Telegram Group & Telegram Channel
(سه از پنج)

اما پیش از آنکه برگردم به پیش از پرانتز، یک نکتۀ دیگر را هم باید بگویم. یکی از دلایلی که دموکرات‌های جزم‌اندیش بسیار بر دموکراسی تأکید می‌کنند این است که «دموکراسی» ابزار خوبی برای کوبیدن گذشته است. در واقع، اینان یک استفادۀ کاملاً «سیاست‌زده» از دموکراسی می‌کنند. با چه چوبی می‌توان دوران پهلوی را خوب سیاه و کبود کرد؟ با چوب دموکراسی. اینان باز متوجه نیستند که سیاسی کردنِ ابزار علمی ممکن است در یک جا به سودشان باشد و در خیلی جاهای دیگر به زیانشان! این شیوۀ ساده‌سازی مسئلۀ دموکراسی، اختلالاتی گمراه‌کننده در معرفت‌شناسی ما پدید می‌آورد و دقیقاً همان نگاهی است که چاله را به چاه بدل می‌کند. البته چارۀ آن هم روشن است: بهتر است کسانی که از دموکراسی چماقی برای نقد ساخته‌اند، توجه کنند خود جامعه چقدر می‌توانسته است فاعلِ دموکراتِ خوبی باشد؟ مراجعِ قدرت اجتماعی که در دموکراسی نقش محوری ایفا می‌‌کنند، چقدر دموکرات بودند؟ جریان‌های سیاسی چقدر دموکرات بودند؟ این به معنای سفیدنمایی حاکمی که از مبانی دموکراسی عدول کرده است نیست، بلکه تن دادن به دیدی وسیع‌تر است که می‌خواهد «معضل» را بفهمد، نه اینکه «مقصری» بیابد و همۀ تقصیرها را آسوده‌خاطر گردنش بیندازد ــ نتیجه اینکه به جای دید جامع، همۀ تقصیرها را به گردن «یک» مقصر (مثلاً «شاه») می‌اندازد، سپس مقصر را حذف می‌کند و خوش‌خیالانه گمان می‌کند عامل همۀ معضلات هم حذف شده است، اما فردای آن روز خود را با انبوهی از معضلات لاینحل مواجه می‌بیند و تازه متوجه می‌شود آن مقصر بزرگ حذف‌شده خود جلوی چه معضلاتی را گرفته بوده ــ اما دیگر دیر است و کار از کار گذشته. البته هنوز به مرحلۀ تحلیل نرسیده‌ام و باید صبور باشید تا در ادامۀ متن جواب دقیق‌تری به این پرسش بدهم. برگردیم به پیش از پرانتز...

به اینجا رسیده بودیم که دموکراسی یک نظام صوری است که نمی‌تواند بر خروجی خود نظارتی تضمینی داشته باشد. به همین دلیل پدیده‌هایی مثل «جمهوری وایمار» ظهور می‌کند؛ یعنی جمهوری اول آلمان (۱۹۱۸-۱۹۳۳) که یکی از مدرن‌ترین جمهوری‌ها بود، اما مخوف‌ترین توتالیتاریسم قرن بیستم را ناخواسته در زهدان خود پرورش داد و به روش‌های دموکراتیک از صندوق رأی خود به دنیا آورد. اینک جمهوری در برابر این هیولای زاده‌شده از زهدان خود مانند برۀ رامی بی‌دفاع بود. توتالیتاریسمی که از جمهوری اول آلمان درآمد نیز در سلاخی کردن این برۀ رام و فربه لحظه‌ای درنگ نکرد. اتفاقاً گوشت لذیذ و تُرد آن زیر دندانِ بخش بزرگی از مردم آلمان بسیار مزه کرد: آلمان اتریش و چکسلواکی را بلعید و آرزوی برپایی «آلمان کبیر» پس از چند قرن تحقق یافت. آلمان چند روزه فرانسه، این حریف سمج دیرینه را به زانو درآورد و پاریس زیر چکمۀ نازی‌ها دفن شد. همه از سلاخی این بره شاد و سرمست بودند، اما این گوشت قربانی دیر یا زود تمام می‌شد و در پس این توتالیتاریسمِ برآمده از جمهوریِ معیوب شبی تیره بر سر مردم آلمان آوار شد؛ و می‌دانیم که آلمان دیگر هیچ‌گاه از آوار و خاکستری که این توتالیتاریسم از خود بر جای گذاشت کمر راست نکرد ــ مگر به لحاظ اقتصادی که توسعۀ اقتصادی نیز بدون این‌همه فلاکت و بدون نیاز به ساختن آن حکومت پادگانی میسر بود! چه نیازی به این فروپاشی و ننگ؟!

دموکرات‌هایی که جمهوری وایمار را بنا نهادند گمان می‌کردند از راهی میانبر تاریخ را دور زده‌اند! اما تاریخ میانبر ندارد! بحثِ فرازوفرود جمهوری اول آلمان را هم نمی‌توان در اینجا باز کرد و از آن می‌گذرم. صرفاً به عنوان مثالی بارز برای بحث آسیب‌شناسی جمهوری و دموکراسی به آن اشاره کردم. اما مسئله چیست؟ معضل چیست؟ مسئله این است که «دموکراسی منهای لیبرالیسم» به چیزی مگر فاجعه ختم نمی‌شود! دموکراسی منهای لیبرالیسم دیر یا زود به توتالیتاریسمی دست‌راستی، دست‌چپی یا فاشیستی منجر می‌شود ــ اگر هم آن جامعه به دلایلی آن‌قدر بدشانس نباشد که به توتالیتاریسم رسد، باید بین دو قطب آنارشی یا اقتدارگرایی یکی را انتخاب کند. این واقعیت مسلم تاریخ است که نمی‌توانید آن را با جزم‌اندیشی دموکراتیک از صفحۀ روزگار محو کنید. نمی‌توانید آن را با برچست زدن به کسانی که این اصل تاریخی را یادآوری می‌کنند، انکار کنید. ضامن دموکراسی این است که حداقلی از ارزش‌های لیبرال ــ چیزی که آن را «کمینۀ لیبرال» می‌نامم ــ در جامعه وجود داشته باشد تا ضمن تضمین آزادی‌های فردی، شهروند منفرد به هستۀ گزندناپذیر جامعۀ آزاد بدل شود. این کمینۀ لیبرال برج‌وباروی مدنی‌ـ‌فردی را در برابر دست‌اندازی‌های «جمعی» حفظ می‌کند و اجازه نمی‌دهد اکثریت از دموکراسی به عنوان ابزاری برای برپایی «دیکتاتوری جمعی» خود استفاده کند یا یک کاستِ قدرت اولیگارشیک بقیۀ مردم را با پوسته‌ای دموکراتیک گروگان گیرد. در واقع ضامن محتوای دموکراسی، لیبرالیسم است. چگونه؟

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی



group-telegram.com/tarikhandishi/2589
Create:
Last Update:

(سه از پنج)

اما پیش از آنکه برگردم به پیش از پرانتز، یک نکتۀ دیگر را هم باید بگویم. یکی از دلایلی که دموکرات‌های جزم‌اندیش بسیار بر دموکراسی تأکید می‌کنند این است که «دموکراسی» ابزار خوبی برای کوبیدن گذشته است. در واقع، اینان یک استفادۀ کاملاً «سیاست‌زده» از دموکراسی می‌کنند. با چه چوبی می‌توان دوران پهلوی را خوب سیاه و کبود کرد؟ با چوب دموکراسی. اینان باز متوجه نیستند که سیاسی کردنِ ابزار علمی ممکن است در یک جا به سودشان باشد و در خیلی جاهای دیگر به زیانشان! این شیوۀ ساده‌سازی مسئلۀ دموکراسی، اختلالاتی گمراه‌کننده در معرفت‌شناسی ما پدید می‌آورد و دقیقاً همان نگاهی است که چاله را به چاه بدل می‌کند. البته چارۀ آن هم روشن است: بهتر است کسانی که از دموکراسی چماقی برای نقد ساخته‌اند، توجه کنند خود جامعه چقدر می‌توانسته است فاعلِ دموکراتِ خوبی باشد؟ مراجعِ قدرت اجتماعی که در دموکراسی نقش محوری ایفا می‌‌کنند، چقدر دموکرات بودند؟ جریان‌های سیاسی چقدر دموکرات بودند؟ این به معنای سفیدنمایی حاکمی که از مبانی دموکراسی عدول کرده است نیست، بلکه تن دادن به دیدی وسیع‌تر است که می‌خواهد «معضل» را بفهمد، نه اینکه «مقصری» بیابد و همۀ تقصیرها را آسوده‌خاطر گردنش بیندازد ــ نتیجه اینکه به جای دید جامع، همۀ تقصیرها را به گردن «یک» مقصر (مثلاً «شاه») می‌اندازد، سپس مقصر را حذف می‌کند و خوش‌خیالانه گمان می‌کند عامل همۀ معضلات هم حذف شده است، اما فردای آن روز خود را با انبوهی از معضلات لاینحل مواجه می‌بیند و تازه متوجه می‌شود آن مقصر بزرگ حذف‌شده خود جلوی چه معضلاتی را گرفته بوده ــ اما دیگر دیر است و کار از کار گذشته. البته هنوز به مرحلۀ تحلیل نرسیده‌ام و باید صبور باشید تا در ادامۀ متن جواب دقیق‌تری به این پرسش بدهم. برگردیم به پیش از پرانتز...

به اینجا رسیده بودیم که دموکراسی یک نظام صوری است که نمی‌تواند بر خروجی خود نظارتی تضمینی داشته باشد. به همین دلیل پدیده‌هایی مثل «جمهوری وایمار» ظهور می‌کند؛ یعنی جمهوری اول آلمان (۱۹۱۸-۱۹۳۳) که یکی از مدرن‌ترین جمهوری‌ها بود، اما مخوف‌ترین توتالیتاریسم قرن بیستم را ناخواسته در زهدان خود پرورش داد و به روش‌های دموکراتیک از صندوق رأی خود به دنیا آورد. اینک جمهوری در برابر این هیولای زاده‌شده از زهدان خود مانند برۀ رامی بی‌دفاع بود. توتالیتاریسمی که از جمهوری اول آلمان درآمد نیز در سلاخی کردن این برۀ رام و فربه لحظه‌ای درنگ نکرد. اتفاقاً گوشت لذیذ و تُرد آن زیر دندانِ بخش بزرگی از مردم آلمان بسیار مزه کرد: آلمان اتریش و چکسلواکی را بلعید و آرزوی برپایی «آلمان کبیر» پس از چند قرن تحقق یافت. آلمان چند روزه فرانسه، این حریف سمج دیرینه را به زانو درآورد و پاریس زیر چکمۀ نازی‌ها دفن شد. همه از سلاخی این بره شاد و سرمست بودند، اما این گوشت قربانی دیر یا زود تمام می‌شد و در پس این توتالیتاریسمِ برآمده از جمهوریِ معیوب شبی تیره بر سر مردم آلمان آوار شد؛ و می‌دانیم که آلمان دیگر هیچ‌گاه از آوار و خاکستری که این توتالیتاریسم از خود بر جای گذاشت کمر راست نکرد ــ مگر به لحاظ اقتصادی که توسعۀ اقتصادی نیز بدون این‌همه فلاکت و بدون نیاز به ساختن آن حکومت پادگانی میسر بود! چه نیازی به این فروپاشی و ننگ؟!

دموکرات‌هایی که جمهوری وایمار را بنا نهادند گمان می‌کردند از راهی میانبر تاریخ را دور زده‌اند! اما تاریخ میانبر ندارد! بحثِ فرازوفرود جمهوری اول آلمان را هم نمی‌توان در اینجا باز کرد و از آن می‌گذرم. صرفاً به عنوان مثالی بارز برای بحث آسیب‌شناسی جمهوری و دموکراسی به آن اشاره کردم. اما مسئله چیست؟ معضل چیست؟ مسئله این است که «دموکراسی منهای لیبرالیسم» به چیزی مگر فاجعه ختم نمی‌شود! دموکراسی منهای لیبرالیسم دیر یا زود به توتالیتاریسمی دست‌راستی، دست‌چپی یا فاشیستی منجر می‌شود ــ اگر هم آن جامعه به دلایلی آن‌قدر بدشانس نباشد که به توتالیتاریسم رسد، باید بین دو قطب آنارشی یا اقتدارگرایی یکی را انتخاب کند. این واقعیت مسلم تاریخ است که نمی‌توانید آن را با جزم‌اندیشی دموکراتیک از صفحۀ روزگار محو کنید. نمی‌توانید آن را با برچست زدن به کسانی که این اصل تاریخی را یادآوری می‌کنند، انکار کنید. ضامن دموکراسی این است که حداقلی از ارزش‌های لیبرال ــ چیزی که آن را «کمینۀ لیبرال» می‌نامم ــ در جامعه وجود داشته باشد تا ضمن تضمین آزادی‌های فردی، شهروند منفرد به هستۀ گزندناپذیر جامعۀ آزاد بدل شود. این کمینۀ لیبرال برج‌وباروی مدنی‌ـ‌فردی را در برابر دست‌اندازی‌های «جمعی» حفظ می‌کند و اجازه نمی‌دهد اکثریت از دموکراسی به عنوان ابزاری برای برپایی «دیکتاتوری جمعی» خود استفاده کند یا یک کاستِ قدرت اولیگارشیک بقیۀ مردم را با پوسته‌ای دموکراتیک گروگان گیرد. در واقع ضامن محتوای دموکراسی، لیبرالیسم است. چگونه؟

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی

BY تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/tarikhandishi/2589

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Some privacy experts say Telegram is not secure enough Perpetrators of these scams will create a public group on Telegram to promote these investment packages that are usually accompanied by fake testimonies and sometimes advertised as being Shariah-compliant. Interested investors will be asked to directly message the representatives to begin investing in the various investment packages offered. The regulator said it has been undertaking several campaigns to educate the investors to be vigilant while taking investment decisions based on stock tips. These administrators had built substantial positions in these scrips prior to the circulation of recommendations and offloaded their positions subsequent to rise in price of these scrips, making significant profits at the expense of unsuspecting investors, Sebi noted. Unlike Silicon Valley giants such as Facebook and Twitter, which run very public anti-disinformation programs, Brooking said: "Telegram is famously lax or absent in its content moderation policy."
from vn


Telegram تاریخ‌اندیشی ــ مهدی تدینی
FROM American