کتاب سال شدند. البته در این میان مجموعه شعر «مشتی نور سرد» هم توانست در ردیف با کتابهای قبل برنده این جایزه شود. از دیگر آثار ادبی او میتوان به «و جهان آبستن زاده شود»، «نردبان اندر بیابان» و مجموعه مقاله های «شعر و شناخت» هم اشاره کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
@Ghande_Parsi_UI
Instagram
تو در آن نگریستی
وآسمان
ابرش را بارانید
ودریا
طوفانش آرامید
چشمانت را از من مگیر
تا اندوهم را بگریم
«معرفی ضیا موحد»
شاعری جهاندیده و دمخور با فلسفه و منطق، از هم دورهایهای هوشنگ گلشیری، دکتر ضیاء موحد. به اصرار گلشیری بود که اشعارش را به چاپ رسانید. در حلقه ادبی جُنگ اصفهان همکار بزرگانی چون ابوالحسن نجفی، احمد میرعلایی، محمد حقوقی و احمد گلشیری بود.
شاعری که آوازه آثار فلسفیاش از دفترهای شعرش جلوتر زده اند. «درآمدی بر منطق جدید» و «منطق موجهات» هر دو برنده کتاب سال شدند. البته در این میان مجموعه شعر «مشتی نور سرد» هم توانست در ردیف با کتابهای قبل برنده این جایزه شود. از دیگر آثار ادبی او میتوان به «و جهان آبستن زاده شود»، «نردبان اندر بیابان» و مجموعه مقاله های «شعر و شناخت» هم اشاره کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
@Ghande_Parsi_UI
Forwarded from کانونِ ادبی دانشگاه اصفهان | قند پارسی
کانون قند پارسی برگزار میکند:
🔰 اختتامیه یازدهمین جشنواره سالانه شعر بوی عیدی
➖ با حضور:
ضیا موحد
هرمز علیپور
➖ و حضور داوران جشنواره:
غلامحسین مردانیان
حمیدرضا وطنخواه
همراه با شعرخوانی و موسیقی
🕰 زمان: دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۵
🏢مکان: تالار پیامبر اعظم دانشگاه اصفهان
«به همراه تقدیر از آثار برگزیده جشنواره»
ورود برای علاقهمندان آزاد است.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
@Ghande_Parsi_UI
Instagram
🔰 اختتامیه یازدهمین جشنواره سالانه شعر بوی عیدی
➖ با حضور:
ضیا موحد
هرمز علیپور
➖ و حضور داوران جشنواره:
غلامحسین مردانیان
حمیدرضا وطنخواه
همراه با شعرخوانی و موسیقی
🕰 زمان: دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۵
🏢مکان: تالار پیامبر اعظم دانشگاه اصفهان
«به همراه تقدیر از آثار برگزیده جشنواره»
ورود برای علاقهمندان آزاد است.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
@Ghande_Parsi_UI
Forwarded from سازمان دانشجویان اصفهان
♨️ کانون خانه روشنان برگزار میکند:
📷«دوباره نگاه کن»
نشست نقد و بررسی آثار نمایشگاه عکس «لنز دنیا»
🔺با حضور:
وحید مؤمنزاده
محمد آذر برزین
📍زمان و مکان:
۱۴ اسفندماه
ساعت ۱۶
دانشگاه اصفهان، در شمالی، بیست متر به چپ، دفتر سازمان دانشجویان
📎برای حضور کافیست نامتان را به شمارهی زیر پیامک کنید:
۰۹۳۶۶۴۸۹۹۷۴
💡طراح پوستر: نرگس کاووسی
✨ به ما بپیوندید:
@studentcity_isf
🔆سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی اصفهان
📷«دوباره نگاه کن»
نشست نقد و بررسی آثار نمایشگاه عکس «لنز دنیا»
🔺با حضور:
وحید مؤمنزاده
محمد آذر برزین
📍زمان و مکان:
۱۴ اسفندماه
ساعت ۱۶
دانشگاه اصفهان، در شمالی، بیست متر به چپ، دفتر سازمان دانشجویان
📎برای حضور کافیست نامتان را به شمارهی زیر پیامک کنید:
۰۹۳۶۶۴۸۹۹۷۴
💡طراح پوستر: نرگس کاووسی
✨ به ما بپیوندید:
@studentcity_isf
🔆سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی اصفهان