group-telegram.com/USIPS_IR/4484
Last Update:
#سیاست نگار
مروری بر چشم انداز اندیشه
💠 لیبرالیسم: مکتب آزادی و فردگرایی
لیبرالیسم یکی از مهمترین مکتبهای سیاسی دنیاست که با مزایا و معایبش نقش مهمی در تاریخ سیاسی جهان ایفا کرده است. این مکتب از واژه فرانسوی «لیبرت» یا «لیبرتا» به معنای آزاد و پسوند «ایسم» به معنای پیروی تشکیل شده است. پیروان لیبرالیسم معمولاً به عنوان جناح راست شناخته میشوند.
💠 شکلگیری لیبرالیسم
از جمله فیلسوفان اولیه لیبرالیسم میتوان به جان لاک، توماس هابز، روسو و مونتسکیو اشاره کرد که بر آزادی و فردگرایی تأکید داشتند. در نهایت، هایک به عنوان یکی از مهمترین طرفداران لیبرالیسم در سده بیستم شناخته میشود.
تحول لیبرالیسم از تفکر به مکتب، به عوامل متعددی بازمیگردد. با زوال نظام فئودالی و قدرتگیری بورژوازی، نیاز به تفکری مبتنی بر آزادی اقتصادی و سیاسی بیشتر شد. هارد کونل میگوید: «همزمان با زوال مالکان فئودال عمده، بورژوازی به صحنه قدرت قدم نهاد و کار مزدوری به عنوان عنصر تعیین کننده جامعه اقتصادی جدید، پا به عرصه حیات گذاشت. لیبرالیسم مولود همین تحولات است.»
💠 اهداف لیبرالیسم
1. آزادی اقتصادی:
- بازار آزاد: معتقد به بازارهای آزاد و رقابتی برای توزیع منابع و تولید ثروت.
- مالکیت خصوصی: حمایت از حقوق مالکیت خصوصی و امکان بهرهبرداری آزادانه از داراییها.
- آزادی قرارداد: امکان انعقاد قراردادهای اقتصادی بدون محدودیتهای غیرضروری.
- کارآفرینی: تشویق به کارآفرینی و نوآوری.
- محدودیتهای دولتی کمتر: کاهش نقش دولت در اقتصاد.
- فرصتهای برابر: فراهم کردن فرصتهای اقتصادی برابر برای همه افراد.
2. آزادی سیاسی:
- حق رأی: مشارکت همگانی در انتخاباتهای آزاد و عادلانه.
- آزادی بیان: امکان بیان نظرات و دیدگاهها بدون ترس از برخورد یا سانسور.
- آزادی تجمع و اعتراض: امکان تجمع، تظاهرات و اعتراض مسالمتآمیز.
- حق تشکیل و پیوستن به احزاب و انجمنها: تقویت پلورالیسم سیاسی.
- حکومت قانون: شفافیت و پاسخگویی حکومت و تضمین حقوق سیاسی و مدنی افراد.
💠 انواع اشکال لیبرالیسم
لیبرالیسم به صورت کلی عمدتا به اشکال مختلفی تقسیم میشود: لیبرل های کلاسیک (لاک و هابز) لیبرالهای فایدهگرا (جان استوارت میل)، لیبرالهای برابریخواه و عدالتخواه (جان راولز و اسکنلن)، و لیبرالهای محافظهکار (هایك).
حتماً، متنهای قبلی را ترکیب کرده و یک نسخه منسجم، ادبی و مناسب برای چاپ در مجله علمی آماده کردهام:
نئولیبرالیسم: انتقادات و چالشها
لیبرالیسم به دلیل تأکید بر بازار آزاد و آزادیهای فردی، انتقادات فراوانی را برانگیخته است. مارکس و انگلس، ادوارد کوهن، شوپنهاور و متفکران دینی از هر دو طیف راست و چپ به نقد لیبرالیسم پرداختهاند. توجه بیش از حد به سرمایه و ایجاد اختلاف طبقاتی گسترده در جامعه از جمله نقدهای اصلی بر لیبرالیسم است. بحرانهای اقتصادی مانند بحران ۱۹۳۰ و ظهور نئولیبرالیسم به واسطه تاچر و ریگان نیز به تشدید انتقادات علیه لیبرالیسم دامن زده است.
اگر سیر تحول لیبرالیسم را از کلاسیک تا نو بررسی کنیم، شاهد خواهیم بود که در ابتدا هدف لیبرالیسم آزادی و فردگرایی بود و اصل ثابت آن این بود که بازار توانایی حل معضلات خود را دارد و نباید دولت در آن دخالت کند. اما با گذشت زمان و وقوع بحرانهای اقتصادی دهه ۱۹۳۰، رویکرد اقتصادی کینزی مطرح شد که دخالت دولت را در اقتصاد افزایش میداد و سوسیال دموکراسی لیبرال را پدید آورد. هرچند این جریان به طور موقت بحرانها را کنترل کرد، اما پس از مدتی اصل ثابت نظام سرمایهداری، یعنی سود که برند سرمایهداری است، به خطر افتاد. در دهه ۱۹۸۰ به واسطه تاچر و ریگان، ما شاهد بوجود آمدن میراث شومی بنام نئولیبرالیسم هستیم که بجای آزادی و فردیت، بازار و فردیت را در راستای هدف قرار میدهد. این میراث شوم که تمام چهارچوبهای سنت، دین و انسانی را زیر سوال برد و طمع را که عمیقترین وجه باطنی انسان است، به بخشی از جریان زندگی کالایی تبدیل کرده است، بخشی از انتقادات و معایب نئولیبرالیسم است.
💠 بحرانهای اقتصادی و نئولیبرالیسم
بحرانهای اقتصادی دهه ۱۹۳۰ و ظهور نئولیبرالیسم در دهه ۱۹۸۰ به واسطه تاچر و ریگان نشاندهنده ناکارآمدی این رویکرد در حل مشکلات اقتصادی است. نئولیبرالیسم با کاهش نقش دولت و تقویت قدرت شرکتها و سرمایهداران، به تضعیف دموکراسی و کاهش مشارکت عمومی در فرآیندهای تصمیمگیری سیاسی منجر شده است. این روند باعث شده تا قدرت در دست عدهای محدود تمرکز یابد و نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی افزایش یابد.
BY اتحادیه انجمن های علمی علوم سیاسی ایران
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/USIPS_IR/4484