Telegram Group Search
Audio
🌐سمینار نقد "نظریه عام اصلاح دینی سیدجواد طباطبایی به روایت سیدجواد میری"
🔹یونس احمدی
🔹اول شهریور 1400
♦️انجمن جامعه شناسی ایران
@seyedjavadmiri
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 در طلب فرهنگ/ دکتر داوری اردکانی: برای اینکه مردم خود را آزاد بیابند و برای مشارکت در امور عمومی و ملی مهیا شوند باید زندگیشان بر وفقِ یک نظامِ عقلی که در آن از "حقوق خاص" برخوردارند، سامان یابد
🔹در طلب فرهنگ؛ سخنرانی در شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی
🔹دکتر رضا داوری اردکانی: فیلسوف و متفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۰
🔹بخش اول
♦️مشروطه و فرهنگ
♦️با آمدن مشروطه قدرت و حکومت می بایست از شاه به دولت و مجلس و قوۀ قضاییه واگذار شود و شاه در مقامی مبرا از مسئولیت، مظهری از مظاهر استقلال کشور باشد. در نظام مشروطه مردم هم دیگر رعیت شاه نیستند بلکه باید دریابند آزادند و باید خود را آماده مشارکت در امور مدنی و نظارت بر ادارۀ امور و کار حکومت کنند.
♦️پس کار مشروطیت با تغییر شیوۀ حکومت و تشکیل مجلس و تدوین قانون اساسی تمام نمی‌شد بلکه می‌بایست تغییری در وجود مردم پدید آید و این تغییر بی مدد آنچه امروز در اروپا آن را کلتور و بیلدونگ نامیده‌اند و ما آن را به فرهنگ ترجمه کرده‌ایم صورت نمی‌گرفت.
♦️ برگزاری انتخابات و تشکیل مجلس و تعیین دولت و تحقق محاکم قضایی و سازمان‌های اداری و و فرهنگی کارهای چندان دشواری نیست و همیشه در همه‌جا می‌تواند صورت گیرد و چه بسا که با شکل‌گیری آنها تغییر مهمی پدید نیاید، اما برای اینکه مردم خود را آزاد بیابند و برای مشارکت در امور عمومی و ملی مهیا شوند باید از جایگاه ثابت و معینی که در جامعه قدیم داشته‌اند بیرون می‌آمدند و زندگیشان بر وفق یک نظام عقلی که در آن از "حقوق خاص" برخوردارند، سامان می‌یافت.
♦️البته با آمدن مشروطیت دگرگونی‌هایی در نظم جامعه پدید آمد ولی این دگرگونی‌ها بیشتر، خود به خود و ناخواسته و قهری و تحت تاثیر افکار و آراء جدید و تأسیس سازمان‌های آموزشی و اداری و غیره بود. فرهنگ جدید هم به صورت پراکنده آمده‌بود اما قوامی پیدا نکرد که بتواند نظم جدیدی را بنا کند و مردم را برای مشارکت در امور عمومی و پیشبرد امور کشور و اصلاح آنها آماده سازد. اهل فضل و سواد و نویسندگی اینجا و آنجا و در سراسر ایران بودند اما کشور به کسانی نیاز داشت که با جامعه جدید و فرهنگ آنها آشنا باشند. نظم جهان خود و نظم جهان جدید را بشناسند و با درک اکنون و گذشتۀ ایران فرهنگ ره‌آموز نظم جدید را بیابند و به مردم نیز بیاموزند و آنان را برای زندگی در نظم جدید آماده سازند.
♦️در اروپا این امر مشکل نبود بود زیرا تحول از ابتدا در جامعه و در روح مردمان آغاز شده‌بود که در طی دویست سال به سیاست نیز قوام خاص داد بود.
♦️پرسشی که به آن کمتر فکر کردند
♦️مظاهر و آموزگاران فرهنگ غربی نیز نویسندگان و شاعران و متفکران بودند، ولی ما می‌بایست از سیاست به سوی تحول جامعه برویم و این کاری دشوار بود. چگونه می‌شد رسم سیاست اروپا را که مسبوق به ۲۰۰ سال زمینه‌سازی فکری و فرهنگی و ساختاری بود را از خارج آورد و آن را بر پایه‌ای محکم و استوار قرارداد . به این پرسش کمتر فکر کردند.
♦️و پنداشتند که آزادی و دموکراسی را می توان آورد و به مردم عطا کرد تا آنان شریک در حکومت و نظم بخشی به اداره امور شوند ولی برقراری مشروطه حقیقی موکول و موقوف به پدید‌آمدنِ روحِ تازه در جامعه و برقرار‌شدن روابط و مناسبات تازه بود. نظم مشروطه می‌بایست نظم حکومت عقل باشد. اما این را کمتر دانستند و مشروطه را صرف یک حادثۀ سیاسی تلقی کردند.
♦️مراد از این سخنان این نیست که مشروطیت را یک حادثه سطحی ناچیز بینگاریم. مشروطیت حادثه مهمی بود و وقتی به آثار و جلوه های روئی‌اش نظر می‌کنیم نمی‌توانیم آنها را مهم ندانیم.
♦️در مشروطه علاوه بر توجه به علم، شعر و ادبی پدید‌آمد که یکصد سال اخیر را به یکی از دوران‌های پرشکوه شعر فارسی مبدل کرد، ولی نمی‌دانیم چه سرّی بود که شاعران این سخن‌گویان زمان و آینده‌بینان، افق آینده را روشن ندیدند و شعرشان پشتوانه راهِ جدید زندگی نشد.گویی راه مشروطیت را ناهموار و دشوار دیده بودند و متأخران ایشان نگران دوام توسعه‌نیافتگی بودند.
♦️به این نکته معنی‌دار نیز توجه کنیم که هنوز ده سال از انقلاب مشروطه نگذشته بود که بسیاری از طرفدارانش و مخصوصاً آنها که جوان‌تر و درس‌خوانده بودند به مدرنیزاسیون دستوری و تحکمی رو کردند و یا به آن راضی شدند و در مقالات و گفتارهای خود طرح "مستبد طرقی‌خواه" را پیش‌آوردند.
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#در_طلب_فرهنگ
#مشروطه_و_فرهنگ
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 دکتر داوری اردکانی: کار مشروطیت با تغییر شیوۀ حکومت و تشکیل مجلس و تدوین قانون اساسی تمام نمی‌شد بلکه می‌بایست تغییری در وجود مردم پدید آید
🔹در طلب فرهنگ/1
♦️در نظام مشروطه مردم هم دیگر رعیت شاه نیستند بلکه باید دریابند آزادند و باید خود را آماده مشارکت در امور مدنی و نظارت بر ادارۀ امور و کار حکومت کنند.
♦️با آمدن مشروطیت دگرگونی‌هایی در نظم جامعه پدید آمد ولی این دگرگونی‌ها بیشتر، خود به خود و ناخواسته و قهری بود و قوامی پیدا نکرد.
♦️چگونه می‌شد رسم سیاست اروپا را که مسبوق به ۲۰۰ سال زمینه‌سازی فکری و فرهنگی و ساختاری بود را از خارج آورد و آن را بر پایه‌ای محکم و استوار قرارداد .
♦️پنداشتند که آزادی و دموکراسی را می توان آورد و به مردم عطا کرد تا آنان شریک در حکومت و نظم بخشی به اداره امور شوند ولی برقراری مشروطه حقیقی موکول و موقوف به پدید‌آمدنِ روحِ تازه در جامعه و برقرار‌شدن روابط و مناسبات تازه بود.
♦️نظم مشروطه می‌بایست نظم حکومت عقل باشد.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐در طلب فرهنگ/ دکتر داوری اردکانی: اگر در طلب فهمِ مسائل و یافتن راه‌حل و رفع آنها هستیم باید به وضعِ اکنون خود بیندیشیم
🔹در طلب فرهنگ؛ سخنرانی در شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی
🔹دکتر رضا داوری اردکانی: فیلسوف و متفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۰
🔹بخش دوم
♦️فرهنگ راهنما
♦️رضا شاه با حمایت بازماندگان دوران استبداد قبل از مشروطیت به سلطنت نرسید، بلکه مشروطه‌خواهانی چون مخبرالسلطنه هدایت، نصرت‌الدوله فیروز، تیمورتاش، محمدعلی فروغی، علی اکبر داور و دیگران از او حمایت کردند و کارگزاران حکومتش شدند. گوئی مدرنیزاسیون حتی اگر دستوری و تحکمی باشد، لااقل به ظاهِرِ فرهنگ نیاز دارد.
♦️دوباره می‌گویم انقلاب مشروطیت حادثۀ مهمی بود و شاید به اعتباری بتوان آنرا نشانه‌ای از خودآگاهی تاریخی ناقص دانست که به فراهم آوردن شرایط پیشرفت و توسعه، راه نبرد و راهش دشوار و ناهموار باقی ماند.
♦️من اینجا در عمل نمی‌دانم چه باید کرد، اما در نظر می‌توانم اجمالاً بپذیرم که این راه را با "فرهنگِ خاص" هموار باید کرد. فرهنگ راهنما را چگونه و از کجا باید یافت؟ قبل از بیان مطلب لازم است درباره لفظ فرهنگ و معنی آن اجمالاً توضیحی داده شود.
♦️فرهنگ در زبان ما بخشی از ادب و تأدیب بوده است، اما در حدود یک قرن است که مترادف لفظ کلتور Culture و بیلدونگ Bildung به کار رفته است. الفاظی که ما آنرا فرهنگ ترجمه کرده‌ایم، معنایی بیش از ادب درس و ادب نفس دارد.
♦️این فرهنگ شیوه زندگی بر وفق عقل کارسازِ دنیا و راهنمای آن است. به عبارتی دیگر فرهنگ اروپاییِ جدید، روح و روحیه‌ای بود که در جان مردمان نفوذ می‌کرد و از آنان وجودی با توانایی‌های تازه می‌ساخت و آنان را برای کار و زندگی در جهان جدید و مشارکت در ساختن دنیایشان مهیا می‌کرد.
♦️زمانی متیو ‌آرنولد شاعر انگلیسی Matthew Arnold (1822 –1888) گفته‌بود که فرهنگ به نحوی خستگی‌ناپذیر می‌کوشد آن چیزی را بسازد که هر فردِ خامی، شاید خواهان آن باشد، یعنی قاعده‌ای که وی خود را با آن تطبیق دهد. بلکه هر چه بیشتر به معنای چیزی که به واقع زیبا و برازنده و شایسته است نزدیکتر شود و آن شخصِ خام را به جایی برساند، که آن را دوست داشته باشد.
♦️ماهم اگر در طلب چیزی هستیم
♦️ماهم اگر در طلب چیزی هستیم که به زندگی و گفتار و رفتار و درس و مدرسه و مدیریت و سیاست‌مان نظم بدهند باید در معنی فرهنگ بیشتر تامل کنیم، و برای سامان دادنِ کارهایمان در طلب آن باشیم.
♦️ولی این نکته مهم است که هرمعنائی برای فرهنگ قائل باشیم، از آن توقع داریم که به زندگی و کار و کردارمان نظام و سامان بدهد. گوئی فرهنگ در نظرمان ضد پریشانی و آشوب و آشفتگی است و هرجا که این‌ها باشند آن را به بی‌فرهنگی نسبت می‌دهند.
♦️ متقدمان با چنین مفهومی از فرهنگ آشنایی نداشتند زیرا فرهنگ به معنی "نظم عقلی زندگی" در زمان جدید به وجود آمده‌‎است. معنی سخنی این نیست که متقدمان زندگی غیر عقلی داشته‌ا‌ند، بلکه آنها به جای اینکه خود و عقل خود را بنیان‌گذارِ نظم زندگی و صاحب ‌اختیار آن بدانند خرد و حکمتی برتر از خرد و حکمتِ خود را کارسازِ کار جهان می‌دانستند.
♦️ ولی اکنون که همۀ جهان که فرهنگ را به معنی اروپائی‌اش می‌شناسد و به عبارتی دیگر، فرهنگ اروپایی به صورت‌هایی کم و بیش پراکنده ولی منظم در همه جای جهان انتشار یافته و متحقق شده‌است، نمی‌توان به فرهنگ و راهبرد زندگی بدون اعتنا به تاریخ آن و اثری که داشته است و دارد اندیشید.
♦️ به این نکته هم توجه کنیم که مفهوم فرهنگ هر چه باشد، در نظر ما مصداق اصلی آن، هنر و شعر ادب و حکمت و معرفت است و خدا را شکر که ما وارث گنجینۀ بزرگ شعر و معرفت و حکمتیم. اما آیا اینها می‌توانند مارا در کارِ سامان دادنِ نظم زندگی و کارِ آموزش علم و تکنولوژی و مدیریت و سیاست مدد برسانند؟ ما بی تذکر به گذشته و بدون آشنایی با شعر و حکمت و معارف گذشته و بخصوص بدون آشنایی و انس با زبان مادری راهی به هنر و شعر و حکمت و نظم و سامان نمی‌یابیم.
♦️اما اگر در طلب فهمِ مسائل و مشکلات زمان و یافتن راه‌حل و رفع آنها هستیم باید به وضعِ اکنون خود و امکان‌ها و نیازهایی که داریم بیندیشیم و از تجربه‌های تاریخ درس بیاموزیم.
♦️اساسی ترین اصلی که می‌تواند و باید راهنمای ما باشد عشق و راستی و دوستی است. عشق آغاز همۀ کارها و بنیانگذار همۀ بنیادهاست. هرگز در هیچ‌جا اساسی بدون عشق گذاشته نشده‌است. حتی تاریخِ غربی که تاریخِ قدرت و غلبه است با عشق آغاز شده است.
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#فرهنگ_راهنما
#فرهنگ_به_معنی_نظم_عقلی_زندگی
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐دکتر داوری اردکانی: میراث و گنجینۀ بزرگِ شعر و معرفت و حکمتی که داریم، چگونه می‌تواند ما را در کارِ سامان‌دادنِ نظم زندگی و آموزش علم و تکنولوژی و مدیریت و سیاست مدد برساند؟
🔹در طلب فرهنگ/2
♦️انقلاب مشروطیت حادثۀ مهمی بود که به فراهم آوردن شرایط پیشرفت و توسعه، راه نبرد.
♦️راه را با "فرهنگِ خاص" هموار باید کرد. فرهنگ راهنما را چگونه و از کجا باید یافت؟
♦️فرهنگ در حدود یک قرن است که مترادف لفظ کلتور Culture و بیلدونگ Bildung به کار رفته‌است.
♦️ماهم اگر در طلب چیزی هستیم که به زندگی و گفتار و رفتار و درس و مدرسه و مدیریت و سیاست‌مان نظم بدهند باید در معنی فرهنگ بیشتر تامل کنیم، و برای سامان دادنِ کارهایمان در طلب آن باشیم.
♦️ متقدمان با چنین مفهومی از فرهنگ آشنایی نداشتند زیرا فرهنگ به معنی "نظم عقلی زندگی" در زمان جدید به وجود آمده‌‎است.
♦️آنها به جای اینکه خود و عقلِ خود را بنیان‌گذارِ نظم زندگی و صاحب‌‌اختیار آن بدانند، خرد و حکمتی برتر را کارسازِ کار جهان می‌دانستند.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
Audio
🌐 دانشگاه ایرانی و مرز دانش
🔹دکتر احمدی: ساختارپژوه، دین‌پژوه
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 دکتر بیژن عبدالکریمی: نباید آسیبی به موجودیت کشور برسد، اگر این اتفاق بیفتند، همه بازنده‌ایم
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی، فیلسوف ایرانی و استادِ دانشگاه
🔹خبرگزاری مهر
♦️از زمانی که ما با مدرنیته مواجهه پیدا کردیم، وجدان اجتماعی ـ تاریخی ما شکاف برداشت و ما دو ملت شدیم: سنت گرایان و نوگرایان.
♦️تا زمانی که بر این مشکل فائق نیاییم نه خواهیم‌توانست به دمکراسی دست پیدا کنیم و نه به عدالت اجتماعی و نه خواهیم‌توانست در مبارزه با غرب و نظام سلطۀ جهانی پیروز شویم.
♦️نیاز به گفتمانی داریم که همه ایرانیان با همه تکثر قومی، زبانی، و دینی‌مان حقیقتاً احساس کنیم که متعلق به کشور و ملت واحدی هستیم.
هر آسیبی که به ایران وارد شود، دیگر نه گفتمان آزادی خواهانه معنا خواهد داشت، نه بستری برای تحقق آزادی و نه بستری جهت تحقق عدالت و نه بستری برای هیچ چیز دیگری وجود نخواهد داشت.
♦️بنابراین نباید آسیبی به موجودیت کشور برسد. این اصل باید اُس اساس و اصل بنیادین حرکتها و کنش های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و فلسفی ما باشد.
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی_فیلسوف_و_استاد_دانشگاه
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐در طلب فرهنگ/ دکتر داوری اردکانی: "فرهنگ و خردی" لازم است که هماهنگ‌کنندۀ علم جدید و سازمانها و نهادهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و اداری و آموزشی باشد، برای این‌که منشاء اثر مفید باشند
🔹در طلب فرهنگ؛ سخنرانی در شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی
🔹دکتر رضا داوری اردکانی: فیلسوف و متفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۰
🔹بخش سوم
♦️زوال نظم انسانی با دروغ و کینه‌توزی
♦️عشق راه به راستی می‌برد و آن را به مردمان می‌آموزد وآنان یاد می‌گیرند که نه‌ فقط در گفتار و رفتار با دیگران صادق باشند، بلکه به خود نیز دروغ نگویند. راه راستی خیلی زود به دوستی می‌رسد. عشق و راستی و دوستی شرط بنا و قوام یک جامعه سالم انسانی است، ولی تحمل بار عشق و ماندن در راه راستی و دوستی آسان نیست و به این جهت هیچ جهان و دورانی را نمی‌شناسیم که دچار درجاتی از دروغ و کین و دشمنی نباشد. وقتی چراغ عشق بی فروغ می‌شود دروغ و کین مجال ظهور می‌یابند و چون هیچ نظم انسانی با دروغ و کینه‌توزی دوام نمی‌یابد، شاعران و متفکران و حکیمان عهد عشق را به یاد آنان می‌آورند.
♦️فردوسی و عطار و مولوی و سعدی و حافظ و همۀ حکیمان و شاعران و هنرمندان از آن جهت ماندگار شدند که عشق به حقیقت و راستی و دوستی با مردم را به یاد آنان می‌آورند. این یادآوری برای تاریخ غنیمت است، ولی با تحولی که در دوران ما پدید آمده‌است آن را کافی نمی‌توان دانست.
♦️زندگی در دوران جدید؛ دستخوش تحولات اساسی
♦️زندگی در زمانِ ما، یعنی زندگی در دوران جدید دستخوش تحولاتِ اساسی شده است. این دگرگونیِ مهم که در نظام زندگی آدمی پدید آمده است چیست؟ و از کجاست؟ در نظم جدیدی که با ظهور تجدد در سراسر روی زمین گسترده شده است، راستی و دوستی جای خود را به علم و خردِ کارساز داده‌اند و عقلِ کارساز به مدد جلوۀ اصلی خود یعنی "علم" کار جهان را تدبیر می‌کند. این تحول را باید به درستی دریافت. ما اکنون دانش و پژوهش داریم و سازمان‌هائی را که با ‌عنوان مظاهرِ خردِ کارسازند تأسیس کرده‌ایم.
♦️علم جدید و سازمانها و نهادهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و اداری و آموزشی برای این‌که منشاء اثر مفید باشند باید در هماهنگی با یکدیگر کار کنند و "هماهنگ‌کننده" آنها فرهنگ و خردی است که جانشین دوستی در نظام زندگی جدید شده است.
♦️گمان نشود که می‌گویم راستی و دوستی دیگر وجود ندارد، منظور این است که نظام روابط مردمان دیگر با اخلاق تنظیم نمی‌شود، بلکه این کار به عهده خرد کارساز است، و البته این خرد دوستی را نفی و انکار نمی‌کند بلکه آن را ضامن نظم جامعه نمی‌داند. دوستی در زمان ما اگر باشد دوستی میان اشخاص و مربوط به زندگی خصوصی آنان است.
♦️ اولین اشکالی که به این گفته وارد می‌شود این است که گوئی دوران‌های قدیم همه دوران دوستی و راستی و اخلاق بوده و تجدد که آمده خانه اخلاق را ویران کرده و عشق و دوستی و راستی را بر باد داده است. من چنین گمانی ندارم. البته میان شیوه‌های زندگی قدیم و نظم و تجدد تفاوت‌های عظیم و بنیادی وجود دارد، اما چنان نیست که دوران قدیم دوران مهر ‏وصلح و آسایش بوده و قهر و غلبه و دشمنی در دنیای جدید پدید آمده و به آن اختصاص یافته باشد.
♦️مزیت جامعه جدید
♦️خشونت و قهر و ستم همیشه بوده است است. مزیتی که جامعه جدید دارد لااقل این است که در آن می‌توان به امکان صورت‌های متفاوتِ زندگی فکر کرد. چنانکه اکنون ما با رجوع به کلمات حکیمان و متفکران می‌توانیم به تحقق نظمی بیاندیشیم که در آن ستم و قهر غالب نباشد. متقدمان نیز به این امر می‌اندیشیدند اما طرحی برای بنای آن نداشتند و در اندیشۀ چنین طرحی هم نبودند. این دنیای جدید و تجدد است که سودای تغییر جهان و اعطای صورت عقلی به آن را پیش آورده است.
♦️پس وقتی از جهانِ عشق و راستی و دوستی سخن به میان می‌آید، مراد این نیست که چنین جهانی وجود داشته است و شاید صورت ایده‌آل آن هرگز به وجود نیاید، اما: اولاً با توجه به امکان‌های وجودیِ آدمی و با نظر به اینکه آغازِ هر کارِ بزرگ عشق است مردمان همیشه این استعداد را دارند که بنای زندگیشان را بر دوستی و راستی بگذارند.
♦️ثانیاً وقتی حکیمان و شاعران و اصحاب معرفت وجود عدل و مهر و راستی را تصدیق کرده و آنها را شرط کمالِ زندگی می‌دانسته‌اند، پس چرا فکر نکنیم و امیدوار نباشیم که هر چند به قول شاعر درون‌ها تیره شده است، خلوت‌نشینی دستی از غیب برآورد و چراغی برافروزد و نظمی تازه با اصول دوستی و راستی بنیاد کند.
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#دوران_جدید
#تحولات_اساسی
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 دکتر داوری اردکانی: در تحول ناشی از نظم جدید و ظهور تجدد "علم" کار جهان را تدبیر می‌کند
🔹در طلب فرهنگ/3
♦️زندگی در زمانِ ما، یعنی زندگی در دوران جدید دستخوش تحولاتِ اساسی شده است.
♦️این دگرگونیِ مهم که در نظام زندگی آدمی پدید آمده است چیست؟ و از کجاست؟
♦️در نظم جدیدی که با ظهور تجدد در سراسر روی زمین گسترده شده است، عقلِ کارساز به مدد جلوۀ اصلی خود یعنی "علم" کار جهان را تدبیر می‌کند.
♦️این تحول را باید به درستی دریافت.
♦️ میان شیوه‌های زندگی قدیم و نظم و تجدد تفاوت‌های عظیم و بنیادی وجود دارد، نظام روابط مردمان دیگر با اخلاق تنظیم نمی‌شود، بلکه این کار به عهده خرد کارساز است.
♦️ مزیتی که جامعه جدید دارد لااقل این است که در آن می‌توان به امکان صورت‌های متفاوتِ زندگی فکر کرد.
♦️این دنیای جدید و تجدد است که سودای تغییر جهان و اعطای صورت عقلی به آن را پیش آورده‌است.
♦️چرا فکر نکنیم و امیدوار نباشیم، خلوت‌نشینی، دستی از غیب برآورد و چراغی برافروزد و نظمی تازه بنیاد کند.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 دکتر علی‌اکبر صالحی؛ قائم مقام رئیس فرهنگستان علوم کشور: حاکمان باید با منطق و استدلال مورد سؤال قرار گیرند
🔹جماران
♦️باید دید کشوری که توانایی ارائه مدل های حکمرانی را دارد آیا توانایی اصلاح پذیری نیز دارد؟
♦️کشور از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران تاکنون دوران بالندگی را طی کرده و ممکن است در این راه اشتباهات و قصوری رخ داده باشد، اما تلاش بر رسیدن به بالندگی بوده است.
♦️جامعۀ فرهیخته جامعه به کمال رسیده است و محور اساسی در تحول جوامع آزاد اندیشی است.
♦️در هر دولت و حکومت امنیت ملی اصل و ملاک است و باید بر تعریف آزاد اندیشی کار کرد و حاکمان با منطق و استدلال مورد سوال قرار گیرند.
♦️اگر به دین خرافات اضافه شود زنگار به خود می‌گیرد و مسیر آن تغییر می‌یابد.
♦️حکمرانی با جبر محقق نمی‌شود بلکه با اختیار محقق خواهد شد.
♦️یک حکمران زمانی موفق است که اصلاح پذیر باشد و به سخنان نخبگان جامعه که از سر خیرخواهی نظرات خود را بیان می‌کنند گوش دهد.
#علی‌_اکبر_صالحی
#محور_اساسی_در_تحول_جوامع
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 علامه محمدرضا حکیمی در آیینه آثارش
♦️گروه جامعه‌شناسی کشورهایِ اسلامی برگزار می‌کند:
♦️سخنرانان:
🔹دکتر رضا داوری اردکانی
🔹دکتر عبدالله نصری
🔹دکتر حمید پارسانیا
🔹دکتر عبدالحسین خسروپناه
🔹دکتر سید جواد میری
🔹دکتر یونس احمدی
🔹و ...
♦️زمان: سه شنبه ۲۷ مهر1400
♦️ ساعت: ۹ تا ۲۱
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐دکتر رضا داوری اردکانی در نگاه دکتر غلامرضا اعوانی/ فیلسوف فرهنگی که با جریان‌های فکری صد سال اخیر ایران آشناست
🔹دکتر غلامرضا اعوانی: رئیس سابق موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
🔹خبرگزاری کتاب ایران/ایبنا
♦️جامع الاطراف بودن دکتر داوری بسیار مهم است؛ کمتر کسی یافت می‌‌شود که با اکثر مکاتب فکری گذشته و حال آشنا باشد. بسیاری هستند که در مورد گذشته می‌‌دانند و تبلیغ هم کرده‌اند ولی جریان‌های فکری امروز را نمی‌‌شناسند. حال آنکه تسلط دکتر داوری براین امور در سطح بالایی است.کمتر جریان فکری در صد سال گذشته ایران رخ داده است که با آن جریان و بزرگان و سخنگویان آن آشنا نباشد.
♦️ایشان و بسیاری دیگر از استادان، شاگرد «فردید» بودند، اما اینکه بگوییم او صددرصد فردیدی است اینچنین نبود، با اینکه بسیار متاثر بود.
♦️فردید شخص اثر‌گذاری بود و برای اولین بار در ایران مسائلی را در آن زمان مطرح کرد. حتی کسی مانند مرحوم آل احمد کتاب معروف خود «غرب زدگی» را تحت تاثیر فردید نوشت. فردید اجتماع پیرامون خود را متوجه برخی از معایب غرب‌زدگی کرد و مطرح کرد که خود غربی‌ها اینچنین غرب‌زده نیستند.
♦️«فردید» هایدگری بود و جناب دکتر داوری نیز به یک معنا هایدگری است ولی نه اینکه در بست این‌گونه باشند. فیلسوف کسی است که حواسش باید به همه جنبه‌های فکر و تفکر باشد ولی در قید و بند یک فیلسوف مطلق نباشد. در این عالم جز خدا چیزی مطلق نیست. این‌ها مظاهری از تفکر‌اند و البته افراد بزرگی‌اند و عظمت دارند.
♦️فردید به هایدگر توجه داشت ولی به‌طور کامل هایدگر را مطرح نکرد اما شاگردان خود را متوجه به او کرد و ارجاع میداد و مسائلی را مطرح می‌کرد. به نظر من نمی‌‌توان گفت داوری، فردیدی صرف است چون با این نگاه از باقی فلاسفه محروم می‌شود. مثلا ایشان به هگل عنایت دارد ولی خوب می‌داند که هگل کیست و افلاطون کیست.
♦️داوری اجازه نمی‌دهد غبار روی علم بنشیند
♦️من در این سن و سال لااقل روزی هشت ساعت کار می‌کنم. چون فلسفه پایان ندارد، اگر انسان عمر نوح داشته باشد باز باید بنشیند و به قول افلاطون مسیر عشق به فلسفه، رسیدن ندارد! یعنی عاشق کسی است که «ندارد» و می‌خواهد «برسد» چون مسیر نامتناهی است. علم این‌طور است و حکمت اینچنین است. دکتر داوری نیز اینچنین است و اجازه نمی‌دهد که بر علم غبار بنشیند.
♦️ما استادی داشتیم که همیشه به ما توصیه می‌کرد که هر روز بر علم خود ماهوت پاک کن بزنید. همان‌طور که هر روز لباس خود را پاک می‌کنید. چون علم نیز غبار می‌گیرد، انسان فراموش می‌کند و این درحقیقت کار عاشق علم است. علم باید با عشق یکی شود و در هر رشته و در همه سنوات همین‌طور است.
♦️امروز اینچنین است که خوانندگان علم به دنبال عوارض آن هستند، از این رو بسیاری «نمی‌رسند». زیرا علم چیزی نیست که تسلیم شود. تمام صفات الهی از قدرت و اراده تابع علم هستند و او متبوع است.
♦️علم نمی‌تواند تابع قدرت باشد، علم و حکمت یکی‌اند، بنابراین همه چیز به دنبال علم می‌آید و قدرت و ثروت و همه چیز به دنبال علم است ولی نباید او را بخاطر چیزی فدای چیزی دیگر کرد؛ به‌خصوص حکمت و فلسفه را که به دنبال حقیقت‌اند. حقیقت نباید فدای باطل گردد و نمی‌توان این دو را با هم آمیخت.
#دکتر_غلامرضا_اعوانی
#فیلسوف_فرهنگی
#جریان‌های_فکری_صد_سال_اخیر_ایران
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ضرورتِ داوری‌‌‌‌اندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: ما ایرانیان باید به داوری بیاندیشیم و تکلیف خویش را نسبت به اندیشه‌های او روشن کنیم
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹سیاست نامه 292
🔹ضرورت داوری‌اندیشی ایرانیان ؛ بخش اول
♦️به داوری بیاندیشیم
به اعتقاد من ما ایرانیان باید به داوری بیاندیشیم و تکلیف خویش را نسبت به اندیشه‌های او روشن کنیم. ظاهراً تقدیر ما تا حد زیادی بسته به نحوۀ تعیین تکلیف‌مان با اندیشه‌های اوست. سخن در این است که ما نسبت خود را به همه شخصیت‌ها و مآثر فرهنگی و تاریخی‌مان از جمله با داوری روشن سازیم. البته در اندیشه‌های داوری عناصر و مؤلفه هائی وجود دارد که تعیین تکلیف با آنها رابطه نزدیک‌تر و تنگاتنگ‌تری با تقدیر اجتماعی و تاریخی ما دارد. به راستی داوری از اندیشه‌هائی درخور و قابل تأمل برخوردار است آن هم اندیشه ای که می‌تواند تعیین تکلیف ما نسبت به آن، تقدیر گره حیات اجتماعی و تاریخی ما باشد.
♦️به باور راسخ من، اکنون ما در شرایطی هستیم که خود‌ آگاه بودن، به دوری ما از فلسفه و تفکر راستین بسیار اصیل‌تر از توهم برخورداری از اندیشۀ فلسفی و بسیار نزدیک‌تر به ساحت تفکر و فلسفه است.
♦️تقدیرگر سرنوشت و تفکر فردی و اجتماعی ما
♦️بسیار خوانده و شنیده‌ایم که شریعتی، فردید و داوری را با دکارت، کانت، هگل و هایدگر مقایسه کرده، با یقین حکم به نافیلسوف و نامتفکر بودن همه سرمایه‌های فرهنگی ما داده‌اند و تلاش هائی را که در جهت دفاع از میراث‌های فکری و نظری‌مان صورت گرفته‌است، به سهولت ناشی از کج‌اندیشی، شیفتگی بیش از اندازه به اساتید خویش یا حاصل نوعی کندذهنی، عقب افتادگیِ اجتماعی و تأخر تاریخی تلقی‌کرده اند.
♦️این گروه از نقادان هرگز در نیافته‌اند که تفکر درست همچون خود جهان و خود زندگی، امری سوبژه‌محور نیست و ما حق نداریم حیث تاریخی و هیستوریستی خودمان را فراموش کرده، با اندیشه‌ای انتزاعی و درفضای اثیری و غیرتاریخی درباره شخصیتها و مآثر فکری و فرهنگی‌مان بیندیشیم.
♦️به همین دلیل است که معتقدم هرگونه موضع‌گیری نسبت به متفکری چون داوری تقدیرگر سرنوشت و تفکر فردی و اجتماعی ماست. سوبژه‌محوری و نیز تفکر انتزاعی و غیرتاریخی در بسیاری از افراد جامعۀ ما، از جمله مسئولان، روشنفکران، دانشگاهیان و منتقدان سرمایه‌های فکری و اجتماعی ما، از جمله مهمترین آفاتی است که اندیشه و حیات سیاسی، اجتماعی و تاریخی ما را تهدید می‌کند.
♦️بی‌تردید نقد این دو آفت از مهمترین دستاوردهای داوری است. آنان که تاریخیت و محدوده‌ها، افق‌ها و امکانات تاریخیِ تفکر و زندگی را در می‌یابند، قضاوت بسیار مثبت‌تری نسبت به دستاوردهای عظیم برخی از چهره‌ها و شخصیت‌هائی چون داوری داشته و خواهند داشت.
♦️داوری و موضوع فهم متعارف و فهم نامتعارف
♦️رضا داوری آنچنان که خود نیز بارها و بارها از آن سخن به شکایت گشوده است آنگونه که شایسته و بایسته است مورد مهر و توجه بخش عظیمی از جوانان، روشنفکران، دانشگاهیان و حوزویان ما قرار نگرفته است.
♦️اما چرا؟
♦️ اهمیت، شأن و جایگاه داوری در میان ما بسته به اهمیت شأن و جایگاه فلسفه و تفکر در میان ماست. اما ما از فلسفه بسیار سخن گفته در همان حال از آن بسیار بدوریم. فلسفه بالذات و از همان آغاز تاریخِ خود تاکنون، سخنی خلاف‌آمد عادت و در تقابل با فهم متعارف و همگامی و مقایر با ظن و گمان (دوکسا) رایج و حاکم بر اذهان مردم مدینه بوده است.
♦️آثار و نوشته های داوری از یک مشکل رنج می‌برد. اندیشه‌ها و نوشته‌های او تکرار مشهورات و مقبولات رایج و مورد پذیرش همگان و بس بسیاران نیست.
♦️کینه و بی مهری همگان و فهم متعارف با هرگونه تفکری که آنها را به پرسش و مهمیز نقد گیرد، از شاخصه‌‌های تفکیک ناپذیر تاریخ انسان و تاریخ فلسفه و تفکر است. بخش قابل ملاحظه‌ای از بی مهری‌ها نسبت به داوری حاصل تقابل تفکر با فهم متعارف است.
♦️ ما و سیطره پوپولیسم
♦️اما آنچه فهم این مطلب را دشوار می‌کند عدم خودآگاهی بخش اعظم جریان شبه‌روشنفکری و شبه‌دانشگاهیانِ ما به تبعیت خویش از فهم‌‌های رایج و همگانی است. پوپولیسم تمام ساختارهایِ حیاتِ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی از جمله بخشِ وسیعی از روشنفکران، دانشگاهیان و حوزویان ما را تحت سیطره خویش قرار داده است.
♦️ داوری کوشیده است تا به این سیطره تن ندهد. مقابله با فهم‌های رایج و همگانی تاوانی جز بی‌مهری، ناسپاسی و کینه‌توزی نخواهد داشت. اگرچه این حکم را نمی‌توان مطلق انگاشت، اما هرجا استقبالی از مدینه، نسبت به تفکری وجود دارد، شخص باید درباره اصالتِ اندیشه و راه خویش به تأملی دوباره نشیند.
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#ضرورت_داوری_اندیشی_ایرانیان
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ضرورت داوری ‌‌اندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: اهمیت، شأن و جایگاهِ داوری در میان ما، اهمیت، شأن و جایگاه فلسفه و تفکر است
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹ضرورت داوری‌اندیشی ایرانیان ؛ بخش اول
♦️به اعتقاد من ما ایرانیان باید به داوری بیاندیشیم و تکلیف خویش را نسبت به اندیشه‌های او روشن کنیم.
♦️ظاهراً تقدیر ما تا حد زیادی بسته به نحوۀ تعیین تکلیف‌مان با اندیشه‌های اوست.
♦️سخن در این است که ما نسبت خود را به همه شخصیت‌ها و مآثر فرهنگی و تاریخی‌مان از جمله با داوری روشن سازیم.
♦️به باور راسخ من، اکنون ما در شرایطی هستیم که خود‌ آگاه بودن، به دوری ما از فلسفه و تفکر راستین بسیار اصیل‌تر از توهم برخورداری از اندیشۀ فلسفی و بسیار نزدیک‌تر به ساحت تفکر و فلسفه است.
♦️رضا داوری آنگونه که شایسته و بایسته است مورد مهر و توجه بخش عظیمی از جوانان، روشنفکران، دانشگاهیان و حوزویان ما قرار نگرفته است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
Audio
🌐 سمینار ملی "علامه محمد رضا حکیمی در آیینه آثارش"
🔹دکتر یونس احمدی: دین‌‌پژوه، ساختارپژوه
♦️نسل دوم تفکیک ؛ اهتمام به ساختار ، التزام به آینده
♦️انجمن جامعه شناسی ایران و موسسه فرهنگی هنری الحیات
♦️سه شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۰

@seyedjavadmiri
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐در طلب فرهنگ/ دکتر داوری اردکانی: راه رفع مشکلات، با مدد و همراهیِ دانایان و فرزانگان و آشنایان با امکان‌های موجود و وضع جهان و کشور پیموده می‌شود
🔹در طلب فرهنگ؛ سخنرانی در شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی
🔹دکتر رضا داوری اردکانی: فیلسوف و متفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۰
🔹بخش چهارم
♦️منشأ مشکلات کنونی و ضرورتِ سیاست‌هایِ دوست کشور و مهیای خدمت به مردم
♦️تمهید این مقدمات به نسبت طولانی برای این بود که ببینیم مشکلات کنونی از کجا آمده و چگونه می‌توان و باید آنها را رفع کرد.
♦️پندارِ غالب این است که اهلِ سیاست باید به این کار بپردازند، ولی سیاستِ رسمی از عهده این کار بر نمی‌آید، زیرا راهِ آنها را نمی‌شناسد و اگر راهی برای رفع آنها باشد، این راه با مدد و همراهیِ دانایان و فرزانگان و آشنایان با امکان‌های موجود و وضع جهان و کشور پیموده می‌شود.
ولی مگر یافتن نشانه خانه دانایان و فرزانگان آسان است؟ حکومت‌ها و سیاست‌ها هم در صورتی به این همکاری و همراهی رضایت می‌دهند که دوست کشور و مهیای خدمت به مردم باشند، و توانایی‌ها و ناتوانائی‌های خود و کشور را با صدق و صفا باز شناسند. ولی یافتن چنین حکومت و سیاستی از یافتن حکیمان و فرزانگان شاید دشوارتر باشد.
♦️ولی وقتی مشکلات وجود دارد و روز به روز بیشتر می شود و مردم مطالبۀ رفع آنها را دارند، حکومت به هر حال نمی‌تواند به آنها بی‌اعتنا بماند.
♦️مشکل همۀ حکومت‌های زمان ما این است که سیاست از پشتوانه فرهنگ محروم مانده‌است. قدرت‌های سیاسی، سیاست‌شان کارگزاری و نمایندگی شرکتهای چند‌ملیتی و سازمانهای بزرگِ مالی و اقتصادی و سوداگری است. آنها دیگر به پشتوانۀ فرهنگ نیاز ندارند. فرهنگ نیز از پشتیبانی سیاست اعراض و استعفا کرده است.
♦️اما در کشورهای آسیایی و آفریقایی که سیاست استقلال‌طلبی از همان آغاز شکست خورد، قضیه صورت دیگری پیدا کرد. در این مناطق دو عکس‌العمل متفاوت پدید آمد. برخی کشورها مثل چین و کره و ماداگاسکار و تایپه طرح مدرنیزاسیون تقلیدی و تحکمی را در انداختند و اجرا کردند. کشورها و اقوامی هم که به اجمال دریافته ‌بودند که استقلالِ سیاسی و اقتصادی، به پشتوانه فرهنگی نیاز دارد در طلب هویت تاریخی برآمدند. کسانی از این هویت‌طلبان، فکر می‌کردند که هویت‌یابی پشتیبان آنها در راه پیشرفت و توسعه خواهد بود و گروهی دیگر پیشرفت را عین این طلب دیدند.
♦️چیزی که در این میان فراموش شد این بود که آموزش و پرورش و صنعت و کشاورزی و بروکراسی سازمان‌های اداری، کار و خور و خواب و معاش و اخلاق مردم را چگونه باید سامان داد؟ و با جسد نیم‌مردۀ سازمان‌ها و قواعد و رسوم و تکنولوژی‌های اقتباس شده از غرب چه باید کرد؟ و چگونه می‌توان آنها را در نسبتی ارگانیک با یکدیگر قرار داد.
♦️مشکل اصلی: نشناختن سازوارگی اجزاء نظام زندگی
♦️مشکل اصلی همین نشناختن سازوارگی اجزاء نظام زندگی جدید است. این سودا که هر چیز را همانجا که هست باید اصلاح کرد، از آن جهت بی‌وجه و بیهوده است که چیزها در جای مناسب خود قرار ندارند و باید جایگاهشان را شناخت و تعیین کرد. می‌بینیم که مشکل ریشه در فهمِ اکنون و گذشته و آینده دارد.
♦️همۀ جهان، همه آورده‌های تجدد را گرفتند. این اشیاء و سازمان‌ها و قواعد و آداب در اصل در جای خود، فرهنگی نظام‌بخش و پیوندی ارگانیک با یکدیگر داشته‌اند. اما وقتی به بیرون از فضای فرهنگِ خود انتقال یافته‌اند دیگر جان و نیروئی نداشته‌اند که همچنان منشأ اثر و کارساز بمانند.
♦️ برای اینکه خریداران کالاها و اشیای علمی و تکنیکی و سازمانی و حقوقیِ جهانِ توسعه‌یافته بتوانند مدرسه و دانشگاه و سازمان و کار و تولید بالنسبه کارآمد و مناسب داشته باشند باید رمز پیوستگی آنها را بیابند و مدرسه را با دانشگاه و این هر دو را با بروکراسی و کار و تولید و اشتغال و بهداشت هماهنگ سازند.
♦️نسخۀ فرهنگ
♦️نسخه‌ای که برای رفع این مشکلات و نجات از سرگردانی و دردِ دویدن از بام تا شام و بجائی نرسیدن، می‌جوئیم، چیزیست که در اروپا نام فرهنگ داشت و ما دیگر آنرا به نام فرهنگ نمی‌نامیم، زیرا از آغاز قرن بیستم اثر و نفوذ فرهنگ در بحث علم و تکنولوژی و سازمان بروکراسی و مخصوصاً سیاست کاهش یافته و در بسیاری نقاط جهان برنامه‌ریزی به جای فرهنگ راهنمایِ توسعه و پیشرفت شده است است.
♦️اکنون همۀ کشورهای جهان و به خصوص جهان توسعه نیافته به برنامه‌ریزی نیاز دارند، ولی طراحی برنامه‌ه‌ای که شایستۀ جانشینی فرهنگ باشد آسان نیست. از یک قرنِ پیش هم که حزب بلشویک روسیه اولین برنامه پیشرفته را تدوین کرده است،کمتر برنامه‌ای را سراغ داریم که راهنمای توسعه جامعه و پایدار شده باشد.
♦️چرا چنین است؟
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#منشأ_مشکلات_کنونی
#نسخۀ_فرهنگ
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 دکتر داوری اردکانی: حکومت‌ها و سیاست‌ها باید دوستِ کشور و مهیای خدمت به مردم باشند، و توانایی‌ها و ناتوانائی‌های خود و کشور را باز شناسند
🔹در طلب فرهنگ/4
♦️باید ببینیم مشکلات کنونی از کجا آمده و چگونه می‌توان و باید آنها را رفع کرد.
♦️پندارِ غالب این است که اهلِ سیاست باید به این کار بپردازند، ولی سیاستِ رسمی از عهده این کار بر نمی‌آید.
♦️ زیرا راهِ آنها را نمی‌شناسد و اگر راهی برای رفع آنها باشد، این راه با مدد و همراهیِ دانایان و فرزانگان و آشنایان با امکان‌های موجود و وضع جهان و کشور پیموده می‌شود.
♦️حکومت‌ها و سیاست‌ها هم در صورتی به این همکاری و همراهی رضایت می‌دهند که دوست کشور و مهیای خدمت به مردم باشند، و توانایی‌ها و ناتوانائی‌های خود و کشور را با صدق و صفا باز شناسند.
♦️مشکل همۀ حکومت‌های زمان ما این است که سیاست از پشتوانه فرهنگ محروم مانده‌است.
♦️باید نسخه‌ای برای رفع این مشکلات و نجات از سرگردانی و دردِ دویدن از بام تا شام و بجائی نرسیدن‌ها بجوئیم.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐ضرورتِ داوری‌‌‌‌اندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: داوری پاسدار حریم تفکر فلسفی در روزگارِ سرگردانی خیل انبوه نوگرایان و سنت‌گرایانِ جامعه ما در میان ایدئولوژی‌های گوناگون است
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹سیاست نامه 292
🔹ضرورت داوری‌اندیشی ایرانیان؛ بخش دوم
♦️زبانِ سخت‌گیر و غامض داوری
♦️داوری در این ‌باره محقق است که « هرگز در تاریخ به اندازه زمان ما فهم مشترک و همگانی حاکم و غالب نبوده است.» اگر در گذشته فهم سطحی و عادی به توده‌ها و افراد عادیِ مدینه محدود می‌شد، در روزگارِ ما، به ویژه با توجه به ظهور شبهه فلسفه‌هائی که کوشیده‌اند فلسفه را به تبعیت از «فهمِ مشترک» وادارند، فهمِ عمومی و متعارف و تکرار مشهورات و مقبولات، ساحتِ دین و فلسفه و تفکر را نیز به سلطۀ خویش در آورده‌است.
♦️بی تردید -اگر چه نه همیشه اما در بسیاری از مواقع- دلیل اصلی بسیاری از مخالفت‌ها با داوری و بخش وسیعی از انتقادات به او نتیجه عدمِ درک و همدلی با زبان و اندیشه اوست.
♦️گفته شده‌است زبان داوری دشوار و فهم آن دشوارتر است. آری زبان داوری دشوار است، اما تنها برای آنان که نمی‌خواهند به وی گوش سپارند. اگر ما نخواهیم به سخن صاحب تفکری گوش فرا دهیم، زبان وی بر گوشهای ما گران و نافهم خواهد آمد.
♦️برای آنانکه ساده‌اندیشانه و خام‌اندیشانه چشم‌انتظارِ یافتنِ پاسخ‌ها، راه‌حل‌ها و دستورالعمل‌هایِ فوری، دم‌دستی، بی‌چون‌و‌چرا، واضح، روشن و قطعی هستند، درست همچون پاسخ‌های دو یا سه گزینه‌ایِ جزوات کمک‌آموزشیِ رایج در جامعه‌مان یا همچون صدور توصیه‌هائی که این روزها در جامعه، به‌ویژه در میان مدیران نومید، سرخورده و مستأصل، موج امید‌های کاذب و دروغین ایجاد می‌کند؛ توصیه‌هایی چون اگر می‌خواهیم به توسعه دست پیدا کنیم، کافیست به چند دستورالعمل زیر عمل کنیم.
♦️آنان که عمقِ درد بی‌تاریخی و مسدود بودن افق ما را در تاریخِ دو قرن اخیر در‌نیافته، پرسش‌های بزرگ را به مسائل جزئی و پیش‌پا‌افتاده تقلیل می‌دهند و کلبۀ پوشالی و مقر امنی را در برابر سونامی رویدادی تاریخی این دو قرن اخیر جستجو می‌کنند زبانی را که می‌کوشد به این تقلیل‌ها و امید‌های پوشالی تن ندهد، آشفته می یابند.
♦️زبانِ داوری زبانِ فهمِ متعارفِ کوچه و بازار، روزنامه‌ها و رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی نیست. آنجا که حتی درباره امور روزمره، همچون فوتبال و بهداشت و سیاست سخن می‌گوید.
♦️او سعی دارد به زبان فلسفه و تفکر بنویسد اما فلسفه و تفکری که امید است در افقِ تاریخیِ ما شکل گیرد و ما از آن هنوز بسیار فاصله داریم. آن‌چه میانِ ما رایج است تئولوژیک‌اندیشی و ایدئولوژیک‌اندیشی است و تفکر و فلسفه اصیل در این میان تا حدودِ بسیاری، غریب و غایب است. یا ما دل‌خوش به توجیه و دفاع از پاره‌ای نظام‌های اعتقادی و مجموعه‌ای از گزاره‌ها و باورهای نهادینه‌شدۀ تاریخی به نام دین هستیم، یا از سوی دیگر اراده‌ای هستیم معطوف به حفظ یا کسب قدرت.
♦️وفاداری به خودِ پدیدارها و تلاش به منظور خوداظهاری و خودآشکاریِ پدیدارها، یعنی همان چیزی که تفکر اصیل را از تفکر نااصیل و فلسفه را از تئولوژی و ایدئولوژی متمایز می‌سازد، از میان ما رخت بر بسته است. به همین دلیل زبان چهره‌ای چون داوری که می‌کوشد به چارچوب‌های تفکرِ تئولوژیک و ایدئولوژیک تن نداده، وفاداری خویش را به پدیدارها حفظ کند، برای بسیاری از آشفته و پریشان و حتی غریب و بیگانه است.
♦️داوری، معلمی برای خیل انبوه نوگرایان و سنت‌گرایانِ ما
♦️داوری برای ما میراث و دستاوردهای بزرگ به ارمغان آورده است. در روزگاری که جامعه ما و خیل انبوه نوگرایان و سنت‌گرایانِ ما در میان ایدئولوژی‌های گوناگون سرگردان بوده و هستند، داوری پاسدار حریم تفکر فلسفی است و از "دفاع از فلسفه" و در دفاع از فلسفه نوشته و می‌نویسد. در روزگاری که بسیاری سودای مبارزه با امپریالیسم، شکست طلسم غربزدگی، پاسخگوئی به بحران نهیلیسم و تحقق مدینه‌ای متفاوت از جوامعِ غربی و بر اساس الگوهای دینی در سر داشتند، داوری به ما نشان داد که ما هنوز به راه دیگر دست نیافته‌ایم و طرحی تازه، متمایز از مسیر توسعۀ غربی و تجددخواهی و تجددمآبی درنیفکنده‌ایم.
♦️او به نحوی عمیق و جدی همۀ ایدئولوژی‌های رنگارنگ ما را با این پرسش فلسفی مواجه ساخت که جوامع متأثر از تجدد و قرار گرفته در حاشیه راه تجدد، چگونه راهی را برای زندگی و نظام اجتماعی‌شان طی خواهند کرد؟
♦️چگونه می‌توان نیندیشیده و تأمل نکرده در مسیری گام گذاشت که جهاتش به هیچ وجه روشن نیست؟ چگونه می‌توان در روزگاری که هیچ راه دیگری گشوده نیست، صرفاً با اتکا به آمال و آرزوهای دن‌کیشوت‌وار در مسیری غیر از راه توسعه و تجدد پا گذاشت.
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#ضرورت_داوری_اندیشی_ایرانیان
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐ضرورتِ داوری‌‌‌‌اندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: داوری به دنبال این پرسش است که جوامع متأثر از تجدد، چگونه راهی را برای زندگی و نظام اجتماعی‌شان طی خواهند کرد؟
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹بخش دوم
♦️در روزگارِ ما، فهمِ عمومی و متعارف و تکرار مشهورات و مقبولات، ساحتِ دین و فلسفه و تفکر را نیز به سلطۀ خویش در آورده‌است.
♦️جریانی، ساده‌ و خام‌اندیشانه چشم‌انتظارِ یافتنِ پاسخ‌ها، راه‌حل‌ها و دستورالعمل‌هایِ فوری، دم‌دستی، بی‌چون‌و‌چرا، واضح، روشن و قطعی هستند.
♦️آنان که عمقِ درد بی‌تاریخی و مسدود بودن افق ما را در تاریخِ دو قرن اخیر در‌نیافته، پرسش‌های بزرگ را به مسائل جزئی و پیش‌پا‌افتاده تقلیل می‌دهند.
♦️ما گاهی دل‌خوش به توجیه و دفاع از پاره‌ای نظام‌های اعتقادی و مجموعه‌ای از گزاره‌ها و باورهای نهادینه‌شدۀ تاریخی به نام دین هستیم.
♦️چیزی که تفکر اصیل را از تفکر نااصیل و فلسفه را از تئولوژی و ایدئولوژی متمایز می‌سازد، از میان ما رخت بر بسته است.
♦️داوری همۀ ایدئولوژی‌های رنگارنگ ما را با پرسش‌های فلسفی مواجه می‌سازد.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
2025/02/11 11:09:27
Back to Top
HTML Embed Code: