Telegram Group Search
🌐دکتر رضا داوری اردکانی در نگاه دکتر غلامرضا اعوانی/ فیلسوف فرهنگی که با جریان‌های فکری صد سال اخیر ایران آشناست
🔹دکتر غلامرضا اعوانی: رئیس سابق موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
🔹خبرگزاری کتاب ایران/ایبنا
♦️جامع الاطراف بودن دکتر داوری بسیار مهم است؛ کمتر کسی یافت می‌‌شود که با اکثر مکاتب فکری گذشته و حال آشنا باشد. بسیاری هستند که در مورد گذشته می‌‌دانند و تبلیغ هم کرده‌اند ولی جریان‌های فکری امروز را نمی‌‌شناسند. حال آنکه تسلط دکتر داوری براین امور در سطح بالایی است.کمتر جریان فکری در صد سال گذشته ایران رخ داده است که با آن جریان و بزرگان و سخنگویان آن آشنا نباشد.
♦️ایشان و بسیاری دیگر از استادان، شاگرد «فردید» بودند، اما اینکه بگوییم او صددرصد فردیدی است اینچنین نبود، با اینکه بسیار متاثر بود.
♦️فردید شخص اثر‌گذاری بود و برای اولین بار در ایران مسائلی را در آن زمان مطرح کرد. حتی کسی مانند مرحوم آل احمد کتاب معروف خود «غرب زدگی» را تحت تاثیر فردید نوشت. فردید اجتماع پیرامون خود را متوجه برخی از معایب غرب‌زدگی کرد و مطرح کرد که خود غربی‌ها اینچنین غرب‌زده نیستند.
♦️«فردید» هایدگری بود و جناب دکتر داوری نیز به یک معنا هایدگری است ولی نه اینکه در بست این‌گونه باشند. فیلسوف کسی است که حواسش باید به همه جنبه‌های فکر و تفکر باشد ولی در قید و بند یک فیلسوف مطلق نباشد. در این عالم جز خدا چیزی مطلق نیست. این‌ها مظاهری از تفکر‌اند و البته افراد بزرگی‌اند و عظمت دارند.
♦️فردید به هایدگر توجه داشت ولی به‌طور کامل هایدگر را مطرح نکرد اما شاگردان خود را متوجه به او کرد و ارجاع میداد و مسائلی را مطرح می‌کرد. به نظر من نمی‌‌توان گفت داوری، فردیدی صرف است چون با این نگاه از باقی فلاسفه محروم می‌شود. مثلا ایشان به هگل عنایت دارد ولی خوب می‌داند که هگل کیست و افلاطون کیست.
♦️داوری اجازه نمی‌دهد غبار روی علم بنشیند
♦️من در این سن و سال لااقل روزی هشت ساعت کار می‌کنم. چون فلسفه پایان ندارد، اگر انسان عمر نوح داشته باشد باز باید بنشیند و به قول افلاطون مسیر عشق به فلسفه، رسیدن ندارد! یعنی عاشق کسی است که «ندارد» و می‌خواهد «برسد» چون مسیر نامتناهی است. علم این‌طور است و حکمت اینچنین است. دکتر داوری نیز اینچنین است و اجازه نمی‌دهد که بر علم غبار بنشیند.
♦️ما استادی داشتیم که همیشه به ما توصیه می‌کرد که هر روز بر علم خود ماهوت پاک کن بزنید. همان‌طور که هر روز لباس خود را پاک می‌کنید. چون علم نیز غبار می‌گیرد، انسان فراموش می‌کند و این درحقیقت کار عاشق علم است. علم باید با عشق یکی شود و در هر رشته و در همه سنوات همین‌طور است.
♦️امروز اینچنین است که خوانندگان علم به دنبال عوارض آن هستند، از این رو بسیاری «نمی‌رسند». زیرا علم چیزی نیست که تسلیم شود. تمام صفات الهی از قدرت و اراده تابع علم هستند و او متبوع است.
♦️علم نمی‌تواند تابع قدرت باشد، علم و حکمت یکی‌اند، بنابراین همه چیز به دنبال علم می‌آید و قدرت و ثروت و همه چیز به دنبال علم است ولی نباید او را بخاطر چیزی فدای چیزی دیگر کرد؛ به‌خصوص حکمت و فلسفه را که به دنبال حقیقت‌اند. حقیقت نباید فدای باطل گردد و نمی‌توان این دو را با هم آمیخت.
#دکتر_غلامرضا_اعوانی
#فیلسوف_فرهنگی
#جریان‌های_فکری_صد_سال_اخیر_ایران
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ضرورتِ داوری‌‌‌‌اندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: ما ایرانیان باید به داوری بیاندیشیم و تکلیف خویش را نسبت به اندیشه‌های او روشن کنیم
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹سیاست نامه 292
🔹ضرورت داوری‌اندیشی ایرانیان ؛ بخش اول
♦️به داوری بیاندیشیم
به اعتقاد من ما ایرانیان باید به داوری بیاندیشیم و تکلیف خویش را نسبت به اندیشه‌های او روشن کنیم. ظاهراً تقدیر ما تا حد زیادی بسته به نحوۀ تعیین تکلیف‌مان با اندیشه‌های اوست. سخن در این است که ما نسبت خود را به همه شخصیت‌ها و مآثر فرهنگی و تاریخی‌مان از جمله با داوری روشن سازیم. البته در اندیشه‌های داوری عناصر و مؤلفه هائی وجود دارد که تعیین تکلیف با آنها رابطه نزدیک‌تر و تنگاتنگ‌تری با تقدیر اجتماعی و تاریخی ما دارد. به راستی داوری از اندیشه‌هائی درخور و قابل تأمل برخوردار است آن هم اندیشه ای که می‌تواند تعیین تکلیف ما نسبت به آن، تقدیر گره حیات اجتماعی و تاریخی ما باشد.
♦️به باور راسخ من، اکنون ما در شرایطی هستیم که خود‌ آگاه بودن، به دوری ما از فلسفه و تفکر راستین بسیار اصیل‌تر از توهم برخورداری از اندیشۀ فلسفی و بسیار نزدیک‌تر به ساحت تفکر و فلسفه است.
♦️تقدیرگر سرنوشت و تفکر فردی و اجتماعی ما
♦️بسیار خوانده و شنیده‌ایم که شریعتی، فردید و داوری را با دکارت، کانت، هگل و هایدگر مقایسه کرده، با یقین حکم به نافیلسوف و نامتفکر بودن همه سرمایه‌های فرهنگی ما داده‌اند و تلاش هائی را که در جهت دفاع از میراث‌های فکری و نظری‌مان صورت گرفته‌است، به سهولت ناشی از کج‌اندیشی، شیفتگی بیش از اندازه به اساتید خویش یا حاصل نوعی کندذهنی، عقب افتادگیِ اجتماعی و تأخر تاریخی تلقی‌کرده اند.
♦️این گروه از نقادان هرگز در نیافته‌اند که تفکر درست همچون خود جهان و خود زندگی، امری سوبژه‌محور نیست و ما حق نداریم حیث تاریخی و هیستوریستی خودمان را فراموش کرده، با اندیشه‌ای انتزاعی و درفضای اثیری و غیرتاریخی درباره شخصیتها و مآثر فکری و فرهنگی‌مان بیندیشیم.
♦️به همین دلیل است که معتقدم هرگونه موضع‌گیری نسبت به متفکری چون داوری تقدیرگر سرنوشت و تفکر فردی و اجتماعی ماست. سوبژه‌محوری و نیز تفکر انتزاعی و غیرتاریخی در بسیاری از افراد جامعۀ ما، از جمله مسئولان، روشنفکران، دانشگاهیان و منتقدان سرمایه‌های فکری و اجتماعی ما، از جمله مهمترین آفاتی است که اندیشه و حیات سیاسی، اجتماعی و تاریخی ما را تهدید می‌کند.
♦️بی‌تردید نقد این دو آفت از مهمترین دستاوردهای داوری است. آنان که تاریخیت و محدوده‌ها، افق‌ها و امکانات تاریخیِ تفکر و زندگی را در می‌یابند، قضاوت بسیار مثبت‌تری نسبت به دستاوردهای عظیم برخی از چهره‌ها و شخصیت‌هائی چون داوری داشته و خواهند داشت.
♦️داوری و موضوع فهم متعارف و فهم نامتعارف
♦️رضا داوری آنچنان که خود نیز بارها و بارها از آن سخن به شکایت گشوده است آنگونه که شایسته و بایسته است مورد مهر و توجه بخش عظیمی از جوانان، روشنفکران، دانشگاهیان و حوزویان ما قرار نگرفته است.
♦️اما چرا؟
♦️ اهمیت، شأن و جایگاه داوری در میان ما بسته به اهمیت شأن و جایگاه فلسفه و تفکر در میان ماست. اما ما از فلسفه بسیار سخن گفته در همان حال از آن بسیار بدوریم. فلسفه بالذات و از همان آغاز تاریخِ خود تاکنون، سخنی خلاف‌آمد عادت و در تقابل با فهم متعارف و همگامی و مقایر با ظن و گمان (دوکسا) رایج و حاکم بر اذهان مردم مدینه بوده است.
♦️آثار و نوشته های داوری از یک مشکل رنج می‌برد. اندیشه‌ها و نوشته‌های او تکرار مشهورات و مقبولات رایج و مورد پذیرش همگان و بس بسیاران نیست.
♦️کینه و بی مهری همگان و فهم متعارف با هرگونه تفکری که آنها را به پرسش و مهمیز نقد گیرد، از شاخصه‌‌های تفکیک ناپذیر تاریخ انسان و تاریخ فلسفه و تفکر است. بخش قابل ملاحظه‌ای از بی مهری‌ها نسبت به داوری حاصل تقابل تفکر با فهم متعارف است.
♦️ ما و سیطره پوپولیسم
♦️اما آنچه فهم این مطلب را دشوار می‌کند عدم خودآگاهی بخش اعظم جریان شبه‌روشنفکری و شبه‌دانشگاهیانِ ما به تبعیت خویش از فهم‌‌های رایج و همگانی است. پوپولیسم تمام ساختارهایِ حیاتِ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی از جمله بخشِ وسیعی از روشنفکران، دانشگاهیان و حوزویان ما را تحت سیطره خویش قرار داده است.
♦️ داوری کوشیده است تا به این سیطره تن ندهد. مقابله با فهم‌های رایج و همگانی تاوانی جز بی‌مهری، ناسپاسی و کینه‌توزی نخواهد داشت. اگرچه این حکم را نمی‌توان مطلق انگاشت، اما هرجا استقبالی از مدینه، نسبت به تفکری وجود دارد، شخص باید درباره اصالتِ اندیشه و راه خویش به تأملی دوباره نشیند.
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#ضرورت_داوری_اندیشی_ایرانیان
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ضرورت داوری ‌‌اندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: اهمیت، شأن و جایگاهِ داوری در میان ما، اهمیت، شأن و جایگاه فلسفه و تفکر است
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹ضرورت داوری‌اندیشی ایرانیان ؛ بخش اول
♦️به اعتقاد من ما ایرانیان باید به داوری بیاندیشیم و تکلیف خویش را نسبت به اندیشه‌های او روشن کنیم.
♦️ظاهراً تقدیر ما تا حد زیادی بسته به نحوۀ تعیین تکلیف‌مان با اندیشه‌های اوست.
♦️سخن در این است که ما نسبت خود را به همه شخصیت‌ها و مآثر فرهنگی و تاریخی‌مان از جمله با داوری روشن سازیم.
♦️به باور راسخ من، اکنون ما در شرایطی هستیم که خود‌ آگاه بودن، به دوری ما از فلسفه و تفکر راستین بسیار اصیل‌تر از توهم برخورداری از اندیشۀ فلسفی و بسیار نزدیک‌تر به ساحت تفکر و فلسفه است.
♦️رضا داوری آنگونه که شایسته و بایسته است مورد مهر و توجه بخش عظیمی از جوانان، روشنفکران، دانشگاهیان و حوزویان ما قرار نگرفته است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
Audio
🌐 سمینار ملی "علامه محمد رضا حکیمی در آیینه آثارش"
🔹دکتر یونس احمدی: دین‌‌پژوه، ساختارپژوه
♦️نسل دوم تفکیک ؛ اهتمام به ساختار ، التزام به آینده
♦️انجمن جامعه شناسی ایران و موسسه فرهنگی هنری الحیات
♦️سه شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۰

@seyedjavadmiri
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐در طلب فرهنگ/ دکتر داوری اردکانی: راه رفع مشکلات، با مدد و همراهیِ دانایان و فرزانگان و آشنایان با امکان‌های موجود و وضع جهان و کشور پیموده می‌شود
🔹در طلب فرهنگ؛ سخنرانی در شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی
🔹دکتر رضا داوری اردکانی: فیلسوف و متفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۰
🔹بخش چهارم
♦️منشأ مشکلات کنونی و ضرورتِ سیاست‌هایِ دوست کشور و مهیای خدمت به مردم
♦️تمهید این مقدمات به نسبت طولانی برای این بود که ببینیم مشکلات کنونی از کجا آمده و چگونه می‌توان و باید آنها را رفع کرد.
♦️پندارِ غالب این است که اهلِ سیاست باید به این کار بپردازند، ولی سیاستِ رسمی از عهده این کار بر نمی‌آید، زیرا راهِ آنها را نمی‌شناسد و اگر راهی برای رفع آنها باشد، این راه با مدد و همراهیِ دانایان و فرزانگان و آشنایان با امکان‌های موجود و وضع جهان و کشور پیموده می‌شود.
ولی مگر یافتن نشانه خانه دانایان و فرزانگان آسان است؟ حکومت‌ها و سیاست‌ها هم در صورتی به این همکاری و همراهی رضایت می‌دهند که دوست کشور و مهیای خدمت به مردم باشند، و توانایی‌ها و ناتوانائی‌های خود و کشور را با صدق و صفا باز شناسند. ولی یافتن چنین حکومت و سیاستی از یافتن حکیمان و فرزانگان شاید دشوارتر باشد.
♦️ولی وقتی مشکلات وجود دارد و روز به روز بیشتر می شود و مردم مطالبۀ رفع آنها را دارند، حکومت به هر حال نمی‌تواند به آنها بی‌اعتنا بماند.
♦️مشکل همۀ حکومت‌های زمان ما این است که سیاست از پشتوانه فرهنگ محروم مانده‌است. قدرت‌های سیاسی، سیاست‌شان کارگزاری و نمایندگی شرکتهای چند‌ملیتی و سازمانهای بزرگِ مالی و اقتصادی و سوداگری است. آنها دیگر به پشتوانۀ فرهنگ نیاز ندارند. فرهنگ نیز از پشتیبانی سیاست اعراض و استعفا کرده است.
♦️اما در کشورهای آسیایی و آفریقایی که سیاست استقلال‌طلبی از همان آغاز شکست خورد، قضیه صورت دیگری پیدا کرد. در این مناطق دو عکس‌العمل متفاوت پدید آمد. برخی کشورها مثل چین و کره و ماداگاسکار و تایپه طرح مدرنیزاسیون تقلیدی و تحکمی را در انداختند و اجرا کردند. کشورها و اقوامی هم که به اجمال دریافته ‌بودند که استقلالِ سیاسی و اقتصادی، به پشتوانه فرهنگی نیاز دارد در طلب هویت تاریخی برآمدند. کسانی از این هویت‌طلبان، فکر می‌کردند که هویت‌یابی پشتیبان آنها در راه پیشرفت و توسعه خواهد بود و گروهی دیگر پیشرفت را عین این طلب دیدند.
♦️چیزی که در این میان فراموش شد این بود که آموزش و پرورش و صنعت و کشاورزی و بروکراسی سازمان‌های اداری، کار و خور و خواب و معاش و اخلاق مردم را چگونه باید سامان داد؟ و با جسد نیم‌مردۀ سازمان‌ها و قواعد و رسوم و تکنولوژی‌های اقتباس شده از غرب چه باید کرد؟ و چگونه می‌توان آنها را در نسبتی ارگانیک با یکدیگر قرار داد.
♦️مشکل اصلی: نشناختن سازوارگی اجزاء نظام زندگی
♦️مشکل اصلی همین نشناختن سازوارگی اجزاء نظام زندگی جدید است. این سودا که هر چیز را همانجا که هست باید اصلاح کرد، از آن جهت بی‌وجه و بیهوده است که چیزها در جای مناسب خود قرار ندارند و باید جایگاهشان را شناخت و تعیین کرد. می‌بینیم که مشکل ریشه در فهمِ اکنون و گذشته و آینده دارد.
♦️همۀ جهان، همه آورده‌های تجدد را گرفتند. این اشیاء و سازمان‌ها و قواعد و آداب در اصل در جای خود، فرهنگی نظام‌بخش و پیوندی ارگانیک با یکدیگر داشته‌اند. اما وقتی به بیرون از فضای فرهنگِ خود انتقال یافته‌اند دیگر جان و نیروئی نداشته‌اند که همچنان منشأ اثر و کارساز بمانند.
♦️ برای اینکه خریداران کالاها و اشیای علمی و تکنیکی و سازمانی و حقوقیِ جهانِ توسعه‌یافته بتوانند مدرسه و دانشگاه و سازمان و کار و تولید بالنسبه کارآمد و مناسب داشته باشند باید رمز پیوستگی آنها را بیابند و مدرسه را با دانشگاه و این هر دو را با بروکراسی و کار و تولید و اشتغال و بهداشت هماهنگ سازند.
♦️نسخۀ فرهنگ
♦️نسخه‌ای که برای رفع این مشکلات و نجات از سرگردانی و دردِ دویدن از بام تا شام و بجائی نرسیدن، می‌جوئیم، چیزیست که در اروپا نام فرهنگ داشت و ما دیگر آنرا به نام فرهنگ نمی‌نامیم، زیرا از آغاز قرن بیستم اثر و نفوذ فرهنگ در بحث علم و تکنولوژی و سازمان بروکراسی و مخصوصاً سیاست کاهش یافته و در بسیاری نقاط جهان برنامه‌ریزی به جای فرهنگ راهنمایِ توسعه و پیشرفت شده است است.
♦️اکنون همۀ کشورهای جهان و به خصوص جهان توسعه نیافته به برنامه‌ریزی نیاز دارند، ولی طراحی برنامه‌ه‌ای که شایستۀ جانشینی فرهنگ باشد آسان نیست. از یک قرنِ پیش هم که حزب بلشویک روسیه اولین برنامه پیشرفته را تدوین کرده است،کمتر برنامه‌ای را سراغ داریم که راهنمای توسعه جامعه و پایدار شده باشد.
♦️چرا چنین است؟
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#منشأ_مشکلات_کنونی
#نسخۀ_فرهنگ
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 دکتر داوری اردکانی: حکومت‌ها و سیاست‌ها باید دوستِ کشور و مهیای خدمت به مردم باشند، و توانایی‌ها و ناتوانائی‌های خود و کشور را باز شناسند
🔹در طلب فرهنگ/4
♦️باید ببینیم مشکلات کنونی از کجا آمده و چگونه می‌توان و باید آنها را رفع کرد.
♦️پندارِ غالب این است که اهلِ سیاست باید به این کار بپردازند، ولی سیاستِ رسمی از عهده این کار بر نمی‌آید.
♦️ زیرا راهِ آنها را نمی‌شناسد و اگر راهی برای رفع آنها باشد، این راه با مدد و همراهیِ دانایان و فرزانگان و آشنایان با امکان‌های موجود و وضع جهان و کشور پیموده می‌شود.
♦️حکومت‌ها و سیاست‌ها هم در صورتی به این همکاری و همراهی رضایت می‌دهند که دوست کشور و مهیای خدمت به مردم باشند، و توانایی‌ها و ناتوانائی‌های خود و کشور را با صدق و صفا باز شناسند.
♦️مشکل همۀ حکومت‌های زمان ما این است که سیاست از پشتوانه فرهنگ محروم مانده‌است.
♦️باید نسخه‌ای برای رفع این مشکلات و نجات از سرگردانی و دردِ دویدن از بام تا شام و بجائی نرسیدن‌ها بجوئیم.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐ضرورتِ داوری‌‌‌‌اندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: داوری پاسدار حریم تفکر فلسفی در روزگارِ سرگردانی خیل انبوه نوگرایان و سنت‌گرایانِ جامعه ما در میان ایدئولوژی‌های گوناگون است
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹سیاست نامه 292
🔹ضرورت داوری‌اندیشی ایرانیان؛ بخش دوم
♦️زبانِ سخت‌گیر و غامض داوری
♦️داوری در این ‌باره محقق است که « هرگز در تاریخ به اندازه زمان ما فهم مشترک و همگانی حاکم و غالب نبوده است.» اگر در گذشته فهم سطحی و عادی به توده‌ها و افراد عادیِ مدینه محدود می‌شد، در روزگارِ ما، به ویژه با توجه به ظهور شبهه فلسفه‌هائی که کوشیده‌اند فلسفه را به تبعیت از «فهمِ مشترک» وادارند، فهمِ عمومی و متعارف و تکرار مشهورات و مقبولات، ساحتِ دین و فلسفه و تفکر را نیز به سلطۀ خویش در آورده‌است.
♦️بی تردید -اگر چه نه همیشه اما در بسیاری از مواقع- دلیل اصلی بسیاری از مخالفت‌ها با داوری و بخش وسیعی از انتقادات به او نتیجه عدمِ درک و همدلی با زبان و اندیشه اوست.
♦️گفته شده‌است زبان داوری دشوار و فهم آن دشوارتر است. آری زبان داوری دشوار است، اما تنها برای آنان که نمی‌خواهند به وی گوش سپارند. اگر ما نخواهیم به سخن صاحب تفکری گوش فرا دهیم، زبان وی بر گوشهای ما گران و نافهم خواهد آمد.
♦️برای آنانکه ساده‌اندیشانه و خام‌اندیشانه چشم‌انتظارِ یافتنِ پاسخ‌ها، راه‌حل‌ها و دستورالعمل‌هایِ فوری، دم‌دستی، بی‌چون‌و‌چرا، واضح، روشن و قطعی هستند، درست همچون پاسخ‌های دو یا سه گزینه‌ایِ جزوات کمک‌آموزشیِ رایج در جامعه‌مان یا همچون صدور توصیه‌هائی که این روزها در جامعه، به‌ویژه در میان مدیران نومید، سرخورده و مستأصل، موج امید‌های کاذب و دروغین ایجاد می‌کند؛ توصیه‌هایی چون اگر می‌خواهیم به توسعه دست پیدا کنیم، کافیست به چند دستورالعمل زیر عمل کنیم.
♦️آنان که عمقِ درد بی‌تاریخی و مسدود بودن افق ما را در تاریخِ دو قرن اخیر در‌نیافته، پرسش‌های بزرگ را به مسائل جزئی و پیش‌پا‌افتاده تقلیل می‌دهند و کلبۀ پوشالی و مقر امنی را در برابر سونامی رویدادی تاریخی این دو قرن اخیر جستجو می‌کنند زبانی را که می‌کوشد به این تقلیل‌ها و امید‌های پوشالی تن ندهد، آشفته می یابند.
♦️زبانِ داوری زبانِ فهمِ متعارفِ کوچه و بازار، روزنامه‌ها و رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی نیست. آنجا که حتی درباره امور روزمره، همچون فوتبال و بهداشت و سیاست سخن می‌گوید.
♦️او سعی دارد به زبان فلسفه و تفکر بنویسد اما فلسفه و تفکری که امید است در افقِ تاریخیِ ما شکل گیرد و ما از آن هنوز بسیار فاصله داریم. آن‌چه میانِ ما رایج است تئولوژیک‌اندیشی و ایدئولوژیک‌اندیشی است و تفکر و فلسفه اصیل در این میان تا حدودِ بسیاری، غریب و غایب است. یا ما دل‌خوش به توجیه و دفاع از پاره‌ای نظام‌های اعتقادی و مجموعه‌ای از گزاره‌ها و باورهای نهادینه‌شدۀ تاریخی به نام دین هستیم، یا از سوی دیگر اراده‌ای هستیم معطوف به حفظ یا کسب قدرت.
♦️وفاداری به خودِ پدیدارها و تلاش به منظور خوداظهاری و خودآشکاریِ پدیدارها، یعنی همان چیزی که تفکر اصیل را از تفکر نااصیل و فلسفه را از تئولوژی و ایدئولوژی متمایز می‌سازد، از میان ما رخت بر بسته است. به همین دلیل زبان چهره‌ای چون داوری که می‌کوشد به چارچوب‌های تفکرِ تئولوژیک و ایدئولوژیک تن نداده، وفاداری خویش را به پدیدارها حفظ کند، برای بسیاری از آشفته و پریشان و حتی غریب و بیگانه است.
♦️داوری، معلمی برای خیل انبوه نوگرایان و سنت‌گرایانِ ما
♦️داوری برای ما میراث و دستاوردهای بزرگ به ارمغان آورده است. در روزگاری که جامعه ما و خیل انبوه نوگرایان و سنت‌گرایانِ ما در میان ایدئولوژی‌های گوناگون سرگردان بوده و هستند، داوری پاسدار حریم تفکر فلسفی است و از "دفاع از فلسفه" و در دفاع از فلسفه نوشته و می‌نویسد. در روزگاری که بسیاری سودای مبارزه با امپریالیسم، شکست طلسم غربزدگی، پاسخگوئی به بحران نهیلیسم و تحقق مدینه‌ای متفاوت از جوامعِ غربی و بر اساس الگوهای دینی در سر داشتند، داوری به ما نشان داد که ما هنوز به راه دیگر دست نیافته‌ایم و طرحی تازه، متمایز از مسیر توسعۀ غربی و تجددخواهی و تجددمآبی درنیفکنده‌ایم.
♦️او به نحوی عمیق و جدی همۀ ایدئولوژی‌های رنگارنگ ما را با این پرسش فلسفی مواجه ساخت که جوامع متأثر از تجدد و قرار گرفته در حاشیه راه تجدد، چگونه راهی را برای زندگی و نظام اجتماعی‌شان طی خواهند کرد؟
♦️چگونه می‌توان نیندیشیده و تأمل نکرده در مسیری گام گذاشت که جهاتش به هیچ وجه روشن نیست؟ چگونه می‌توان در روزگاری که هیچ راه دیگری گشوده نیست، صرفاً با اتکا به آمال و آرزوهای دن‌کیشوت‌وار در مسیری غیر از راه توسعه و تجدد پا گذاشت.
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#ضرورت_داوری_اندیشی_ایرانیان
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐ضرورتِ داوری‌‌‌‌اندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: داوری به دنبال این پرسش است که جوامع متأثر از تجدد، چگونه راهی را برای زندگی و نظام اجتماعی‌شان طی خواهند کرد؟
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹بخش دوم
♦️در روزگارِ ما، فهمِ عمومی و متعارف و تکرار مشهورات و مقبولات، ساحتِ دین و فلسفه و تفکر را نیز به سلطۀ خویش در آورده‌است.
♦️جریانی، ساده‌ و خام‌اندیشانه چشم‌انتظارِ یافتنِ پاسخ‌ها، راه‌حل‌ها و دستورالعمل‌هایِ فوری، دم‌دستی، بی‌چون‌و‌چرا، واضح، روشن و قطعی هستند.
♦️آنان که عمقِ درد بی‌تاریخی و مسدود بودن افق ما را در تاریخِ دو قرن اخیر در‌نیافته، پرسش‌های بزرگ را به مسائل جزئی و پیش‌پا‌افتاده تقلیل می‌دهند.
♦️ما گاهی دل‌خوش به توجیه و دفاع از پاره‌ای نظام‌های اعتقادی و مجموعه‌ای از گزاره‌ها و باورهای نهادینه‌شدۀ تاریخی به نام دین هستیم.
♦️چیزی که تفکر اصیل را از تفکر نااصیل و فلسفه را از تئولوژی و ایدئولوژی متمایز می‌سازد، از میان ما رخت بر بسته است.
♦️داوری همۀ ایدئولوژی‌های رنگارنگ ما را با پرسش‌های فلسفی مواجه می‌سازد.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 در طلب فرهنگ/ دکتر داوری اردکانی: برنامه‌ریزیِ های مرسوم، از آنجا که مقصدشان وهمی است و در مبدأ هم شرایط و امکان‌ها را در نظر نمی‌گیرند، شکست می‌خورند و به نتیجۀ مطلوب و حتی به آنچه که صاحبانشان می‌خواهند نمی‌رسند
🔹در طلب فرهنگ؛ سخنرانی در شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی
🔹دکتر رضا داوری اردکانی: فیلسوف و متفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۰
🔹بخش پنجم
♦️برنامه‌ریزی
♦️آیا نمی توان برنامه‌ای تدوین و اجرا کرد، که حاصلش نظم و تعادل و سلامتِ جامعه و سازمان‌ها و برخورداری مردم از حقوقشان باشد. این برنامه‌ریزی بسیار دشوار است، اما از آن چشم بر نباید داشت.
♦️شرایط این برنامه‌ریزیِ نزدیک به فرهنگ و کارساز بهبود وضع کشور و گردش به قاعده و درست امور، برنامه‌ریزی بخردانه و توجه به این نکته است که برنامه‌ریزی، برنامۀ عزیمت از جایی و گشودن و هموار کردن و پیمودن راهی برای رسیدن به مقصد است، در این کار چشم باید متوجه مقصد باشد و دست در هماهنگی با آن راه را بپوید.
♦️مقاصدِ وهمی
♦️ برنامه‌ریزیِ های مرسوم که طراحی‌شان هم چندان مشکل نیست، به نتیجۀ مطلوب و حتی به آنچه که صاحبانشان می‌خواهند نمی‌رسند، زیرا مبدأ و مقصدی ندارند و گاهی که دارند، مقصدشان وهمی است و در مبدا هم شرایط و امکان‌ها را در نظر نمی‌گیرند و غالباً تحقق مقاصد ایدئولوژیک را منظور می‌کنند، یعنی می‌خواهند به زندگی مردم و جامعۀ انسانی صورتی را که خود دوست می‌دارند بدهند و چنین امری میسر نمی‌شود و برنامه‌ها شکست می‌خورند.
♦️ برای پرهیز از این گرفتاری چه می‌توان کرد؟
♦️معمولاً در همه‌جا تدوین و اجرای برنامه‌ها بر عهدۀ حکومت است و حکومت‌ها هم به درجات علائقِ ایدئولوژیک دارند و آنها را در کارِ خود دخالت می‌دهند و البته اگر این دخالت چنانکه در اتحاد جماهیر شوروی دیدیم، شدید باشد، راه به شکست می‌انجامد.
♦️پس برنامۀ هماهنگ‌کننده را چگونه می‌توان تدوین و اجرا کرد؟
♦️ما ظاهراً برنامه را مجموعه‌ای از دستورالعمل‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، برای بهره‌برداری بهتر از امکان‌ها و فراهم آوردنِ شرایط، برای زندگی خوب می‌دانیم. این دستورالعمل‌ها از کجا می‌آیند و چگونه تدوین می‌شوند؟
♦️مقصد یک کشور
♦️تدوین هر برنامه‌ای باید مسبوق به قصد و عزم برای اجرا باشد و البته قصد و عزم را با میل و آرزو اشتباه نباید کرد. قصد و عزم همیشه قصدِ انجام دادنِ کار معین و رفتن به جایی معلوم است. مقصد یک کشور چه و کجا می‌تواند باشد؟ و برنامه‌نویسان چگونه و بر چه مبنا و اساسی مقصد را معین می‌کنند؟
♦️پیداست که مقصد دور همه آدمیان نه دیارِ غربت، بلکه شهر آشنایی است. اما در جهانی که سایه بیگانگی و کینه و قهر بر آن افتاده است، رفتن به شهر آشنایی آسان نیست. برنامه‌نویسان هم به شهر آشنایی کاری ندارند. بلکه آنها در بهترین صورت، رفعِ نقص‌های موجود و پدید آمدن شرایط مساعدِ کار و زندگی را برای اجرا پیشنهاد می‌کنند. این پیشنهادها اگر عملی باشند و در عمل و اجرا موجب مشکل‌های تازه نشوند، شاید بتوانند گشایشی در کار کشور و زندگی مردم پدید آورند.
♦️چه کسانی باید در تدوین برنامه‌ها شرکت داشته باشند؟
♦️برنامه‌نویسان، باید اولاً از وضعِ کنونی، اطلاع کافی داشته باشند و شرایط اجرای پیشنهادِ خود را نیز در نظر داشته باشند. ثانیاً بدانند که اجرای پیشنهادشان، به جائی آسیب نمی‌رساند و خلل در نظمی به وجود نمی‌آورد، و بالاخره ثالثاً هر پیشنهاد و اقدامی باید زمینه و مقدمه‌ای برای اقدام‌های مناسب بعدی را فراهم سازد.
♦️در نظر آوردن همۀ این اوضاع و شرایط علاوه بر اطلاعات، به فهم و درک وضع سیاست و چگونگی گردش چرخ امور در جهان و در کشور و آشنایی با روحیۀ مردم و میزان رغبت‌شان به همکاری و همراهی نیاز دارد و پیداست که این فهم و درک و آشنایی را در کتاب‌ها نمی‌توان یافت، و به صرف رجوع به آمار و ارقام هم حاصل نمی‌شود.
♦️این فهم اگر عین فرهنگ نباشد به مدد آن حاصل شده‌است و می‌شود. می‌بینیم که برنامه‌ریزی و اجرای آن باید با اطلاع از شرایط و امکان‌های مادی و انسانیِ موجود صورت گیرد، اما این اطلاعات در صورتی به کار می‌آید که با درکِ شرایطِ تاریخی و نظر به آنچه گذشته است و می‌تواند پیش آید و همچنین با اطلاع از عزمی که حکومت و مردم برای آینده‌شان دارند، توأم شود.
♦️به طور خلاصه می‌توان‌گفت، که برنامه‌ریزی باید بر مبنای اطلاعات و امکان‌های علمی و عملیِ کشور صورت‌گیرد، اما اجرای آن منوط و موکول به وجود قصد و عزم و تواناییِ پیمودن راه است.
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#برنامه_کارساز_بهبود_وضع_کشور
#مقاصد_وهمی
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 دکتر داوری اردکانی: برنامه‌نویسان باید بتوانند گشایشی در کار کشور و زندگی مردم پدید آورند
🔹در طلب فرهنگ/ 5
♦️حاصل برنامه باید نظم و تعادل و سلامتِ جامعه و سازمان‌ها و برخورداری مردم از حقوقشان باشد.
♦️برنامه‌ریزیِ هائی که تحقق مقاصد ایدئولوژیک را منظور می‌کنند، یعنی می‌خواهند به زندگی مردم و جامعۀ انسانی صورتی را که خود دوست می‌دارند بدهند شکست می‌خورند.
♦️برنامه‌نویسان، باید اولاً از وضعِ کنونی، اطلاع کافی داشته باشند و شرایط اجرای پیشنهادِ خود را نیز در نظر داشته باشند. ثانیاً بدانند که اجرای پیشنهادشان، به جائی آسیب نمی‌رساند و خلل در نظمی به وجود نمی‌آورد.
♦️برنامه‌ریزی، علاوه بر اطلاعات، به فهم و درک وضع سیاست و چگونگی گردشِ چرخِ امور در جهان و در کشور و آشنایی با روحیۀ مردم و میزان رغبت‌شان به همکاری و همراهی نیاز دارد.
♦️به طور خلاصه می‌توان‌گفت، که برنامه‌ریزی باید بر مبنای اطلاعات و امکان‌های علمی و عملیِ کشور صورت‌گیرد، اما اجرای آن منوط و موکول به وجود قصد و عزم و تواناییِ پیمودن راه است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ضرورتِ داوری‌‌‌‌اندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: رضا داوری اردکانی از ما پرسید، در شرایطِ تاریخیِ کنونی، محدوده‌های اصلاح و حفظ اصول و مبانی و ارزش‌ها، در جهانِ تجدد کجاست؟ امکاناتِ تاریخیِ ما برایِ تحقق این آرمان‌ها کدام است؟
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹سیاست نامه 292
🔹ضرورت داوری‌اندیشی ایرانیان؛ بخش سوم
♦️داوری و طرح پرسش از امکان‌ها
♦️او با آرمان‌ها مخالفت نکرد، اما ما را با پرسش از شرایط و امکان تحققِ آنها روبرو کرد. او با تکیه بر فلسفه به ما آموخت که کارِ فلسفه، نه ستایش از آرمان‌ها و آرزوها، بلکه پرسش از امکانهاست و با مورد پرسش قرار‌دادن امکان‌هایِ تاریخی و اجتماعی، ایدئولوژیک‌اندیشی‌های ما را، با تزلزلی جدی و عمیق مواجه کرد.
♦️ داوری در جامعۀ ما در روزگارِ مرگِ فلسفه، پاسدارِ حریمِ فلسفه و نگاهبان ساحت تفکر بود. او همچون اصحابِ ایدئولوژی‌ها به مخالفت و موافقت با امور نپرداخت و به مدح و ذم حوادث مشغول نشد، بلکه کوشید به ما نشان دهد که ما در کجای تاریخ ایستاده‌ایم و در چه شرایط و موقعیتی قرار داریم و چه می‌کنیم به کجا می‌رویم.
♦️او کوشید به جای اسیر شدن در حب‌ها و بغض‌ها، به تأمل در رویداد‌ها بپردازد و اطراف و جوانب و آثار و عوارض موقعیت ما در جهانِ کنونی را روشن سازد. او نه با آزادی مخالف بود و نه با عدالت، نه با اصلاح مخالف بود و نه با اصول، اما نه سنگ آزادی را به سینه زد و نه سنگ عدالت را. نه سخن از اصلاح سر داد و نه داعیه‌دار دفاع از اصول بود، به همین دلیل هیچکس از جریانهای مشغول به نزاع‌های بی‌حاصلِ سیاسی نیز او را در جرگۀ خویش نپنداشتند.
♦️رضا داوری اردکانی از ما پرسید، در شرایط تاریخی کنونی آزادی چیست؛ عدالت کدام؟ و محدوده‌های اصلاح و حفظ اصول و مبانی و ارزش‌ها، در جهانِ تجدد کجاست؟ امکاناتِ تاریخیِ ما برایِ تحقق این آرمان‌ها کدام است؟ و چگونه می‌توان وقتی خانه خُرد قومی ویران است و افرادش از چیستی و کیستی و کجایی خویش "خود‌آگاه" نیستند، از تحقق ارزش‌ها سخن گفت؟ داوری نه از مدعیان دین‌داری در برابر سکولارها دفاع کرد و نه از سکولارها در برابر دین‌پناهان. او تنها پرسید دین در جهانِ تجدد و در زمانۀ سیطرۀ فراگیر عقلانیتِ علمی و تکنولوژیک چگونه چیزی می‌تواند باشد؟ و نیز آیا در زمانۀ کنونی و در جهان پسا‌مدرن، عقل سکولار و روشنگرانه از همان امید و پشت گرمیِ قرون ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ برخوردار است؟
♦️او همچون بس‌بسیاران، ما را به افتادن در بازی موافقت‌ها و مخالفت‌ها ترغیب نکرد، بلکه ما را به تأمل در زمان و زمانه دعوت کرد. او در جامعه‌ای که رمانتیسم و ولنتاریسم و دُن‌‌کیشوتیسم، تمام سطوح گوناگون حیاتِ اجتماعی از جمله روشنفکران و دانشگاهیان را احاطه کرده‌است و کمتر کسی به "تقدیر" در معنای امکانات تاریخی می‌اندیشد، ما را به اندیشیدن به "تقدیرمان" فراخواند و متأسفانه چه عوامانه، این فراخوانی به "خودآگاهیِ تاریخی" را به "جبرگرایی و دعوت به انفعال" فهم و تفسیر کردند.
♦️داوری صرفاً به دفاع از فلسفه و تفکر نپرداخت، بلکه خود به قامت یک فیلسوف اندیشید. او یک آکادمیسین یا استادِ دانشگاهی، در معنای رایج و مصطلح کلمه و منطبق بر معیارها و استانداردهای رسمی نبود و کلاس‌هایش همواره فاقد طرح برنامه‌ای درسی بود و هیچ‌گاه نیز به نوشتن مقالات و کتب وزینِ به ظاهر علمی، با ارجاعات دقیق به منابع و دیگر مختصات یک مقاله یا اثری که امکان انتشارش در نشریات ISI باشد، نپرداخت.
♦️یاسپرس می‌گفت تفاوت بسیاری میان وراجی‌های فلسفی و خود عمل تفلسف وجود دارد. یاسپرس می‌افزود از میان ما فقط این هایدگر بود که به عمل تفلسف می‌پرداخت. در افقِ تاریخی ما نیز می‌توان گفت، ما چه بسیار فلسفه تدریس کرده و پیوسته از فلسفه سخن گفته و می‌گوئیم و در موضوعات گوناگونِ فلسفی، چه سمینارها و کنفرانسهای باشکوهی تشکیل می‌دهیم و سالانه چه بسیار متون فلسفی ترجمه و تألیف کرده، به انتشار می‌رسانیم. اما در این میان چیزی غایب است: خود فلسفه، خود تفکر.
♦️اما داوری از معدود افرادِ انگشت‌شماری است که در محدوده‌های امکانات و تقدیرِ تاریخی ما به راستی تفلسف کرده‌است. فلسفه و تفکر، تکرارِ مشهورات و مقبولات، فضل‌فروشی‌هایِ روشنفکرانه، صورت‌بندی و مفهوم‌سازی برای فهم همگانی و متعارف، یافتن مؤیدات و شواهدی از گفته‌های فیلسوفان برای جهت‌گیری‌هایِ پیشینِ ایدئولوژیک، تئولوژیک و سیاسی، نیست. این همه، همان اموری است که داوری، برخلاف بسیاری به آنها نپرداخت.
♦️ فلسفه و تفکر، شورمندی و طلبی است که جانِ متفکر را لبریز می‌کند و افلاطون از آن به "اروس" تعبیر می‌کرد.
♦️در جانِ داوری، دردی وجود دارد، که به فغان آمده است.
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#ضرورت_داوری_اندیشی_ایرانیان
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ضرورتِ داوری‌‌‌‌اندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: داوری با آرمان‌ها مخالفت نکرد، اما ما را با پرسش از شرایط و امکان تحققِ آنها روبرو کرد
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹بخش سوم
♦️داوری با مورد پرسش قرار‌دادن امکان‌هایِ تاریخی و اجتماعی، ایدئولوژیک‌اندیشی‌های ما را، با تزلزلی جدی و عمیق مواجه کرد.
♦️او کوشید به ما نشان دهد که ما در کجای تاریخ ایستاده‌ایم و در چه شرایط و موقعیتی قرار داریم و چه می‌کنیم به کجا می‌رویم.
♦️رضا داوری اردکانی از ما پرسید، چگونه می‌توان وقتی خانه خُرد قومی ویران است و افرادش از چیستی و کیستی و کجایی خویش "خود‌آگاه" نیستند، از تحقق ارزش‌ها سخن گفت؟
♦️داوری تنها پرسید دین در جهانِ تجدد و در زمانۀ سیطرۀ فراگیر عقلانیتِ علمی و تکنولوژیک چگونه چیزی می‌تواند باشد؟
♦️او همچون بس‌بسیاران، ما را به افتادن در بازی موافقت‌ها و مخالفت‌ها ترغیب نکرد.
♦️فلسفه و تفکر، شورمندی و طلبی است که جانِ متفکر را لبریز می‌کند، در جانِ داوری، دردی وجود دارد، که به فغان آمده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ضرورتِ داوری‌‌‌‌اندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: داوری به دنبال مدلی غیرِ شتاب‌زده و غیر کاهلانه برای مسائل بغرنج و پیچیدۀ حیات تاریخیِ کنونی ماست که در آن پاسخ‌ها سرسری و دم‌دستی نیستند
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹سیاست نامه 292
🔹ضرورت داوری‌اندیشی ایرانیان؛ بخش چهارم
♦️داوری و موضوعی به نام "پدیدارشناختی"
♦️در روزگاری که جامعه و خیل انبوه نوگرایان و سنت‌گرایانِ ما، در میان ایدئولوژی‌های گوناگون سرگردان بوده و هستند، داوری پاسدار حریم تفکر فلسفی بوده‌است، یعنی، او نه همچون خیلِ انبوه اصحابِ سیاست و ایدئولوژی از جانب آرمان‌ها و آرزوها به سوی واقعیت‌ها، بلکه از جانب واقعیت‌ها به سوی ارزش‌ها و آرمان‌ها حرکت کرده‌است.
♦️داوری به ما آموخت کار فلسفه نه ستایش از آرمان‌ها و آرزوها، بلکه پرسش از امکان‌هایِ تاریخی و اجتماعی است که خودِ هست‌بودگی و واقع‌بودگیِ تاریخی و اجتماعیِ ما، در اختیارِ ما می‌گذارد.
♦️او همچون اصحاب ایدئولوژی‌ها به مخالفت و موافقت با امور نپرداخت و به مدح و ذمِ حوادث مشغول نشد، بلکه کوشید پدیدارها را بر ما آشکار کند. وی کوشید به توصیف پدیدارِ واقع بودگیِ تاریخیِ ما بپردازد. او همچون همه رمانتیست‌ها و ولونتاریست‌ها صرفاً به بیان احساسات و حب و بغض‌های خویش نسبت به امور نپرداخت، بلکه کوشید در پدیدارها مأوا گزیند و به تأمل در رویدادها اشتغال ورزد و اطراف و جوانب و آثار و عوارض موقعیتِ تاریخیِ ما در جهان کنونی را روشن کند.
♦️ این همه یعنی وفاداری به واقعیت‌ها و عدمِ تلاش برای تحمیلِ ارزشها و ذهنیت‌ها و پدیدار‌ها در مرحله شناخت، همان چیزی است که از آن به "پدیدارشناسی" تعبیر می‌شود. از آنجا که آن‌چه در سراسر آثار داوری دیده می‌شود تلقی تاریخی است، پدیدارشناسی وی را می‌توان "پدیدارشناسیِ تاریخی" نیز نامید.
♦️داوری حتی‌المقدور نکوشید بر پدیدارها چیره شود و بیش از اکثر قریب به اتفاقِ ما از این حقیقت آگاه بود که چنین چیرگی‌ای از اساس امکان‌پذیر نیست؛ و آگاهی از این حقیقت عین تفکر است. در اغلب ما میل شدیدی برای ساده‌کردنِ پدیدار‌ها و تقلیل آنها به وجه یا وجوهی از وجوهِ بی شمار و سرشارشان وجود دارد. ما باید بر این مشکل غلبه کنیم. متفکران بر این میل چیره می‌شوند.
♦️در داوری به ویژه در آثار دهه‌های اخیرش میل به ساده‌سازی امور بسیار کمتر دیده می‌شود. در ساده‌سازی‌هایِ تئولوژیک و ایدئولوژیک ما پدیدارها را به درونِ خود و چارچوب نظام‌های اعتقادی و ارزشی خویش سوق داده، آنها را در درونِ خود تقطیع، بریده بریده، جدا و مجزا از جهان و محدود می‌کنیم.
♦️ما غالباً برای شناخت پدیدار‌ها، آنها را از کلیت‌شان جدا، تجرید و منتزع می‌کنیم، در این صورت پدیدارها و به تبع آن مضمونِ اصیل تفکر ما از دست می‌رود. نه درک پدیدار در کلیت و تمامیتش و نه درک کلیت و تمامیتی که یک پدیدار در آن قرار دارد، هرگز برای هیچ بشری امکان‌پذیر نیست.
♦️اما متفکران همواره به کلیت و تمامیتی که پدیدار در آن قرار دارد التفات دارند. داوری نیز همواره در فهم پدیدارها و رویدادهای اجتماعیِ ما، کلیت حیات تاریخی ما را از یاد نبرد.
♦️او در مواجهه با موضوعاتِ تفکرش، آنها را در پس مفروضات پیشینِ خویش سرکوب نکرد و با خشونت با پدیدارها مواجه نشد. او در مسائل بغرنج و پیچیدۀ حیات تاریخیِ کنونی ما شتاب‌زده و کاهلانه به پاسخ‌های سرسری و دم‌دستی تن نداد، بلکه کوشید این امکان را فراهم آورد که پدیدارها خودشان آرام آرام ما را به سوی سرشت حقیقی خویش رهنمون سازند.
♦️هشدار‌های داوری برای مقابله با چیرگی امر همگانی
♦️ما بسیار زود به یقین می‌رسیم و گمان می‌کنیم که از جستجو رهائی یافته، پاسخ را یافته‌ایم. بدین نحو فریب می‌خوریم و یا بهتر بگویم خود را فریب می‌دهیم و سپس کاهلانه در کنار پدیدار اطراق می‌کنیم، اما چشمان خود را بدان کور می‌سازیم و به خود تلقین می‌کنیم که به پدیدار دست‌یافته‌ایم، آنگاه همگی از پدیدار سخن می‌گوئیم، بی آنکه به آن بیندیشیم.
♦️داوری بیش از همه ما با این خود فریبی‌هایِ کاهلانه سرِ ستیز داشت. چه بسیار مواقعی که پدیدارها به واسطۀ چیرگی امر همگانی پنهان می‌مانند. چه بسیار مواقعی که در میان ما هماهنگی و توافقی پنهان، برای پنهان‌سازی پدیدارها شکل گرفته‌است. هشدار‌های داوری در برهۀ تاریخی‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم، برای مقابله با چیرگی امر همگانی بسیار حیاتی بود.
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#ضرورت_داوری_اندیشی_ایرانیان
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ضرورتِ داوری‌‌‌‌اندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: ما ملتی هستیم که زود به یقین می‌رسیم و آموخته‌ایم که به چیرگی امر همگانی تن بدهیم
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹بخش چهارم
♦️داوری نه همچون خیلِ انبوه اصحابِ سیاست و ایدئولوژی از جانب آرمان‌ها و آرزوها به سوی واقعیت‌ها، بلکه از جانب واقعیت‌ها به سوی ارزش‌ها و آرمان‌ها حرکت کرده‌است.
♦️او به مدح و ذمِ حوادث مشغول نشد، بلکه کوشید پدیدارها را بر ما آشکار کند.
♦️در اغلب ما میل شدیدی برای ساده‌کردنِ پدیدار‌ها و تقلیل آنها به وجه یا وجوهی از وجوهِ بی شمار و سرشارشان وجود دارد.
♦️در ساده‌سازی‌هایِ تئولوژیک و ایدئولوژیک ما پدیدارها را به درونِ خود و چارچوب نظام‌های اعتقادی و ارزشی خویش سوق می‌دهیم.
♦️ما بسیار زود به یقین می‌رسیم و گمان می‌کنیم که از جستجو رهائی یافته، پاسخ را یافته‌ایم. هشدار‌های داوری در برهۀ تاریخی‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم، برای مقابله با چیرگی امر همگانی بسیار حیاتی بود.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐"اَبَر مسئله" جامعۀ ایران و ضرورت تحول در ساختارهای کشور
🔹دکتر سارا فلاحی: استاد دانشگاه آزاد اسلامی
🔹نماینده مردم ایلام در مجلس شورای اسلامی
♦️علی‌رغم تلاش و زحمت مدیران و نمایندگان کشور، اما تا موانعِ ساختاری را برطرف نکنیم، مردم به این نتیجه نخواهند‌ رسید که کارهائی که انجام می‌شود، متناسب با نیازها و مطالبات آنهاست.گاهی در شرایطی قرار می‌گیریم که کارگزار وظیفۀ خود را انجام نمی‌دهد، ولی زمانی مدیران می‌خواهند وظایف خود را انجام بدهند، اما با ساختاری در برابر خود مواجه می‌شوند که به آنها اجازه فعالیت و انجام کار نمی‌دهد.
♦️شواهد نشان می‌دهد که ما به یک تحول ساختاری نیاز داریم، در حالی که رهبریِ معظم انقلاب هم بر تغییر و تحولِ ساختار تأکید دارند. در ساختارهای کنونی ما، این خودِ آدم‌ها هستند که باعث رکود می‌شوند.
♦️سه‌گانه‌ای برای عبور از مشکلات
♦️عقلانیت، عدالت و معنویت‌ سه گانۀ حاکم بر گفتمانِ انقلاب اسلامی است که اساس این گفتمان را تشکیل می‌دهد. شاید بتوان گفت با محوریت این اصولِ سه‌گانه بسیاری از مشکلات، قابل عبور است، اما جای سؤال است که چرا ما در سطح کلان شعارهائی به این بزرگی داریم، شعارهائی متعالی داریم، اما وقتی تصمیم داریم که این شعارها را پیاده کنیم، نمی‌توانیم.
♦️ یکی از دلائل این ناتوانی تعالی مظروف و در همان حال عدم تعالی ظرف است. ظرف گنجایش مظروف را ندارد و برای آن کوچک است. در اینجا مظروف اهداف و آرمان‌ها و ظرف، ساختارها هستند. یعنی دستگاهِ دیوانسالاری و بروکراسی ما و ساختارِ ما اجازه مانور به ما نمی‌دهد. یعنی در اینجا دستگاهِ دیوانسالاری و بروکراسی متناسب با آن شعارهائی که داریم طرح‌ریزی نشده‌است. اینجاست که در یک رفتار واکنشی، زمانی که می‌خواهیم یکی را هم‌اندازۀ دیگری کنیم، به جای آنکه ساختار را وسیع، متناسب و کارآمد کنیم، از آرمانها و اهداف عقب می‌نشینیم و از معنویت و عقلانیت و عدالت می‌زنیم و از آنها عبور می‌کنیم.
♦️آمد و شدهای سیاسی و مشکلاتِ پابرجا
♦️به این ترتیب باز هم به همان نکته می‎رسیم که ما به یک تحول ساختاری نیازمندیم، ساختاری که بتواند درکف جامعه و میان توده‌ها عدالت را برقرار کند، در غیرِ این صورت، ما با آمد و شدهای سیاسی مواجهیم، اما مشکلات همچنان بر جای خود باقی می‌مانند.
♦️به عنوان نمونه امروز در مجلس ضعفِ آیین‌نامه‌ها اجازه می‌دهد طرح‌هائی نمود پیدا کنند که فاقد اولویت هستند و در مواردی با پشتوانۀ رأی بیشتر و گاهی اکثریت، عقلانیت در آنها لحاظ نشده است و بیشتر ناشی از هیجان هستند.
♦️رابطه دیالکتیکی ساختار و کارگزار
♦️به نظر می‌رسد ساختار و کارگزار با هم دارای رابطه دیالکتیکی هستند. رابطه تعاملی دارند. نمی‌توان با حذف یا اصلاح یک مورد به دنبال رفع مشکلات بود.
♦️تحولات ساختاری برای اینکه مردم تلاش نظام و کارگزاران برای رفع مشکلات و دغدغه‌های آنان را ببینند و لمس کنند ضروری است.
♦️در همین شرایطِ کشور قوانینِ ارزشمندی به عنوان مظروف اهداف و آرزوهای ما برای مردم مصوب است اما این قوانین در ظرف ساختار، امکان و یا فرصتِ اجرائی شدن ندارند، پس برای مردم ملموس و قابل فهم اجرائی نیستند.
♦️مردم قانع نمی‌شوند
♦️به عنوان نمونه اگرچه عدالت سرلوحۀ قوانین ماست اما در ساختار بروکراتیک، امکان عدالت‌ورزی در استخدامها وجود ندارد. چون ظرف به اندازۀ مظروف موسع نیست، شما نمی‌توانید با تبعیض مبارزه کنید و با تعارضِ منافع مواجه می‌شوید. اینجاست که مردم را نمی‌توانید قانع کنید.
♦️رژیم گذشته هم با مشکلات ساختاری و بروکراتیک و دیوانسالاریِ مواجه بود
♦️با آمدن دولت‌هائی که با شعارهای مردم‌پسند وارد می‌شوند، نهایتاً این آدم‌ها هستند که عوض می شوند اما ساختار تغییری نمی‌کند. قطعاً ساختار بروکراتیک ما نخبه‌کش است که از مشروطه تاکنون تغییری در آن اتفاق نیفتاده است. همان مشکلاتی که در ساختار بروکراتیک و دیوانسالاریِ ما در رژیم گذشته وجود داشته است، الان نیز با آن مواجهیم. به این ترتیب لازم است حوزۀ انقلاب به بخش‌های فرهنگی، اجتماعی و ساختاری گسترش یابد زیرا ریلِ این ساختار، ما و انقلاب را منحرف می‌کند.
♦️منطق حاکم بر دیوانسالاری موجود ضد عدالت است. امروز تحولات و ضرورت تغییرات ساختاری، ضرورتِ بی‌بدیل و اَبَر مسأله جامعه و کشور است.
#ابرمسئله_جامعۀ_ایران
#ضرورت_تحول_در_ساختارهای_کشور
#دکتر_سارا_فلاحی
● مطلب بازنویسی شده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
2025/06/26 16:29:21
Back to Top
HTML Embed Code: