Telegram Group & Telegram Channel
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - اپروچ به درد اپیگاستر حاد در دپارتمان مهمانی (بخش دوم)


همیشه از حمید آقا خوشم میومده. یه آدم حدودا ۴۰ ساله، با کله کاملا تراشیده و یه ریش بلند. خوش‌صحبت و معاشرت... که عه! یهو حمید آقا رفت! هر چی صداش میزنم جواب نمیده. در همون حالتی که نشسته، سرش یکم شل میشه، شروع میکنه به لرزیدن! دستاشم داره میلرزه. موندم چی صداش کنم، به اسم یا فامیلی. صدای مهمونا میاد که دارن میگن و میخندن. یا خدا! اونقدر استاد جلسه تشنج ترسونده‌مون، که یهو به مصطفی نگاه میکنم و میگم این تشنج داره میکنه. سریع لرزشش تموم میشه. اونقدر استاد جلسه تشنج ترسونده بودمون که میگفتم خدایا اگر استاتوس باشه چی کار کنم! (استاتوس اپیلپتیکوس، یا همان تشنج طول کشنده بدخیم ترسناک مرگ مغزی دهنده) لرزشش تموم میشه و حمید اقا برمیگرده. باهام حرف میزنه. میگه یه دفعه رفتم، چراغا خاموش شد. چطور باید توجیه میکردم این پدیده لعنتی بالینی رو بغل دستشویی خونه‌مون؟!

مصطفی میگه به اورژانس داریم زنگ میزنیم، درحالی که موبایل داداشمو گرفته...‌ولی من چیزی نگفته بودم بهشون و این اقدام خودجوش‌شون واقعا درست بود. منم گفتم، آره این ممکنه قلبش باشه، یه نوار بگیرن خوبه. تلفن داداشم رو به من میدن و میگن تو بیا بگو که بهتر میتونی بگی. سریع اعلام مشخصات میکنم، میگم دانشجوی پزشکی‌ام، تجربه میشه برام که دیگه اینو نگم، چون اعتمادشون کمتر میشه به آدم احتمالا. میگم درد اپیگاستر داره، یه نوار چک بشه ازش خوبه. میگه گوشی رو بده به خود مریض.چون لابد میخواد از زبون خود مریض بشنوه! هیچ چی به اندازه شرح حال از زبون خود بیمار مهم نیست! (یاداوری: عه اقای دکتر دیزوری؟ چند وقته استاژر شدی؟ نمیدونی شکایت اصلی باید از زبون خود مریض باشه! هر هر هر)

حمید آقا میگه نه رو بلندگو نیست. میفهمم واقعا این خانمه پشت تلفن میخواسته من هیچ دخالتی نکنم. اکثر سوالایی که میپرسه رو من هم پرسیدم (واضحا به غرورم برخورده)
-تنگی نفس داری؟ میتونی راه بری و...
گوشی رو میگیرم و میگه همکارم رو میفرستیم. چند دقیقه بعد، در کمال تعجب، به سرعت موتور با آقای اورژانس از راه میرسن (که قطعا تلاششون بسیار قابل تحسینه که قطعا اونان که خیلی وقتا اولین بار به آدم تو خیابون اپروچ میکنن...) میرم دم در و میگم بیارمش اینجا میگه نه آقا! چی بیاریش اینجا. و میاد تو خونه. در حالی که همچنان ملت دارن میخورن و میگن و میخندن، آقای اورژانس میرسه بالاسر حمید سوال ازش میپرسه، فشارشو میگیره که ۱۳ عه. جالبه که اولین سوالش اینه که سابقه سنگ کلیه داری. سوالی که من به ذهنم نرسیده بود و البته با پاسخ منفی محکم حمید، راه به جایی نمیبره. بعد از تماس با یه آدمی که ظاهرا دکتره و گفتن چند تا چیز بهش در مورد وضعیت حمید، میگه چیزی نیست، و البته این که با عرق نعنا یکم بهتر شدی (چیزی که حمید دقایقی قبل به منم گفته بود) یعنی مشکلت قلبی نیست! من تو دلم لجم میگیره! خلاصه داره با یه اسپاسم معده قضیه رو فیصله میده که تهش میگه این نزدیکی‌ها درمانگاه هست، یه سر برو دکتر... حمید میگه باشه و میگه برم تو اتاق پس.

پس از بدرقه‌ی آقای اورژانس، میرم تو اتاق و میبینم حمید آقا دکمه شلوارش بازه، انگار هنوز شلوارش تنگی میکنه به پاش که بابام میگه میخوای شلوار راحتی بیاریم برات، پرسشی که منم تکرار میکنم و با پاسخ منفی حمید اقا مواجه میشه. شاید به این دلیل که میگه بریم درمانگاه. بعد یکی از فامیلای حمید میاد پیشش، یه حرف خصوصی میزنن و من محل رو ترک میکنم. همیشه هم کنجکاو میمونم که چی گفتن به هم.. تا بعد با تازه داماد فامیل، همراه حمید آقا، سوار بر ماشین، به سمت درمانگاه جاری بشیم... با خودم میگم بذار ریسک فاکتورها رو هم بپرسم. حمید اقا چند سالتونه شما؟ ۴۵. خب بگی نگی تو سن مشکلات قلبی هم هست یجورایی. چاق هم که هست، خوب شد سیگار رو نپرسیدم! که چی حالا! با خودم میگم یعنی اگه قلبی بوده باشه، اثرشو میذاره رو نوار قلب دیگه آره؟ قانع شدم که آره.

اون موقع که حمید بغل دستشویی نشسته بود، خانمشم نگرانش شد و پسر کوچیک ۶ ساله‌ش گفت بابا بیا مامان میخواد صحبت کنه باهات. و حمیدی که قاعدتا متعجبه چطور خبر اینقدر زود درز کرد سمت خانومها.
علی‌ ای‌ حال، مسیر یابی به سمت درمانگاه آغاز میشود...

ادامه دارد...

نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_هجدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam



group-telegram.com/medii_notes/52
Create:
Last Update:

👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - اپروچ به درد اپیگاستر حاد در دپارتمان مهمانی (بخش دوم)


همیشه از حمید آقا خوشم میومده. یه آدم حدودا ۴۰ ساله، با کله کاملا تراشیده و یه ریش بلند. خوش‌صحبت و معاشرت... که عه! یهو حمید آقا رفت! هر چی صداش میزنم جواب نمیده. در همون حالتی که نشسته، سرش یکم شل میشه، شروع میکنه به لرزیدن! دستاشم داره میلرزه. موندم چی صداش کنم، به اسم یا فامیلی. صدای مهمونا میاد که دارن میگن و میخندن. یا خدا! اونقدر استاد جلسه تشنج ترسونده‌مون، که یهو به مصطفی نگاه میکنم و میگم این تشنج داره میکنه. سریع لرزشش تموم میشه. اونقدر استاد جلسه تشنج ترسونده بودمون که میگفتم خدایا اگر استاتوس باشه چی کار کنم! (استاتوس اپیلپتیکوس، یا همان تشنج طول کشنده بدخیم ترسناک مرگ مغزی دهنده) لرزشش تموم میشه و حمید اقا برمیگرده. باهام حرف میزنه. میگه یه دفعه رفتم، چراغا خاموش شد. چطور باید توجیه میکردم این پدیده لعنتی بالینی رو بغل دستشویی خونه‌مون؟!

مصطفی میگه به اورژانس داریم زنگ میزنیم، درحالی که موبایل داداشمو گرفته...‌ولی من چیزی نگفته بودم بهشون و این اقدام خودجوش‌شون واقعا درست بود. منم گفتم، آره این ممکنه قلبش باشه، یه نوار بگیرن خوبه. تلفن داداشم رو به من میدن و میگن تو بیا بگو که بهتر میتونی بگی. سریع اعلام مشخصات میکنم، میگم دانشجوی پزشکی‌ام، تجربه میشه برام که دیگه اینو نگم، چون اعتمادشون کمتر میشه به آدم احتمالا. میگم درد اپیگاستر داره، یه نوار چک بشه ازش خوبه. میگه گوشی رو بده به خود مریض.چون لابد میخواد از زبون خود مریض بشنوه! هیچ چی به اندازه شرح حال از زبون خود بیمار مهم نیست! (یاداوری: عه اقای دکتر دیزوری؟ چند وقته استاژر شدی؟ نمیدونی شکایت اصلی باید از زبون خود مریض باشه! هر هر هر)

حمید آقا میگه نه رو بلندگو نیست. میفهمم واقعا این خانمه پشت تلفن میخواسته من هیچ دخالتی نکنم. اکثر سوالایی که میپرسه رو من هم پرسیدم (واضحا به غرورم برخورده)
-تنگی نفس داری؟ میتونی راه بری و...
گوشی رو میگیرم و میگه همکارم رو میفرستیم. چند دقیقه بعد، در کمال تعجب، به سرعت موتور با آقای اورژانس از راه میرسن (که قطعا تلاششون بسیار قابل تحسینه که قطعا اونان که خیلی وقتا اولین بار به آدم تو خیابون اپروچ میکنن...) میرم دم در و میگم بیارمش اینجا میگه نه آقا! چی بیاریش اینجا. و میاد تو خونه. در حالی که همچنان ملت دارن میخورن و میگن و میخندن، آقای اورژانس میرسه بالاسر حمید سوال ازش میپرسه، فشارشو میگیره که ۱۳ عه. جالبه که اولین سوالش اینه که سابقه سنگ کلیه داری. سوالی که من به ذهنم نرسیده بود و البته با پاسخ منفی محکم حمید، راه به جایی نمیبره. بعد از تماس با یه آدمی که ظاهرا دکتره و گفتن چند تا چیز بهش در مورد وضعیت حمید، میگه چیزی نیست، و البته این که با عرق نعنا یکم بهتر شدی (چیزی که حمید دقایقی قبل به منم گفته بود) یعنی مشکلت قلبی نیست! من تو دلم لجم میگیره! خلاصه داره با یه اسپاسم معده قضیه رو فیصله میده که تهش میگه این نزدیکی‌ها درمانگاه هست، یه سر برو دکتر... حمید میگه باشه و میگه برم تو اتاق پس.

پس از بدرقه‌ی آقای اورژانس، میرم تو اتاق و میبینم حمید آقا دکمه شلوارش بازه، انگار هنوز شلوارش تنگی میکنه به پاش که بابام میگه میخوای شلوار راحتی بیاریم برات، پرسشی که منم تکرار میکنم و با پاسخ منفی حمید اقا مواجه میشه. شاید به این دلیل که میگه بریم درمانگاه. بعد یکی از فامیلای حمید میاد پیشش، یه حرف خصوصی میزنن و من محل رو ترک میکنم. همیشه هم کنجکاو میمونم که چی گفتن به هم.. تا بعد با تازه داماد فامیل، همراه حمید آقا، سوار بر ماشین، به سمت درمانگاه جاری بشیم... با خودم میگم بذار ریسک فاکتورها رو هم بپرسم. حمید اقا چند سالتونه شما؟ ۴۵. خب بگی نگی تو سن مشکلات قلبی هم هست یجورایی. چاق هم که هست، خوب شد سیگار رو نپرسیدم! که چی حالا! با خودم میگم یعنی اگه قلبی بوده باشه، اثرشو میذاره رو نوار قلب دیگه آره؟ قانع شدم که آره.

اون موقع که حمید بغل دستشویی نشسته بود، خانمشم نگرانش شد و پسر کوچیک ۶ ساله‌ش گفت بابا بیا مامان میخواد صحبت کنه باهات. و حمیدی که قاعدتا متعجبه چطور خبر اینقدر زود درز کرد سمت خانومها.
علی‌ ای‌ حال، مسیر یابی به سمت درمانگاه آغاز میشود...

ادامه دارد...

نویسنده: #سورن_در_سرزمین_غرائب
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_هجدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam

BY Medinotes


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/medii_notes/52

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Groups are also not fully encrypted, end-to-end. This includes private groups. Private groups cannot be seen by other Telegram users, but Telegram itself can see the groups and all of the communications that you have in them. All of the same risks and warnings about channels can be applied to groups. There was another possible development: Reuters also reported that Ukraine said that Belarus could soon join the invasion of Ukraine. However, the AFP, citing a Pentagon official, said the U.S. hasn’t yet seen evidence that Belarusian troops are in Ukraine. For tech stocks, “the main thing is yields,” Essaye said. Emerson Brooking, a disinformation expert at the Atlantic Council's Digital Forensic Research Lab, said: "Back in the Wild West period of content moderation, like 2014 or 2015, maybe they could have gotten away with it, but it stands in marked contrast with how other companies run themselves today." Recently, Durav wrote on his Telegram channel that users' right to privacy, in light of the war in Ukraine, is "sacred, now more than ever."
from ye


Telegram Medinotes
FROM American