Telegram Group Search
حضور بر سر مزار شهدای آبان ۹۸ در آرامستان اسلام شهر

دیروز در پنجمین سالگرد، به اتفاق خانواده شهید جاوید نام محسن جعفر پناه بر سر مزار محسن و سه شهید دیگر که در آبان ۹۸ با گلوله جنگی ماموران سرکوب به شهادت رسیده بودند، حاضر شدم و برای ارواح زنده و شاهدشان طلب رحمت و شادی از خداوند کردم.
۳ شهید دیگر عبارتند از:
محمد طاهری
نقد علی رمضانی
محمد مهدی حق گو
سازمان حقوق بشر ایران، روز ۲۹ آذر ۱۳۹۸ اعلام کرد طی اعتراض‌های سراسری آبان در ایران دست‌کم ۳۲۴ نفر از شهروندان کشته و حدود ۱۰ هزار نفر نیز بازداشت شده‌اند. ۱۲ دی ۱۳۹۸ وبگاه کلمه اعلام کرد: اخبار رسمی منتشر نشده از کشته‌شدن ۶۳۱ نفر از هموطنان در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ حکایت دارد
https://www.group-telegram.com/iranazadvaabad.com
🔰🔰آگهی🔰🔰آگهی🔰🔰آگهی🔰🔰
از "روشنگری" تا رومانتیک‌ها، و از لیبرال‌دمکراسی تا سوسیالیسم

#علی‌صاحب‌الحواشی

ایده "لیبرال دمکراسی"، میوه طبیعیِ خوش‌بینیِ عصر روشنگری بود. اصحاب روشنگری برآن بودند که "انسان" در موقعیتِ "آزادی" راهش را پیدا می‌کند و جامعه را هم به بهترین وجهی سامان می‌دهد. همین خوش‌بینی به انسان بود که کتاب "ثروت ملل" را به آدام اسمیت نویساند. ثروت ملل کتابِ به‌غایت خوش‌بین و امیدوار به انسان و سرنوشت اوست.

خوش‌بینیِ عصر روشنگری را وقایع خونین و پرتنش پساانقلاب ۱۷۸۹ درهم شکست. رومانتیک‌ها حتی پیش از این انقلاب هم در اندیشه ژان‌ژاک‌روسو جوانه زده بودند، اما خون‌های انقلاب ۱۷۸۹ تا فجایع اروپایی که جنگ‌های ناپلئون‌بناپارت تا سقوطش در واترلو به‌بار آورد، آن آب و کود غنی بود که بر پایِ نهالِ رومانتیسیسم ریخته شد تا درخت تناوری گشت، آکنده از بدبینی و اضطراب، و البته اعتراض به همه‌چیزِ عصر روشنگری.

در این میان، انقلاب‌صنعتی نیز که فجایع "چارلز دیکنزی" طبقاتِ کارگران صنعتی نوپدید را به‌بار آورده و شهرها را با دود کارخانه‌های ذغال‌سنگ‌سوز و فلاکت و فقر دهقانان کوچیده به شهرها آکنده بود، مزید بر علتِ نومیدی از خوش‌بینیِ عصر روشنگری گردید.
علاوه بر این، نخستین جوانه‌های "آگاهی" از شقاوت برده‌داری که اروپائیان به‌راه انداخته بودند، پیش از همه در انگلستان ابتدای انقلاب صنعتی پیدا شد، و آوار تف‌ولعنت به عصر روشنگری را فزود. حالا دیگر "نقد روشنگری" بدل به "مُد زمانه" شده بود؛ این "مد" را رومانتیک‌ها برگرفته و با تمام‌‌توان بادش زدند.
رومانتیک‌های متقدم که بیشتر شاعران و هنرمندان و ادیبان بودند، در این باد زدنِ امواج نومیدی و اضطراب اروپایی، سنگ‌تمام گذاشتند! از چارلز دیکنز تا وردزورث تا ترنرِ نقاش، تا برسیم به نهضتِ سوسیالیست‌ها.

این عقیده که انسان را اگر سَرِخود بگذاری تباهی به‌بار می‌آورد، بکلی جای خوش‌بینی اصحاب روشنگری نسبت به انسان را گرفت. چنین شد که در ذهن رومانتیک‌هایی که پیشتر صرفاً فریادکنندگان بودند، اندیشه "مهندسی‌اجتماعی" جوانه زد. آنان به این فهم رسیدند که جامعه را باید "مدیریت" نمود تا تباهیِ انبوه حاصل نگردد. حالا عقیده‌ی "جمهوریتِ" انقلاب ۱۷۸۹ داشت جای خودش را به انگاره "دولت" به مثابه "متصدیِ اجتماع" می‌داد.
عصر روشنگری "جمهوریت" را چونان میوه‌ی طبیعی آزادی ملت می‌فهمید، و چون آزادی را خوش‌بینانه رو به نظم‌بخشیِ طبیعی می‌دانست، برآن بود که وظیفه "دولتِ جمهوری" تنها صیانت از آزادی شهروندان است تا بگذارد "مردم کار خود کنند" زیرا این "کار" همواره رو به "صلاح‌همگانی" است. این پیش‌فرض هنوز که هنوز است، زیربنای "لیبرال‌دمکراسی" است.

پیش‌فرض رومانتیک‌ها خلاف این‌ بود، آنان بر آن بودند که جامعه بدون تمشیتِ دقیق دولت، "جنگلی" می‌شود که قدرتمندان ضعیفان را نابود می‌کنند. عقیده "سوسیالیسم" محصول ناگزیر همین پیش‌فرض رومانتیک‌ها بود.

وقتی در نیمه دوم قرن نوزدهم آرای داروین منتشر شد و به‌سرعت در ادراک عمومی جای‌گرفت، هم طرفداران لیبرال‌دمکراسی و هم هواداران صورمختلف سوسیالیسم آن را برای خویش مصادره کردند: اولی‌ها می‌گفتند که "آزادی" ناموس طبیعت است و این‌که قدرتمندان ضعیفان را در انقیاد گرفته و حتی نابود کنند، لازمه "پیشرفت و تکامل" است. دیدنِ جوانه‌های نازیسم‌ و فاشیسمِ کمتر از یک‌قرن بعدتر، در این فهم دشوار نیست. سوسیالیست‌ها نیز در آرای داروین، همین ناموسِ طبیعت را دیدند، و ضمناً "تنازع بقا" را هم دیدند؛ ولی برای آن‌که جامعه انسانی "جنگلِ وحوش" نشود، بر نقش تصدیگری "دولت" تاکید کردند؛ جوانه انگاره "دولت سوسیالیستی" را هم می‌شود در این فهم، به‌راحتی تمیز داد.
اگر ایستار لیبرال‌دمکرات‌ها را بتوان "طبیعت‌گرایانه" نامید، ایستار سوسیالیست‌ها آشکارا "اخلاقی" بود.
لیبرال‌دمکراسی، از ابتدا طیفی نداشت. زیرا سخن‌اش پذیرای "طیف" نبود، "آزادی" اولویتِ اول و آخر بود که هیچ قیدی جز "آزادیِ دیگری" را نمی‌پذیرفت. از این‌نظر لیبرال‌دمکراسی عقیده "صفر و یک" بود؛ طیف نداشت. اما سوسیالیسم که ابتدا سخن از تمشیت دولت برای تضمین "سلامت جامعه" می‌زد، هم در تعریف این "سلامت"، و هم در گستره معناییِ آن، بالذات "طیفی" شد.

سوسیالیست‌های متقدم (پرودون و ریکاردو) و اصحاب تعاونی، این سلامت را "حداقلی" معنا می‌کردند، به همین میزان هم آنان در فرزندیِ عصر روشنگری ناخلف نبودند، رومانتیسم ایشان نیز غلظت زیادی نداشت. اما وقتی به کارل مارکس رسیدیم، با رومانتیسیسم متورمی مواجه شدیم که انگاره "دولتِ متصدی مردم" را چنان باد کرد که سر از "مهندسی‌اجتماعی" تام‌وتمام درآورد!

ادامه مطلب اینجاست

لینک مطلب مرتبط👇

بیژن اشتری
آخرین روزهای عمر یک دیکتاتور کمونیست
«پیام مصاحبه اخیر پالیزدار؟»

در مصاحبه جنجالی و نسبتاً طولانی عباس پالیزدار چند نکته بصورت برجسته جلب توجه می‌کند؛

۱- پالیزدار ضمن باور جدی به تعمیق مستمرِ فساد و سیستماتیک بودن آن در تمام اجزاء و ارکان نظام جمهوری اسلامی، تمام تلاشش را بکار گرفته تا علیرغم اعلام کدهایی از مفسدین کله گندهٔ لانه کرده در حاکمیت و دفتر رهبری و منصوبین ایشان، وی و خانواده‌اش را مبرای از هرگونه آلودگی و حمایتی از مافیای بسیار قدرتمندی بداند که بقول خودش وزراء و رؤسای صنایع معظم خودروسازی پیش آنها هیچ اند و نقش او در مدیریت ایران و رساندن کشور به قله هزیمت اخلاقی و اندماج در تاروپود تنیده شده از انواع مفاسد را کتمان نموده و همچنان تنها راه نجات ایران و اسلامِ به لجن کشیده شدهٔ این سالها را «سپردن عنان امور» بدست نسل جوانتری از همین خانواده میداند تا اگر پدر، ۴۴ سال در مصدر امور بوده (۸سال ریاست جمهوری و ۳۶سال رهبری] و راهبردش در سیاستگذاری ها و مدیریت کشور، ایران را به روز سیاه نشانده و آفتاب عمرش به لب بام رسیده، کار ناتمام گلکاری پدر به پسر سپرده شود تا آن حکمرانی مشعشع به اکمال رسد
او در این فایل با گفتن «مقام رهبری» بجای ذکر متداولِ «حضرت آقا» یا «مقام معظم رهبری» و بدون آرزوی سلامت و طول عمر برای ایشان، به کرات از آرزوی رهبری عاجل، نجات بخش و شایسته مجتبی سخن می‌گوید و او را تنها گزینه مناسب برای هدایت ایران و اصلاح انبوه کژی‌های موجود معرفی میکند تا دلخوری اش از سید علی در عدم حمایت از او و مشایعتش به زندان را هم مکتوم نکرده باشد

چنانچه در بند۲ خواهم آورد در عین حال که میداند تمام مفاسد سیستماتیکِ روز افزون این دهه ها، ثمره نگاه تبعیضی سیدعلی و مدیریت غلط و سیاستگذاریهای فسادزای اوست از یکطرف نمیخواهد تمام پلهای پشت سرش برای بازگشت به کارِ شکوهمندی که انتظارش را دارد خراب کند و از سوی دیگر نیز جُربزه لازم برای حق پویی را ندارد تا وقتی می‌بیند تمام إشکال به رأس هرم برمیگردد مثل آقا مهدی نصیری به کل سیستم فاسد پشت پا زند و بگوید علت برگشتم از نظام این بود که دیدم تمام مشکل به سیستم حکمرانی معیوب و نوع نگاه و مدیریت شخص رهبری برمیگردد

پالیزدار از نسخه درمانگر مجتبایی میگوید که هم سنخ پدر و «حداد» پدر زنِ خویش است و در تمام این سالها بدون اینکه روی پرده آمده و اعجاز مثبتی نموده باشد، شریک تمام نابسامانی هایی بوده که از ناحیه نهاد ولایت فقیه و شخص پدرش بر این دیار مظلوم رفته و این موضوع چنان نمودی داشته که مرگ خواهی برای او و آرزوی نرسیدن به چنین جایگاهی برای مجتبی پای ثابت بخشی از شعارهای مکرر معترضین در این سالها بوده است

۲- آقای پالیزدار در این فایل نابهنگام و کم فایده ای که فقط تداعی کننده فساد تمام عیار نظام ولایی بظاهر مسلمانی است که در ردیف فاسدترین کشورهای دنیا قرار دارد عمدتاً از مردگانی چون محمد یزدی، امامی کاشانی، داوود احمدی نژاد، رفسنجانی، شاهرودی، جاسبی و مرتضوی و.. میگوید در تلاش است تا ضمن مطرح کردن خود و القاء توهم کاریزما برای خویش، با احتجاج به کاریزمای خلخالی در فرونشاندن قائله ها، خود را بِرَند منحصر به فردی معرفی کند که اگر در بازرسی ریاست جمهوری یا بیت رهبری بکار گیری شود قبل از آنکه شروع بکار کند کاریزمای برندیک اش، لرزه بر جان مفسدان انداخته و بساط فساد را بر می چیند و نمی‌گوید او که سوگلی تیم رئیسی و منتخب داماد او و مورد عنایت دارو دسته‌اش بوده چرا در دولت سیدمحرومان!! بکارگیری نشده؟

۳- در این فایل ضمن توجه دادن به قدرت افسانه ای مافیای فساد در ایران و جنایت قتل رئیس بانکی که سوت ناهماهنگ زده! به نکته مهمی در انگیزه تشکیل هیأت تحقیق و تفحص در مجلس هفتم حدّاد عدل ستیز نیز اشاره میکند و آن آتو گرفتن و پیدا کردن فسادی از خاتمی و یاران اصلاح طلبش جهت کوبیدن بر سرشان است و تصریح میکند که هر چه گشتیم فسادی از ایشان و نزدیکانش نیافتیم
همچنانکه اعتراف به اشتباه خود در گرفتاری و ذهن شویی اش توسط محمود احمدی نژاد جهت تخریب رفسنجانی و زدن او و خانواده اش نیز جالب است
همان احمدی نژادی که نزدیکتر بود! و با عملکرد فاجعه‌بارش ضمن پایه گذاری بسیاری از مفاسد، شاید دهها سال ایران را به عقب برگرداند

در هر صورت این مصاحبه نه تنها نمیتواند و نباید تأییدی بر شایستگی مجتبی برای به کرسی نشاندن او باشد که روزنهٔ باز شده به تجسم گوشه ای از فساد هزارسرِ رخنه نموده تا عمق جان نظامِ باصطلاح اسلامی وقتی شعله ورترمان میکند که می‌بینیم ظاهراً هیچ مشکلی جز دوتار موی دختران و بستن فضای مجازی به روی مردم جهت مطلع نشدن از هنر مدیریت فقهاء حاکم وجود ندارد.
اصفهان اکبر دانش سرارودی ۲۳ آبان ۱۴۰۳
https://www.group-telegram.com/NegahyDigarNew
🔰🔰آگهی🔰🔰آگهی🔰🔰آگهی🔰🔰
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ هرم مِزلو و سخن مولانای ما



آبراهام مِزلُو، روان‌شناس آمریکایی اوکراینی‌تبار(1908-1970)، هرمی برای نیازمندی‌های انسان رسم کرده است که محصول پژوهش‌های میدانی او و بر پایۀ تجربه‌های فراوان انسانی است. این هرم، مکانیسم انگیزشی انسان را در همۀ تصمیم‌ها و برنامه‌های او نشان می‌دهد. سلسله‌مراتب نیازهای آدمی در هرم مزلو، بدین ترتیب است:

1. زیستی(خوراک، پوشاک، غریزۀ جنسی و مسکن)؛
2. امنیتی؛
3. عاطفی؛
4. اجتماعی(احترام و تکریم)؛
5. خودشکوفایی.

به گفتۀ او، هر نیازی که در مرتبۀ پایین‌تری قرار دارد، قوی‌تر و برانگیزاننده‌تر است. همچنین بدون برآوردن نیازهای فروتر، به طور معمول نوبت به طبقۀ فراتر نمی‌رسد. یعنی مثلا انسان گرسنه یا هراسان، نمی‌تواند به رشد یا شکوفایی استعدادهای خود بیندیشد؛ مگر آنکه انسانی استثنایی و فوق العاده باشد یا در موقعیتی ویژه قرار گرفته باشد.

هرم مزلو، رقیب‌های دیگری نیز دارد، اما گویا تفاوت‌ مهم و معناداری میان آنها نیست. اختلاف، بیشتر در تعریف و دامنۀ طبقات است تا در ترتیب آنها. مزلو این هرم را برای بخش کارفرمای جامعه(مدیریت) رسم کرده است تا مدیران و برنامه‌نویس‌ها مواجهۀ عاقلانه‌تری با شهروندان و مسائل اجتماعی داشته باشند. به همین دلیل در هرم او جایی برای دین و فلسفه و عرفان و حتی علم نیست؛ زیرا در نظر او دین و عرفان و... نیازهای بدون واسطۀ شهروند محسوب نمی‌شوند که پاسخگویی به آنها وظیفۀ مدیران باشد(ر.ک: تعریف مدیر و مدیریت در جوامع انسانی)؛ بلکه اهمیت هر یک از آنها به اندازۀ کمکی است که به برآوردن نیازهای اصلی انسان می‌کند.

بنابراین، دین یا فلسفه، اگر در تأمین نیازهای نخست کارایی داشته باشد، همان اندازه مقدم است و اگر برای تأمین نیازهای طبقۀ دوم مفید باشد، در همان طبقه باید به آن توجه شود، نه پیش یا پس از آن. به گفتۀ او انسان به‌ترتیب و خانه‌‌به‌خانه، سراغ نیازهای خود می‌رود؛ یعنی مثلا تا خیالش از نان و آب و مسکن آسوده نشود، دنبال نام و عشق و شکوفایی و خدمت‌رسانی به دیگران نمی‌رود و اگر هم برود، انگیزۀ واقعی و پنهانش، همان نان و آب و غریزۀ جنسی است. طبقات در هرم مزلو، مراتب انگیزشی است، نه مراحل ارزشی؛ یعنی بدون ارزشداوری یا ارزش‌گذاری است. مزلو می‌گوید: «من نمی‌گویم نان ارزشمندتر از عشق است. می‌گویم بر آن مقدم است.» او پایین‌ترین نمرۀ مدیریت را به کسانی می‌دهد که هرم نیازهای انسان را از بالا به پایین می‌بینند؛ یعنی مثلا در غیبت نان و احترام برای فرزانگان، می‌كوشند جامعه را مایل به علم‌آموزی و فرزانگی كنند.

به عقیدۀ او: «هرگونه تغییر در هرم نیازهای انسان، انگیزۀ او را برای رفتارهای شرورانه بیشتر می‌کند. پس وظیفۀ کارفرما سخنرانی دربارۀ خیر و شرّ نیست. وظیفۀ او هموارسازی راه خیر برای زیردستان است. میان گرسنگی و دزدی، رابطۀ واقعی‌تر و عام‌تری وجود دارد تا میان بی‌فرهنگی و دزدی، یا بی‌اخلاقی و دزدی.»


💡بارِی؛ به قول مولانای ما:

آدمی اول حریص نان بود
زآنکه قوت و نان، ستون جان بود
چون به‌نادر گشت مستغنی ز نان
عاشق نام است و مدح شاعران


📝 زنده نام رضا بابایی




🛄
@zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
🔰🔰آگهی🔰🔰آگهی🔰🔰آگهی🔰🔰
سلام هموطنان

عدالتنامه
حرکتی است
به سوی عدالت

با ما همراه شوید










عدالتنامه
Forwarded from عکس نگار
🔴 حق کیانوش این نبود
اجلال قوامی

🔸به وعده اش وفا کرد و به زندگی پر از حسرت و درداش پایان داد.کیانوش سنجری روزنامه نگار خیلی ساده و بدون روتوش دو روز پیش در شبکه اکس درخواست آزادی چند زندانی سیاسی را داده بود و در ادامه نوشته بود اگر آزاد نشوند خود را خواهد کشت و چنین هم شد.کسی باور نمی کرد کیانوش برای آزادی زندانیان سیاسی جان اش را بگذارد.زندگی او پر از حسرت و آه و ناکامی بود.روزنامه نگاری که آرام و قرار نداشت و به آرمان های بلند انسانی باوری عمیق داشت.او به زندگی خود پایان داد.ساده از خودکشی و مرگ کیانوش می نویسیم.کیانوش آینه ی تمام عیار روزنامه نگاری مستقل و دردمند است که پناهگاه و ملجایی ندارد.کیانوش به همین سادگی زندگی را بدرود گفت و رفت.
حمید گلی ٤٦ ساله فرزند محمد اهل سنندج در جریان اعتراضات۱۴۰۱ در تهران بر اثر ضربات متعدد باتوم در خیابان ولیعصر تهران ۲۲ آبان در بیمارستان جان باخت.
#چهلم_مهسا_امينی #حمید_گلی توسط دسته‌جات موتوری لباس شخصی وابسته به سپاه پاسداران مورد حمله قرار می‌گیرد و‌ پس از ضربات متعدد باتوم در کنار خیابان دچار شکستگی جمجمه می‌شود و ساعاتی پس از انتقال به بیمارستان تجریش ابتدا به کما می‌رود و نهایتا در ۲۲ آبان به دلیل شدت جراحات وارده جان خود را از دست داده است.
براساس برگه پزشکی قانونی ، علت مرگ حمید گلی را “صدمات مغزی (خونریزی مغزی و شکستگی جمجمه) بر اثر اصابت جسم سخت” عنوان کرده.
پیکر حمید گلی یک روز بعد فوت به سنندج منتقل و شبانه بدون حضور مردم در بهشت محمدی به خاک سپرده شد.
#علیه_فراموشی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
https://www.group-telegram.com/iranazadvaabad.com
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
2024/11/14 08:44:32
Back to Top
HTML Embed Code: