عمیقاً باور دارم یکی از کارهای بسیار مهم و عمیق و اثرگذاری که مردی دغدغهمند میتواند برای خود، زنان و کل جامعه کند نه ضرورتاً پرداختن به تبعیض علیه زنان، که زیر ذرهبین بردن مردانگیهای هژمونیک است؛
اینکه کدام انواع مردانگیْ مسلط است و در مواجهه با کدام قدرتهاست که نابرابری علیه زنان را ممکن میکند؟
یکی از گروههایی که در عصر مشروطه، پیش و پس از آن، توجهم را جلب میکند مردانیاند که به حقوق اجتماعی زنان مانند تحصیل، آزادی پوشش (آن زمان یعنی کنار گذاشتن چادر و روبنده)، بهداشت عمومی، محدود کردن مردان در چندزنی و امکانِ تشکلیابی باور داشتند و از «امتیازِ جنسیت»شان استفاده میکردند تا صدای زنان را به شیوههای مختلف به گوش مقامات و مردم برسانند: از طریق طراحی کاریکاتور و سرودن اشعار اجتماعی و تألیف مقالات در روزنامهها، اجرای نمایش، حمایت از خواستههای زنان در مجلس شورای ملی و... میرزاده عشقی، دهخدا، تقیزاده، ایرجمیرزا بعضی از این مرداناند.
گاهی زنان در جلساتشان از مردان مشهور دعوت میکردند تا در حمایت از حقوق زنان و مشروطه سخنرانی کنند. چنین کاری هم زنان را به مشارکت در بحثهای سیاسی ترغیب میکرد هم باعث نفوذ اندیشههای نو به حرمسراها و میان اعضای خانوادۀ سلطنتی میشد.
آن زنان نشان دادند ما به همراهی مردان نیاز داریم، نه چون ناتوانیم و بهقدر کافی بلد نیستیم یا حرفی برای گفتن نداریم، بلکه چون آنها بهعلت امکانهایی که فرادستیِ جنسیتی ــ از خلال قوانین، عرف، مذهب و سنت ــ در اختیارشان گذاشته است مسئولیت و قدرتش را دارند که بخشی از بارِ حرکت در مسیر برابری جنسیتی را از دوش ما بردارند؛ بیآنکه چنین کاری را نوعی لطف در حق زنان بشمارند؛ همچون پدری که از جایگاهش استفاده میکند تا دخترش به ازدواج زودهنگام تن ندهد، مردی که از مقام اداریاش استفاده میکند تا همکار آزارگرش مجازات شود، برادری که از خواهرش برای برخورداری از ارث برابر حمایت میکند.
▫️نشریه هایا
#مردانگی
#مردان_فمینیست
#مردان_کنار_زنان
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍26
زنانی که ازدواج کردهاند به ویژه آنهایی که فرزند دارند، معمولاً طول عمر کوتاهتری نسبت به زنان مجرد و بدون فرزند دارند، برعکس این مسئله در مورد مردان صادق نیست.
مردان متاهل اغلب بیشتر از مردان مجرد عمر میکنند، این موضوع باید تمام انسانها را به فکر وادارد!
تحقیق دانشگاه Harvard که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد، نشان داد که زنان متاهل و دارای فرزند به دلیل استرسهای مداوم و مسئولیتهای خانوادگی، ۱۵ بیشتر از زنان مجرد و بدون فرزند به بیماریهای مزمن مانند دیابت و فشار خون بالا مبتلا میشوند.
این مطالعه نشان داد که زنان مجرد به دلیل داشتن زمان و انرژی بیشتر برای مراقبتهای بهداشتی، طول عمر طولانیتری دارند.
تحقیقی از دانشگاه Cambridge نیز نشان داد که زنان مجرد و بیفرزند حدود ۵ تا ۱۰ سال بیشتر از زنان متاهل عمر میکنند. مطالعه ای دیگر از Psychology Today به عوامل روانی اشاره داشت و نشان داد که این زنان به دلیل کنترل بیشتر بر زندگی خود وضعیت سلامت روانی بهتری دارند و روابط اجتماعی پایدارتری را حفظ میکنند.
همچنین تحقیق The Journal of Aging Studies نشان داد که زنان مجرد و بدون فرزند ۱۰ تا ۱۵ درصد کمتر از زنان متاهل به بیماریهای مزمن مبتلا میشوند.
مطالعهای که در Journal of Women's Health در سال ۲۰۱۷ منتشر شد، نشان داد که زنان مجرد و بدون فرزند به طور متوسط ۵ تا ۱۰ سال بیشتر از زنان متاهل عمر میکنند این مطالعه تأکید کرد که کاهش استرسهای ناشی از ازدواج و فرزندپروری به افزایش طول عمر آنها کمک میکند.
مطالعهای که در American Journal of Public Health در سال ۲۰۱۸ منتشر شد نشان داد که زنان مجرد و بدون فرزند نسبت به زنان متاهل کمتر در معرض خطرات بیماریهای قلبی و فشار خون بالا قرار دارند. این تحقیق گزارش کرد که ۳۰٪ از زنان متاهل بیش از زنان مجرد و بدون فرزند دچار مشکلات قلبی میشوند
همچنین مطالعهای که در Journal of Aging and Health در سال ۲۰۲۰ منتشر شد نشان داد که زنان مجرد و بدون فرزند به طور متوسط ۱۰ درصد کمتر از زنان متاهل به بیماریهای مزمن مانند آرتروز و دیابت مبتلا میشوند.
مطالعات دیگری نیز به مزایای سبک زندگی زنان مجرد و بدون فرزند پرداختهاند از جمله تحقیق منتشر شده در Social Science & Medicine نشان داد که زنان بیفرزند و مجرد به دلیل استقلال بیشتر، در تصمیمگیریهای مربوط به سلامت خود کنترل بیشتری دارند.
#ازدواج
#مادری
▫️Femiology
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍36👏6😡2🥰1🙏1🕊1💔1
زنان کارگر خانگی، به سبب ناامنی شغلی و خروج از شمول حقوقی مندرج در قانون کار، از آسیبپذیرترین شاغلان حوزه اقتصاد غیررسمی محسوب میشوند؛ بویژه زمانی که مهاجر یا متعلق به گروههای اتنیکی باشند.
ستاره هاشمی در مقاله «در کارگاهِ خانه؛ زنان افغانستانی در ایران و کار مزدی خانگی» مینویسد تجربه نسل دوم و سوم مهاجران از فضای عمومی نیز سرشار از ناامنی است و زنان افغانستانیای که خطر کار در حوزه عمومی را به جان میخرند، هم مانند دیگر زنان کارگر در معرض آزارهای جنسی در فضای کار قرار دارند و هم این آزارها را در محیطی تجربه میکنند که برای افغانستانیها سرشار از خشونتهای غیرقابلپیشبینی است.
طبق آمار سازمان جهانی کار، 75.6 میلیون نفر در دنیا به عنوان کارگر خانگی فعالیت میکنند و که اکثریت آنها را زنان (حدود 76 درصد) و مهاجران تشکیل میدهند.
مطالعات صورتگرفته نشان میدهند که کار خانگی به سبب اینکه در حوزه خصوصی کارفرما صورت و در دسته کارهای پنهان قرار میگیرد، به بهرهکشی و شرایط سخت کاری منجر میشود. در چنین شرایطی، زنان کارگر خانگی در معرض خشونتهای جنسی و جنسیتی قرار دارند و به دلایل متعددی از جمله شرایط مالی، عدم دسترسی به آموزش، فقدان آگاهی حقوقی و مدنی، وضعیت اقامتی و … به ندرت امکان و فرصت دادخواهی را پیدا میکنند.
بیارزشانگاری کار خانگی (حتی زمانی که با دستمزد همراه است) و خطاب قراردادن کارگران خانگی با عناوین تحقیرآمیزی چون کلفت و … و استریوتایپسازیهای اجتماعی، از عوامل ایجاد این حس شرم است.
برخی از این زنان، از ادغام اجتماعی اجتناب میکنند و این مسئله به انزوا آنها دامن میزد. کارگران خانگی آزاد، علاوه بر موانع قانونی و بهرهمند نبودن از سازوکارهای حمایتی، تکافتاده و مستقل از یکدیگر کار میکنند و فرصت مواجهه و تعامل با دیگر کارگران را ندارند. بنابراین سطحی دیگر از انزوا و آسیبپذیری و کاهش قدرت چانهزنی را در برابر کارفرما را تجربه میکنند.
▫️کار بدون آزار
#me_too
#تجاوز
#من_هم
#کارخانگی
#زنان_کارگر
#آزار_جنسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍27💔7👌1
ما دختران دهه ۶۰ با بدن خود در سپهر عمومی غریبه بودیم. نه دیده و نه شنیده میشدیم. نمیدانستیم از تن خود چه میخواهیم و چه چیز نباید بخواهیم، کجا باید باشیم و چه باید بکنیم. امروز اما گویی آزادی از این ساختار تمامیتخواه و نابرابر مردانه، با مو و بدن زنان گره خورده است. آیا مردسالاری و دوگانهسازی فضای جنسیت تمام شده و دوران آن به سر آمده است؟ اگر بهسر آمده، پس چرا میگویند ایران به یک «رضاخان» و یک مرد پر قدرت برای دوران گذار نیاز دارد؟
تهاجم فرهنگی به یک معنا، یعنی دستگاه ویدئو، یعنی ماهواره، یعنی موسیقی هوی متال، یعنی موسیقی شاد، یعنی روابط دوستی دختر و پسر و قدمزدنشان در پارک و خیابان، یعتی جشن و میهمانی و شادی و... و در یک جمله یعنی هر آنچه که به «زیرزمین» خانهها و ناخودآگاه فردی و جمعی رانده میشد. فرهنگ زیرزمینی بخشی جدانشدنی از زندگی مردم بود و از آن قسمت از وجود خود در زیرزمینهای خانه مراقبت میکردند. اگرچه اصطلاح فرهنگ زیرزمینی اغلب با اجراهای موسیقی ممنوعه و به سبک غربی همراه بود، اما در مورد سایر رویدادهای هنری و فرهنگی نیز به کار میرفت.
تصویر بدنهای ما از همه جا حذف شده بود و به یک معنی به ما گفته میشد «زن وجود ندارد». ما تناقضی را همزمان با خود حمل میکردیم و سنگینی باری را بر دوش میکشیدیم که از وجود و شدت آن بیخبر بودیم.
از یک طرف ترویج و اشاعه فرهنگ و الگوی دختر معصوم و سختکوش که نماد مبارزه با تهاجم فرهنگی بود و از طرف دیگر همزمان با آن، رشد و تمایل فرهنگ زیرزمینی که تمایل به آزادی و رهایی از چهارچوب و ساختارها داشت، سوژه زن را در فضای گفتمانی مردسالار دهه ۶۰ در دام تناقضی گرفتار کرد که این تناقض حول دال «بدن» ساخته میشد.
ما دختران در دهه ۶۰ با بدن خود در سپهر عمومی غریبه بودیم و در موقعیتهای کنشی دچار لکنت میشدیم و پتانسیل آن را نمیشناختیم. نه دیده میشدیم و نه شنیده میشدیم. زبان بدن ما در یک دنیای همشکل و فضای بسته شکل گرفته بود. نمیدانستیم از تن خود چه میخواهیم و چه چیز نباید بخواهیم، کجا باید باشیم و چه باید بکنیم. لذت و رنج در تن و بدن ما هر دو یک معنی داشت. انگار وسط پل چوبی خطرناکی که زیر پاهایمان روی درهای عمیق گسترده شده بود ایستاده بودیم، نه راه پس داشتیم و نه راه پیش.
در نهایت ما بدنی شرمسار بودیم. بدنی پنهان، تحت کنترل و مراقبت، با زبانی محجوب و شرمسار از اینکه دختر هستیم.
#بدن_زن
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍29👌4
پا گذاشتن به عرصۀ عمومی در ایران عصر قاجار برای زنان چندان آسان نبود. شبکهای از موانع یدا و ناپیدا در عمق فرهنگ این سرزمین طراحی شده بود تا زنان خانهنشین و منزوی باشند. «زن خوب فرمانبر پارسا» یک بستۀ از پیش طراحیشده بود تا انسانی را تبدیل به موجودی رام و مهارشدنی کند.
در یک نمونۀ ساده از این شبکۀ تار عنکبوتی موانع، زنان حتی اگر قصد پا گذاشتن به بیرون از خانه را هم داشتند، هیچ کفش زنانهای به آنها اجازۀ راه رفتن طولانیمدت نمیداد. میگویم «پا گذاشتن» و بهتر است بدانیم که زنان فقط در میان حجمی اغراقآمیز از پوشانندههای سر و صورت و حالت بدن گرفتار نبودند، بلکه حتی کفشهایی به پا میکردند که بیشتر برای راه نرفتن طراحی شده بود.
عاملیت زنان همواره راه خود را با شدت و حدت باز میکرد، چنانکه چهرۀ انقلاب مشروطه را نیز مزین به قهرمانیهای زنان بینام و نشانی کرد که گاه زیر چادر و گاه در پوششی مردانه برای عدالت و آزادی جنگیدند.
با وجود این، ترس تاریخی مردسالاری ایرانی از حضور اجتماعی زنان و پیوند دادن این حضور به گسترش فساد چنان بود که مستبدان وقت همیشه از این ترس مردانه درجهت سرکوب آزادیخواهان و تولید رعب و وحشت و گیج کردن مبارزان بهره میبردند.
انقلاب مشروطه تنها یک انقلاب سیاسی نبود بلکه بخش زیادی از مناسبات اجتماعی–فرهنگی و اقتصادی در زندگی ایرانیان را نیز زیرورو کرد. تلاش برای تغییر از سالها قبل آغاز شده بود ولی به دنبال این انقلاب بود که زنان عرصۀ مناسبی یافتند تا پا را از مناسبات سنتی و مرسوم فراتر بگذارند و به یکی از عاملان اصلی و تأثیرگذار مدرنیتۀ ایرانی بدل شوند.
لالهزار، بهعنوان اولین فضای شهری که نمودهای مدرنیته را متجلی میکرد، عرصۀ قانونگذاری و نظارتهای پلیسی در جامعهای بود که پیشتر فضای عمومی را صرفاً مردانه میدید و زنان را در اندرونی میپسندید. بنابراین، حضور زنان در این خیابان حساسیت زیادی برانگیخت. در زمان مظفرالدینشاه، حاکم تهران دستور داد خیابان لالهزار زنانه–مردانه شود. درحالیکه فروشگاهها و مکانهای محل رفتوآمد خانمها در سمت شرقی خیابان بود، پلیس دارالخلافه دستور داشت به زنان فقط اجازۀ عبور از قسمت غربی را بدهد.
به نظر میرسد در آن دوران زن ایرانی، که همچون لالهزار همواره چون وصلۀ ناجوری به اندام شهر مدرن گره خورده است
هم حضورش برای اقتصاد و اجتماع لازم است و هم مزاحم کسب مردان و نظم موجود. نه برای امنیتش در روابط با مردان حد و قانونی تعیین میشود و نه حضور محدودش را بهعنوان شهروند به رسمیت میشناسند.
#تاریخ_زنان
#زنان_فضای_شهری
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍18
مردان ممکن است به سبب این موقعیتها هم در مقام فرادست قرار بگیرند و هم فرودست. برای مثال، مردان همجنسگرا که خود از قربانیان مردسالاری هستند بهطور قطع الگوهای رایج مردانگی را دنبال نمیکنند و از همین رو از سوی جامعه مردسالار مورد تحقیر و خشونت و آزار قرار میگیرند.
همینطور مردان طبقه فرودست اقتصادی اگرچه ممکن است در نظام جنسیتی قدرت از موقعیت فرادست برخوردار باشند اما موقعیت طبقاتیشان در میزان سهم و مشارکت آنها در بازتولید خشونت تأثیرگذار خواهد بود. همچنین خود آنها نیز ممکن است از سوی مردانی که به طبقه فرادست اقتصادی تعلق دارند مورد خشونت قرار بگیرند.
به همین دلیل است که کانل به جای «مردانگی» از انواع «مردانگیها» حرف میزند؛
یعنی همه مردان را بهعنوان خشونتورزان بالقوه در نظر نمیگیرد بلکه انواع مردانگیها را در چارچوب مفهومی جنسیت و قدرت مورد بررسی قرار میدهد.
آنچه محققان پس از کانل بر تحقیقات او افزودند شناساندن و توضیح الگویی از مردانگی بود که یوهانسون و درویشپور، محققان سوئدی آن را مردانگی نوستالژیک مینامند. این نوع از مردانگی روایتگر مردانی است که الزاما در موقعیت قدرتمند قرار ندارند بلکه بخشی از اقتدار مردانه خود را نیز در خانواده یا جامعه از دست دادهاند، از این رو به اعمال خشونت دست میزنند. محققان حوزه مردانگی، این الگوی رفتاری را با عنوان مردانگی واپسگرا یا نوستالژیک طبقهبندی میکنند.
یوهانسون و درویشپور اصطلاح مردانگی نوستالژیک را وارد ادبیات مردانگی و فمینیسم کردند. به نظر آنها مردانی که قدرت سابق خود را در خانواده و جامعه از دست دادهاند ممکن است برای حفظ سلطه خود در خانواده و جامعهی اطراف، از خشونت روانی و فیزیکی علیه زنان استفاده کنند.
جنبشهای مردانه مبتنی بر عناصر مذهبی، بنیادگرا، ناسیونالیستی و ضد فمینیستی نیز با مردانگی نوستالژیک مشخص میشوند. به این معنا که اعضای این جنبشها به واسطه زندگی در جامعهای که به سوی توسعه برابری جنسیتی حرکت میکند، هویت مردانه خود را که در اقتدار و سلطه تعریف شده در معرض از دست رفتن میبینند و احساس میکنند بهعنوان یک مرد مقتدر دیگر موقعیت سابق را در این جامعه ندارند.
اعمال شدید خشونت علیه زنان، کودکان و افراد کوییر از جمله ابزاری است که در این مسیر به کار میبرند.
#مردانگی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍23
بنری با شعار «زایمان طبیعی، زایمان نرمال است» که توسط تیم فوتبال سیواساسپور پیش از مسابقه با فنرباغچه به نمایش درآمد، با واکنش شدید فعالان حوزه زنان روبهرو شده است. این بنر بخشی از یک کمپین سلامت عمومی در ترکیه است که تلاش می کند مردم را به سمت زایمان طبیعی بهجای زایمان سزارین غیرضروری سوق دهد. سازمانهای زنان در واکنش به این بنر اعلام کردند: «این نه یک کمپین آگاهیبخش، بلکه تحمیلی آشکار و جنسیتزده است. هیچ شکلی از زایمان را نمیتوان مقدس یا قابل قضاوت دانست.»
شما تعیین نمیکنید که چه چیزی نرمال است.
سزارین “غیرطبیعی” نیست، همانطور که زایمان واژینال به خودی خود “نرمال” محسوب نمیشود. روش زایمان باید براساس یک نگاه جامع و تخصصی انتخاب شود که شامل شرایط پزشکی، روانی، ذهنی و اقتصادی-اجتماعی مادر و نوزاد است. هیچکس حق ندارد با نامگذاری “نرمال”، انتخابی را به زنان تحمیل کند.
دولت ترکیه و رئیسجمهور رجب طیب اردوغان سال ۲۰۲۵ را «سال خانواده» اعلام کردهاند و سیاستهای دولت در راستای ترویج زایمان طبیعی اکنون به زمینهای فوتبال نیز کشیده شده است.
واکنش ها به این بنر اما تنها به فمینیستها و فعالان زن محدود نبود، بسیاری از شخصیت های سیاسی و هنری نیز به اینکه اعمال سیاست بر بدن زنان به زمین های فوتبال نیز کشیده شده است، اعتراض کردند. آنها این اقدام را تلاشی برای تحمیل استانداردهای خاص بر بدن زنان و محدود کردن حقوق باروری آنان میدانند. گوکچه گوکچن، معاون رئیس حزب CHP، با انتقاد از این رفتار گفت:
«انگار همه مشکلات کشور حل شدهاند که حالا فوتبالیستهای مرد به زنان میگویند چگونه زایمان کنند.»
آیچا چاغلار، رئیس شاخه زنان CHP در آنکارا، نیز گفت: «کمپینی درباره انتخابهای زایمان زنان اجرا میشود، اما حتی یک زن در آن دخیل نیست. این یک تحمیل جنسیتی آشکار است.» پریهان کوچا، نماینده HDP، هم با اشاره به اینکه فوتبالیستهای مرد ترویجگر شکل زایمان شدهاند گفت:
«شما میتوانید در مورد بدن خودتان تصمیم بگیرید. اگر میخواهید زایمان کنید، نرمال انجام دهید! بدن شما، انتخاب شما. آقایان! اما در مورد مساله ای که مربوط به زنان است میبایست کنار بایستید.»
▫️زاگاه
#بدن_زن
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍51👏8🔥1🤬1
خانه کلنگی بود. پیرزن مثل مرغ پرکنده نشسته بود روی پلهها و مویه کنان چیزهایی به ما میگفت. زبانش را نمیفهمیدم. کسی گفت دارد میگوید شوهرش مرده و خانه را پسرش گذاشته برای اجاره و گفته که او در زیرزمین بماند... زیرزمین خانه سهمالارث او بود. پایان یک عمر مادر خانهدار بودن...
زنان خانهدار این آب باریکه را ندارند چون در قانون ایران، مراقبت از اعضای خانواده و رسیدگی به خوراک و پوشاک شوهر و فرزندان و قابل زندگی کردن مسکن "کار" محسوب نمیشود.
سیستم حمایت از سالمندان نیز وابسته به بازار کار تعریف شده و تنها سالمندانی که تحت پوشش بیمه باشند میتوانند حقوق بازنشستگی دریافت کنند و بعد از فوتشان حقوقشان به بازماندگانشان داده میشود. هرچند که سازمان تامین اجتماعی سال ۱۳۸۷ طرح بیمه زنان و دختران خانه دار را در ردیف بیمه صاحبان حرف و مشاغل آزاد ایجاد کرد ولی طبیعتاً پرداخت شخصی حق بیمه از جانب زنی که درآمد مستقل ندارد با اشکالات متعدد مواجه میشود و رقم زنانی که از این طرح استقبال کردهاند حدود نیم میلیون نفر بیشتر نیست.
در نگاه شرعی که قانون ما براساس آن نوشته شده، مرد رییس خانواده است و سرپرست زن و هزینه زندگی زن را باید بدهد و با این نگاه دلیلی برای اشتغال زن خارج از خانه وجود ندارد.
طبق تعریف ماده ۱۱۰۷، نفقه یعنی هزینه برطرف کردن نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زندگی زن. در این نگاه، از مردان(چه در نقش پسر باشند و چه پدر و شوهر) انتظار میرود که وقتی مادر و دختر و همسرشان توان مالی و شغل ندارند و نمیتوانند وسایل معیشت خودشان را فراهم کنند، به آنها نفقه بدهند (هرچند که نظارتی بر دادن این نفقه وجود ندارد و مردان به سادگی میتوانند در نبود ابزار قانونی جدی، از پرداخت نفقه وابستگانشان شانه خالی کنند).
طبق گزارش آمارگیری نیروی کار فصلی، در زمستان ۱۴۰۳، تنها ۱۱ درصد زنان ایران، شاغل بودند و طبق گزارش مجمع جهانی اقتصاد از شکاف جنسیتی در ۱۴۶کشور دنیا، در سال ۲۰۲۴، ایران از حیث مشارکت اقتصادی زنان در جایگاه ۱۴۴ قرار داشت.
زنان ایرانی برای ورود به بازار کار باید قفلهای متعددی را بشکنند. از موانع فرهنگی گرفته تا دشواری مدیریت همزمان کار درون خانه و بیرون تا توجیه اقتصادی نداشتن برونسپاری مراقبت از فرزندان و تامین غذای خانواده و ....
ولی همه این دلایلی که مانع از ورود زنان در سن فعالیت به بازار کار میشود، در دوران سالمندی آنان، بیمعنا میشوند. زنانی که در خانه پیر شدهاند، چشمشان یا باید به حقوق بازنشستگی شوهر باشد، یا دستان فرزندان، یا کمیته امداد و خیریهها...
در ایران سیستم حمایت از سالمندان، مستقل از بازار کار تعریف نشده است و خانهداری، شغل نیست.
#کارخانگی
#زنان_خانه_دار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👌25👍18👏4❤1🙏1😨1
در تاریخ اندیشه و هنر، رابطۀ میان زنان و مردان خلاق همواره با پرسشهایی عمیق دربارۀ قدرت، وابستگی و استقلال گره خورده است. برخی از این روابط بهعنوان نمونههایی از عشق و الهامبخشی دوسویه ستایش شدهاند و برخی دیگر، در بازخوانیهای دقیقتر، جلوهای از سلطۀ مردانه بر زنان اندیشمند را نمایان کردهاند.
رابطۀ سیمون دو بووار و ژان پل سارتر یکی از مشهورترین نمونههای عشق روشنفکرانه است، رابطهای که نه بر بنیان قرارداد ازدواج بلکه برپایۀ عدم انحصارطلبی عاطفی و جنسی، تعامل فکری و استقلال شکل گرفته بود.
با وجود این، بازخوانی دقیقتر زندگی آنان نشان میدهد که قدرت، حتی در این رابطۀ بهظاهر مدرن، همچنان سمتوسویی مردانه داشته است.
سارتر، در جایگاه فیلسوفی مشهور، هویت اندیشگانی بووار را تحتالشعاع قرار میداد، تا جایی که بووار را بهعنوان «همسر فیلسوف» یا «همراه فکری سارتر» میشناختند و نه یک اندیشمند مستقل. با آنکه بووار ایدههای فلسفی قابل توجهی را مطرح کرده بود و یکی از ژرفاندیشترین متفکران فلسفۀ اگزیستانسیالیسم بود، اغلب در جایگاه مفسر و ترویجدهندۀ اندیشههای سارتر محدود میشد.
این نوع نگاه، که اصالت اندیشگانی بووار را نادیده میگرفت، ریشه در سنت فلسفی مردانه و نهادهای آکادمیکی داشت که بهطور نظاممند در برابر ورود زنان به قلمرو فلسفه و اندیشه مقاومت میکردند.
نمیتوان انکار کرد که فروغ در جامعهای میزیست که حضورش در قلمرو ادبیات و سینما تا حد زیادی به شبکههای روشنفکری مردسالار وابسته بود. ازاینرو، رابطۀ او با ابراهیم گلستان، اگرچه مبتنی بر عشقی دوسویه بود، در بستری شکل گرفت که شالودۀ آن را خودمختاری و اقتدار مردانه شکل داده بود. محافل ادبی و هنری ایران در میانۀ قرن بیستم محافلی مردانه بودند و انحصارطلبیِ روشنفکری در آنها براساس پیوندهای اجتماعی، طبقۀ اقتصادی و امتیازهای جنسیتی ساختاربندی شده بود.
از آنجایی که انحصارطلبی مردانه در این محافل نه براساس آفرینش ادبی و ژرفنای فکری، بلکه در راستای حفظ سلسهمراتب اجتماعی شکل میگرفت، مشارکت زنان در این حوزه به چشم تجاربی شخصی و احساسی نگریسته میشد و نه بهمثابۀ کنشهای فکری مستقل.
راه او سخت دشوار بود و رنجش بیحد، چراکه نهفقط به دنبال ورود به محافل روشنفکری مردانه، بلکه درپی بازتعریف بنیادین این فضاها بود.
آنچه رابطۀ فروغ و ابراهیم گلستان در ایران را از رابطۀ بووار و سارتر در فرانسه متمایز میکند کیفیت و کمیت محدودیتهای فرهنگی و ساختاری موجود در برابر زنان است. هر دو رابطه نوعی قدرت نابرابر را به تصویر کشیدهاند، اما نابرابری قدرت در جامعۀ فروغ بسیار بیشتر از جامعهای بود که زنان را در جایگاه نویسنده و روشنفکر مستقل، هرچند نه بهتمامی، میپذیرفت. این تفاوت فرهنگی به بووار اجازه داد که از نام بزرگ سارتر فاصله بگیرد و در روشنایی نسبی استقلال و توازن قدرت، مسیر فکری خود را شکل دهد، درحالیکه فروغ در زمانۀ خود، با همۀ نبوغ و جسارتش، به خروج کامل از ساختار مقاوم هزاران ساله برپایۀ قدرت مردانه دست نیافت.
#عشق
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍18🔥1👏1👌1
با ورود هوش مصنوعی به زندگی روزمره و تصمیمگیری های اجتماعی مسائل مرتبط با تبعیضهای نهادینه شده در این تکنولوژی بیش از پیش حائز اهمیت میشوند. در این بین تبعیض جنسیتی به شدت مورد توجه قرار گرفته است زیرا هوش مصنوعی به دلیل استفاده از دادههای تاریخی و اجتماعی ممکن است به طور ناخواسته نابرابریهای جنسیتی را بازتولید و تشدید کند.
بر این اساس هوش مصنوعی نه تنها از تبعیضهای موجود در دادههای تاریخی تأثیر میپذیرد بلکه این تبعیضها را در لایههای مختلف تصمیمگیریهای اجتماعی نیز بازتولید میکند.
دادههای استفاده شده برای آموزش هوش مصنوعی غالباً از ساختارهای جامعهای نشات میگیرند که در آنها تبعیض جنسیتی نهادینه شده وجود دارد. برای مثال اگر الگوریتمهای استخدامی هوش مصنوعی با دادههای مربوط به گذشتهای آموزش ببینند که در آن مردان بیشتر در پستهای مدیریتی حضور داشتهاند، احتمال زیادی وجود دارد که این الگوریتمها نیز تمایل بیشتری به انتخاب مردان نشان دهند. این مسئله میتواند باعث تداوم نابرابریهای شغلی بین زنان و مردان شود.
از منظر جامعه شناختی هوش مصنوعی نه تنها یک ابزار تکنولوژیک، بلکه محصول فرهنگی پیچیده ای است که ارزشها و نابرابریهای جامعه را بازنمایی و تقویت میکند. این تکنولوژی که در ابتدا به عنوان ابزاری بیطرف در نظر گرفته میشد، امروزه به عنوان ابزاری تلقی میشود که میتواند الگوهای قدرت و نابرابری را تداوم بخشد.
به تعبیری، هوش مصنوعی به عنوان بازتابدهنده و حتی بازتولیدکنندهی روابط قدرت در جامعه عمل میکند و به تبع آن از فرهنگها و ارزشهای مسلط تاثیر میپذیرد.
#زنان_نامرئی
#علم_مردانه
#سکسیسم
#سوگیری_جنسیتی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍30👏3😍2🔥1😢1
شاید در نگاه اول چنین تیتری در رده سخت گیریهای فمینیستی و مته به خشخاش گذاشتن های بی مورد دستهبندی شود. افراد زیادی، فلسفه روز دختر را نه بمنزله کاربستهای نظاممند سازوکار سلطه و سرکوب، بلکه همچون آیینی در جهت گرامیداشت دختران بدون هیچ قصد و غرضی میدانند.
🔺ثبت این روز برای زنان ایرانی حامل بار معنایی ارزشی دو قطبی زن /دختر، تأهل /تجرد، در پیوند با دخالتی نامرئی بر سکسوالیته زن و تقدس بخشی به امری موهوم بنام بکارت، بدن زن را از سوژه دارای فاعلیت فردی به ابژه و بدنی اجتماعی تبدیل میکند که با درج آن در تقویم، حق دخالت همگانی در حق بر بدن زن را رسمیت میبخشد که بر خلاف تصور عموم همین تمایزبخشی و انحصاریسازی، نه بمنزله اعتلابخشی به مقام دختر، بلکه به منزله چارچوب بندی هنجاری و ارزشی بر بدن اوست که در نهایت به دیگریسازی و شیشدگی بدن زن و تبديل بدن زن به موضوعی دارای حق همگانی بر قضاوت و ارزشگذاری منجر خواهد شد.
ظرافتبخشی به اصول قدرت نوین با سرپوش گذاشتن بر بعد تنبیهی و مجازات و علنیسازی سیستم پاداشدهی همراه با جشن سرور و شادمانی، شیوهای بدیع در قلب مفهومی آداب تأدیب و حتی کیفردهی است.
بدین معنا که مجازات را نه در سطح تخلفی فردی که با تقبل جریمه نقدی و یا موقت بتوان جبران کرد، بلکه در سطح کیفردهی تعمیم یافته به شکلی که هر آن ابدان زنانه خود را در حصار نشانه و گفتمانها در صحنهای از مجازات همگانی بیایند که در خصوصیترین لحظات نیز این بدن را نه متعلق به خود بلکه امانتی اجتماعی بیایند که هر لحظه در پیشگاه زرادخانه تنبیه و مجازات حاضرند.
این شیوه قدرت نوین نظارت و رام کردن بدن های بالذات گناهکار، از داغ و درفش سنتی بر داغ ننگ گذاشتن بر پیشانی مجرمان از طریق ضابطهمندسازی مستمر ذهن شهروندان عمل میکند که نه با توسل به پولادهای آهنین زندان و شکنجه، بلکه بوسیله اثرگذاری بر الیاف نرم مغزی استراتژی نهان استبدادی خود را پیاده میسازد.
تا جایی که بدن زن در پاسخ به لذت و سکسوالیته خود خارج از هنجارهای مردمحور، به شکلی پارادوکسیکال و خودتخریب گرانه، تنبیه اجتماعی را در مقایسه با حق لذت بردن از بدن خود حقی درخورتر بداند.
سلب ذهنیت شناخت از بدن خود و بعبارتی سلب خود از خود و ازخودبیگانگی رواداشته شده بر بدن زن، سبب میشود که سرکوب را نه یک رویکرد اعمال شده از سمت قدرت، بلکه آن را شیوه زندگی بداند؛ بطوری که تمامی حوزه زندگی حتی جزئیات را حیطه رمزگذاری، نشانه و علائمی برای فرمول بندی دستورالعمل نحوه کنترل بر بدنی بداند که متعلق به او نیست.
تکنیکهای دقیق اما بسیار خرد با ظاهری آراسته، شیوهای از محاصره سياسی و جز به جز بدن زنان است که به مثابه روز آزمون و سرمشقی همگانی، توأمان نمایش دو تکنیک تنبیهی است؛ نخست یادآوری و تذکار انحراف و گناه و مراسم سالیانه تمدید و تثبیت نظارت بر بدنهای گناهکار و شیواره شده و دوم یادآوری قدرت مسلط مردسالارانه و احیای میراث فرهنگی آن.
#روز_دختر
#بدن_زن
#سکسوالیته
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👏28👍11💯4🔥2😡2
میلیونها دختر زیر ۱۸ سال در ایران در معرض عمیقترین و شدیدترین نابرابریها و خشونتهای جنسیتی قرار دارند و حتی نمیتوانند نوع پوشش خود را انتخاب کنند.
#روز_جهانی_دختران
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍50🔥7👏5👌5🤬4
رضوان مقدم در این مطلب به بررسی قتل زنان در بازه زمانی ۶ تا ۳۱ فروردین میپردازد. در این پژوهش، علاوه بر تحلیلهای آماری و کمّی، ابعاد کیفی مرتبط با دلایل و پیامدهای این قتلها مورد بررسی قرار میگیرند. هدف این است که از طریق تحلیل دادههای موجود، روند وقوع قتلها و تأثیرات اجتماعی آنها شناسایی شود.
این شکل از خشونت نه تنها جان زنان را میگیرد، بلکه ساختارهای عمیق فرهنگی، قانونی و اجتماعی را که به چنین جنایتهایی مشروعیت میبخشند، آشکار میسازد.
پس از آن، انگیزه «ناموسی» با ۴ مورد، یکی از عوامل اصلی در قتلهای جنسیتی و خشونتهای مبتنی بر کنترل بدن و رفتار زنان دیده میشود. سایر دلایل، گرچه کمتر تکرار شدهاند، اما هر یک نشاندهنده بُعدی از خشونت نهادینهشده در ساختار اجتماعی و فرهنگی هستند.
انگیزه ناموسی و سوءظن، ترکیب این دو انگیزه، تصویری از نظام مردسالار و کنترل بدن و رفتار زنان را نشان میدهد.
رسم قبیله نمایانگر خشونتهای سازمانیافته و موروثی است که بهنام عرف و سنت، جان زنان را قربانی میکنند. تجاوز گرچه تنها یک مورد ثبت شده، اما نشاندهنده قتل در نتیجهی قربانی شدن جنسی است، که میتواند بهعنوان قتل برای پنهانسازی جرم درک شود.
#زن_کشی
#قتل_ناموسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍25😨2🤬1👌1
أروی نعمی؛ ثبتکنندهی تناقضها
ماشینبرقیها با رنگهای شاد در شهربازی، تابهای چرخان، ترن هوایی و … . اما مسافرانِ این ماشینبرقیها و تابها و ترنهواییها، بچه نیستند.
او برای ثبت این عکسها در شهربازیِ شهر ابها در استان عسیر دوربین را زیر عبای خود پنهان کرده بود زیرا عکس گرفتن از زنان در شهربازی ممنوع است.
این عکسها بخشی از مجموعهی «Never Never Land» است و تصاویری از تفریح زنان سعودی در این استان کوهستانی را نشان میدهد. این تصاویر به روشنی حاکی از وضعیت متناقض زنانگی و کنترل روزمرهی تن و دیگر ابعاد زندگی زنان است.
اگر زنی این قواعد را رعایت نکند، بیدرنگ از شهربازی اخراج و جریمه خواهد شد. یکی از دیگر تناقضها این است که نعمی این عکسها، و از جمله ماشینبازی زنان، را زمانی گرفت که دولت عربستان هنوز به زنان اجازهی رانندگی نداده بود.
در سال ۲۰۰۰ میلادی او یکی از اولین زنان سعودی بود که بهعنوان هنرمند مقیم در روستای هنری «المفتاح» در شهر ابها پذیرفته شد. هرچند او جایزهی مهم «هنر مناطق جنوبی» در عربستان را به دست آورده بود، در این روستای هنریِ معروف دورهی سختی را سپری کرد زیرا دیگر هنرمندان به علت زنبودنش او را پس میزدند.
آثار لاله سعیدی، یکی از عکاسان صحنهای نامدار در خاورمیانه، اغلب ترکیبی از باورهای او بهعنوان هنرمندی فمینیست با کلیشههای رایج دربارهی زنان در خاورمیانه و شمال آفریقا است.
در بسیاری از آثار او زنانِ مدل را در حالتهایی میبینیم که در جوامع سنتی و مسلمان مقبول نیست. روی تن این زنان به عربی خوشنویسی شده، دستهایشان به شیوهی رایج در مراکش حنا بسته است و در اماکنی هستند که گاه بسیار سرد و بیروح، گاه تاریک و تهی و گاه شبیه به کلیشهی رایج غربیها از حرمسرا در خاورمیانه است.
#زنان_تأثیر_گذار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👏20👍9😢2❤1🤬1
حکم دیوان عالی بریتانیا در محدود کردن تعریف قانونی «زن» به جنسیت زیستی عقبگرد بزرگی در مسیر تحقق حقوق ترنسها است. این تصمیم محصول سالها فشار و لابی گفتمانهای راست افراطی و بهحاشیهراندن صدای ترنسها در عرصه عمومی بود. طیف وسیعی از استدلالها بر این نکته تأکید دارند که این حکم محدود کننده، گامی واپسگرایانه و زیانبار هم برای حقوق ترنسها و هم برای جنبش برابری جنسیتی است.
جولیا سرانو، نظریهپرداز ترنس، برای توصیف این تجربه ویژه از اصطلاح «ترنسمیسوژینی» (Transmisogyny) استفاده میکند؛ یعنی ترکیب خصومت با ترنسها و زنستیزی که منحصراً متوجه زنان ترنس است. بر این اساس، جامعه پدرسالار زنان ترنس را «دونپایهتر» از دیگران میانگارد، چرا که از یکسو آنها را به چشم «زن» میبیند (که در نظام مردسالار منزلت فروتری نسبت به مرد دارد) و از سوی دیگر هویت جنسیتیشان را مشروع نمیداند.
تلاقی این دو نوع ستم، به طرد و بهحاشیهرانی شدیدتر زنان ترنس در خانواده، جامعه و نهادهای قدرت منجر میشود.
سرکوب سیستماتیک زمانی رخ میدهد که ساختارهای قدرت (قوانین، دادگاهها، پلیس و غیره) بهطور هماهنگ علیه یک گروه عمل کنند. در اینجا، عالیترین دادگاه کشور با صدور چنین حکمی، چرخه حذف و تبعیض ساختاری علیه زنان ترنس را تقویت کرده و به آن وجاهت حقوقی بخشیده است.
فمینیستها استدلال نمودند که زن بودن بیش از کروموزومها یا اندامهای جنسی است و باید هویت و تجربه زیسته فرد را نیز دربرگیرد.
با این حال، حکم دیوان عالی عملاً همان تعریف تنگنظرانه و دیرپای پدرسالاری از «زن» را مبنا قرار داده است: تعریفی مبتنیبر بدن و تولد، نه هویت و زندگی واقعی فرد. این ذاتباوری زیستی (biological essentialism) مورد انتقاد بسیاری از پژوهشگران مطالعات جنسیت است، چرا که تفاوتهای اجتماعی و فرهنگی جنسیت را نادیده میگیرد. باتلر یادآور میشود که فمینیستهای مخالف ترنس، «دستاوردهای فلسفه فمینیستی درباره تعامل فرهنگ و طبیعت» را نادیده گرفته و به تعریفی ارتجاعی و جعلی از زیستشناسی چنگ زدهاند.
بدینترتیب، حکم اخیر نهتنها حقوق ترنسها را محدود میکند، بلکه دستاوردهای جنبش زنان در گسترش معنای «زن بودن» را نیز نقض مینماید.
#LGBTQ
#کوییر
#ترنس
#بدن_زن
#ترنسفوبیک
#ترنس_میساژن
#هویت_جنسیتی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍15👏3🤬2
بیش از ۵۵ درصد کارگران «غیررسمی»اند. یعنی آسیبدیدگی یا فوتشان در محیط یا مسیر کار «حادثه کاری» به حساب نمیآید. از این ۵۵ درصد، لااقل در بخش صنعت و خدمات، ۸۰ درصدشان زناند.
همچنین، محرومیت از پوشش بیمه تامین اجتماعی و قرارداد رسمی، به معنای خروج کار از حمایت قانون کار و شرایط کاری دشوارتر و ناامنیهای کشندهتر است.
تفکیک جنسیتی و بیرونراندن زنان از اقتصاد رسمی، آنان را به طرق مختلف آسیبپذیر میکند.
از میان معدود خبرهایی که بهطور شفاف این آسیبپذیری را ترسیم میکند، دو مورد توجه ویژهای گرفته است:
_پرونده تجاوز به ۲۲ زن کارگر خانگی که در آن مردی با انتشار آگهیهای جعلی استخدام (نظافت منزل، پرستاری، کار اداری) زنان جویای کار را شناسایی و با آنها تماس میگرفت و به بهانه دعوت به محل کار به آنان تجاوز میکرد.
_تصادف جادهای در خرداد ۱۴۰۳ که طی آن دو زن-کارگر گوجهچین در محور بهبهان-دهدشت جان باختند، بدون آنکه بیمه باشند.
در ایران، شرط جنسیت در استخدام (استخدام «فقط مرد»، استخدام «فقط زن»، کارمند «خانم» و از این دست) قانونی و بسیار رایج است. بسیاری از زنان در هنگام مصاحبه شغلی با شرط «همکاری همهجانبه» مواجه میشوند و بسیاری از لزوم داشتن ظاهری آراسته، جوانبودن، و مجردبودن میگویند.
تفکیک جنسیتی، فراتر از اینکه زنان را از به عهده گرفتن برخی مشاغل محروم کند، آنان را در همان مشاغل در دسترس بیپناه و آسیبپذیر میکند.
مطابق قانون مجازات اسلامی، رعایت حجاب در محیط کار برای همه زنان شاغل (چه در بخش دولتی و چه خصوصی) الزامی است و کارفرمایان موظفاند بر اجرای این قانون نظارت کنند. در قانون عفاف و حجاب که در ۱۴۰۳ تصویب شد، در صورت تخطی کارفرما از نظارت، برای او مجازات، جریمه و حتی محدودیتهای شغلی در نظر گرفته میشود.
زهرا قرباغی، کارگر ۲۶ ساله کارگاه تولید لولههای پولیکا در نیشابور که در خرداد ۱۴۰۲ بهخاطر گیر کردن شالش در دستگاه جان باخت.
مرضیه طاهریان، کارگر ۲۱ ساله کارخانه نساجی کویر سمنان که در آبان ۱۴۰۰ بهخاطر گیرکردن مقنعهاش در دستگاه جان باخت.
زن-کارگر ۴۱ ساله یک قنادی در بابل که در اردیبهشت ۱۴۰۱ بهخاطر گیرکردن گوشه لباسش در دستگاه داغزن جان باخت.
▫️دیدبان آزار
#زنان_کارگر
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💔23👍4😢2
در سال ۲۰۱۷ که خبرهای جنجالی آزارگری چهرههای معروف هالیود را میشنیدیم، شاید کمتر کسی فکر میکرد که جریان «من هم» در کشور خودمان نیز شروع شود و زنان شجاعانه تجربیاتشان را از انواع آزار در روابط شخصی و کاری، در شبکههای اجتماعی با بقیه در میان بگذارند.
در این چندماه که از شروع «من هم» در ایران میگذرد، نامهای بسیاری را به عنوان آزارگر شنیدهایم، برخی چهرههای مشهور و شناختهشدهای بودند و برخی چهرههایی کمتر شناختهشده، بعضی هم کسانی بودند که در دایرۀ روابط امن ما قرار داشتند و شاید تصورش را هم نمیکردیم که زنی را آزار داده باشند. برخی از این آزارگریها در محیطهای کاری و روابط حرفهای بود و برخی دیگر در روابط شخصی.
آیا متهمان به آزار جنسی و یا خشونت در روابط شخصی و خصوصی باید پیامدهای رفتار آزارگرانهشان را در محیطهای کاری ببینند؟ آیا مدیران حق دارند جریمههایی از قبیل بازخواست، تذکر، تعلیق، اخراج و … را برای فرد خاطی در نظر بگیرند؟ اگر پاسخ مثبت است شیوه برخورد و مواخذه باید چطور باشد؟ آیا بر مبنای اینکه اسم فرد آزارگر از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی علنی شده است، مدیران مجموعۀ کاری او باید در مورد اقدامات تنبیهیاش به صورت عمومی اطلاعرسانی کنند؟
حتی در جریان «من هم» ایرانی شاهد بودیم که عدهای استدلال میکردند که خود فرد مرتکب آزار و خشونت شده است، همسر و فرزندانش چه گناهی کردهاند که تاوان این رفتارها و یا بیکاری او را بپردازند!
قبل از قبول یا رد این باور رایج، بهتر است به سوال دیگری پاسخ دهیم: تجربۀ رفتارهای خشونتآمیز و آزارگرانه در روابط خصوصی، بر زندگی حرفهای و شغلی افراد چه تاثیری میگذارد؟
تجربۀ خشونت در روابط زوجینی و یا دیگر روابط شخصی، تاثیرات روانی ویرانگری بر افراد خشونتدیده، اکثرا زنان، دارد و اعتماد به نفس، و توانایی حفظ شغلشان و خروج از رابطه خشونتآمیز کاهش میدهد.
با آگاهی از تاثیرات منفی تجربۀ آزار و خشونت بر وضعیت سلامت جسمانی و روانی افراد و بر فعالیتهای شغلی و حرفهایشان، دیگر نمیتوانیم به سادگی بگوییم که هر آنچه فرد در چارچوب روابط خصوصی و محرمانه انجام میدهد هیچ ارتباطی به وضعیت شغلیاش ندارد.
ارتباط میان حوزۀ شخصی و عمومی_در اینجا محیط کار_ ما را به یاد این شعار معروف فمینیستها میاندازد «هر آنچه شخصی است سیاسی است».
مشکلات موجود در زندگی زنان از جمله خشونت و آزار جنسی، و قوانین نارسا و ناکافی برای مقابله و پیشگیری از خشونت، ناشی از سیاستهای نابرابر و نادرست در حوزۀ عمومی است. فراموش نکنیم که خانواده و حوزۀ خصوصی یکی از جایگاههای اصلی روابط قدرت و نابرابری جنسیتی است.
علاوه بر این، علت اصلی آزارگری جنسی نیز سوءاستفاده از قدرت است. آزارگر با توسل به جدایی دو حوزۀ شخصی و عمومی، از قدرتی که در حوزۀ عمومی یا محیط کار به دست میآورد، به آسانی برای رفع تمایلات و خواستههای شخصیاش سوءاستفاده میکند بدون اینکه رضایت و خواست طرف مقابل را در نظر بگیرد.
▫️کار بدون آزار
#me_too
#من_هم
#تجاوز
#آزار_جنسی
#خشونت_در_محل_کار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍8❤6👏3
کنترل دولتی پوشش زنان در این سالها حتی در میان اقشار مذهبی هم پذیرش اجتماعی ندارد. جامعه دیگر نمیپذیرد که با روش زیرنظر گرفتن و مجازات، حجاب زنان به شکل دلخواه حکومت در بیاید. همین فقدان پذیرش اجتماعی موجب میشود، هر اقدام کنترلی برای نظارت بر پوشش زنان، به حکومت چهرهای خشن و کنترلگر بدهد که در میان مسایل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی متعدد بر حجاب زنان متمرکز شده است. برای همین میبینیم در میان دستجات و گروههای موجود در حاکمیت در مورد حجاب اتفاقنظر وجود ندارد.
در واقع حجاب به دماسنج میزان مدارای حاکمیت با خواست جامعه تبدیل شده است.
برای همین جامعه اخبار آن را با حساسیت دنبال میکند و هر اقدام سختگیرانه برای کنترل حجاب موجب برانگیختن خشم و نارضایتی جامعه از حکومت میشود.
قطب بزرگتر یعنی اکثریت جامعه مایلند که حجاب به عنوان امر شخصی شناسایی شود و به دور ار مداخله پلیس و کنترل حکومت باشد. این اتفاقی است که در سایر کشورهای اسلامی (غیر از حکومت طالبان) افتاده و حجاب به عنوان یک امر فرهنگی شناخته میشود. مردم انتظار دارند که حکومت ایران هم حجاب زنان را به عنوان امر فرهنگی و انتخاب شخصی بپذیرد و به وظایف مهم و اصلیاش یعنی حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی مثل گرانی، تورم، بیکاری، کمبود، نابرابریهای اجتماعی، فساد، تخریب محیط زیست و پیشگیری از فجایعی مثل بندرعباس و... بپردازد.
#حجاب
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍32👏4😡1