Telegram Group & Telegram Channel
امیر طاهری
آتش‌بس پرمسئله اما امید‌بخش

اسرائیل و لبنان

آتش‌بس! واژه‌ای است که شنیدن آن حتی بدبین‌ترین ناظران را نیز دست‌کم برای لحظه‌ای شادمان می‌کند. با آنکه جنگ از روزی که آدمیان از غار بیرون آمدند و با واقعیت زندگی با «دیگران» آشنا شدند، جزو گرایش‌های گریزناپذیر انسان بوده است، کمتر کسی را می‌توان یافت که پایان یک جنگ را حتی برای مدتی کوتاه، آرزو نکند.

مشکل اینجا است که این برخورد احساسی با مسئله جنگ به‌عنوان ضرورتی اجتناب‌ناپذیر اما نفرت‌انگیز، برخورد عقلانی با آن را دشوارتر می‌سازد؛ به عبارت دیگر، نفرت ما از جنگ ممکن است ما را وادار کند که حتی شکننده‌ترین، اگر نخواهیم بگوییم روباه‌صفتانه‌ترین، آتش‌بس را حتی به‌طور موقت، بپذیریم، بی‌آنکه بدانیم این پذیرفتن نخستین گام به سوی جنگی بزرگ‌تر و پرهزینه‌تر خواهد بود.

در چند روز گذشته، اعلام یک آتش‌بس موقت‌ــ برای شش ماه‌ــ بین اسرائیل و حزب‌الله با استقبال عمومی روبرو شده است. در واشینگتن، مشاطه‌گران پرزیدنت جو بایدن از «آخرین موفقیت دیپلماتیک» او سخن می‌گویند. در پاریس، یاران پرزیدنت امانوئل مکرون، او را معمار این آتش‌بس قلمداد می‌کنند. در اورشلیم، هواداران بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر (آری او هنوز هوادارانی دارد!) خردمندی او را به‌عنوان رهبری که می‌داند چه وقت می‌بایستی توپ‌ها را ساکت کرد، می‌ستایند. در تهران، کروبیان اطراف آیت‌الله علی خامنه‌ای مانند همیشه که هر واقعه‌ای را هر جا اتفاق بیفتد، یک «پیروزی بزرگ» دیگر برای او می‌دانند، آتش‌بس اعلام‌شده را نیز «حاصل رهبری خردمندانه» ایشان می‌دانند.

در بیروت، هم نجیب میقاتی، سیاستگری که نقش نخست‌وزیر موقت را بازی می‌کند، و هم شیخ نعیم قاسم، رهبر هنوز انتخاب‌نشده حزب‌الله، و هم نبیه بری، رئیس مجلسی که سال‌هاست مشروعیت خود را از دست داده، خود را سازنده واقعی آتش‌بس اعلام‌شده می‌دانند.

نگاهی به سرمقاله‌ها و مقالات در تقریباً تمامی مطبوعات کشورهای ذی‌نفع تصویری از کف زدن‌های تحسین‌آمیز رسم می‌کنند. چه کسی ممکن است خواستار ادامه خونریزی و ویرانگری شهرها و روستاها باشد. جنگ ۱۴ ماهه اسرائیل با حزب‌الله بیش از یک‌میلیون لبنانی را آواره کرده است. بیش از ۵۰ هزار لبنانی کشته یا زخمی شده‌اند. بخش مهمی از زیربنای لبنان، به‌ویژه در جنوب آن کشور، به عصر حجر بازگردانده شده است. اقتصاد در حال نزع لبنان آخرین نفس‌ها را می‌کشد. همین جنگ که آغازگر آن، به گمان من، نه حزب‌الله بود نه سید حسن نصرالله (زیرا آقای خامنه‌ای بود که به امید بهره‌برداری از سرمایه‌گذاری ۲۵ ساله‌اش در تبدیل لبنان به «سنگر مقدم مقاومت» خواستار جنگ بود)، در اسرائیل نیز خسارات و صدماتی بی‌سابقه داشته است. صدها اسرائیلی، از جمله غیرنظامیان، کشته‌شده‌اند. نزدیک به نیم میلیون تن از خانه و کاشانه خود گریخته‌اند تا در پناهگاه‌ها، هتل‌ها و اقامتگاه‌های موقت روزهای پر‌اضطراب و شب‌های پر هراس را در انتظار فرجی که ممکن است هرگز نیاید، به سر برند.

خوب، با این اوصاف، آیا می‌توان آتش‌بس اعلام‌شده را ستایش نکرد؟ از این مهم‌تر، آیا می‌توان ادعا کرد که این آتش‌بس می‌تواند آنتراکتی باشد برای جنگ بعدی که همواره پر خسارت‌تر و خون‌بارتر از جنگ قبلی بوده است؟

جنگ هنگامی رخ می‌دهد که یکی از دو طرف ادامه وضع موجود را به زیان خود یا حتی خطرناک‌ برای خود احساس می‌کند؛ بنابراین هدف اصلی جنگ تعطیل وضع موجود و ساختن وضع موجود تازه‌ای است که آن احساس خطر را از میان می‌برد؛ اما هیچ جنگی بدون آنکه یک‌طرف بپذیرد که بازنده شده است، پایان نمی‌یابد. در جنگی که از آغاز پیدایش اسرائیل از سوی بخش بزرگی از اعراب علیه آن دولت نوپا آغازشده است، این اتفاق نیفتاده است. در نتیجه، این جنگ علی‌رغم پیروزی‌های نظامی اسرائیل و علی‌رغم قراردادهای صلح امضاشده، حتی با مصر و اردن، هنوز به اشکال مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، دیپلماتیک و تبلیغاتی ادامه دارد. نخستین جنگ اسرائیل و حزب‌الله در سال ۲۰۰۶ میلادی و نخستین جنگ اسرائیل با حماس در غزه در سال ۲۰۰۹ نمونه‌های کوچکی از آن جنگ بزرگ‌تر بودند.

برگردیم به آتش‌بس اعلام‌شده که به‌عنوان یک پدیده دیپلماتیک بیش از پنیر سوئیسی سوراخ دارد. این آتش‌بس برای شش ماه اعلام‌شده است، البته با این تصریح از سوی اسرائیل که هرگاه ممکن است شکسته شود. می‌توان پرسید: چرا برای شش ماه، به جای هفت ماه یا ۶۰ ماه؟ چه اتفاقی قرار است در این شش ماه بیفتد؟ آیا در پایان این مدت، آتش‌بس دائمی خواهد شد؟

@AmirTaheri4



group-telegram.com/AmirTaheri4/6429
Create:
Last Update:

امیر طاهری
آتش‌بس پرمسئله اما امید‌بخش

اسرائیل و لبنان

آتش‌بس! واژه‌ای است که شنیدن آن حتی بدبین‌ترین ناظران را نیز دست‌کم برای لحظه‌ای شادمان می‌کند. با آنکه جنگ از روزی که آدمیان از غار بیرون آمدند و با واقعیت زندگی با «دیگران» آشنا شدند، جزو گرایش‌های گریزناپذیر انسان بوده است، کمتر کسی را می‌توان یافت که پایان یک جنگ را حتی برای مدتی کوتاه، آرزو نکند.

مشکل اینجا است که این برخورد احساسی با مسئله جنگ به‌عنوان ضرورتی اجتناب‌ناپذیر اما نفرت‌انگیز، برخورد عقلانی با آن را دشوارتر می‌سازد؛ به عبارت دیگر، نفرت ما از جنگ ممکن است ما را وادار کند که حتی شکننده‌ترین، اگر نخواهیم بگوییم روباه‌صفتانه‌ترین، آتش‌بس را حتی به‌طور موقت، بپذیریم، بی‌آنکه بدانیم این پذیرفتن نخستین گام به سوی جنگی بزرگ‌تر و پرهزینه‌تر خواهد بود.

در چند روز گذشته، اعلام یک آتش‌بس موقت‌ــ برای شش ماه‌ــ بین اسرائیل و حزب‌الله با استقبال عمومی روبرو شده است. در واشینگتن، مشاطه‌گران پرزیدنت جو بایدن از «آخرین موفقیت دیپلماتیک» او سخن می‌گویند. در پاریس، یاران پرزیدنت امانوئل مکرون، او را معمار این آتش‌بس قلمداد می‌کنند. در اورشلیم، هواداران بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر (آری او هنوز هوادارانی دارد!) خردمندی او را به‌عنوان رهبری که می‌داند چه وقت می‌بایستی توپ‌ها را ساکت کرد، می‌ستایند. در تهران، کروبیان اطراف آیت‌الله علی خامنه‌ای مانند همیشه که هر واقعه‌ای را هر جا اتفاق بیفتد، یک «پیروزی بزرگ» دیگر برای او می‌دانند، آتش‌بس اعلام‌شده را نیز «حاصل رهبری خردمندانه» ایشان می‌دانند.

در بیروت، هم نجیب میقاتی، سیاستگری که نقش نخست‌وزیر موقت را بازی می‌کند، و هم شیخ نعیم قاسم، رهبر هنوز انتخاب‌نشده حزب‌الله، و هم نبیه بری، رئیس مجلسی که سال‌هاست مشروعیت خود را از دست داده، خود را سازنده واقعی آتش‌بس اعلام‌شده می‌دانند.

نگاهی به سرمقاله‌ها و مقالات در تقریباً تمامی مطبوعات کشورهای ذی‌نفع تصویری از کف زدن‌های تحسین‌آمیز رسم می‌کنند. چه کسی ممکن است خواستار ادامه خونریزی و ویرانگری شهرها و روستاها باشد. جنگ ۱۴ ماهه اسرائیل با حزب‌الله بیش از یک‌میلیون لبنانی را آواره کرده است. بیش از ۵۰ هزار لبنانی کشته یا زخمی شده‌اند. بخش مهمی از زیربنای لبنان، به‌ویژه در جنوب آن کشور، به عصر حجر بازگردانده شده است. اقتصاد در حال نزع لبنان آخرین نفس‌ها را می‌کشد. همین جنگ که آغازگر آن، به گمان من، نه حزب‌الله بود نه سید حسن نصرالله (زیرا آقای خامنه‌ای بود که به امید بهره‌برداری از سرمایه‌گذاری ۲۵ ساله‌اش در تبدیل لبنان به «سنگر مقدم مقاومت» خواستار جنگ بود)، در اسرائیل نیز خسارات و صدماتی بی‌سابقه داشته است. صدها اسرائیلی، از جمله غیرنظامیان، کشته‌شده‌اند. نزدیک به نیم میلیون تن از خانه و کاشانه خود گریخته‌اند تا در پناهگاه‌ها، هتل‌ها و اقامتگاه‌های موقت روزهای پر‌اضطراب و شب‌های پر هراس را در انتظار فرجی که ممکن است هرگز نیاید، به سر برند.

خوب، با این اوصاف، آیا می‌توان آتش‌بس اعلام‌شده را ستایش نکرد؟ از این مهم‌تر، آیا می‌توان ادعا کرد که این آتش‌بس می‌تواند آنتراکتی باشد برای جنگ بعدی که همواره پر خسارت‌تر و خون‌بارتر از جنگ قبلی بوده است؟

جنگ هنگامی رخ می‌دهد که یکی از دو طرف ادامه وضع موجود را به زیان خود یا حتی خطرناک‌ برای خود احساس می‌کند؛ بنابراین هدف اصلی جنگ تعطیل وضع موجود و ساختن وضع موجود تازه‌ای است که آن احساس خطر را از میان می‌برد؛ اما هیچ جنگی بدون آنکه یک‌طرف بپذیرد که بازنده شده است، پایان نمی‌یابد. در جنگی که از آغاز پیدایش اسرائیل از سوی بخش بزرگی از اعراب علیه آن دولت نوپا آغازشده است، این اتفاق نیفتاده است. در نتیجه، این جنگ علی‌رغم پیروزی‌های نظامی اسرائیل و علی‌رغم قراردادهای صلح امضاشده، حتی با مصر و اردن، هنوز به اشکال مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، دیپلماتیک و تبلیغاتی ادامه دارد. نخستین جنگ اسرائیل و حزب‌الله در سال ۲۰۰۶ میلادی و نخستین جنگ اسرائیل با حماس در غزه در سال ۲۰۰۹ نمونه‌های کوچکی از آن جنگ بزرگ‌تر بودند.

برگردیم به آتش‌بس اعلام‌شده که به‌عنوان یک پدیده دیپلماتیک بیش از پنیر سوئیسی سوراخ دارد. این آتش‌بس برای شش ماه اعلام‌شده است، البته با این تصریح از سوی اسرائیل که هرگاه ممکن است شکسته شود. می‌توان پرسید: چرا برای شش ماه، به جای هفت ماه یا ۶۰ ماه؟ چه اتفاقی قرار است در این شش ماه بیفتد؟ آیا در پایان این مدت، آتش‌بس دائمی خواهد شد؟

@AmirTaheri4

BY Amir Taheri امیر طاهری


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/AmirTaheri4/6429

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Either way, Durov says that he withdrew his resignation but that he was ousted from his company anyway. Subsequently, control of the company was reportedly handed to oligarchs Alisher Usmanov and Igor Sechin, both allegedly close associates of Russian leader Vladimir Putin. Now safely in France with his spouse and three of his children, Kliuchnikov scrolls through Telegram to learn about the devastation happening in his home country. Continuing its crackdown against entities allegedly involved in a front-running scam using messaging app Telegram, Sebi on Thursday carried out search and seizure operations at the premises of eight entities in multiple locations across the country. False news often spreads via public groups, or chats, with potentially fatal effects. Pavel Durov, a billionaire who embraces an all-black wardrobe and is often compared to the character Neo from "the Matrix," funds Telegram through his personal wealth and debt financing. And despite being one of the world's most popular tech companies, Telegram reportedly has only about 30 employees who defer to Durov for most major decisions about the platform.
from vn


Telegram Amir Taheri امیر طاهری
FROM American