در جستجوی انسانی بودن سوق داده می شود تا به باز آفرینی چیزی دست یابد که پیشتر وجود نداشته است. به عنوان نمونه هایدگر "شعر" را "آفرینش کلامی هستی"، می دانست اما این «آفرینش هستی» از دیدگاه او، نه هستی ویژهی شعر که کل هستی به معنای جهان موجود است، و برای این آفرینش و رابطهاش با زبان نوعی قداست قائل میشود و با استناد به شعر هولدرلین میگوید: «شعر، نامگذاری ازلی خدایان است..... آفرینش هستی به اشارهی خدایان مرتبط است.»
سخن4: هنر سروده را، در اجرا و زبان چگونه می¬بینید؟
هر سروده بنا به نوع سرایش آن در زبان نقشی متفاوت در بیان واجرا و متن دارد
گاهی شعر بازبانی روایی سروده می شود که باز این زبان در بخش های مختلف متفاوت است مثلا شعر لیریک با شعری که بیان حماسی یا فلسفی یا عرفانی و اجتماعی دارد کاملا متفاوت است همچنین گاهی زبان شعر به صورت محاوره ای و بومی اجرا می گردد که باز هم این بیان در نوع خود می تواند باعث ایجاد ارتباط بین مخاطب و سروده گردد ، برای مثال : شعر گفتار، درواقع ابزاری ست که به وسیله ی واژه و جمله موجب ایجاد ارتباط بین جامعه و مردم می شود و یک فرد می تواند اندیشه ها و معانی گوناگونی را که در ذهن دارد به ذهن دیگری منتقل کند. که گاهی خبری ست ، یا پرسشی و امری. در همه ی این موارد تنها یک هدف در میان است که همان ایجاد رابطه میان گوینده و شنونده می باشد.زبان نوشتارنیز، با همه ی تفاوتی که با زبان گفتار دارد، جزئی از زبان گفتاراست ، و تبدیل نشانه های شنیدنی به نشان های دیدنی است .
البته در سروده های سپید زبان دراجرا بسیار متغییر می گردد و هر سبکی بیان و اجرای خاص خود را دارد مثلا شعر پلاستیک ،شعر حجم ، شعر تصویری و دیداری ، شعر ریاضی و..... که هر یک نوع بیان و زبان متفاوت دارند که بنا به کاربرد و چینش کلمات در سروده هر کدام تعریفی خاص را می طلبند
سخن5: دیدگاه خویش را، درباره¬ی جهان اندیشه¬های سرایندگان زیر بگویید:
فردوسی، خیام، عطار، سعدی ، حافظ، و نقش¬دهی جریان¬های روشن¬گری آن¬ها را، گویا کنید؟
فردوسی ، خرد را ریشه ی همه ی خوبیها میدانست و بر این باور بود که انسان با خرد، نیک و بد را از یکدیگر میشناسد و اینگونه به نیکبختی این جهان و رستگاری آن جهان میرسد.
شرح ساده و گاه از ديد امروزي ما خرافي افسانههاي آفرينش و ماجراهاي خدايان و شاهان و پهلوانان كه موضوع ميتولوژي است، در شاهنامه با مسائل اخلاقي آمیخته است و شيوه ي بيان نيز دربسياری موارد به صورت ديالوگهاي ديالكتيك، گفت و شنودهاي استدلالي، درآمده است و اینگونه جهان بینی اسطوره شناسی ايران را اينطور كه در شاهنامه آمده از جهان بینی اسطوره گانی کشورهای ديگر جدا ميكند،
فردوسي در سراسر شاهنامه به آن چه ميگويد، اعتقاد دارد و این اعتقاد را به خواننده القا ميكند. به گونه ای که به نظر می رسد نوعی صداقت خاص در نوشتارش نهفته است آنچه که فردوسی به آن پرداخت، جدای از جنبهٔ شعری، دانشورانه نیز بود؛ و افسانه ننوشت . فردوسی حقیقتا آموزگار فرهنگ ایران است
با خواندن شاهنامه ما بیشتر به فرهنگ و آداب و سنن اصیل ایرانی و اسطوره ها و قهرمانان باستان آشنا می گردیم که این اسطوره ها نیز همخوانی هایی با اساطیر یونان و مصر و دیگر اسطوره ها نیز دارد .
یک نمونه کشته شدن " گستهم " به دست همسرش " گردیه" که یکی از ناجوانمردانه ترین قتل های شاهنامه است شبیه قتل "آگاممنون" سردار یونانی به دست همسرش ، گرچه " آگاممنون به دلیل قربانی کردن دخترش به قتل رسید .
تاثیر شاهنامه ی فردوسی درطول تاریخ بر مردم چنان بود که در زمان مشروطه بسیاری از شاعران وطن پرست و آزادی خواه ، از شعر بر علیه استبداد و وسیله ای برای رواج دادن ایده و تفکرات مدرن استفاده کردند
خیام
آنچه جهان بینی خیام را پدید آورد، خصوصیت پرسشگری او بود، خیام ذهنی پویا و خلاق داشت، و با سوالات حیرت انگیز و بی پاسخی که در شعرهایش مطرح می کند بیهوده گی خرافات و موهوماتی که در آن روزگار جلوه گر بود به سخره و ریشخند می کشد .
خیام بینش فلسفی عمیق را در شعر و رباعی ریخت ، و به نظر من همین ریشخندی که به دین و هستی و به آفرینش دارد و رگه هایی پوچ انگاری و نهیلیسم در شعرهایش موج می زند ما را به نوعی دیگر اندیشی وا می دارد که این موج فکری به جریان های روشنفکری امروز نیز می رسد و تاثیر گذار بوده است
عطار ، با صفاي باطن و تزکيه ي نفس به پاسداري دل خود مشغول شد تا آنجا که هفت شهر عشق را و هفت وادي پر خوف و خطر را با اخلاص پیمود . تذکره الاولیا عطار در ایجاز و عمیق بودن مطالب و همچنین سلیس بودن و شیوایی زبان و بیان در نوع خود سرآمد نثر فارسی ست و موجب خود بنیادی تفکر صوفیان و پیوند ارگانیک آن با ذهن ایرانیان در آن روز گار است .این کتاب در کنار کتاب منطق الطیر که به نظم است از معروفترین
سخن4: هنر سروده را، در اجرا و زبان چگونه می¬بینید؟
هر سروده بنا به نوع سرایش آن در زبان نقشی متفاوت در بیان واجرا و متن دارد
گاهی شعر بازبانی روایی سروده می شود که باز این زبان در بخش های مختلف متفاوت است مثلا شعر لیریک با شعری که بیان حماسی یا فلسفی یا عرفانی و اجتماعی دارد کاملا متفاوت است همچنین گاهی زبان شعر به صورت محاوره ای و بومی اجرا می گردد که باز هم این بیان در نوع خود می تواند باعث ایجاد ارتباط بین مخاطب و سروده گردد ، برای مثال : شعر گفتار، درواقع ابزاری ست که به وسیله ی واژه و جمله موجب ایجاد ارتباط بین جامعه و مردم می شود و یک فرد می تواند اندیشه ها و معانی گوناگونی را که در ذهن دارد به ذهن دیگری منتقل کند. که گاهی خبری ست ، یا پرسشی و امری. در همه ی این موارد تنها یک هدف در میان است که همان ایجاد رابطه میان گوینده و شنونده می باشد.زبان نوشتارنیز، با همه ی تفاوتی که با زبان گفتار دارد، جزئی از زبان گفتاراست ، و تبدیل نشانه های شنیدنی به نشان های دیدنی است .
البته در سروده های سپید زبان دراجرا بسیار متغییر می گردد و هر سبکی بیان و اجرای خاص خود را دارد مثلا شعر پلاستیک ،شعر حجم ، شعر تصویری و دیداری ، شعر ریاضی و..... که هر یک نوع بیان و زبان متفاوت دارند که بنا به کاربرد و چینش کلمات در سروده هر کدام تعریفی خاص را می طلبند
سخن5: دیدگاه خویش را، درباره¬ی جهان اندیشه¬های سرایندگان زیر بگویید:
فردوسی، خیام، عطار، سعدی ، حافظ، و نقش¬دهی جریان¬های روشن¬گری آن¬ها را، گویا کنید؟
فردوسی ، خرد را ریشه ی همه ی خوبیها میدانست و بر این باور بود که انسان با خرد، نیک و بد را از یکدیگر میشناسد و اینگونه به نیکبختی این جهان و رستگاری آن جهان میرسد.
شرح ساده و گاه از ديد امروزي ما خرافي افسانههاي آفرينش و ماجراهاي خدايان و شاهان و پهلوانان كه موضوع ميتولوژي است، در شاهنامه با مسائل اخلاقي آمیخته است و شيوه ي بيان نيز دربسياری موارد به صورت ديالوگهاي ديالكتيك، گفت و شنودهاي استدلالي، درآمده است و اینگونه جهان بینی اسطوره شناسی ايران را اينطور كه در شاهنامه آمده از جهان بینی اسطوره گانی کشورهای ديگر جدا ميكند،
فردوسي در سراسر شاهنامه به آن چه ميگويد، اعتقاد دارد و این اعتقاد را به خواننده القا ميكند. به گونه ای که به نظر می رسد نوعی صداقت خاص در نوشتارش نهفته است آنچه که فردوسی به آن پرداخت، جدای از جنبهٔ شعری، دانشورانه نیز بود؛ و افسانه ننوشت . فردوسی حقیقتا آموزگار فرهنگ ایران است
با خواندن شاهنامه ما بیشتر به فرهنگ و آداب و سنن اصیل ایرانی و اسطوره ها و قهرمانان باستان آشنا می گردیم که این اسطوره ها نیز همخوانی هایی با اساطیر یونان و مصر و دیگر اسطوره ها نیز دارد .
یک نمونه کشته شدن " گستهم " به دست همسرش " گردیه" که یکی از ناجوانمردانه ترین قتل های شاهنامه است شبیه قتل "آگاممنون" سردار یونانی به دست همسرش ، گرچه " آگاممنون به دلیل قربانی کردن دخترش به قتل رسید .
تاثیر شاهنامه ی فردوسی درطول تاریخ بر مردم چنان بود که در زمان مشروطه بسیاری از شاعران وطن پرست و آزادی خواه ، از شعر بر علیه استبداد و وسیله ای برای رواج دادن ایده و تفکرات مدرن استفاده کردند
خیام
آنچه جهان بینی خیام را پدید آورد، خصوصیت پرسشگری او بود، خیام ذهنی پویا و خلاق داشت، و با سوالات حیرت انگیز و بی پاسخی که در شعرهایش مطرح می کند بیهوده گی خرافات و موهوماتی که در آن روزگار جلوه گر بود به سخره و ریشخند می کشد .
خیام بینش فلسفی عمیق را در شعر و رباعی ریخت ، و به نظر من همین ریشخندی که به دین و هستی و به آفرینش دارد و رگه هایی پوچ انگاری و نهیلیسم در شعرهایش موج می زند ما را به نوعی دیگر اندیشی وا می دارد که این موج فکری به جریان های روشنفکری امروز نیز می رسد و تاثیر گذار بوده است
عطار ، با صفاي باطن و تزکيه ي نفس به پاسداري دل خود مشغول شد تا آنجا که هفت شهر عشق را و هفت وادي پر خوف و خطر را با اخلاص پیمود . تذکره الاولیا عطار در ایجاز و عمیق بودن مطالب و همچنین سلیس بودن و شیوایی زبان و بیان در نوع خود سرآمد نثر فارسی ست و موجب خود بنیادی تفکر صوفیان و پیوند ارگانیک آن با ذهن ایرانیان در آن روز گار است .این کتاب در کنار کتاب منطق الطیر که به نظم است از معروفترین
آثار عطار و همچنین ادبیات فارسی محسوب می شود عطار ما را با جهان عرفان آشنا می کند و عرفان را به عرصه ي شعر فارسي وارد و با والايي و برجستگي خاصي به کمال نسبي خود نزديک کرده است . عطار حتي راه رسیدن به اوج عرفان را براي مولانا جلال الدين بلخی هموار نمود که در واقع مولاناخود را وامدار و دنباله رو سنايي و عطار مي دانست . و این امر در مثنوي و غزليات شورانگيز شمس به وضوح روشن است
سعدی
آن طور که پژوهش ها نشان داده سعدی تحت تأثیر آموزههای مذهب شافعی و اشعری بوده بنابراین تقدیرگرا است و بیش از آن که تابع اخلاق بهصورت مطلق و فلسفی آن باشد، مصلحتاندیش است.
سعدی تأثیر انکارناپذیری بر زبان فارسی گذاشته بهطوریکه شباهت قابل توجهی بین فارسی امروزی و زبان سعدی وجود دارد. بسیاری ازضربالمثلهای رایج در زبان فارسی از آثار او پدید آمده و امروز بایداستعمال ضرب المثل در شعر را وامدار سعدی بدانیم . او بر خلاف بسیاری از نویسندگان هم دوره ی خود یا پیش از خود، سادهنویسی و ایجاز را در نوشتن جاری کرد که در آنها نکتهسنجی ومفاهیم عمیق وحتی طنز آشکار یا پنهان دیده میشود.
حافظ
حافظ از سعدی و دیگر شاعران قبل از خود بسیار الهام گرفت اما چنان استادانه سرود که با سروده های پیشینیان خود بکلی فرق داشت .
مکتب حافظ رندی ست و واژه ی رند بنیادی ترین اصطلاح در شعر و جهانبینی حافظ است، شناخت رندیْ شناخت جهانبینی، اندیشه و هنر حافظ است که از دید حافظ، نظامی روشنفکرانه و فلسفی است . همچنین عشق ورزیدن و رنج کشیدن از نگاه حافظ روش رندان است او با زاهد کاملا در تضاد است
انسانگرایی رندانه ی حافظ از دیگر وجوه شعری اوست . حافظ باریختن عرفان و فلسفه، طنز سیاسی و اجتماعی درشعر و همچنین مسائل اجتماعی جاری در شعر باعث تاثیر جریان های شعری و روشنگری بعد از خود شد
سخن6: سبک¬های سروده¬پارسی در تاریخ¬ادبیات پر اهمیت¬اند نگاه خویش را، درباره¬ی سبک¬های خراسانی ، عراقی ، هندی و نو برای خوانندگان ماهنامه بگویید؟
ادبیات هر کشوراز دو بخش عمده نظم (شعر) و نثر ( نوشته) تشکیل شده است.
اولین آثار سروده و نوشته ها ی زبان فارسی قبل از اسلام به گات ها و سروده هایی که در زمان زرتشت بوده برمی گردد همچنین
داریوش شاه و شاپور شاه و جاماسب حکیم را می توان در زمره ی نخستین شاعران ایران نام برد چرا که سروده ها و سخنانی در زمره ی شعر داشته اند اما بعد از ورود اسلام در ناحیه خراسان بزرگ آثاری سروده و پدیدار شد، به سبک این آثار سبک خراسانی گفته میشود که نخستین سبک زبان فارسی است.
از شاعران این دوره می توان به رودکی، فردوسی، منوچهری، فرخی سیستانی، دقیقی و .... اشاره کرد.
دو رکن اصلی و عمده ی سروده های سبک خراسانی روحیه ی حماسی و اعتقاد به شاد بودن است. از دیدگاه زبانی و بیانی زبان شعرهای این سبک ، ساده و روان و دور از هرگونه ایهام و ابهام است . و به لحاظ هنری تصویر و تشبیه در سروده ها زیاد دیده می شود
بر اساس بنیان اندیشگانی ،
جنبه عقلانی بر جنبه احساسی و اغراق چیره است. نکات اخلاقی و پند و اندرز نیز در این دوره به شعر تزریق شده است
سروده های سبک خراسانی واقع گراو طبیعت گراست و شاعر هر چه را که میبیند از اوضاع دربار تا محیط زندگی، جنگ، لشکرکشیها، پیروزیها و .... را در شعر خود به صورت حکمت موعظه ، حماسه و مرثیه ، غنا و داستان سرایی بازتاب می دهد گرچه موضوع اصلی شعرهای این دوره مدح و سپس وصف می و معشوق است که بیشتر به صورت قصیده می سرودند چرا که قالب رایج این دوره بوده اما در قالب غزل، مثنوی و رباعی هم شعر سروده می شده .
سبک عراقی
اوایل قرن هفتم پس از حمله وحشیانه مغول ادیبان زیادی کشته شدند یا به هند و آسیای صغیر گریختند و مراکز فرهنگی از خراسان به عراق منتقل شد.
سبک عراقی در قرن های هفتم ، هشتم و نهم ، شکل گرفت .از نظر تاریخی به دوره مغول، ایلخانان و تیموری برمی گردد .
عرفان و غزل دو مختصه مهم سبک عراقی است.
ادبیات این دوره ادبیاتی درون گرا، عشق گرا و سورئالیستی است.
به لحاظ زبانی و هنری همان چهارچوب زبان سبک خراسانی است اما از منظر خواننده امروزی واژه ها قابل درکتر هستند، کلمات فارسی قدیم کم شده و به جای آن کلمات عربی در شعرها بکار گرفته شده
و در ساحت اندیشگانی سروده ها و غزلیات از شرع و پند و اندرز دور شده است واگر شعری عرفانی باشد مطالب مهم عرفانی چون وحدت وجود، مساله تجلی و ظهور، ستایش بی خودی و بی خردی و... در غزلیات جایگزین شده است گرچه از قرن ششم عرفان و مطالب شرعی و اخلاقی وارد شعر شده بود از جمله شاعرانی که از این مطالب در شعر استفاده میکردند میتوان به سنایی، نظامی و خاقانی اشاره کرد
واز مهمترین شاعران این دوره میتوان به سنایی، نظامی، عطار، مولانا، سعدی و حافظ اشاره کرد.
سبک هندی
عده
سعدی
آن طور که پژوهش ها نشان داده سعدی تحت تأثیر آموزههای مذهب شافعی و اشعری بوده بنابراین تقدیرگرا است و بیش از آن که تابع اخلاق بهصورت مطلق و فلسفی آن باشد، مصلحتاندیش است.
سعدی تأثیر انکارناپذیری بر زبان فارسی گذاشته بهطوریکه شباهت قابل توجهی بین فارسی امروزی و زبان سعدی وجود دارد. بسیاری ازضربالمثلهای رایج در زبان فارسی از آثار او پدید آمده و امروز بایداستعمال ضرب المثل در شعر را وامدار سعدی بدانیم . او بر خلاف بسیاری از نویسندگان هم دوره ی خود یا پیش از خود، سادهنویسی و ایجاز را در نوشتن جاری کرد که در آنها نکتهسنجی ومفاهیم عمیق وحتی طنز آشکار یا پنهان دیده میشود.
حافظ
حافظ از سعدی و دیگر شاعران قبل از خود بسیار الهام گرفت اما چنان استادانه سرود که با سروده های پیشینیان خود بکلی فرق داشت .
مکتب حافظ رندی ست و واژه ی رند بنیادی ترین اصطلاح در شعر و جهانبینی حافظ است، شناخت رندیْ شناخت جهانبینی، اندیشه و هنر حافظ است که از دید حافظ، نظامی روشنفکرانه و فلسفی است . همچنین عشق ورزیدن و رنج کشیدن از نگاه حافظ روش رندان است او با زاهد کاملا در تضاد است
انسانگرایی رندانه ی حافظ از دیگر وجوه شعری اوست . حافظ باریختن عرفان و فلسفه، طنز سیاسی و اجتماعی درشعر و همچنین مسائل اجتماعی جاری در شعر باعث تاثیر جریان های شعری و روشنگری بعد از خود شد
سخن6: سبک¬های سروده¬پارسی در تاریخ¬ادبیات پر اهمیت¬اند نگاه خویش را، درباره¬ی سبک¬های خراسانی ، عراقی ، هندی و نو برای خوانندگان ماهنامه بگویید؟
ادبیات هر کشوراز دو بخش عمده نظم (شعر) و نثر ( نوشته) تشکیل شده است.
اولین آثار سروده و نوشته ها ی زبان فارسی قبل از اسلام به گات ها و سروده هایی که در زمان زرتشت بوده برمی گردد همچنین
داریوش شاه و شاپور شاه و جاماسب حکیم را می توان در زمره ی نخستین شاعران ایران نام برد چرا که سروده ها و سخنانی در زمره ی شعر داشته اند اما بعد از ورود اسلام در ناحیه خراسان بزرگ آثاری سروده و پدیدار شد، به سبک این آثار سبک خراسانی گفته میشود که نخستین سبک زبان فارسی است.
از شاعران این دوره می توان به رودکی، فردوسی، منوچهری، فرخی سیستانی، دقیقی و .... اشاره کرد.
دو رکن اصلی و عمده ی سروده های سبک خراسانی روحیه ی حماسی و اعتقاد به شاد بودن است. از دیدگاه زبانی و بیانی زبان شعرهای این سبک ، ساده و روان و دور از هرگونه ایهام و ابهام است . و به لحاظ هنری تصویر و تشبیه در سروده ها زیاد دیده می شود
بر اساس بنیان اندیشگانی ،
جنبه عقلانی بر جنبه احساسی و اغراق چیره است. نکات اخلاقی و پند و اندرز نیز در این دوره به شعر تزریق شده است
سروده های سبک خراسانی واقع گراو طبیعت گراست و شاعر هر چه را که میبیند از اوضاع دربار تا محیط زندگی، جنگ، لشکرکشیها، پیروزیها و .... را در شعر خود به صورت حکمت موعظه ، حماسه و مرثیه ، غنا و داستان سرایی بازتاب می دهد گرچه موضوع اصلی شعرهای این دوره مدح و سپس وصف می و معشوق است که بیشتر به صورت قصیده می سرودند چرا که قالب رایج این دوره بوده اما در قالب غزل، مثنوی و رباعی هم شعر سروده می شده .
سبک عراقی
اوایل قرن هفتم پس از حمله وحشیانه مغول ادیبان زیادی کشته شدند یا به هند و آسیای صغیر گریختند و مراکز فرهنگی از خراسان به عراق منتقل شد.
سبک عراقی در قرن های هفتم ، هشتم و نهم ، شکل گرفت .از نظر تاریخی به دوره مغول، ایلخانان و تیموری برمی گردد .
عرفان و غزل دو مختصه مهم سبک عراقی است.
ادبیات این دوره ادبیاتی درون گرا، عشق گرا و سورئالیستی است.
به لحاظ زبانی و هنری همان چهارچوب زبان سبک خراسانی است اما از منظر خواننده امروزی واژه ها قابل درکتر هستند، کلمات فارسی قدیم کم شده و به جای آن کلمات عربی در شعرها بکار گرفته شده
و در ساحت اندیشگانی سروده ها و غزلیات از شرع و پند و اندرز دور شده است واگر شعری عرفانی باشد مطالب مهم عرفانی چون وحدت وجود، مساله تجلی و ظهور، ستایش بی خودی و بی خردی و... در غزلیات جایگزین شده است گرچه از قرن ششم عرفان و مطالب شرعی و اخلاقی وارد شعر شده بود از جمله شاعرانی که از این مطالب در شعر استفاده میکردند میتوان به سنایی، نظامی و خاقانی اشاره کرد
واز مهمترین شاعران این دوره میتوان به سنایی، نظامی، عطار، مولانا، سعدی و حافظ اشاره کرد.
سبک هندی
عده
ای بر آن اند که آغاز سبک هندی از قرن نهم هجری به بعد می باشد و ظهور این سبک با شاعری به نام بابا فغانی که تلاش وافری در این مورد داشته صورت گردیده گرچه علت اصلی آن رفتن گروهی از شاعران به هند و استقبال دربار ادب دوست هند از شاعران پارسی ست ، به دلیل تأثیر زبان و فرهنگ هندی و دیگر عوامل محیط، سبک هندی پدیدار شد . که تقریبا تا قرن سیزدهم هجری ادامه داشت البته این سبک را سبک اصفهانی نیز نامیدهاند.
اگر بخواهیم دقیق تر به شکل گیری این سبک بپردازیم ، سبک هندی از رودکی شروع میشود چرا که کنایات و تشبیهات ظریفی در آثار رودکی می بینیم که بی شباهت به این سبک نیست گرچه بعضی نقطه آغاز آن را از زمان خاقانی میدانند. اما بسامد این سبک در سرودههای رودکی و خاقانی پایین است.
ویژگیهای این سبک به لحاظ هنری و ادبی و اندیشگانی، ایهام ،تعبیرات و تشبیهات و کنایات ، ترکیبات و معانی پیچیده و دشوارذهن و زبان ، خیالپردازی و اغراق شاعرانه ؛به کار بردن کلمات محاوره ای و بازاری در شعر؛بیان احوال شخصی و احساسات را میتوان نام برد.
از شاعران این دوره می توان به طالب آملی ، کلیم کاشانی ،نظیری نیشابوری ، عرفی شیرازی ،عبدالقادر بیدل، دهلوی ،صائب تبریزی و.... اشاره کرد.
شعر نو
شاعران تا زمان مشروطه بر اساس اوزان عروضی شعر می سرودند که اکثر این سروده ها بر اساس ذهن و زبان شاعران پیشین بود .اما از دوره ی مشروطه به تدریج احساسات و تجربیات شخصی وارد شعر شد که نیما آغاز گر تجربیات نوین شعری بود . گرچهشمس کسمایی، تقی رفعت، ابوالقاسم لاهوتی، جعفر خامنه ای و میرزاده عشقی ، از پیشگامان شعر نو بودند که تأثیر و میزان نوآوری در شعر هر کدام متفاوت بود اما درکل این نیما بود که جهان بینی عمیق و صورتشناسی نوین درشعر ارائه کرد.که قالب و محتوای آن بسیار متفاوت با شعر کلاسیک بود و موجب پیدایش جریان های شعری متفاوتی شد. بعضی از این جریانات بر اساس فرم و قالب شکل گرفته اند و بعضی براساس محتوایی نوین .
به عنوان مثال جریان شعر رمانتیک ، شعر حماسی ، شعر سپیدیا منثور شعر چریکی ، شعر پلاستیک ، شعر ریاضی ، شعر اشراقی ، شعر زنانه ، شعر خواندیدنی ، شعر حجم و شعر حرکت ، شعر پسانیمایی و... ... اکثر این جریانات ادبی موضوع تاویل پذیری ،چند وجهی و چند معنایی و همچنین اعتقاد به مرگ مولف درشعر راپذیرفته اند . اما گاهی پرداختن افراطی به صورت شعر و شکستن معنا موجب انحطاط شعر و عدم جذب مخاطب گردیده است ، گرچه شاعر می تواند باساختاری منسجم وبا بازیهای زبانی وبیانی و با به پرواز درآوردن مرغ خیال و ریختن اندیشه در متن شعر در مواجهه با واقعیات اجتماع چنان بسراید که ده ها تاویل از آن سروده برآید تا به ژرفای شعر شاعر آفرین ها گفت .
سخن7: اهمیت انقلاب ادبی نیما را، در چه رویکردهایی می¬بینید؟
انقلاب مشروطه جهان تازهای به روی شاعران ایران گشود تا به تماشای چهره ی بیرونی و درونی شعر جهان بنشینند و شعر فارسی، شکل جهانی به خود گیرد. شعر ایران توسط علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج از هر جهت، ظاهری یا محتوایی، زبان و بیان، تخیل، عاطفه، تصویر، فرم درونی و بیرونی و...، با شعر اروپا (بویژه شعر فرانسه) منطبق شد و شکل جهانی پیدا کرد.
نیما با تغییر قالب و محتوا، شعر را به سوی جهانی شدن سوق داد، این انقلاب ادبی از سوی نیما و شکل گرفتن شعر نیمایی باعث پدیدار شدن شعر سپید توسط شاملو که از شاگردان نیما بود گردید که جریانهای شعری متعددی در کشور شکل گرفت گرچه در آنها ردپای شعر اروپایی و هم قدم شدن با شعر جهانی دیده می شود . از جمله این جریانها ، : جریان شعر سپید، موج نو، شعرحجم، موج ناب، شعر کانکریت، شعر چریکی، شعر ریاضی، شعر اشراق، شعر گفتار، شعر مفهومی، شعر زبانی و شعر پستمدرن (پسانیمایی).و... می توان نام برد .
ادبیات نیمایی نوع نگاه ذهنی یا سوبژکتیو را عینی یا ابژکتیو کرد، یعنی اگر در قدیم مولانا می گفت
بنفشه در رکوع آمد چو سنبل در خشوع آمد. چو نرگس چشمکش میزد که وقت اعتبار آمد.
و یا حافظ می گفت :
بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود
شاعربه صورت ذهنی جهان پیرامون خود را «تعبیرگری»می کرد و درواقع در جهان دست می برد تا ذهنیت خود را حاکم کند.
نیما مانند پیامبر ، که می گفت خدابه من قدرتی بده تا اشیا را آنچنان ببینم که هست، تلاشش شناخت عینی جهان بود . از نوع نگاه تعبیرگر ، ما فقط می توانیم به شطحیات ناب و زیبا برسیم .
مثل وقتی کعبه به پیشواز رابعه می رود،که حیرت انگیزو زیباست، اما بااین نگاه نمی توان فضا پیما ساخت.
بخش¬دوم بررسی دفتر سروده ثانیه¬های گیج
تهران / نشرلیان / چاپ اول1392 / دوم 1394 / سوم 1395
سخن1: دفتر ثاینه¬های گیج دفترکوته¬سرایی¬ها و تجربه¬نگاری¬های شماست درگام¬نخست به راه دفتر خوانی شما درباره تاریخچه سروده کوتاه و اهمیت آن لختی سخن
اگر بخواهیم دقیق تر به شکل گیری این سبک بپردازیم ، سبک هندی از رودکی شروع میشود چرا که کنایات و تشبیهات ظریفی در آثار رودکی می بینیم که بی شباهت به این سبک نیست گرچه بعضی نقطه آغاز آن را از زمان خاقانی میدانند. اما بسامد این سبک در سرودههای رودکی و خاقانی پایین است.
ویژگیهای این سبک به لحاظ هنری و ادبی و اندیشگانی، ایهام ،تعبیرات و تشبیهات و کنایات ، ترکیبات و معانی پیچیده و دشوارذهن و زبان ، خیالپردازی و اغراق شاعرانه ؛به کار بردن کلمات محاوره ای و بازاری در شعر؛بیان احوال شخصی و احساسات را میتوان نام برد.
از شاعران این دوره می توان به طالب آملی ، کلیم کاشانی ،نظیری نیشابوری ، عرفی شیرازی ،عبدالقادر بیدل، دهلوی ،صائب تبریزی و.... اشاره کرد.
شعر نو
شاعران تا زمان مشروطه بر اساس اوزان عروضی شعر می سرودند که اکثر این سروده ها بر اساس ذهن و زبان شاعران پیشین بود .اما از دوره ی مشروطه به تدریج احساسات و تجربیات شخصی وارد شعر شد که نیما آغاز گر تجربیات نوین شعری بود . گرچهشمس کسمایی، تقی رفعت، ابوالقاسم لاهوتی، جعفر خامنه ای و میرزاده عشقی ، از پیشگامان شعر نو بودند که تأثیر و میزان نوآوری در شعر هر کدام متفاوت بود اما درکل این نیما بود که جهان بینی عمیق و صورتشناسی نوین درشعر ارائه کرد.که قالب و محتوای آن بسیار متفاوت با شعر کلاسیک بود و موجب پیدایش جریان های شعری متفاوتی شد. بعضی از این جریانات بر اساس فرم و قالب شکل گرفته اند و بعضی براساس محتوایی نوین .
به عنوان مثال جریان شعر رمانتیک ، شعر حماسی ، شعر سپیدیا منثور شعر چریکی ، شعر پلاستیک ، شعر ریاضی ، شعر اشراقی ، شعر زنانه ، شعر خواندیدنی ، شعر حجم و شعر حرکت ، شعر پسانیمایی و... ... اکثر این جریانات ادبی موضوع تاویل پذیری ،چند وجهی و چند معنایی و همچنین اعتقاد به مرگ مولف درشعر راپذیرفته اند . اما گاهی پرداختن افراطی به صورت شعر و شکستن معنا موجب انحطاط شعر و عدم جذب مخاطب گردیده است ، گرچه شاعر می تواند باساختاری منسجم وبا بازیهای زبانی وبیانی و با به پرواز درآوردن مرغ خیال و ریختن اندیشه در متن شعر در مواجهه با واقعیات اجتماع چنان بسراید که ده ها تاویل از آن سروده برآید تا به ژرفای شعر شاعر آفرین ها گفت .
سخن7: اهمیت انقلاب ادبی نیما را، در چه رویکردهایی می¬بینید؟
انقلاب مشروطه جهان تازهای به روی شاعران ایران گشود تا به تماشای چهره ی بیرونی و درونی شعر جهان بنشینند و شعر فارسی، شکل جهانی به خود گیرد. شعر ایران توسط علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج از هر جهت، ظاهری یا محتوایی، زبان و بیان، تخیل، عاطفه، تصویر، فرم درونی و بیرونی و...، با شعر اروپا (بویژه شعر فرانسه) منطبق شد و شکل جهانی پیدا کرد.
نیما با تغییر قالب و محتوا، شعر را به سوی جهانی شدن سوق داد، این انقلاب ادبی از سوی نیما و شکل گرفتن شعر نیمایی باعث پدیدار شدن شعر سپید توسط شاملو که از شاگردان نیما بود گردید که جریانهای شعری متعددی در کشور شکل گرفت گرچه در آنها ردپای شعر اروپایی و هم قدم شدن با شعر جهانی دیده می شود . از جمله این جریانها ، : جریان شعر سپید، موج نو، شعرحجم، موج ناب، شعر کانکریت، شعر چریکی، شعر ریاضی، شعر اشراق، شعر گفتار، شعر مفهومی، شعر زبانی و شعر پستمدرن (پسانیمایی).و... می توان نام برد .
ادبیات نیمایی نوع نگاه ذهنی یا سوبژکتیو را عینی یا ابژکتیو کرد، یعنی اگر در قدیم مولانا می گفت
بنفشه در رکوع آمد چو سنبل در خشوع آمد. چو نرگس چشمکش میزد که وقت اعتبار آمد.
و یا حافظ می گفت :
بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود
شاعربه صورت ذهنی جهان پیرامون خود را «تعبیرگری»می کرد و درواقع در جهان دست می برد تا ذهنیت خود را حاکم کند.
نیما مانند پیامبر ، که می گفت خدابه من قدرتی بده تا اشیا را آنچنان ببینم که هست، تلاشش شناخت عینی جهان بود . از نوع نگاه تعبیرگر ، ما فقط می توانیم به شطحیات ناب و زیبا برسیم .
مثل وقتی کعبه به پیشواز رابعه می رود،که حیرت انگیزو زیباست، اما بااین نگاه نمی توان فضا پیما ساخت.
بخش¬دوم بررسی دفتر سروده ثانیه¬های گیج
تهران / نشرلیان / چاپ اول1392 / دوم 1394 / سوم 1395
سخن1: دفتر ثاینه¬های گیج دفترکوته¬سرایی¬ها و تجربه¬نگاری¬های شماست درگام¬نخست به راه دفتر خوانی شما درباره تاریخچه سروده کوتاه و اهمیت آن لختی سخن
کنید؟
خاستگاه شعر کوتاه به وضوح مشخص نیست بعضی خاستگاه آن را از یونان می دانند و بعضی به هند وچین و بعضی به هایکو در ژاپن نسبت می دهند در ایران نیز می توان به شبه سروده هایی در گات ها و خسروانی ها اشاره داشت و پس از اسلام به دوبیتی های بابا طاهر و رباعیات خیام اشاره داشت که چه در ساحت اندیشگانی و چه در ساحت هنری و ادبی عمیق بیان گردیده است
ویژگی شعر کوتاه، ایجاز و اختصار در بستر آنِ شاعرانه است .شعر کوتاه عکسی از لحظه است که در نهایت ایجاز شکل می گیرد . بکار گیری واژه گان در شکل گیری یک سروده بسیار مهم است ومی تواند در بیان مفاهیم عمیق و والا موفق باشد
در واقع هنر شاعر و یا نویسنده در این است که حرف و اندیشه ای را با عمق دادن به واژه و در نهایت ایجاز و ایهام بیان نماید.
سخن2: درسروده کوتاه مضمون در اجرا به خاصیت درون¬متنی می¬رسد و ایجاز در زبان شیوه شکل¬گیری جریان متکثر مفهوم¬ها که شما در کوته¬سرایی¬ها کارکرد ایجاز را، با یک دیالتیک تنهایی در بیان پیش برده¬اید درباره ایجاز و اهمیت آن در سروده کوتاه توضیح دهید؟
ایجاز مهمترین عنصر در شعر کوتاه ست که با حذف کلمات و ضمایر زائد صورت می گیرد . در شعر کوتاه مهمترین حرف را ایجاز می زند که باید به جا ودرست بکار گرفت تا به شعر خدشه ای وارد نگردد به این معنی که با ایجاز به جا شعر کوتاه را آن گونه سرود که دیگر نتوان کلمه ای را جابجا و یا حذف کرد .
سخن3: در سروده (2) هشدار یادآوری در حافظه جمعی بارز میشود :یادت باشد / پرنده هم که باشیم / یک روز / آسمان تمام می شود / ص (8) این واضح شدن پیام در هشدار اهمیت¬گویایی در جریان¬شناسی ذهن دارد و هرچند این 4 سطر سه فعل دارند ولی گزاره در شکل¬گیری معنا کارکردی چند تصویری پیدا می¬کند و درنگ¬وار ذهنیت¬بخشی دارد. در این¬باره بیشتر بگویید؟
گاهی در یک سروده ابژه و تصویر در صور خیال به صورت سوبژه و معنایی ذهنی بدل می گردد سوبژه و ابژه در این شعر نه تنها دخیل اند بلکه ابژه به واقعیتی انکار ناپذیر می رسد که در واقع تصویر در هشداری ملموس این حرف را می زند ...
در این کوتاه سروده ، تقطیع کلمات و چینش آنها در سطر باعث زایش تصویر و درنهایت اندیشه ای ملموس می شود که فکر می کنم در این باره نباید بیشتر توضیحی دهم و نقد و تاویل این سروده را بر عهده ی خواننده بگذارم .
سخن4: منِ راوی در این دفتر به تکرار روایت¬های متکثر می¬رسد ( بزرگ نمی¬شدم ..../ می¬خواهم که نباشم .../ نوری نمی¬بینم .../ این منِ متکثر توی جهان چند مفهومی را، در صورخیال به دیالتیکی مفاهیمی کشانده¬اید که خود شکل¬گیری منِ اجتماعی . درباره این رویکرد بیشتر سخن کنید؟
من های متکثر در صور خیال گاهی به من جمعی می رسند ، منی که می تواند صدای من های دیگر باشد و نوعی ما شدن و ما بودن گاهی یک حرف و یک شعر و نوشته می تواند حرف خود ما باشد و پردازش این خیال وقتی به مفهوم می رسد می تواند جهت گیری و رویکردی اجتماعی به خود گیرد درد اجتماع را درد خود دانستن و من راوی را نوعی جهان شمول بیان کردن که به من جمعی و ما بودگی برسد که در این صورت به روایت های متکثر می رسد
سخن5: دایره واژگانی این دفتر با بسامد واژه¬های من، تو، سایه، دست، ستاره، خاک، روز، نشان از دیالتیک تنهایی سراینده دارد این کارکرد را، چگونه پس از چند سال ارزیابی می¬کنید؟
سرایش شعر به جهان بینی شاعر پیرامون محیط و نگاه شاعر به این محیط و زیستنش به این نگرش برمی گردد . اکثر سروده های دفتر شعر "ثانیه های گیج " به سالهای 80 تا 87 بر می گردد و طبیعتا با توجه به درنظر گرفتن سن و شرایط آن روزها اکثر سروده ها از یک دیالکتیک تنهایی خاصی برخوردارند که من فکر می کنم این تنهایی نه تنها به من شخصی که به من جمعی و ما شدگی بر می گردد . به روز مرگی آدم ها و هست و نیست ... به طبیعت و مرگ که همیشه گریبان آدمی را گرفته است
سخن6: کاریکلماتور نگاهی در متن¬شناسی¬اش که داشته باشیم ما بین سروده که گزاره¬خیز است و طنز که نمایش کلام¬های تعلیقی است. یک اتفاق مبارک است. که در سروده¬های این دفتر چندجا به کارهایی می¬رسیم که سروده نیستند و نزدیک به کاریکلماتور هستند. ( دید / دوید / رسید / ندید... ص 38) یا ( هر روز تو می آیی / هر روز ما می رویم ... ص 21) این کارکرد را، چگونه توجیح می¬کنید؟
دید
دوید
رسید
ندید
این سروده را نمی توان گفت به کاریکلماتور نزدیک است ، البته شاید در بطن زندگی هر نوع سرابی میتواند نوعی طنز، پوچی و خنده را بعد از گذشت زمان یاد آور شود اما من این سروده ی کوتاه را که با چهار فعل و صرفا ابژکتیو شکل گرفته را کاریکلماتور نمی دانم ، که تمام درد زندگی بشری در همین خلاصه می شود و میتوان گفت حتی کوتاهترین داستان زندگی بشر هم می تواند باشد اما به این دلیل شعر است که با یک فعل ایستا و یک لختی شروع و سه فعل
خاستگاه شعر کوتاه به وضوح مشخص نیست بعضی خاستگاه آن را از یونان می دانند و بعضی به هند وچین و بعضی به هایکو در ژاپن نسبت می دهند در ایران نیز می توان به شبه سروده هایی در گات ها و خسروانی ها اشاره داشت و پس از اسلام به دوبیتی های بابا طاهر و رباعیات خیام اشاره داشت که چه در ساحت اندیشگانی و چه در ساحت هنری و ادبی عمیق بیان گردیده است
ویژگی شعر کوتاه، ایجاز و اختصار در بستر آنِ شاعرانه است .شعر کوتاه عکسی از لحظه است که در نهایت ایجاز شکل می گیرد . بکار گیری واژه گان در شکل گیری یک سروده بسیار مهم است ومی تواند در بیان مفاهیم عمیق و والا موفق باشد
در واقع هنر شاعر و یا نویسنده در این است که حرف و اندیشه ای را با عمق دادن به واژه و در نهایت ایجاز و ایهام بیان نماید.
سخن2: درسروده کوتاه مضمون در اجرا به خاصیت درون¬متنی می¬رسد و ایجاز در زبان شیوه شکل¬گیری جریان متکثر مفهوم¬ها که شما در کوته¬سرایی¬ها کارکرد ایجاز را، با یک دیالتیک تنهایی در بیان پیش برده¬اید درباره ایجاز و اهمیت آن در سروده کوتاه توضیح دهید؟
ایجاز مهمترین عنصر در شعر کوتاه ست که با حذف کلمات و ضمایر زائد صورت می گیرد . در شعر کوتاه مهمترین حرف را ایجاز می زند که باید به جا ودرست بکار گرفت تا به شعر خدشه ای وارد نگردد به این معنی که با ایجاز به جا شعر کوتاه را آن گونه سرود که دیگر نتوان کلمه ای را جابجا و یا حذف کرد .
سخن3: در سروده (2) هشدار یادآوری در حافظه جمعی بارز میشود :یادت باشد / پرنده هم که باشیم / یک روز / آسمان تمام می شود / ص (8) این واضح شدن پیام در هشدار اهمیت¬گویایی در جریان¬شناسی ذهن دارد و هرچند این 4 سطر سه فعل دارند ولی گزاره در شکل¬گیری معنا کارکردی چند تصویری پیدا می¬کند و درنگ¬وار ذهنیت¬بخشی دارد. در این¬باره بیشتر بگویید؟
گاهی در یک سروده ابژه و تصویر در صور خیال به صورت سوبژه و معنایی ذهنی بدل می گردد سوبژه و ابژه در این شعر نه تنها دخیل اند بلکه ابژه به واقعیتی انکار ناپذیر می رسد که در واقع تصویر در هشداری ملموس این حرف را می زند ...
در این کوتاه سروده ، تقطیع کلمات و چینش آنها در سطر باعث زایش تصویر و درنهایت اندیشه ای ملموس می شود که فکر می کنم در این باره نباید بیشتر توضیحی دهم و نقد و تاویل این سروده را بر عهده ی خواننده بگذارم .
سخن4: منِ راوی در این دفتر به تکرار روایت¬های متکثر می¬رسد ( بزرگ نمی¬شدم ..../ می¬خواهم که نباشم .../ نوری نمی¬بینم .../ این منِ متکثر توی جهان چند مفهومی را، در صورخیال به دیالتیکی مفاهیمی کشانده¬اید که خود شکل¬گیری منِ اجتماعی . درباره این رویکرد بیشتر سخن کنید؟
من های متکثر در صور خیال گاهی به من جمعی می رسند ، منی که می تواند صدای من های دیگر باشد و نوعی ما شدن و ما بودن گاهی یک حرف و یک شعر و نوشته می تواند حرف خود ما باشد و پردازش این خیال وقتی به مفهوم می رسد می تواند جهت گیری و رویکردی اجتماعی به خود گیرد درد اجتماع را درد خود دانستن و من راوی را نوعی جهان شمول بیان کردن که به من جمعی و ما بودگی برسد که در این صورت به روایت های متکثر می رسد
سخن5: دایره واژگانی این دفتر با بسامد واژه¬های من، تو، سایه، دست، ستاره، خاک، روز، نشان از دیالتیک تنهایی سراینده دارد این کارکرد را، چگونه پس از چند سال ارزیابی می¬کنید؟
سرایش شعر به جهان بینی شاعر پیرامون محیط و نگاه شاعر به این محیط و زیستنش به این نگرش برمی گردد . اکثر سروده های دفتر شعر "ثانیه های گیج " به سالهای 80 تا 87 بر می گردد و طبیعتا با توجه به درنظر گرفتن سن و شرایط آن روزها اکثر سروده ها از یک دیالکتیک تنهایی خاصی برخوردارند که من فکر می کنم این تنهایی نه تنها به من شخصی که به من جمعی و ما شدگی بر می گردد . به روز مرگی آدم ها و هست و نیست ... به طبیعت و مرگ که همیشه گریبان آدمی را گرفته است
سخن6: کاریکلماتور نگاهی در متن¬شناسی¬اش که داشته باشیم ما بین سروده که گزاره¬خیز است و طنز که نمایش کلام¬های تعلیقی است. یک اتفاق مبارک است. که در سروده¬های این دفتر چندجا به کارهایی می¬رسیم که سروده نیستند و نزدیک به کاریکلماتور هستند. ( دید / دوید / رسید / ندید... ص 38) یا ( هر روز تو می آیی / هر روز ما می رویم ... ص 21) این کارکرد را، چگونه توجیح می¬کنید؟
دید
دوید
رسید
ندید
این سروده را نمی توان گفت به کاریکلماتور نزدیک است ، البته شاید در بطن زندگی هر نوع سرابی میتواند نوعی طنز، پوچی و خنده را بعد از گذشت زمان یاد آور شود اما من این سروده ی کوتاه را که با چهار فعل و صرفا ابژکتیو شکل گرفته را کاریکلماتور نمی دانم ، که تمام درد زندگی بشری در همین خلاصه می شود و میتوان گفت حتی کوتاهترین داستان زندگی بشر هم می تواند باشد اما به این دلیل شعر است که با یک فعل ایستا و یک لختی شروع و سه فعل
بعد به موازات هم و بایک وزن و در واقع قافیه می آیند که بدون هیچ توضیحی و در نهایت ایجاز تصویر سراب به صورت ذهنی برای خواننده پدیدار می شود .
در مورد سروده ی دوم
هر روز
تومی آیی
هر روز
ما می رویم
باز به پرسش شما اعتقادی ندارم گرچه نظر شما محترم است و از هر نوشته ای می توان برداشت های متفاوتی داشت که هرگونه نیز بر من مبارک است ...
من به بی زمانی درشعر معتقدم چرا که از این طریق، دید مخاطب نسبت به سروده فراتر می رود و دیگر شعر در زمان یامکان یا شخص خاصی نمی گنجد و بی آنکه شاعر بخواهد چند معنایی در سروده پدیدار می شود...
بخش¬سوم بررسی دفتر سروده آدم از کدام فصل به زمین افتاد
کرج / نشر شانی / 1395
سخن1: این دفتر شامل 51 سروده کوتاه است. که نسبت به دفتر پیشین ویژگی¬های بارزتری در زبان و اجرا دارد و زاویه¬دید این دفتر پخته¬تر می¬شود و میتوان گفت شناسنامه¬دار است. درباره این دفتر نسبت به تاریخ گردآوری چاپ آن لختی سخن کنید؟
شعرهای این دفتر تقریبا بین سالهای 89 تا93 سروده شده ، گرچه به نظر من هر فردی باگذر زمان پخته تر می شود و دیدگاهش نسبت به محیط و پیرامون آن تغییر می کند که این موضوع در امر زبان و سروده نیز اتفاق می افتد . و احتمال دارد اجراهای متفاوتی در بستر زبان شعری صورت گیرد که این موارد به سطح اندیشه و جهان بینی شاعر پیرامون محیط و همچنین دایره ی مطالعاتی اش بر می گردد
سخن2: در امر واقع به گزاره¬شناسی متن شیوه¬های چندگانگی زبان به اجرا و لحن را، می¬شود در چگونگی پرداخت¬های اصولی این دفتر دید که سراینده با رویکردی به جامعه¬شناسی متن تعلیق و سپیدخوانی¬ها را، در بعد نشانه¬شناسی پیش می¬برد مانند ( شلیک واژه همیشه آتش شب را / شعله ور می کند ...ص 8 ) در این¬باره بیشتر سخن کنید؟
نشانه شناسی در واقع به نقش نشانه ها در زندگی جامعه می پردازد و این دانش بخشی از روان شناسی اجتماعی عمومی است . وقتی در جامعه مجالی برای صریح گویی نباشد لاجرم شاعر و نویسنده باید از یک سری نمادها و نشانه ها صحبت کند که این امر باعث می شود هر خواننده و مخاطبی بنا به فراخور ذهنیت خود برداشتی متفاوت از متن داشته باشد و به نظر من درادبیات و شعر با بکار گیری استعاره ، نماد و نشانه ها می توان در پیشبرد متن موثر بود چرا که باعث چند وجهی شدن مطلب و چندگانگی شدن زبان در اجرا و اندیشه و برداشتها ی گوناگون می گردد .
سخن3: اهمیت رنج آلود زن در تاملاتی پیوسته به جریان¬شناسی درک¬حضوری تازه در بازخوانی ناملایماتی جامعه زن ستیز رویکردی می¬شود در سروده (18) که اهمیت مضمون، تصویر و درون مایه را، در یک دیالتیک تاریخ مذکر بخوانیم: زن / عبارتی سیاه پوش / تن / کلمه ای غائب / نمی روید کلمه ای / از دهان هویت / نام / در سوگ ننگ خود نشسته ( ص 24 )این شورش مردخیز را، در سروده ( 22 ) هم به اعتراض و تعلیق می¬بینیم. جامعه¬شناسی این¬نگاه را، چگونه باید شناخت؟
فرهنگ گذشته ی ایران فرهنگی مرد سالار بوده و اگر زن ایرانی فقط به همین فرهنگ گذشته تکیه کند ، چهره ای مردانه پیدا خواهد کرد ، نه زنانه. برای درک و شناخت آنچه بر زنان ایران رفته هر چه بگوییم کم است .
مهمترین علت این مسئله ساختار سنتی جامعه ما بوده است که عرصه ی تجربه ورزی را بر زنان در قیاس با مردان
بسیار تنگ می گرفته است و در جامعه ای که آزادی انسان ها به شدت محدود و به این ترتیب جرات یا فرصت تجربه های تازه از آن ها سلب می شود کمتر می توان شاهد پدید آمدن آثار و خلق روایت های بزرگ بود و اینگونه است که زن در جوامع جهان سوم عبارتی سیاه پوش و کلمه ای غائب می شود
سخن4: سروده¬ها از من راوی به ما¬بودگی می¬رسند وروایت¬ها شیوه¬های چندگانه¬ای از جهان¬های معنای این دفتر درباره چنین رویکردی به مااندیشی توضیحاتی بدهید؟
به نظرم ، ما اندیشی بخش جدا نشدنی از من وجودی ست ، منی که در بی زمانی و بی مکانی به ما بودگی می رسد ، مایی که جمع متکثر من هاست ، در واقع من هنگام نوشتن طوری ضمائر را بکار می برم که من های متن به ما بودگی برسند به نوعی درک جمعی در نوع وجودی ، تنهایی ، هستی و نیستی آدمی ...
بخش¬چهارم بررسی دفتر سروده زنی¬میان دو تاریکی
تهران / نشرمروارید / 1397
سخن1: بینش اجتماعی این دفتر بارز است به گفت¬وگوی انسان با جامعه که نشانه شناسی¬های ویژه¬ای در متن¬ها نهفته است. مانند سروده ( 2 ): ای فکر جزام گرفته / کلاف سردرگم¬ات را / به گور که می سپاری / که در باور علف¬های هرز / به سرزمین مغزهای مرده / سلام می دهی / برگرد/برگرد/ دیگر / نه ایوبی مانده / و نه گیسوی زنی / تا صدای شیون تمام زنان جهان باشد.( ص 9 و 10 )
هر شاعر به وسیله ی نماد و نشانه هایی که در متن می ریزد به یک سری مسائل و ویژگی های اجتماعی و یا حتی عقیدتی یا سیاسی اشاره دارد که اگر بخواهد صریح بیان کند شاید نه ت
در مورد سروده ی دوم
هر روز
تومی آیی
هر روز
ما می رویم
باز به پرسش شما اعتقادی ندارم گرچه نظر شما محترم است و از هر نوشته ای می توان برداشت های متفاوتی داشت که هرگونه نیز بر من مبارک است ...
من به بی زمانی درشعر معتقدم چرا که از این طریق، دید مخاطب نسبت به سروده فراتر می رود و دیگر شعر در زمان یامکان یا شخص خاصی نمی گنجد و بی آنکه شاعر بخواهد چند معنایی در سروده پدیدار می شود...
بخش¬سوم بررسی دفتر سروده آدم از کدام فصل به زمین افتاد
کرج / نشر شانی / 1395
سخن1: این دفتر شامل 51 سروده کوتاه است. که نسبت به دفتر پیشین ویژگی¬های بارزتری در زبان و اجرا دارد و زاویه¬دید این دفتر پخته¬تر می¬شود و میتوان گفت شناسنامه¬دار است. درباره این دفتر نسبت به تاریخ گردآوری چاپ آن لختی سخن کنید؟
شعرهای این دفتر تقریبا بین سالهای 89 تا93 سروده شده ، گرچه به نظر من هر فردی باگذر زمان پخته تر می شود و دیدگاهش نسبت به محیط و پیرامون آن تغییر می کند که این موضوع در امر زبان و سروده نیز اتفاق می افتد . و احتمال دارد اجراهای متفاوتی در بستر زبان شعری صورت گیرد که این موارد به سطح اندیشه و جهان بینی شاعر پیرامون محیط و همچنین دایره ی مطالعاتی اش بر می گردد
سخن2: در امر واقع به گزاره¬شناسی متن شیوه¬های چندگانگی زبان به اجرا و لحن را، می¬شود در چگونگی پرداخت¬های اصولی این دفتر دید که سراینده با رویکردی به جامعه¬شناسی متن تعلیق و سپیدخوانی¬ها را، در بعد نشانه¬شناسی پیش می¬برد مانند ( شلیک واژه همیشه آتش شب را / شعله ور می کند ...ص 8 ) در این¬باره بیشتر سخن کنید؟
نشانه شناسی در واقع به نقش نشانه ها در زندگی جامعه می پردازد و این دانش بخشی از روان شناسی اجتماعی عمومی است . وقتی در جامعه مجالی برای صریح گویی نباشد لاجرم شاعر و نویسنده باید از یک سری نمادها و نشانه ها صحبت کند که این امر باعث می شود هر خواننده و مخاطبی بنا به فراخور ذهنیت خود برداشتی متفاوت از متن داشته باشد و به نظر من درادبیات و شعر با بکار گیری استعاره ، نماد و نشانه ها می توان در پیشبرد متن موثر بود چرا که باعث چند وجهی شدن مطلب و چندگانگی شدن زبان در اجرا و اندیشه و برداشتها ی گوناگون می گردد .
سخن3: اهمیت رنج آلود زن در تاملاتی پیوسته به جریان¬شناسی درک¬حضوری تازه در بازخوانی ناملایماتی جامعه زن ستیز رویکردی می¬شود در سروده (18) که اهمیت مضمون، تصویر و درون مایه را، در یک دیالتیک تاریخ مذکر بخوانیم: زن / عبارتی سیاه پوش / تن / کلمه ای غائب / نمی روید کلمه ای / از دهان هویت / نام / در سوگ ننگ خود نشسته ( ص 24 )این شورش مردخیز را، در سروده ( 22 ) هم به اعتراض و تعلیق می¬بینیم. جامعه¬شناسی این¬نگاه را، چگونه باید شناخت؟
فرهنگ گذشته ی ایران فرهنگی مرد سالار بوده و اگر زن ایرانی فقط به همین فرهنگ گذشته تکیه کند ، چهره ای مردانه پیدا خواهد کرد ، نه زنانه. برای درک و شناخت آنچه بر زنان ایران رفته هر چه بگوییم کم است .
مهمترین علت این مسئله ساختار سنتی جامعه ما بوده است که عرصه ی تجربه ورزی را بر زنان در قیاس با مردان
بسیار تنگ می گرفته است و در جامعه ای که آزادی انسان ها به شدت محدود و به این ترتیب جرات یا فرصت تجربه های تازه از آن ها سلب می شود کمتر می توان شاهد پدید آمدن آثار و خلق روایت های بزرگ بود و اینگونه است که زن در جوامع جهان سوم عبارتی سیاه پوش و کلمه ای غائب می شود
سخن4: سروده¬ها از من راوی به ما¬بودگی می¬رسند وروایت¬ها شیوه¬های چندگانه¬ای از جهان¬های معنای این دفتر درباره چنین رویکردی به مااندیشی توضیحاتی بدهید؟
به نظرم ، ما اندیشی بخش جدا نشدنی از من وجودی ست ، منی که در بی زمانی و بی مکانی به ما بودگی می رسد ، مایی که جمع متکثر من هاست ، در واقع من هنگام نوشتن طوری ضمائر را بکار می برم که من های متن به ما بودگی برسند به نوعی درک جمعی در نوع وجودی ، تنهایی ، هستی و نیستی آدمی ...
بخش¬چهارم بررسی دفتر سروده زنی¬میان دو تاریکی
تهران / نشرمروارید / 1397
سخن1: بینش اجتماعی این دفتر بارز است به گفت¬وگوی انسان با جامعه که نشانه شناسی¬های ویژه¬ای در متن¬ها نهفته است. مانند سروده ( 2 ): ای فکر جزام گرفته / کلاف سردرگم¬ات را / به گور که می سپاری / که در باور علف¬های هرز / به سرزمین مغزهای مرده / سلام می دهی / برگرد/برگرد/ دیگر / نه ایوبی مانده / و نه گیسوی زنی / تا صدای شیون تمام زنان جهان باشد.( ص 9 و 10 )
هر شاعر به وسیله ی نماد و نشانه هایی که در متن می ریزد به یک سری مسائل و ویژگی های اجتماعی و یا حتی عقیدتی یا سیاسی اشاره دارد که اگر بخواهد صریح بیان کند شاید نه ت
نها به ضرر خودش باشد بلکه به متن و سروده اش آسیب رساند ما ازنمادها، نشانه ها و اسطوره ها برای ایهام بیشتر در شعر استفاده می کنیم که خواننده از هر طیفی بنا به دریافت خود از سروده برداشتی متفاوت داشته باشد ما در اجتماعی یخ زده و سر خورده آمیخته با فقر و درد و تبعیض های اجتماعی زندگی می کنیم که برای یک هنرمند شناخت و درک این دردها و بازتاب آن در هنرش باید مهم باشد ، حال این دردها و نشانه ها می تواند علف های هرز باشند یا بی تابی و مسخ افراد یا گیسو بریدن زن یا زنی گیس بریده .....
سخن2: اندیشه فلسفی در سروده ( 4 ) با گروتسک اجتماعی سیاسی شیوه روایتی را، پیش می¬کشد که از نگاه بودلر تا نیچه به بت¬شکنی می¬رسد: در تو / شعر از بودلر عکس می¬گرفت / و واژه / از وهم نیچه بالا می¬رفت / ... و بت¬ها تبر به دست خود را می¬شکنند... ( ص 13 و 14 ) که می¬بینیم در اواندیشی شما به مخاطب تو ذهنیت غنایی ویژه¬ای را، به پردازش می¬خوانیم درباره این بینش و ذهنیت بیشتر بگویید؟
گاهی روایت یک اتفاق در جامعه و روایت " او " وار چنان گریبان احساس و اندیشه را می گیرد که در پردازش ، اثر به تو یا منی جمعی می رسد . منی که در وجود مخاطب به تو ختم شود . سرودن یک اتفاق گاهی از اجتماع شروع می شود اما در نهایت به موضوعی ختم می گردد که برای تک تک افراد به نوعی یادآور خاطره ای باشد و من در این شعر کلا با واژگونی اسطوره ی ابراهیم در ابتدا و نمایاندن بعضی عناصر و نشانه ها در شعر بودلر و وهم نیچه و جنونی که گریبانش را گرفت و نهایتا دردی جمعی که در زندگی بیشتر هنرمندان دیده می شود کسی را مد نظر دارم که دیگر این جهان را نمی خواهد
سخن3: بینش اساطیری در سروده ( 9 ) خاستگاهی میان لفظی با ایزدی به نام ( اِ آ ) که( اِ آ )در یک درنگ¬زبانی ما بین ضمن و خیال به باوری تازه می¬رسد بازخوانی چنین پرونده¬ای را چگونه ازریابی می¬کنید؟
دنیای شعر دنیای خیال است و باور ، دنیایی که کلمات آن را با بال های جادویی خیال به پرواز در می آورند . حال اگر هنر شاعر در سروده هایش نوعی آشنا زدایی باشد که به باوری تازه برسد و در ذهن خواننده نیز این موضوع ایجاد شود می توان گفت شعر در بستر زایش های فکری و برداشت های متعددی از سوی مخاطب قرار می گیرد که در واقع زبان شعر این بستر را فراهم می کند .
سخن4: در دردهای ملی به جامعه¬شناسی¬تاریخی سروده ( 13 ) گزاره¬های پی¬درپی در ارزیابی تصورات حاجی فیروز با بهار فیروزه¬ایی دارد که به مصابه ابزاری برای روش¬شناسی فرهنگ پراهمیت است. درباره این رویکرد سخن کنید؟
گاهی باید از نمادها برای شناخت فرهنگ ، رسم و رسوم و باوری دور که در گذر زمان کم رنگ شده و فقط نامی از آن مانده استفاده کرد و ریختن آن در متن مستلزم شناخت اجتماع و باورهایی ست که گرچه کم رنگ اما هنوز جاریست و با بینشی فلسفی ، اجتماعی ، گزاره هایی را به تصویر کشیم که هم باور و فرهنگ گذشتگان را در آن ریخته باشیم و هم گذر از گذار درد ها و زندگی
سخن5: در سروده ( 33 ) اهمیت منشای فلسفی را، در زبان به کارکردی بینامتنیت می¬بینیم این رویکرد را، چگونه در شناخت اندیشه¬های اسپینوزا / دکارت / تا افلاطون می¬شود به بازخوانی فرهنگ خودمان برد در این¬باره سخن کنید؟
گاهی یک اندیشه سنتز تفکرات دیگران است که در متن جاری می شود و می تواند ذهن را به هزار توی سوال دعوت کند .
به نظر من شاعر هیچگاه نباید در مورد اندیشه و کلماتی که در شعر ریخته سخنی بگوید چرا که تاویل پذیری متن و اثر از بین می رود .
سخن6: سروده ( 45 ) سروده¬ای با بینش اجتماعی است. این رویکرد را چگونه به بازخورد اندیشه می¬برید؟
همانطور که قبلا گفتم هنگام سرودن یک شعر اگر بتوایم موضوعی اجتماعی را با اندیشه در متن جاری سازیم که هر خواننده بنا به فراخور بینش خود برداشت های متفاوتی از آن داشته باشد و متن را درجهت تک بعدی و سطحی شدن نرانیم تا سمت و سوهایی متفاوت داشته باشد در این صورت این بینش می تواند ، فلسفی عرفانی ، اجتماعی یا حتی منی شخصی باشد و این رویکرد می تواند خواننده را از هر طیفی به تفکر و تامل نسبت به سروده وادارد . گرچه ما هرگز نباید آن شاعرانه را فراموش کنیم که به نظر من زمانی که مطالعه ی خوب داشته باشیم این آن شاعرانه نیز در ضمیر ناخودآگاه شاعر صیقل می یابد و شاعر با گذشت زمان و دریافت از محیط زندگی ی پیرامون خود به نوعی دیگر اندیشی نیز می رسد که سبب سرایشی بهتر می گردد
سخن2: اندیشه فلسفی در سروده ( 4 ) با گروتسک اجتماعی سیاسی شیوه روایتی را، پیش می¬کشد که از نگاه بودلر تا نیچه به بت¬شکنی می¬رسد: در تو / شعر از بودلر عکس می¬گرفت / و واژه / از وهم نیچه بالا می¬رفت / ... و بت¬ها تبر به دست خود را می¬شکنند... ( ص 13 و 14 ) که می¬بینیم در اواندیشی شما به مخاطب تو ذهنیت غنایی ویژه¬ای را، به پردازش می¬خوانیم درباره این بینش و ذهنیت بیشتر بگویید؟
گاهی روایت یک اتفاق در جامعه و روایت " او " وار چنان گریبان احساس و اندیشه را می گیرد که در پردازش ، اثر به تو یا منی جمعی می رسد . منی که در وجود مخاطب به تو ختم شود . سرودن یک اتفاق گاهی از اجتماع شروع می شود اما در نهایت به موضوعی ختم می گردد که برای تک تک افراد به نوعی یادآور خاطره ای باشد و من در این شعر کلا با واژگونی اسطوره ی ابراهیم در ابتدا و نمایاندن بعضی عناصر و نشانه ها در شعر بودلر و وهم نیچه و جنونی که گریبانش را گرفت و نهایتا دردی جمعی که در زندگی بیشتر هنرمندان دیده می شود کسی را مد نظر دارم که دیگر این جهان را نمی خواهد
سخن3: بینش اساطیری در سروده ( 9 ) خاستگاهی میان لفظی با ایزدی به نام ( اِ آ ) که( اِ آ )در یک درنگ¬زبانی ما بین ضمن و خیال به باوری تازه می¬رسد بازخوانی چنین پرونده¬ای را چگونه ازریابی می¬کنید؟
دنیای شعر دنیای خیال است و باور ، دنیایی که کلمات آن را با بال های جادویی خیال به پرواز در می آورند . حال اگر هنر شاعر در سروده هایش نوعی آشنا زدایی باشد که به باوری تازه برسد و در ذهن خواننده نیز این موضوع ایجاد شود می توان گفت شعر در بستر زایش های فکری و برداشت های متعددی از سوی مخاطب قرار می گیرد که در واقع زبان شعر این بستر را فراهم می کند .
سخن4: در دردهای ملی به جامعه¬شناسی¬تاریخی سروده ( 13 ) گزاره¬های پی¬درپی در ارزیابی تصورات حاجی فیروز با بهار فیروزه¬ایی دارد که به مصابه ابزاری برای روش¬شناسی فرهنگ پراهمیت است. درباره این رویکرد سخن کنید؟
گاهی باید از نمادها برای شناخت فرهنگ ، رسم و رسوم و باوری دور که در گذر زمان کم رنگ شده و فقط نامی از آن مانده استفاده کرد و ریختن آن در متن مستلزم شناخت اجتماع و باورهایی ست که گرچه کم رنگ اما هنوز جاریست و با بینشی فلسفی ، اجتماعی ، گزاره هایی را به تصویر کشیم که هم باور و فرهنگ گذشتگان را در آن ریخته باشیم و هم گذر از گذار درد ها و زندگی
سخن5: در سروده ( 33 ) اهمیت منشای فلسفی را، در زبان به کارکردی بینامتنیت می¬بینیم این رویکرد را، چگونه در شناخت اندیشه¬های اسپینوزا / دکارت / تا افلاطون می¬شود به بازخوانی فرهنگ خودمان برد در این¬باره سخن کنید؟
گاهی یک اندیشه سنتز تفکرات دیگران است که در متن جاری می شود و می تواند ذهن را به هزار توی سوال دعوت کند .
به نظر من شاعر هیچگاه نباید در مورد اندیشه و کلماتی که در شعر ریخته سخنی بگوید چرا که تاویل پذیری متن و اثر از بین می رود .
سخن6: سروده ( 45 ) سروده¬ای با بینش اجتماعی است. این رویکرد را چگونه به بازخورد اندیشه می¬برید؟
همانطور که قبلا گفتم هنگام سرودن یک شعر اگر بتوایم موضوعی اجتماعی را با اندیشه در متن جاری سازیم که هر خواننده بنا به فراخور بینش خود برداشت های متفاوتی از آن داشته باشد و متن را درجهت تک بعدی و سطحی شدن نرانیم تا سمت و سوهایی متفاوت داشته باشد در این صورت این بینش می تواند ، فلسفی عرفانی ، اجتماعی یا حتی منی شخصی باشد و این رویکرد می تواند خواننده را از هر طیفی به تفکر و تامل نسبت به سروده وادارد . گرچه ما هرگز نباید آن شاعرانه را فراموش کنیم که به نظر من زمانی که مطالعه ی خوب داشته باشیم این آن شاعرانه نیز در ضمیر ناخودآگاه شاعر صیقل می یابد و شاعر با گذشت زمان و دریافت از محیط زندگی ی پیرامون خود به نوعی دیگر اندیشی نیز می رسد که سبب سرایشی بهتر می گردد
Forwarded from شهرگان _فرهنگی/اجتماعی (Shahrgon)
نقدی از پرویز حسینی برکتاب شعر" زنی میان دو تاریکی " سروده فرناز جعفرزادگان
" در هم آمیزی فلسفه واسطوره درشعر "
*زنی میان دو تاریکی
* فرناز جعفرزادگان
* چاپ اول ، زمستان 1397
*انتشارات مروارید
" زن
سایه ی ماه و زمین
میان دو تاریکی
زن
با یک اشاره
روشن می کند
جهان را "
[ش ، 28 ، ص 48]
سومین مجموعه شعر خانم فرناز جعفرزادگان ، فضایی کاملا متفاوت دارد . از یک سو ایجاز و کوتاهی در سروده ها کمتر دیده می شود و شاعر از فرم قبلی تا حدودی فاصله گرفته و از سوی دیگر ، به لحاظ محتوا شاعر به اسطوره گرایش آشکاری نشان داده است. بینش فلسفی نیز چه در شعرهای پیشین ایشان و چه در شعرهای این مجموعه دیده می شود . و شاید خواسته به تقارن میان زن-اسطوره دست بیابد و وجهی از الهه گی و تضاد آرای تاریخی و فلسفی را در باب مونث -اندیشگی ی جهان و هستی ، به نمایش بگذارد . نمونه اش در شعر 33 که شاعر نمی تواند در این جدول فلسفی و اسطوره ای ، بی طرف بماند و همه ی فلاسفه را به عشق افلاطونی [ platonie love ] دعوت می کند و هایدگر را فاشیست می نامد ، هر چند که در بیانی پارادوکسیکال چنین می سراید.
" من اکترا نبودم
مده آ نبودم
شعر نبودم
تنها زنی بودم
میان
دو تاریکی
با سایه های زیادی
که در او می دوید " [ بند آخر ، شعر 33]
شاعر با ظرافت به مثل افلاطونی و سایه های غار اشاره دارد و این که زن پیوسته و از ازل در رویاها و تصورات ما حضور داشته است . مصداق این حضور ازلی و حوا گونه در شعر 9 ، به خوبی دیده می شود که به افسانه ی خدای ( ا آ ) و خلقت زن اشاره دارد
" هم _ جان دیگر من زنی ست
که خانه دارد
در هزار ( ا آ )
و بیرون از آب های جهان
آب تنی می کند "
و بدین قرار زن که میان زهدان ماه و زمین ، یعنی رو به جهان تاریک قرار گرفته ، زنی میان دو تاریکی لقب می گیرد ، که هر گاه از سایه بیرون شود با یک اشاره جهان را روشن می کند ، و به عبارتی دیگر ، زن جهانی را خلق می نماید چون توانایی زایش و باروری را دارد .
البته نا گفته نماند که شاعر هنرمندانه ،مانند شعرهای پیشینش، گاهی به ایجاز و جناس با واژگان ، روی می آورد که شگرد اوست .
دادگاه
داد می زند
داد
در دادو بیداد
از اتاقی که راه راه فکر می کند
و راهرویی
که به هزار راه می رسد
کدام میز
کدام صندلی
کدام راه
کدام داد
کدام ...
[ شعر25]
و نیز شعرهای دیگری نیز از این دست در شعرهای شماره 29، 30، 39، 43، 46 ، و .... و گاهی با کلمات به گونه ای رفتار می کند که مختص خود شاعر است و فرم و محتوا را هر دو با هم به چالش می گیرد و دیگرجزئی از سبک ایشان شده و گاه تصویری به دست می دهد که هم دیداری و هم شنیداری است . نمونه اش شعرهای شماره ی 20 و 21 و .... است
چمدان
چه می دانی
فرق بین دست های مسافر
تا دست های انتظار
وقتی
میدانی نباشد
تا امتداد ره- گذر ، را ببینی
چمدان
چه می دانی ...
[ شعر 20 -ص 38 ]
با این همه به نظر می آید در شعر امروز زنان ایران ، نسلی سر بر آورده که انتظارات مخاطب شعر و نیز منتقدین این حوزه را سخت بالا برده است و " بی تردید فرناز جعفرزادگان ، متعلق به همین نسل است " نسلی که در آینده ی شعر امروز میهن ما اثر انگشت خودشان را خواهند داشت ...
پرویز حسینی 18 /5/ 1398
منبع ، روزنامه عصر مردم
12شهریور1398
مجله رسانه همیاری ونکوور کانادا
" در هم آمیزی فلسفه واسطوره درشعر "
*زنی میان دو تاریکی
* فرناز جعفرزادگان
* چاپ اول ، زمستان 1397
*انتشارات مروارید
" زن
سایه ی ماه و زمین
میان دو تاریکی
زن
با یک اشاره
روشن می کند
جهان را "
[ش ، 28 ، ص 48]
سومین مجموعه شعر خانم فرناز جعفرزادگان ، فضایی کاملا متفاوت دارد . از یک سو ایجاز و کوتاهی در سروده ها کمتر دیده می شود و شاعر از فرم قبلی تا حدودی فاصله گرفته و از سوی دیگر ، به لحاظ محتوا شاعر به اسطوره گرایش آشکاری نشان داده است. بینش فلسفی نیز چه در شعرهای پیشین ایشان و چه در شعرهای این مجموعه دیده می شود . و شاید خواسته به تقارن میان زن-اسطوره دست بیابد و وجهی از الهه گی و تضاد آرای تاریخی و فلسفی را در باب مونث -اندیشگی ی جهان و هستی ، به نمایش بگذارد . نمونه اش در شعر 33 که شاعر نمی تواند در این جدول فلسفی و اسطوره ای ، بی طرف بماند و همه ی فلاسفه را به عشق افلاطونی [ platonie love ] دعوت می کند و هایدگر را فاشیست می نامد ، هر چند که در بیانی پارادوکسیکال چنین می سراید.
" من اکترا نبودم
مده آ نبودم
شعر نبودم
تنها زنی بودم
میان
دو تاریکی
با سایه های زیادی
که در او می دوید " [ بند آخر ، شعر 33]
شاعر با ظرافت به مثل افلاطونی و سایه های غار اشاره دارد و این که زن پیوسته و از ازل در رویاها و تصورات ما حضور داشته است . مصداق این حضور ازلی و حوا گونه در شعر 9 ، به خوبی دیده می شود که به افسانه ی خدای ( ا آ ) و خلقت زن اشاره دارد
" هم _ جان دیگر من زنی ست
که خانه دارد
در هزار ( ا آ )
و بیرون از آب های جهان
آب تنی می کند "
و بدین قرار زن که میان زهدان ماه و زمین ، یعنی رو به جهان تاریک قرار گرفته ، زنی میان دو تاریکی لقب می گیرد ، که هر گاه از سایه بیرون شود با یک اشاره جهان را روشن می کند ، و به عبارتی دیگر ، زن جهانی را خلق می نماید چون توانایی زایش و باروری را دارد .
البته نا گفته نماند که شاعر هنرمندانه ،مانند شعرهای پیشینش، گاهی به ایجاز و جناس با واژگان ، روی می آورد که شگرد اوست .
دادگاه
داد می زند
داد
در دادو بیداد
از اتاقی که راه راه فکر می کند
و راهرویی
که به هزار راه می رسد
کدام میز
کدام صندلی
کدام راه
کدام داد
کدام ...
[ شعر25]
و نیز شعرهای دیگری نیز از این دست در شعرهای شماره 29، 30، 39، 43، 46 ، و .... و گاهی با کلمات به گونه ای رفتار می کند که مختص خود شاعر است و فرم و محتوا را هر دو با هم به چالش می گیرد و دیگرجزئی از سبک ایشان شده و گاه تصویری به دست می دهد که هم دیداری و هم شنیداری است . نمونه اش شعرهای شماره ی 20 و 21 و .... است
چمدان
چه می دانی
فرق بین دست های مسافر
تا دست های انتظار
وقتی
میدانی نباشد
تا امتداد ره- گذر ، را ببینی
چمدان
چه می دانی ...
[ شعر 20 -ص 38 ]
با این همه به نظر می آید در شعر امروز زنان ایران ، نسلی سر بر آورده که انتظارات مخاطب شعر و نیز منتقدین این حوزه را سخت بالا برده است و " بی تردید فرناز جعفرزادگان ، متعلق به همین نسل است " نسلی که در آینده ی شعر امروز میهن ما اثر انگشت خودشان را خواهند داشت ...
پرویز حسینی 18 /5/ 1398
منبع ، روزنامه عصر مردم
12شهریور1398
مجله رسانه همیاری ونکوور کانادا
"بلبل در گورستان شهر "
نگاه و نقدی از فرناز جعفرزادگان بر کتاب شعر " عهد نسیم " سروده ی وحید داور
کتاب شعر عهد نسیم سوگسرودی ست که وحید داور برای دوستش مانایاد علیرضا نسیمی شاعر شیرازی سروده و توسط نشر حکمت کلمه در بهار 1398 چاپ گردیده است .
درواقع "عهد نسیم " از آغاز تا پایان شعری بلند است با دوازده فرگرد ، که زبان نمادين و اسطوره اي، در آن جايگاهي درخور دارد . شاعربا بهره گيري از نمادها ، افزون بر اينکه شعر خود را هنرمندانه مي سرايد، دغدغه ها، دل مشغولي ها و خواسته هاي خود را از طريق آنها با زباني غيرمستقيم به مخاطب القا می کند . اکثر سروده ها در روایت زبانی اند که تکنیک های بیانی خود را داراست .
شاعر با ترکیب سازی و گاه استفاده از زبان آرکاییک دست به آفرینش زبانی دیگرگون می زند .
" تیزاب گرم سلطانی آن تمدن را که روی رود بار قلات پی می افکندیم ویرانده بود ." ( ص،15)
در این بند ، فعل مرکب " ویرانده بود " درشعرخوش نشسته، گر چه در شعر شاعران دیگر و در قدیم این گونه فعل های مرکب و ترکیب سازی ها وجود داشته . ترکیب و تلفیق کلمات انگلیسی و عربی و یا آوردن جملات انگلیسی در سروده ها دیده می شود مانند ترکیب " دنس السماع "
در شعرهای این کتاب گاهی به دردهای اجتماعی به صورت ایهام وار برمی خوریم که در پس هر واژه معانی دیگری نیز نهفته است .
" زادن ما گریختن بود
و دانسته بودیم که مغز، تنها مغز
با هواپیما می گریزد
.......
و یا
"گریختن چون زادن بود
رودها بی که بخواهند
زاده می شوند و از مرزها می گذرند
ریگ آنها را در عبور
اما کسی نمی شمرد "
(ص،18)
در این بند رود در معنا، فرزند است و در ظاهر رود جاری" هم نشانده شده است .
ریختن کلمات عبری و اسطوره ای در شعرها ، آوردن نام کتاب داستان ها در پاره روایت ها برای ایهام و نشاندن معنایی دیگرگون در شعر مثل استفاده از نام کتاب داستان جی دی سلینجر " ناتور دشت " و یا " بوف کور " هدایت و کتاب شعر " ابر شلوار پوش" مایاکوفسکی
مهارت و آشنایی شاعر را در سرودن نشان می دهد .
ناتور دشت در پی سرگین پلنگ می گشت
وما گواه انقراض شاعران بودیم ....
(ص،24)
و یا
و فرق مان اگر می کنند از بوف کور ، جز به خاطر آن نیست
که نز لکاتگان جفت گرفتیم ، نز دختران اثیر ...
(ص25)
یکی از مواردی که آسیب به شعر مدرن می زند استفاده از ادات تشبیه، " مانند ، شبیه ، چون ومثل " است که اگر شاعران بتوانند این مورد را رعایت کنند و از ادات تشبیه نو استفاده کنند قوت زبان شعر به لحاظ هنری بالاتر می رود .
"چرا که نقاشان گمنام کارت پستال و
شاعران فروتنی بودیم
شبیه پیشوا، مثل بوف کور "
(ص،25)
در عهد نسیم ، بسته به موقعیت های گوناگون ، شکل های مختلفی از کاربرد یک واژه دیده می شود . برای نمونه ، مردم شیراز به همبرگر می گویند 《همبر》 و 《وحید》 و 《نسیم》《عهد نسیم》هم تا هنگامی که در شیرازند ، همین واژه را به کار می برند .همین واژه در بخش هایی از شعر که در انگلستان می گذرند ،به 《برگر》بدل می شود .
همچنین یاد آوری خاطره در قالب شعر و پیوند دادن به دیگر عناصر متن و شکل گیری شعر به روشی نوین ، وجود دیالوگ در متن ، ریختن عناصر و واژه های محلی که نشان از زندگی شاعر در زادگاهش و همچنین شیراز است و تلفیق آن با کلمات ، مکان ها و جای های لیورپول ، آوردن جملات و چینش کلامی که ما را به یاد متون مقدس می اندازد از شگردهای نوشتاری و سرودن داور است .
" گفتم ، کجا برویم ؟
گفت ،" ملکوت مادرم
وعده گاه کودکان دبستان نگهبان است
آن را لیورپول نامیده اند
-یعنی در زمین بیگانه فرود آمدیم"
آنگاه ، لبان لیمو را بر نان و همبر فشرد
گفتم ،" چرا برویم ؟ "
گفت،"در سنگریز شبانگاهی
گنجشکان نخورده سنگ آیا
بر درخت می مانند ؟
برشاخه ماندن و افتادن
آیا فضیلت گنجشک است ؟ "
(ص،29)
در هم آمیزی شعر کودکانه با زبانی عامیانه در فرگردهای این کتاب در واقع سخره ی شعر کودکانه را در فرگرد هشتم ، 《 آن قصه که نسیم با نسیم ، یا مریم برای وحید گفت 》می بینیم .
وجود واژه های بیگانه درشعر و ایجاد قافیه با این واژه ها(اوکی، یوکی ) و کلمه هایی که موسیقی را به سروده تزریق می کنند، ظرافت دقت شاعر را نشان می دهند .
کیه کیه این وقت شب ؟
"-من ام ، من ام ، شیر علم ، یه ساعته پشت درم ، وا کن درو تو رو به خدا،
بارون می باره جر و جر و جر ، همه ی تن ام شده خیس و تر "
خاله پیرزن در وا کرد و با دیدن شیر که می لرزید ، گفت ،
" خیس شده ی زیر بارون ، هوزایت گویینگ ؟ یو اوکی ؟
بشین کنار آتیش ! خوش اومدی به یوکی !
(ص،47)
سروده های این دفتر بیشترتبعیت از نشانه ها دارند . نشانه ها یی که روابط چند سويه با هم دارند و تكرار و بازتكرار می گردند. با هم نشینی این نشانه ها و واژه گان ، شعر داور گاهی
نگاه و نقدی از فرناز جعفرزادگان بر کتاب شعر " عهد نسیم " سروده ی وحید داور
کتاب شعر عهد نسیم سوگسرودی ست که وحید داور برای دوستش مانایاد علیرضا نسیمی شاعر شیرازی سروده و توسط نشر حکمت کلمه در بهار 1398 چاپ گردیده است .
درواقع "عهد نسیم " از آغاز تا پایان شعری بلند است با دوازده فرگرد ، که زبان نمادين و اسطوره اي، در آن جايگاهي درخور دارد . شاعربا بهره گيري از نمادها ، افزون بر اينکه شعر خود را هنرمندانه مي سرايد، دغدغه ها، دل مشغولي ها و خواسته هاي خود را از طريق آنها با زباني غيرمستقيم به مخاطب القا می کند . اکثر سروده ها در روایت زبانی اند که تکنیک های بیانی خود را داراست .
شاعر با ترکیب سازی و گاه استفاده از زبان آرکاییک دست به آفرینش زبانی دیگرگون می زند .
" تیزاب گرم سلطانی آن تمدن را که روی رود بار قلات پی می افکندیم ویرانده بود ." ( ص،15)
در این بند ، فعل مرکب " ویرانده بود " درشعرخوش نشسته، گر چه در شعر شاعران دیگر و در قدیم این گونه فعل های مرکب و ترکیب سازی ها وجود داشته . ترکیب و تلفیق کلمات انگلیسی و عربی و یا آوردن جملات انگلیسی در سروده ها دیده می شود مانند ترکیب " دنس السماع "
در شعرهای این کتاب گاهی به دردهای اجتماعی به صورت ایهام وار برمی خوریم که در پس هر واژه معانی دیگری نیز نهفته است .
" زادن ما گریختن بود
و دانسته بودیم که مغز، تنها مغز
با هواپیما می گریزد
.......
و یا
"گریختن چون زادن بود
رودها بی که بخواهند
زاده می شوند و از مرزها می گذرند
ریگ آنها را در عبور
اما کسی نمی شمرد "
(ص،18)
در این بند رود در معنا، فرزند است و در ظاهر رود جاری" هم نشانده شده است .
ریختن کلمات عبری و اسطوره ای در شعرها ، آوردن نام کتاب داستان ها در پاره روایت ها برای ایهام و نشاندن معنایی دیگرگون در شعر مثل استفاده از نام کتاب داستان جی دی سلینجر " ناتور دشت " و یا " بوف کور " هدایت و کتاب شعر " ابر شلوار پوش" مایاکوفسکی
مهارت و آشنایی شاعر را در سرودن نشان می دهد .
ناتور دشت در پی سرگین پلنگ می گشت
وما گواه انقراض شاعران بودیم ....
(ص،24)
و یا
و فرق مان اگر می کنند از بوف کور ، جز به خاطر آن نیست
که نز لکاتگان جفت گرفتیم ، نز دختران اثیر ...
(ص25)
یکی از مواردی که آسیب به شعر مدرن می زند استفاده از ادات تشبیه، " مانند ، شبیه ، چون ومثل " است که اگر شاعران بتوانند این مورد را رعایت کنند و از ادات تشبیه نو استفاده کنند قوت زبان شعر به لحاظ هنری بالاتر می رود .
"چرا که نقاشان گمنام کارت پستال و
شاعران فروتنی بودیم
شبیه پیشوا، مثل بوف کور "
(ص،25)
در عهد نسیم ، بسته به موقعیت های گوناگون ، شکل های مختلفی از کاربرد یک واژه دیده می شود . برای نمونه ، مردم شیراز به همبرگر می گویند 《همبر》 و 《وحید》 و 《نسیم》《عهد نسیم》هم تا هنگامی که در شیرازند ، همین واژه را به کار می برند .همین واژه در بخش هایی از شعر که در انگلستان می گذرند ،به 《برگر》بدل می شود .
همچنین یاد آوری خاطره در قالب شعر و پیوند دادن به دیگر عناصر متن و شکل گیری شعر به روشی نوین ، وجود دیالوگ در متن ، ریختن عناصر و واژه های محلی که نشان از زندگی شاعر در زادگاهش و همچنین شیراز است و تلفیق آن با کلمات ، مکان ها و جای های لیورپول ، آوردن جملات و چینش کلامی که ما را به یاد متون مقدس می اندازد از شگردهای نوشتاری و سرودن داور است .
" گفتم ، کجا برویم ؟
گفت ،" ملکوت مادرم
وعده گاه کودکان دبستان نگهبان است
آن را لیورپول نامیده اند
-یعنی در زمین بیگانه فرود آمدیم"
آنگاه ، لبان لیمو را بر نان و همبر فشرد
گفتم ،" چرا برویم ؟ "
گفت،"در سنگریز شبانگاهی
گنجشکان نخورده سنگ آیا
بر درخت می مانند ؟
برشاخه ماندن و افتادن
آیا فضیلت گنجشک است ؟ "
(ص،29)
در هم آمیزی شعر کودکانه با زبانی عامیانه در فرگردهای این کتاب در واقع سخره ی شعر کودکانه را در فرگرد هشتم ، 《 آن قصه که نسیم با نسیم ، یا مریم برای وحید گفت 》می بینیم .
وجود واژه های بیگانه درشعر و ایجاد قافیه با این واژه ها(اوکی، یوکی ) و کلمه هایی که موسیقی را به سروده تزریق می کنند، ظرافت دقت شاعر را نشان می دهند .
کیه کیه این وقت شب ؟
"-من ام ، من ام ، شیر علم ، یه ساعته پشت درم ، وا کن درو تو رو به خدا،
بارون می باره جر و جر و جر ، همه ی تن ام شده خیس و تر "
خاله پیرزن در وا کرد و با دیدن شیر که می لرزید ، گفت ،
" خیس شده ی زیر بارون ، هوزایت گویینگ ؟ یو اوکی ؟
بشین کنار آتیش ! خوش اومدی به یوکی !
(ص،47)
سروده های این دفتر بیشترتبعیت از نشانه ها دارند . نشانه ها یی که روابط چند سويه با هم دارند و تكرار و بازتكرار می گردند. با هم نشینی این نشانه ها و واژه گان ، شعر داور گاهی
معنا و تاویل چند وجهی می گیرد و ايجاد تفاوت می كند.
تاویل و معنادر زنجيره ای از تداعی ها و خاطرات حضور و غياب دارد.
نشانه ها با هم زبانی شبكه ای و پر از دلالت تشکیل داده اند زبانی که لاكان "درافتادن به دام شبكه های بی پايان دلالت ها می نامد ".
بخشی از شعر "درآشیان مرغ جگرخواره: "
" اما خویی در همان دم
بازو به بازوی فرانکا گذشت و گفت ،
هشدار که هومنی در بطن اش خواهی کاشت و هومنی بر دست ات خواهد گذاشت
نسیم گفت ،
اینک دو پسر از خیال اش بگیر و
بهل تا برود
پسران را مگاف و هنری نام کنیم و
مگاف از آن من است
او را مگاف نامیده ام
زیرا خدا مصائب ام را از یاد من برده ست
او را هنری نامیده ای،
زیرا خدا تو را در سرزمین خواری ات بارآور ساخت
گفتم ،"مبادا بمیرند"
-ای سست ایمان !
چه باک از آنکه بمیرند؟
نشنیده ای که جفت گلستان پدر
پس از دو شکم که مرده زاد
مردی منور به خواب دید که می فرمود،
'این بار پسری زنده خواهی زاد
نام مرا بر او بگذار
تا گوگل از نام و نشان اش پر شود '
پس او چنان کرد و
نام طفل را ابراهیم نهاد"
ما تازه آمده بودیم و
نام آن مرغ را نمی دانستیم
(ص،55،56)
...
همانطور که می بینیم در دوازده فرگرد این مجموعه ، با دلالت های مکانی، بینامتنی و ارجاع پذیری روبرو می شویم که گاهی برای خواننده ، زبان متون مقدس تداعی می گردد . زبانی که پراز دلالت ها و ارجاعات متنی ست .تفاوت نگاری شاعرنسبت به زبان در این کتاب درخشان است استفاده ی درست از ظرفیت واژه و درآمیختن کلمات عبری و متون مقدس ، انگلیسی و زبان آرکائیک و آرگو در شعر ، موجب شده که واژه ها نمادین و عمیق تر در بستر معنا گردند.
نوع نگاه و نگارش وحید داور به زندگی ، سوگ ، اسطوره ،شعر و حتی شاعر ، متفاوت است و امضای مشخص دارد .
فرناز جعفرزادگان 4 مرداد1398
منبع: روزنامه عصر
مجله و سایت ادبی پیاده رو
تاویل و معنادر زنجيره ای از تداعی ها و خاطرات حضور و غياب دارد.
نشانه ها با هم زبانی شبكه ای و پر از دلالت تشکیل داده اند زبانی که لاكان "درافتادن به دام شبكه های بی پايان دلالت ها می نامد ".
بخشی از شعر "درآشیان مرغ جگرخواره: "
" اما خویی در همان دم
بازو به بازوی فرانکا گذشت و گفت ،
هشدار که هومنی در بطن اش خواهی کاشت و هومنی بر دست ات خواهد گذاشت
نسیم گفت ،
اینک دو پسر از خیال اش بگیر و
بهل تا برود
پسران را مگاف و هنری نام کنیم و
مگاف از آن من است
او را مگاف نامیده ام
زیرا خدا مصائب ام را از یاد من برده ست
او را هنری نامیده ای،
زیرا خدا تو را در سرزمین خواری ات بارآور ساخت
گفتم ،"مبادا بمیرند"
-ای سست ایمان !
چه باک از آنکه بمیرند؟
نشنیده ای که جفت گلستان پدر
پس از دو شکم که مرده زاد
مردی منور به خواب دید که می فرمود،
'این بار پسری زنده خواهی زاد
نام مرا بر او بگذار
تا گوگل از نام و نشان اش پر شود '
پس او چنان کرد و
نام طفل را ابراهیم نهاد"
ما تازه آمده بودیم و
نام آن مرغ را نمی دانستیم
(ص،55،56)
...
همانطور که می بینیم در دوازده فرگرد این مجموعه ، با دلالت های مکانی، بینامتنی و ارجاع پذیری روبرو می شویم که گاهی برای خواننده ، زبان متون مقدس تداعی می گردد . زبانی که پراز دلالت ها و ارجاعات متنی ست .تفاوت نگاری شاعرنسبت به زبان در این کتاب درخشان است استفاده ی درست از ظرفیت واژه و درآمیختن کلمات عبری و متون مقدس ، انگلیسی و زبان آرکائیک و آرگو در شعر ، موجب شده که واژه ها نمادین و عمیق تر در بستر معنا گردند.
نوع نگاه و نگارش وحید داور به زندگی ، سوگ ، اسطوره ،شعر و حتی شاعر ، متفاوت است و امضای مشخص دارد .
فرناز جعفرزادگان 4 مرداد1398
منبع: روزنامه عصر
مجله و سایت ادبی پیاده رو
" شکل های بعد از حرف "
نگاه "هوشنگ چالنگی" به کتاب شعر " زنی میان دو تاریکی "سروده " فرناز جعفرزادگان"
سروده های فرناز جعفرزادگان بهتر از آن است که فکر می کردم به طوری که در هر دفتر چندین شعر با رگه های قدرتمند و درخشان دیده می شود . مجموعه شعر جدید ایشان با نام " زنی میان دو تاریکی " از همان ابتدا خوب شروع شده است سروده ها ما را به تامل و تفکر وا می دارند .
شعر شماره 2
ای فکر جذام گرفته
کلاف سر در گم ات را
به گور که می سپاری
که در باور علف های هرز
به سرزمین مغزهای مرده
سلام می دهی
برگرد
برگرد
دیگر
نه ایوبی مانده
و نه گیسوی زنی
تا صدای شیون تمام زنان جهان باشد
این سروده در واقع پشت جلد کتاب نیز آمده است با وجود این که کلمه ی جذام در شعر دیگران نیز زیاد استفاده شده است اما در این سروده استفاده ای جدید از این کلمه صورت گرفته است بسیار بدیع و فرنگی ، شعر حامل دردهای اجتماعی ست و اسطوره ها را برای ما تداعی می کند از اسطوره ی ایوب گرفته تا سیاوش و سیتا ، حرف از درد است و فریاد بشری
شعر شماره 6
همیشه
کودکی در من می دود
تا آن نقطه
که نیست
میان آرزوهایی
که در بعد شکل گرفت
شکل های بعد از حرف
حرف از چشم نقطه می افتد
می ماند
میان بعدهای سر درگم
همیشه کودکی در من ....
این سروده از ابتدا تا انتها ما را به چینش واژه ها به صورت بدیع دعوت می کند فضایی نو و روشن با زبانی هنری در برون ریزی ی درونیات انسانی ، که لذت خواندن را در مخاطب تیز هوش امروز شعر دو چندان می کند .
شعر شماره 35
جنون می زایید
با آواز آفتاب گردان ها
در گوشه گوشه ی مزرعه
گوش اش بدهکار کسی نبود
آن را سپرد
به دختری با گوشوار روز
و یک صدا
تن ها یک صدا در نگاه دوید
:اگر چه درونش پر از دانه های تاریکی ست
اما همیشه
رو به آفتاب است آفتابگردان
با خواندن این شعر ابتدا ذهن مخاطب به سمت ونسان ونگوگ نقاش هلندی کشیده می شود . شاعر با بازی های زبانی و آوردن کلماتی نظیر " گوشه، گوش ، گوشواره " مخاطب را به معماری کلمات درچینشی شاعرانه دعوت می کند ، بند آخر این سروده بسیار زیباست
" اگر چه درونش پراز دانه های تاریکی ست
اما
همیشه رو به آفتاب است
آفتاب گردان "
راجع به آفتاب گردان شعری داریم از " حسین خلیلی " متولد 1316 که از دوستان احمد شاملو بود ، این شعر ناخودآگاه من را به آن سو ها برد و آن روزها ...
در انتها این را بگویم در مجموعه ی " زنی میان دو تاریکی " ، شعرها با تومانینه سروده شده اند اینگونه سرایش، زبان و بیان را در نوشتن تثبیت می کند .درهم آمیزی اسطوره و فلسفه و پیوند دادن آن با دردهای اجتماعی وسرودنی بی مرز در اکثر شعرها، بطوریکه خواننده نداند شعر را زن سروده یا مرد ، هنری بودن زبان و فرا بردن آن از کاربردهای روزانه به ناسوتِ آدمی ، متن را ژرف تر نشان می دهد .
هر چه فرناز جعفرزادگان پردامنه تر و وسیع تر در ساحت اندیشه و زبان قدم بردارد جایگاه مطمئن تری در عرصه ی شعر و ادبیات خواهد داشت .
هوشنگ چالنگی مهر 1398
http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/page/1409/9/%d9%87%d9%86%d8%b1-%d9%88-%d8%a7%d8%af%d8%a8%d9%8a%d8%a7%d8%aa-
وقتی پیام شاعر و ترانه سرایی بزرگ، که همیشه دوست می داری اش را می خوانی وقتی می بینی نگاهی بر واژه هایت داشته سرا پا جان می شوی و دلتنگ کاش ها
کاش اینجا بود
کاش ایران بود
تا صداش را از نزدیک بشنوم سپاس از مهر و نگاه شاعر خاطره ها و ماه ، استاد #شهیار_قنبری به سروده هایم .
.#
. " با نگاهی که بر سروده هایتان داشتم به این
حس رسیدم که شاعرید و خود را به
روشنی بیان می کنید .
پس فقط با کار بی وقفه و مطالعه ی بزرگان است که روز به روز بهتر خواهید شد. نو نفس باشید " .
.
شهیار قنبری
1 نوامبر 2019 .
.
#فرناز_جعفرزادگان
کاش اینجا بود
کاش ایران بود
تا صداش را از نزدیک بشنوم سپاس از مهر و نگاه شاعر خاطره ها و ماه ، استاد #شهیار_قنبری به سروده هایم .
.#
. " با نگاهی که بر سروده هایتان داشتم به این
حس رسیدم که شاعرید و خود را به
روشنی بیان می کنید .
پس فقط با کار بی وقفه و مطالعه ی بزرگان است که روز به روز بهتر خواهید شد. نو نفس باشید " .
.
شهیار قنبری
1 نوامبر 2019 .
.
#فرناز_جعفرزادگان
Forwarded from شهرگان _فرهنگی/اجتماعی (Hadi Ebrahimi)
ترجمه ی سه شعر از فرناز جعفرزادگان به زبان ترکی مترجم یعقوب نامی
منبع انتشار مجله ی شهروند بی سی کانادا
1
خواستیم دستهامان را از آفتاب برگیریم
چشم هامان را دوختند
گلوله ای بر گلومان نشست و
هزار گور در دهانمان رویید
تن را به گلوله ای رقصاندندو
هر دم آهی از نهادمان فرو ریخت
آه ای آدم آدم خوار
ای هزار خار روئیده در دره های حرف
قدغن
قدغن را می شناسید
قدغن منم
دیدن به مثابه ی ندیدن
زیستن به مثابه ی نزیستن
امضایی علیه خود
در این مرزهای بی طلوع
ایسته دیک گونش دن آلاق اللریمیزی
قاپاتدیلار گؤزلریمیزی
بوغازمیزدا اوتوردو بیر مرمی
گؤیَردی آغزیمیزدا مین قبیر.
جانیمیزی مرمی لرله اویناتدیلار
دورمادان آه تؤکولدو ایچیمیزدن
آه..سن آی آدام گمیرن آدام
سؤزجوک لرین دره سینده بیتن تیکان.
یاساق
یاساقی بیلیرسیز
یاساق منم
گؤرمه میش کیمی گؤرمک
یاشامامیش کیمی یاشاماق
اؤزونه قارشی امضا
بو گونشی آچیلمایان سرحدلرده
2
همیشه
باشم و
نباشم و
کاش ها
از حرف که برگردیم
شاید
دوستت دارم نام تو باشد
شاید
نام من
همیشه
اولام
اولمایام
بیرده کئشگه لر
سؤزدن کئچسَک
بلکه ده
"سئویرم سنی" آدین اولا سنین
یادا کی
منیم آدیم
3
چشم هام خواب دیده اند که نیستند
از نگاه خون می بارید وسنگ
بارها گریستم
گریستم برای چشم هایی که نبود
و حرف هایی که ...
حرف ها را در بلوطی ریختم
تا به یاد باد بسپارد
دیگر برگرد را نمی خواهم
از چشم هام خواستم
پشت سر را نبینند
و حرف های آن لوطی...
تا مبادآه...
سنگ نمکی شوم
که در خود زندانی ست
رویالاریندا یوخ اولماقلارینی گؤروب لر گؤزلریم
قان،داش یاغیردی باخیشدان
دفه لرجه آغلادیم
آغلادیم اولمایان گؤزلره
او سؤزلره ده...
سؤزلری بیر پالیت قاققاسینا تؤکدوم
یئللرین یادداشینا تاپشیرماق اوچون
داها، قاییتماغی ایسته میرم
گؤزلریم دن ده ایسته دیم
آرخانی گؤرمه سینلر
او لوطونون سؤزونوده
گلمه سین اوگون..آه...
اؤزونده حبس اولموش
بیر دوز داشینا چئوریله م
ترجمه:یعقوب نامی
شعر: فرناز حعفرزادگان
https://shahrgon.com/%d8%aa%d8%b1%d8%ac%d9%85%d9%87-%d8%b3%d9%87-%d8%b4%d8%b9%d8%b1-%d8%a7%d8%b2-%d9%81%d8%b1%d9%86%d8%a7%d8%b2-%d8%ac%d8%b9%d9%81%d8%b1%d8%b2%d8%a7%d8%af%da%af%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d8%b2%d8%a8%d8%a7/
منبع انتشار مجله ی شهروند بی سی کانادا
1
خواستیم دستهامان را از آفتاب برگیریم
چشم هامان را دوختند
گلوله ای بر گلومان نشست و
هزار گور در دهانمان رویید
تن را به گلوله ای رقصاندندو
هر دم آهی از نهادمان فرو ریخت
آه ای آدم آدم خوار
ای هزار خار روئیده در دره های حرف
قدغن
قدغن را می شناسید
قدغن منم
دیدن به مثابه ی ندیدن
زیستن به مثابه ی نزیستن
امضایی علیه خود
در این مرزهای بی طلوع
ایسته دیک گونش دن آلاق اللریمیزی
قاپاتدیلار گؤزلریمیزی
بوغازمیزدا اوتوردو بیر مرمی
گؤیَردی آغزیمیزدا مین قبیر.
جانیمیزی مرمی لرله اویناتدیلار
دورمادان آه تؤکولدو ایچیمیزدن
آه..سن آی آدام گمیرن آدام
سؤزجوک لرین دره سینده بیتن تیکان.
یاساق
یاساقی بیلیرسیز
یاساق منم
گؤرمه میش کیمی گؤرمک
یاشامامیش کیمی یاشاماق
اؤزونه قارشی امضا
بو گونشی آچیلمایان سرحدلرده
2
همیشه
باشم و
نباشم و
کاش ها
از حرف که برگردیم
شاید
دوستت دارم نام تو باشد
شاید
نام من
همیشه
اولام
اولمایام
بیرده کئشگه لر
سؤزدن کئچسَک
بلکه ده
"سئویرم سنی" آدین اولا سنین
یادا کی
منیم آدیم
3
چشم هام خواب دیده اند که نیستند
از نگاه خون می بارید وسنگ
بارها گریستم
گریستم برای چشم هایی که نبود
و حرف هایی که ...
حرف ها را در بلوطی ریختم
تا به یاد باد بسپارد
دیگر برگرد را نمی خواهم
از چشم هام خواستم
پشت سر را نبینند
و حرف های آن لوطی...
تا مبادآه...
سنگ نمکی شوم
که در خود زندانی ست
رویالاریندا یوخ اولماقلارینی گؤروب لر گؤزلریم
قان،داش یاغیردی باخیشدان
دفه لرجه آغلادیم
آغلادیم اولمایان گؤزلره
او سؤزلره ده...
سؤزلری بیر پالیت قاققاسینا تؤکدوم
یئللرین یادداشینا تاپشیرماق اوچون
داها، قاییتماغی ایسته میرم
گؤزلریم دن ده ایسته دیم
آرخانی گؤرمه سینلر
او لوطونون سؤزونوده
گلمه سین اوگون..آه...
اؤزونده حبس اولموش
بیر دوز داشینا چئوریله م
ترجمه:یعقوب نامی
شعر: فرناز حعفرزادگان
https://shahrgon.com/%d8%aa%d8%b1%d8%ac%d9%85%d9%87-%d8%b3%d9%87-%d8%b4%d8%b9%d8%b1-%d8%a7%d8%b2-%d9%81%d8%b1%d9%86%d8%a7%d8%b2-%d8%ac%d8%b9%d9%81%d8%b1%d8%b2%d8%a7%d8%af%da%af%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d9%87-%d8%b2%d8%a8%d8%a7/
http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/page/1462/9/%d9%87%d9%86%d8%b1-%d9%88-%d8%a7%d8%af%d8%a8%d9%8a%d8%a7%d8%aa-
مطلبی از فرناز جعفرزادگان در مورد #نیما_یوشیج
منبع انتشار ؛ روزنامه اعتماد 18 دی 1398
" نیما سرود روزگار "
اصولا دو دسته شاعر بزرگ در تاریخ ادبیات جهان ظهور می کنند
۱ - آن دسته از شاعرانی که می توانند قالب و محتوا را تغییر دهند
۲- شاعرانی که فقط محتوا را در شعر تغییر می دهند .
در بین این دو دسته تنها کسی که توانست هم قالب و هم محتوا را تغییر دهد نیما ست و در کل تاریخ ادبیات ایران این قرعه به نام هیچ کس جز این شاعر رقم نخورده است و بقیه ی شاعران اعم از مولانا ٬ خیام ٬ حافظ سعدی و... فقط توانسته اند محتوا را در شعر تغییر دهند .
نیما با تغییر قالب و محتوا، شعر را به سوی جهانی شدن سوق داد و با هنر زبانی و کلامی و تسلط بر ادبیات امروز و کهن توانست طرحی نو درافکند . زبان در قالبی نو " نیمایی " چنان تاثیر گذار بود که شاعران بسیاری را به دنبال خود کشاند.
نیما جهان بینی عمیق و صورتشناسی نوین درشعر ارائه داد وباتزریق کلمات بومی در شعر و بهره گیری از طبیعت ، مفاهیم فرهنگی و اجتماعی ویژه ای را به شعر تزریق کرد . شعر نیما دریافت تجربه هاست که تصویر و نماد را در ذهن مخاطب برجسته می نماید . شعری ست زیست محیطی و مسائل پیرامون آن محیط، که درون طبیعت می رود و به رود از دل دره و به درخت از دل جنگل نظر دارد و نمی توان از کنار واژه ها سطحی عبور کرد چرا که در دل هر واژه نماد و نشانه ای ست که مخاطب را به تامل و تفکر وامی دارد.
ادبیات نیمایی نوع نگاه ذهنی یا سوبژکتیو را عینی یا ابژکتیو کرد، به عنوان نمونه اگر در قدیم مولانا می گفت
بنفشه در رکوع آمد چو سنبل در خشوع آمد.
چو نرگس چشمکش میزد که وقت اعتبار آمد.
و یا حافظ می گفت :
بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود
شاعربه صورت ذهنی جهان پیرامون خود را «تعبیرگری»می کرد و درواقع در جهان دست می برد تا ذهنیت خود را حاکم کند.
نیما مانند پیامبر ، که می گفت خدایا به من قدرتی بده تا اشیا را آنچنان ببینم که هست، تلاشش شناخت عینی جهان بود . از نوع نگاه تعبیرگر ، ما فقط می توانیم به شطحیات ناب و زیبا برسیم .
مثل وقتی کعبه به پیشواز رابعه می رود،که حیرت انگیزو زیباست، اما بااین نگاه نمی توان فضا پیما ساخت.
سروده های نیما نه تنها خود را با روح زبان همخوان نمی کند بلکه شکل متفاوت و تازه ای است از زبان ، و هر چند گاهی جنبه های عاطفی زبان معیار را به کار می گیرد اما این مسئله در خدمت اهداف شعری نیما نیست و گونه ای رهایی از معنا که رسیدن به کلامی پر از تاویل و کنایه هاست .
خانه ام ابری ست
یکسره روی زمین ابری ست با آن
از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد می پیچد .
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من ¡
آی نی زن که تو را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟
خانه ام ابری ست اما
ابر بارانش گرفته ست
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم
من به روی آفتابم
می برم در ساحت دریا نظاره
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره نی زن که دایم می نوازد نی ، دراین دنیای ابر اندود
راه خود را دارد اندر پیش
نظم و همنشینی واژه ها در این سروده که بنیان آن موسیقی واج هاست ، به هر واژه اهمیت و تشخص می بخشد و واژه به گفته ی مالارمه " ذات حقیقت "می شود .نیما با بهره گیری از زبان و ساخت ترکیبات تازه توانست دغدغه های اجتماعی و آرمان خواهی خود را به گوش همه برساند.شعرهایی که با اصول زیبایی شناسی مدرن و هنر رئالیستی همجهت بود و هیچ گاه محتوا و مضمون را قربانی وزن کلاسیک نکرد. از جمله شاخصه های زیبایی که می توان در شعرهای نیما در جهت القای مفاهیم و محتوا اشاره کردمفهوم گرایی و آرمان خواهی، کلیّت گرایی، استفاده از جلوه های زندگی معاصر و دغدغه های اجتماعی است.
شعرهای نیما تصویری ثبت شده بر کاغذ نیست بلکه صرفا بیانی ست مجازی که بر منش استعاره ها می چرخد کلامی ست کنایی با تاویل های زیاد که در سطح شناور نیست ، به تعبیر شکلوفسکی " شاعران انگاره ها را نمی آفرینند ، بل آن ها را می یابند ، یعنی آن ها را از زبان طبیعی و زبان معیار گرد آوری می کنند " . ( ساختار و تاویل متن ، ص، 59 )
آسمان یکریز می بارد
روی بندرگاه
روی دنده های آویزان یک بام سفالین در کنار راه
روی " آیش " های " شاهک " خوشه اش را می دواند
روی نوغانخانه روی پل - یا آنجا کسی غمناک است
همچنین بر روی بالا خانه ی همسایه ی من ( مرد ماهیگیر مسکینی که او را می شناسی )
خالی افتاده ست اما خانه ی همسایه ی من ، دیرگاهی ست .
( بخشی از شعر روی بندرگاه )
وقتی قرار باشد جهانبینی شاعرانه و نگاه تازه بر جهان شعر و هنر امروز حاکم باشد، این دیدگاه که هر شیء در طبیعت و هر واژه ای در زبان این فرصت را بیابد که وارد فضای اندیشگانی وزیبایی شعرنیما
مطلبی از فرناز جعفرزادگان در مورد #نیما_یوشیج
منبع انتشار ؛ روزنامه اعتماد 18 دی 1398
" نیما سرود روزگار "
اصولا دو دسته شاعر بزرگ در تاریخ ادبیات جهان ظهور می کنند
۱ - آن دسته از شاعرانی که می توانند قالب و محتوا را تغییر دهند
۲- شاعرانی که فقط محتوا را در شعر تغییر می دهند .
در بین این دو دسته تنها کسی که توانست هم قالب و هم محتوا را تغییر دهد نیما ست و در کل تاریخ ادبیات ایران این قرعه به نام هیچ کس جز این شاعر رقم نخورده است و بقیه ی شاعران اعم از مولانا ٬ خیام ٬ حافظ سعدی و... فقط توانسته اند محتوا را در شعر تغییر دهند .
نیما با تغییر قالب و محتوا، شعر را به سوی جهانی شدن سوق داد و با هنر زبانی و کلامی و تسلط بر ادبیات امروز و کهن توانست طرحی نو درافکند . زبان در قالبی نو " نیمایی " چنان تاثیر گذار بود که شاعران بسیاری را به دنبال خود کشاند.
نیما جهان بینی عمیق و صورتشناسی نوین درشعر ارائه داد وباتزریق کلمات بومی در شعر و بهره گیری از طبیعت ، مفاهیم فرهنگی و اجتماعی ویژه ای را به شعر تزریق کرد . شعر نیما دریافت تجربه هاست که تصویر و نماد را در ذهن مخاطب برجسته می نماید . شعری ست زیست محیطی و مسائل پیرامون آن محیط، که درون طبیعت می رود و به رود از دل دره و به درخت از دل جنگل نظر دارد و نمی توان از کنار واژه ها سطحی عبور کرد چرا که در دل هر واژه نماد و نشانه ای ست که مخاطب را به تامل و تفکر وامی دارد.
ادبیات نیمایی نوع نگاه ذهنی یا سوبژکتیو را عینی یا ابژکتیو کرد، به عنوان نمونه اگر در قدیم مولانا می گفت
بنفشه در رکوع آمد چو سنبل در خشوع آمد.
چو نرگس چشمکش میزد که وقت اعتبار آمد.
و یا حافظ می گفت :
بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود
شاعربه صورت ذهنی جهان پیرامون خود را «تعبیرگری»می کرد و درواقع در جهان دست می برد تا ذهنیت خود را حاکم کند.
نیما مانند پیامبر ، که می گفت خدایا به من قدرتی بده تا اشیا را آنچنان ببینم که هست، تلاشش شناخت عینی جهان بود . از نوع نگاه تعبیرگر ، ما فقط می توانیم به شطحیات ناب و زیبا برسیم .
مثل وقتی کعبه به پیشواز رابعه می رود،که حیرت انگیزو زیباست، اما بااین نگاه نمی توان فضا پیما ساخت.
سروده های نیما نه تنها خود را با روح زبان همخوان نمی کند بلکه شکل متفاوت و تازه ای است از زبان ، و هر چند گاهی جنبه های عاطفی زبان معیار را به کار می گیرد اما این مسئله در خدمت اهداف شعری نیما نیست و گونه ای رهایی از معنا که رسیدن به کلامی پر از تاویل و کنایه هاست .
خانه ام ابری ست
یکسره روی زمین ابری ست با آن
از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد می پیچد .
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من ¡
آی نی زن که تو را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟
خانه ام ابری ست اما
ابر بارانش گرفته ست
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم
من به روی آفتابم
می برم در ساحت دریا نظاره
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره نی زن که دایم می نوازد نی ، دراین دنیای ابر اندود
راه خود را دارد اندر پیش
نظم و همنشینی واژه ها در این سروده که بنیان آن موسیقی واج هاست ، به هر واژه اهمیت و تشخص می بخشد و واژه به گفته ی مالارمه " ذات حقیقت "می شود .نیما با بهره گیری از زبان و ساخت ترکیبات تازه توانست دغدغه های اجتماعی و آرمان خواهی خود را به گوش همه برساند.شعرهایی که با اصول زیبایی شناسی مدرن و هنر رئالیستی همجهت بود و هیچ گاه محتوا و مضمون را قربانی وزن کلاسیک نکرد. از جمله شاخصه های زیبایی که می توان در شعرهای نیما در جهت القای مفاهیم و محتوا اشاره کردمفهوم گرایی و آرمان خواهی، کلیّت گرایی، استفاده از جلوه های زندگی معاصر و دغدغه های اجتماعی است.
شعرهای نیما تصویری ثبت شده بر کاغذ نیست بلکه صرفا بیانی ست مجازی که بر منش استعاره ها می چرخد کلامی ست کنایی با تاویل های زیاد که در سطح شناور نیست ، به تعبیر شکلوفسکی " شاعران انگاره ها را نمی آفرینند ، بل آن ها را می یابند ، یعنی آن ها را از زبان طبیعی و زبان معیار گرد آوری می کنند " . ( ساختار و تاویل متن ، ص، 59 )
آسمان یکریز می بارد
روی بندرگاه
روی دنده های آویزان یک بام سفالین در کنار راه
روی " آیش " های " شاهک " خوشه اش را می دواند
روی نوغانخانه روی پل - یا آنجا کسی غمناک است
همچنین بر روی بالا خانه ی همسایه ی من ( مرد ماهیگیر مسکینی که او را می شناسی )
خالی افتاده ست اما خانه ی همسایه ی من ، دیرگاهی ست .
( بخشی از شعر روی بندرگاه )
وقتی قرار باشد جهانبینی شاعرانه و نگاه تازه بر جهان شعر و هنر امروز حاکم باشد، این دیدگاه که هر شیء در طبیعت و هر واژه ای در زبان این فرصت را بیابد که وارد فضای اندیشگانی وزیبایی شعرنیما
شود، پذیرفتنی خواهد بود. چرا که شعر نیما اجتماعی و مفهوم گرا ست بیشترین دغدغههایش گرفتاریهای ریز و درشت جامعه ی معاصر خود است وی محتوا را فدای وزن نکرده است. و از فرم و ساختار برای رساندن مفهوم شعری خود استفاده می کند .
نیما به ما جور دیگر دیدن ، را آموخت تا در طبیعت و محیط پیرامون خود درنگ کنیم و با جهانی تازه روبرو شویم تا واژه ها روشن تر و صمیمی تر بیان شوند
#فرناز_جعفرزادگان
http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/page/1462/9/%d9%87%d9%86%d8%b1-%d9%88-%d8%a7%d8%af%d8%a8%d9%8a%d8%a7%d8%aa-
نیما به ما جور دیگر دیدن ، را آموخت تا در طبیعت و محیط پیرامون خود درنگ کنیم و با جهانی تازه روبرو شویم تا واژه ها روشن تر و صمیمی تر بیان شوند
#فرناز_جعفرزادگان
http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/page/1462/9/%d9%87%d9%86%d8%b1-%d9%88-%d8%a7%d8%af%d8%a8%d9%8a%d8%a7%d8%aa-