Telegram Group & Telegram Channel
قسمت سوم
..اندیشمندی گفته بود می اندیشم پس هستم و شاعری انسان را تجسم و تجسد وظیفه خواند و اهل کلمه ای هم برای انسان نوشت "بمیران یا بمیر" و در تمام این روایت‌ها صرف بودن و صرف شام و چاشت معنای زندگی نبود، حقیقت امری سیال و شامل این هم می تواند باشد تفسیر نمی شد.
 
در این احوال کسانی برپاخواستند تا زخم درختان بی ثمر و پرخطر را با تبر وظیفه برکنند و رسیدن به نان و آزادی و نیز آزادگی را پیشه خود ساختند.
 
اسطوره ها حاصل نیاز و نیز هراس‌های انسان اند. رویای پرواز و بی مرگی و نیز دادگستری و بی هراسی در برابر دشنه و دشنام و نیز مرگ در آنان راهی ندارد و تا ناکجای برخورداری و امن می تازند تا دگر آدمیان به آنان بنازند و درتن بی سرشان هم رویای خود را بجویند و بشوند لالایی شب مادران برای طفلان بی پناه، اسطوره نمی هراسد و مرگش نه چون همگان با ترس و زوال پیری که سیاووش گون و پاکدامن در آتش است و همراه با هیبت و مقداری رازآلودی.
 
چگوارا پس از انقلاب کوبا در هاوانا نماند تا پیر و درگیر روزمره و اداره  شود و رفت تا بستیزد و تمثال جاودان جان بیقراری شود که یک عمر سرود خواند و رزمید و با مرگ غریبش تصویر بر تن پوش جوانان به تنگ آمده از نظم مستقر و نیز ملول از عادت و ابتلائات تن و روزگار شد و سیاووش از پی پاکدانی در آتش شد و جلال الدین خوارزمشاه با امواج سند جاودانگی  و آسوگی یافت.
 
یحیی سینوار انگار بازگشت روح جاودانه همان مردان محصور در قرن پیشتر است که در خیالات رویای پایان تاریخ و پیروزی لیرال دموکراسی و نیز ترجیح بودن و زیستن و کام جستن با و به هر بهایی راهی، روح بیقرار انسان با تمام انکار و تردیدها باز امر بالاو والا را می جوید که "ما ز بالاییم و بالا می رویم".
 
سینوار سیمای تمام عیار مرد ایستاده بر آرمان با مرگی یگانه و لبریز لحظات ناب، نامعمول و درامی از پایانی یگانه بود که تا دم آخر و به گاه سرخ شدن گونه از خون رزمید و انسان را تجسم وظیفه یافت. و نیز نوای اناالحق را با دستان بریده خواند...
 
اما زیست و زمانه او تنها در رزم و الزاماتش خلاصه نشد و در سالهای اسارت در زندان های رژیم اشغالگر عبری آموخت و "خار و میخک" را نگاشت. با خواندن کتاب از حجم احساس و نیز نگرش دقیق و عمیق سینوار غرق تامل و حیرت می شوید. چگونه می توان در تعقیب و کمین و نیز درفتادن با خصمی چون رژیم صهیونیستی بود در عین آن به سان قلم به دستی ژرف و احساسی کلمه بر تن کاغذ رقم زد.
 
"خار و میخک"
کتاب در سی فصل تنظیم گشته و حکایت روزگار یک کودک فلسطینی متولد در اردوگاه آوارگان است که از لحظه دریافتن خویش درگیر رنج آوارگی و اجحاف و نیز انتخابی میان تمام تردیدهای حاکم بر دل انسان است.
 
کتاب به مبارزه با تصویر انسانیت زدایی شده از مردمان فلسطین برمی خیزد و با روایت رنج کودکی آغاز می شود که در اردوگاه در می یابد با بارش نخستین باران همه دارایی فقیرانه  خانواده اش زیر آب می رود و مادری که روزی در الخلیل خانه و خانمان داشت با رنج و بی سرزمینی از هستی ناچیزش صیانت می کند.
 
کودکِ داستان روایت از روزهایی می کند که اشغالگران تمام مردان تا شصت سال اردوگاه را در مدرسه جمع می کنند و پس از تحقیر، توهین و شتم روانه‌شان می کنند و می پرسد "یک روز زیستن و بنده خدا بودن بهتر از یک عمر آسفالت زیر گلیم  سربازان اشغالگر بودن نیست؟"
و این پرسش نخستین کودک انگار از یک جهان بینی است که زندگی و زیبایی را در می یابد و با تمام جان دوست دارد اما برای زندگی و عشق ناگزیر از ستیز و میان آتش رفتن است. کتاب در قالب داستان از اجتماع فلسطینی ها هم روایتی به غایت متنوع و باورپذیر می دهد.
 
از اهالی الخلیل که مادی ترند و عموما در کار چرتکه و تجارت و مبارزه را کم ثمر می شمارند تا جوانانی که عاشقانه چریک و فدایی شدن اند و گاه تا سالها کسی از انجام و سرنوشتشان اطلاعی ندارد و پدر و عموی قهرمان داستان از همین دسته اند.

از روزگار و زمانه اردوگاه نشینان در کتاب خار و میخک می خوانیم . این که هر کدام انتخاب می کنند و به راه و سرنوشتی می روند،کسانی با اشتیاق و مرارات برای تحصیل راهی مصر می شوند و شوق و انتظار مادران برای رد شدن از ایست و بازرسی اشغالگران قلب را در تمام سطور کتاب خار و میخک به تپش تندتر و همدلی با اهالی داستان می کشاند.
 
حکایت برخی فلسطینیان که برای کار و تامین مایحتاج راهی سرزمین های اشغالی می شوند هم جالب توجه است.
نویسنده از بیداد اشغالگران می گوید و در عیت حال ناگزیری معاش برای کارگران فلسطینی و اینکه این رفتن ها گاه با تغییر ذائقه و درآمیختن با شیوه دگر زیستن و نیز ارتقا کیفیت زندگی خانواده افراد مواجه است و جریان چریکی با شماتت و سرزنش اینان را عامل دشمن اشغالگر می داند.
@shaitinjen
ادامه
👇👇👇👇



group-telegram.com/shaitinjen/5461
Create:
Last Update:

قسمت سوم
..اندیشمندی گفته بود می اندیشم پس هستم و شاعری انسان را تجسم و تجسد وظیفه خواند و اهل کلمه ای هم برای انسان نوشت "بمیران یا بمیر" و در تمام این روایت‌ها صرف بودن و صرف شام و چاشت معنای زندگی نبود، حقیقت امری سیال و شامل این هم می تواند باشد تفسیر نمی شد.
 
در این احوال کسانی برپاخواستند تا زخم درختان بی ثمر و پرخطر را با تبر وظیفه برکنند و رسیدن به نان و آزادی و نیز آزادگی را پیشه خود ساختند.
 
اسطوره ها حاصل نیاز و نیز هراس‌های انسان اند. رویای پرواز و بی مرگی و نیز دادگستری و بی هراسی در برابر دشنه و دشنام و نیز مرگ در آنان راهی ندارد و تا ناکجای برخورداری و امن می تازند تا دگر آدمیان به آنان بنازند و درتن بی سرشان هم رویای خود را بجویند و بشوند لالایی شب مادران برای طفلان بی پناه، اسطوره نمی هراسد و مرگش نه چون همگان با ترس و زوال پیری که سیاووش گون و پاکدامن در آتش است و همراه با هیبت و مقداری رازآلودی.
 
چگوارا پس از انقلاب کوبا در هاوانا نماند تا پیر و درگیر روزمره و اداره  شود و رفت تا بستیزد و تمثال جاودان جان بیقراری شود که یک عمر سرود خواند و رزمید و با مرگ غریبش تصویر بر تن پوش جوانان به تنگ آمده از نظم مستقر و نیز ملول از عادت و ابتلائات تن و روزگار شد و سیاووش از پی پاکدانی در آتش شد و جلال الدین خوارزمشاه با امواج سند جاودانگی  و آسوگی یافت.
 
یحیی سینوار انگار بازگشت روح جاودانه همان مردان محصور در قرن پیشتر است که در خیالات رویای پایان تاریخ و پیروزی لیرال دموکراسی و نیز ترجیح بودن و زیستن و کام جستن با و به هر بهایی راهی، روح بیقرار انسان با تمام انکار و تردیدها باز امر بالاو والا را می جوید که "ما ز بالاییم و بالا می رویم".
 
سینوار سیمای تمام عیار مرد ایستاده بر آرمان با مرگی یگانه و لبریز لحظات ناب، نامعمول و درامی از پایانی یگانه بود که تا دم آخر و به گاه سرخ شدن گونه از خون رزمید و انسان را تجسم وظیفه یافت. و نیز نوای اناالحق را با دستان بریده خواند...
 
اما زیست و زمانه او تنها در رزم و الزاماتش خلاصه نشد و در سالهای اسارت در زندان های رژیم اشغالگر عبری آموخت و "خار و میخک" را نگاشت. با خواندن کتاب از حجم احساس و نیز نگرش دقیق و عمیق سینوار غرق تامل و حیرت می شوید. چگونه می توان در تعقیب و کمین و نیز درفتادن با خصمی چون رژیم صهیونیستی بود در عین آن به سان قلم به دستی ژرف و احساسی کلمه بر تن کاغذ رقم زد.
 
"خار و میخک"
کتاب در سی فصل تنظیم گشته و حکایت روزگار یک کودک فلسطینی متولد در اردوگاه آوارگان است که از لحظه دریافتن خویش درگیر رنج آوارگی و اجحاف و نیز انتخابی میان تمام تردیدهای حاکم بر دل انسان است.
 
کتاب به مبارزه با تصویر انسانیت زدایی شده از مردمان فلسطین برمی خیزد و با روایت رنج کودکی آغاز می شود که در اردوگاه در می یابد با بارش نخستین باران همه دارایی فقیرانه  خانواده اش زیر آب می رود و مادری که روزی در الخلیل خانه و خانمان داشت با رنج و بی سرزمینی از هستی ناچیزش صیانت می کند.
 
کودکِ داستان روایت از روزهایی می کند که اشغالگران تمام مردان تا شصت سال اردوگاه را در مدرسه جمع می کنند و پس از تحقیر، توهین و شتم روانه‌شان می کنند و می پرسد "یک روز زیستن و بنده خدا بودن بهتر از یک عمر آسفالت زیر گلیم  سربازان اشغالگر بودن نیست؟"
و این پرسش نخستین کودک انگار از یک جهان بینی است که زندگی و زیبایی را در می یابد و با تمام جان دوست دارد اما برای زندگی و عشق ناگزیر از ستیز و میان آتش رفتن است. کتاب در قالب داستان از اجتماع فلسطینی ها هم روایتی به غایت متنوع و باورپذیر می دهد.
 
از اهالی الخلیل که مادی ترند و عموما در کار چرتکه و تجارت و مبارزه را کم ثمر می شمارند تا جوانانی که عاشقانه چریک و فدایی شدن اند و گاه تا سالها کسی از انجام و سرنوشتشان اطلاعی ندارد و پدر و عموی قهرمان داستان از همین دسته اند.

از روزگار و زمانه اردوگاه نشینان در کتاب خار و میخک می خوانیم . این که هر کدام انتخاب می کنند و به راه و سرنوشتی می روند،کسانی با اشتیاق و مرارات برای تحصیل راهی مصر می شوند و شوق و انتظار مادران برای رد شدن از ایست و بازرسی اشغالگران قلب را در تمام سطور کتاب خار و میخک به تپش تندتر و همدلی با اهالی داستان می کشاند.
 
حکایت برخی فلسطینیان که برای کار و تامین مایحتاج راهی سرزمین های اشغالی می شوند هم جالب توجه است.
نویسنده از بیداد اشغالگران می گوید و در عیت حال ناگزیری معاش برای کارگران فلسطینی و اینکه این رفتن ها گاه با تغییر ذائقه و درآمیختن با شیوه دگر زیستن و نیز ارتقا کیفیت زندگی خانواده افراد مواجه است و جریان چریکی با شماتت و سرزنش اینان را عامل دشمن اشغالگر می داند.
@shaitinjen
ادامه
👇👇👇👇

BY شیـاطیـن جـن انـس در زمیـن


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/shaitinjen/5461

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

After fleeing Russia, the brothers founded Telegram as a way to communicate outside the Kremlin's orbit. They now run it from Dubai, and Pavel Durov says it has more than 500 million monthly active users. Pavel Durov, Telegram's CEO, is known as "the Russian Mark Zuckerberg," for co-founding VKontakte, which is Russian for "in touch," a Facebook imitator that became the country's most popular social networking site. "The argument from Telegram is, 'You should trust us because we tell you that we're trustworthy,'" Maréchal said. "It's really in the eye of the beholder whether that's something you want to buy into." Telegram boasts 500 million users, who share information individually and in groups in relative security. But Telegram's use as a one-way broadcast channel — which followers can join but not reply to — means content from inauthentic accounts can easily reach large, captive and eager audiences. Overall, extreme levels of fear in the market seems to have morphed into something more resembling concern. For example, the Cboe Volatility Index fell from its 2022 peak of 36, which it hit Monday, to around 30 on Friday, a sign of easing tensions. Meanwhile, while the price of WTI crude oil slipped from Sunday’s multiyear high $130 of barrel to $109 a pop. Markets have been expecting heavy restrictions on Russian oil, some of which the U.S. has already imposed, and that would reduce the global supply and bring about even more burdensome inflation.
from us


Telegram شیـاطیـن جـن انـس در زمیـن
FROM American