Telegram Group Search
جنگ را در موقعیت برنده تمام کنید؛
ممکن است زود دیر شود
 
جعفر شیرعلی نیا

(یادداشت زیر را روز پنجشنبه ۲۹ خرداد، آماده کردم اما اینترنت قطع شد و امکان انتشارش نبود،
حالا ایران در موقعیت سخت تری قرار گرفته و دیگر نمی توان ایران را در موقعیت برنده چند روز پیش دید، اما شاید اوضاع و موقعیت ایران هر روز پیچیده تر شود)

بخش اول

معتقدم اگر امروز جنگ پایان یابد، ایران یکی از بزرگ‌ترین جنگ‌های تاریخش را برده است؛ اما نگرانم قدر این پیروزی دانسته نشود و شرایط پیچیده شود.
حدود ۳۷ سال قبل، در آخرین روزهای تیرماه ۱۳۶۷، پس از شکست های پی‌درپی در میدان جنگ، آیت‌الله خمینی با تلخی هرچه‌ تمام‌تر قطعنامه‌ی ۵۹۸ را پذیرفت و از نوشیدن جام زهرگفت.
ایران را بُهت و غم سنگین شکست فرا گرفته بود. در این شرایط ارتش عراق هجوم سنگینی را در جبهه‌ها آغاز کرد و بعد از آن سازمان مجاهدین خلق (معروف به منافقین)، که متحد صدام بود، حمله‌ی گسترده‌ای را تدارک دید. این دو واقعه خون مردم ایران را به جوش آورد و جمعیت فراوانی را به جبهه‌هاسرازیر کرد و هر دو هجوم را، یکی از طرف دشمن عرب‌زبان ودیگری از سوی دشمنی که فارسی حرف می‌زد، به شکست کشاند.
در روزهای بعد، محسن رضایی، فرمانده‌ کل سپاه، که به نظر می‌رسید از حضور نیروها در جبهه به وجد آمده است، طرحی برای حمله به نیروهای ارتش صدام آماده کرد. رئیس‌جمهورخامنه‌ای که پس از سال‌ها چند روزی می‌شد به خط اول جبهه آمده بود، طرح محسن رضایی را پسندید. عراق هنوز آتش‌بس رانپذیرفته بود و زیر فشار بین‌المللی برای پذیرش آتش‌بس بود؛حمله‌ی ایران می‌توانست بهانه‌ای برای او باشد.
۱۱ مرداد، تلفن هاشمی رفسنجانی، جانشین فرمانده‌ کل قوا،زنگ خورد. رئیس‌جمهور خامنه‌ای از خوزستان پشت خط بود. ازهاشمی خواست به نیروهای نظامی اجازه‌ی عملیات درخوزستان داده شود. به‌نظر می‌رسید جنگ پایان یافته است وعملیات جدید می‌توانست شروع دوباره‌ای برای درگیری باشد. هاشمی رفسنجانی: «گفتم احتمال درگیری بدون هدف درست وتلفات فراوان دو طرف می‌رود و به‌علاوه نیاز به اجازه‌ی امام دارد؛ علاوه بر بررسی مصلحت.» (پایان دفاع آغاز بازسازی؛ص۲۴۹).

ادامه 👇
جنگ را در موقعیت برنده تمام کنید؛
ممکن است زود دیر شود
 
جعفر شیرعلی نیا

بخش دوم

رئیس‌جمهور موضوع را از احمد خمینی هم پیگیری کرد. رئیس‌جمهور خامنه‌ای: «البته من نگفتم که به امام بگویند. ما باخود احمدآقا در میان گذاشتیم که یک فشاری... ایجاد کند. امااحمدآقا گفت که من بروم به امام بگویم و ببینم نظر ایشان چیست.» (نشریه‌ی تاریخ جنگ؛ شماره ۱۰، ص۲۴)
احمدآقا وقتی از امام جواب گرفت نتوانست رئیس‌جمهورخامنه‌ای را پیدا کند. برایش در استانداری خوزستان پیامی محرمانه گذاشت: «حضرت حجت‌الاسلام خامنه‌ای دامت‌افاضاته. پس از سلام پیغام شما را به حضرت امام رساندم که رزمندگان آماده هستند عملیات کنند. حضرت امام فرمودند که به‌هیچ‌وجه به خاک عراق حمله نکنید. حتی گلوله‌ای به طرف آن‌ها شلیک نکنید. در‌صورتی‌که بمباران کردند، شما هم اگرصلاح دانستید دستور بمباران بدهید. شما نیروی مهیا داشته باشید، در‌صورتی‌که آن‌ها حمله کردند و زمینی را تصرف کردندشما هم به آن‌ها حمله کنید. من اعلام کرده‌ام که قبول قطعنامه تاکتیکی نیست. حمله نقض آن است. قبل و بعد آتش‌بس ندارد. مرید. احمد خمینی.» (نشریه‌ی تاریخ جنگ؛ شماره ۱۰، ص۲۴)
حمله‌ی ایران منتفی شد اما تغییر فاز ایران از اوج ناامیدی به وضعیت تهاجمی نکته‌ی بسیار مهمی است. دو هفته پیش از این، ایران پس از شکست‌های فاجعه‌بار، قطعنامه‌ی ۵۹۸ راپذیرفته بود. وضعیت ایران به شدت بغرنج بود، دو روز بعد از پذیرش قطعنامه هاشمی در خاطراتش نوشته است: «محسن رضایی آمد. ناراحت است. کمی گریه کرد. دلداریش دادم. آماده‌ی استعفا است؛ گفتم در سِمت خود بماند. قرار شدفردا مصاحبه‌ی تلویزیونی داشته باشد که شایعه‌ی بازداشت ردشود.» (پایان دفاع آغاز بازسازی؛ ص۲۲۲)
رئیس‌جمهور نیز آشفتگی اوضاع را از نزدیک مشاهد کرده بود. و چند روز پس از پذیرش قطعنامه، در یکی از خطوط جبهه،رزمنده‌ای یقه‌ی آقای خامنه‌ای را گرفته بود و می‌گفت چرا دوسال پیش نیامدید؟ آقای خامنه‌ای: «آقا حالا که آمدیم برادر،حالا کوتاه بیا.» همان‌ جا که بحث می‌کردند دشمن اطراف منطقه را بمباران کرد. آقای خامنه‌ای: «هشداری بود به بنده وایشان، که حالا این‌جا یقه‌ی هم را نگیریم.»
او این موضوع را یک روز قبل در جلسه‌ای که با فرماندهان داشت تعریف کرد و جالب این‌که جلسه‌ی فرماندهان نیز پر ازچالش و سوال و تردید بود.
و آن‌جا فرماندهان به شدت منتقد عملکرد دولتی بودند که آقای خامنه‌ای رئیس‌جمهورش بود. همان‌جا بود که آقای خامنه‌ای تاکید کرد: «ممکن است بگویید خب مگر دولت زیر نظررئیس‌جمهور نیست؟ نه، جوابش نه است.» و به فرماندهان گفت: «نخست‌وزیر را قبول نداشتم.» گفت اما چون امام منصوب کرده بود تا الان از او حمایت کرده است. جمله‌ی عجیب‌تر این بود: «جنگ مسئولیتش با من نیست، حالا هم نبوده، دیروز هم نبوده. عرض کنم از سال ۶۲ به این طرف، بنده هیچ‌گونه مسئولیتی درجنگ ندارم.» (اسرار مکتوم؛ ص۷۷ تا ۹۴)
سوال این‌جاست که آیا می شد مشکلات ریشه دار کشور را نادیده گرفت و به تعداد جمعیت دل بست و بانیروهایی که ذهن‌شان درگیر هزاران سوال و چالش و ابهام است قدم به میدان جنگی تازه گذاشت؟ و اگر چنین عملیاتی انجام می‌شد، سرنوشت جنگ به کجا می‌انجامید؟
حضور مردم در جبهه‌ها پس از حمله‌ی مجدد عراق و منافقین معجزه‌ی ملت ایران بود. به نظر می‌رسد آیت‌الله خمینی قدر این معجزه را دریافته بود و می‌دانست این بهترین پایان ممکن برای جنگ هشت‌ساله خواهد بود. او نمی‌توانست زخم‌های عمیق جنگ بر پیکر کشور را نادیده بگیرد و به حضور مردم دل ببندد و دوباره اجازه‌ی شعله‌ور شدن جنگ را بدهد. شاید اگر چنین می‌شد و آتش جنگ زبانه می‌کشید، همین حضور گسترده نیز رو به کمرنگ شدن می‌رفت.

آیت الله خمینی از یاد نبرده بود که روزگاری خودش اصرار بر ادامه‌ی جنگ تا پیروزی بر صدام داشته است؛ تا آن‌جا که گفته بود: «حتی اگر یک خانه‌ سالم مانده باشد و یک نفر در اینمملکت زنده مانده باشد، این جنگ را ادامه خواهیم داد.».
هرگاه تردیدها درباره‌ی امکان ادامه‌ی جنگ جدی می‌شد،آیت‌الله خمینی با جمله‌هایی از این جنس با تردیدها مقابله می‌کرد. اما شاید در نزدیکی‌های پایان جنگ بود که عمیق‌ترین زخم‌های ناشی از جنگ به یک‌باره پیش چشم او قرار گرفت.
او درباره‌ی پذیرش قطعنامه گفت که تصمیمش «با توجه بهنظر تمامی كارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای كشور»بوده است. (صحیفه، ج21، ص92)
در پیامی که برای مسئولین نوشت، معلوم شد چند گزارش تلخ ویک گزارش تکان‌دهنده او را با حقایقی رو‌به‌رو کرده که به‌سرعت نظرش را تغییر داده است.

ادامه👇
جنگ را در موقعیت برنده تمام کنید؛
ممکن است زود دیر شود
جعفر شیرعلی نیا

بخش سوم

یکی از گزارش‌ها از دولت بود که در آن، وضع مالی نظام زیر صفر اعلام شد. گزارشی دیگر از مسئولین سیاسی که با شرح وضعیت جنگ نوشته بودند: «شوق رفتن به جبهه» در مردم کم شده است. یک نامه هم از فرماندهی سپاه آمده بود که امام آن را «تکان‌دهنده» توصیف کرد. در آن نامه امکاناتِ بسیار زیاد و خواسته‌های عجیبی مطرح شده بود و امام نوشت این فرمانده«مهم‌ترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه‌ی به‌موقع بودجه وامکانات دانسته است... البته با ذکر این مطالب می‌گوید بایدباز هم جنگید، که این دیگر شعاری بیش نیست.» (نشریه‌ینگین، ش‌21، ص43)
همین جملات مختصر فضای پذیرش قطعنامه را به‌خوبی نشان می‌دهد.
اما پس از آن‌که امام لیست درخواست‌های فرمانده سپاه را دیده بود، درباره‌ی انگیزه او برای ادامه‌ی جنگ می‌گفت؛ این دیگرشعاری بیش نیست. آیت‌الله خمینی نمی‌خواست روی شعارحساب باز کند.
 
برگردیم به امروز ۲۹ خرداد ۱۴۰۴؛
به نظرم می‌رسد ایران تا امروز جنگ را برده است؛ اما اگر این جنگ ادامه پیدا کند ممکن است شرایط بسیار پیچیده شود. از زخم‌های عمیق اقتصادی و اجتماعی آگاه هستیم و در همین یک هفته دیدیم برخی زخم‌ها که از جنس نفوذ و وطن‌فروشی بود،عفونی شده است.
اما اکنون ملت ایران با این همه‌ زخم سرپا ایستاده است و درمقابل صهیونیست‌های جانی خم به ابرو نیاورده است. هم‌اکنون تلاش دیپلماتیک برای پایان دادن به جنگ می‌تواند پیروزی مردم ایران را تثبیت کند. اما اصرار بر ادامه ممکن است کار را به منقطه‌ی غیرقابل بازگشت برساند.
دست ما در مذاکره اکنون پُرتر از پیش از جنگ است؛ چرا که اغلب ناظران گمان می‌کردند ایران نه توان نظامی چندان بالایی دارد ونه دل‌های تپنده‌ی مردمی در برابر دشمن.
الان اوضاع فرق کرده است و ایران با معجزه‌ی مردم و توان موشکی، دست‌پُر ظاهر شده.
اما با این همه می‌توانیم نگران زخم‌هایی باشیم که خدای نکرده سر باز کند و شرایط را تغییر دهد.
 
این یادداشت را با روایتی از سردار غلامعلی رشید که هفته‌یپیش به شهادت رسید به پایان می‌برم.
در پایان جنگ اوضاع آشفته‌ی ایران مسئولان ایرانی را ناچارکرد قطعنامه‌ای را بپذیرند که یک سال از تصویبش می‌گذشت. تیر 66، در زمان صدور قطعنامه، ایران در زمینِ جنگ موضع برتر را داشت و بخش‌هایی از خاک عراق در اختیارش بود. اما در تیرماه 67 در حالی قطعنامه را پذیرفت که تمام جای‌پاهایش در عراق را از دست داده بود. نظامیان و سیاسیون ایران هنگامی تلخی این تاخیر در تصمیم‌گیری و از دست رفتن مناطق را بیشتر دریافتند كه مذاكرات با نماینده‌های صدام آغاز شد. غلامعلی رشید، از فرماندهان ارشد جنگ که پس از پایان جنگ عضو تیم مذاکره‌کننده بود، می‌گوید وقتی عازم مذاکره بودند وزیر خارجه در فرودگاه به حسن روحانی گفت: «ای کاش حالا فاو دردست ما بود... من در فرودگاه تهران نفهمیدم که این‌ها چه می‌گویند. وقتی در فضای مذاکره قرار گرفتیم... گفتم: عجب، ایکاش یک جای دیگر در دست ما بود» رشید می‌گوید آن‌جا بودکه فهمیدم «اگر چیزی دست ما باشد در مذاکره مقابل عراقی‌ها، چقدر محکم می‌توانیم بایستیم.» (اسرار مکتوم، ص279)
 
باید قدر همدلی ایجاد شده در میان مردم را دانست. این بزرگ‌ترین دارایی ما در مذاکرات است که در کنار قدرت موشکی می‌تواند بهترین پایان ممکن را برایمان رقم بزند؛ پیش از آن‌که زخم‌های عمیق، این قدرت به‌دست‌آمده را مخدوش کند.

جنگ است و نمی‌شود هیچ احتمالی را نادیده گرفت و اطلاعات ما نیز محدود اما شاید موقعیت بهتری از موقعیت امروز، برای ایران در این جنگ فراهم نشود.
آرزوی شکست کامل صهیونیستهای کودک کش را داریم اما همیشه شرایط برای پیروزی کامل مهیا نیست.
ممکن است طرف های مقابل رضایت به توقف در این مقطع نداشته باشند اما ایران نباید از هیچ تلاشی برای توقف جنگ دریغ کند.
ملی باشید نه میلی

وعده‌های عجیب محسن رضایی
درباره‌‌ی عملیات کربلای۴

جعفر شیرعلی نیا

هفتمین روز آبان ۱۳۶۵، محسن رضایی، فرمانده کل سپاه، در جلسه‌ی فرماندهان سپاه گفت: «الان بدو بدو دارند از آمریکا و شوروی می‌آیند، می‌گویند تورو به خدا یک کاری بکنید. چرا؟ زیرا دنیا با خود می‌گوید ما اگر قبل از پیروزی ایران، مسئله‌مان‌ را با این کشور حل نکنیم بعد از پیروزی اصلا نمی‌شود با این‌ها صحبت کرد. الان از جاهای مختلف از جمله عربستان تا حالا سه هیئت آمده و حرف‌هایی زده‌اند که در این جلسه نمی‌توانم بگویم. من فقط این را بگویم که از آمریکا آمده‌اند، از شوروی آمده‌اند. همه‌ی این‌ها برای چیست؟ برای این‌که می‌بینند شما راه افتاده‌اید و آن‌ها عقب افتاده‌اند.»
محسن رضایی که به طرح عملیات آینده (کربلای۴) خیلی دل بسته بود به فرماندهان گفت: «عملیات آینده‌ی شما اصلا اوضاع دنیا را به هم می‌ریزد. وضع دنیا را دگرگون می‌کند.» (روزشمار جنگ، مركز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، كتاب ۴۴، ص۵۰۶)

چند روز بعد ماجرای سفر مخفیانه‌ی مک‌فارلین، فرستاده‌ی ویژه‌ی رئیس‌جمهور آمریکا، به تهران افشا شد. عملیات کربلای۴ نیز یکی از تلخ‌ترین شکست‌های ایران شد.
حالا دوباره پس از ۴ دهه، محسن رضایی و مهمانان صداوسیما شبیه همین سخنان را در تلوزیون می‌گویند.
در صداوسیما، جمهوری اسلامی بدون نقص روایت می‌شود که این نوع روایت می‌تواند بسیار خطرناک باشد.

در متن «فرهنگ لغت جهانی»، که سندی مهم و استراتژیک درباره‌ی راهبردهای اسرائیل برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی است، می‌خوانیم: «وانمود نکنید که اسرائیل بدون اشتباه یا عیب است. این درست نیست و هیچ‌کس باور نمی‌کند. وانمود کردن این‌که اسرائیل عاری از خطا است، از آزمون صداقت عبور نمی‌کند. این فقط باعث می‌شود شنوندگان در صحت همه‌ی چیزهایی که می‌گویید، تردید کنند.»
حقیقت این است که بی‌نقص نشان‌دادن هرچیزی ممکن است آن را به شعار تبدیل ‌کند. شعار مداوم برای هیچ‌کس جذاب نیست و خطرناک هم هست.

صداو‌سیما یک سرمایه‌ی ملی است که متعلق به همه‌ی مردم است اما گویی الان تنها با یک رویه‌ی خاص اداره می‌شود و این هدر دادن سرمایه‌ی بزرگ مردم ایران است.
باور کنید این سخنان نه آن زمان راهگشا بود و نه امروز.

به تعبیر فرانک لانتز، مهم نیست چه می‌گویید، مهم این است که مردم چه می‌شنوند.
تلاش برای بی‌نقص نشان دادن، چه‌بسا تلاش برای پنهان‌کاری گسترده شنیده شود.
ملی باشید.

https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
پرسشی تکان‌دهنده درباره‌ی نفوذ اسرائیل

فریاد نزنید، توضیح دهید

(متن زیر را حدود پنج سال قبل در ماجرای ترور دکتر فخری زاده نوشتم؛ بدون ثبت تجربه و تبدیل آن به دانش امیدی به موفقیت پایدار وجود ندارد.)

«آقای صدوقی یک نامه‌ای قبل از شهادتش به سپاه نوشته که این حفاظتی که شما گذاشته‌اید، این حفاظت نیست. این پاسدارهایی که برای حفاظت گذاشتید این‌ها درست و حسابی تیراندازی هم بلد نیستند تا چه رسد به مسائل دیگر!»
آیت‌الله صدوقی، امام‌جمعه‌ی یزد، 11 تیر 1361 پس از برگزاری نمازجمعه ترور شد و حسن باقری، از فرماندهان ارشد سپاه، در سال‌های ابتدایی جنگ، در سخنرانی‌اش چند ماه قبل از شهادت، به این موضوع اشاره کرده است. باقری می گوید پس از ترور صدوقی «شورای فرماندهی سپاه یزد را گرفتند، به زندان انداختند.» اما می‌پرسد اما آیا می‌توان صدوقی دیگری درست کرد؟ چند ماه بعد از ترور صدوقی، آیت‌الله اشرفی اصفهانی، امام‌جمعه‌ی کرمانشاه، در 23 مهر 61، در جمعه‌ای دیگر، ترور شد و باقری در سخنرانی‌اش گفت: «برادر شمخانی، که قائم‌مقام سپاه بود، روز جمعه رفته و دیده که خود ایشان آمده درِ خانه را باز کرد است. یک امام جمعه‌ای که هم‌ردیف آقای صدوقی بوده، گفته که حاج آقا پس حفاظت چی شد؟ بچه‌ها کجا هستند؟‌ گفتند امروز جمعه است و حفاظت تعطیل کرده است!!»
باقری در این سخنرانی به چند مطلب کلیدی درباره‌ی ریشه‌ی برخی از آشفتگی‌ها اشاره می‌کند؛ از جمله این‌که سپاه «درگیر یک سری مسائل شهری می‌شود و درگیر یک سری مسائلی می‌شود که وظیفه‌ی او نیست و بعد موقعی که می‌نشینیم با یک پاسدار صحبت می‌کنیم، می‌بینیم می‌خواهد نهضت‌های آزادی‌بخش داشته باشد، روابط عمومی داشته باشد، دفتر سیاسی داشته باشد، انتشارات داشته باشد، با ضدانقلاب مبارزه کند و در جریانات سیاسی تاثیر داشته باشد. می‌خواهد همه‌کاره باشد، ولی چقدر دارد مایه می‌گذارد؟ پس کو؟ ما که عهده‌دار مملکت نیستیم. مملکت برای خودش سکان‌دار دارد، امام زمان دارد، امام خمینی را دارد، مجلس را دارد، دولت را دارد، شورای عالی قضایی را دارد، شورای نگهبان را دارد، ما هم به عنوان یک بازوی اجرایی نظامی در کنار ارتش مطرح هستیم.»
باقری به یک مطلب مهم دیگر توجه کرده است: این‌که بار اصلی به دوش مردمی است که در حال تحمل شرایط سخت اقتصادی کشور هستند؛ «صریحا بگویم: باور کنید کم‌ترین کسانی که در مسئله‌ی جنگ سهیم هستند آن‌هایی هستند که دارند در جنگ می‌جنگند. فشار سیاسی روی مسئولین مملکت است، فشار مالی روی مردم است، همه جا کوپنی است.»
نکته‌ی مهم دیگری که باقری روی آن دست می‌گذارد، بحث استفاده از تجربیات جنگ است: «اگر فردا شوروی حمله کند به دره‌گز و شما در دره‌گز بخواهید جنگ تن به تن خرمشهر را بکنید، روز قیامت مسئول هستید و باید جواب بدهید. مسلمان و مومن نباید دو بار از یک سوراخ گزیده شود. ما مسئولیم مسئله‌ی خرمشهر فقط یک بار به وجود بیاید، بعد دیگر باید سازماندهی را یاد بگیریم.»
دیروز، پس از گذشت بیش از 4 دهه از عمر جمهوری اسلامی، در جمعه‌ای دیگر دانشمندی از ایران عزیز را ترور کردند. شگفت‌انگیز این‌که نخست‌وزیر اسرائیل به صراحت خواسته بود نام فخری‌زاده به خاطر سپرده شود.
من از دیروز از خود می‌پرسم نهاد امنیتی که حواسش هست منِ نویسنده حق ندارم وعده‌ی انتشار مطلبی بدهم که در آن می‌خواهم بحث تقاضای مصاحبه از آیت‌الله خامنه‌ای را مطرح کنم، در برابر اظهارنظر صریح نخست‌وزیر اسرائیل و شواهد دیگر، که همگی مسئولیت سنگین حفاظت از فخری‌زاده را هشدار می‌دهد، چه کارهایی کرده و چرا جواب نگرفته است؟ نمی‌شود در پسِ فریادهای بلندِ انتقام سخت، سوال‌های مهم را نادیده گرفت.
سردار علایی، از فرماندهان ارشد سپاه در جنگ، دیروز نکات تکان‌دهنده‌ای را مطرح کرده و نوشته است: «ترور دکتر محسن فخری‌زاده توسط اسرائیل، بیانگر آن است که همچنان تشکیلات جاسوسی و عملیاتی اسرائیل در ایران فعال است. این هفتمین ترور دانشمندان هسته‌ای ایران است که همگی آن‌ها به شهادت رسیده‌اند. الان بیش از ده سال است که اسرائیل به طور مرتب در داخل ایران عملیات مختلف، از جمله ترور انسان‌های دانشمند را انجام می‌دهد. روش ترور رییس سازمان پژوهشی و نوآوریِ وزارت دفاع مشخص می‌سازد که ساختار عملیاتی اسرائیل در ایران بسیار مجهز و پیشرفته و متکی بر اطلاعات دقیق است.»
سوال مهمی که علایی مطرح می‌کند و نباید در میان فریادها و وعده‌های انتقام نادیده گرفته شود، این است: «باید دید چه ضعفی در ساختار و سازوکارهای دستگاه‌های امنیتی ایران وجود دارد که علی‌رغم محتمل بودن ترور افرادی مانند شهید فخری‌زاده و پیش‌بینی محافظ برای آن‌ها، باز هم عملیات اسرائیل موفق می‌شود!!»

سخن باقری از نشریه‌ی نگین، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، شماره 14، آمده است و یادداشت سردار علایی از سایت جماران.

https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
گاهی مجبورید ماشین را به کوه بکوبید
آیا پایان غنی‌سازی چاره‌ساز خواهد بود؟

جعفر شیرعلی‌نیا

۷ خرداد ۶۷ و کمتر از دو ماه مانده به پذیرش قطعنامه، آیت‌الله خمینی در پیامی نوشته بود: «سرنوشت جنگ در جبهه‌ها رقم می‌خورد نه در میدان مذاکره‌ها.» (صحیفه، ج۲۱، ص۵۳)
دوهفته مانده به پذیرش قطعنامه، در ۱۳ تير نیز نوشته بود: «امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسول‌الله(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) است.» و ناگهان در پیام پذیرش قطعنامه تلخ‌ترین جمله‌اش را نوشت: «از هر آن‌چه گفتم گذشتم.» (همان، ص۹۵)

او این چرخش ناگهانی را چرخشی قهرمانانه جلوه نداد و با تلخ‌ترین واژه‌ها آن را به زبان آورد. این تغییر نظر اساسی از پی یک فروپاشی بسیار عجیب در جبهه‌های ایران ایجاد شده بود.
پذیرش ناگهانی قطعنامه ۵۹۸ جهان را نیز غافلگیر کرد. مردم ایران هم سیاستمداری را دیدند که می‌گوید؛ «از هر آنچه گفتم گذشتم.»

صدام هم غافلگیر شد و پذیرش قطعنامه از سوی ایران را فریب تاکتیکی معرفی کرد. با وجود این‌که عراق از یک سال قبل قطعنامه را پذیرفته بود، تن به آتش‌بس نداد و هجومی تازه را آغاز کرد.
مردمی که به نظر می‌رسید از جنگ خسته بودند، دوباره برای دفع هجوم عراق به جبهه سرازیر شدند؛ هم صدام را عقب زدند و هم حمله‌ی ناجوانمردانه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را.

این روزها ایران با یک هجوم غافلگیرانه در وسط معرکه‌ای افتاده که با دست فرمان دشمنانش پیش می‌رود. شاید ایران تنها با یک غافلگیری بتواند فرمان را برگرداند.
شواهد نشان می‌دهد ایران از مسیر نظامی نمی‌تواند چنین غافلگیری بزرگی ایجاد کند؛ یا می‌تواند و ما مطلع نیستیم.

شواهد همچنین نشان می‌دهد که موضوع جنگ، صرفا غنی‌سازی نیست؛ اما به هر حال این موضوع به گره رسانه‌ای جنگ تبدیل شده است.
نمی‌دانم چرا برخی اصرار دارند که بگویند غنی‌سازی ایران آسیب جدی ندیده یا ذخایر اورانیوم منتقل شده است. حتی اگر این روایت کاملا منطبق بر واقعیت باشد، اصرار بر آن چه ضرورتی دارد؟
در این وضعیت اگر ایران اعلام کند از غنی‌سازی دست خواهد کشید، احتمال غافلگیری مهاجمان وجود دارد.

گاهی برای آن‌که ماشین‌تان ته دره نیفتد، مجبور هستید آن را محکم به دیواره‌ی کوه بکوبید. ماشین‌تان، احتمالا خودتان و سرنشینان نیز آسیب زیادی خواهند دید اما نتیجه، بهتر از سقوط در ته دره خواهد بود.

اگر دشمنان نپذیرفتند، این تصمیم قابل بازگشت خواهد بود اما نکته‌ی مهم‌تر این است که اگر مهاجمان به این چرخش روی خوش نشان ندهند، وضعیت صحنه روشن‌تر خواهد شد و همدلی میان مردم بیشتر.

در حال حاضر نمی‌توان به طور قطع گفت که چه پیشنهادی ممکن است جواب دهد اما می‌‌توان به عنوان یک گزینه به آن فکر کرد.
هرچه باشد، چیزی جز یک غافلگیری بزرگ از سوی ایران نمی‌تواند این مسیر خطرناک را با تغییری جدی مواجه کند.

شواهد بسیاری نشان می‌دهد این جنگ حاصل یک طراحی و برنامه‌ریزی بسیار بلندمدت است که حتی تمام مراحلش، از حضور در میدان جنگ تا رسانه‌ و چینش فضای دیپلماتیک، از پیش تمرین شده است.
در چنین شرایطی حتما برای پایان جنگ و حتی پالس‌های پایان دادن طراحی‌هایی انجام شده است. در این حالت، حتی پایان جنگ با ابتکارعمل دشمن نیز خطرناک است و چه بسا بخشی از طراحی ویرانگر برای ایران عزیزمان باشد. پس جنگ باید با ابتکارعمل ایران پایان یابد.

در این شرایط حکومت ایران حتی این فرصت را دارد که مسئله‌ی ادامه یا توقف غنی‌سازی را به رفراندوم بگذارد.
این پیشنهاد با این فرض مطرح می‌شود که دست ایران از اقدامات غافلگیرانه‌ی دیگر کوتاه باشد. اگر چنین است، شاید ارزشش را داشته باشد که برای ایران عزیز و مردم نازنینش بگوییم؛ «از هر آن‌چه گفتم گذشتم.»

https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
اتاق آینده / شیرعلی‌نیا pinned «گاهی مجبورید ماشین را به کوه بکوبید آیا پایان غنی‌سازی چاره‌ساز خواهد بود؟ جعفر شیرعلی‌نیا ۷ خرداد ۶۷ و کمتر از دو ماه مانده به پذیرش قطعنامه، آیت‌الله خمینی در پیامی نوشته بود: «سرنوشت جنگ در جبهه‌ها رقم می‌خورد نه در میدان مذاکره‌ها.» (صحیفه، ج۲۱، ص۵۳)…»
امیدوارم این بخش از یادداشت دیروز، به اندازه کافی جدی گرفته شود؛
👇

«شواهد بسیاری نشان می‌دهد این جنگ حاصل یک طراحی و برنامه‌ریزی بسیار بلندمدت است که حتی تمام مراحلش، از حضور در میدان جنگ تا رسانه‌ و چینش فضای دیپلماتیک، از پیش تمرین شده است.
در چنین شرایطی حتما برای پایان جنگ و حتی پالس‌های پایان دادن طراحی‌هایی انجام شده است. در این حالت، حتی پایان جنگ با ابتکارعمل دشمن نیز خطرناک است و چه بسا بخشی از طراحی ویرانگر برای ایران عزیزمان باشد. پس جنگ باید با ابتکارعمل ایران پایان یابد.»

برگرفته از این یادداشت👇

https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com/709
اتاق آینده / شیرعلی‌نیا pinned «امیدوارم این بخش از یادداشت دیروز، به اندازه کافی جدی گرفته شود؛ 👇 «شواهد بسیاری نشان می‌دهد این جنگ حاصل یک طراحی و برنامه‌ریزی بسیار بلندمدت است که حتی تمام مراحلش، از حضور در میدان جنگ تا رسانه‌ و چینش فضای دیپلماتیک، از پیش تمرین شده است. در چنین شرایطی…»
سخنی صریح با جانشین فرمانده کل سپاه
غلط‌های آمریکا باید چند میلیون دلاری باشد؟

جعفر شیرعلی‌نیا


به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی، آقای فدوی، جانشین فرمانده کل سپاه، گفته است: «بیشترین مواجهه‌ی ایران با آمریکایی‌ها در دریا بوده است. ما در سال‌های پایانی دفاع مقدس، ناو یک میلیارد دلاری‌شان را در خلیج‌ فارس زدیم و آمریکا هم هیچ غلطی نتوانست بکند.» آقای فدوی مشخص نکرده مقصودش کدام حمله به کدام ناو یک میلیارد دلاری آمریکاست و ناو مورد نظر او چقدر خسارت دیده است؟

آقای فدوی همچنین گفته است: «آمریکا در ۴۱ سال درگیری با جمهوری اسلامی ایران، حتی یک پیروزی نداشته است.»

از این ادعای بزرگ که بگذریم، سوال این‌جاست که آیا سردار فدوی حقیقتا در جریان بلاهایی که آمریکا در سا‌ل‌های پایانی جنگ بر سر ما آورده، نیست؟

آقای فدوی! شما در دوران جنگ در نیروی دریایی سپاه بودید و از همین جهت من تنها به دو نمونه از کتاب سردار علایی، که در سال‌های جنگ فرماند‌ه نیروی دریایی سپاه بوده، اشاره می‌کنم.

آقای علایی، پس از اشاره به واقعه‌ی روز 24 مهر 66، که در آن نفت‌کش کویتی، که با پرچم آمریکا در خلیج فارس حرکت می‌کرد و هدف یک موشک کرم ابریشم قرار گرفت، می‌نویسد در تلافی این حمله، چهار ناوشکن امریکایی «به پایانه‌های نفتی رشادت و رسالت در منطقه‌ی میانی خلیج فارس حمله کردند و با 1065 گلوله‌ توپ و سپس با عملیات انفجاری، تاسیسات نفتی آن‌جا را منهدم کردند. این عملیات 85 دقیقه طول کشید. بر اثر این حمله، سکوی میدان نفتی رشادت، که روزانه 20 الی 25 هزار بشکه تولید داشت، دچار آتش‌سوزی گسترده‌ای شد و بالغ بر 500 میلیون دلار به ایران خسارت وارد گردید.»
نکته‌ی مهم‌تر این‌که فرمانده وقت نیروی دریایی سپاه در سال‌های جنگ می‌نویسد: «گفتنی است امریکا هیچ‌گاه خسارات واردشده به ایران در حملات به سکوهای نفتی، ناوها، کشتی‌ها و قایق‌های ایرانی در دوران جنگ را پرداخت نکرد.» (تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق، ج 2، ص 391)

آقای فدوی! 500 میلیون دلار خسارت، که تنها خسارت مستقیم است و طبعا خسارت‌های غیرمستقیمِ فراوانِ دیگری در پی داشته، هیچ غلطی نیست؟

واقعه‌ی دیگر انهدام کامل دو سکوی نفتی دیگر است. 25 فروردین 67، ناو «ساموئل بی‌رابرتزِ» آمریکا، در خلیج فارس به مین برخورد کرد و به شدت آسیب دید. سردار علایی درباره‌ی واکنش آمریکا به این واقعه نیز می‌نویسد: «ناوهای جنگی امریکا 29 فروردین 67 ... به دو سکوی نفتی ایران به نام‌های سلمان و نصر حمله کردند و این دو پایانه‌ی نفتی را کاملا منهدم ساختند.» علایی درباره‌ی سکوی نفتی سلمان توضیح داده است: «دو سال قبل از حمله‌ی امریکا به این سکو، جنگنده‌های عراقی، در ماه‌های اکتبر و نوامبر 1986، به این سکو حمله کرده بودند که موجب توقف موقت تولید نفت از این مخزن گردید. وقتی تعمیر این سکو پس از دو سال پایان یافت، کشتی‌های جنگی امریکا به آن حمله کردند و دوباره آن را از کار انداختند.»
فرمانده وقت نیروی دریایی سپاه به یک واقعیت مهم اشاره می‌کند: «تاسیسات نفتی ایران در خلیج فارس و به خصوص این سکوها، در مقابل حملات ناوهای جنگی امریکا بسیار آسیب‌پذیر بود، زیرا نیروهای هوایی و دریایی ایران نمی‌توانستند از آن‌ها حفاظت کنند.» (همان، ص 422) در ادامه، علایی توضیح داده که ناوگان جنگی آمریکا چه خسارت‌های دیگری به نیروهای نظامی ایران وارد کرد.

حقیقت این است که «غلط»های آمریکا در سال‌های پایانی جنگ و آسیبی که مردم عزیز‌مان از این غلط‌ها دیدند، بسیار فراتر از این دو مورد است.

اگر حقیقتا معتقدید آمریکا هیچ غلطی نکرده و حتی یک پیروزی نداشته، شما را به یک گفت‌وگوی حضوری و عمومی در این‌باره دعوت می‌کنم.

سردار! این روزها دغدغه‌ی تحریف نشدن مسایل جنگ از دغدغه‌های مهم مقامات عالی نظامی و حتی شخص مقام رهبری است. آیا این نوع روایت، مصداق تحریف نیست؟

از دغدغه‌ی تاریخ که بگذریم، موضوع دیگری ذهن مرا به خود مشغول کرده: آیا شما، به عنوان فرمانده عالی‌رتبه‌ی سپاه، مسایل امروز را نیز همین گونه محاسبه می‌کنید؟
(این یادداشت ۴ سال قبل منتشر شده است و هدف از انتشار دوباره آن به رخ کشیدنش نیست؛ یادآوری این نکته است که الان باید با دقت بیشتری محاسبه کنیم.)
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
«جنگ ایران و اسرائیل همین بود؟ احتمالا نه»

آیا موانع توافق کنار رفته است
یا
هنوز در دو راهی جنگ بزرگ و غافلگیرکننده یا توافق بزرگ و غافلگیرکننده هستیم؟

در این باره خواهم نوشت.

جعفر شیرعلی نیا

https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باید نشانه‌ها را شناخت

کتاب «برخیز و اول تو بکش» که منتشر شد،
به دوستان گفتم روش ترور و عملیات‌های اسرائیل به‌کلی دگرگون شده است…

توضیح بیشتر را در ویدئوی کوتاه پیوست ببینید.

نام این کتاب برگرفته از متن تلمود است که معروف به تورات شفاهی است.(مصاحبه مربوط به سال گذشته است)

https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia.com
2025/06/29 20:32:04
Back to Top
HTML Embed Code: