Telegram Group Search
🌐 در طلب فرهنگ/ دکتر داوری اردکانی: برنامه‌ریزیِ های مرسوم، از آنجا که مقصدشان وهمی است و در مبدأ هم شرایط و امکان‌ها را در نظر نمی‌گیرند، شکست می‌خورند و به نتیجۀ مطلوب و حتی به آنچه که صاحبانشان می‌خواهند نمی‌رسند
🔹در طلب فرهنگ؛ سخنرانی در شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی
🔹دکتر رضا داوری اردکانی: فیلسوف و متفکر ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۰
🔹بخش پنجم
♦️برنامه‌ریزی
♦️آیا نمی توان برنامه‌ای تدوین و اجرا کرد، که حاصلش نظم و تعادل و سلامتِ جامعه و سازمان‌ها و برخورداری مردم از حقوقشان باشد. این برنامه‌ریزی بسیار دشوار است، اما از آن چشم بر نباید داشت.
♦️شرایط این برنامه‌ریزیِ نزدیک به فرهنگ و کارساز بهبود وضع کشور و گردش به قاعده و درست امور، برنامه‌ریزی بخردانه و توجه به این نکته است که برنامه‌ریزی، برنامۀ عزیمت از جایی و گشودن و هموار کردن و پیمودن راهی برای رسیدن به مقصد است، در این کار چشم باید متوجه مقصد باشد و دست در هماهنگی با آن راه را بپوید.
♦️مقاصدِ وهمی
♦️ برنامه‌ریزیِ های مرسوم که طراحی‌شان هم چندان مشکل نیست، به نتیجۀ مطلوب و حتی به آنچه که صاحبانشان می‌خواهند نمی‌رسند، زیرا مبدأ و مقصدی ندارند و گاهی که دارند، مقصدشان وهمی است و در مبدا هم شرایط و امکان‌ها را در نظر نمی‌گیرند و غالباً تحقق مقاصد ایدئولوژیک را منظور می‌کنند، یعنی می‌خواهند به زندگی مردم و جامعۀ انسانی صورتی را که خود دوست می‌دارند بدهند و چنین امری میسر نمی‌شود و برنامه‌ها شکست می‌خورند.
♦️ برای پرهیز از این گرفتاری چه می‌توان کرد؟
♦️معمولاً در همه‌جا تدوین و اجرای برنامه‌ها بر عهدۀ حکومت است و حکومت‌ها هم به درجات علائقِ ایدئولوژیک دارند و آنها را در کارِ خود دخالت می‌دهند و البته اگر این دخالت چنانکه در اتحاد جماهیر شوروی دیدیم، شدید باشد، راه به شکست می‌انجامد.
♦️پس برنامۀ هماهنگ‌کننده را چگونه می‌توان تدوین و اجرا کرد؟
♦️ما ظاهراً برنامه را مجموعه‌ای از دستورالعمل‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، برای بهره‌برداری بهتر از امکان‌ها و فراهم آوردنِ شرایط، برای زندگی خوب می‌دانیم. این دستورالعمل‌ها از کجا می‌آیند و چگونه تدوین می‌شوند؟
♦️مقصد یک کشور
♦️تدوین هر برنامه‌ای باید مسبوق به قصد و عزم برای اجرا باشد و البته قصد و عزم را با میل و آرزو اشتباه نباید کرد. قصد و عزم همیشه قصدِ انجام دادنِ کار معین و رفتن به جایی معلوم است. مقصد یک کشور چه و کجا می‌تواند باشد؟ و برنامه‌نویسان چگونه و بر چه مبنا و اساسی مقصد را معین می‌کنند؟
♦️پیداست که مقصد دور همه آدمیان نه دیارِ غربت، بلکه شهر آشنایی است. اما در جهانی که سایه بیگانگی و کینه و قهر بر آن افتاده است، رفتن به شهر آشنایی آسان نیست. برنامه‌نویسان هم به شهر آشنایی کاری ندارند. بلکه آنها در بهترین صورت، رفعِ نقص‌های موجود و پدید آمدن شرایط مساعدِ کار و زندگی را برای اجرا پیشنهاد می‌کنند. این پیشنهادها اگر عملی باشند و در عمل و اجرا موجب مشکل‌های تازه نشوند، شاید بتوانند گشایشی در کار کشور و زندگی مردم پدید آورند.
♦️چه کسانی باید در تدوین برنامه‌ها شرکت داشته باشند؟
♦️برنامه‌نویسان، باید اولاً از وضعِ کنونی، اطلاع کافی داشته باشند و شرایط اجرای پیشنهادِ خود را نیز در نظر داشته باشند. ثانیاً بدانند که اجرای پیشنهادشان، به جائی آسیب نمی‌رساند و خلل در نظمی به وجود نمی‌آورد، و بالاخره ثالثاً هر پیشنهاد و اقدامی باید زمینه و مقدمه‌ای برای اقدام‌های مناسب بعدی را فراهم سازد.
♦️در نظر آوردن همۀ این اوضاع و شرایط علاوه بر اطلاعات، به فهم و درک وضع سیاست و چگونگی گردش چرخ امور در جهان و در کشور و آشنایی با روحیۀ مردم و میزان رغبت‌شان به همکاری و همراهی نیاز دارد و پیداست که این فهم و درک و آشنایی را در کتاب‌ها نمی‌توان یافت، و به صرف رجوع به آمار و ارقام هم حاصل نمی‌شود.
♦️این فهم اگر عین فرهنگ نباشد به مدد آن حاصل شده‌است و می‌شود. می‌بینیم که برنامه‌ریزی و اجرای آن باید با اطلاع از شرایط و امکان‌های مادی و انسانیِ موجود صورت گیرد، اما این اطلاعات در صورتی به کار می‌آید که با درکِ شرایطِ تاریخی و نظر به آنچه گذشته است و می‌تواند پیش آید و همچنین با اطلاع از عزمی که حکومت و مردم برای آینده‌شان دارند، توأم شود.
♦️به طور خلاصه می‌توان‌گفت، که برنامه‌ریزی باید بر مبنای اطلاعات و امکان‌های علمی و عملیِ کشور صورت‌گیرد، اما اجرای آن منوط و موکول به وجود قصد و عزم و تواناییِ پیمودن راه است.
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#برنامه_کارساز_بهبود_وضع_کشور
#مقاصد_وهمی
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 دکتر داوری اردکانی: برنامه‌نویسان باید بتوانند گشایشی در کار کشور و زندگی مردم پدید آورند
🔹در طلب فرهنگ/ 5
♦️حاصل برنامه باید نظم و تعادل و سلامتِ جامعه و سازمان‌ها و برخورداری مردم از حقوقشان باشد.
♦️برنامه‌ریزیِ هائی که تحقق مقاصد ایدئولوژیک را منظور می‌کنند، یعنی می‌خواهند به زندگی مردم و جامعۀ انسانی صورتی را که خود دوست می‌دارند بدهند شکست می‌خورند.
♦️برنامه‌نویسان، باید اولاً از وضعِ کنونی، اطلاع کافی داشته باشند و شرایط اجرای پیشنهادِ خود را نیز در نظر داشته باشند. ثانیاً بدانند که اجرای پیشنهادشان، به جائی آسیب نمی‌رساند و خلل در نظمی به وجود نمی‌آورد.
♦️برنامه‌ریزی، علاوه بر اطلاعات، به فهم و درک وضع سیاست و چگونگی گردشِ چرخِ امور در جهان و در کشور و آشنایی با روحیۀ مردم و میزان رغبت‌شان به همکاری و همراهی نیاز دارد.
♦️به طور خلاصه می‌توان‌گفت، که برنامه‌ریزی باید بر مبنای اطلاعات و امکان‌های علمی و عملیِ کشور صورت‌گیرد، اما اجرای آن منوط و موکول به وجود قصد و عزم و تواناییِ پیمودن راه است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ضرورتِ داوری‌‌‌‌اندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: رضا داوری اردکانی از ما پرسید، در شرایطِ تاریخیِ کنونی، محدوده‌های اصلاح و حفظ اصول و مبانی و ارزش‌ها، در جهانِ تجدد کجاست؟ امکاناتِ تاریخیِ ما برایِ تحقق این آرمان‌ها کدام است؟
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹سیاست نامه 292
🔹ضرورت داوری‌اندیشی ایرانیان؛ بخش سوم
♦️داوری و طرح پرسش از امکان‌ها
♦️او با آرمان‌ها مخالفت نکرد، اما ما را با پرسش از شرایط و امکان تحققِ آنها روبرو کرد. او با تکیه بر فلسفه به ما آموخت که کارِ فلسفه، نه ستایش از آرمان‌ها و آرزوها، بلکه پرسش از امکانهاست و با مورد پرسش قرار‌دادن امکان‌هایِ تاریخی و اجتماعی، ایدئولوژیک‌اندیشی‌های ما را، با تزلزلی جدی و عمیق مواجه کرد.
♦️ داوری در جامعۀ ما در روزگارِ مرگِ فلسفه، پاسدارِ حریمِ فلسفه و نگاهبان ساحت تفکر بود. او همچون اصحابِ ایدئولوژی‌ها به مخالفت و موافقت با امور نپرداخت و به مدح و ذم حوادث مشغول نشد، بلکه کوشید به ما نشان دهد که ما در کجای تاریخ ایستاده‌ایم و در چه شرایط و موقعیتی قرار داریم و چه می‌کنیم به کجا می‌رویم.
♦️او کوشید به جای اسیر شدن در حب‌ها و بغض‌ها، به تأمل در رویداد‌ها بپردازد و اطراف و جوانب و آثار و عوارض موقعیت ما در جهانِ کنونی را روشن سازد. او نه با آزادی مخالف بود و نه با عدالت، نه با اصلاح مخالف بود و نه با اصول، اما نه سنگ آزادی را به سینه زد و نه سنگ عدالت را. نه سخن از اصلاح سر داد و نه داعیه‌دار دفاع از اصول بود، به همین دلیل هیچکس از جریانهای مشغول به نزاع‌های بی‌حاصلِ سیاسی نیز او را در جرگۀ خویش نپنداشتند.
♦️رضا داوری اردکانی از ما پرسید، در شرایط تاریخی کنونی آزادی چیست؛ عدالت کدام؟ و محدوده‌های اصلاح و حفظ اصول و مبانی و ارزش‌ها، در جهانِ تجدد کجاست؟ امکاناتِ تاریخیِ ما برایِ تحقق این آرمان‌ها کدام است؟ و چگونه می‌توان وقتی خانه خُرد قومی ویران است و افرادش از چیستی و کیستی و کجایی خویش "خود‌آگاه" نیستند، از تحقق ارزش‌ها سخن گفت؟ داوری نه از مدعیان دین‌داری در برابر سکولارها دفاع کرد و نه از سکولارها در برابر دین‌پناهان. او تنها پرسید دین در جهانِ تجدد و در زمانۀ سیطرۀ فراگیر عقلانیتِ علمی و تکنولوژیک چگونه چیزی می‌تواند باشد؟ و نیز آیا در زمانۀ کنونی و در جهان پسا‌مدرن، عقل سکولار و روشنگرانه از همان امید و پشت گرمیِ قرون ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ برخوردار است؟
♦️او همچون بس‌بسیاران، ما را به افتادن در بازی موافقت‌ها و مخالفت‌ها ترغیب نکرد، بلکه ما را به تأمل در زمان و زمانه دعوت کرد. او در جامعه‌ای که رمانتیسم و ولنتاریسم و دُن‌‌کیشوتیسم، تمام سطوح گوناگون حیاتِ اجتماعی از جمله روشنفکران و دانشگاهیان را احاطه کرده‌است و کمتر کسی به "تقدیر" در معنای امکانات تاریخی می‌اندیشد، ما را به اندیشیدن به "تقدیرمان" فراخواند و متأسفانه چه عوامانه، این فراخوانی به "خودآگاهیِ تاریخی" را به "جبرگرایی و دعوت به انفعال" فهم و تفسیر کردند.
♦️داوری صرفاً به دفاع از فلسفه و تفکر نپرداخت، بلکه خود به قامت یک فیلسوف اندیشید. او یک آکادمیسین یا استادِ دانشگاهی، در معنای رایج و مصطلح کلمه و منطبق بر معیارها و استانداردهای رسمی نبود و کلاس‌هایش همواره فاقد طرح برنامه‌ای درسی بود و هیچ‌گاه نیز به نوشتن مقالات و کتب وزینِ به ظاهر علمی، با ارجاعات دقیق به منابع و دیگر مختصات یک مقاله یا اثری که امکان انتشارش در نشریات ISI باشد، نپرداخت.
♦️یاسپرس می‌گفت تفاوت بسیاری میان وراجی‌های فلسفی و خود عمل تفلسف وجود دارد. یاسپرس می‌افزود از میان ما فقط این هایدگر بود که به عمل تفلسف می‌پرداخت. در افقِ تاریخی ما نیز می‌توان گفت، ما چه بسیار فلسفه تدریس کرده و پیوسته از فلسفه سخن گفته و می‌گوئیم و در موضوعات گوناگونِ فلسفی، چه سمینارها و کنفرانسهای باشکوهی تشکیل می‌دهیم و سالانه چه بسیار متون فلسفی ترجمه و تألیف کرده، به انتشار می‌رسانیم. اما در این میان چیزی غایب است: خود فلسفه، خود تفکر.
♦️اما داوری از معدود افرادِ انگشت‌شماری است که در محدوده‌های امکانات و تقدیرِ تاریخی ما به راستی تفلسف کرده‌است. فلسفه و تفکر، تکرارِ مشهورات و مقبولات، فضل‌فروشی‌هایِ روشنفکرانه، صورت‌بندی و مفهوم‌سازی برای فهم همگانی و متعارف، یافتن مؤیدات و شواهدی از گفته‌های فیلسوفان برای جهت‌گیری‌هایِ پیشینِ ایدئولوژیک، تئولوژیک و سیاسی، نیست. این همه، همان اموری است که داوری، برخلاف بسیاری به آنها نپرداخت.
♦️ فلسفه و تفکر، شورمندی و طلبی است که جانِ متفکر را لبریز می‌کند و افلاطون از آن به "اروس" تعبیر می‌کرد.
♦️در جانِ داوری، دردی وجود دارد، که به فغان آمده است.
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#ضرورت_داوری_اندیشی_ایرانیان
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ضرورتِ داوری‌‌‌‌اندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: داوری با آرمان‌ها مخالفت نکرد، اما ما را با پرسش از شرایط و امکان تحققِ آنها روبرو کرد
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹بخش سوم
♦️داوری با مورد پرسش قرار‌دادن امکان‌هایِ تاریخی و اجتماعی، ایدئولوژیک‌اندیشی‌های ما را، با تزلزلی جدی و عمیق مواجه کرد.
♦️او کوشید به ما نشان دهد که ما در کجای تاریخ ایستاده‌ایم و در چه شرایط و موقعیتی قرار داریم و چه می‌کنیم به کجا می‌رویم.
♦️رضا داوری اردکانی از ما پرسید، چگونه می‌توان وقتی خانه خُرد قومی ویران است و افرادش از چیستی و کیستی و کجایی خویش "خود‌آگاه" نیستند، از تحقق ارزش‌ها سخن گفت؟
♦️داوری تنها پرسید دین در جهانِ تجدد و در زمانۀ سیطرۀ فراگیر عقلانیتِ علمی و تکنولوژیک چگونه چیزی می‌تواند باشد؟
♦️او همچون بس‌بسیاران، ما را به افتادن در بازی موافقت‌ها و مخالفت‌ها ترغیب نکرد.
♦️فلسفه و تفکر، شورمندی و طلبی است که جانِ متفکر را لبریز می‌کند، در جانِ داوری، دردی وجود دارد، که به فغان آمده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ضرورتِ داوری‌‌‌‌اندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: داوری به دنبال مدلی غیرِ شتاب‌زده و غیر کاهلانه برای مسائل بغرنج و پیچیدۀ حیات تاریخیِ کنونی ماست که در آن پاسخ‌ها سرسری و دم‌دستی نیستند
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹سیاست نامه 292
🔹ضرورت داوری‌اندیشی ایرانیان؛ بخش چهارم
♦️داوری و موضوعی به نام "پدیدارشناختی"
♦️در روزگاری که جامعه و خیل انبوه نوگرایان و سنت‌گرایانِ ما، در میان ایدئولوژی‌های گوناگون سرگردان بوده و هستند، داوری پاسدار حریم تفکر فلسفی بوده‌است، یعنی، او نه همچون خیلِ انبوه اصحابِ سیاست و ایدئولوژی از جانب آرمان‌ها و آرزوها به سوی واقعیت‌ها، بلکه از جانب واقعیت‌ها به سوی ارزش‌ها و آرمان‌ها حرکت کرده‌است.
♦️داوری به ما آموخت کار فلسفه نه ستایش از آرمان‌ها و آرزوها، بلکه پرسش از امکان‌هایِ تاریخی و اجتماعی است که خودِ هست‌بودگی و واقع‌بودگیِ تاریخی و اجتماعیِ ما، در اختیارِ ما می‌گذارد.
♦️او همچون اصحاب ایدئولوژی‌ها به مخالفت و موافقت با امور نپرداخت و به مدح و ذمِ حوادث مشغول نشد، بلکه کوشید پدیدارها را بر ما آشکار کند. وی کوشید به توصیف پدیدارِ واقع بودگیِ تاریخیِ ما بپردازد. او همچون همه رمانتیست‌ها و ولونتاریست‌ها صرفاً به بیان احساسات و حب و بغض‌های خویش نسبت به امور نپرداخت، بلکه کوشید در پدیدارها مأوا گزیند و به تأمل در رویدادها اشتغال ورزد و اطراف و جوانب و آثار و عوارض موقعیتِ تاریخیِ ما در جهان کنونی را روشن کند.
♦️ این همه یعنی وفاداری به واقعیت‌ها و عدمِ تلاش برای تحمیلِ ارزشها و ذهنیت‌ها و پدیدار‌ها در مرحله شناخت، همان چیزی است که از آن به "پدیدارشناسی" تعبیر می‌شود. از آنجا که آن‌چه در سراسر آثار داوری دیده می‌شود تلقی تاریخی است، پدیدارشناسی وی را می‌توان "پدیدارشناسیِ تاریخی" نیز نامید.
♦️داوری حتی‌المقدور نکوشید بر پدیدارها چیره شود و بیش از اکثر قریب به اتفاقِ ما از این حقیقت آگاه بود که چنین چیرگی‌ای از اساس امکان‌پذیر نیست؛ و آگاهی از این حقیقت عین تفکر است. در اغلب ما میل شدیدی برای ساده‌کردنِ پدیدار‌ها و تقلیل آنها به وجه یا وجوهی از وجوهِ بی شمار و سرشارشان وجود دارد. ما باید بر این مشکل غلبه کنیم. متفکران بر این میل چیره می‌شوند.
♦️در داوری به ویژه در آثار دهه‌های اخیرش میل به ساده‌سازی امور بسیار کمتر دیده می‌شود. در ساده‌سازی‌هایِ تئولوژیک و ایدئولوژیک ما پدیدارها را به درونِ خود و چارچوب نظام‌های اعتقادی و ارزشی خویش سوق داده، آنها را در درونِ خود تقطیع، بریده بریده، جدا و مجزا از جهان و محدود می‌کنیم.
♦️ما غالباً برای شناخت پدیدار‌ها، آنها را از کلیت‌شان جدا، تجرید و منتزع می‌کنیم، در این صورت پدیدارها و به تبع آن مضمونِ اصیل تفکر ما از دست می‌رود. نه درک پدیدار در کلیت و تمامیتش و نه درک کلیت و تمامیتی که یک پدیدار در آن قرار دارد، هرگز برای هیچ بشری امکان‌پذیر نیست.
♦️اما متفکران همواره به کلیت و تمامیتی که پدیدار در آن قرار دارد التفات دارند. داوری نیز همواره در فهم پدیدارها و رویدادهای اجتماعیِ ما، کلیت حیات تاریخی ما را از یاد نبرد.
♦️او در مواجهه با موضوعاتِ تفکرش، آنها را در پس مفروضات پیشینِ خویش سرکوب نکرد و با خشونت با پدیدارها مواجه نشد. او در مسائل بغرنج و پیچیدۀ حیات تاریخیِ کنونی ما شتاب‌زده و کاهلانه به پاسخ‌های سرسری و دم‌دستی تن نداد، بلکه کوشید این امکان را فراهم آورد که پدیدارها خودشان آرام آرام ما را به سوی سرشت حقیقی خویش رهنمون سازند.
♦️هشدار‌های داوری برای مقابله با چیرگی امر همگانی
♦️ما بسیار زود به یقین می‌رسیم و گمان می‌کنیم که از جستجو رهائی یافته، پاسخ را یافته‌ایم. بدین نحو فریب می‌خوریم و یا بهتر بگویم خود را فریب می‌دهیم و سپس کاهلانه در کنار پدیدار اطراق می‌کنیم، اما چشمان خود را بدان کور می‌سازیم و به خود تلقین می‌کنیم که به پدیدار دست‌یافته‌ایم، آنگاه همگی از پدیدار سخن می‌گوئیم، بی آنکه به آن بیندیشیم.
♦️داوری بیش از همه ما با این خود فریبی‌هایِ کاهلانه سرِ ستیز داشت. چه بسیار مواقعی که پدیدارها به واسطۀ چیرگی امر همگانی پنهان می‌مانند. چه بسیار مواقعی که در میان ما هماهنگی و توافقی پنهان، برای پنهان‌سازی پدیدارها شکل گرفته‌است. هشدار‌های داوری در برهۀ تاریخی‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم، برای مقابله با چیرگی امر همگانی بسیار حیاتی بود.
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#ضرورت_داوری_اندیشی_ایرانیان
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ضرورتِ داوری‌‌‌‌اندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: ما ملتی هستیم که زود به یقین می‌رسیم و آموخته‌ایم که به چیرگی امر همگانی تن بدهیم
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹بخش چهارم
♦️داوری نه همچون خیلِ انبوه اصحابِ سیاست و ایدئولوژی از جانب آرمان‌ها و آرزوها به سوی واقعیت‌ها، بلکه از جانب واقعیت‌ها به سوی ارزش‌ها و آرمان‌ها حرکت کرده‌است.
♦️او به مدح و ذمِ حوادث مشغول نشد، بلکه کوشید پدیدارها را بر ما آشکار کند.
♦️در اغلب ما میل شدیدی برای ساده‌کردنِ پدیدار‌ها و تقلیل آنها به وجه یا وجوهی از وجوهِ بی شمار و سرشارشان وجود دارد.
♦️در ساده‌سازی‌هایِ تئولوژیک و ایدئولوژیک ما پدیدارها را به درونِ خود و چارچوب نظام‌های اعتقادی و ارزشی خویش سوق می‌دهیم.
♦️ما بسیار زود به یقین می‌رسیم و گمان می‌کنیم که از جستجو رهائی یافته، پاسخ را یافته‌ایم. هشدار‌های داوری در برهۀ تاریخی‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم، برای مقابله با چیرگی امر همگانی بسیار حیاتی بود.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐"اَبَر مسئله" جامعۀ ایران و ضرورت تحول در ساختارهای کشور
🔹دکتر سارا فلاحی: استاد دانشگاه آزاد اسلامی
🔹نماینده مردم ایلام در مجلس شورای اسلامی
♦️علی‌رغم تلاش و زحمت مدیران و نمایندگان کشور، اما تا موانعِ ساختاری را برطرف نکنیم، مردم به این نتیجه نخواهند‌ رسید که کارهائی که انجام می‌شود، متناسب با نیازها و مطالبات آنهاست.گاهی در شرایطی قرار می‌گیریم که کارگزار وظیفۀ خود را انجام نمی‌دهد، ولی زمانی مدیران می‌خواهند وظایف خود را انجام بدهند، اما با ساختاری در برابر خود مواجه می‌شوند که به آنها اجازه فعالیت و انجام کار نمی‌دهد.
♦️شواهد نشان می‌دهد که ما به یک تحول ساختاری نیاز داریم، در حالی که رهبریِ معظم انقلاب هم بر تغییر و تحولِ ساختار تأکید دارند. در ساختارهای کنونی ما، این خودِ آدم‌ها هستند که باعث رکود می‌شوند.
♦️سه‌گانه‌ای برای عبور از مشکلات
♦️عقلانیت، عدالت و معنویت‌ سه گانۀ حاکم بر گفتمانِ انقلاب اسلامی است که اساس این گفتمان را تشکیل می‌دهد. شاید بتوان گفت با محوریت این اصولِ سه‌گانه بسیاری از مشکلات، قابل عبور است، اما جای سؤال است که چرا ما در سطح کلان شعارهائی به این بزرگی داریم، شعارهائی متعالی داریم، اما وقتی تصمیم داریم که این شعارها را پیاده کنیم، نمی‌توانیم.
♦️ یکی از دلائل این ناتوانی تعالی مظروف و در همان حال عدم تعالی ظرف است. ظرف گنجایش مظروف را ندارد و برای آن کوچک است. در اینجا مظروف اهداف و آرمان‌ها و ظرف، ساختارها هستند. یعنی دستگاهِ دیوانسالاری و بروکراسی ما و ساختارِ ما اجازه مانور به ما نمی‌دهد. یعنی در اینجا دستگاهِ دیوانسالاری و بروکراسی متناسب با آن شعارهائی که داریم طرح‌ریزی نشده‌است. اینجاست که در یک رفتار واکنشی، زمانی که می‌خواهیم یکی را هم‌اندازۀ دیگری کنیم، به جای آنکه ساختار را وسیع، متناسب و کارآمد کنیم، از آرمانها و اهداف عقب می‌نشینیم و از معنویت و عقلانیت و عدالت می‌زنیم و از آنها عبور می‌کنیم.
♦️آمد و شدهای سیاسی و مشکلاتِ پابرجا
♦️به این ترتیب باز هم به همان نکته می‎رسیم که ما به یک تحول ساختاری نیازمندیم، ساختاری که بتواند درکف جامعه و میان توده‌ها عدالت را برقرار کند، در غیرِ این صورت، ما با آمد و شدهای سیاسی مواجهیم، اما مشکلات همچنان بر جای خود باقی می‌مانند.
♦️به عنوان نمونه امروز در مجلس ضعفِ آیین‌نامه‌ها اجازه می‌دهد طرح‌هائی نمود پیدا کنند که فاقد اولویت هستند و در مواردی با پشتوانۀ رأی بیشتر و گاهی اکثریت، عقلانیت در آنها لحاظ نشده است و بیشتر ناشی از هیجان هستند.
♦️رابطه دیالکتیکی ساختار و کارگزار
♦️به نظر می‌رسد ساختار و کارگزار با هم دارای رابطه دیالکتیکی هستند. رابطه تعاملی دارند. نمی‌توان با حذف یا اصلاح یک مورد به دنبال رفع مشکلات بود.
♦️تحولات ساختاری برای اینکه مردم تلاش نظام و کارگزاران برای رفع مشکلات و دغدغه‌های آنان را ببینند و لمس کنند ضروری است.
♦️در همین شرایطِ کشور قوانینِ ارزشمندی به عنوان مظروف اهداف و آرزوهای ما برای مردم مصوب است اما این قوانین در ظرف ساختار، امکان و یا فرصتِ اجرائی شدن ندارند، پس برای مردم ملموس و قابل فهم اجرائی نیستند.
♦️مردم قانع نمی‌شوند
♦️به عنوان نمونه اگرچه عدالت سرلوحۀ قوانین ماست اما در ساختار بروکراتیک، امکان عدالت‌ورزی در استخدامها وجود ندارد. چون ظرف به اندازۀ مظروف موسع نیست، شما نمی‌توانید با تبعیض مبارزه کنید و با تعارضِ منافع مواجه می‌شوید. اینجاست که مردم را نمی‌توانید قانع کنید.
♦️رژیم گذشته هم با مشکلات ساختاری و بروکراتیک و دیوانسالاریِ مواجه بود
♦️با آمدن دولت‌هائی که با شعارهای مردم‌پسند وارد می‌شوند، نهایتاً این آدم‌ها هستند که عوض می شوند اما ساختار تغییری نمی‌کند. قطعاً ساختار بروکراتیک ما نخبه‌کش است که از مشروطه تاکنون تغییری در آن اتفاق نیفتاده است. همان مشکلاتی که در ساختار بروکراتیک و دیوانسالاریِ ما در رژیم گذشته وجود داشته است، الان نیز با آن مواجهیم. به این ترتیب لازم است حوزۀ انقلاب به بخش‌های فرهنگی، اجتماعی و ساختاری گسترش یابد زیرا ریلِ این ساختار، ما و انقلاب را منحرف می‌کند.
♦️منطق حاکم بر دیوانسالاری موجود ضد عدالت است. امروز تحولات و ضرورت تغییرات ساختاری، ضرورتِ بی‌بدیل و اَبَر مسأله جامعه و کشور است.
#ابرمسئله_جامعۀ_ایران
#ضرورت_تحول_در_ساختارهای_کشور
#دکتر_سارا_فلاحی
● مطلب بازنویسی شده است.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐با این ساختارها نمی‌توانیم مردم را قانع کنیم
🔹دکتر سارا فلاحی: استاد دانشگاه آزاد اسلامی
♦️جای سؤال است که چرا ما در سطح کلان شعارهائی متعالی داریم، اما وقتی تصمیم داریم که این شعارها را پیاده کنیم، نمی‌توانیم.
♦️ یکی از دلائل این ناتوانی تعالی مظروف و در همان حال عدم تعالی ظرف است. ظرف گنجایش مظروف را ندارد و برای آن کوچک است.
♦️در اینجا مظروف اهداف و آرمان‌ها و ظرف، ساختارها هستند. یعنی دستگاهِ دیوانسالاری و بروکراسی ما و ساختارِ ما اجازه مانور به ما نمی‌دهد.
♦️زمانی هم که می‌خواهیم یکی را هم‌اندازۀ دیگری کنیم، به جای آنکه ساختار را وسیع، متناسب و کارآمد کنیم، از آرمانها و اهداف عقب می‌نشینیم و از معنویت و عقلانیت و عدالت می‌زنیم.
♦️به نظر می‌رسد ساختار و کارگزار با هم دارای رابطه دیالکتیکی هستند. رابطه تعاملی دارند. نمی‌توان با حذف یا اصلاح یک مورد به دنبال رفع مشکلات بود.
♦️به عنوان نمونه اگرچه عدالت سرلوحۀ قوانین ماست اما در ساختار بروکراتیک، امکان عدالت‌ورزی در استخدامها وجود ندارد.
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐گویی ما به خرد و تفکر پشت کرده‌ایم/ همۀ مردم و در وهله اول دولتمردان و دانشمندان و نویسندگان و اصحاب رسانه‌ مسئول وضع موجود هستند
🔹دکتر رضا داوری اردکانی فیلسوف ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹گفتگو با: خبرگزاری ایکنا
♦️تولید علم و فکر
♦️سال‌هاست که تعبیر تولید علم و فکر رایج شده است ولی اینها کالای تولیدی نیستند و اگر کالای تولیدی تقلیدی باشند به درد مصرفِ روز می‌خورند و به کار کشور نمی‌آیند. تعبیر تولید فکر و اندیشه و نظر و علم مشکل بحث و نظر را بیشتر می کند. زیرا تولید فکر و علم کاری غیر ممکن است، مگر آنکه مقاله سازی را تولید علم بدانند.
♦️تعبیرهایی مثل تولید فکر و علم اشتباه یا مسامحه لفظی نیست، وارونه کردن مبادی و اصول تفکر و فرهنگ است. اگر اصل اینست که آدمی با تفکر و خرد آدمی شده است. پس اینها باید با او و در وجود او باشند نه اینکه او آنها را تولید می‌کند.
♦️فکر و ذکر و نظر را نمی‌توان تولید کرد. شاید چنانکه اشاره شد مقاله‌سازی که با گنجاندن بعضی اطلاعات در یک فرمت خاص صورت می‌گیرد وجهی از تولید علم باشد اما در دانش و معرفت از این حد معمولی و عادی و رسمی که بگذریم دیگر تولید معنی ندارد.
♦️وضع فکر و نظر در زمان کنونی
♦️من با اینکه اهل ملامت نیستم پس از بیان این مقدمه به صراحت عرض می‌کنم که وضع فکر و نظر در زمان کنونی چندان خوب نیست و بخصوص که سیاست فرهنگ و علم هم به این وضع هیچ وقعی نمی‌گذارد و شاید از آن خبری هم نداشته باشد. گویی ما به خرد و تفکر پشت کرده ایم. فضل و علم داریم اما به ندرت فکر می‌کنیم. زمان هم زمان تفکر نیست.
♦️اندیشه ها و نظرهای نویسندگان و دانشمندان کشور ما کمتر نو و بدیع و در بهترین صورت، مطالب مفید آموزشی است. در فلسفه هم سخنان گذشتگان را تکرار می‌کنیم، یا به نقل و شرح آراء صاحبنظران اروپایی آمریکایی می‌پردازیم. اما در علوم و مهندسی اگر از میان انبوه مقالات تولیدی، آثار معدودی پیدا شود که به کار تکنولوژی زمان بیاید من از آن خبر ندارم. اما بهرحال آنها نه تعلقی به کشور دارند و نه در ذیل نظر و اندیشه قرار می گیرند.
♦️کمیت‌گرایی و مدرک‌گرایی از نشانه های صریح انحطاط است که متأسفانه با فساد هم ملازمت دارد. با این وضع به آینده نمی‌توان اندیشید. ما هم که در زمان حال، آویزان به گذشته، به سر می بریم کاری با آینده نداریم.
♦️ ما برنامه‌ای نداریم و نمی‌دانیم و نمی‌پذیریم که دائر کردن این همه دانشگاه و «تولید» این همه فارغ التحصیل ،تربیت و تولید مهندس در حدود سه برابر معدل جهانی، تولید فارغ التحصیل فلسفه سه برابر کشور آلمان و … ، پیشرفت نیست. نشانه رها کردن کارها و مایه بر هم خوردن تعادل و آشوب در جان ها و پریشان شدن افکار است.
♦️البته هیچ شخص و گروه خاصی مسئول این امر نیست بلکه همه مردم و در وهله اول دولتمردان و دانشمندان و نویسندگان و اصحاب رسانه مسئولند. اینها حتی اگر نتوانند مانع این سیر شوند لااقل باید به آن فکر کنند و مخصوصاً روزنامه نگاران باید خطرهای این وضع و حال را متذکر شوند.
♦️اگر مرادتان از علم بومی علمی است که به کار توسعه کشور بیاید. ما علم را بومی نکرده ایم. علم همچنان غریب است و به حال تبعید در حجره پژوهندگان و در نشریات پراکنده در سراسر جهان به سر می برد. علم جدید بالذات کارساز است و اگر نتواند در کارسازی دخیل و شریک شود صورت اطلاعات بی‌مصرف پیدا می‌کند. علمِ کشور وقتی پیشرفت می‌کند که برنامه‌ای برای توسعه وجود داشته باشد و علم مددکار توسعه باشد. علم تکنولوژیک نمی‌تواند از تکنولوژی دور و جدا بماند.
♦️انحطاط با فقدان روح همبستگی
♦️انحطاط با فقدان روح همبستگی در جامعه و از میان رفتن همت و مآل اندیشی در وجود مردمان ملازمت دارد. وقتی اینها نباشد و جایش را پریشانی و سودا و غفلت از فردا و سستی بگیرد. فکر و نظر هم پریشان می‌شود و شاید در چنین شرایطی تفکر هیچ جایی نداشته باشد.
♦️علم پژوهش است در شرایط خاص
♦️اگر علم پیش نمی‌رود از آن روست که پژوهش است و پژوهش شرایط خاص می‌خواهد و در هر هوایی رشد نمی‌کند و بسط نمی یابد.
♦️پژوهش علمی به خرد خاص نیاز دارد و تا آن خرد راهنمای آموزش و پژوهش نباشد در راه پیشرفت قرار نمی‌گیرد. خردی که گفته شد در نظم بخشی و کارسازی جهانِ جدید دخیل است و نظم نیز با آن در جامعه درونی می‌شود. نظم را از خارج بر جامعه و بر شئون آن تحمیل نمی‌توان کرد. جامعه‌ها هم مثل افراد و اشخاص جان و روحی دارند که به ارگانیسم و اعضایشان توان عمل و هماهنگی می‌دهد و حافظ و ضامن زندگی و دوام آنست.
♦️وجود فلسفه و رونق آن نشانه فهم و درک و رغبت و علاقه به دانستن است و اینها به حوزه علم و پژوهش هم سرایت می‌کند.
#ساختارهای_ایرانی
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#به_خرد_و_تفکر_پشت_کرده‌ایم
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 سیاست، فرهنگ و علم، در کشور به "ناخوشیِ احوال و وضعِ فکر و نظر در زمان کنونی" هیچ وقعی نمی‌گذارد
🔹دکتر رضا داوری اردکانی فیلسوف ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
♦️گویی ما به خرد و تفکر پشت کرده ایم.
♦️اندیشه ها و نظرهای نویسندگان و دانشمندان کشورِ ما، کمتر نو و بدیع است و در فلسفه هم سخنان گذشتگان را تکرار می‌کنیم.
♦️با این وضع به آینده نمی‌توان اندیشید. ما هم که در زمان حال، آویزان به گذشته، به سر می بریم کاری با آینده نداریم.
♦️ما برنامه‌ای نداریم و نمی‌دانیم و نمی‌پذیریم که دائر کردن این همه دانشگاه و «تولید» این همه فارغ التحصیل نشانه رها کردن کارها و مایه بر هم خوردن تعادل است.
♦️البته هیچ شخص و گروه خاصی مسئول این امر نیست بلکه همه مردم و در وهله اول دولتمردان و دانشمندان و نویسندگان و اصحاب رسانه مسئولند.
♦️انحطاط با فقدان روح همبستگی در جامعه و از میان رفتن همت و مآل اندیشی در وجود مردمان ملازمت دارد.
‎کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🌐 ما کماکان در ظرفِ قدرتِ متمرکز، تنفس می‌کنیم/ مظروف انقلاب اسلامی را در ظرفِ(ساختار) گذشته ریخته‌ایم/ امروز زمینۀ ایدئولوژیک مناسبی برای رفتار‌های فراقانونی داریم
🔹دکتر عماد افروغ: جامعه شناس و استاد دانشگاه
🔹برنامه زاویه شبکه چهار سیما
♦️انقلاب به ساختارها نرسید
♦️ما از اول انقلاب دچار مشکل روش بوده‌ایم و هستیم. ما همه چیز را به فرد و عامل تقلیل می‌دهیم. دست به پیکر فساد‌انگیزی که از قبل از انقلاب به ارث برده‌ایم، نزدیم. همچنان در ظرف قدرت متمرکز و اقتصاد نفتی عمل می‌کنیم. آیا این تمرکزگرایی بعد از انقلاب تغییر کرد؟ ما ظرف را عوض نکردیم، مظروف انقلاب اسلامی را در ظرفِ(ساختار) گذشته ریخته‌ایم. ما کماکان در ظرفِ قدرتِ متمرکز، تنفس می‌کنیم.
♦️در یک نقطه ضعف ساختاری ما از رابطه قدرت و ثروت در قبل از انقلاب رنج می‌بردیم که بعد از انقلاب رابطه قدرت و منزلت هم به آن اضافه شد. امروز هم زمینه ایدئولوژیک مناسبی برای فساد داریم. افراد به محضی که به قدرت سیاسی می‌رسند سرمایه فرهنگی برای خود فراهم می‌کنند. در کنار همه رانت‌های سیاسی و اقتصادی یک رانت منزلتی و ایدئولوژیک هم شکل گرفته است.
♦️تعامل عامل و ساختار
♦️من به تعامل عامل و ساختار قائل هستم. بحث من این است که وقتی ساختاری فاسد است و ما فقط به جانشینی افراد فکر می‌کنیم فرد بعدی هم فاسد می‌شود. لذا باید به فکر اصلاح ساختار‌ها باشیم.
♦️شفافیت یکی از ضرورت های اصلاحات ساختاری
♦️چرا از شفافیت استقبال نمی‌شود؟ یکی از اصلاحات ساختاری مورد نیاز ما شفافیت است. ما هنوز نه شفافیت مالی و نه آن قانون مصوب انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات را داریم. امنیت‌زدگی و سیاست‌زدگی اینجا مانع است. حتی نهاد‌های فرهنگی ما هم امنیت‌زده هستند و حاضر به شفافیت نیستند.
♦️مبارزه سیستماتیک با فساد صورت نمی‌گیرد و همان طور که عرض کردم ساختار‌های فسادزا در کشور داریم. منظورم از ساختار ایدئولوژیک اصول انقلاب اسلامی نیست. اما این اصول مراقبت می‌خواهد، نباید هر اتفاقی که می‌افتد را به انقلاب اسلامی ربط دهیم.
♦️قدرت سیاسی نماینده قدرت اجتماعی
♦️قدرت سیاسی باید نماینده قدرت اجتماعی باشد. امام قبل از انقلاب می‌گفتند حاکمان باید رعیت مردم باشند، نشود که این نسبت برعکس شود. این سخن به لحاظ جامعه‌شناسیِ سیاسی بحث مهمی است. با فرآیند فزاینده مخدوم‌شدن حاکمان به جای خادم‌شدن رو به رو هستیم و حتی گاهی گفته می‌شود بروید خدا را شکر کنید که ما خادمان خوبی برای شما هستیم. این‌ها ترفند‌های اغواگر ایدئولوژیک است.
♦️قدرت اجتماعی و قدرت مردم در کشور ما روز به روز به محاق رفته است. وقتی دولت برای خودش و دانشگاه برای خودش و حوزه برای خودش موضوعیت پیدا می‌کنند و خودشان هدف می‌شوند و نه مردم، فساد شکل می‌گیرد. این حُسن را داریم که این آزادی عمل وجود دارد که کسانی بیایند و این حرف‌ها را بزنند. البته دچار شکاف نظر و عمل هستیم و حرف، کارکرد پیدا کرده است.
♦️ سکوت روشنفکران موجب شکل گیری معاویه
♦️در دهه اول انقلاب حرف نبود بلکه عمل وجود داشت. در نهج البلاغه کسی که فقط حرف می‌زند منافق شمرده می‌شود. چون بستر‌های ایدئولوژیک وجود دارد و مراقبت هم وجود ندارد حرف کارکرد پیدا می‌کند. سکوت روشنفکران موجب شکل‌گیری معاویه و فساد‌های او می‌شود. قدرت اجتماعی باید فرصت ظهور و بروز داشته باشد.
♦️چقدر سند روی سند می‌نویسیم که انتزاعی هستند و اثر علّی از مردم نمی‌پذیرند. انبساط در ایده باعث عملیاتی‌شدن آن ایده می‌شود که امروز این‌ را نداریم. در قانون اساسی تعبیر اجتهاد مستمر آمده، اما نمی‌دانیم که ساختاری که این اجتهاد مستمر را باید پیش ببرد کجاست؟
♦️جمهوریت و اسلامیت نظام در مرز تهدید
♦️خیالم از جمهوریت و اسلامیتِ نظام ایمن نیست. ما قبل از انقلاب درباره مقابله با ربا آرزو‌هایی داشتیم و در قانون اساسی هم مبارزه با ربا را داریم، اما امروز اقتصاد ما ربوی است. حتی نظام پاداش‌دهی ما هم فساد‌زاست. سیستم آموزشی ما عقل‌محور و مهارت‌محور و خلاقیت‌محور نیست بلکه حافظه‌محور است، در نتیجه ناشایسته را به جای شایسته قرار می‌دهد.
♦️آیا نظام نمی‌بیند/ کارگزاران به دنبال ثروت‌اندوزی
♦️آیا نظام نمی‌بیند که کارگزارانش به دنبال ثروت‌اندوزی بیشتر هستند؟ گوئی این نظام یک سفره‌ای است که هر کس قدرت پیدا می‌کند یک گوشه از آن را می‌کند. در ابتدای انقلاب افراد خود را فدای نظام اسلامی می‌کردند، اما امروز نظام را فدای خود می‌کنند. مقام معظم رهبری می‌فرمایند تمام امکانات فرهنک در اختیار کسانی است که از قدرت اقتصادی و سیاسی برخوردارند و مردم مستضعف هم به فساد اخلاقی سوق داده می‌شوند. قدرت مسلط سیاسی آن‌ها را سوق می‌دهد، بنابراین محور و اصل همان قدرت سیاسی است.
#دکتر_عماد_افروغ
#تعامل_عامل_و_ساختار
#میراث_ساختار_قدرت_متمرکز
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
2025/02/11 05:19:12
Back to Top
HTML Embed Code: