group-telegram.com/denkerfahr/10308
Last Update:
این نکتهٔ ظاهراً فقهاللغوی و دستورزبانی به گمان من اهمیت بسیاری در تکوین نوع خاصی از فلسفه داشته است.
شاید اگر تکملهای با درنظرداشتن این موضوع بر کتاب
هستی از دو چشمانداز
دکتر اسکندر صالحی گرامی نوشته شود بجا باشد.
در این کتاب دو نگاه یونانی و اسلامی(؟) به هستیشناسی و لاجرم نسبت علی هستان/ موجودات با هم (و بحث علتالعلل) و مراتب امکانی موجودات با محوریت ارسطو و ابنسینا با هم مقایسه شده است.
ساده بگویم در زبان یونانی اسم مفعول مطلق نداریم.
یعنی به یونانی نمیشود جوری بگوییم «موجود» که خود واژه اقتضای علت بکند و نمیشود مصرع:
بر هر گردنده گردانندهای هست
(هر معلول علتی دارد)
را به یونانی باستان گفت جوری که راه دررفت و نقض زبانی نداشته باشد.
اتفاقاً طبق شنیدههای من گویا افلاطون در مکالمهٔ جهانشناختی خود تئایتِتُس که افلاطونیان آن را امالرسائل او میدانستند به نگاه غیریونانی مخلوق-خالقی گرایش داشته است که موجب دردسر یونانیاندیشان پیرو او چون پرُکلُس شده است.
دانش من در این زمینه بسیار کلی و غیردقیق است.
BY تجربهٔ تفکر
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/denkerfahr/10308