📸گزارش تصویری از دومین جلسه مکتب خونه
📜بررسی نمایشنامه مکبث اثر شکسپیر
👤با هدایت سر کار خانم دکتر حدائق
"ممنون از حضور گرم و استقبال بی نظیرتون، برای جلسه آینده،۲ دی، بیصبرانه منتظرتون هستیم😍"
📜بررسی نمایشنامه مکبث اثر شکسپیر
👤با هدایت سر کار خانم دکتر حدائق
"ممنون از حضور گرم و استقبال بی نظیرتون، برای جلسه آینده،۲ دی، بیصبرانه منتظرتون هستیم😍"
از همراهی گرم و استقبال بینظیر شما در دومین جلسه مکتبخونه بینهایت سپاسگزاریم.❤️❤️
لحظاتی از حضور گرم شما:
https://www.instagram.com/reel/DDkpsLAteJX/?igsh=Zno1bm55OTk4dndx
لحظاتی از حضور گرم شما:
https://www.instagram.com/reel/DDkpsLAteJX/?igsh=Zno1bm55OTk4dndx
انجمن علمی زبانهای خارجی و زبانشناسی دانشگاه شیراز برگزار میکنند:
مروری بر مکاتب ادبی
📖نگاهی بر آثار رولان بارت، ساختارگرا، نشانه شناس و منتقد ادبی
📜مکتب ساختارگرایی
🔹 با هدایت:
سرکار خانم دکتر مهرنوش کی فرخی
استاد دپارتمان ادبیات فرانسه دانشگاه شیراز
🗓 زمان: یکشنبه ۲ دی ماه ۱۴۰۳
ساعت ۱۲تا۱۳
📍 مکان: دانشکده ادبیات و علوم انسانی
طبقه چهارم سالن کنفرانس
•┈┈┈┈┈┈┈•••✾•●•✾•••┈┈┈┈┈┈┈•
🖊 گرافیست: درسا رحیمی نیا
📚 "با ما به دنیای ادبیات سفر کنید"
لطفا قبل از جلسه مطالعه ای داشته باشید تا گفتگو هامون جذاب تر شوند:)
برای کسب اطلاعات بیشتر و جدیدترین اخبار، ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید:
📎https://www.group-telegram.com/MaktabKhoone_SU.com
https://www.instagram.com/maktabkhoone_su
مروری بر مکاتب ادبی
📖نگاهی بر آثار رولان بارت، ساختارگرا، نشانه شناس و منتقد ادبی
📜مکتب ساختارگرایی
🔹 با هدایت:
سرکار خانم دکتر مهرنوش کی فرخی
استاد دپارتمان ادبیات فرانسه دانشگاه شیراز
🗓 زمان: یکشنبه ۲ دی ماه ۱۴۰۳
ساعت ۱۲تا۱۳
📍 مکان: دانشکده ادبیات و علوم انسانی
طبقه چهارم سالن کنفرانس
•┈┈┈┈┈┈┈•••✾•●•✾•••┈┈┈┈┈┈┈•
🖊 گرافیست: درسا رحیمی نیا
📚 "با ما به دنیای ادبیات سفر کنید"
لطفا قبل از جلسه مطالعه ای داشته باشید تا گفتگو هامون جذاب تر شوند:)
برای کسب اطلاعات بیشتر و جدیدترین اخبار، ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید:
📎https://www.group-telegram.com/MaktabKhoone_SU.com
https://www.instagram.com/maktabkhoone_su
📰اولین گذر از مکتب خونه
🖋ساختارگرایی در ادبیات
نظریه ادبی ساختارگرایی ریشه در دیدگاههای صورتگرایان روسی دارد. این نظریه بر پایه تحلیل ساختار صوری زبان و ادبیات بنا شده و بر رابطه میان عناصر تشکیلدهنده یک اثر تاکید میکند. صورتگرایان روسی مانند رومن یاکوبسن و ویکتور شکلوفسکی با تمرکز بر فرم و ساختار آثار ادبی، به نوآوریها و جنبههای زیباییشناختی آنها توجه داشتند.
ساختارگرایی در ادبیات از زبانشناسی فردینان دو سوسور تاثیر گرفته است. سوسور با تفکیک زبان به دو بخش «گفتار» و «زبان»، پایههای زبانشناسی مدرن را بنا نهاد. او معتقد بود زبان سیستمی از نشانههاست که هر نشانه از دو بخش دال (تصور آوایی یا نوشتاری) و مدلول (مفهوم معنایی) تشکیل شده است. نکته مهم در نظریه سوسور این است که رابطه بین دال و مدلول اختیاری است و این رابطه تنها از طریق قراردادهای اجتماعی معنا مییابد.
رولان بارت، یکی از برجستهترین ساختارگرایان، نظریههای سوسور را گسترش داد و به تحلیل نشانهشناختی اسطورههای مدرن پرداخت. او در کتاب اسطورههای امروز نشان میدهد که چگونه ایدئولوژیهای اجتماعی در قالب نشانهها به افراد القا میشوند. به اعتقاد بارت، اسطورهها مفاهیم تاریخی را به صورت طبیعی و جاودانه نشان میدهند، در حالی که در واقع ساخته و پرداخته ایدئولوژیهای حاکم هستند.
برای مثال، بارت از مفهوم «اسطوره استیک بودگی» سخن میگوید. او معتقد است که در جامعه مصرفی، استیک خوردن نه فقط یک عمل غذایی، بلکه نمایانگر نوعی زندگی ایدهآل و قدرتمند است. این معنا توسط فرهنگ و ایدئولوژی جامعه شکل گرفته و به افراد تحمیل میشود.
بارت همچنین به تحلیل اسطورههای سینمایی مانند شخصیت کارآگاهان در فیلمهای پلیسی میپردازد. او این شخصیتها را بازماندهای از اساطیر کهن میداند که به شیوهای نمادین بازنمایی میشوند. به عنوان مثال، کارآگاه خونسرد و کمحرف فیلمهای پلیسی با اشارهها و حرکاتش مانند خدایان اساطیری عمل میکند و چهرهای افسانهای دارد که در واقعیت وجود ندارد.
نقد بارت به اسطورههای مدرن، نقدی بر جامعه بورژوازی است. او نشان میدهد که چگونه این جامعه با استفاده از رسانهها، نشانههایی جذاب اما دروغین را به افراد تحمیل میکند. این نشانهها در ظاهر طبیعی و بدیهی به نظر میرسند، اما در واقع حامل ایدئولوژیهای خاصی هستند که هدفشان کنترل و هدایت افکار عمومی است.
نگاه ساختارگرایانه بارت نشان میدهد که بسیاری از چیزهایی که در زندگی روزمره طبیعی به نظر میرسند، در واقع ساخته و پرداخته فرهنگ و ایدئولوژی هستند. تحلیل این نشانهها به ما کمک میکند تا از واقعیتهای پنهان در پس آنها آگاه شویم و از سلطه ایدئولوژیهای تحمیلشده رهایی یابیم.
این دیدگاه ساختارگرایانه، با نگاهی عمیقتر به زبان، ادبیات و فرهنگ، به ما میآموزد که چگونه میتوانیم جهان اطرافمان را بهتر درک کنیم و از تأثیرات ناآگاهانهای که بر ما اعمال میشود آگاه شویم.
آیا انسان امروز میتواند واقعیت را از ایدئولوژیهای تحمیلی تشخیص دهد، یا اسیر نشانههای ساختگی جامعه شده است؟
#گذر
🖋ساختارگرایی در ادبیات
نظریه ادبی ساختارگرایی ریشه در دیدگاههای صورتگرایان روسی دارد. این نظریه بر پایه تحلیل ساختار صوری زبان و ادبیات بنا شده و بر رابطه میان عناصر تشکیلدهنده یک اثر تاکید میکند. صورتگرایان روسی مانند رومن یاکوبسن و ویکتور شکلوفسکی با تمرکز بر فرم و ساختار آثار ادبی، به نوآوریها و جنبههای زیباییشناختی آنها توجه داشتند.
ساختارگرایی در ادبیات از زبانشناسی فردینان دو سوسور تاثیر گرفته است. سوسور با تفکیک زبان به دو بخش «گفتار» و «زبان»، پایههای زبانشناسی مدرن را بنا نهاد. او معتقد بود زبان سیستمی از نشانههاست که هر نشانه از دو بخش دال (تصور آوایی یا نوشتاری) و مدلول (مفهوم معنایی) تشکیل شده است. نکته مهم در نظریه سوسور این است که رابطه بین دال و مدلول اختیاری است و این رابطه تنها از طریق قراردادهای اجتماعی معنا مییابد.
رولان بارت، یکی از برجستهترین ساختارگرایان، نظریههای سوسور را گسترش داد و به تحلیل نشانهشناختی اسطورههای مدرن پرداخت. او در کتاب اسطورههای امروز نشان میدهد که چگونه ایدئولوژیهای اجتماعی در قالب نشانهها به افراد القا میشوند. به اعتقاد بارت، اسطورهها مفاهیم تاریخی را به صورت طبیعی و جاودانه نشان میدهند، در حالی که در واقع ساخته و پرداخته ایدئولوژیهای حاکم هستند.
برای مثال، بارت از مفهوم «اسطوره استیک بودگی» سخن میگوید. او معتقد است که در جامعه مصرفی، استیک خوردن نه فقط یک عمل غذایی، بلکه نمایانگر نوعی زندگی ایدهآل و قدرتمند است. این معنا توسط فرهنگ و ایدئولوژی جامعه شکل گرفته و به افراد تحمیل میشود.
بارت همچنین به تحلیل اسطورههای سینمایی مانند شخصیت کارآگاهان در فیلمهای پلیسی میپردازد. او این شخصیتها را بازماندهای از اساطیر کهن میداند که به شیوهای نمادین بازنمایی میشوند. به عنوان مثال، کارآگاه خونسرد و کمحرف فیلمهای پلیسی با اشارهها و حرکاتش مانند خدایان اساطیری عمل میکند و چهرهای افسانهای دارد که در واقعیت وجود ندارد.
نقد بارت به اسطورههای مدرن، نقدی بر جامعه بورژوازی است. او نشان میدهد که چگونه این جامعه با استفاده از رسانهها، نشانههایی جذاب اما دروغین را به افراد تحمیل میکند. این نشانهها در ظاهر طبیعی و بدیهی به نظر میرسند، اما در واقع حامل ایدئولوژیهای خاصی هستند که هدفشان کنترل و هدایت افکار عمومی است.
نگاه ساختارگرایانه بارت نشان میدهد که بسیاری از چیزهایی که در زندگی روزمره طبیعی به نظر میرسند، در واقع ساخته و پرداخته فرهنگ و ایدئولوژی هستند. تحلیل این نشانهها به ما کمک میکند تا از واقعیتهای پنهان در پس آنها آگاه شویم و از سلطه ایدئولوژیهای تحمیلشده رهایی یابیم.
این دیدگاه ساختارگرایانه، با نگاهی عمیقتر به زبان، ادبیات و فرهنگ، به ما میآموزد که چگونه میتوانیم جهان اطرافمان را بهتر درک کنیم و از تأثیرات ناآگاهانهای که بر ما اعمال میشود آگاه شویم.
آیا انسان امروز میتواند واقعیت را از ایدئولوژیهای تحمیلی تشخیص دهد، یا اسیر نشانههای ساختگی جامعه شده است؟
#گذر
📰دومین گذر از مکتب خونه
🖋تفاوت اگزیستانسیالیسم و نیهیلیسم(پوچ گرایی)
اگزیستانسیالیسم و پوچگرایی دو مکتب فکری هستند که به مسئله بیمعنایی جهان میپردازند؛ اما در نحوه واکنش به این وضعیت و نتایج آن تفاوتهای اساسی دارند. در حالی که اگزیستانسیالیسم بر این باور است که انسان باید بهطور آگاهانه و از طریق انتخابهای خود به زندگیاش معنا ببخشد، پوچگرایی به انسانها میگوید که جهان اساساً بیمعناست و تلاشهای بشر برای یافتن معنای حقیقی تنها به پوچی میانجامد. از نگاه اگزیستانسیالیستها، هر فرد مسئول است که معنای زندگی خود را بیابد و این کار تنها از طریق آزادی و انتخابهای آگاهانه ممکن است. سارتر در آثار خود، مثل "تهوع" و "مگسها"، به این موضوع اشاره میکند که انسانها از طریق تصمیمات خود باید بر مسئولیتهایشان فائق آیند. در مقابل، پوچگرایان مانند کامو بر این باورند که انسان در جهانی بیمعنی زندگی میکند و هر گونه تلاش برای یافتن معنای حقیقی تنها به بحران و پوچی میانجامد. کامو در کتاب "The Myth of Sisyphus" به این نکته اشاره میکند که انسان باید با وجود آگاهی از بیمعنایی جهان، به زندگی ادامه دهد و به نوعی از این وضعیت شورش کند.
از نظر اگزیستانسیالیسم، آزادی یکی از اصول بنیادی انسان است. افراد آزادند تا زندگی خود را با انتخابهایشان شکل دهند و این آزادی مسئولیت سنگینی به همراه دارد.
اگزیستانسیالیستها معتقدند که هر فرد باید مسئول انتخابهای خود باشد و نمیتواند از این مسئولیت فرار کند. اما این آزادی در پوچگرایی با مفهومی متفاوت در نظر گرفته میشود. کامو بر این باور است که انسانها در جهانی بیهدف و بیمعنا زندگی میکنند و آزادی انسان تنها در برابر پوچی قرار دارد. در این نگاه، انسان باید این آزادی را در پذیرش بیمعنایی جهان به کار گیرد و از این حقیقت فرار نکند.
در نهایت، تفاوت اصلی بین این دو فلسفه در واکنش به بیمعنایی جهان است. اگزیستانسیالیسم میگوید انسان میتواند از بیمعنایی برای ساختن معنا و ارزشهای جدید استفاده کند، در حالی که پوچگرایی بر این نکته تأکید دارد که انسان باید بیمعنایی را بپذیرد و در برابر آن به زندگی ادامه دهد. برای اگزیستانسیالیستها، جهان خالی از معنا نیست، بلکه معنای آن باید از درون فرد و از طریق انتخابهایش شکل گیرد. اما پوچگرایان به انسانها توصیه میکنند که با آگاهی از بیمعنایی جهان، زندگی خود را ادامه دهند و از نومیدی و تسلیم شدن در برابر این حقیقت خودداری کنند.
#گذر
🖋تفاوت اگزیستانسیالیسم و نیهیلیسم(پوچ گرایی)
اگزیستانسیالیسم و پوچگرایی دو مکتب فکری هستند که به مسئله بیمعنایی جهان میپردازند؛ اما در نحوه واکنش به این وضعیت و نتایج آن تفاوتهای اساسی دارند. در حالی که اگزیستانسیالیسم بر این باور است که انسان باید بهطور آگاهانه و از طریق انتخابهای خود به زندگیاش معنا ببخشد، پوچگرایی به انسانها میگوید که جهان اساساً بیمعناست و تلاشهای بشر برای یافتن معنای حقیقی تنها به پوچی میانجامد. از نگاه اگزیستانسیالیستها، هر فرد مسئول است که معنای زندگی خود را بیابد و این کار تنها از طریق آزادی و انتخابهای آگاهانه ممکن است. سارتر در آثار خود، مثل "تهوع" و "مگسها"، به این موضوع اشاره میکند که انسانها از طریق تصمیمات خود باید بر مسئولیتهایشان فائق آیند. در مقابل، پوچگرایان مانند کامو بر این باورند که انسان در جهانی بیمعنی زندگی میکند و هر گونه تلاش برای یافتن معنای حقیقی تنها به بحران و پوچی میانجامد. کامو در کتاب "The Myth of Sisyphus" به این نکته اشاره میکند که انسان باید با وجود آگاهی از بیمعنایی جهان، به زندگی ادامه دهد و به نوعی از این وضعیت شورش کند.
از نظر اگزیستانسیالیسم، آزادی یکی از اصول بنیادی انسان است. افراد آزادند تا زندگی خود را با انتخابهایشان شکل دهند و این آزادی مسئولیت سنگینی به همراه دارد.
اگزیستانسیالیستها معتقدند که هر فرد باید مسئول انتخابهای خود باشد و نمیتواند از این مسئولیت فرار کند. اما این آزادی در پوچگرایی با مفهومی متفاوت در نظر گرفته میشود. کامو بر این باور است که انسانها در جهانی بیهدف و بیمعنا زندگی میکنند و آزادی انسان تنها در برابر پوچی قرار دارد. در این نگاه، انسان باید این آزادی را در پذیرش بیمعنایی جهان به کار گیرد و از این حقیقت فرار نکند.
در نهایت، تفاوت اصلی بین این دو فلسفه در واکنش به بیمعنایی جهان است. اگزیستانسیالیسم میگوید انسان میتواند از بیمعنایی برای ساختن معنا و ارزشهای جدید استفاده کند، در حالی که پوچگرایی بر این نکته تأکید دارد که انسان باید بیمعنایی را بپذیرد و در برابر آن به زندگی ادامه دهد. برای اگزیستانسیالیستها، جهان خالی از معنا نیست، بلکه معنای آن باید از درون فرد و از طریق انتخابهایش شکل گیرد. اما پوچگرایان به انسانها توصیه میکنند که با آگاهی از بیمعنایی جهان، زندگی خود را ادامه دهند و از نومیدی و تسلیم شدن در برابر این حقیقت خودداری کنند.
#گذر
📸گزارش تصویری از سومین جلسه مکتب خونه
👤با هدایت سرکار خانم دکتر کی فرخی
📜مکتب ساختارگرایی
از همراهی و حضور گرم شما متشکریم❤️❤️😍
👤با هدایت سرکار خانم دکتر کی فرخی
📜مکتب ساختارگرایی
از همراهی و حضور گرم شما متشکریم❤️❤️😍