📷 تصاویر جشن یلدای سها ١۴۰۳ - بخش اول
ردای روشن یلدا 🍉
تصاویر بیشتر بزودی در این لینک بارگذاری خواهد شد 🌱
#جوانه #سها #یلدا #جشن
@Soha_javaneh
@javaneh_club 🌱
ردای روشن یلدا 🍉
تصاویر بیشتر بزودی در این لینک بارگذاری خواهد شد 🌱
#جوانه #سها #یلدا #جشن
@Soha_javaneh
@javaneh_club 🌱
🔥14😍5🤡1
Forwarded from Medinotes
👩🏻⚕🧑🏻⚕ Medinotes - قسمت هجدهم
اپروچ به درد اپیگاستر حاد در دپارتمان مهمانی (بخش اول)
نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_هجدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
اپروچ به درد اپیگاستر حاد در دپارتمان مهمانی (بخش اول)
نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_هجدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻⚕🧑🏻⚕ Medinotes - اپروچ به درد اپیگاستر حاد در دپارتمان مهمانی (بخش اول)
نویسنده : سورن
ویراستار:سورن
ویراستار موضوع درد اپیگاستر حاد:سورن
تمام منابع شخصی دم دستی در دسترس تا نوروز 403 بررسی شده اند
«سلام خوبید؟»
این مکالمه استارت گفتگوی اتفاقی با عمو در وسط مهمانی است که وسط مسیر رفتن به دستشویی جهت شستن دستهای چربِ ناشی از جمع کردنِ ظروف رخ میدهد.
با اجازه، گفتگوی مرسوم رو رد میکنم و میرم به سمت دستشویی تا دستم رو مفصل بشویم، بیشتر از چیزی که در اون ظرفشوی شلوغ آشپزخانه مقدور بود. دارم میرم دستشویی که... عه! حمید آقا چرا دراز کشیده رو زمین بغل دستشویی؟ چی شده؟ -یه خُرده سر دلم درد میکنه.
عه! خب دستشویی پره؟ -نه.
باشه. دارم میرم دستشویی یعنی؟ اره خب چرا نرم. ولی نه. چرا باید دراز بکشه برای یک شکم درد معمولی؟! پس نمیرم؛ بیشتر باهاش صحبت میکنم. میگه: عرق کردم، انگار شکمم پره.
نمیخوام یک جور جذابی بگم که این کیس از اولشم مشکوک بود و یه دل درد معمولی به نظر نمیومد. ولی وقتی گفت عرق کردم، دیدم اره،صورتش خیس عرقه. توصیف این وضعیت احتمالا میشه «دیافورز» که همیشه از لغتش خوشم میومده.
-قرص معده ندارید؟ میگه: منظورت چیه؟ میگم: نمیدونم هر چی قرص معده هست دیگه. ذهنم رو پنتو عه. خب تو کابینت فلان جا که نداریم، شاید تو یه جا دیگه باشه. میرم سر میزنم و میبینم نداریم. برمیگردم. عرق نعنا طلب میکنه. میگم باشه. میرم تو اون شلوغی مامانمو پیدا کنم جهت دریافت عرق نعنا. تو ذهنم هست که بابا میگن عرق نعنا رفلاکس رو بد میکنه! که آقا هر چقدرم با سنتیها رودارانه برخورد کنم، این یه مورد رو حس میکنم شاید درست نباشه. ولی یاد دفعات متعددی میفتم که عرق نعنا خوردم و خوب شدم. پس مصمم میرم به مامانم بگم که... جینگ! برقا رفت! تاریکی مطلق! مامانم تا منو پیدا میکنه میگه برو فیوز رو چک کن. میگم باشه، عرق نعنا رو بده. میگه باشه. میرم سراغ فیوز و با کمک برقکار فامیل، از درست شدنش و رسیدن برق تا دقایقی دیگه اطمینان حاصل میکنم.
برمیگردم، علیرضای ۸ ساله میگه عرق نعنا رو گرفتم و گذاشتم رو میز. کدوم میز آخه! تو اون تاریکی؟ ولی مصطفی میگه ایناهاش. میبرم برا حمید آقا. برا حمید آقا عرق نعنا میریزم (قاعدتا رو دوزش شک داشتم) میخوره و خلاص. حالا نشسته حمید آقا. هنوزم دلش درد میکنه. نشستم کنارش. آدمای مختلف مدام میان اون گوشه بغل دستشویی از دور میبینن که چه خبره. بچه کوچیکها خیلیهاشون جمع شدن و شلوغ بازی درمیارن. بزرگترها یه جور خاصی نگاهم میکنن، خصوصا برادرم. حسن، از بچههای فامیل، از همبازیهای قدیمی که حالا هیکلش دو برابر من شده، میگه عه تو که دکتری! میگم آره (تو دلم میگم آره لعنتی آره!). از درد حاد اپیگاستر بیزار بودم همیشه. بعد کلی زور زدن و رد کردن علل قلبی، تازه باید فکر کنی حالا مثلا به این گاستریت حاد چی بدی تا خوب بشه.
میگم لابد یه پنتویی چیزی خوب باشه، انسیدها(NSAIDs) که معده رو خراب میکنن
استامینوفن خوبه لابد و قطعا یاد اون دفعهای میفتم که بابام یه ربع به ۴ صبح بیدارم کرد و گفت درد سر دل دارم، که به زور تونستم خودمو قانع کنم که نه آقا قلبی نیست، که بعدش مامانم با دمنوش زنیان، در کمتر از ۵ دقیقه اوضاع رو راه انداخت. ولی حمید آقا هنوز درد داره. وقتی به اطراف نگاه میکنم، الان مصطفی ست که اومده و داره نگاه میکنه ببینه چه خبره...
ادامه دارد...
نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_هجدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
نویسنده : سورن
ویراستار:سورن
ویراستار موضوع درد اپیگاستر حاد:سورن
تمام منابع شخصی دم دستی در دسترس تا نوروز 403 بررسی شده اند
«سلام خوبید؟»
این مکالمه استارت گفتگوی اتفاقی با عمو در وسط مهمانی است که وسط مسیر رفتن به دستشویی جهت شستن دستهای چربِ ناشی از جمع کردنِ ظروف رخ میدهد.
با اجازه، گفتگوی مرسوم رو رد میکنم و میرم به سمت دستشویی تا دستم رو مفصل بشویم، بیشتر از چیزی که در اون ظرفشوی شلوغ آشپزخانه مقدور بود. دارم میرم دستشویی که... عه! حمید آقا چرا دراز کشیده رو زمین بغل دستشویی؟ چی شده؟ -یه خُرده سر دلم درد میکنه.
عه! خب دستشویی پره؟ -نه.
باشه. دارم میرم دستشویی یعنی؟ اره خب چرا نرم. ولی نه. چرا باید دراز بکشه برای یک شکم درد معمولی؟! پس نمیرم؛ بیشتر باهاش صحبت میکنم. میگه: عرق کردم، انگار شکمم پره.
نمیخوام یک جور جذابی بگم که این کیس از اولشم مشکوک بود و یه دل درد معمولی به نظر نمیومد. ولی وقتی گفت عرق کردم، دیدم اره،صورتش خیس عرقه. توصیف این وضعیت احتمالا میشه «دیافورز» که همیشه از لغتش خوشم میومده.
-قرص معده ندارید؟ میگه: منظورت چیه؟ میگم: نمیدونم هر چی قرص معده هست دیگه. ذهنم رو پنتو عه. خب تو کابینت فلان جا که نداریم، شاید تو یه جا دیگه باشه. میرم سر میزنم و میبینم نداریم. برمیگردم. عرق نعنا طلب میکنه. میگم باشه. میرم تو اون شلوغی مامانمو پیدا کنم جهت دریافت عرق نعنا. تو ذهنم هست که بابا میگن عرق نعنا رفلاکس رو بد میکنه! که آقا هر چقدرم با سنتیها رودارانه برخورد کنم، این یه مورد رو حس میکنم شاید درست نباشه. ولی یاد دفعات متعددی میفتم که عرق نعنا خوردم و خوب شدم. پس مصمم میرم به مامانم بگم که... جینگ! برقا رفت! تاریکی مطلق! مامانم تا منو پیدا میکنه میگه برو فیوز رو چک کن. میگم باشه، عرق نعنا رو بده. میگه باشه. میرم سراغ فیوز و با کمک برقکار فامیل، از درست شدنش و رسیدن برق تا دقایقی دیگه اطمینان حاصل میکنم.
برمیگردم، علیرضای ۸ ساله میگه عرق نعنا رو گرفتم و گذاشتم رو میز. کدوم میز آخه! تو اون تاریکی؟ ولی مصطفی میگه ایناهاش. میبرم برا حمید آقا. برا حمید آقا عرق نعنا میریزم (قاعدتا رو دوزش شک داشتم) میخوره و خلاص. حالا نشسته حمید آقا. هنوزم دلش درد میکنه. نشستم کنارش. آدمای مختلف مدام میان اون گوشه بغل دستشویی از دور میبینن که چه خبره. بچه کوچیکها خیلیهاشون جمع شدن و شلوغ بازی درمیارن. بزرگترها یه جور خاصی نگاهم میکنن، خصوصا برادرم. حسن، از بچههای فامیل، از همبازیهای قدیمی که حالا هیکلش دو برابر من شده، میگه عه تو که دکتری! میگم آره (تو دلم میگم آره لعنتی آره!). از درد حاد اپیگاستر بیزار بودم همیشه. بعد کلی زور زدن و رد کردن علل قلبی، تازه باید فکر کنی حالا مثلا به این گاستریت حاد چی بدی تا خوب بشه.
اپیگاستر: ناحیهای از شکم که در قسمت بالا و میانی در زیر ناحیه قفسه سینه قرار دارد.اندوسکوپی که نمیخواد آخه. هنوز دستشویی نرفته که بگیم مدفوع سیاه داره یا نه! البته که بعدش فکر میکنم میشد به کوله سیستیت و پانکراتیت هم فکر کرد. لابد اون بچه زرنگه کلاس اگه بخواد حال بگیره میگه ترومبوز ورید طحالی! انفارکت طحال! و آنوریسم! یا نومونی لوب تحتانی! و صد تا چیز دیگه. ولی من مصمم که اگه قلبی نباشه، یه گاستریته و دلیلی نداریم فکر کنیم زخم معدهای چیزی باشه، مثلا چون سابقهای از این دردها نداشته، ریسک فاکتور و غیره هم نه.
گاستریت: التهاب معده
کله سیستیت: التهاب کیسه صفرا
پانکراتیت: التهاب پانکراس
انفارکت طحال: عدم خونرسانی به طحال و از بین رفتن بافت آن در اثر این اتفاق
*موارد ذکر شده در این بخش از متن از تشخیص های افتراقی (تشخیص های محتمل) درد اپیگاستر هستند.
میگم لابد یه پنتویی چیزی خوب باشه، انسیدها(NSAIDs) که معده رو خراب میکنن
پنتو: پنتوپرازول
انسید: ضدالتهاب های غیراستروئیدی، یک دسته دارویی پرکاربرد
استامینوفن خوبه لابد و قطعا یاد اون دفعهای میفتم که بابام یه ربع به ۴ صبح بیدارم کرد و گفت درد سر دل دارم، که به زور تونستم خودمو قانع کنم که نه آقا قلبی نیست، که بعدش مامانم با دمنوش زنیان، در کمتر از ۵ دقیقه اوضاع رو راه انداخت. ولی حمید آقا هنوز درد داره. وقتی به اطراف نگاه میکنم، الان مصطفی ست که اومده و داره نگاه میکنه ببینه چه خبره...
ادامه دارد...
نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_هجدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
❤5👍2
📷 تصاویر جشن یلدای سها ١۴۰۳ - بخش دوم
ردای روشن یلدا 🍉
تصاویر بیشتر در این لینک بارگذاری شده است 🌱
#جوانه #سها #یلدا #جشن
@Soha_javaneh
@javaneh_club 🌱
ردای روشن یلدا 🍉
تصاویر بیشتر در این لینک بارگذاری شده است 🌱
#جوانه #سها #یلدا #جشن
@Soha_javaneh
@javaneh_club 🌱
❤17
کانون ادبی هنری سها
🍂کانون ادبی هنری سُها برگزار می کند: 📚حلقهی ادبی سُها شاهنامهخوانی ادامه قصه رستم و اسفندیار تو این جلسات دانشجوها دور هم مینشینیم و شاهنامه میخونیم و در موردش صحبت میکنیم 😍 لطفا برای ثبتنام، روی این لینک کلیک کنین اگر از خارج دانشگاه تشریف میآرید،…
📷 گزارش تصویری هجدهمین شاهنامهخوانی (ادامه داستان رستم و اسفندیار) - دی ١۴٠٣
#سها #جوانه #حلقهی_ادبی_سها #شاهنامه_خوانی #جلسه_هجدهم
@Soha_javaneh
@javaneh_club 🌱
#سها #جوانه #حلقهی_ادبی_سها #شاهنامه_خوانی #جلسه_هجدهم
@Soha_javaneh
@javaneh_club 🌱
😍5
کانون ادبی هنری سها
مفتخریم که میزبان شما در جشن یلدای سها بودیم 🌱 امیدواریم تونسته باشیم اوقات خوشی براتون رقم بزنیم 💫 گزارش تصویری برنامه رو بزودی قرار خواهیم داد 📷 خبر خوب اینکه مسابقه مجازی یلدا تا آخر هفته در جریانه و حتی کسانی که توی جشن شرکت نکردن هم میتونن مسابقه بدن…
با سپاس از همه دوستانی که در مسابقه مجازی یلدا شرکت کردند 💫
۲۹ نفر از شرکتکنندگان به تمامی سوالات پاسخ درست دادهاند که به پنج نفر به قید قرعه کارت هدیه اهدا میگردد
برای مشاهده نتیجه قرعهکشی و اسامی برندگان و همچنین شرکت در نظرسنجی میتونید به این لینک مراجعه کنید
همچنین با ثبت نظرات خود، ما رو در اجرای بهتر برنامههامون یاری کنید 🌱
برای دریافت هدیه خود میتوانید به اتاق جوانه واقع در سیتی دانشکده پزشکی مراجعه کنید
@Soha_javaneh
@javaneh_club 🌱
۲۹ نفر از شرکتکنندگان به تمامی سوالات پاسخ درست دادهاند که به پنج نفر به قید قرعه کارت هدیه اهدا میگردد
برای مشاهده نتیجه قرعهکشی و اسامی برندگان و همچنین شرکت در نظرسنجی میتونید به این لینک مراجعه کنید
همچنین با ثبت نظرات خود، ما رو در اجرای بهتر برنامههامون یاری کنید 🌱
برای دریافت هدیه خود میتوانید به اتاق جوانه واقع در سیتی دانشکده پزشکی مراجعه کنید
@Soha_javaneh
@javaneh_club 🌱
❤7👍1