Telegram Group Search
در این میان سهم انسان شناسی از یک سو و هنر از سوی دیگر نیز قابل اغماض نبود: از فاصله دو جنگ جهانی، استدلال های مردم نگارانه با نوعی تقلیل گرایی که امروز(به حق) به نظر ما کاملا غیر قابل دفاع می آید، معادله میان انسان بدوی، مجنون و کودک را مطرح می کردند. نمونه ای که بیش از هر کجا در کتاب «ذهنیت ابتدایی» لوسین لوی برول ( که با نام کاملا غیر قابل فبول «کارکردهای ذهنی در جوامع عقب مانده» اخیرا به فارسی ترجمه شده است) بروز کرده بود. و هر چند ، لوی برول خود بعدها این رویکرد خویش را یک خطا و عدم درک اروپایی از فرهنگ های دیگر ارزیابی کرده بود، اما مفاهیم «ابتدایی»، «وحشی» و همین مفهوم جدیدی تر «عقب ماندگی» چنان در نظام های شناخت اروپایی و سپس جهانی نفوذ کرد که بسیار «طبیعی» و «بدیهی» به نظر بیاید که انسان های «غیر متمدن» کاملا به «طبیعت» نزدیک و بسیار از «عقل» فاصله داشته باشند و از این رو بتوان معادله ای تنظیم کرد که در آن «ابتدا»ی بیولوژیک، را با دوران کودکی یکی گرفت، در حالی که «ابتدای» فرهنگی، شامل انسان های جوامع «غیر متمدن» بشود و در این میان، به علامتی مساوی رسید که بتوان آن را میان این دو قرار داد و یا ساختاری که در یکی(کودکی) با آموزش و پرورش به «پختگی» و «عقل» برسد و در دیگری با «استعمار» و «اروپایی» شدن.

#فرهنگ و #جنون / #ناصر_فکوهی

لینک در کانال ناصر فکوهی / #فرهنگ و #جنون / #ناصر_فکوهی

لینک در کانال ناصر فکوهی/ نوشته‌ها
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi.com/780
لینک به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com.com/%d9%be%d8%b1%d8%b3%d8%b4-%d8%a7%d8%b2-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af25-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af-%d9%88-%d8%ac%d9%86%d9%88%d9%86/
پاره‌ای از یک کتاب(۹۲): انسان‌شناسی هنر(زیبایی، قدرت، اساطیر)/ تهران، نشر ثالث/ ناصر فکوهی، ۱۳۹۸

https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi.com/11115

شهر
شهر ژاپنی، با مرکزی تهی، یا تمرکز در یک قدرت ناپیدا و دافع و در حقیقت با تمرکز در یک خلاء و نبود رابطه با قدرت، در برابر شهر غرب، با مرکزی آکنده و پر با تمرکزی در نهادهای قدرت و جذاب، حقیقت در مصرف و در رفت و آمد دائم به این مرکز، مقایسه می شود. شهر ژاپنی بدون نشانی است، شهری در یک بی نظمی آرام که هر بار در نشانه‌ها بازتفسیر شده و به گونه‌ای فی البداهه به نظم در می آید...

پیوند در به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com.com/%d9%be%d8%a7%d8%b1%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%db%8c%da%a9-%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a892-%d8%a7%d9%86%d8%b3%d8%a7%d9%86%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d9%87%d9%86%d8%b1%d8%b2/
پاره‌ای از یک کتاب(۹۲): انسان‌شناسی هنر(زیبایی، قدرت، اساطیر)/ تهران، نشر ثالث/ ناصر فکوهی، ۱۳۹۸

https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi.com/11115

شهر
شهر ژاپنی، با مرکزی تهی، یا تمرکز در یک قدرت ناپیدا و دافع و در حقیقت با تمرکز در یک خلاء و نبود رابطه با قدرت، در برابر شهر غرب، با مرکزی آکنده و پر با تمرکزی در نهادهای قدرت و جذاب، حقیقت در مصرف و در رفت و آمد دائم به این مرکز، مقایسه می شود. شهر ژاپنی بدون نشانی است، شهری در یک بی نظمی آرام که هر بار در نشانه‌ها بازتفسیر شده و به گونه‌ای فی البداهه به نظم در می آید. نشانی های این شهر به گونه‌ای گرافیک ابداع می شوند بنابراین نشانی یک تجربه دیداری و بدیع است. در حالی که شهر غربی، شهری نشانی دار، شهری است که نظمی یکباره و همیشگی آن را تعین بخشیده است: نشانی ها از بالا و از خلال تعمیم یافتن قدرت در این شهر از پیش تعیین شده‌اند و بنابراین هر نشانی مهر تایید قدرت را بر یک مکان زده است. به همین دلیل است که اگر قلب و کلید راهگشای این شهر غربی را باید طبیعتا در مکانی یافت که قدرت در آن انباشت و تجمیع یافته است یعنی در مرکز شهری که کلیسا ها، شهرداری ها، بناهای تاریخی نشانه‌های قدرت را می سازند، در شهر ژاپنی بر عکس، کلید راهگشای شهر در جایی کاملا عمومی، در قالبی است که دائما در حال پر و خالی شدن است، در جایی که از شدت روزمرگی مکانی پیش پا افتاده به حساب می آید: در ایستگاه راه آهن: مکان ورود به شهر و مکان گریز از آن(صص.۵۵-۶۸).

کالبد(ابزار)
درک از کالبد به مثابه عنصری تقدس یافته در خود، کاری است که در تفکر غربی بسیار مشکل می نماید چگونه می توان پنداشت که ”جعبه [هدیه] خود هدیه [باشد]“(ص. ۷۳) در حالی که در غرب جعبه تنها بهانه‌ای یا مرز و حریمی است که دعوت به شکسته شدن و زیر پاگذاشته شدن می کند تا بتوان به محتوای درون آن . تقدس جای گرفته در پشت پرده دست یافت. در ژاپن جعبه‌ها، قالب ها، کالبدها، عناصر نشانه گذاری کننده هستند و نه عناصری برای مرزبندی به همین دلیل نشانه ها دارای انعطاف هستند: درون و برون در یکدیگر آمیخته‌اند: کالبد تهی است و محتوای آن همان خود کالبد است. در برابر این درک خاص از کالبد ابزاری، در غرب، قالب ها مرزبندی می‌کنند و درون را از برون، محتوا و معنا را از کالبد جدا کرده و تقدس کالبد را ( اگر تقدسی در کار باشد) به محتوای مقدس آن وابسته می‌کنند.

ادامه در وبگاه
نظریه‌های بدن/ بخش سی و هفت/ قرن بیستم/ با همکاری بهنام پاشایی

https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi.com/11117

در این بخش به نظریه‌هایی خواهیم پرداخت که جنس-جنسیتی(sex-gender theories) نام دارند و به مفهوم واقعیت جنسی و جنسیتی می‌پردازند. واژۀ جنس و جنسیت (sex و gender) دو مفهوم متفاوت را در خود دارند. اغلب مفهوم جنس موقعیت زیست‌شناختی است که فرد در آن زاده می‌شود، یعنی زن یا مرد بودن، و در این موقعیتِ بیولوژیک کارکرد تولید‌مثلی نیز جا می‌گیرد...

پیوند به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com.com/%d9%86%d8%b8%d8%b1%db%8c%d9%87%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d8%af%d9%86-%d8%a8%d8%ae%d8%b4-%d8%b3%db%8c-%d9%88-%d9%87%d9%81%d8%aa-%d9%82%d8%b1%d9%86-%d8%a8%db%8c%d8%b3%d8%aa%d9%85/
نظریه‌های بدن/ بخش سی و هفت/ قرن بیستم/ با همکاری بهنام پاشایی

https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi.com/11117

در این بخش به نظریه‌هایی خواهیم پرداخت که جنس-جنسیتی(sex-gender theories) نام دارند و به مفهوم واقعیت جنسی و جنسیتی می‌پردازند. واژۀ جنس و جنسیت (sex و gender) دو مفهوم متفاوت را در خود دارند. اغلب مفهوم جنس موقعیت زیست‌شناختی است که فرد در آن زاده می‌شود، یعنی زن یا مرد بودن، و در این موقعیتِ بیولوژیک کارکرد تولید‌مثلی نیز جا می‌گیرد. زن بودن بخشی از کارکرد زیست‌شناختی تولید‌مثل و مرد بودن بخش دیگری از این کارکرد است. اینکه چگونه مسئلۀ تولید مثل با رابطۀ جنسی انطباق پیدا کرده و از آن جدا شده‌، و این جدایی از چه زمانی صورت گرفته، مباحثی است که در مفهوم سکس مطرح می‌شود. واژۀ سکس را می‌توان در زبان فارسی هم به جنس و هم به رابطۀ جنسی ترجمه کرد. روابط جنسی به طور مشخص به میان‌کنشِ جنسی گفته می‌شود که در شکل متعارف میان‌کنشِ جنسیِ دگرجنس‌گرایی (Heterosexuality) یعنی رابطۀ غیرهمجنس است. البته با مطرح شدن نظریه‌های متاخری چون اندیشه‌های جودیت باتلر، لوس ایریگاره، الیزابت بدنتر، ژیل دولوز و فلیکس گاتاری، این شکل روابط به زیر سوال رفته است. واژۀ سکسوالیته را به صورت رابطۀ جنسی ترجمه می‌کنیم اما برخی اوقات به صورت لاتین نیز می‌آید چون روابط جنسی می‌توانند باری داشته باشند که در فرهنگ ایرانی از معنای مورد نظ را دور است چون مجموعی از معانی را شامل می‌شود. از طرفی دیگر با مفهوم جنسیت (gender) مواجهیم؛ یعنی موقعیت زیست‌شناختی که تحقق یافته و به یک موقعیت زیست‌شناختی_فرهنگی تبدیل شده است. بنابراین زن یا مرد بودگی موقعیت‌هایی هستند که از لحاظ فرهنگی ساخته می‌شوند. با توجه به نظریات مختلف، فرم ابتدایی این تعریف این است که؛ هر کسی که در کالبد یک زن به دنیا می‌آید، زن می‌شود و این صورت در مورد مرد نیز صادق است. بنابراین در اینجا جنس و جنسیت یک چیز می‌شوند که البته امروزه مورد پذیرش نیست جز در نگاه کسانی که دیدگاه اخلاقی یا سنتی دارند. کسی که در کالبد یک زن به دنیا می‌آید به ضرورت به یک زن تبدیل نمی‌شود و زن بودن یک موقعیت یکسانِ موردِ اجماع نیست همانطور که مرد بودن موقعیت یکسانی نیست. در تفکر سنتی زن بودن و مرد بودن امری در ذات پنداشته می‌شود و این ذاتی بودن به بدن زنانه یا مردانه برمی‌گردد.

ادامه در وبگاه
جنگ تازه اسرائیل در منطقه خاورمیانه علیه ایران

ناصر فکوهی

از اواخر فروردین ۱۴۰۴، پس از فراز و فرود‌های زیاد خوشبختانه مذاکرات ایران و آمریکا برای رسیدن به توافقی بر سر «مسئله هسته‌ای» ایران و از میان برداشتن تحریم‌های اقتصادی در عمان آغاز شد. این مذاکرات در حالی صورت می‌گرفت که پیش از این قطع‌نامه «برجام» (برنامه جامع مشترک) در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴(۲۰۱۵) به تصویب کشورهای اروپای غربی، آمریکا، روسیه و چین رسیده بود و به خوبی پیش می‌رفت؛ اما با انتخاب دونالد ترامپ، او صرفاً از سر یک واکنش غیر‌منطقی و برای ارضای جنگ‌طلبان واشنگتن و جنون خودبزرگ‌بینی خویش، روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷(۲۰۱۸) رسماً از آن خارج شد....

متن کامل
https://B2n.ir/hh8923
اطلاعیه

انسان شناسی و فرهنگ‌ به دنبال حمله غیر قانونی دولت اسرائیل به ایران و به خطر انداختن جان و زندگی مردم و فرهنگ کشورمان و  وضعیت بحرانی ناشی از این حمله تا اطلاعیه بعدی به روز نخواهد شد. امید ما برقراری هرچه سریع تر صلح، آزادی و عدالت در ایران و در سراسر جهان در کوتاه ترین زمان ممکن است. صلح، آزادی و عدالت تنها بستری را می سازند که فرهنگ میتواند بر آن رشد کند. مدیریت مجموعه انسان شناسی و فرهنگ.
این آمریکا قراراست ایران را عوض کند؟
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza Eslami)
✍️ تاکر کارلسن و ایران: پدیده دنیای رسانه!
(موشک‌های کروز کارلسن علیه تِد کروز)

محمدرضا اسلامی

🔵هفده میلیون مشاهده (View) در توئیتر در تنها کمتر از شش ساعت!
این برش از گفتگوی تاکر کارلسن با تد کروز «درباره ایران»🔻میلیون‌ها بار در توئیتر، یوتیوب، اینستاگرام، فیس‌بوک، تلگرام و واتس‌اپ مشاهده شده‌است.

این ضربه ای که کارلسن به سناتور جنگ‌طلب ایالت تگزاس زد در تاریخ ماندگار خواهد شد.

🔵فارغ از آنکه نتیجه جنگ در چند روزه آینده به چه سمتی برود، ولی این 93 ثانیه به عنوان سندی از اوج بی‌سوادی سیاستمداران جنگ‌طلب در تاریخ خواهد ماند.

این دقیقا همان چیزی است که از آن به عنوان «قدرت رسانه مستقل» یاد می‌شود. اگر تنها ۱۵ سال پیش از امروز به عقب برگردیم، تصور چنین چیزی برای یک «فرد رسانه» غیرممکن بود.
حتما لازم بود که یک «بنگاه خبری بزرگ» با سازوکار خاص رسانه‌ای خودش وجود داشته‌باشد تا بتواند یک «محتوا» را در عرض چندساعت اینگونه در معرض مشاهده/قضاوت میلیون‌ها نفر قرار بدهد. اما روزگار عوض شده!
یک انسان/شهروند می‌تواند خودش رسانه باشد و علاوه بر این می‌تواند محتوایی تولید کند که از رسانه‌های جریان‌اصلی (Mainstream media) بیشتر دیده شود. مرحبا آقای تاکر!

🔵در این ۹۳ ثانیه، تاکر کارلسن بدون اینکه مستقیما از ایران دفاع کند، ولی به اندازه صدها موشک کروز اثر تخریبی روی پایگاه فکریِ هوادارانِ تد کروز داشت. لحنی که با آن لحن حرف زد، میمیک صورت (حرکات چهره)، نحوه تعجب‌کردن، نحوه بازخواست‌کردن، نحوه رساندن پرسش اول به پرسش دوم/سوم/چهارم، همه اینها به نحوی بود که زیست سیاسی تد کروز را متلاشی کرد.

🔵تد کروز تنها چند ساعت قبل از این با رسانه معظم ABC News مصاحبه کرده بود و مصمم گفته بود: اکنون زمان جنگ با ایران است. ولی در این مصاحبه تاکر کارلسن به همه مردم دنیا نشان داد که این جناب سناتور تگزاسی درباره جنگ با کشوری «حرف» می‌زند که کمترین اطلاعات عمومی درباره آن کشور ندارد.

🔴گفتگو را با هم مرور کنیم

▪️کارلسن (با لحنی خاص می‌پرسد):
شما مدام درباره ایران صحبت می‌کنید و از تغییر رژیم در این کشور حمایت می‌کنید.
راستی، می‌دونید چند نفر در ایران زندگی می‌کنن؟
«تعداد مردم ایران چقدره؟»
How many people live in Iran, by the way
▪️کروز:
«من نمی‌دونم جمعیتشون چقدره.»
▪️کارلسن:
«تو نمی‌دونی جمعیت کشوری رو که می‌خوای سرنگونش کنی؟»
You don't know the population of the country you seek to topple
▪️کروز:
«من که جدول‌های جمعیتی رو حفظ نمیکنم.»
I don't sit around memorizing population tables
(لحن پررو)
▪️کارلسن:
«خب، این موضوع خیلی مهمه چون شما داری برای سرنگونی حکومتشون لابی می‌کنی!»(توئیتر)
Well, it's kinda relevant because you're calling for the overthrow of the government
________________
▪️کارلسن ادامه داد:
«مخلوط نژادی و قومی ایران چیه؟»
What is the ethnic mix of Iran
▪️کروز:
«ایرانی‌ها اکثراً فارس و شیعه هستن، ولی عدد و ارقام دقیق نمی‌دونم.»
▪️کارلسن:
«نَه! تو سناتوری که قراره اون کشور رو سرنگون کنه، و چیزی درباره‌ش نمی‌دونی!!»
No, you’re a senator who is calling to overthrow the country, and you don’t know anything about
▪️کروز:
I'm not the Tucker Carlson expert on Iran!”
«من کارشناس ایران به‌سبکِ تو نیستم!»
(بازهم لحن پررو)
____
در بخش دیگری از مصاحبه:
▪️کارلسن:
«آیا به نفع آمریکاست که اسرائیل جاسوسی کنه حتی رئیس‌جمهور ما را؟»
▪️کروز:
«فکر می‌کنم همه‌ی متحدانمون از ما جاسوسی می‌کنن… اما نزدیک بودن به اسرائیل به نفع آمریکاست چون کلی منفعت ازش می‌بریم.»

🔵در تنها چندساعت این گفتگو در رسانه‌های مختلف بازتاب داشته‌است. مثلا در‌ کشور هندوستان! روزنامه تایمز هند (Times of India) تاکید کرد: کارلسن نه تنها کروز، بلکه سیاست‌گذاران و شبکه‌هایی چون فاکس‌نیوز را نیز بخاطر حمایت از روایت جنگ‌طلبانه مورد انتقاد قرار داد. (لینک)

در فضای محافظه‌کاران آمریکا نیز این گفتگو در حال بدل‌شدن به یک نقطه عطف جدی است.

🔵سید محمد بهشتی در کتاب «ایران کجاست ایرانی کیست» به این مفهوم می پردازد که ایران به عنوان «میراث تجربه انسان» یک سرزمین صاحب تاریخ، فرهنگ، شعر، موسیقی، نوا، معماری، فرش، صنایع دستی، رنگ و زیبایی است. اما این مفهوم ایران در دنیای رسانه امروز نیازمند تاکر کارلسن‌های ایرانی است. امروز به موازات جنگ و بمباران تهران، یک جنگ موازی و «سنگین‌تر» علیه موجودیتِ سرزمینیِ ایران در توئیتر و رسانه‌ها برقرار است. این جنگ نیازمند هشیاری ایرانیان است. هر توئیت غیرفارسی ما، هر استوری اینستاگرام ما، هر ویدئوی کوتاه ما در یوتیوب می‌تواند رسانه‌ای باشد علیه تد کروزهایی که این خطّه ایرانِ مَهین را ویرانه می‌خواهند.

https://www.group-telegram.com/solseghalam/2541
این سرنوشت تلخی است که در ادامه‌ی مبارزات عدالت‌خواهانه و دموکراتیک بسیاری از ایرانیان در دو دهه‌ی گذشته مسیر این مبارزات با مداخله‌ی نظامی اسرائیل / امریکا مسدود شود.
___________
👈متن کامل
جنون و جنایت/ جهان در خطر پسرفت کامل دموکراتیک فرهنگی و تخریب کامل زیست محیطی
وقتی یک جنایتکار متجاوز دست در دست یک جنایتکار و متجاوز دیگر می‌گذارد و همچون دیوانگان کشتار و تخریب را راهی به سوی صلح و آرامش و ثبات می‌نامد.
ناصر فکوهی یکم تیر 1404
همانگونه که بارها از سال 10 سال پیش گفته و تکرار کرده‌ایم ، روی کار آمدن ترامپ در آمریکا نتیجه یک گردش به راست و پسرفت عمومی تمدنی در پهنه‌های دموکراتیک جهان به سوی اقتدارگرایی، نوفاشیسم و نژادپرستی و تخریب آزادی‌ها بوده و هست. امروز جهان در آتش این فرایند که همچنان ادامه دارد می‌سوزد. در همه جا ابله‌ترین و بی‌کفایت‌ترین افراد در راس امور قرار گرفته و جان مردم جهان را هر روز برای منافع شخصی خود به خطر می اندازند. یورش غیر قانونی و وحشیانه آمریکا بر خلاف تمام قوانین بین‌المللی به ایران در شب گذشت(یک تیر 1404) آخرین نمونه یک تراژدی بزرگ است که ما لزوما تنها قربانی آن نبوده و نیستیم. امروز جهان از سودان، غزه و لیبی و سوریه تا حتی خود آمریکا هر کدام به گونه‌ای در حال ویرانی با شرایط متفاوت هستند. ایدئولوژی های نفرت و دشمنی با «دیگری» و نفرت همه از همه، در اکثر کشورهای جهان به جریان اصلی تبدیل شده. و روشن است برای مبارزه با این گسترش خشونت و نابودی تا حدی که دیگر نه جهانی بماند و نه فرهنگ و پهنه‌ای برای ما و دیگران، تنها راه دوری به هر قیمتی از نفرت و خشونت، مبارزه و رسیدن به آزادی، فضای باز و هر اقدامی در راه صلح است. امروز بیش از هر زمانی در تاریخ چند هزار ساله تمدن انسانی ثروت دوستان و قدرت دوستان سیری ناپذیر دست به دست هم داده‌اند که ولو با نابودی همه میراث درخشان تمدنی و همه میراث جند میلیارد ساله جهان طبیعی، راه را برای آنچه تصور می‌کنند خوشبختی آن‌ها خواهد بود فراهم کنند. بی‌شک این گونه نخواهد شد اما هر کسی با هر ابزاری که در دست دارد باید برای دفاع از زندگی و فرهنگ و طبیعت اقدام کند. / ناصر فکوهی / یک تیر 1404
مجری درجه سه کانال پروپاگاند آمریکایی (فاکس) وزیر دفاع کنونی ترامپ، یوش آمریکا به ایران را با هدف «تغییر رژیم» اعلام نکرده است/ #ناصر_فکوهی / یکم تیر 1404
وجود پیت هگست که تنها دلیل قرار گرفتنش در جایگاهی که به عنوان وزیر دفاع آمریکا دارد، علاقه دیوانه‌وار ترامپ به «بله قربان گوها» در اطرافش است، به گفته تقریبا تمام روشنفکران، خبرنگاران، متخصصان نظامی و سیاسی و آمریکایی به خودی خود نشان‌دهنده سطح سقوط آمریکا در یک فرومایه‌سالاری (کاکیستوکراسی) یا دولت «بدترین‌ها» است. اعضای دولت ترامپ در دوره دوم را یا میلیاردرهایی ساخته‌اند که به دنبال کاهش هر چه بیشتر مالیات‌های خود و افزایش قراردادهایشان با دولت فدرال هستند، یا مجریان کانال فاکس، تنها کانال مبتذلی که به آن علاقمند است و حتی اخبار امنیتی کشورش را نیز بیشتر از آنکه از کانال‌های رسمی بگیرد از این کانال دریافت می‌کند. و امروز در حالی که همه رادیو تلویزیون های اروپا و آمریکا و جهان در حال بحث درباره پی‌آمدهای وحشتناک اقدامات غیر قانونی ترامپ در حمله‌اش به تاسیسات اتمی ایران هستند که هم، در قانون اساسی آمریکا ممنوع است (زیرا جنگ را تنها با تصویب کنگره باید آغاز می‌کرد) و هم در قوانین بین‌المللی سازمان ملل؛ در حالی که همه نگران آنند که چه بلایی نه فقط بر سر ایران بلکه بر سر صلح جهانی خواهد آمد و چگونه این عمل همه کشورها را ترغیب می کند که بیشتر راه کره شمالی را پیش بگیرند و مخفیانه سلاح هسته‌ای بسازند تا راه کشورهایی چون لیبی را که این سلاح را کنار گذاشتند و نابود شدند؛ همین هگست است که پیش می‌آید و همان طور که ترامپ در توییت دیشب اعلام کرد که این بمباران‌ها راه را برای صلح باز کرده و قصدش تغییر رژیم نیست، او هم همین را می‌گوید. اما فاجعه ما بیشتر از آنکه در کوتاه مدت و همه قربانیان این جنگ باشد که همچون هیچ جنگی ثمره‌ای جز ویرانی و مصیبت برای مردم نداشته و نخواهد داشت، در آن است که برخی از ایرانیان (اگر بتوان هنوز این نام را درباره‌شان به کار برد و برخی از کسانی که خود را طرفدار تغییر رژیم ایران برای روی کار آوردن دولتی دموکراتیک و پر از آزادی و رفاه می‌دانند) نیز هنوز دل به آن خوش کرده‌اند که هر اندازه ایران بیشتر بمباران شود و تخریب بیشتر باشد، شانس دستیابی آن‌ها به حکومت آرمانی و «گل و بلبل»شان افزایش می‌یابد. سال‌ها پیش درست پیش از شروع جنگ در عراق در گفتگویی طولانی تشریح کردم که دنبال کردن هدف آزادی و دموکراسی با بمب و موشک و جنگ مثل آن است که خواسته باشیم مغز یا قلب کسی را با اره و چکش و مته برقی عمل کنیم و که چه بلایی بر سر عراق و سوریه و افغانستان و لبنان و سودان و سومالی آوردند. بزرگترین فاجعه کشور ما آن است که اکثریت «نخبگان» و «متخصصان» سیاسی‌ای که دائما در کانال‌های بین‌المللی و سراسر وابسته دعوت می‌شوند هنوز باور دارند که راه همین است و همین و بنابراین با دوقطبی دیدن جامعه و بدون عدم درک چند بُعدی بودن و پیچیدگی شرایط بسیار سخت جهان کنونی و مشکلات انباشت شده در کشور ما نه فقط پس از انقلاب _که خود ثمره آن‌ها بود- بلکه حداقل از صد سال گذشته تا امروز، بدون یک نقد کامل در محیطی آزاد که بدون شک جز در شرایطی به دور از جنگ و آشوب فراهم نمی‌شود هرگز نخواهیم توانست حتی به آرزوی دولتی بهتر برسیم. بدترین تصمیمی که در شرایط کنونی می‌توان گرفت پاسخ دادن به حملات با شتابزدگی و برای انتقام‌جویی و نه برای دفاع است. ایران باید بیش و پیش از هرچیز بر غیرقانونی بودن عمل آمریکا و چالش با آن در عرصه بین‌المللی بپردازد وگرنه واکنش‌های خشونت آمیز تنها راه را برای تخریب بیشتر ایران و آماده شدن بیشتر شرایط برای اقتدارگرایی فراهم می‌کند. اگر می‌توانستیم به دست‌اندرکاران کشور خود بگوییم که اندکی به توصیه‌های چند ده ساله ما گوش فرا دهند و شاید با گونه‌ای معجزه که آرزوی ما است، با افزایش کامل آزادی‌ها، آزادی زندانیان عقیدتی، احترام به مردم و اعتماد به آن‌ها و کمک خواستن از آن‌ها و نه تحکم و زور گفتن و ترساندنشان، و ایجاد یک انسجام ملی کامل میان ایرانیان در شرایط کنونی، کشور را نجات دهند شاید بزرگترین شانس را برای آینده کشور داشتیم. آزادی، عدالت، از میان بردن کامل سرکوب و تعقیب افراد به جرایم خیالی و ایجاد ترس در مردم و دخالت نکردن دولت در زندگی خصوصی آن‌ها و آزاد گذاشتنشان در اینکه بتوانند طعم زندگی را - حتی زیر آتش بمب‌ها - از هر آنچه امکانش را دارند، بچشند.
این شاید تنها راه نجات ما باشد و نه خشونت‌های هر چه بزرگتر و به خصوص نه امروز و نه در آینده، این جنگ هرگونه کاهش آزادی‌ها و تعرض به حق مردم و عدم بازگشت از راه فساد و بی‌توجهی به نیازهای مردم، بدترین ضربات را به همه ما و به آینده کشورمان می‌زند در حالی که اگر معجزه ای شود و عقلانیتی حاکم شود تا اکسیژن آزادی و فضای باز سیاسی، روزنامه‌های کاملا آزاد و بحث‌های واقعی سیاسی و به دور از سانسور و آزادی زندانیان عقیدتی را به دنبال داشته باشد، تاثیری به اندازه ده‌ها بمب بزرگ خواهد داشت که بر سر دشمنان این مرز و بوم ریخته شود. کسانی که امروز از دولت‌های آمریکا یا اسرائیل به هر دلیلی دفاع و یا سعی در کاهش اهمیت جنایات آن‌ها علیه مردم خودشان و مردم جهان می‌کنند، یا بزرگترین ابلهان تاریخ‌اند و یا بزرگترین خائنان به فرهنگ ایران و میراث فرهنگی جهان. تاریخ ایران هرگز این گفته‌ها و شنیده‌ها را از یاد نخواهد برد. و آن‌ها که در این امر شکی دارند به مراجع معتبر جهان در همه این کشورها مراجعه و ببینند که متخصصان معتبر آن‌ها چه قضاوتی درباره رخدادهای کنونی دارند و تا چه حد دلنگران آینده صلح و محیط زیست و دموکراسی در جهان به دست ویرانگر دولت فرومایه‌سالار آمریکا (دولتی که خود نتیجه رها کردن فرهنگ به سود قدرت طلبی و ثروت جویی در طول بیش از پنج دهه بود ) هستند/ #ناصر_فکوهی / یک تیر ماه 1404
نیاز به دفاع از انسجام ملی و همبستگی میان همه ایرانیان: بزرگترین خطر نه جنگ بلکه سقوط اجتماعی است/ #ناصر_فکوهی دوم تیر ماه 1404
ایران پس از انقلاب 1357 و برغم آنکه آمریکا و دولت‌های غربی با تمام قدرت ، صدام را به فکر آن انداختند که به آن حمله کند، در بدترین شرایط ِ تخریب پس از چند سال موقعیت پیشاانقلابی، به دلیل همبستگی و مقاومت مردم ب یکدیگر، توانست از جنگ با عراق سالم بیرون بیاید و کمترین ضربه‌ای به تمامیت ارضی آن نخورد. این جنگ البته همچون هر جنگی هرچند تدافعی و مشروع بود اما خونین‌ترین رودررویی انتهای قرن بیستم به شمار می‌آمد و صدها هزار از بهترین جوانان کشور ما را به شهادت رساند. کشور عراق نیز نه تنها قربانیان بی‌شماری داد پس از جنگ، به دلیل تداوم سیاست‌های دیکتاتوری صدام، به دست همان کسانی که تقویتش می‌کردند و این بار به عنوان «نجات‌دهنده » اشغال و تخریب کامل شد دیکتاتور اعدام شد ولی کشور در یک سیر سقوط هراس‌انگیز افتاد که همانگونه که آن زمان پیش‌بینی کردیم، چشم‌انداز خروجش زودتر از سی یا چهل سال از آن نیست. این بلایی است که از سال 2003 در نقشه‌ای محرمانه برای طرح معروف نظامی محافظه‌کاران نو (نئوکان‌ها) برای هفت کشور نسبتا قدرتمند منطقه (از جمله سوریه، عراق، لیبی . ...) ریخته شده بود و آخرین آن‌ها نیز ایران بود و قرار بود این کار در فاصله‌ای چهار پنج ساله انجام بگیرد اما از جمله به دلیل بحران اقتصادی 2008 ناتمام ماند. و با آ»دن اوبا ما روی کار و امضای «برجام» موقتا تعطیل شد. اما امروز بار دیگر از «خاور میانه جدید» صحبت می‌شود. آ«‌هم خاورمیانه‌ای که آغازگرش افراطی‌ترین حکومت منطقه یعنی اسرائیل و نسل‌کشی آن در غزه است. اما جنگی که نتانیاهو توانست پس از سی سال و مقاومت تمام رئیس جمهوران پیشین آمریکا (حتی بایدن که خود یک صهیونیست مسیحی بود)بین این کشور و ایران به راه بیاندازد، سرانجام به وسیله ابله‌ترین و فاسدترین فاجعه‌ای که به نام ترامپ در تاریخ آمریکا بر سر این کشور آمده و خود حاصل سیاست‌های نولیبرالی حاکم بر آن در طول پنجاه سال اخیر است، عملی شد. لابی اسرائیلی توانست ترامپ را وارد این جنگ کند با همان نقشه که در دور اول ریاست جمهوری ترامپ نیز تلاش کرده و موفق شده بود با تندروان هر دو جبهه با خروج از «برجام» هم از عادی شدن روابط میان ایران و آمریکا جلوگیری کند و هم از پیشرفت و آبادی ایران.
ترامپ نه تنها در حرص و آز و فساد در تاریخ آمریکا بی‌سابقه است، بلکه در بلاهت و جنون پیری نیز پیشتاز است. به همین دلیل نیز بدون توجه به پیامدهای حمله به ایران، بدون اجازه کنگره، عملا وارد جنگ با ایران شد. با این حال باید به دو نکته توجه داشت ترامپ بنا بر تحلیل اکثریت مطلق همکاران دور نخست ریاست جمهوری‌اش، متخصصان و دانشگاهیان معتبر آمریکا و اسرائیل جنگ یا اقدامی برای منافع آمریکا یا اسرائیل انجام نمی‌دهد، زیرا او یک خودشیفته دیوانه است که تنها به منافع شخصی خود فکر می‌کند و دوست دارد همیشه جلوی دوربین تلویزیون‌ها باشد و حتی با دشنام از او یاد شود ولی از یادها نرود. این امر را در مورد نتانیاهو نمی‌توان گفت، او و همسرش نه تنها فاسد و تحت تعقیب قضایی به دلیل اختلاس‌های مالی و همچنین پرونده هفت اکتبر و نسل‌کشی غزه هستند عملا با این جنگ کشور اسرائیل را از لحاظ مدنی و اقتصادی فلج کرده‌ و در سطح بین‌المللی به نماینده نسل‌کشی بزرگ معاصر تبدیل کرده‌اند. بارها همه متخصصان جهانی امور نظامی گفته‌اند که شکست یک کشور بزرگ با وسعت و جمعیتی بدون قابل مقایسه به دست یک دولت کوچک ناممکن است به ویژه اگر دخالت زمینی به هر دلیلی ممکن نباشد. و آن‌ها که مثلا رابطه انگلستان استعماری را با مستعمرات مثال می‌آورند متوجه این موضوع نیستند که ما سه قرن با آن دوران فاصله داریم. و جهان امروز شباهت اندکی حتی با جهان پس از جنگ جهانی دوم ندارد چه برسد با آغاز استعمار. بنابراین در تمام این مدت نتانیاهو که انگیزه‌ اصلی‌اش گریز از تعقیب قضایی و به زندان افتادن در کشور خود است(چیزی که تاکنون بارها حتی در سطح ریاست جمهوری در این کشور روی داده) به فکر ادامه یک جنگ بی‌انتها برای باقی ماندن در قدرت با تکیه بر تندروترین نیروهای راست افراطی اسرائیل است که فکر اسرائیل بزرگ یعنی تمام سرزمین‌های بین فرات و نیل را در سر دارند. این گروه حتی اگر بتوانند ایران را آنقدر ضعیف کنند که کنار برود سپس به سراغ ترکیه و حتی عربستان می‌روند. و دقیقا اینجاست که با حمله ابلهانه ترامپ به ایران معادلات تغییری اساسی کرد: تمام کشورهای کوچک امروز به اتحادهای دیگری به جز آمریکا هم فکر می‌کنند و به اینکه خود را از وابستگی کامل به دلار به مثابه پول مرجع خارج کنند. ولی از همه بدتر اینکه بهتر است یک دیکتاتوری باشند مثل کره شمالی با بمب هسته‌ای تا یک دیکتاتوری مثل لیبی بدون بمب.
افزون بر این عربستان، ترکیه، پاکستان و بزودی عراق و چین و روسیه، حاضر نیستند که آمریکا جای پایگاه کوچک نظامی خود (اسرائیل) را به یک قدرت بزرگ مثل ایران در مرزها و یا نزدیک به مرزهایشان آن هم دست در دست اسرائیل بدهد.
اما در این میان آنچه بسیار اهمیت دارد واکنش ایران در قبال حمله آمریکاست. اگر این واکنش و اصولا حملات ایران از گسترش بیش از اندازه‌ای بیشتر شود و به هرشکلی تلفات انسانی بالا داشته باشد، این بهترین ابزار برای مشروعیت بخشیدن به اقدام غیرقانونی و توجیه «حمله پیش‌دارنده» (که مفهومی کاملا غیر حقوقی و غیرقانونی است) را خواهد داد. اقداماتی چون حمله گسترده به پایگاه های نظامی آمریکا در منطقه یا بستن تنگه هرمز در حال حاضر ایران را از موقعیت کشوری که همه صلح‌جویان جهان در حال دفاع از آن هستند به کشوری که آنچه درباره‌اش می‌گفتند درست بود به چشم خواهد آورد. اما بحث مهم‌تری نیز در اینجا وجود دارد، اگر سیاست دولت و تصمیم‌گیرندگان حکومتی سخت‌گیری بیشتر و کاهش فضاهای سیاسی و فرهنگی و آزادی‌های مدنی و بازگشت به دخالت‌های بیشتر در حریم خصوصی مردم باشد نیز این آب به آسیاب دشمنان ایران ریختن است. برعکس هرگونه اقدام گشاینده‌ای ، هرگونه افزایش آزادی‌ها (در شرایط ممکن) و هرگونه بالا بردن اختیارات مدنی می‌نواند خطر فروپاشی اجتماعی را که به مراتب از خطر جنگ داخلی یا تفرقه‌اندازی میان اقوام ایرانی بزرگتر است، را افزایش دهد.
اقوام ایرانی به نظر من هرگز در شرایطی بسیار بدتر از این نیز انسجام ملی را فدای هیچ آرمان دیگری نمی‌کنند: ایرانیان عرب و وطن‌دوست خوزستان و جنوب، ایرانیان ترک‌‌ ، ایرانیان کرد ،ایرانیان بلوچ‌ و دیگران همچون همیشه در صف مقدم دفاع از ایران بوده و خواهند بود. و جای آن هست که دولت در سیاست‌های خود از ایشان به ویژه مردم شریف خوزستان و کردستان که هشت سال جنگ تحمیلی عراق را در سخت‌ترین شرایط نه فقط تحمل بلکه بار دفاع از ایران را تا حد زیادی بر دوش کشیدند دفاع کند و از باستان‌گرایی پان‌ایرانیسم و نژادپرستی آریایی که همیشه در جبهه فاشیسم بوده و امروز نیز در همه کشورهای اروپایی و آمریکایی همصدا با اسرائیل و آمریکا و حتی در مخالفت با مردم خود این کشورها از حمله به ایران به عنوان راه نجات دفاع می‌کند فاصله بگیرد. «براندازی» نام دیگری است برای «انقلاب» که پدیده‌‌ای آنومیک از لحاظ اجتماعی است که همواره در طول تاریخ به فجایع و شرایط سخت دیکتاتوری و فشار بیشتر سیاسی انجامیده. پهنه انقلاب‌ها ابتدا باید از طوفان انقلابی جدا شوند تا خود را از امواج قبلی جدا کنند، تا بتوانند سبب دگرگونی‌های اساسی شوند.انقلاب‌ها تقریبا همیشه از به مردمان یک فرهنگ از جانب حاکمانشان تحمیل می‌شوند و تنها در شرایط پس از انقلاب است که می‌توان امید داشت رفته‌رفته و با زحمات و مبارزات صلح‌جویانه مدنی حقوق دموکراتیک ساخته شود، همان چیزی که در طول چهل سال اخیر تا اندازه زیادی انجام شده است. ایرانی که از آن سخن می‌گوییم صرفا طبیعت و جنگل‌ها و آثار تاریخی نیستند که خود محصول تمدنی چند هزار ساله‌اند، بلکه همه تلاش‌های پرهزینه انسان‌ها، جوانان و به ویژه زنان ایرانی در طول چند دهه اخیر است که با بهای زیاد انسانی و در سخت‌ترین شرایط انجام شد که باید حفظ شود. شکی نداشته باشیم که اگر اعتماد و همبستگی مردم ایران با یکدیگر که امروز در اوج خود است، ولی بسیار تضعیف شده بود، از میان برود (با هر بهانه‌ای که باشد) دیگر هیچ نیرویی نمی‌تواند از تخریب فیزیکی و تخریب گسترده میراث فرهنگی و طبیعی این سرزمین جلوگیری کند. بهتر است در اینجا و در هیچ کجا از کسانی که امروز در کنار دشمنانی که روز و شب بر سر مردم ایران بمب فرو می‌‌ریزند و اسم این کار را «نجات ایران» گذاشته‌اند سخنی نگوییم. برای این کار فرصت زیاد است و مثال‌های تاریخی بی‌شمار ، مهم‌ترین مسئله هر ایرانی در هر کجای جهان باشد امروز باید حفظ ایران به مثابه یک تمامیت مدنی، تمدنی، فرهنگی و سیاسی باشد و هرگونه اختلاف انداختن میان مردمان این کشور از لحاظ سیاسی و اقتصادی و قومی و دینی کمکی به دشمن و قدمی در راهی است که آن‌ها به دنبالش هستند یعنی نابودی ایران. آنچه در اینجا می‌گوییم ربطی به ناسیونالیسم ندارد بلکه دفاع از یکی از بزرگترین و کهن‌ترین پهنه‌های تمدنی و فرهنگی جهان است که امروز اکثریت بزرگ مردم جهان نگران آینده‌اش هستند. اقتدارگرایان اولیگارشیک و ضد دموکراسی و آزادی و عدالت اجتماعی و اقتصادی به چیزی جز پول و قدرت فکر نمی‌کنند اما به این نیز فکر نمی‌کنند که حتی همین امتیازات را باید در جهانی نسبتا امن داشته باشند و نه در جهانی که در آن هر کشوری تنها راه نجات خود را اقدامات نظامی و دسترسی به سلاح‌های هسته‌ای سایر سلاح‌های کشنده بداند.
از صلح، آزادی و برابری و عدالت، جهان و پهنه بهتر و درخشان‌تری ساخته می‌شود اما از خشونت و جنگ و تخریب هیچ چیز بیرون نمی‌آید مگر مصیبت و بدبختی‌های بزرگتر. بنابراین دفاع هوشمندانه از خود بهترین استراتژی برای امروز و فردای ایران است.همواره از خود بپرسیم آن‌ها که ایران را بمباران می‌کنند چه انتظاری از ایران دارند و جه بهانه‌ای بیشتر می‌خواهد که میزان بمباران‌ها را بیشتر و بیشتر کنند؟ از خود بپرسیم چرا آن‌ها که خود را «برانداز» می‌نامند هربار اسرائیل بمب بیشتری بر ایران می ریزدوو امروز که آمریکا نیز منتظر بهانه‌ای است که به این کمپین «بمب‌های آزادیبخش» بپیوندد، چنین هیجان زده می‌شوند و گمان می‌کنند بزودی نوبت آن‌ها خواهد شد که ثروت و قدرت را به دست بیاورند و جیب‌هایشان را از غارت این کشور پرکنند؟ و تن به هیچ وسوسه تندروانه‌ای ندهیم، تندروی هرگز هیچ کسی در هیچ کجا را نجات نداده و کمکی برای رسیدن به هدف خیری نبوده است.

#ناصر_فکوهی / دوم تیر ماه 1404
2025/06/24 18:54:20
Back to Top
HTML Embed Code: