درظاهررویپاهایمایستادهام!
گاهیمیخندموگاهیگریهمیکنم؛
اماحقیقتایناستکهخستهشدهام...
مۍخواهمفرارکنم!
میخواهمبروموناپدیدبشوم(:
گاهیمیخندموگاهیگریهمیکنم؛
اماحقیقتایناستکهخستهشدهام...
مۍخواهمفرارکنم!
میخواهمبروموناپدیدبشوم(:
اگه نمیتونید،
اگه عرضهشو ندارید...
آدما رو حیف نکنید!
احساساتشونو، عشقشونو،
حوصلشونو، ذوق و اعصابشونو کور نکنید!
بذارید یکی که بلده و لیاقتشونو داره کنارشون باشه.💫
اگه عرضهشو ندارید...
آدما رو حیف نکنید!
احساساتشونو، عشقشونو،
حوصلشونو، ذوق و اعصابشونو کور نکنید!
بذارید یکی که بلده و لیاقتشونو داره کنارشون باشه.💫
هیچ اَبری موجبِ خاموشیِ خورشید نیست!
رو سیاه است آن که کوشیدهست در تحقیرِ من...
رو سیاه است آن که کوشیدهست در تحقیرِ من...
احساس تعلق نداشتن، یکی از بدترین حسای دنیاست؛ مدام این حس باهاته که اینجا جای تو نیست، اضافی هستی و همه چی برات اشتباهه.
-میخوای بدونی اون آزادی به من چی فهموند؟!
+چی رئیس؟
-فهمیدم یه مَرد با یه قلب مُرده هم میتونه...
عاشق بشه!
-فهمیدم دلمُرده ها هم می تونن اون حس رو احساس کنن.
-فهمیدم میشه بی سر و صدا دل باخت... و من، باختمش!
-قلبم رو دادم به تو...
ومتاسفم که مُرده بود!
+چی رئیس؟
-فهمیدم یه مَرد با یه قلب مُرده هم میتونه...
عاشق بشه!
-فهمیدم دلمُرده ها هم می تونن اون حس رو احساس کنن.
-فهمیدم میشه بی سر و صدا دل باخت... و من، باختمش!
-قلبم رو دادم به تو...
ومتاسفم که مُرده بود!
نفس می کشم !
تا به جای مرده ها خاکم نکنند !!
اینگونه است ، حال من …
چیزی نپرس عزیزم !!!
حالم خوب نیست…
تا به جای مرده ها خاکم نکنند !!
اینگونه است ، حال من …
چیزی نپرس عزیزم !!!
حالم خوب نیست…
برایش نوشتم به امید فردای بهتر
چند هفته بعد شنیدم ازدواج کرد
بعدها فهمیدم آن روز
الف فردا را یادم رفته بود بنویسم
چند هفته بعد شنیدم ازدواج کرد
بعدها فهمیدم آن روز
الف فردا را یادم رفته بود بنویسم
ای عشق پس از تو نان من آجر نیست
بی تو دلم از دریغ و حسرت پر نیست
تو قسمت من نه مال مردم بودی
قربان دلم که مال مردم خور نیست
#ثبت_مهمr
2:22شب
بی تو دلم از دریغ و حسرت پر نیست
تو قسمت من نه مال مردم بودی
قربان دلم که مال مردم خور نیست
#ثبت_مهمr
2:22شب
⊰❥「 𝐃𝐞𝐚𝐫_𝐋𝐢𝐟𝐞 ..↻
+بزرگتریندروغیکهگفتیچیبود؟! -بههمهگفتمدیگهدوسشندارم :)
امشب از دفتر عمرم صفحاتی خواندم
چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم
همه ی دفتر عمرم ورقی بیش نبود
همه در دفتر من حسرت دیدار تو بود
چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم
همه ی دفتر عمرم ورقی بیش نبود
همه در دفتر من حسرت دیدار تو بود