group-telegram.com/bijan_ashtari/471
Last Update:
آخرین روزهای عمر یک دیکتاتور کمونیست
به مناسبت سالمرگ مائو مطلبی آماده کرده بودم که حالا با کمی تاخیر تقدیم حضورتان میکنم:
عدم رضایت خاطر ذره ذره مائوی رو به مرگ را تحلیل میبرد.او به رغم دههها تلاش نتوانسته بود ابرقدرت شود.بمب اتمی داشت اما قادر به استفاده از آن نبود چون موشکهایش به زحمت از محدوده خاک چین فراتر میرفت.صنایع عقبمانده کشورش انبوهی از محصولات نازل و بیاستفاده تولید میکردند.هواپیماهای چینی چنان بد بودند که قادر به پرواز نبودند و این در حالی بود که صنایع هواپیماسازی از اولین اولویتهای رژیم چین از بدو تاسیسش بود.صنایع کشتیسازی هم وضع اسفباری داشت.مائو یک سال قبل از مرگش به فرمانده نیروی دریایی چین اذعان کرد«نیروی دریایی ما مثل این انگشت کوچیکه من است».او در دیدارش با هنری کیسینجر گفت«چین هیچ جایی بین ابرقدرت ها ندارد.ما عقب افتادهایم...ما آخر همه هستیم. ایالات متحده آمریکا، اتحاد شوروی،اروپای غربی و مرکزی،
ژاپن و آخر همه چین».مائو به جرالد فورد رییس جمهور آمریکا گفت:«ما فقط قادر به شلیک توپهای خالی و مقداری فحش و ناسزا به کشور شما و امپریالیسم جهانی هستیم و بس.»
مائو از بابت عدم تحقق جاه طلبیهای جهانیاش عمیقأ متأسف بود اما هیچ تاسفی از بابت تلفات عظیم انسانی و مادی ای که مردم برای اجرای این برنامههای جاهطلبانه بیثمر متحمل شده بودند نداشت.برایش مهم نبود که هفتاد میلیون چینی-در زمان صلح -قربانی این برنامهها شده بودند.فقط به حال خودش تأسف میخورد.در این روزهای پایانی عمر،به محض اینکه درباره شکوه و عظمت دیرین خود یا شکستهای فعلیاش حرف میزد به گریه میافتاد.عاشق یک شعر قرن دوازدهمی به اسم «درختانخشکیده» شده بود که مدام آن را زمزمه میکرد.دوست داشت فیلمهای تبلیغاتی رژیم خودش را ببیند و گریه کند و برای خود دل بسوزاند.به قول یکی از دستیارانش «صدر مائو در آن روزها مثل ابر بهار گریه میکرد».علاقه بی حد و حصری پیدا کرده بود به برخی اشعار قدیمی که احساسات مردان بزرگ شکست خورده را توصیف میکردند.او سر سوزنی به آنچه پس از مرگش رخ میداد اهمیت نمیداد.از ترس کودتا هرگز هیچ جانشینی برای خود انتخاب نکرد و هیچ اطمینانی به پایداری«دستاوردهایش» نداشت.او که میدانست به زودی میمیرد خطاب به سران رژیمش گفت:«پس از مرگ من آشوب بزرگی به پا خواهد شد.بارانهای خون خواهد بارید...چه اتفاقی برای شما بچهگربههای کور خواهد افتاد؟ فقط خدایان میدانند و بس»
خلاصه شده از کتاب«مائو» ترجمه بیژن اشتری.
Instagram
@bijan_ashtari
BY بیژن اشتری
Share with your friend now:
group-telegram.com/bijan_ashtari/471