Telegram Group Search
واژه «بی فرهنگ» یا اصطلاح «فرهنگ کاری را نداشتن» در زبان فارسی امروز، به ویژه در شهرها و به خصوص در میان اقشار تحصیلکرده، به شکل گسترده ای به کار می رود. بدین ترتیب دائما از «فرهنگ» و از «داشتن» یا «نداشتن» آن صحبت می شود. این البته در حالی است که کمتر کسی می تواند تعریف دقیقی از آنچه فرهنگ می نامد جز «راه و روش» ی که به نظر او باید به کار گرفته می شده، اما نشده، بدهد.در اینجا می توان گروهی از پرسش ها را مطرح کرد: نخست آن که آیا این مفهوم خاص جامعه و زبان ما است؟ در این مفهوم چه معنایی نهفته است؟ و آیا دارای ارزش و اعتباری علمی هست یا نه؟

پیش از هر چیز باید بگوئیم ، کاربرد این مفهوم و مفاهیم مشابه آن چه امروز و چه در گذشته در سایر جوامع نیز رایج بوده است. آنچه در جوامع قدیم و باستانی بیشتر به چشم می آید، تاکید آنها بر جدایی و تمایز افراد خودشان به مثابه «آدم» های واقعی و بیگانگان به مثابه «موجوداتی» نه چندان آدمی بوده است. برای مثال یونانی ها، خود را «انسان» و سایرین را «بربر» می نامیدند و عقل و منطق و زبان را با یونانی بودن یکی می دانستند. ایرانیان باستان نیز دیگران را با واژه «انیرانی» تحقیر می کردند و اهریمنی می پنداشتند. این رویکرد در اغلب فرهنگ ها وجود داشته و به آن «خود مرکز بینی فرهنگی» می گویند. البته در همه فرهنگ ها «سلسله مراتب» اجتماعی نیز گروهی از واژگان را برای تحقیر یا تمجید افراد نسبت به یکدیگر به وجود می آورند.
اما با شکل گرفتن جوامع صنعتی مدرن و شهرنشینی در دوران معاصر بود که مفهوم «بی فرهنگی» یا برخورداری از «فرهنگ بالا» در برابر «عقب افتادگی» ، «وحشی بودن» و غیره شکل گرفت. نخست اشراف اروپائی بودند که «فرهنگ» را خاص خود می دانستند و هم مردم فقیر را نحثیر و «بی فرهنگ» می دانستند و هم مردمان کشورهای دیگر را «بدوی» و «وحشی» و فاقد فرهنگ می شمردند. در نهایت نیز از ابتدای قرن بیستم ، هر چند وجود نوعی از «فرهنگ» را چه در نزد مردم پایین دست و چه در نزد مردمان جوامع دیگر پذیرفتند همواره آنها را با صفاتی به کار می بردند نظیر: «فرهنگ عامیانه» یا «فرهنگ ابتدایی».

«#بی_فرهنگی» چه معنایی دارد؟ / #ناصر_فکوهی

لینک به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com.com/%d9%be%d8%b1%d8%b3%d8%b4-%d8%a7%d8%b2-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af-62-%d8%a8%db%8c-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af%db%8c-%da%86%d9%87-%d9%85%d8%b9%d9%86%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%af%d8%a7/
فرهنگ «وارداتی»

شاید مفید باشد پاسخ به این پرسش را با یک دو گانه در زبان فارسی آغاز کنیم که رابطه ای نامتقارن و حتی مبهم را نشان می دهد: دو گانه «صادراتی / وارداتی» در فارسی کنونی و رایج، عمدتا در حوزه زبان و مفاهیم اقتصادی استفاده دارد: آنچه «صادراتی» نامیده می شود، قاعدتا به کالایی اطلاق می شود که برای «صادر کردن» ساخته شده و بنابراین به نسبت آنچه «داخلی» (و گاه به صورت تحقیر آمیزی «ایرانی») نامیده می شود، از کیفیت بالاتری برخوردار است و گرانتر فروخته می شود. و اغلب با این واژه معنایی ضمنی نیز وجود دارد، اینکه کالای مورد اشاره با کیفیت های مورد تقاضا در خارج از فرهنگ ما تولید شده که لزوما بهتر از تقاضای داخلی ارزیابی می شود. در مقابل این امر واژه «وارداتی» کمتر به صورت متقارن در برابر صادراتی به کار می رود، بلکه در زبان اقتصادی و رایج میان مردم، بنا بر کشور وارد کننده یک نظام ارزشی تجربی- ذهنی به کار می افتد که بر اساس آن هر چند واقعیت نداشته باشد (چنانچه اغلب ندارد) کالای مورد نظر به قیمت های ارزان تر یا گران تر به فروش می رسد. برای مثال ما با سلسله مراتب ارزش گزارانه «چینی/ایرانی/ ترک/اروپایی ( وگاه واژه «مشترک» به جای «بازار مشترک اروپا») سرو کار داریم که بنا بر قرار گرفتن کالا در هر یک از آنها قیمتش تغییر می کند. در اینجا «وارداتی» بودن لزوما در معنای مقابل صادراتی بودن، کیفیت پایین تر را نشان نمی دهد، بلکه نظام ارزش گزاری های ما است که پدیده «وارداتی» را بر اساس پیش فرض ها و اغلب پیش داوری ها «پر ارزش تر» یا «کم ارزش تر» اعلام می کند. برای نمونه در نظام های علمی ما، در حال حاضر، استناد به منابع و نوشته های متفکران غربی به خودی خود نوعی ارزش قاعدتا مثبت به حساب می آید و استناد به کشورهای غیر غربی یا به خود ایران یک ارزش قاعدتا منفی. و یا ناشران «معتبر» ی که دائما ترجمه منتشر می کنند و البته مترجمان «معتبر» کار خود را به صورتی «بدیهی» بالاتر از کار مولفان می دانند که آنها را تقریبا همیشه با یک چوب رانده و «به جز موارد استثنایی» معتقدند کارشان کپی برداری است( که البته ما لااقل به همان اندازه مترجم بی ارزش داریم که مولف بی ارزش). نظام زبانی بدین ترتیب بر اساس گروهی از پیش فرض ها و آنچه «بدیهی» می پندارد به پیش می رود و خاصیت «اسطوره ای » بودن اندیشه در این نظام کاملا به آن کمک می کند که با افزایش تعداد «بدیهیات» و «اندیشمندان تثبیت شده» خود را از آنچه به هر حال به دلیل نبود پیشینه آزاد اندیشی و بیان آزاد ضعیف است، یعنی اندیشه النتقادی، رها کرده و میان «قهرمان های ما» و «قهرمان های آنها» ، میان «خیر» و «شر» به دنبال «حقیقت» ی بگردد که بی شک می توان آن را نزد «افراد و نهادهای معتبر» سراغ گرفت.

#«فرهنگ_وارداتی» به چه معنا است؟ / #ناصر_فکوهی

لینک در کانال ناصر فکوهی/ نوشته‌ها
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi.com/790

لینک به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com.com/%d9%be%d8%b1%d8%b3%d8%b4-%d8%a7%d8%b2-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af39-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af-%d9%88%d8%a7%d8%b1%d8%af%d8%a7%d8%aa%db%8c-%d8%a8%d9%87-%da%86%d9%87-%d9%85%d8%b9/
میهمان امروز 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
اثرات فرهنگ بر سلامت
محمد امین اسمعیل زاده، بهار ۱۳۹۱

✍️در اینجا قصد داریم اثراتی را که ممکن است تفاوت‌های فرهنگی بر سلامت جسمانی داشته باشد، مورد مرور قرار دهیم.
این نکته را باید مورد توجه قرار داد که تفاوت‌های فرهنگی در خلاء اتفاق نمی‌افتد. این تفاوت‌ها در ارتباط است با متغیرهای اجتماعی-اقتصادی، محیطی، غذایی (رژیم غذایی)، رفتاری و ارثی. تأثیر فرهنگ بر سلامت جسمانی بسیار بیشتر و گسترده‌تر از آن چیزی است که تصور می‌کنیم. برای نشان دادن این تأثیر، این مسأله را در دو بعد بررسی می‌کنیم...

متن کامل در:
https://B2n.ir/uw2247
Forwarded from فرازگفتارها - انسان‌شناسی و فرهنگ
کلود لوی-استروس (1908-2009)

ابتدا فلسفه تدریس می کردم و سپس علیه فلسفه سر به شورش برداشتم. امروز که فکر می کنم به فرزانگی بیشتری رسیده ام گمان می کنم که انسان از زمانی که شروع به اندیشیدن به جهان و به پدیده های آن بکند کمابیش کاری فلسفی انجام داده است. بنابراین امروز برای من مساله دیگر آن نیست که موافق یا مخالف فلسفه باشم بلکه آن است که نسبت خودم را شاید در رابطه با دو مفهوم از فلسفه روشن کنم. نخست مفهومی که تا به آخر مفهومی سارتری از فلسفه بود، سارتر که گمان می کرد فلسفه حوزه ای ویژه است اهمیتی به اندیشه علمی نمی داد. و از سوی دیگر مفهومی که من به آن علاقمندم یعنی مفهومی که فلسفه را نوعی تلاش برای اندیشیدن به گونه ای انتقادی برای درک کردن و برای یافتن پی آمدهای آنچه اندیشه انسانی تولید می کند چه در عرصه علوم و چه در عرصه هنر می داند. امروز به نظر من فلسفه ای که مسائلی ناشی از پیشرفت های زیست شناسی یا فیزیک در بینش انسانی موضوع کار خود قرار دهد در آن واحد هم مشروعیت دارد و هم ضروری است.

یک واژه نامه صمیمی / برگردان ناصر فکوهی

کانال فرازگفتارها

https://www.group-telegram.com/citationculture
Forwarded from NasserFakouhiPaintings
«انبوه هجده» / اکریلیک روی کاغذ/30 * 20 سانتی‌متر

کانال نقاشی‌ها در تلگرام
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi.compaintings

کانال نقاشی‌ها در اینستا
https://www.instagram.com/nasser_fakouhi_paintings
Forwarded from درس‌ها و درسگفتارهای ناصر فکوهی
#گفتار_های_عمومی - #ناصر_فکوهی - برنامه صد و نوزدهم- بیست و هفتم مرداد 1401 - فایل‌های تصویری و صوتی #ده_متفکر_بزرگ_آمریکای_معاصر/ بخش هشتم / #کورنل_وست/ چهار قسمت

فایل‌ تصویری در کانال تلگرامی درس‌های ناصر فکوهی
https://www.group-telegram.com/c/1332178704/2284
https://www.group-telegram.com/c/1332178704/2285
https://www.group-telegram.com/c/1332178704/2286
https://www.group-telegram.com/c/1332178704/2287
فایل‌ صوتی در کانال گفتارهای عمومی
https://www.group-telegram.com/c/1159923002/593
https://www.group-telegram.com/c/1159923002/594
https://www.group-telegram.com/c/1159923002/595
https://www.group-telegram.com/c/1159923002/596
کانال درس‌های ناصر فکوهی خصوصی است برای عضویت
https://www.group-telegram.com/+T2dvEGQx1drW3vv8
کانال گفتارهای عمومی خصوصی است برای عضویت
https://www.group-telegram.com/+RSMFOl4f1tkKmOmP

تمام نوشته‌ها، درس‌ها، سخنرانی‌ها، کتابها...ناصر فکوهی در ساوند کلاود:
https://soundcloud.com/user-246177805-626286272
فهرست هنرمندان بزرگی که در مرزهای «جنون» قرار داده شده و یا در طبقه بندی های متعارف عمومی و یا تخصصی به شکلی روشن درون آن قرار گرفته اند، فهرستی طولانی و درخشان است: از وان گوگ تا آنتون آرتو بر فهرستی جای دارند که ما را وا می دارد از خود بپرسیم آیا فرهنگ در بخشی بزرگی از تاریخ خود به نوعی خود ویرانی شباهت نداشته است؟ روندی که قطعی ترین و حاد ترین شکل خود را در نابودی فیزیکی خود به دست «خود» یافته است: نام ارنست همینگوی و ویرجینیا ولف در جمع بزرگی طیقه بندی شده است که گویی اوج نبوغ و قله های جنون را در پیوندی نزدیک به یکدیگر می کشاند. مطالعه ای که نخستین بار روژه باستید، انسان شناس فرانسه در دهه ۱۹۶۰ منتشر کرد یعنی « جامعه شناسی بیماری های روانی» این امر را با تاکید بر دانشجویان و بیماری های روانی خفیف و یا حاد آنها به نسبت رشته تحصیلی شان تایید می کرد.
این بحث، همچنین سرچشمه مناقشه ای بی پایان در طول قرن بیستم میان روان شناسان و روان پزشکان نیز بود ، مناقشه ای که فروید، چه با شخصیت خود و چه با الگو و روش روانکاوانه ای که ارائه داد و سپس به وسیله لاکان پی گرفته شد، تنها مرهمی موقت بر آن گذاشت تا بار دیگر، در قالب مناقشه ای این بار سه گانه میان روان شناسی، روانکاوی و روان پزشکی، بدان دامن زند.

در این میان سهم انسان شناسی از یک سو و هنر از سوی دیگر نیز قابل اغماض نبود: از فاصله دو جنگ جهانی، استدلال های مردم نگارانه با نوعی تقلیل گرایی که امروز(به حق) به نظر ما کاملا غیر قابل دفاع می آید، معادله میان انسان بدوی، مجنون و کودک را مطرح می کردند. نمونه ای که بیش از هر کجا در کتاب «ذهنیت ابتدایی» لوسین لوی برول ( که با نام کاملا غیر قابل فبول «کارکردهای ذهنی در جوامع عقب مانده» اخیرا به فارسی ترجمه شده است) بروز کرده بود. و هر چند ، لوی برول خود بعدها این رویکرد خویش را یک خطا و عدم درک اروپایی از فرهنگ های دیگر ارزیابی کرده بود، اما مفاهیم «ابتدایی»، «وحشی» و همین مفهوم جدیدی تر «عقب ماندگی» چنان در نظام های شناخت اروپایی و سپس جهانی نفوذ کرد که بسیار «طبیعی» و «بدیهی» به نظر بیاید که انسان های «غیر متمدن» کاملا به «طبیعت» نزدیک و بسیار از «عقل» فاصله داشته باشند و از این رو بتوان معادله ای تنظیم کرد که در آن «ابتدا»ی بیولوژیک، را با دوران کودکی یکی گرفت، در حالی که «ابتدای» فرهنگی، شامل انسان های جوامع «غیر متمدن» بشود و در این میان، به علامتی مساوی رسید که بتوان آن را میان این دو قرار داد و یا ساختاری که در یکی(کودکی) با آموزش و پرورش به «پختگی» و «عقل» برسد و در دیگری با «استعمار» و «اروپایی» شدن.

فهرست هنرمندان بزرگی که در مرزهای «جنون» قرار داده شده و یا در طبقه بندی های متعارف عمومی و یا تخصصی به شکلی روشن درون آن قرار گرفته اند، فهرستی طولانی و درخشان است: از وان گوگ تا آنتون آرتو بر فهرستی جای دارند که ما را وا می دارد از خود بپرسیم آیا فرهنگ در بخشی بزرگی از تاریخ خود به نوعی خود ویرانی شباهت نداشته است؟ روندی که قطعی ترین و حاد ترین شکل خود را در نابودی فیزیکی خود به دست «خود» یافته است: نام ارنست همینگوی و ویرجینیا ولف در جمع بزرگی طیقه بندی شده است که گویی اوج نبوغ و قله های جنون را در پیوندی نزدیک به یکدیگر می کشاند. مطالعه ای که نخستین بار روژه باستید، انسان شناس فرانسه در دهه ۱۹۶۰ منتشر کرد یعنی « جامعه شناسی بیماری های روانی» این امر را با تاکید بر دانشجویان و بیماری های روانی خفیف و یا حاد آنها به نسبت رشته تحصیلی شان تایید می کرد.
این بحث، همچنین سرچشمه مناقشه ای بی پایان در طول قرن بیستم میان روان شناسان و روان پزشکان نیز بود ، مناقشه ای که فروید، چه با شخصیت خود و چه با الگو و روش روانکاوانه ای که ارائه داد و سپس به وسیله لاکان پی گرفته شد، تنها مرهمی موقت بر آن گذاشت تا بار دیگر، در قالب مناقشه ای این بار سه گانه میان روان شناسی، روانکاوی و روان پزشکی، بدان دامن زند.
2025/06/26 15:02:53
Back to Top
HTML Embed Code: